مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «هشت رذیله :: شتابزدگی :: تعجیل در دیدن آثار اعمال» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دومینِ از هشت رذیله شتابزدگی است و شنابزدگی گاهی در فکر و قضاوت است و گاهی در رفتار.
شتابزدگی در قضاوت آن وقتی خیلی خطرناک می شود که در باره کارهای خداوند باشد. کارهای خداوند در ذهنهای عجول، همیشه عجیب و غریب جلوه می کند! البته این اختصاص به کارهای خداوند ندارد. در ذهنهای عجول کار حکیمان همیشه غیر متعارف جلوه می کند.
معنی حِلم، برگشت به معنای حُلم دارد. حُلم یعنی عقل. بردباری نشان عقل است. آنقدر این نشانه قوی است که شده است خود عقل. در نقطه مقابل جهل است. شتابزدگی یکی از نشانه های جهل است ولی آنقدر این نشانه گویا است که شتابزدگی هم معنی سفاهت و جهالت و نابخردی گشته است.
همیشه درک جاهل از عاقل ضعیف بوده است. ولی عاقل بخوبی - بخاطر عقلی که دارد - می تواند جاهل را درک کند. و خداوند به همین خاطر است که توسط جهال و عجولان درک نمی شود ولی او بخوبی حال بندگانش را درک می کند و چشم از بسیاری از قضاوتهای عجولانه آنها و در نتیجه از بسیاری از بی تابی های آنها می بندد که اگر می خواست غیر این باشد همان می شد که مثل شده است: علی می ماند و حوضش!
می گویند خطیبی از شرائط آنهایی گفت که میخواهند از حوض کوثر بنوشند. آنقدر این شرائط زیاد و سخت بود که یکی از پامنبریها حوصله نکرد سخن خطیب تمام شود، صدایش را بلند نمود و گفت: اینطور که شما میگویی روز قیامت علی می ماند و حوضش!
ولی این همه، دلیل نمی شود تا راهیان کوی کمال به فکر رام ساختن ذهن عجولشان نباشد و هدفهایی دوری را در چشم انداز کمالیشان تعیین نکنند.
آنچه از کارهای خداوند که نزد عجولان عجیب می نماید بیشتر مربوط به تأخیر در عقاب و ثواب است. از نظر آنان مجرمان همچنان به کارهای خلاف خود ادامه می دهند و بهره های مادیش را می برند و خوبان کمتر ثمره خوبیهای خود را می بینند.
انسان عجول زمان را خیلی جدی گرفته است. فکر می کند انسان است و همین چند روز دنیا: اگر در این چند روز دنیا ثمره کارهای بدش را یا خوبش را دید که دید و الا خوبان ناکام خواهند بود و بدان مسرور. این طرز تفکر آیا جز ضعف ایمان به آخرت است؟ آیا جز ندیدن هدف آفریش است؟
آدمهای عجول فقط درباره خداوند عجولانه قضاوت نمی کنند آنها در باره همه چیز این گونه اند. جوانان پیران را کند می بینند و شاگردان استاد را اینگونه می پندارند و تازه بدوران رسیده ها پیشکسوتها را سست و کهنه می انگارند و سربازان برای فرمانده خود این چنین نظری دارند و فرزندان به جان پدر مدام غر می زنند و او را به شتاب بیشتر وامی دارند و ... کودکان بیشتر گریه اشان بخاطر شتابشان در برآورده شدن خواسته هایشان است.
رابطه انسان با خداوند همان رابطه انسان با دیگر انسانهاست. آنها با طبیعت هم اینگونه هستند. و عجیب است این طبیعت که چقدر با خالق خویش همراه است. با دقت و بررسی بسیار درست، و نه کند و نه تند، به رشدش ادامه می دهد. حیوان هم جزء همین طبیعت است. خورشید در وقت طلوع، از زمانی که آفریده شده است در فاصله زمانی خاصی طلوع می کند و غروب می نماید. هرجای زمین طلوع و غروبی متناسب با همانجا دارد. نه کند و نه تند.
طبیعت با این میانه روی در رشدش خداوند را تسبیح می کند. تسبیح یعنی ایراد به کار خالقش نمی گیرد. از برنامه ای که به او داده اند تخطی نمی کند. این برنامه را نشان حکمت بی بدیل خالقش می داند. خالقش را از عیب منزه می داند. تسبیح یعنی منزه نمودن خداوند. در نقطه مقابل تنها این انسان است که خالقش را تسبیح نمی کند. جز آنها که عاقلترند. با طبیعت همراه ترند. با دریافت نشانه ها، خداوندِ خویش را بخوبی شناخته اند. آنها آرامند. یاد خداوند آنها را آرام ساخته است. یاد خداوند یعنی یاد این جهان. این جهان همه جلوه اسماء او هستند.
عجولان، فکری بحال خود بکنند. فکری بحال اعتقادشان به خداوند و به قیامت و به هدف آفرینش بکنند. فکری برای همزیستی با دیگر مخلوقات خداوند بکنند.
عجولان فکری بحال خود بکنند!



سلام علیکم - بسم الله


شتابزدگی، دومین رذیله انسانی است که در اولویت دوم برای علاج قرار دارد.
شتابزدگی گاهی در قضاوت و در ذهن و فکر صورت می گیرد و گاهی در رفتار.
قرآن اصل موضوع شتابزدگی را در موضوع «قضاوت سریع نسبت به پی آمدهای طغیان در مقابل اوامر الهی» مطرح می کند.

دین به معنای جزا است! سازه ای است که ارزشها و ضد ارزشها در آن نمره گذاری می شوند.

هر انسانی دارای دین و نظام جزا و سازه نمره دهی به ارزشها و ضد ارزشها است. ما آدم بی دین نداریم. هر چند دین اصطلاحی شده است برای مجموعه نظرات منسوب به خداوند در موضوع ارزشها و ضد ارزشها!

تنها دینی که دقیقا نظر خداوند را درباره میزان ارزشمندی و ضد ارزشی افکار، عواطف و رفتار انسانها تبیین می کند اسلام ناب است. اسلامی که مکتب تشیع آن را در پیراسته ترین و خالصترین حدش توضیح می دهد. پیرایه و خالص از دستکاریهای بشری.

اسلام مدام از ثواب و عقاب سخن می گوید. از این که ستم دارای چه عواقبی است و عدالت دراری چه پیآمدهایی است.

چالش مهمی که اسلام با آن روبرو است تأخیر این پیامدها  - ثوابها و عقابها - است. این تأخیر دستآویز مهمی شده است برای آنها که همچنان زشتکاری می کنند و نیز موجب تردید شده است برای آنها که می خواهند در مسیر ارزشها ثابت قدم باشند.

شتابزدگیِ انسان او را وامی دارد تا در دیدن اثر کار خود، عجله بخرج دهد. واژه «تأخیر» از همین جا معنی می یابد. اگر شتابی نبود این واژه مفهمومی نداشت. شتاب، زمان آمدن «اثر» را کوتاه می بیند و وقتی این زمانِ کوتاه انگاشته شده، سپری شد و خبری از «اثر» نشد، این طور نتیجه گیزی می شود که پس «اثر»ی نیست. پس دین که مدعی بیان نظرات خداوند است، به خداوند افتراء زده است. و یا اصلا خداوند دروغ گفته است (!!!).

تکذیب و یا تردید در محتوای دین، ثمره شتابزدگی در قضاوت درباره گزاره های دینی است.

عجولان، غافل از هدف آآفرینش انسان هستند. هدف آفرینش انسان رشد و کمال است. رشد و کمال در جلب رضایت خداوند است. اگر قرار باشد هر انسانی با انجام کار خطایی اثر آن را ببیند، خطا را نه برای جلب رضایت خداوند که برای رهایی از اثر آن ترک می کند و نیز اگر قرار باشد هر انسانی با انجام کار خوبی، زود اثرش را ببیند، دیگر او آن کار را نه برای این که خداوند از آن کار رضایت دارد، آن کار را انجام می دهد بلکه بخاطر این که هرچه زودتر به منافع آن کار برسد، کار پسندیده ای را مرتکب می شود.

انسان برای ادامه زندگی در سرای دیگر به شدت محتاج جلب رضایت خداوند و ایجاد ارتباط اُنسی با خداوند است زیرا سرای دیگر سرای جاودان است و اگر انسان نتواند راه به لایه های معرفت و شهود و محبت و دلدادگی داشته باشد، آن وقت چگونه می تواند در بهشت جاودانه زندگی کند؟ چقدر بخورد و بیاشامد و خوش بگذراند؟ هرچند هم که نعمتهای مادی در بهشت متنوع و متفاوت از دنیا باشد ولی آیا این همه تنوع می تواند انسان را بصورت ابدی سرگزم کند و به او احساس تکرار و دلزدگی ندهد؟ نه نمی تواند.

حداقل اگر انسان از زشتی فاصله می گیرد و یا به نکویی دست می آزد، و نسبت به کسب رضایت خداوند مجاب نشده است، این کار را  برای خود آن زشتی و نکویی انجام دهد نه آثارش. به احترام عقلش این کار را بکند. عقلش حکم به زشتی و زیبایی خیلی از امور می کند. باید به این حکم احترام گذاشت بی آن که آثارش انسان را تهدید و تطمیع کند.

احترام به عقل سبب رشد آن می شود. عقل که رشد یافت نکات دقیق تری از زشتی و زیبایی را در اختیار انسان می گذارد. و همین یعنی رشد.

رشد عقل و یا رشد قلب هدف اصلی خلقت است و این با شتابزدگی در دیدن آثار نمی سازد.

در تربیت هم این نکته حائز اهمیت است. تربیت سیرکی به این معنا است که حیوانی که برای نمایشهایی در سیرک تعلیم یافته، وقتی کار خوبی انجام داد به او نقلی داده شود تا پاداش کارش را زودی ببیند و برای ادامه نمایشش انگیزه داشته باشد.

کسی که تربیت سیرکی می شود، عقل و قلبش با خود آن کار انس ندارد بلکه هرچه هست همان نقل است! همان اثر است! همان پاداش و یا عقوبت است. با این که زشتی یک عمل، زشتر از زشتی آثار آن عمل است. و تیز زیبایی یک عمل، زیباتر از زیبایی اثر آن عمل است.

البته ناگفته نماند که انسانها آثار بسیاری از کارهای خود را شاید با کمی تأخیر و شاید هم بدون تأخیر ببینند ولی این به معنای یک قانون در جهان خلقت نیست. آنقدر این مسئله استثناء دارد که سبب می شود قانون عکس شود و آنچه قانون به نظر آمده است بشود استثناء.

همین قانون و استثناء و بعد عکس شدن آنها سبب می شود تا انسانها از تیرس تهدید و تطمیع آثار خازج شوند و در نتیجه زمینه رشد آنها فراهم شود. و البته هز زمینه رشدی، زمینه سقوط نیز دارد.

خلاصه این که انسانها یا رشد می کنند: یا عقلشان رشد می کند و به حقیقت همه چیز بیشتر نزدیک می شوند و یا قلبشان رشد می کند و ارتباط درونی اشان با خداوند تقویت می گردد و به معرفت دست می یابند.

و یا هم سقوط می کنند و از خوبیها دست برداشته و به زشتیها دست می آلند.

سلام علیکم - بسم الله


در ابتدای بحث «هشت رذیله - گفتیم که قرآن از هشت رذیله انسانی نام می برد. نخستین آنها ناسپاسی بود که به آن پرداخته شد و دومین آنها شتابزدگی است.
شتابزدگی به معنای تلاش برای حذف زمان جهت دیدن اثر یک کار است.
هر کاری برای این که به نتیجه مناسب خود برسد نیازمند گذشت زمان مناسب است. چنانچه این زمان به درستی در نظر گرفته نشود انسان دچار شتابزدگی می شود.
نقطه مقابل شتاب، سستی در انجام امور است. افراد تنبل زمان را بیشتر از آنچه واقعیت است، می بینند. هر وقت به انها بگویی: «از انجام کارت غفلت نکن!» می گوید: «هنوز وقت هست!»
شتابزدگی در دیدن نتیجه کار، ممکن است تنها یک تظاهر باشد. وقتی به کسی گوشزد میکنی که کاری که مشغول انجام آن هستی دارای ضرر هست، مدام می گوید: «کو ضرر؟»
در واقع هیچ کس نمی خواهد ضرر کار خودش را زودتر ببیند بلکه با تظاهر به عجله در دیدن نتیجه بد کارها، می خواهد منکر این نتیجه شود و بعد ثابت کند که کاری که انجام می دهد بد نیست و الا نتیجه بدش خیلی زود بسراغش می آمد.
در قرآن آیات زیادی به این موضوع پرداخته اسیت که کفار وقتی درباره عواقب کفرشان به انها هشدار داده می شود می گفتند: «کو این عذاب؟» قرآن این سخن کفار را این گونه تعبیر می کند: «آنها برای آمدن عذاب شتاب می کنند. یَسْتَعْجِلُونَکَ‏ بِالْعَذابِ» (مراجعه کنید به: انعام: 57؛ یونس: 11 و 50؛ رعد: 6؛ حج: 47 ...)
کفار با اظهار شتابزدگی مصنوعی هشدارهای خداوند را به سخریه می گیرند و مؤمنین با شتابزدگی واقعی بخاطر دیدن تأخیر در عقوبت دیدن کفار، نسبت به وعد های خداوند دچار تردید می شوند. چه بسیار معتقدین به خدا و دین که از این که کفار آزادانه مشغول کارهای زشت خود هستند و نه تنها کارهای زشتشان بازتابی منفی برایشان نداشته است که بیشتر هم به سود رسیده اند دچار حیرت می شوند و نمی دانند حکمت این همه تأخیر در عقوبت کفار چیست.
شتابزدگی، طبیعی انسان خودنساخته است. او را دچار غفلت از آثار شوم کارهای زشتش می کند. کارهای بدی را انجام می دهد و یا کارهای خوبی را ترک می کند و یا در انجام آنها تأخیر می نماید.
بر همین اساس است که انسانها کارهای زشتی که داری عواقب سریع باشد را انجام نمی دهند. مثل احتیاطی که ما آدمها در برخورد با سیم برق داریم. و یا حواس جمع تری که در حین رانندگی داریم.
همین شتابزدگی سبب می شود تا زمان استجابت دعا خیلی دیر به نظر برسد. و حتی باعث شود تا آدمها از استجابت دعای خود ناامید شوند. با این که انسان به محض این که دعایی - همراه با شرائط - بکند، امورات دنیا به سمت استجابت دعای او تغییر مسیر می دهند ولی این به معنای این نیست که در وقتی که دعاکننده مناسب می بیند، دعایش مستجاب شود بلکه باید زمان واقعی استجابت برسد.
کودگی که نمی داند پخت یک غذا چقدر طول می کشد مدام از مادر خود غذا می خواهد و مادر هم مدام به او می گوید: «باید صبر کنی تا غذا بپزد.»
البته کودک اگر زیاد اصرار کند مادر غذایی را که هنوز باید بیشتر بپزد جلوی او می گذارد و خداوند نیز ممکن است دعایی را به صورت نارس استجابت کند  که در آن وقت یا فرد از این استجابت شر می بیند و یا خیر کاملی را که اگر صبر می کرد از آن بهره مند می شد، نصیبش نمی شود.