96/03/14 بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)
لزوم تکرار مسائل مربوط به امام خمینی و تکرار حقائق مانع تحریف همچون تکرار تلاوت قرآن و ذکر حادثه کربلا
اگر
یک حقیقتی بارها تکرار نشود و با جزئیّات و خصوصیّات ذکر نشود، گمان تحریف
این حقیقت بمرور وجود دارد. اکثر شما میدانید که انگیزههایی برای تحریف
شخصیّت امام و تحریف انقلاب -که بزرگترین هنر امام بزرگوار بود- هست. ما
باید تکرار کنیم حقایقی را که در باب امام و در باب انقلاب گفتهایم، باز
هم بگوییم و تکرار کنیم و مجال تحریف را از تحریفکنندگان بگیریم. در شرع
مقدّس هم همینجور است، در حقایق تاریخی هم همینجور است؛ بسیاری از
معارف دینی را مأمور شدهایم که تکرار کنیم؛ مِنبابِ مثال، تلاوت قرآن را
بهطور دائم باید تکرار کنیم که حقایق قرآنی از ذهنها هرگز محو نشود؛ یا
تاریخ را -تاریخ واقعی و درست را- باید تکرار کنیم. اگر ملّت ما عاشورا را
اینجور در طول قرنهای متمادی با اصرار تبیین نمیکردند و بیان نمیکردند،
ممکن بود این حادثهی مهم از یادها برود یا بسیار ضعیفتر از آنچه واقع
شده است منعکس بشود.
انقلاب موجب تحولی عمیق و هویت یافتن جامعه ایرانی
جوانهای
عزیز! انقلاب اسلامی که بهوسیلهی امام بزرگوار تحقّق پیدا کرد و با دست
تدبیر او ارادهی الهی محقّق شد، صرفاً یک جابهجایی سیاسی نبود که یک
گروهی از رأس قدرت کنار بروند، یک گروه دیگر بیایند سر جای آنها؛ این نبود،
بلکه انقلاب یک تحوّل عمیق بود؛ هم تحوّلی بود در سیاست کشور -در عرصهی
سیاست تحوّل عمیقی بود- هم تحوّلی بود در متن جامعهی ایرانی. در عرصهی
سیاست این تحوّل به این معنا بود که یک دیکتاتوریِ بستهی ارثیِ وابستهی
به دشمنان و دنبالهرو بیگانگان را که در کشور حاکم بود -یک چنین حکومتی
را- تبدیل کرد به یک حکومت مردمپایه که متّکی به مردم است و مستقل است و
سربلند است و دارای هویّت است؛ در عرصهی سیاست، این تحوّل عظیم اتّفاق
افتاد. در عرصهی متن جامعه هم، جامعهی ما یک جامعهی بیهویّت شده بود؛
ایرانِ با این سابقهی فرهنگی، با این عظمت، با اینهمه دانشمند، با این
فلسفه، با این معارف عظیم بشری در این کشور، تبدیل شده بود به یک جامعهی
دنبالهرو غرب و بدون هویّت. هدف انقلاب تغییر این وضعیّت بود که جامعه را
تبدیل کند به یک جامعهی باهویّت، دارای استقلال، دارای اصالت، دارای
خلّاقیّت، دارای حرف نو؛ این انقلاب اسلامی، یک چنین تحوّلی بود که امام
بزرگوار به کمک مردم، این انقلاب را به پیروزی رساند.
امام و تعقیب اهداف حداکثری بر خلاف انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن نفت
وقتی
امام بزرگوار ما این هدفها را در خلال سخنرانیهای خود و بیانات خود بیان
میکرد، درواقع یک هدفهای حدّاکثری را مطرح میکرد؛ به نظر افراد بدبین و
وسوسهگر خیلی بعید میآمد که یک چنین هدفهایی را امام بزرگوار بتواند
محقّق کند؛ حتّی [به نظر] سیاسیّون. یکی از سیاسیّون معروف معتبر مورد
احترام ما، به خود من میگفت که آن روزی که امام مسئلهی از بین رفتن سلطنت
در کشور را مطرح کرد، ما گفتیم چرا امام این حرف را میزند؟ اینکه شدنی
نیست، اینکه ممکن نیست! یعنی حتّی سیاستمداران پختهی مبارزِ فداکار هم
اینجور فکر میکردند. یک هدف حدّاکثری را امام مطرح کرد. شما این هدف
حدّاکثری را مقایسه کنید با مثلاً هدف نهضت مشروطیّت؛ هدف نهضت مشروطیّت
این بود که بهوسیلهی مجلس، از اختیارات شاه کاسته شود؛ یا فرض بفرمایید
مقایسه کنید با هدف نهضت ملّی شدن صنعت نفت؛ هدف نهضت ملّی عبارت بود از
اینکه ما نفت را -که در اختیار انگلیسیها بود- بگیریم و در اختیار دولت
خودمان قرار بدهیم؛ شما مقایسه کنید بین این هدفهای کوچک و حدّاقلّی، با
هدف امام که آن تحوّل عظیم مورد نظرش بود؛ این نهضتهایی که هدفهای حدّاقلّی
داشتند، موفّق نشدند، [امّا] امام با آن هدف حدّاکثریِ با آن عظمت موفّق
شد. اینها در اوّل کار، یک پیروزیهای مختصری هم به دست آوردند لکن در
ادامه شکست خوردند. امام توانست پیروزی کامل به دست بیاورد و این پیروزی را
حفظ کند و ماندگار کند.
صراحت و صداقت موحب جذابیتی شخصی امام
جوان،
امام را انتخاب کرد، راه امام را انتخاب کرد، نهضت را، مبارزه را، انقلاب
را انتخاب کرد؛ چرا؟ بهخاطر همین جذّابیّتهایی که در امام وجود داشت.
برخی
از این جذّابیّتها، جذّابیّتهای مربوط به شخص امام بود. امام دارای یک
شخصیّت بسیار قوی، بسیار مستحکم، دارای قدرت ایستادگیِ در مقابل سختیها
بود. امام دارای صراحت بود، صراحت در بیان. امام دارای صداقت بود، با صداقت
حرف میزد؛ همهی مخاطبان امام، صداقت را در گفتهی او احساس میکردند؛
اینها جذّابیّتهای شخصی امام بود. ایمان و توکّل امام به خدای متعال، در
رفتار او و در گفتار او -بهطور مساوی- نمایان بود؛ هم رفتار او و هم گفتار
او نشانهی ایمان او و توکّل او به خدای بزرگ بود؛ اینها جذّابیّتهای امام
بود.
اصول حذاب امام: اسلام ناب از تحجر و التقاط، استقلال از سلطه آمریکا، مردم سالاری دینی
بخشی
از جذّابیّتها (ی امام خمینی) مربوط به اصولی بود که امام ارائه میکرد.
مثلاً ازجملهی چیزهایی که امام به مردم ارائه میکرد، اسلام بود؛ اسلام
ناب، اسلام ناب محمّدی. اسلام ناب یعنی اسلامی که نه اسیر و پابند تحجّر
است، نه اسیر و پابند التقاط(آمیزهای از چند روش یا مکتب، بدون سنخیّت
محتوایی و ارزشی) است. در دورانی که هم تحجّر وجود داشت، هم التقاط وجود
داشت، امام، اسلام ناب را مطرح کرد؛ این برای جوان مسلمان، جذّاب بود.
ازجملهی مبانی اعلامی امام و شعارهای امام، استقلال بود؛ ازجملهی آنها
آزادی بود؛ ازجملهی آنها عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی بود؛ اینها مبانی
امام بود که مطرح میکرد؛ اینها همه جذّاب است.
ازجملهی مبانی امام
بیرون آمدن از چنبرهی سلطهی آمریکا بود؛ این چیزی بود که برای جوان
ایرانی جذّاب بود. و من به شما عرض بکنم، امروز بیرون آمدن از چنبرهی
سلطهی آمریکا برای جوانها [حتّی] در کشورهایی هم که با آمریکا پیمانهای
طولانیِ وابستگی دارند، جذّاب است. یعنی مثلاً در کشوری مثل عربستان سعودی
که در خدمت هدفهای آمریکا است، شما اگر سراغ جوانها بروید -این دانستهشده و
تجربهشده است- خواهید دید که همهی جوانها از وابستگی به آمریکا متنفّرند
و علاقهمندِ به جدایی از این سلطهی ظالمانهاند؛ این یکی از خصوصیّات
[مبانی امام] بود.
ازجملهی مبانی مطرحشدهی بهوسیلهی امام و شعارهای
امام بزرگوار، مسئلهی مردمسالاری بود؛ یعنی اختیار حاکمیّت کشور در دست
مردم باشد؛ مردم انتخاب کنند، مردم بخواهند، مردم اراده کنند؛ در همهی
عرصههای زندگی. یکی از شعارهای امام مسئلهی خودباوری ملّت بود؛ یعنی
اینکه به مردم میگفت و تکرار میکرد که شما میتوانید، شما قادرید؛ در علم،
در صنعت، در کارهای اساسی، در ادارهی کشور، در مدیریّت بخشهای مهمّ کشور،
در اقتصاد و غیره، شما قادر هستید خودتان روی پای خودتان بِایستید. اینها
جذّابیّتهای شخصیّت امام بود که توانست جوانها را جذب کند. و جوانها آمدند
به نهضت امام بزرگوار پیوستند، انقلاب به پیروزی رسید.
دهه 60 دهه ترور و جنگ و پیروزی و لزوم مواظبت بر عوض نشدن جای شهید و جلاد
دههی
۶۰، یک دههی مظلوم است؛ دههی تعیینکنندهی در سرنوشت ایران و ایرانی،
دههی فوقالعاده مهم و حسّاس و درعینحال ناشناخته و اخیراً بهوسیلهی
برخی از بلندگوها و صاحبان بلندگوها مورد تهاجم؛ دههی ۶۰ را مورد تهاجم
قرار میدهند. دههی ۶۰، دههی آزمونهای بزرگ و دههی پیروزیهای بزرگ است.
دههی
۶۰، دههی خشنترین تروریسم در کشور است. در طول چند سال، هزاران نفر از
آحاد مردم، از مسئولین، از قشرهای مختلف بهوسیلهی تروریستها به شهادت
رسیدند؛ از کاسب معمولی تا جوان دانشجو تا فعّال سیاسی تا شخصیّتهای بزرگی
که در انقلاب تعیینکننده بودند. البتّه من عدد معیّن نمیکنم، [لکن] تا
هفده هزار هم گفتهاند؛ هفده هزار انسانِ باشرفِ باشخصیّتِ ارزشمند در این
تروریسمِ دههی ۶۰ فدا شدند، که در میان اینها شخصیّتهایی مثل شهید
مطهرّی و شهید بهشتی حضور دارند؛ یعنی این آدمهایی که امثال اینها در طول
زمان، کمتر در یک کشوری به وجود میآید و میتوانند تعیینکنندهی سرنوشت
کشورها باشند.
دههی ۶۰، دههی جنگ تحمیلی است. یعنی هشت سال از این
دههی اوّل انقلاب و دههی حیات مبارک امام بزرگوار، صرف یک جنگ تحمیلیِ بر
ملّت ایران شد؛ شما ببینید چقدر این دشوار است! دههی ۶۰ دههی سختترین
تحریمها است؛ همهچیز را تحریم کردند؛ تحریمهای پیدرپی، علیه کشور، علیه
مراکز اقتصادی ما، علیه دولت ما؛ و دههی افتخارات بزرگ است. دههی
مبارزهی با تجزیهطلبی است؛ از اطراف کشور گروههایی را تحریک کردند، پول
دادند، سلاح دادند، برای اینکه اینها را به جان نظام جمهوری اسلامی
بیندازند و تجزیهطلبی کنند. دههی ۶۰، دههی یک چنین حوادث بزرگی است که
در کشور اتّفاق افتاد.
و در دههی ۶۰، ملّت ایران و جوانهای ما آنچنان
محکم ایستادند که بر همهی اینها پیروز شدند. این خیلی مسئلهی مهمّی است.
من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأمّلند و راجع به دههی ۶۰
قضاوت میکنند، جای شهید و جلّاد عوض نشود! در دههی ۶۰، ملّت ایران مظلوم
واقع شد؛ تروریستها و منافقین و پشتیبانهای آنها و قدرتهایی که آنها را به
وجود آورده بودند و دائماً در آنها میدمیدند، به ملّت ایران جفا کردند،
بدی کردند؛ ملّت ایران در موضع دفاع قرار گرفت، امّا دفاع کرد و پیروز شد و
بحمدالله آن توطئههای آنها را خنثی کرد. این [دربارهی] دههی ۶۰.
جوانهای ما ایستادند، امام بزرگوار با آن چهرهی نورانی، با آن قلب
خداباور، با آن عزم راسخ ایستاد و بر همهی این مشکلات فائق آمد.
تعقیب اهداف انقلاب در عین اعتراف به عقب ماندگی
ما
در مورد عدالت اجتماعی عقبیم، در مورد تحقّق برخی از مبانی و اصول اسلامی
عقبماندگی داریم؛ این را انکار نمیکنیم، امّا همّت ما، هدف ما، آرمان ما
همین است که امام بزرگوار معیّن کرد و ما دنبال این آرمانها حرکت میکنیم.
مسؤولین و لزوم استفاده از قدرت بسیج کنندگی انقلاب
من
میخواهم بگویم مسئولان کشور، فعّالان سیاسی کشور، از این قدرت بسیجکنندگی
انقلاب غفلت نکنند؛ این نعمت بسیار بزرگی است، این نعمتی است که در اختیار
کشور ما و در اختیار ملّت ما قرار دارد. انقلاب قدرت بسیج دارد؛ میتواند
جوانها را، انسانهای باعزم و بااراده را، انسانهای سالم را، بهسوی اهداف
والا و بلند هدایت کند و حرکت بدهد و پیش ببرد؛ هیچ پیشرانی به عظمت و
قدرت انقلاب و شعارهای انقلاب وجود ندارد؛ ما امروز به این احتیاج داریم و
تا سالهای متمادی احتیاج خواهیم داشت.
رقص شمشیر آمریکا با عربستان و مصحکه ادعای حقوق بشر
شما
ببینید وقاحت دشمن تا کجا است. رئیسجمهور آمریکا در یک نظام قبیلهایِ
عقبماندهیِ منحطِّ محض میایستد در کنار رئیس قبیله و رقص شمشیر میکند،
آنوقت به چهل میلیون رأی ملّت ایران در یک انتخابات آزاد ایراد میگیرد!
دشمنانی با این وقاحت و با این حدّ از پردهدری و بیملاحظگی که میایستند
در کنار قاتلینِ شب و روز مردم کوچه و بازار یمن، و اسم از حقوق بشر
میآورند؛ دیگر از این وقاحت بالاتر! قریب دوسالونیم است که شب و روز
دارند یمن را بمباران میکنند؛ نه مراکز نظامی یمن را، [بلکه] کوچه را،
بازار را، مسجد را، بیمارستان را، خانههای مردم را؛ بیگناهان را میکُشند،
زن و کودک و بچّه و بزرگ را به قتل میرسانند؛ آنوقت اینها میروند پهلوی
آنها میایستند، با یکدیگر مغازله(سخنان عاشقانه) میکنند و اسم حقوق بشر
میآورند و جمهوری اسلامی را بهخاطر حقوق بشر تحریم میکنند! دیگر وقاحت از
این بالاتر؟ در مقابل یک چنین دشمنی ما احتیاج به قدرت بسیجکنندگی انقلاب
داریم.
خودباروی ملی شزط پیشرفت همه جانبه
امروز
ما اگر میخواهیم در میدان علم پیش برویم، در میدان سیاست پیش برویم، در
میدان اقتصاد پیش برویم، اگر میخواهیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، احتیاج
داریم به جرئت و اعتمادبهنفسی که انقلاب به یک ملّت میدهد و به ما داد. آن
جرئت و اعتمادبهنفس را از بین نبرید، آن را تضعیف نکنید.
نسل سوم و آمادگی برای دفاع
ما
در داخل کشور میلیونها جوان داریم که اگر تجربهای مثل تجربهی سالهای ۶۰
برای کشور پیش بیاید، قطعاً اینها با کمال قدرت، با کمال عزّت نفس، با
کمال دلاوری و عزم وارد میدان میشوند و کشور را حفظ میکنند و نگه میدارند.
عقلانیت در انقلابی گری و محقق شدن پیش بینی امام در غیر معتمد بودن آمریکا
میشنوم
گاهی اوقات بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان و مفهوم عقلانیّت را مطرح
میکنند؛ کأنّه عقلانیّت نقطهی مقابل انقلابیگری است؛ نه، این خطا است؛
عقلانیّت واقعی هم در انقلابیگری است. نگاه انقلابی است که میتواند حقایق
را به ما نشان بدهد. ببینید! کِی بود آنوقتی که امام، آمریکا را بهعنوان
شیطان بزرگ معرّفی کرد و بهعنوان یک موجود یا دولت غیرقابلاعتماد معرّفی
کرد؛ این را سالها پیش امام بزرگوار به ملّت ایران -به ماها- یاد داد؛
امروز بعد از گذشت سالها، رؤسای کشورهای اروپایی میگویند آمریکا
غیرقابلاعتماد است.
آنچه در آینه جوان بیند ** پیر در خشت خام آن بیند
این
عقلانیّت است. عقلانیّت این است که این حرف و مطلبی را که امروز رؤسای
کشورهای اروپایی دارند میگویند و آمریکا را غیرقابلاعتماد میدانند، امام
در سی سال قبل یا سی و چند سال قبل گفت. و ما این را خودمان تجربه کردیم و
آزمودیم؛ حقیقتاً آمریکاییها غیرقابلاعتمادند؛ در همهی موضوعات،
غیرقابلاعتمادند؛ و من انشاءالله در فرصتهای دیگری در این زمینه ممکن
است صحبت بکنم. این عقلانیّت است؛ عقلانیّت معنایش این است که انسان
اصالتها را بشناسد؛ عقلانیّت، تکیهی به مردم است؛ عقلانیّت، تکیهی به
نیروی داخلی است؛ عقلانیّت، تکیه و توکّل به خدای بزرگ است. عقلانیّت اینها
است؛ عقلانیّت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبرهی
قدرت آمریکا و استکبار، مجدّداً نزدیک به آنها بکند. اینها عقلانیّت نیست؛
عقلانیّت را امام داشت؛ عقلانیّت را انقلاب به ما میگوید.
روحیه انقلابی مهمترین درس امام
بزرگترین
درسی که امام بزرگوار به ما داد، درس روحیّه و ذهن و عمل انقلابی است؛ این
را باید فراموش نکنیم. امام میراث فرهنگی نیست؛ بعضی به امام به چشم میراث
فرهنگی نگاه میکنند. امام زنده است؛ امام، امام ما است؛ امام، پیشوای ما
است؛ امام، در مقابل ما است. بله، جسم امام نیست، امّا سخن امام و راه امام
و فکر امام و نفَس امام زنده است؛ با این چشم به امام نگاه کنید و از او
بیاموزید.
طمع دشمن و هزینه بیشتر سازش نسبت به چالش
بعضی
عقلانیّت را در این میدانند و میگویند که «چالش با قدرتها هزینه دارد»
-[البتّه] اشتباه میکنند- بله، چالش هزینه دارد، امّا سازش هم هزینه دارد.
شما ملاحظه کنید دولت سعودی برای اینکه با رئیسجمهور جدید آمریکا بتواند
سازش بکند، مجبور میشود بیش از نیمی از ذخایرِ موجودی مالی خودش را در خدمت
هدفها و طبق میل آمریکا هزینه کند. اینها هزینه نیست؟ سازش هم هزینه دارد.
چالش اگر عقلائی باشد، چالش اگر منطبق با منطق باشد، اگر با اعتمادبهنفس
باشد، هزینهاش بمراتب کمتر از هزینهی سازش است. من عرض کردم -انشاءالله
بعدها [هم] صحبت خواهم کرد- اینجور نیست که قدرتهای توطئهگر و قدرتهای
متجاوز به یک حدّی قانع باشند؛ ما این را در تعاملات این چند سال اخیر
مشاهده کردهایم. یک حدّی را مشخّص میکنند، وقتی شما در آن حد عقبنشینی
کردید، تازه یک حرف جدید مطرح میکنند، یک ادّعای جدید و یک مطالبهی جدید
مطرح میکنند، شما را باز با همان فشارها مجبور میکنند این مطالبهی جدید را
هم بهشان بدهید؛ و این سلسله همینطور ادامه پیدا خواهد کرد؛ این متوقّف
نمیشود.
راضی کردن مردم بجای راضی کردن قدرتهای مستکبر معنای انقلابی گری مسؤولین
انقلابیگری
یعنی مسئولین کشور، هدفشان را راضی کردن قدرتهای مستکبر قرار ندهند؛
مسئولان کشور، هدفشان را راضی کردن مردم، به کار گرفتن نیروهای داخلی،
تقویت عناصر فعّال در داخل کشور قرار بدهند؛ این انقلابیگری است. معنای
انقلابیگری این است که کشور و مسئولان، تسلیم هیچ زورگوییای نشوند، دچار
انفعال نشوند، دچار ضعف نفْس نشوند؛ نه زورگویی و قلدری را از طرف مقابل
قبول کنند، نه فریب او را بخورند -چون قدرتها با وجود اینکه زورگویند و
قلدرند و دستشان پُر از اسلحه است، از فریب هم دریغ نمیکنند؛ آنجایی که
ممکن باشد، اهل خدعه و فریب و دُور زدن و این حرفها هم هستند- اینها معنای
انقلابیگری است.
رأی مردم رأی به نظام
بعضیها
متأسّفانه بگوییم از روی کجفهمی -یا چه بگوییم، نمیدانم- انکار میکنند؛
میگویند «رأی مردم ربطی به نظام اسلامی و تأیید نظام اسلامی ندارد»! چرا
آقاجان؛ حتّی کسانی که ممکن است در دل از نظام اسلامی گلهمندی هم داشته
باشند، امّا وقتی میآید در چهارچوب نظام رأی میدهد، معنایش این است که این
چهارچوب را قبول میکند و به آن اعتماد میکند و آن را کارآمد میداند که در
چهارچوب آن دارد حرکت میکند.
لزوم حلم و ظرفیت ملت بعد از انتخابات و نبود این ظرفتی در سال 88
ملّت
-چه آن گروهی که نامزد آنها رأی آورده است، چه آن گروهی که نامزد آنها رأی
نیاورده است- باید از خودشان ظرفیّت نشان بدهند، از خودشان حلم نشان بدهند
-حلم یعنی ظرفیّت، جنبهدار بودن- بیجنبگی نشان ندهند. بعضی هستند که اگر
در یک قضیّهای برنده هم بشوند بیجنبگی نشان میدهند، بیظرفیّتی نشان
میدهند، اگر بازنده هم بشوند همینجور؛ نه، بایستی چه در صورتی که انسان
موفّق شد و به آن مقصودی که داشت رسید، چه در صورتی که نرسید، از خود
ظرفیّت نشان بدهد. خب، خوشبختانه امسال در این انتخابات ظرفیّت نشان دادند،
آن کسانی هم که موفّق نشدند ظرفیّت نشان دادند، بر خلاف سال ۸۸ که آن
مشکلات را برای کشور به وجود آوردند.
لزوم حرکت پا به پای انقلاب مسؤولین و پرهیز از ناکارآمدی
اگر
خدای نکرده در بخشهای مختلف -چه اقتصادی و چه غیراقتصادی- یک بخشی از خود
ناکارآمدی نشان بدهد، این به حساب ناکارآمدی نظام گذاشته خواهد شد و این
بیانصافی است؛ نظام کارآمد است؛ بخشهای مختلف باید بتوانند خودشان را
پابهپای نظام پیش ببرند.
لزوم شنیده شدن صدای واحد در مسائل بین المللی از میان مسؤولین
در
مسائل جهانی هم، از کشور باید صدای واحدی شنیده بشود؛ این را همهی
مسئولان محترم کشور توجّه کنند؛ در مسائل مهمّ بینالمللی، یک صدای واحد
قوی باید از داخل کشور شنیده بشود؛ صداهای گوناگون از مسئولین شنیده نشود.
حالا ممکن است فلان نویسنده یا فلان کسی که در فضای مجازی کار میکند،
عقیدهی دیگری داشته باشد، اهمّیّت ندارد؛ مسئولان کشور باید حرف واحدی
بزنند، صدای واحدی داشته باشند.
96/03/06 بیانات در محفل انس با قرآن کریم
پاسخ به ملیونها سؤال درباره زندگی ثمره انس با قرآن و نیاز جامعه بشری به این پاسخها
این
جلسات (انس با قرآن) و این نشستنها و این توصیه کردنها و این کارهایی که
انجام میگیرد، همه مقدّمه است برای اینکه فضای کشور و ذهنیّت عمومی مردم
ما، فضای قرآنی بشود و ذهنیّت، با قرآن اُنس بگیرد و [مردم] با مفاهیم
قرآنی اُنس بگیرند؛ مهم این است.
اگر با قرآن اُنس گرفتیم، آنوقت این
فرصت و این مجال پیدا خواهد شد که صاحبان فکر از قشرهای مختلف، بر روی نکات
قرآنی تدبّر کنند، چیزهایی را از قرآن استفاده کنند، استنباط کنند، بفهمند
و به سؤالات گوناگون جواب بدهند. منظورم از سؤالات، شبههها نیست؛ منظور
سؤالاتِ دربارهی زندگی است، زندگی کردن. الان میلیونها سؤال در مقابل ما
است. وقتیکه یک جامعهای با یک حکومتی، زندگی را به سمت آرمانهایی دارد
حرکت میدهد و حرکت میکند، این [جامعه] با هزاران هزار سؤال مواجه است؛ در
نوع ارتباطات، در نوع رفتار، در نوع موضعگیریها، در نوع دشمنی و
دوستیها، در نوع برخورد با مال، در نوع برخورد با امور دنیا؛ اینها همه
سؤالاتی است که مطرح است؛ همهی این سؤالها جواب دارد. بشریّت گمراه و
بدبخت شد، بهخاطر اینکه جوابهای درست این سؤالها را پیدا نکرد. بدبختی
امروز دنیا -و بشر- بهخاطر این است که جوابهای درست را به این سؤالها بلد
نشد، فرا نگرفت؛ پاسخهای غلط، پاسخهای انحرافی، پاسخهای گمراهکننده دریافت
کرد، به ذهنش رسید، عمل کرد، [لذا] امروز رسیده به اینجا؛ دنیا امنیّت
ندارد، صفا ندارد، معنویّت ندارد، آرامش روحی ندارد، دلهای آحاد جامعه با
یکدیگر صاف نیست؛ این وضعیّت امروز دنیا است، همهی دنیا اینجور است.
انسانها
برای ارتباط خلق شدهاند، دلها باید باهم مرتبط باشند، به هم محبّت
بورزند، به یکدیگر کمک کنند. انسانها باید مثل یک تَنِ واحد در دنیا
[باشند]؛ اصلاً بشر اینجوری ساخته شده، اینجوری تدبیر شده؛ امّا امروز
شما نگاه کنید ببینید همهجا جنگ، همهجا ناامنی، همهجا ترس، همهجا
گمراهی، همهجا دوری دلها از یکدیگر؛ خانوادهها متلاشی؛ اختلاف طبقاتی
فاحش؛ عدّهای برخوردار و بهرهمند، عدّهای محروم؛ اینها همه بهخاطر این
است که سؤالات زندگی درست جواب داده نشده، غلط فهمیده شده؛ آنوقت این
نظامهای اقتصادی و سیاسی کجومعوج در دنیا به وجود آمده و بشریّت، مبتلا
است؛ میلیاردها انسان، مبتلای این وضعیّتند؛ حتّی آنهایی که برخوردار هستند
هم مبتلایند. اینجور نیست که وقتی ما میگوییم اختلاف طبقاتی هست، یعنی
آنکسی که فرض بفرمایید به قول معروف جزو یک درصد جامعهی آمریکایی است،
خیلی راحت و خیلی خوش است؛ نه، او هم بدبختیهایی، گرفتاریهایی، مشکلاتی
-روحی، روانی- در زندگی خودش دارد که الیٰماشاءالله، گاهی از گرفتاریهای
آدم فقیر بیشتر است؛ یعنی همه گرفتارند. جامعهای که راه درست را نشناسد،
صراط مستقیم را نشناسد، با خدا مرتبط نباشد، این[طور] است. این جوامع بشری
متأسّفانه امروز دچار یک چنین ضلالت و گمراهیای هستند. اینکه شما این همه
تکرار میکنید و گفتهاند تکرار کنید «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم»،
بهخاطر همین است. صراط مستقیم یعنی آن راهی که این آفتها، این مشکلات در
آن وجود ندارد؛ این معنای صراط مستقیم است. دائم از خدای متعال میخواهید که
شما را هدایت کند؛ این هدایت در قرآن است. اگر با قرآن اُنس گرفتیم، اگر
قرآن را درست فهمیدیم، اگر در قرآن تدبّر کردیم، آنوقت پاسخ درست به
سؤالات زندگی به ما داده خواهد شد؛ بایستی برویم دنبال این، این چیز مهمّی
است. جوانان عزیز، حالا انشاءالله هرچه با قرآن بیشتر اُنس بگیرید، این
حقایق بیشتر برای شما آشکار خواهد شد؛ هرچه از این شربت گوارا بنوشید،
بیشتر مشتاق خواهید شد، بیشتر تشنه خواهید شد؛ قرآن اینجوری است.
عدم انس با قرآن موجب ذلت دولتهای اسلامی منطقه مثل سعودیها و سوء استفاده کفار از این دولتها
امروز
جامعهی اسلامی هم مثل بقیّهی جوامع دچار مشکل است. شما نگاه کنید ببینید
در دنیای اسلام چه خبر است. در دنیای اسلام یک عدّه انسانهای بیارزش و
نالایق و پست، سرنوشت برخی از جوامع اسلامی را در دست گرفتهاند؛ مثل همین
دولتهایی که مشاهده میکنید؛ سعودی و امثال اینها. اینها بهخاطر دوری از
قرآن است، اینها بهخاطر عدم آشنایی با حقایق قرآنی است. البتّه یک مقداری
عدم آشنایی است، یک مقداری عدم ایمان است. بظاهر معتقد به قرآنند، گاهی
میلیونها نسخهی قرآن هم چاپ میکنند، مجّانی هم اینجاوآنجا تقسیم میکنند،
امّا به محتوای قرآن، به معنای قرآن، به مضمون قرآن هیچ اعتقادی ندارند؛
قرآن میگوید «اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم»،(فتح: 29)
[ولی] اینها «اشدّاء علی المؤمنین، رحماء مع الکفّار» هستند. شما ملاحظه
کنید ببینید وضع اینها چهجوری است؛ با کفّار مأنوسند، [به آنها]
علاقهمندند، برای آنها از اموال ملّتشان [خرج میکنند]؛ چون خودشان که مالی
ندارند؛ این پولهایی که اینها دارند و در حسابهای بانکیشان متراکم شده و
این ثروتهای افسانهای، اینها مال کیست، اینها از کجا آمده؟ اینها ارث پدری
که نیست؛ اینها پول نفت است، پول معادن زیرزمینی است، پول ثروتهای ملّی
است؛ به جای اینکه صرف بهبود زندگی مردم بشود، میرود در حسابهای اینها
متراکم میشود، از آن استفادهی شخصی و خصوصی میکنند؛ این پولهای مردم را
تقدیم میکنند به کفّار، به دشمنان مردم. وَ اتَّخَذوا مِن دونِ اللهِ
ءالِهَةً لِیَکونوا لَهُم عِزًّا * کَلّا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ
یَکونونَ عَلَیهِم ضِدًّا؛(مریم: 81 و 82) احمقها خیال میکنند که با دادن
پول و با کمک کردن و با این چیزها میتوانند صمیمیّت دشمنان اسلام را جلب
کنند، [درحالیکه] صمیمیّتی وجود ندارد؛ همانطور که خودشان هم گفتند، مثل
گاو شیرده [هستند]؛ شیرشان را میدوشند، وقتیکه دیگر شیر نداشتند، ذبحشان
میکنند. این وضع امروز دنیای اسلام است؛ با آنها آنجور، آنوقت با مردم
یمن اینجور، با مردم بحرین اینجور؛ رفتارهای ضدّ دین. البتّه اینها
نابودشدنی هستند. ظواهر را که نگاه کنید، این ظواهر نباید کسی را گول بزند؛
اینها رفتنی هستند، اینها ساقطشدنی و نابودشدنی هستند. اِنَّ الباطِلَ
کانَ زَهُوقًا؛(اسراء: 81) اینها باطلند و قطعاً دچار زوال و سقوط و بدبختی
و فروافتادگی خواهند شد؛ در این هیچ تردیدی نیست. البتّه ممکن است چهار
صباح زودتر یا دیرتر انجام بگیرد؛ بستگی دارد به اینکه مؤمنین، جامعهی
مؤمن، چهجوری عمل بکند؛ اگر درست عمل بکند، این اتّفاق زودتر میافتد؛ اگر
درست عمل نکند، این اتّفاق چهار صباح دیرتر میافتد؛ امّا حتماً این
اتّفاق میافتد. هم اینها، هم آن کسانی که اینها چشم امیدشان به آنها است،
همه ساقطشدنی هستند.
طبق وعده قرآن و طبق تجربه، آینده از آن اسلام
آنچه
آینده دارد، آن اسلام است، آن قرآن است، آن شما جوانهای مؤمن هستید؛ آنکه
آینده دارد شما جوانان مؤمن هستید. الان میخواندند که «وَ مَن اَصدَقُ
مِنَ اللهِ قیلًا»؛(نساء: 122) چه کسی از خدا راستگوتر است؟ چه کسی از خدا
به آینده عالمتر است؟ و خدای متعال این را فرموده است که آینده متعلّق است
به مؤمنین، متعلّق است به صالحین، متعلّق است به مجاهدین فیسبیلالله؛ در
این هیچ تردیدی نیست؛ این یک وعدهی الهی است. امّا اگر کسی دچار وسوسه و
تردید هم بشود، وعدهی الهی هم دل او را آرام نکند، تجربهها باید دل او را
آرام کند. بنده مکرّر این را عرض میکنم و با همهی وجود اعتقاد به این
معنا دارم. اگرچنانچه هیچ وعدهای هم به ما داده نشده بود، با این
تجربههایی که ملّت ایران از سی چهل سال پیش به این طرف دارد، باید یقین
میکرد که آینده متعلّق به او است؛ باید یقین میکرد که پیروزی متعلّق به او
است. ما کسانی هستیم که در کشورمان یک حکومتی بر سر کار بود که همین مغازله
و معاشقهای که میبینید حکّام آمریکا با آن بیچارهها -عقبافتادههای
فکری و عقلی و همهچیز- انجام میدهند، همین مغازله(گفتگوی عاشقانه) را آن
روز با حکومت ایران انجام میدادند؛ خیلی بیشتر، خیلی بهتر. صریحاً میگفتند
«شما ژاندارم ما در خلیج فارس هستید»، به حکومت طاغوت ما این حرف را
میزدند. آنها، هم عقلشان بیشتر از اینها بود، هم تواناییهایشان زیاد بود،
اتّکائشان هم به این طواغیت، بیشتر از اینها بود و ارتباطاتشان قویتر بود؛
درعینحال که یک چنین حکومتی بر سرِ کار بود، ملّت ایران توانست با قدرت
ایمان، با مجاهدت، با فداکاری، این حکومت را علیرغم همهی پشتیبانیهای
جهانیای که از او میشد ساقط کند و به جای او چیزی را سرِ پا کند که
قدرتهای استکباری طاقت دیدن آن را ندارند؛ یعنی نظام جمهوری اسلامی؛ این یک
تجربه. دیگر از این تجربه بهتر؟ وَلاتَهِنوا وَلاتَحزَنوا وَ اَنتُمُ
الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(آل عمران: 139) ایمان اگر [حاصل] شد، شما
برترید.
لزوم صراحت در اعلان مواضع و عدم تنافی آن با داشتن روابط بین المللی
در
راه ایمان قوی باشید، صریح باشید، ثابتقدم باشید؛ بنده اصرار دارم که در
زمینهی ذکر مبانی اسلامی، آحاد ملّت ایران و مسئولین کشور صریح باشند.
همین آیاتی که این جمعِ خوشخوان، اخیراً خواندند؛ قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ
حَسَنَةٌ فی اِبراهیمَ وَ
الَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَءؤُا مِنکُم وَ مِمّا
تَعبُدونَ مِن دونِ اللهِ کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ
العَداوَةِ و البَغضآءُ اَبَدَاً حَتّی تُؤمِنوا بِاللهِ وَحدَه؛(متحنه: 4)
این است دیگر؛ با صراحت [میگوید] «کَفَرنا بِکُم». هیچ منافاتی ندارد؛
حالا بعضیها در فکر این هستند و دغدغهی این را دارند که خب یک حکومت و یک
دولت باید ارتباطات جهانی داشته باشد؛ بنده هم کاملاً معتقدم و تأیید
میکنم این گرایش را؛ امّا منافاتی ندارد؛ میتوان با صراحت، مبانی خود و
اصول خود را گفت و پیش هم رفت، توفیق هم پیدا کرد در همهی مسائل گوناگون
زندگی، از جمله ارتباطات بینالمللی؛ میشود این کارها را کرد.
96/03/03 بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس (سالروز فتح خرمشهر)
تقویت روحیه انقلابی و مشاهده اثار توکل از فوائد جنگ تحمیلی
یکی
از بزرگترین فوائد این جنگ هشت ساله و دفاع هشتساله، حفظ و تقویت
روحیهی انقلاب و حرکت، در نسل جوان ما و در جامعهی ما بود. اگرچنانچه این
حرکت جهادی و فداکارانه به وجود نمیآمد، روحیهی انقلابی در آن اوایل که
هنوز عمق زیادی هم پیدا نکرده بود، در معرض تطاول(و تجاوز) قرار میگرفت.
بله، امام بزرگوار حضور داشت و شخصیّت ایشان یک شخصیّتی بود که خیلی از
چیزها را تضمین میکرد؛ لکن خطرات، خطرات سنگینی بود؛ روحیهی انقلابی قطعاً
در معرض تهدید قرار میگرفت. انقلاب با حضور در صحنهی دفاع مقدّس، ماندگار
شد.
یک فایدهی دیگر این بود که ما این فکر و اندیشهی دفاعِ از هویّت
ملّی و هویّت دینی و انقلابی را - که بارها گفتهایم و شنیدهایم و نقل
کردهایم که خدای متعال کمک میکند و انسانها را در [برابر] عوائق و موانعی
که در راه حق وجود دارد، پیروز میکند ــ یک بار دیگر خودمان تجربه کردیم؛
این خیلی مهم است. یک جامعهای که در جهت پیشرفت به سمت اهداف والا دارد
حرکت میکند، بهطور طبیعی مواجه میشود با موانع بسیاری؛ بخصوص در دنیای
مادّی امروز؛ و اگر آن آرمانها، آرمانهای معنوی و ضدّ قدرتطلبی و ضدّ
دنیاطلبی و مانند اینها باشد، بدیهی است که موانعی به وجود میآید. اینکه
یک ملّتی احساس بکند که میتواند بر موانع پیروز بشود، خیلی چیز مهمّی است.
بله، در روایات و آیات، توکّل به خدا و «وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَى اللّهِ
فَهُوَ حَسبُه»(طلاق: 3) و مانند اینها را میخوانیم و میگوییم و عقیده هم
داریم، لکن اینکه در عمل«وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسبُه» را
آدم ببیند، خیلی فرق میکند. حضرت ابراهیمِ با آن عظمت، به خدای متعال عرض
میکند که میخواهم زنده شدن مردهها را ببینم. خداوند میفرماید: اَ وَلَم
تُؤمِن؛ مگر قبول نداری؟ جواب میدهد: قالَ بَلى؛ چرا، قبول دارم؛ وَ لکِن
لِیَطمَئِنَّ قَلبی.(بقره: 260) این آرامش دل، این پذیرشِ از اعماق باور و
جان انسان نسبت به یک حقیقت، خیلی چیز مهمّی است؛ این را جنگ - دفاع
هشتساله - به ما نشان داد. ما الان میتوانیم با همهی توان ادّعا بکنیم که
جمهوری اسلامی با همهی چالشهایی که در مقابل او به وجود میآورند،
میتواند پنجه بیندازد و بر همهی آنها میتواند غالب بشود؛ چون این را تجربه
کردهایم. وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن
کُنتُم مُؤمِنین؛(آل عمران: 139) اگر ایمان در دل و در عمل وجود داشته
باشد، کوهها در مقابل یک جامعه، یک مجموعه، یک انسان قوی، هموار خواهد شد و
قدرت مقاومت نخواهد داشت. یکی از فواید جنگ برای ما این بود. خب، اینها
حقایقی است.
خاطره و شروع جنگ تحمیلی با نبود امکانات و عملیات فتح المبین و بیت المقدس
این
حادثهی پُربرکت، این حادثهی عظیم و در شکل معمولی ما آدمهای ساده و
سطحینگر، واقعاً باورنکردنی، در کشور ما اتّفاق افتاد؛ یعنی ما اوّلِ جنگ
هیچ چیز نداشتیم؛ من به شما عرض بکنم، ما هیچ چیز نداشتیم؛ دست خالی؛
سلاحمان، هم کم بود، هم ناقص بود، هم خارج از دسترس بود؛ برخی از اقلام
موجود را [هم] که در انبارهای ما وجود داشت، تا مدّتها بعد از شروع جنگ به
معرض استفاده نیاورده بودند. بنده اینجا در ستاد کل، در دفتر مشاورت بودم و
در معرض رفت و آمد نظامیها قرار داشتم؛ خب جوانهای متعهّد و مؤمنی در
ارتش بودند و میآمدند به ما گزارش میدادند؛ بنده هم بهعنوان نمایندهی
امام دنبال میکردم. آمدند گفتند که ما یک توپهایی داریم به نام توپ ۲۰۳ که
سنگینترین توپّ ما است و این [به میدان] نیامده، اصلاً مطرح نشده. حالا ما
در یک چنین جنگی با اینهمه ابزارهایی که دشمن دارد، یک وسیلهای را داریم
که میتوانیم استفاده کنیم و نکردیم. من در جلسهی خودمان، جلسهای که با
همین آقایان - بنیصدر و دیگران - داشتیم، مطرح کردم؛ بنیصدر که اصلاً خبر
هم نداشت، بعضیهای دیگر هم دلشان نمیخواست اینچیزها مطرح بشود؛ بعد یکی
از فرماندهان شهید که در جلسه بود - خدا رحمت کند ــ گفت: بله، ما این را
داریم، این چیز بسیار مهمّی است. گفتیم خب چرا استفاده نمیکنید؟ یعنی
چیزهایی وجود داشت که بود و استفاده نمیکردیم. در اهواز یک ارتشیِ جوانی
آمد به ما اطّلاع داد که در پادگان لشکر ۹۲، ما از این نفربرهای جدید -
بهاصطلاح «بیامپیتو» که بعد در اختیار قرار گرفت - داریم. ما مکرّر
میگفتیم که مثلاً فلان وسیله نیاز است؛ میگفتند نداریم. ما یک روز صبح بلند
شدیم و با همان شخص - همان برادر ارتشی ــ چون از درِ معمولی پادگان نمیشد
داخل رفت، از یک راه دیگری و از یک محلّ دیگری وارد پادگان شدیم و رفتیم
وسط پادگان؛ بنده دیدم بله! شاید تعداد مثلاً نهتا، دهتا از این
«بیامپی»ها آکبند - یعنی هنوز در آن تختههای بستهشده - آنجا بود؛ که
اینها البتّه یکمقداری هوا و باد و باران خورده بود؛ زیر آسمان [بود]!
اوّل جنگ ما اینجوری بودیم. ابزارهای جنگی نداشتیم، نیروی مرتّب و منظّم
آمادهبهکار و پایکار نداشتیم یا خیلی کم داشتیم؛ یکمقدار چیزهایی هم
داشتیم ازاینقبیل که از اینها استفاده نمیشد؛ بهخاطر اینکه در رأس کار
کسی یا کسانی بودند که دلسوزی نداشتند؛ با این وضعیّت ما جلو رفتیم. این
مطالبی که گفتم، مربوط به نیمهی دوّم سال ۵۹ است؛ یعنی شش ماه اوّلِ شروع
جنگ.
خب از شش ماه اوّلِ شروع جنگ، یعنی نیمهی دوّم سال ۵۹ تا شش ماه
اوّل سال ۶١ چقدر فاصله است؟ در این فاصله، حرکت ملّت ایران و نیروهای
مسلّح ما آنچنان شد که دو عملیّات بزرگ و مهم در همان دو سه ماه اوّل سال
۶١ به وجود آمد؛ یعنی فتحالمبین در اوّل [سال] در فروردین، و بیتالمقدّس و
فتح خرّمشهر در اردیبهشت و اوّل خرداد؛ یعنی اینجور پیش رفت، اینجور
حرکت سریع بود! یعنی ما همان ماهی که از ده کیلومتری اهواز را با خمپاره
میزدند - یعنی از دُبّحردان که تا اهواز به نظرم حدود ده کیلومتر است،
اهواز زیر آتش خمپاره بود - از آن وضعیّت رسیدیم به این وضعیّت که چند هزار
اسیر در فتحالمبین و چند هزار اسیر در بیتالمقدّس [گرفتیم] و گرفتن
سرزمینهای بسیار و گرفتن خرّمشهر و استحکام نیروها و مسائل دیگر [اتّفاق
افتاد]. تا آخر جنگ همین حالت ادامه داشته؛ یعنی روزبهروز ما توانستیم به
هویّت خودمان، به قدرت خودمان آشنا بشویم، معرفت پیدا کنیم و پیش برویم و
خودمان را بشناسیم؛ و این اتّفاق افتاد.
مشاهده معجزه دفاع مقدس مثل آنچه حضرت ابراهیم از زنده شدن پرندگان دید
هشت
سال همهی دنیا متّفق شدند علیه ما و با ما جنگیدند؛ این یک واقعیّتی است،
همهی دنیا! یعنی آمریکا علیه ما بود در عمل، ناتو علیه ما بود در عمل،
شورویِ آن روز علیه ما بود در عمل، مرتجعین منطقه - همین سعودی و کویت و
بقیّه - همه علیه ما بودند در عمل! یعنی همهی آنها علیه ما [در جنگ] شرکت
داشتند؛ ما هم یک نهال تازهروییده با تجربههای کم، توانستیم بر همهی
اینها فائق بیاییم؛ این تجربهی ما است؛ این برای «لِیَطمَئِنَّ قَلبی»
کافی نیست؟ این مثل همان زنده شدن مرغهایی است که جناب ابراهیم (علیه
السّلام) از خدای متعال خواست، خدا گفت اینجوری عمل بکن برای اینکه قلبت
آرامش پیدا کند. این آرامش قلبی را ما باید داشته باشیم؛ هر کسی ندارد،
معیوب است؛ یعنی تعبیر بهترش این است که بگوییم معیوب است، اگر خوشبینانه
نگاه کنیم باید بگوییم معیوب است؛ [اگر هم] بدبینانه نگاه کنیم، خب جور
دیگری باید قضاوت کنیم.
تقویت پایه های انقلاب و هویت ملی با خلق آثار دفاع مقدس
این
فیلمی که این آقا میسازد، این کتابی که آن آقا مینویسد، در واقع یک تزریق
سیمان به این پایههایی است که میخواهیم اینها را مستحکم کنیم، میخواهیم
اینها را ماندگارتر کنیم؛ تقویت پایههای انقلاب است، تقویت پایههای
پیشرفت کشور است، تقویت هویّت ملّی است؛ خیلی باارزش است.
لزوم خاطره نویسی دفاع مقدس به عنوان ثروت ملی
حقیقتاً
این خاطرات، یک ثروت ملّی است؛ این خاطرات، ثروت ملّی است؛ متعلّق به آن
شخص خاطرهگو و راوی هم نیست، مال همه است؛ باید بگویند، باید بنویسند.
حسنه بودن آثار دفاع مقدس و واسطه گری رزق معنوی
اینها
(آثار دفاع مقدس) حسنه است، اینها صدقه است. این کسانی که این کارها را
میکنند، این برادرهایی که اینجا حضور دارند، چه آنهایی که در کار نگارش و
ادبیّات و مانند اینها هستند، چه آنهایی که در کار فیلم و سینما و مانند
اینها هستند، بدانند این کاری که انجام میدهند یک حسنه است، یک انفاق بزرگ
معنوی است؛ رزق این ملّت را، این جمعیّت را، این کشور را، شما دارید به
آنها میرسانید؛ واسطهی [رساندن] رزق الهی و رزق معنوی به آنها هستید. این
را قدر بدانید، این خیلی خوب است. راهیان نور از جملهی همین کارها است؛
راهیان نور از جملهی همین صدقات و حسنات است. نوشتن خاطرهها همینجور،
گفتن خاطرهها همینجور، این جلسه همینجور.
تلاش دشمن برای تضعیف ره آوردهای دفاع مقدس
نگذارید
این حادثهی معجزنشان (دفاع مقدس) ضعیف بشود. عزیزان من! انگیزه وجود دارد
برای ضعیف کردن این حقیقت، در واقعیّت زندگی ما و در واقعیّت ذهن ما.
کسانی انگیزه دارند؛ همان کسانی که برنامهریزی میکنند برای کشورهای
اسلامی و به آنها ابلاغ میکنند و آنها هم قبول میکنند که مسئلهی جهاد را
یا مسئلهی شهادت را از مجموعهی معارف دینی کتابهای مدرسهای و دانشگاهی و
بقیّهی کتابها خارج کنند و حذف کنند - این ابلاغ شده به بعضی از کشورها؛
گفتهاند مسئلهی جهاد و مسئلهی شهادت و مانند اینها را حذف کنید و آنها
هم قبول کردند و حذف کردند؛ این انگیزهها اینجوری است - همان انگیزهها
در داخل استمرار پیدا میکند، ادامه پیدا میکند و به شکل برخی از
خردهسیاستهای فرهنگی، اینجاوآنجا دیده میشود؛ غفلت نباید کرد. جنگ را،
دفاع مقدّس را، شهادت را، جهاد را، زنده نگه داریم؛ این خاطرهها را قدر
بدانیم؛ اینها بسیار باارزش است.
نقش آثار دفاع مقدس در اتصال نسل ها به نسل اول انقلاب
اینها (آثار دفاع مقدس) میتواند نسل امروز را بهمعنای
واقعی کلمه متّصل کند و ملحق کند به همان نسلی که آن اوج دفاع مقدّس را
آفرید و این اوج تاریخی ما را خلق کرد. مکرّر، خیلی زیاد، افرادی میآیند،
نامه مینویسند به ما، اصرار، التماس، گریه، برای اینکه اجازه داده بشود
بروند دفاع از حرم و جزو مدافعین حرم [بشوند]؛ یعنی همان چیزهایی که ما در
آن روزهای دههی ۶۰ میدیدیم -که جوانها، بچّههای کوچک، آنهایی که نمیشد
بروند به یک جهتی و به یک دلیلی، میآمدند التماس میکردند برای اینکه
بروند- حالا هم همان وضعیّت در خیلی از اینها هست؛ اَلحِقنی
بِالصّلِحین؛(یوسف: 10) این الحاق به صالحین است.
96/02/27 بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
طراوت تازه جمهوری اسلامی با هر انتخابات
حقیقتاً
جمهوری اسلامی با تجدید این انتخاباتها در سالهای معیّن و دورههای
معیّن، طراوت تازهای پیدا میکند؛ خود را در دلها و چشمهای مردم دنیا به
شکل جدیدی، به شکل برجستهای، به شکل طُرفهای مجسّم میکند و نشان میدهد؛
این است که واقعاً روز انتخابات برای نظام جمهوری اسلامی، روز جشن است، روز
شادی و شور است.
انتخابات و ملت ایران مورد غبطه ملتهای منطقه
ملّتهایی
در منطقهی ما که دولتهایشان تحتالحمایهی رژیم ایالات متّحدهی آمریکا
هستند، حسرت این را میخورند، غبطه میخورند به حال ملّت ایران؛ برایشان یک
رؤیا است که بتوانند وارد صحنه بشوند؛ دو نفر، سه نفر، پنج نفر، رقابت کنند
بر سر ریاست اجرائی کشور، و بعد مردم حق داشته باشند یکی از اینها را
انتخاب کنند؛ این برای کشورهای منطقهی ما مثل یک رؤیا میماند. این [کار]
هر چهار سال یک بار در کشور ما تکرار میشود. مردم وارد میشوند، انتخاب
میکنند، تشخیص میدهند، این خیلی باارزش است. این را باید قدر دانست.
علاقمه مندی ملت ایران با نظام و نمایش عزم راسخ و تجریه و تمرین انضباط خواص حضور در انتخابات
حضور
مردم در این صحنه خیلی پُرمعنا است. این نشاندهندهی دو مطلب اساسی است؛
البتّه ذیل این دو مطلب، مطالب دیگری هم وجود دارد لکن در این حضور مردمی،
دو مطلب اساسی است: یکی اعتماد مردم و علاقهی مردم به نظام جمهوری اسلامی،
پیوند مردم با نظام جمهوری اسلامی؛ یکی [هم] قدرت اراده و تصمیمگیریای
که در مردم وجود دارد؛ این دو چیز خیلی مهم است. وقتی شما در صحنه حاضر
میشوید، هم نشان میدهید که به نظام جمهوری اسلامی که توانسته است کشور را
استقلال ببخشد و آزادی ببخشد، دلبستهاید؛ هم نشان میدهید که ملّت ایران یک
ملّت زنده است، پای کار است، مصمّم است، عازم است؛ این را نشان میدهید. هر
دوی اینها برای کشور دارای ارزش زیادی است؛ البتّه هرکدام [هم]
زیرمجموعههایی دارد؛ فواید بیشتری هم دارد. هرچه این حضور بیشتر باشد،
هرچه این انضباطی که بحمدالله در بین مردم وجود دارد بیشتر باشد، آبروی
ملّت ایران و احترام ملّت ایران در پیش چشم ناظران جهانی بیشتر است.
این
نکتهی انضباط که عرض کردم، نکتهی مهمّی است. این انضباط مردمی، خیلی
بااهمّیّت است، خیلی باارزش است؛ هم قبل از انتخابات، هم در حین انتخابات و
روز انتخابات، هم بعد از انتخابات. این انضباط مردمی و پایبندی به نظم و
قانون خیلی مهم است. این همان چیزی است که بسیاری از کشورها آن را ندارند و
ملّت ما بحمدالله دارد نشان میدهد که این را دارا است. و ما ملّت ایران
این را از تجربههای گذشته یاد گرفتهایم؛ ما هم تجربه کردهایم؛ سالهای
متمادی است که تجربه میکنیم. ملّت ایران تجربه کرده است که این انضباط چقدر
به نفع او است و بیانضباطی و بیقانونی چقدر برایش مضر است؛ این را ملّت
ایران تجربه کرده.
ملت ایران برنده اصلی هر انتخاباتی
بنده
که معتقد به برنده و بازنده نیستم؛ یک نفر بالاخره رأی میآورد، چند نفر
هم رأی نمیآورند، امّا برندهی اصلی در این ماجرا ملّت ایران است؛ هرکسی
که رأی بیاورد. برندهی اصلی نظام جمهوری اسلامی است، برندهی اصلی ملّت
ایران است. هرکسی که میخواهد در رأس قرار بگیرد، آن که در واقع برنده است،
مردمند که توانستهاند با رأی خودشان یک نفر را انتخاب کنند. این خیلی
باارزش است.
عزم و اطمینان دو شاخصه چهره ملت ایران در مقابل دشمن
همه
مراقبت کنند و بدانند که ملّت ایران دشمن دارد؛ در مقابل دشمن باید چهرهی
ملّت، چهرهای باشد که حاکی باشد هم از تصمیم، هم از اطمینان به نفْس؛
سکینه و آرامش. این دو چیز باید وجود داشته باشد. عزم و تصمیم راسخ، آنجایی
که باید تصمیم گرفت، و در هر حال توکّل به خدای متعال و اعتماد به نفْس و
احساس قدرت و توانایی که خوشبختانه ملّت ایران این را دارند، انسان این را
احساس میکند.
96/02/17 بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان
ارزش معلم بخاطر ارزش تعلیم و تربیت
جامعهی معلّم یک جامعهی عزیز و محبوب برای هرکسی است که ارزش تعلیم و تربیت را بداند.
دعاهای مأثور و هدایت خواسته ها
اِلَهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یُرفَعُ اِلَیکَ
صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه ... اِلَهی هَب لی کَمالَ
الاِنقِطاعِ اِلَیک. این آرزوهای والای اولیای خدا است که در قالب الفاظ به
ما یاد دادهاند تا ذهن ما را هدایت کنند به آنچه باید خواست، به راهی که
باید پیمود، به نوع ارتباطی که با خدا باید داشت.
شهید مطهری معلم در زبان و عمل و توصیه به استفاده از نظریات ایشان
به مناسبت روز معلّم، یاد شهید عزیز بزرگوارمان مرحوم آیتالله مطهّری
(رضواناللهتعالیعلیه) را گرامی میداریم؛ حقیقتاً معلّم بود. هم در زبان،
هم در عمل، هم در سبک زندگی و شیوهی سلوکِ با زمان و اهل زمان، به معنای
واقعی کلمه یک آموزگار و یک معلّم بود؛ او را از دست دادیم. دشمنان بشر،
دشمنان کشور، دشمنان اسلام او را از ما گرفتند، لکن بحمدالله آثار او باقی
است. من جدّاً توصیه میکنم -آقای وزیر هم اشاره کردند، کاملاً درست است- از
نظرات آن بزرگوار، چه در زمینهی مسائل آموزشوپرورش و چه در زمینههای
دیگر، هرچه میتوانید استفاده کنید، بهرهمند بشوید؛ کتابهای ایشان ذهن را
هدایت میکند، پرورش میدهد، پُربار میکند از معارف صحیح و متین اسلامی.
معلم تولید کننده نیروی انسانی هر جامعه
در مورد معلّم، اهمّیّت او اینجا است که همهی جامعهی تحصیلکردهی کشور
مدیون قشر معلّمند؛ این چیز خیلی مهمّی است. شما هر انسان فرزانه، آگاه،
عالم، تحصیلکرده و باسواد را که پیدا کنید، مدیون معلّم است؛ قشر معلّم
یک چنین جایگاهی دارد. همه این را قبول دارند که قدرت و قوّت و اعتبار و
آبروی یک کشور، بیش از همهچیز به نیروی انسانی آن کشور است. درست است؟ این
را همه قبول داریم. خب نیروی انسانی را چهکسی درست میکند؟ نیروی انسانی
را چهکسی نقد(و آماده) میکند؟ چهکسی فعلیّت میبخشد؟ معلّم. ببینید، اینها
ارزشها و نشانههای واقعی ارزش معلّم است.
شغل نبودن معلمی بلکه جایگاه و مقام بودن آن
این حرف بسیار خوبی بود که آقای وزیر گفتند، من حقیقتاً از این حرف لذّت
بردم که معلّمی، صرفاً فقط کارمندی یک اداره نیست، [بلکه] معلّمی یک شأن،
یک جایگاه و یک مقام است؛ این را خود معلّم در درجهی اوّل بداند. ما اگر
کرامت خودمان را در هر بخشی بدانیم، تن به پَستی و سُستی و پلیدی نخواهیم
داد؛ این در درجهی اوّل؛ و بعد، جامعه قدر معلّم را بداند و احترام و
تکریم برای معلّم قائل بشود؛ و سپس مسئولان، این اهمّیّت را درک کنند.
اهمیت برتر دانشگاه فرهنگیان در آماده نمودن معلمین
معلّمین، خودشان را برای این مسئولیّت بزرگ آماده کنند. خب، معلّم خود را
به چه وسیله آماده کند؟ با وسایلی که دستگاه کشور در اختیار او میگذارد.
لذا من الان اینجا تأکید میکنم، دانشگاه فرهنگیان را مسئولین جدّی بگیرند؛
دانشگاه فرهنگیان را -که تولیدکنندهی معلّم است- جدّی بگیرند؛ هرچه
میتوانند برای این سرمایهگذاری کنند؛ به یک لحاظ، اهمّیّت این دانشگاه از
همهی دانشگاههای دیگر بیشتر است.
تأثیر اخلاق معلم در اخلاق دانش آموزان
معلّمِ دارای اخلاق، پرورندهی اخلاق در دانشآموز است. معلّم
منیعالطّبع،(و دارای غرور مثبت) معلّم صبور، معلّم متدیّن، معلّم متین،
این خصوصیّات و خصلتها را با رفتار خود به دانشآموز خود منتقل میکند ولو
یک کلمه هم در این زمینهها حرف نزند؛ این نقش معلّم است.
پرهیز از استفاده از جامعه فرهنگیان در بازی های سیاسی
بنده همیشه از سالها پیش اعتراض داشتم به کسانیکه جامعهی معلّمین را در
زمینههای سیاسی مثل یک ابزار میخواهند به کار ببرند؛ این جفا است. این مال
امروز نیست؛ مال سالهای دههی ۶۰ [است]؛ بعضی از این کارها میکردند. شأن
معلّم اینها است؛ نمیشود این الماس قیمتی را وسیلهی یکقُلدوقُل قرار داد
و با آن بازی کرد. معلّم شأنی دارد، جایگاهی دارد؛ این جایگاه معلّم است.
آموزش و پروش زیر ساخت کار معلمین
زیرساختهای کشور خیلی مهم است؛ زیرساختهای مهندسی کشور، زیرساختهای علمی
کشور، زیرساختهای ادبی و فرهنگی کشور، اینها خیلی مهم است. وقتی در یک
کشوری، زیرساختها در یک بخش فراهم بود، تولید در آن بخش آسان خواهد شد.
زیرساخت علم و تحقیق، آموزشوپرورش است. اگر آموزشوپرورش با سیاستهای خود،
با رفتارهای خود، با برنامهریزیهای درست خود، حرکت درستی را دنبال بکند،
این زیرساخت روزبهروز بهتر و قویتر خواهد شد؛ در زمینهی علم و تحقیق که
نیاز اصلی و اساسی و بلندمدّت و میانمدّت و کوتاهمدّت ما است، کشور غنی
خواهد شد؛ اهمّیّت آموزشوپرورش این است. اگر ما آموزشوپرورش را به حال
خودش رها کنیم، دقّت لازم را نکنیم و در آموزشوپرورش مشکل درست بشود، این
زیرساخت لطمه خواهد خورد؛ آنوقت ضررش دیگر غیر قابل محاسبه است.
یکوقتی در زمان طلبگیِ ما در قم، یک خیّاط فهیم و دانایی در قم داشتیم که
لباس طلبگی درست میکرد و قبا درست میکرد. برای یکی از علمای معروف آن روزِ
قم، قبا درست کرده بود؛ آن عالم، ظاهراً یک ایرادی گرفته بود به این قبا؛
ایشان گفته بود که «آقا! اِذا فسد الخیّاط، فَسَدَ القَبا؛ امّا اِذا
فَسَدَ العالِم، فَسَدَ العالَم»؛ من اگر کارم را درست انجام ندهم، قبای
شما یک خُرده اینجایش مثلاً اشکال پیدا میکند امّا شما اگر خداینکرده
اشکالی پیدا کردید، «فَسَدَ العالَم» میشود. ببینید، حالا خداینکرده «اذا
فسد آموزشوپرورش» شما ببینید چه اتّفاقی در کشور میافتد.
شاخصه های تربیت اسلامی در آموزش و پرورش
وظیفهی آموزشوپرورش، تربیت یک نسل است؛ وقتی در نگاهِ میانمدّت نگاه
میکنیم، یک نسل را برای یک دورهی آینده میخواهد تربیت کند. چهجوری تربیت
خواهد کرد؟ چه تربیت خواهد کرد؟ آموزشوپرورش [باید] بتواند نسلی تربیت
بکند باایمان؛ اصلش ایمان است. بچّههای لااُبالی و هُرهُریمذهب که به
هیچچیز پابند نیستند، اینها در آیندهی کشور، نه برای خودشان مفیدند، نه
برای کشور مفیدند، نه برای جامعه مفیدند؛ اوّل ایمان است. نسل باایمان،
باوفا، مسئولیّتپذیر، دارای اعتماد به نفس، دارای ابتکار، راستگو، شجاع،
نسل باحیا، بافکر، اهل فکر کردن، اهل به کار گرفتن اندیشه، عاشق کشور، عاشق
نظام، عاشق مردم، [نسلی که] کشورش را دوست بدارد، مصالح کشورش را مصالح
شخص خودش بداند، از آنها دفاع کند؛ یک چنین نسلی باید پرورش پیدا کند؛ یک
نسل محکم، قوی، عازم، جازم،(و مصمم) باابتکار، پیشرُو، فعّال؛ اینجور نسلی
[لازم است]؛ این کار آموزشوپرورش [است]؛ ببینید چه کار با اهمّیّتی است!
میگویم کار آموزشوپرورش، نمیگویم کار معلّم. با اینکه وسیله معلّم است،
امّا معلّم، تنها عاملِ ایجاد یک چنین نسلی نیست؛ آموزشوپرورش است که فضا
را فراهم میکند برای معلّم، برای دانشآموز، برای اولیا، برای طرّاحان،
برای نویسندگان کتابهای درسی؛ اینها همه مؤثّر است؛ آموزشپرورش است که این
کارها را انجام میدهد.
جریان هدایت شده از خارج برای بی آبرو نمودن آموزش و پرورش
این را توجّه داشته باشید، گزارشهایی که به من میرسد نشان میدهد که یک
جریانی -این را من «جریان» احساس میکنم- در کشور سعی میکند آموزشوپرورش را
از چشمها بیندازد؛ ارزش آموزشوپرورش را و اعتماد به آموزشوپرورش را در
دلها از بین ببرد؛ مقاصدی دارند. این [جریان] از بیرون هم هدایت میشود.
وجود دشمن و استفاده او از نقاط ضعف ما
بعضیها لجشان میگیرد؛ تا ما میگوییم دستهای خارجی، میگویند شما مدام به
خارجیها حمله میکنید! نه، ما ضعفهای خودمان را میبینیم؛ اگر ما قوی
باشیم، آن خارجی هیچ غلطی نمیتواند بکند، امّا او از همین ضعفهای ما است که
دارد استفاده میکند، برنامهریزی میکند، نقشه میکشد، نفوذ میکند؛ راههای
مستقیم را کج میکند، معوج میکند.
لزوم قدرتمند نمودن هنرستانها و پرهیز از ترویج دانشگاه گرایی
یکی از اشکالات آموزشوپرورش ما، بیماری دانشگاهگرایی است. در سطح محیط
دانشآموزی ما دانشگاهگرایی وجود دارد؛ یعنی اگر کسی بخواهد درس بخواند و
به دانشگاه نرسد، کأنّه درس نخوانده؛ این خطا است، این غلط است، لزومی
ندارد. ما اینقدر در کشور نیازهای فوری، فوتی، لازم و مهم داریم که هیچ
احتیاجی به تحصیلات دانشگاهی ندارد؛ احتیاج به مدرک دکتری و ارشد و غیرذلک
ندارد؛ اینکه بنده سالهای متمادی -چندین بار تا حالا- روی این هنرستانها و
فنّیحرفهایها تکیه میکنم، بهخاطر این است. این بخشهای مربوط به
فنّیحرفهای را باید تقویت کرد، باید افزایش داد. خیلیها هستند که در
تحصیلات مربوط به هنرستان کار کردهاند، در فنّیحرفهای پیش رفتهاند، یاد
گرفتهاند، بلد شدهاند که چه کار کنند، آمدهاند، مشغول کار کردنند؛ هم
زندگی مادّیشان تأمین است، هم ازلحاظ روحی شادابند، هم دارند به جامعه
خدمت میکنند؛ این بهتر است یا آن که زحمت کشیده و مدرک دکتری هم گرفته،
[امّا] بیکار نشسته آنجا، کار پیدا نمیکند، یا اگر کاری هم پیدا بکند، یک
کار سطحیِ کمارزش در فلان دستگاه یا در فلان اداره که [بگویند] برو
بهعنوان مثلاً مشاور یا مانند اینها آنجا بنشین! چه ارزشی دارد اینهمه
درس خواندن و اینهمه زحمت کشیدن؟ دانشگاهگرایی خطا است.
دغدغه رهبری و عدم اجرای سند تحول آموزش و پرورش
دوستان و مسئولین مجرّب و باسابقه نشستند، زحمت کشیدند، سند تحوّل را درست
کردند؛ خیلی خوب، ابلاغ هم شد. شروع شد که عملیّاتی بشود ولی تا حالا پنج
شش سال هم گذشته، [امّا] نشده؛ چرا؟ تا کِی باید نشست تا این
نظامنامههایی که گفته میشود در ذیل سند تحوّل باید تحقّق پیدا کند، تنظیم
بشود؟ این کار باید زود انجام بگیرد. معلوم میشود شور و شوقِ لازم نیست،
انگیزهی لازم نیست.
عدم پایبندی جمهوری اسلامی به سند 2030 و لزوم ملاک قرار دادن اسلام در اهداف آموزشی و تربیتی بجای زندگی غربی
این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو[1]
و این حرفها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانهاش را زیر
بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود. به چه مناسبت یک مجموعهی بهاصطلاح
بینالمللیای -که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای بزرگ دنیا است- این حق را داشته
باشد که برای کشورهای مختلف، برای ملّتهای گوناگون، با تمدّنهای مختلف، با
سوابق تاریخی و فرهنگی گوناگون، تکلیف معیّن کند که شما باید اینجوری عمل
کنید؟ اصل کار، غلط است. اگرچنانچه با اصل کار شما نمیتوانید مخالفت بکنید،
حدّاقلّش این است که بِایستید بگویید جمهوری اسلامی خودش ممشی دارد،
خطّوربط دارد، ما سندهای بالادستی داریم، ما میدانیم باید در زمینههای
آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگی چهکار کنیم؛ احتیاج به این سند وجود
ندارد. اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم
بیسروصدا اجرائی کردن، نخیر، این اصلاً مطلقاً مجاز نیست؛ ما اعلام هم
کردهایم به دستگاههای مسئول. بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم
گلهمند هستم؛ آنها باید مراقبت میکردند، نباید اجازه میدادند این کار تا
اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیّه
بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛
اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ ویرانگرِ فاسدِ غربی بتواند در اینجا
اینجور اِعمال نفوذ کند. البتّه متأسّفانه اِعمال نفوذ دارند میکنند و از
طُرق مختلف وارد میشوند امّا [اینکه] اینجور بهطور رسمی سند به ما بدهند
که «تا پانزده سال دیگر باید شما اینجوری بکنید، اینجوری بکنید»، ما هم
بگوییم بله، معنی ندارد این کار.
مجهوریت بر آمده از دل اسلام و نقش اساسی انتخابات در حفظ نظام
اگر این [انتخابات] در نظام جمهوری اسلامی وجود نمیداشت، امروز از نظامی که
با آن انقلاب به وجود آمد، خبری باقی نبود، این خیلی مهم است؛ از دل اسلام
این معنا درمیآید و استفاده میشود؛ اینجور نیست که ما جمهوری را گرفته
باشیم و منضمّ به اسلام کرده باشیم؛ نه، خود اسلام به ما اینجور یاد
میدهد؛ حالا این یک مقولهای است- لکن علاوهی بر این، آنچه برای ادارهی
کشور و حفظ کشور و منافع ملّت به صورت فوری، فوتی لازم است، حضور مردم است؛
حضور مردم است! حضور مردم است که گرهگشا است، حضور مردم است که دشمنان را
از هیبت جمهوری اسلامی میترسانَد؛ این واقعیّتی است، این را بدانید.
هیبت جمهوری اسلامی بخاطر مردم نه دولتها و رهبری و دادگاه میکونوس
جمهوری اسلامی در چشم دشمنانش هیبت دارد؛ این هیبت ناشی از چیست؟ ناشی از
امثال حقیر و مانند اینها است؟ ابداً، این ناشی از مردم است، ناشی از این
حضور عظیم مردمی است، ناشی از این احساسات و عواطفی است که خودش را در
همهی عرصهها و صحنههای حضور نشان میدهد؛ بنده این را میگویم؛ نیایند
حرفی را که بنده بصراحت بیان کردهام، تعبیر کنند و تأویل کنند و بگویند
«نخیر؛ مراد فلانی این است که این حضور مردم -فرض کنید- یک دولتی را سر کار
میآورد که آن دولت [هیبت ایجاد میکند]»؛ نه آقا! دولتها تأثیری ندارند.
[مگر] یادتان رفته که در دههی ۷۰، یکی از دولتهای اروپایی، رئیسجمهور ما
را متّهم کرد و به دادگاه احضار کرد؟[2]
رئیسجمهور ایران را! با اینکه اتّفاقاً آن رئیسجمهور با آن دولت،
روابطشان روابط خیلی نزدیکی بود؛ باهم پیام مبادله میکردند، نماینده
میفرستادند، نامه میدادند، گاهی شاید تلفنی صحبت میکردند -حالا این
تلفنیاش یادم نیست امّا مرتّب نامه و نامهنگاری- و او اظهارِ [دوستی
میکرد]؛ همان دولت، رئیسجمهور ما را با وجود اظهار دوستی و ارادت و علاقه،
در دادگاههای کشورش بهصورت متّهم احضار کرد! توی دهنش زدیم که عقب نشست؛
اگر توی دهنش نمیخورد، پیش میرفتند. دشمن، دشمن است؛ این دولت و آن دولت
ندارد. اگر بتواند دشمنی کند، اگر بتواند زهرش را بریزد، میریزد؛ ملاحظهی
هیچکس را هم نمیکند. ملاحظهی لفّاظی و زبانبازی و موضعگیری سیاسی و
مانند اینها را هم اصلاً نمیکند؛ دشمن است دیگر. آن چیزی که مانع میشود
دشمن اِعمال دشمنی کند، ترس از حضور مردم است. میبیند که اگرچنانچه دشمنی
بکند، نتیجه بعکس خواهد شد؛ برای خاطر اینکه یک کشور هشتاد میلیونی در
مقابلش میایستد. این شوخی است؟ هشتاد میلیون جمعیّتیم ما؛ کشور باعظمت، با
مردم آگاه و هوشمند، با نیروی انسانی قوی، با اینهمه جوان؛ این است که در
چشم دشمن ابُّهت ایجاد میکند، عظمت ایجاد میکند برای نظام جمهوری اسلامی.
این را توجّه داشته باشید.
[1] سند آموزش ۲۰۳۰ یونسکو با رویکرد تأثیر بر همهی حوزههای آموزشی کشورها، در سال ۲۰۱۵ میلادی و برای اقدام عملی کشورها، در سازمان ملل متّحد ارائه شد. جمهوری اسلامی ایران نیز از کشورهای شرکتکننده در این اجلاس بود که متعهّد به اجرای این سند شد و در سال ۱۳۹۵، سند ملّی آموزش ۲۰۳۰ جمهوری اسلامی ایران را تصویب کرد.
[2] درپی اعلام رأی نهائی دادگاه میکونوس در برلین در فروردینماه سال ۱۳۷۶، این دادگاه آلمانی چند نفر -از جمله رئیسجمهور وقت ایران- را متّهم کرد.
96/02/10 بیانات در دیدار کارگران
کارگر، ستون فقرات اقتصاد تولیدی
اگر
یک کشور مایل است که اقتصاد پیشرفتهای داشته باشد، اقتصاد مستقلّی داشته
باشد، رونق اقتصادی بهمعنای واقعی داشته باشد، باید به قشر کارگر اهمّیّت
بدهد؛ چون کارگر، ستون فقرات اقتصاد تولیدی و کاری در کشور است؛ بلاشک
اینجور است. اینکه ما پرچم تولید ملّی را در این برههی اخیر به دست
گرفتهایم و مدام تأکید میکنیم بر تولید ملّی، یک بخش عمدهاش مربوط است به
کارگران. ما اگر میخواهیم جامعهی کارگری ما از امتیازات و حقوقی که
شایستهی او است برخوردار باشد، باید روی مسئلهی تولید ملّی تکیه بکنیم.
لزوم تکریم کارگر و ایجاد فرهنگ کار و اهمیت نوع کار بعد از اهمیت اصل کار
جامعهی
کارگری بایستی احساس تکریم بکند، احساس احترام بکند، احساس کند که قدر او
دانسته میشود، قدر کار او دانسته میشود؛ اگر این بهوجود آمد، آنوقت خستگی
از کار، بیحوصلگی نسبت به کار، بیاعتنائی نسبت به کار، دیگر وجود نخواهد
داشت و کار، درست و صحیح انجام میگیرد. خب یکی از الزاماتی که وجود دارد
این است که ما فرهنگ کار را ترویج کنیم، اهمّیّت کار را ترویج کنیم. بله
عدّهای هستند که تشنهی کارند و کار پیدا نمیکنند؛ عدّهای هم هستند که از
بیکارگی بدشان نمیآید؛ ما باید فرهنگ کار را، ارزش کار را، اهمّیّت کار
را در جامعه رایج کنیم؛ جوری باشد که در بینش عمومی مردم ما، کار، جای خودش
را پیدا کند، جایگاه خودش را پیدا کند. این یکی از کارهای لازم است. و
«کار» مهم است؛ نوع کار، در درجهی دوّم است. اینکه بگوییم من این کار را
نمیخواهم، آن کار باید به من داده بشود، این مسئلهی دوّم است. مسئلهی
اوّل، نفْس علاقهی به کار و اشتیاق به کار است؛ این بایستی در جامعه
ترویج پیدا کند و کار [بهعنوان] ارزش شناخته بشود؛ کارگر وقتی میگوید «من
کارگرم»، احساس افتخار کند، احساس حقارت نکند؛ کمااینکه واقع قضیّه هم همین
است، اگر ما همهی ثروتهای دنیا را هم یک جا جمع کنیم، همهی پولدارهای
عالم هم بیایند یک جا جمع بشوند، [امّا] کارگری برای کار نباشد، بیفایده
است؛ کارگر، ستون فقرات اقتصاد و ستون فقرات تولید است. البتّه من بارها
گفتهام که هر بخشی سهمی دارد؛ کارآفرین و کارفرما و کارگر و مدیرِ دولتی
هرکدام سهمی دارند؛ این عناصر گوناگون که با هم همکاری بکنند، کار در اوج
زیبایی و خوبی و کمال انجام میگیرد؛ این معلوم است، باید همه با هم همکاری
کنند؛ امّا نقش کارگر را بهعنوان محورِ حرکتِ کار و فعّالیّت و اشتغال در
کشور، بایستی [بهعنوان] ارزش معرّفی کرد که مایهی سربلندی باشد. اگر از
یک کسی [مثلاً] از یک جوانی بپرسند پدرت چهکاره است؟ با افتخار بگوید
کارگر است؛ کمااینکه با افتخار میگفت مثلاً مدیر است؛ این یک گام بسیار مهم
است.
ارزش گفتمان سازی و گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی
این
اسم سال که گذاشته میشود، عنوان «اقتصاد مقاومتی» که تکرار میشود، برای
این است که این خواست عمومی، در دلها، در زبانها، در عملها خودش را نشان
بدهد و همه به این سمت حرکت بکنند. وقتی یک چیزی بهصورت یک گفتمان عمومی
درآمد و خواستِ عمومی شد، طبعاً تحقّق پیدا میکند؛ یعنی مسئولین هم در همان
جهت حرکت میکنند
ناکامی دشمن در ایجاد تقابل بین جامعه کارگری و نظام
جامعهی
کارگری در مسائل سیاسی و اجتماعی نقشآفرین است؛ در دنیا اینجور است.
اعتصاب کارگرها در فلان کارخانه یا فلان دستگاه یا فرض کنید دستگاههای
گوناگون، ضربههای مهمّ اقتصادی و سیاسی به دولتها وارد میکند. از روز
اوّلی که این انقلاب به پیروزی رسید، دشمنان سعی کردند از این حربه علیه
جمهوری اسلامی استفاده کنند؛ از روز اوّل سعی کردند کارگرها را به یک شکلی
وادار کنند که تأثیر سیاسی منفی روی نظام جمهوری اسلامی بگذارند. و همیشه
کارگر، جانب جمهوری اسلامی را گرفته، جانب نظام را گرفته و از نظام حمایت
کرده است. جامعهی کارگری ما درواقع در این سی و چند سال به دشمنان نظام
اسلامی سیلی زده است! جمهوری اسلامی و همهی دستاندرکاران باید سپاسگزار
جامعهی کارگری باشند؛ بعد از این هم به فضل الهی همینجور خواهد بود.
جامعهی کارگری ما جامعهی متدیّنی است؛ با همهی تلاشی که دشمن میکند، طبق
وظیفهی الهی و اسلامی خودش حرکت میکند و عمل میکند و قهراً در کنار نظام،
برای نظام و در خدمت نظام است؛ خب این را بایستی همه قدر بدانند.
کم شدن شر استکبار با استقامت مردم نه سیاست دولتها
گاهی
میشنویم و در گذشته شنفتهایم که بعضیها فرض کنید گفتهاند «ما که آمدیم
مسئولیّت پیدا کردیم، توانستیم سایهی جنگ را از سر کشور [برداریم]»؛ نه،
این حرفها، حرفهای درستی نیست؛ از بنده بشنوید، آنچه سایهی جنگ را، سایهی
تعرّض دشمن را در طول این سالهای متمادی از سر این کشور رفع کرده، حضور
مردم بوده است.
تکریم شهیدان نشان دلبستگی مردم به نظام و باور درست بودن مسیر استقلال طلبی نظام
شما
ببینید؛ یک جوان شما که در یک نقطهای به شهادت میرسد -من با دقّت دنبال
کردم این مسئله را- فرق نمیکند اهل کدام شهر است، در کدام استان است، در
کدام قسمت کشور است؛ آنچنان مردم با شور و با شوق نسبت به یکچنین عناصری
استقبال نشان میدهند و اظهار جانبداری میکنند که انسان متحیّر میماند. این
بهخاطر چیست؟ حرکت نظام، جهتگیری نظام برای مردم مطلوب است؛ میدانند که
نظام جمهوری اسلامی برای عزّت آنها دارد تلاش میکند، برای امنیّت آنها دارد
تلاش میکند، برای پیشرفت آنها دارد تلاش میکند. نظام جمهوری اسلامی دستِ
دشمن را از این کشور قطع کرده است؛ این کار کوچکی نیست؛ این خیلی کار بزرگی
است. شما ببینید؛ کشورهای نفتخیز، نفتشان، درآمدشان، ثروتشان، در اختیار
بیگانگان است؛ بیگانه را راه میدهند برای اینکه بتوانند چند صباحی سرِ قدرت
بمانند و لذّت ببرند؛ در رژیم طاغوت، در کشور ما هم همینجور بود. چندین
هزار آمریکایی در این کشور از مال این ملّت پول میگرفتند و اینجا تحکّم
میکردند و به مسئولین این کشور -از پایین تا بالا- زور میگفتند؛ جاهای دیگر
[هم] اینجوری است. جمهوری اسلامی آمد دست دشمن را قطع کرد؛ محدودیّتهایی
را که دشمن برای کشور ایجاد کرده بود، از بین برد؛ به حرکت درآورد کشور را.
امروز ایران یک کشور درحال پیشرفتِ سریع است؛ یک کشور آبرومند است؛ یک
کشور قدرتمند است. اینها خیلی اهمّیّت دارد؛ مردم اینها را میدانند، لذا در
کنار نظامند.
انتخابات مظهر همراهی مردم با نظام
مظهر همراهی مردم با نظام جمهوری اسلامی، حضور در پای صندوق رأی است.
لزوم رأی با تفکر در انتخابات برای معذور بودن نزد خدا و نزد خود
مردم
سرسری به مسئلهی انتخابات نگاه نکنند؛ رأی را از روی فکر و از روی تأمّل
بدهند؛ فکر کنند. وقتی ما بر اساس یک منطقی فکر کردیم، یک انتخابی کردیم و
رأیمان را بر اساس آن انتخاب تنظیم کردیم، پیش خدای متعال معذوریم؛ ممکن
هم هست اشتباه کنیم، [ولی] باز پیش خدای متعال معذوریم. اگر بیملاحظه،
بیدقّت، بیتفکّر عمل کردیم، پیش خدا که مسئولیم هیچ، پیش خودمان هم
مسئولیم؛ بعد خواهیم گفت که عجب، دیدید ما روی این مسئله درست فکر نکردیم!
یعنی خودمان هم خودمان را محکوم میکنیم؛ امّا وقتی شما فکر کردید، مطالعه
کردید، مشورت کردید و بر اساس یک فکری یک انتخابی کردید، خدای متعال از شما
راضی است برای اینکه کار خودت را انجام دادهای؛ وجدانت هم از تو راضی
است؛ میگوید «خب، من کار خودم را انجام دادم؛ بهفرض به خطا هم رفته باشم و
اشتباه هم کرده باشم، خب اشتباه برای همه پیش میآید؛ امّا من کار خودم را
کردهام».
لزوم خدای بودن نیتهای نامزدها و خدمت به محرومین نه کسب قدرت
من
به نامزدهای محترم عرض میکنم نیّتهایتان را خدایی کنید؛ برای قدرت نباشد،
برای خدمت باشد. اگر کسی برای خدمت به مردم، بخصوص خدمت به طبقات ضعیف،
وارد میدان مبارزه بشود، هر حرکت او، هر کلمهی او، هر حرف او حسنه است،
پیش خدای متعال اجر دارد. با این نیّت وارد بشوید
پرداختن به محرومین و لزوم رعایت اولویت در همه برنامه ها
(در
خطاب به نامزدهای ریاست جمهوری دوازدهم) شعارها را جوری انتخاب کنید که
همه بدانند شما میخواهید از قشرهای ضعیف کشور و طبقات ضعیف کشور حمایت
کنید، مشکلِ [مردم] مشکلدار را میخواهید برطرف کنید. ما یک پیکرهای
هستیم؛ جامعه مثل پیکر یک انسان است؛ ببینیم کجایمان ضعیف است، به کجا خون
نمیرسد، کجا محتاج رعایت بیشتر است، به آن برسیم؛ نه اینکه به بقیّهی
جاهای بدن بیاعتنائی کنیم؛ نه، امّا اولویّت را این [بخش] قرار بدهیم.
بنده در دولتهای مختلف، گاهی اوقات اعتراضهای سختی داشتم به مسئولین
گوناگون. حالا ما این اعتراضها را معمولاً جلوی مردم و در مظهر افکار عمومی
نمیآوریم؛ چون مردم از دعوا و اوقاتتلخی و مانند اینها خیلی خوششان
نمیآید، فایدهای هم ندارد؛ امّا با خود مسئولین کشور بنده گاهی اوقات،
اوقاتتلخیهای زیادی داشتم. یکی از موارد زیاد اوقاتتلخی، همین بوده که
چرا این اولویّتها را رعایت نمیکنید. اولویّت چیست؟ در بخشهای مختلف -خب
کشور بخشهای اقتصادی دارد، بخشهای فرهنگی دارد، بخشهای گوناگون سیاسی، علمی
و غیره- در هر بخشی یک اولویّتی وجود دارد؛ آن را باید رعایت کرد، آن را
باید دنبال کرد، آن را باید جلو انداخت. این آقایانی که امروز نامزد
انتخاباتند، تصمیم بگیرند و بین خودشان و خدای متعال عهد کنند که اگر از
طرف مردم مقبول شدند و رأی آوردند، اولویّتها را رعایت کنند؛ آنجایی را که
بیشتر نیاز به مراقبت دارد، بیشتر مورد توجّه قرار بدهند؛ برنامهها را
آنجور [دنبال کنند].
کار انقلابی حلال مشکلات و تعریف کار انقلاب: تلاش متمرکز بدون پرداختن به حواشی و تشریفات
ما
جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان
برسانیم. در همهی بخشها، کمربسته بودنِ مثل یک جهادگر لازم است؛ این اگر
بود، کارها راه میافتد؛ این اگر بود، بنبستها باز میشود، شکافته میشود؛
[یعنی] کار فراوان، پُرحجم و باکیفیّت و مجاهدانه و انقلابی. انقلابی یعنی
چه؟ بعضی خیال میکنند وقتی میگوییم انقلابی، یعنی بینظم؛ نخیر، اتّفاقاً
یکی از خطوط اصلی انقلابیگری، نظم است؛ منتها انقلابی، یعنی اینکه خودمان
را سرگرم کارهای حاشیهای و تشریفاتی و زرقوبرقی و مانند اینها نکنیم؛ کار
انقلابی یعنی برای یک مجوّز [راهها را کوتاه کنند]. عدّهای از این
کارآفرینانِ بااخلاص و متدیّن، چندی پیش آمدند با ما ملاقات کردند و گفتند
که برای مجوّزِ یک چیز کوچک -که حالا اسم آوردند و بنده نمیخواهم جزئیّات
را بیان کنم- باید انسان از مثلاً ۲۰ یا ۲۵ جا مجوّز بگیرد؛ اینها کار غیر
انقلابی است. کار انقلابی یعنی آن کسانی که ضوابط را تعیین میکنند، بیایند
راهها را کوتاه کنند؛ راههای میانبُر بگذارند جلوی پای مردم، جلوی پای
کارآفرین، جلوی پای کسی که میخواهد خدمت بکند.
96/01/30 بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان ارتش
تعیین روز ارتش ابتکار امام خمینی و از بین رفتن توطئه
یکی
از بهترین و هوشمندانهترین کارهای بزرگ امام عزیزمان، تعیین روز ارتش
بود؛ این کار همچنانکه پایهی ارتش را محکم کرد، ریشهی ارتش را در [این]
سرزمین مستحکم کرد، خیلی از توطئهگران و خیالپردازان را مأیوس کرد؛ آنها
فکرهای دیگری کرده بودند. تعیین روز ارتش از طرف امام به این معنا بود که
انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ارتش را با همین هویّت، با همین مجموعه قبول
دارد و تأیید میکند. خب، آن هویّت از لحاظ مردمشناسی، انسانشناسی و
تشکیلاتشناسی قابل تأمّل بود؛ یعنی یک بدنهی مسلمان و مؤمن مثل بقیّهی
مردم و یک رأس نامطمئن و احیاناً خُلَلوفُرَجی در درون سازمان؛ اینجوری
بود. امّا امام برای اینکه هرگونه توطئهای را در مورد نیروهای مسلّح و
ارتش جمهوری اسلامی خنثی بکند، روز ارتش را معیّن کرد؛ یعنی من همین ارتش
را، با همین خصوصیّاتش قبول دارم و نظام اسلامی [هم] قبول دارد.
خاطره مشاهده معنویت در ارتش مثل نماز شب و شهیدان صیاد شیرازی و بابائی
افرادی
از ارتش نشان دادند که در یک سطوح بالای معنوی و اخلاقی قرار دارند؛ این
را عملاً نشان دادند. خب در مقام حرف همهمان حرف میزنیم؛ بنده را هم که از
خدا و قیامت و بهشت و جهنّم اینهمه میگویم، باید در هنگام حادثه امتحان
کرد، تجربه کرد و دید چقدر واقعاً از خدا میترسم، چقدر ملاحظه میکنم، چقدر
از جهنّم [میترسم]؛ این است دیگر؛ باید در عمل مشاهده کرد.
ما آدمهایی
را در ارتش داشتیم و داریم که اینها در عمل نشان دادند که در سطوح بالای
معنویّتند؛ یکیاش همین صیّاد شیرازی، یکیاش همین بابایی. ازاینقبیل کم
نداریم؛ حالا این افراد معروف و نامدار را من اسم آوردم؛ ازاینقبیل زیاد
داریم. بنده نمونههایش را در خود اهواز که مدّتی آنجا بودیم دیدم و از
نزدیک مشاهده کردم. من بارها گفتهام اینها را که نیمهی شب بود، بنده از
یک تیپی در اهواز -که بهقدر یک گردان بیشتر استعداد نداشت- داشتم بازدید
میکردم، پهلوی تانک، نظامیِ مسئول تانک ایستاده بود نماز شب میخواند. چه
کسی در آن بیابان، در آن هوای سرد به این فکر میافتاد؛ نیمهی شب، وسط
زمستان ایستاده بود و نماز شب میخواند. آنوقتها هنوز این حرفهایی که حالا
رایج است، گریهها و بچّههای بسیجی و مانند اینها، خیلی باب نشده بود که
ما اینها را از نزدیک دیدیم. یا بهنظرم آن سرگردی یا سرهنگ دوّمی بود که
آمد پیش من با حال تأثّر و نزدیک به گریه، که بنده خیال کردم میخواهد از من
درخواست کند که به او مرخّصی بدهیم؛ مثلاً نگرانی دارد و میخواهد مرخّصی
بگیرد و از اهواز برود. آمده بود و درخواستش این بود که شماها یک کاری
بکنید که شبها که این جوانهای داوطلب با آقای چمران میروند برای به قول
خودشان شکار تانک، من هم با اینها بروم. میشد فکرش را بکنید؟ یک افسرِ ارشد
-حالا درجهاش درست یادم نیست؛ بگویید سرهنگ دوّمی بود، در همین حدودها-
میآید و داوطلبانه میخواهد با جوانهای بسیجی که از تهران آمدهاند و
میخواهند شبها بروند در تاریکی یا با استفادهی از تاریکی، ضربههای
نقطهای به دشمن بزنند -آنوقت اینجوری بود، اوایل جنگ اینجوری بود-
همکاری [کند] و ازاینقبیل.
ارتش و نفس اقتدار موجب امنیت
نقش
نیروهای مسلّح در ایجاد امنیّت نقش مهمّی است. ارتش ممکن است هیچ تحرّکی
هم از لحاظ امنیّتی نداشته باشد، امّا هرچه شما مقتدرتر و قویتر باشید،
نفْس اقتدارِ ارتش در کشور ایجاد امنیّت میکند. امنیّتِ کشور را نیروهای
مسلّح و اقتدار آنها و تواناییهای آنها و پُرانگیزگی آنها تأمین میکند.
شهیدان بابائی و صیاد شیرازی انسانهای مقدس و الگو و لزوم زیاد نمودن الگوها
و
انسانهای برجستهای را که میتوانند الگو باشند، در بین خودتان افزایش
بدهید؛ یعنی همه سعی کنند. یعنی واقعاً شهید بابایی الگو است؛ یک الگوی
اخلاقی و نه صرفاً یک الگوی نظامی، یک انسان مقدّس است؛ شهید صیّاد
همینجور.
مجموعه دستگاهای نظامی و اقتاصدی و فرهنگی و علمی مصادیق حصن رعیت و امنیت
این
نکته مهم است که بدانیم حصنِ رعیّت و حصارِ رعیّت فقط نیروهای مسلّح
نیستند، نیروهای مسلّح ازجملهی مهمترین حصارهای امنیّتِ رعیّتند؛ که این
هم بهاذنالله [است]؛ فَالجُنودُ بِاِذنِ اللهِ حُصونُ الرَّعیَّة.
دستگاههای مختلف همه میتوانند در این جهت با ارتش همراه و همگام باشند؛
دستگاههای اقتصادی، دستگاههای فرهنگی، دستگاههای آموزشی، دستگاههای
تحقیقاتی؛ مجموعهی کشور. آنچه ما از دستگاههای مختلف انتظار داریم، همین
است؛ همه سعی کنند مانند حِصن و حصاری، مانند یک حاجب(و نگهبان) در مقابل
تهاجمات دشمن برای کشورشان و برای ملّتشان عمل کنند، کار کنند، فعّالیّت
کنند؛ چه مجموعهی اقتصادی، چه مجموعهی فرهنگی، چه مجموعههای علمی و
تحقیقاتی، و چه مجموعههای نظامی؛ هدف همه این باشد. کارها مختلف است امّا
هدف یکی است. بنابراین اگر هدف، حفظ و حراست از امنیّت ملّی، از عزّت ملّی،
از توسعه و پیشرفت کشور، از حفاظت کشور از شرّ دشمنان باشد، آنوقت
سازمانهای نظامی و سازمانهای دانشگاهی و سازمانهای تحقیقاتی و سازمانهای
فرهنگی و سازمانهای اقتصادی، همهوهمه درواقع نیروهای عظیمی هستند که
دارند با هم کار میکنند؛ به یکدیگر کمک میکنند، همدیگر را تکمیل میکنند، به
چشم رقابت به هم نگاه نمیکنند، به چشم حسادت به هم نگاه نمیکنند. [در این
صورت] در کشور یک چنین انسجامی به وجود میآید. این آن چیزی است که ما روی
آن تکیه میکنیم.
اقتصاد مقاومتی مورد تأیید اقتصادانان و مشورت گرفتن رهبری از اینان
اقتصاد
مقاومتی که ما مطرح کردیم -که یک مجموعهی کار است، یک مجموعهی حرکت و
اقدام است- چند نقطهی کلیدی برای امروز و فردای نزدیک ما دارد که همان
مسئلهی اشتغال است و مسئلهی تولید است. بنده به مسئولین هم، از نزدیک،
بهطور خصوصی، بهطور مشروح، اینها را بیان کردم؛ اینها حرفهای من نیست؛ من
که اقتصاددان نیستم؛ این حرف کارشناسان اقتصادی است، این حرف افراد زبده و
برجستهای است که در این زمینه فعّالند و به ما مشورت میدهند؛ بنده هم
نگاه میکنم سطح کشور را، میبینم این اولویّت است. دشمن راههای طمعش را
پیدا میکند. ما باید نگاه کنیم ببینیم انگیزهی دشمن چیست، آن نقطهی ضعفی
که ممکن است دشمن از آن به ما ضربه بزند کجا است، آن را مسدود کنیم، آن را
ببندیم؛ توقّع بنده از مسئولین گوناگون بخشهای مختلف این است. مسئلهی
اقتصاد ازاینجهت جزو مسائل با اولویّت درجهی یک است.
ترس مسؤولین از تشر دشمن ایجاد کننده بدترین موقعیت برای کشور
برای
یک کشور بدترین موقعیّت این است که مسئولین کشور از اخم و تهدید و تشر
دشمن بترسند؛ اگر ترسیدند، در واقع در را برای ورود او و دخول او و تجاوز و
تعرّض او باز کردهاند. کار را با عقل و با منطق و با حکمت باید انجام
داد، در این تردیدی نیست، امّا با شجاعت باید انجام داد؛ با ترسیدن، با
دلهره، با تحت تأثیر تشر و بداخلاقی و اخم و گرهِ ابروان قدرتمندان صاحب
قدرت در دنیا قرار گرفتن، تحت تأثیر اینها واقع شدن، اوّل بدبختی است. خب
کسی میخواهد بترسد، بترسد امّا از طرف مردم نترسد؛ به حساب مردم نترسد.
ملّت ایستادهاند. اگر ملّت ایستاده نبود، از سال ۱۳۵۷ تا امروز که حدود
چهل سال دارد میگذرد و انواع و اقسام توطئهها علیه ما به کار گرفته شده
است و پول خرج شده و سلاح تولید شده و تهدید و سیاست و مانند اینها؛ اگر
بنا بود که جمهوری اسلامی از اینها ملاحظه میکرد، میترسید، عقبنشینی
میکرد، باید اثر و نشانی از ایران و ایرانی باقی نمیماند. دشمن -چه آمریکا و
چه بزرگتر از آمریکا- در مقابل نظامی که با مردم خود متّصل است، مردم خود
و ملّت خود را دوست میدارد و ملّتش او را دوست میدارند، در مقابل یک چنین
نظامی و یک چنین مردمی که در مقابل دشمن مقاومند، هیچ غلطی نمیتواند بکند.
دشمنی مداوم دشمنان کشور بدون توجه به سلیقه دولتها و اقتدار ملت ایران
هر
دولتی سر کار بوده، این دشمنیها را کردهاند. اینکه بگوییم با فلان آدم
موافقند، با فلان آدم مخالفند، از فلان آدم ملاحظه میکنند، نخیر. زمان امام
(رضواناللهعلیه) همین دشمنیها بود، بعد از رحلت امام که بنده مسئولیّتی
پیدا کردم، همین دشمنیها بود، تا امروز هم هست. دولتهای مختلف با مذاقهای
مختلف، با سلیقههای مختلف آمدند، رفتند، و در همهی این احوال این
دشمنیها بوده. آن چیزی که جلوی این دشمنیها را توانسته است بگیرد، اقتدار
ملّت ایران، ایستادگی ملّت ایران، تأثیرناپذیری ملّت ایران از تشر
ابرقدرتانهی آمریکا و امثال آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی و مانند اینها
بوده؛ این باید ادامه پیدا کند.
مردم سالاری اسلامی خنثی کننده توطئه دشمن در القاء تقابل بین دین و مردم سالاری
همهی
بدخواهان و دشمنان اسلام سعی میکردند دین و اسلام و معنویّت را نقطهی
مقابل مردمسالاری نشان بدهند؛ جمهوری اسلامی نشان داد که نخیر، ما چیزی
داریم به نام «مردمسالاری اسلامی»؛ مردمسالاری است و درعینحال اسلامی
است و از هم تفکیکپذیر هم نیست. این انتخابات نشاندهندهی این است:
مردمسالاری اسلامی. مایهی افتخار است، مایهی روسفیدی است، مایهی عزّت
است، مایهی قدرت است؛ ملّت هم در انتخابات احساس میکنند که کلید کارهای
کشور دست خودشان است. احساس میکنند آنها هستند که میتوانند معیّن کنند
عناصر اصلی کشور را؛ این خیلی مهم است.
96/01/01 بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
ماهیت معنوی و همبستگی ملی دو شاخصه ملت ایران و تبلور آن در مراسم عبادی و راهپیمایی 22 بهمن
در
سال ۹۵ -سال گذشته- با وجود اینکه کشور دچار مشکلات اقتصادی بود ولی ملّت
ایران از دو جهت خوش درخشید؛ هم از جهت پایبندی به مسائل انقلاب و ارزشهای
انقلاب و نظام اسلامی که مظهر آن پُرشور بودن راهپیمایی عظیم بیستودوّم
بهمن و اجتماعات مردم در مورد مسائل مربوط به انقلاب بود که نشان دهنده ی
پایبندی و شور و هیجان و دلبستگی ملّت ایران به مسائل انقلاب بود؛ جهت
دوّم، پایبندی مردم به مسائل ایمانی و دینی بود. امسال به گزارش مورد
اطمینانی که از سراسر کشور در ماه مبارک رمضان، در ماه محرّم و ماه صفر و
بقیّه ی مراسم دینی داده شد، شور و حضور و دلبستگی مردم به مسائل ایمانی،
از همیشه بیشتر بود. هم در قضایای مربوط به انقلاب، هم در قضایای مربوط به
مسائل دینی و ایمانی، حضور مردم و بُروز همّتهای بلند مردم از همیشه بیشتر
بود. این خیلی مهم است از این جهت که اوّلاً سمت و سوی حرکت ملّت ایران را و
هویّت ملّت ایران را به رخ دوست و دشمن میکشد. نه راهپیمایی بیستودوّم
بهمن مربوط به یک سلیقهی سیاسی است و نه جلسات محرّم و ماه رمضان و اعتکاف
و راهپیمایی اربعین مربوط به یک سلیقهی سیاسی است، [بلکه] مربوط به
همهی ملّت ایران و مربوط به همهی سلایق گوناگون کشور است. پس این نشان
میدهد که سمت و سوی حرکت ملّت ایران، سمت و سوی انقلابی و دینی است؛ مربوط
به هر سلیقهی سیاسی که باشند. [پس] هویّت ملّت ایران را به رخ دوست و دشمن
کشید. این یک.
دوّم اینکه اجتماع عمومی مردم و وحدت ملّی را هم به همه
نشان داد. وقتی شما این سال ۹۵ را از آغاز تا انجام نگاه کنید، همهی قضایا
این دو نشانهی مهم را نشان میدهد: هم همبستگی مردم را در مسائل اساسی
زندگی با وجود اختلافنظرها در مسائل فرعی و سیاسی گوناگون نشان میدهد
-امّا در جهت اصلی که جهت نظام و جهت انقلاب است، مردم همسو و همجهتند-
این یک، و بعد دلبستگی مردم را نشان میدهد به انقلاب و به نظام و به مسائل
دین و ایمان؛ این در دنیا خود را نشان داده است، این به رخ دشمن و دوست
کشیده شده است؛ این [مربوط به] سال ۹۵.
ضعفها غیر مربوط به نظام و فهرستی از خدمات نظام
دشمن
در تبلیغات وسیع خود تلاش میکند که کمبودهای معیشتی و اقتصادی کشور را به
نظام اسلامی و به جمهوری اسلامی نسبت بدهد؛ این نقشهی دشمن است. آنها
میخواهند اینجور وانمود بکنند که نظام اسلامی قادر نبوده است و قادر نیست
مشکل اقتصادی ملّت ایران را و مشکلات اساسی ملّت ایران را حل کند و گرهها
را باز کند؛ یک سوءاستفادهی اینجوری میخواهند بکنند برای کوبیدن نظام
اسلامی. این حرف ناشی از بغض و عداوت و کینهی آنها به نظام اسلامی است.
این یک حرف خلاف واقع است، خدماتی که نظام اسلامی و جمهوری اسلامی به ایران
و ملّت ایران در این مدّت کرده است، یک خدمات برجسته و فوقالعاده است.
اگر وضع ملّت را و وضع کشور را مقایسه کنیم با قبل از دوران اسلامی یعنی در
دوران طاغوت، آنوقت معلوم میشود که چه خدمات بزرگ و ارزشمندی را نظام
اسلامی تقدیم کرده است. بله، ضعفهایی وجود دارد؛ این ضعفها مربوط به
مدیریّت ماها است، این مربوط به کمبودها و ناتواناییهای مدیرانی است که
در بخشهای مختلف مشغول کار بودهاند؛ امّا نظام اسلامی تواناییهایی را در
خود پرورش داده و مدیرانی را تربیت کرده است که توانستهاند کارهای بسیار
بزرگی را در طول این سی و چند سال برای کشور انجام بدهند؛ آنهم درحالیکه
در این سی و چند سال، ملّت از همه طرف در فشار تحریم و فشار اقتصادی دشمنان
بوده است.
جمعیّت کشور از اوّل انقلاب تا امروز دو برابر شده است. یعنی
از حدود چهل میلیون به نزدیک به هشتاد میلیون رسیده است، امّا آنچه اتّفاق
افتاده و آن کارهایی که در زمینههای مختلف انجام گرفته است، بحث دو برابر
و سه برابر نیست، [بلکه] ارقام فوقالعاده و بسیار چشمگیری است.
در
زمینههای زیرساختی، کارهایی در کشور شده است که حقیقتاً از نظر معیار و
مقیاسی، [که] انسان با کشورهای دیگر میسنجد، بسیار بزرگ و عظیم است. از
باب مثال: راههای کشور در این مدّت، شش برابر شده است؛ ظرفیّت بنادر کشور
در این مدّت، بیست برابر شده است؛ سدهای مخزنی کشور -که آب شُرب و آب
کشاورزی را تأمین میکنند- سی برابر شده است؛ تولید برق کشور، چهارده برابر
شده است؛ صادرات غیر نفتی کشور، ۵۷ برابر شده است -قبل از انقلاب، [یعنی]
در دوران طاغوت، صادرات کشور تقریباً منحصر بود به نفت و یک مختصری اشیاء
تولیدی دیگر که درجنب صادرات نفتی، تقریباً هیچ بود؛ امروز صادرات غیر نفتی
۵۷ برابر افزایش پیدا کرده است- تولید محصولات پتروشیمی سی برابر و تولید
محصولات فولادی پانزده برابر [شده است]؛ اینها کارهای زیرساختی است؛ هر
کشوری بخواهد تحرّک پیدا کند، پیشرفت اقتصادی پیدا کند، به این چیزها
احتیاج دارد؛ این کارها در دوران انقلاب انجام گرفته است.
در زمینهی
علم و فنّاوری، از اوّل انقلاب [تا کنون]، تعداد دانشجویان ۲۵ برابر شده
است؛ اوّل انقلاب، همهی دانشجویان کشور دویستوخردهای هزار [نفر] بود،
امروز نزدیک پنج میلیون دانشجو در کشور مشغول تحصیل هستند؛ مقالات علمی
شانزده برابر [شده]؛ و فعّالیّتهای علمی و فنّاوری فراوان دیگر.
در
زمینهی توسعهی اجتماعی و انسانی، شاخصها بسیار بالا است. در زمینهی
خدمات -خدمترسانی- به مردم -مثل برق و گاز و تلفن و آبادی روستاها- آمارها
بسیار خوب و مژدهبخش است. در زمینهی فعّالیّتهای نظامی، آمارها
فوقالعاده است؛ کشوری که قبل از پیروزی انقلاب، از لحاظ نظامی وابستهی
محض به خارج از کشور بود -آن هم به دشمنانی مثل آمریکا- امروز از لحاظ
پیشرفتهای نظامی، آنچنان چشمگیر است که چشم دشمن را هم میزند، او را هم
خشمگین و نگران و عصبانی میکند.
ضعفها معلول ضعف مدیریت
ما
هرجا یک مدیریّت انقلابیِ فعّالِ پُرتحرّک داشتیم، کار پیش رفته است؛ هرجا
مدیریّتهای ضعیف، بیحال، ناامید، غیرانقلابی، و بیتحرّک داشتیم؛ کارها
یا متوقّف مانده است، یا انحراف پیدا کرده است.
عزت و امنیت مستمر معلول داشتن اقتصاد قوی
نیاز
ما اقتصاد قوی، تولید قوی، همراه با مدیریّت قوی است؛ نیازمان این است: یک
اقتصاد قوی و مطمئن و متّکی به خود که دستمان به سمت دیگران دراز نباشد،
بتوانیم انتخاب کنیم، بتوانیم حرکت کنیم، بتوانیم اقدام کنیم، بتوانیم روی
قیمت نفت اثر بگذاریم، پول ملّی را ارزشمند کنیم، قدرت خرید مردم را بالا
ببریم؛ بدون یک اقتصاد قویِ اینجوری، نه به یک عزّت مستمرّی خواهیم رسید،
نه به یک امنیّت مستمرّی خواهیم رسید؛ این چیزها را باید تأمین کنیم.
اهمّیّت اقتصاد این است. و البتّه بدون اتّحاد ملّی هم به دست نمیآید؛
بدون پیوند عمومی ملّت با نظام هم این خواستهها به دست نمیآید؛ بدون
فرهنگ انقلابی هم به دست نمیآید؛ بدون مسئولان شجاع و فعّال و پُرکار هم
این خواستهها تأمین نخواهد شد.
علل اهمیت تولید در ایجاد اشتغال، شکوفایی استعدادها، مصرف نشدن ارز، جهش صادرات، کاهش ناهنجاریهای اجتماعی
تولید
داخلی یک کلیدواژه است. اینها را عرض میکنیم تا اوّلاً چون در محضر ملّت
ایران این حرفها دارد گفته میشود، مسئولین محترم به این توجّه کنند و روی
آن تکیه کنند، ثانیاً افکار عمومی مردم هم در همین جهت مطالبهگر باشد؛
مطالبات مردم هدایت بشود به این سمتی که مورد توجّه و مورد تعرّضِ(و
پرداختن) امروز ما است. من اینجور احساس میکنم که اساس کار فعلاً برای این
برههی از اقتصاد کشور، مسئلهی تولید ملّی و تولید داخلی است. این یک
کلیدواژه است، سرفصلهای متعدّدی از این مسئله ناشی میشود. اگر ما
توانستیم تولید داخلی را رونق بدهیم، اشتغال به وجود میآید و مشکل بیکاری
-که یکی از مصیبتهای امروز کشور ما بیکاری جوانان است و نرخ بیکاری، بالا
است- برطرف خواهد شد یا کاهش پیدا خواهد کرد.
یکی از سرفصلها اشتغال است. یکی از سرفصلهایی که از تولید به دست میآید، شکوفایی استعدادها و ابتکار جوانها است.
سوّم، مصرف نشدن ارزِ بااهمّیّت؛ که ارز کشور -که دارای اهمّیّت است- برای کالاهای مصرفی، مصرف نخواهد شد، هزینه نخواهد شد.
جهش صادرات؛ اگر تولید باشد، صادرات هم جهش پیدا خواهد کرد
یکی
از فواید تولید، از بین رفتن یا کم شدن مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی
است؛ بیکاری موجب فساد است، موجب تأخیر ازدواج است، موجب اعتیاد است؛ اگر
بیکاری وجود نداشته باشد، اینها هم از بین میرود؛ تولید میتواند علاج اینها
هم محسوب بشود.
ایجاد نشاط ملّی؛ خودِ تولید در کشور وقتی راه بیفتد،
یک نشاط عمومی و ملّی به وجود میآورد که این خودش یک عامل مهمّی در پیشرفت
کشور است.
نقش صندوق توسعه ملی در تولید
من
یک توضیحی دربارهی صندوق توسعهی ملّی بدهم: این جزو سیاستهایی بود که از
چند سال قبل از این، در ضمن سیاستهای کلّی گنجانده شد و دولتها اجبار پیدا
کردند که صندوق توسعهی ملّی را در برنامههایشان بگنجانند. صندوق توسعهی
ملّی چیست؟ معنای صندوق توسعهی ملّی این است که از درآمد نفت کشور -نفتی
که بدون اینکه ارزش افزودهای تولید کند، از چاه درمیآوریم و میفروشیم-
هرسال یک درصدی کنار گذاشته بشود که وابستگی اقتصاد کشور به نفت کم بشود.
گفتیم اوّل بیست درصد، بعد بر این بیست درصد، هر سال اندکی [یعنی] سه درصد
اضافه میشود؛ اگر این سه درصدها را تاکنون بنا بود اضافه بکنیم، امسال
بایستی ۳۶ درصد از درآمد نفت، صرف صندوق توسعهی ملّی میشد یعنی نگهداری
میشد در صندوق توسعهی ملّی که کشور از وابستگی به نفت به این اندازه نجات
پیدا میکرد. و این وقتی پیش برود، در ظرف چند سال دیگر، نفت بکلّی از
اقتصاد کشور جدا خواهد شد که این برای کشور یک فرصت بزرگ و یک فوز عظیم
است. یکی از بدبختیهای کشور ما و بعضی از کشورهای دیگر، این است که
اقتصادشان وابستهی به نفت است؛ اختیار نفت هم دست کشورهای تولیدکنندهی
نفت نیست، دست مصرفکنندهها است، دست قدرتهای جهانی است؛ آنها هستند که
قیمت میگذارند، بالا میبرند، پایین میآورند؛ در واقع تولیدکنندهی نفت در
این مورد، در مقابل قدرتها منفعل است. اگر کشوری بتواند اقتصاد خودش را از
نفت جدا بکند و دارای نفت هم باشد، این کشور قطعاً پیشرفت چندبرابر خواهد
کرد. این صندوق توسعهی ملّی به این منظور به وجود آمد. البتّه در سال ٩۴،
مسئولین دولتی گفتند درآمدهای نفتی کم شده است -هم فروش کم بوده، هم قیمت
نازل بوده است- درخواست کردند، اظهار ضرورت کردند که از اختیارات رهبری
استفاده کنند که آن بیست درصد اضافه نشود، فقط بیست درصد را بگیرند، ما هم
قبول کردیم و این اجازه را به دولت دادیم که بتوانند فقط بیست درصد را در
صندوق ذخیره کنند.
اتکاء به استعداد داخل در مدرن نمودن ابزار تولید
بعضی
میگویند ما ابزارهای مدرن نداریم، ابزارهای پیشرفته نداریم؛ بنده عرض
میکنم: جوان ایرانی که میتواند غنیسازی اورانیوم را در ظرف مدّت کوتاهی از
سهونیم درصد به بیست درصد برساند -که این کار بسیار بزرگی بود که در کشور
انجام گرفت؛ و من این را در سخنرانی عمومی گفتهام که عمدهی مشکل
غنیسازی اورانیوم، بین همان سه درصد یا سهونیم درصد با بیست درصد است؛
وقتی کشوری این توانایی را پیدا کرد که غنیسازی اورانیوم را به بیست درصد
برساند، براحتی میتواند تا ۹۹ درصد برود؛ عمدهی مشکل در اینجا است؛ این
قطعهی مشکل کار را، جوانان دانشمند ما، در مدّت کوتاهی که ما شاهد بودیم
[گذراندند] و توانستند این راه را طی کنند و غنیسازی را از سهونیم درصد
به بیست درصد برسانند- آن جوانی که میتواند اینجور حرکت علمی عظیمی را
انجام بدهد، یا میتواند در ساخت موشک و هواپیما با وجود تحریمهای بسیار سخت
بینالمللی کاری بکند که افسر صهیونیست، مدیر نظامی صهیونیست یوزی رابین
(مدیر اسبق برنامههای دفاع موشکی اسرائیل) میگوید من با ایرانیها دشمنم،
امّا نمیتوانم خودم را از تحسینِ کاری که اینها کردند باز بدارم، [اینها]
کار بزرگی انجام دادند.
لزوم دخالت دادن مردم در تولید
یکی
از کارها، دخالت دادن مردم در کار تولید است؛ مردم باید در کار تولید
[دخالت داده بشوند]. ما سیاستهای اصل ۴۴ را که چند سال پیش ابلاغ کردیم،
همهی کسانیکه در مسائل اقتصادی صاحبنظر بودند گفتند این یک انقلاب در
کار سیاسی است؛ خب همین را دنبال کنند؛ مردم را دخالت بدهند. جمهوری اسلامی
در کار جنگ و دفاع از کشور -که معمولاً کار جنگ و دفاع از کشور و دفاع از
مرزها کار دولتها است، کار مردم نیست؛ کار ارتشها است، کار دولتها است- با
مدیریّت درست و با گزینشهای صحیح توانست مردم را بسیج کند، وارد این میدان
کند و جنگ را ببَرد. وقتی مردم در کار دفاع از مرزها وارد میدان شدند
-کاری که مربوط به دولتها و مربوط به ارتشها است- توانستند پیش بروند؛
بسیاری از برجستگان نظامی ما، مردمی و بسیجیاند؛ بسیجی بودند و بسیجی هم
مبارزه کردند، بسیجی هم شهید شدند؛ خب کار اقتصاد به طریق اولیٰ [همینطور
است]. کار اقتصاد یک کار مردمی است؛ اگر در زمینهی مسائل اقتصادی مردم را
در میدان وارد بکنیم و مردم نقشآفرین بشوند در میدان اقتصاد و میدان
تولید، یقیناً پیش خواهد رفت. این هم یکی دیگر از الزامات.
لزوم منحصر نبودن صادرات به چند کشور خاص
گزارشی
به دست من رسید از مسئولین دولتی که متأسّفانه عمدهی صادرات کشور ما بلکه
عمدهی معاملات تجاری ما از صادرات و واردات، با پنج یا شش کشور است؛ خب
این خطا است، این خلاف اقتصاد مقاومتی است. ما در بندهای اقتصاد مقاومتی
روی این هم تکیه کردهایم. یکی از سیاستهای اقتصاد مقاومتی همین است؛ گسترش
صادرات و گسترش طرفهای صادراتی ما. اینکه ما به پنج کشور یا شش کشور اکتفا
بکنیم و خودمان را محدود بکنیم [صحیح نیست]، این تحرّک مسئولین را لازم
دارد؛ چه در سیاست خارجی، چه در بخشهای دیگر.
حرمت واردات با وجود زمینه تولید
واردات
کالاهایی که در داخل بهقدر کافی تولید میشود، بایستی بهصورت یک حرام
شرعی و قانونی شناخته بشود؛ آنچه در داخل تولید میشود، از خارج وارد نشود.
اینکه ما نگاه کنیم ببینیم کالاهای مصرفی ما، از خوراک گرفته تا پوشاک، تا
وسایل منزل، تا کیف و کفش بعضی از بانوان، تا وسایل مدرسه و دفتر و قلم و
امثال اینها از خارج بیاید، این مایهی شرمندگی است! انسان احساس شرم
میکند؛ هم در مقابل تولیدکنندهی داخلی احساس شرم میکند، هم در مقابل آن
کسی که این جنس را از بیرون برای ما میفرستد. با این امکاناتی که در کشور
هست، نگذاریم این راه به این شکل ادامه پیدا بکند، واقعاً جلوی واردات
بهمعنای واقعی کلمه گرفته بشود. بعضی از اجناس اساسی هست که در داخل
قابلیّت تولید دارد امّا درعینحال وارد میشود، درحالیکه میشود در اینجا
تولیدش کرد؛ ولو امروز نداریم و امروز تولید نمیشود امّا قابل تولید کردن
است. بنده چند سال قبل از این شنیدم که علوفه را وارد میکنند. گفتیم خب
علوفه که واردکردنی نیست، با اینهمه مراتع و مزارع و مانند اینها؛ گفتند
علوفه احتیاج به فلان جنس دارد که این جنس در داخل کشور تولید نمیشود.
گفتیم خب تولید کنید! یک جنس کشاورزی را -حالا بنده یادداشت دارم و اسمش هم
مشخّص است، نمیخواهم حالا بخصوص اسم بیاورم- میتوان تولید کرد و در داخل
قابل تولید است، خب تولید کنید که مجبور نباشید علوفهی گوسفندان خودتان را
از خارج وارد بکنید.
لزوم کنترل مرزهای رسمی برای عدم ورود کالای قاچاق
قاچاق
کالاها بسیار مهم است. گفته میشود ۱۵ میلیارد دلار صرف قاچاق میشود؛ این
عدد، حدّاقلّی است که امروز گفته میشود؛ این خیلی رقم بالایی است؛ تا ۲۰
میلیارد و ۲۵ میلیارد هم گفته میشود! اینها ضربهی به اقتصاد کشور است؛
جلوی قاچاق باید گرفته بشود. البتّه آن کسانی که مسئول مبارزهی با
قاچاقند، سوراخ دعا را گم نکنند! ما میگوییم بروید با باندهای قاچاق مبارزه
کنید. من میگویم از مبادی رسمی کشور که جنس قاچاق وارد میشود، آن کسی که
مأمور این کار است، خیانت نمیکند، ]بلکه] کوتاهی میشود، خیانت نیست. به
بنده گزارش دادند که از فلان بندر -یک بندر مشخّصی- در روز مثلاً سه هزار
تا پنج هزار کانتینر وارد کشور میشود. از مجموع این سه هزار یا پنج هزار،
فقط ۱۵۰ کانتینر بازدید میشود! خب چرا؟ بقیّه بازدید نمیشود و میآید؛ وقتی
داخل انبار رفت، معلوم میشود که جنس قاچاق است که وارد شده است؛ [آن هم]
از مبادی رسمی کشور! حالا آنچه از مرزهای غیررسمی وارد میشود که بحث دیگری
است؛ یا از مناطق آزاد همینجور؛ باید جلوی اینها گرفته بشود؛ و میتوانیم.
من به رئیسجمهور محترم همین را گفتم و تذکّر دادم که آن کسانی که صاحبنظر
و مطّلعند، گفتند که ما میتوانیم وسایلی بیاوریم که همین کانتینر را بدون
اینکه احتیاج به توقّف داشته باشد، در حال عبور بازدید کند؛ خب این ابزار
را به وجود بیاورند؛ اگر لازم است بخرند یا وارد کنند یا تولید کنند. ما
میتوانیم جلوی قاچاق را بگیریم. بنابراین یکی از مسائل مهم قاچاق است.
مقصود ما این است، نه چیزهای جزئی؛ اینکه بروند در بازار رضای مشهد سراغ
فلان فروشندهی انگشتر نقره که «تو قاچاق وارد کردی» یا دمِ مرز، مثلاً
فرض کنید [بروند سراغ] فلان خانواده را که با یک مختصر جنس کوچکی که از
اینطرف مرز به آنطرف [میبرد]، زندگیاش دارد میگذرد، مسئله اینها نیست؛
مسئله، آن حرکت عظیم قاچاق است.
انتخابات یکی از دو رکن مردم سالاری دینی
انتخابات
یکی از دو رکن مردمسالاری دینی است. مردمسالاری دینی روی دو ستون
ایستاده است؛ یکی از این دو ستون رأی مردم است، انتخابات است. ما به برکت
انتخابات به دنیا فخر میفروشیم. دشمنان برای کوبیدن ملّت ایران و جمهوری
اسلامی انتخابات ما را ندیده میگیرند و متّهم میکنند. این نشان میدهد
انتخابات خیلی مهم است. انتخابات بسیار مهم است. مایهی عزّت ملّی است؛
مایهی تقویت ملّت ایران است؛ مایهی آبروی ملّت ایران است. البتّه در باب
انتخابات انشاءالله من باز هم صحبت خواهم کرد؛ آنچه امروز در[بارهی]
مسئلهی انتخابات عرض میکنم این است که این یک پدیدهی اقتدارآفرین است؛
مردم دنیا، صاحبنظران دنیا در مقابل فکر مردمسالاری دینی که در دنیا
مطرح شد، مجذوب شدند. در مقابل مکاتب گوناگون مثل لیبرالیسم و کمونیسم و
فاشیسم و امثال اینها، امام بزرگوار مردمسالاری دینی را که همان جمهوری
اسلامی است، وارد میدان کرد و ملّتها را و خواص را در همهی امکنهی عالم،
در همهی کشورهای دنیا مجذوب خود کرد. این مردمسالاری دینی متّکی است به
انتخابات و باید در انتخابات واقعاً ملّت ایران بدرخشد. آنچه من عرض میکنم
و در درجهی اوّل برای این حقیر مهم است، شرکت عمومی در انتخابات است و
[اینکه] همهی آحادی که میتوانند رأی بدهند و مشمول قانونند وارد انتخابات
بشوند و انتخابات را پُرشور کنند؛ این اوّلین خواسته و مهمترین خواستهی
ما است.
نقش رهبری در صیانت آرای مردم
بنده
در انتخاباتها دخالت نمیکنم؛ هیچوقت به مردم نگفتهام و نمیگویم این کس
را انتخاب کنید، آن کس را انتخاب نکنید. فقط یک جا بنده دخالت میکنم و آن
جایی است که کسانی بخواهند در مقابل رأی مردم و انتخاب مردم بِایستند و با
مزاحمت در مقابل رأی مردم، رأی مردم را بشکنند. هرکس بخواهد با نتیجهی
آراء ملّت دربیفتد، بنده در مقابلش میایستم.
در سالهای گذشته و انتخاباتهای گذشته هم همینجور بوده؛ در سال ۷۶ در سال
۸۴ در سال ۸۸ در سال ۹۲؛ بعضی مقابل چشم مردم بوده و مردم مطّلع شدهاند؛
بعضی را هم مردم مطّلع نشدهاند امّا این حقیر در جریان قرار گرفتهام. در
همهی این سالهایی که شمردم، کسانی بودند که میخواستند در مقابل انتخابات
بِایستند؛ که در سال ۸۸ آشکار شد و آمدند در میدان اردوکشی کردند، و در آن
سالهای دیگر جور دیگری [بود]. در همهی این سالها بنده ایستادم و گفتم
نتیجهی انتخابات مردم هرچه هست باید تحقّق پیدا کند؛ این آنجایی است که من
در امر انتخابات دخالت میکنم و در مقابل مخالفین و معارضین انتخابات میایستم؛ امّا در بقیّهی امور دیگر نه، باید مُرّ قانون عمل بشود؛ مردم تشخیص بدهند و حرکت کنند.