مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

هشت رذیله 155 / ستمگری 22 / حقوق 21 / اعمال عبادی 4 / خمس

| پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۳۴ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


سخن ما مدتی درباره موضوع ستمگری به عنوان چهارمین رذیله انسانی است! اگر خدا بخواهد حالاها میهمان این بحث هستیم زیرا دامنه اش وسیع است! تجاوز به هر حقی ستم است و حقوق هم بسیار است. حتی باید از حق یک مورچه هم سخن گفت چرا که به ما درس استقامت می دهد و به همین خاطر برگردن ما حق دارد و ما اگر از کنار تلاش بی وقفه یک مورچه براحتی عبور کنیم و بدتر آن که او را لِه کنیم به او به عنوان یک معلم بزرگ ستم کردیم و به خودمان. به خداوند هم ستم کردیم که مخلوق پیام آورش را این چنین به هیچ انگاشتیم!

دائره ستم خیلی وسیع است خدا به همه ما رحم کند!

خمس یکی دیگر از اعمال عبادی است که در قرآن از آن سخن به میان آمده است! خمس تنها عمل عبادی است که نشان شیعه بودن فرد دارد! زیرا با دادن خمس، سهم سادات را - که همه از فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها هستند - و سهم امام زمان علیه السلام را پرداخت می کند و پرداخت این دو سهم، ابراز مودت عملی به خاندان اهل بیت علیهم السلام است!

در قرآن در آیه 41 سوره انفال می فرماید:

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ‏ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ

بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، و براى پیامبر، و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (باایمان و بى‏ایمان) [روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده‏اید؛ و خداوند بر هر چیزى تواناست!

بعضی به دلالت این آیه بر قانون خمس آنگونه که در فقه شیعی آمده است ایراد گرفته اند که این آیه اختصاص به خمس غنائم جنگی دارد نه مطلق کسب! زیرا هم آیات قبلش و هم ذیل خود همین آیه مربوط به جنگ بدر است.

اولا چه اشکال دارد قرآن یکی از موارد خمس را مطرح کرده باشد و روایات معتبر قسمتهای دیگر خمس را مطرح کنند؟! آیا سندی عقلی و یا نقلی وجود دارد که باید قرآن به همه مسائل فقهی بپردازد؟ چه شیعیان و چه اهل سنت متفق القول هستند که مسؤولیت تبیین قسمت عمده ای از احکام شرعی بر عهده روایات گذاشته شده است!

آیا در قرآن از نماز آیات سخنی رفته است؟ و یا از وجوب حجاب برای زن در نماز؟ و یا از احکام نماز چماعت؟ و ...

ثانیا صرف این که آیه ای در بین آیاتی با موضوعی خاص بود چرا نتوان حکم آن آیه را تعمیم داد؟ و از آن حکم کلی استفاده نمود؟ مثلا آیه اکمال دین بین آیه سوم سوره مائده است و موضوع جملات قبل و بعد این آیه، مربوط به حکم مردار می باشد. آیا کسی تردید دارد در این که آیه اکمال اصلا ناظر به حکم فقهی مردار نیست؟ آیه اکمال اصلا نمی خواهد بگوید روزی که حکم مردار بیان شده است، دین کامل شده و نعمت تمام گشته و دیگر خداوند راضی که این چنین دینی را داشته باشید!!

شیعیان بالاتفاق و بسیاری از اهل سنت معتقد هستند که آیه اکمال ناظر به مسئله غدیر و نصب امیر المؤمنین علی علیه السلام به خلافت پیامبر اسلام است!

در کتب معتبر لغوی مثل لسان العرب و تاج العروس غنیمت، دستیابی به هر آنچه بدون مشقت بدست می آید معنی شده است پس غنیمت مختص به آنچه از دشمن شکست خورده در جنگ بدست می آید معنی نشده است!

بعضی از شیعیان شبهه دیگری را مطرح می کنند و بدون این که منتظر پاسخ بمانند، شبهه را وارد دانسته و می گویند خمس را خودشان در جایی که صلاح بدانند هزینه میکنند! و حال آن که در فقه جعفری ثابت شده است که حاکم شرع است که به نیابت از امام زمان علیه السلام در باره نوع مصرف خمس اعم از سهم امام و سهم سادات تصمیم می گیرد.

یا مطرح می کنند سهم امام را به روحانیون نمی دهند چون آنها بدرستی به وظائف خود عمل نمی کنند!! این هم حرف باطلی است زیرا تشخیص این که فلان روحانی به وظیفه اش عمل می کند یا نه و در نتیجه آیا باید به او خمس داد یا نه بر عهده همان حاکم شرع است.

حاکم شرع در نظام ولایت فقیه، ولی فقیه است ولی ایشان اجازه داده اند که مراجع تقلید در خمس تصرف کنند و هر جا که صلاح می داند آن را هزینه نمایند!

خلاصه این که یکی از حقوق امام زمان علیه السلام و همچنین فرزندان پیامبر اسلام ادای خمس به آنها است. سهم امام برای حوزه های علمیه هزینه می شود و سهم سادات نیز به فقرای سید داده می شود زیرا نمی شود از زکات به آنها داد.

پاسخ / نگاه استقلالی به لذات (مناجات ذاکرین)

| پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۳۱ ب.ظ

سؤال 180:

سلام علکم

در دعای 13 خمسه عشر انس و قرب به خدا را چطور میشودحاصل کرد؟
پاسخ:
سلام علیکم
در فرازی از مناجات سیزدهم از مجموعه مناجات خمسة عشر بنام ذاکرین آمده است:
اَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِ‏ لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَ مِنْ کُلِّ راحَةٍ بِغَیْرِ اُنْسِکَ، وَ مِنْ کُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ قُرْبِکَ، وَ مِنْ کُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طاعَتِکَ.
از تو آمرزش خواهم از هر لذتى جز لذت تو و از هر آسایشى جز انس با تو و از هر شادمانى بجز قرب تو و از هر سرگرمى به جز فرمانبرداریت.
هر لذت و راحتی و سرور و مشغولیتی که در آن ذکر خداوند نباشد، گناهی است که باید از آن استغفار نمود. ذکر خداوند در این امرو به این معناست که همه اینها باید مرتبط با خداوند باشد. و نیز از او دانسته شود!
این امور اگر از حرام است که تکلیف مشخص است و باید از آن پرهیز شود و اگر از حلال است باید هدف آن مشخص شود و نگاه استقلالی به آن نشود.
لذت و ... از اموری باید باشد که انجام این امور بخاطر توان یافتن برای انجام دستورات و توصیه های خداوند باشد. و نیز این حالات همه نعمتهای خداوند محسوب شود که به بنده اش در دنیا عطا نموه است و به این وسیله او را تکریم نموده است! تکریمی که حیوانات را از آن محروم ساخته است!
خلاصه این که این امور در صورتی که از حلال باشد و در آن هم زیاده روی صورت نگرفته باشد، و نگاه استقلالی هم به ا« نشده باشد، می تواند موجب انس و قرب شود!

پاسخ / شوهری با کمبود عاطفی

| چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۵۰ ق.ظ

سؤال 179:

با عرض سلام و خدا قوت.سوال من در مورد برخورد من در رابطه با روحیه همسرم است:ایشان در زمان کودکی در محیط بسیار نا آرام بلحاظ رابطه پدر و مادرشان بزرگ شده اند علاوه بر آن روحیه مادرشان نیز بسیار خشک و مردانه بوده بطوریکه خودشان اظهار میدارند که مادر ما اصلا اهل اظهار محبت نبوده است و حتی از بوسیدن بچه ها خودداری میکرده ،جدا از این مسایل روحیه شخصی ایشان نیز درونگرا و کم حرف است در مقابل من یک زنم و احتیاج به ابراز محبت دارم و علاوه بر ان خودم نیز روحیه پرجنب و جوشی دارم تمام اینها باعث تعارض بین ما شده و نیاز روحیه من در زمینه ابراز محبت پاسخ داده نمیشود سواال من از شما استاد گرامی اینست که چکار کنم تا بتوانم  روحیه خودم را حفظ کنم و به ایشان نیز کمک نمایم.ممنونم

پاسخ:

سلام علیکم

قبل از ازدواج می بایست دختر و پسر از نظر میزان نیازمندی به محبت و نیز توانایی بر ابراز آن نسبت با یکدیگر هماهنگ باشند.

پسر باید بتواند بارز محبت کند و دختر نیز بیش از حد متعارف نیازمند به محبت نباشد!

ظاهرا شما مردی برای ازدواج برگزیدید که خود بیشتر به محبت نیاز دارد تا ابراز محبت. ولی به هرحال ازدواج صورت گرفته است و باید بفکر راه حل بود!

شاید بهترین راه حل مشکل شما، قبول مشکل و تلاش نکردن برای رفع آن است! تلاش نکنید تا شوهر کم حرف را به حرف وادارید چون این سبب خواهد شد او بیشتر به ناتوانی اش و عدم تعادل روحی اش واقف شود و در نتیجه بیشتر به لاک خودش فرو رود.

باید همسر خود را همانطور که هست بپذیرید و دل خود را به نقاط مثبتش خوش کنید و نقاط منفی او را اصلا بروز ندهید و با نیاز عاطفی خود را نیز بسازید مثل نیازی که یک نابینا به دیدن دارد. لزوما هر نیازی، نیازی به برطرف کردنش نیست. نیازهایی که نمی توان از پس رفعشان برآمد باید تحملشان نمود و یقین بدانید اگر صبوری کنید خداوند با شما خواهد بود و از فشاری که الان روی خود احساس می کنید کاسته خواهد شد. طوری که می توانید این مشکل را تحمل کنید بگونه ای که به دیگر ابعاد زندگی اتان آسیبی وارد نشود!

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما درباره خصلت ستمگری و دامنه وسیع آن است! دامنه ای که شامل هرگونه تجاوز به حقوق را می شود. حتی حقوقی که احکام شریعت مقدسه اسلام و بخصوص اعمال عبادی بر گردن ما دارند. بر این اساس کسی که نمازش را اول وقت نمی خواند دارای سطحی از روحیه ستمگری است!
تا بحال از حق نماز و حق روزه گفتیم و در این جلسه ان شاء الله میخواهیم در باره حق زکات بگوییم.
رکات به معنای پاکیزگی است. و چون با پرداخت زکات، مال پاکیزه می شود به این نوع از انفاق زکات گفته شده است!
البته با توجه به معنای زکات، هر گونه صدقه ای و انفاقی اعم از زکات و خمس و صدقات مستحب و کفارات مالی و غیره زکات گفته می شود. وقتی قرآن می فرماید: اقیموا الصلوة و آتوا الزکاة منظور همه اقسام انفاقات است!
ولی ما در این بحث میخواهیم در خصوص زکات اصطلاحی، به عنوان یکی از انواع انفاقات سخن بگوییم.
زکات احشام و محصولات زراعی و طلا و نقره سبب تعدیل ثروت می شود. هم فقرا سطح زندگی اشان به سطح زندگی اغنیاء نزدیک می شود و سبب می شود تا اغنیاء در آبادی محل سکونت خود سهم بیشتری داشته باشند. زیرا یکی از مصارق هشت گانه زکات، «فی سبیل الله» است که شامل هر کار خیری و از آن جمله ساخت جاده و پل و غیره می شود.
نپرداختن زکات موجب قحطی است. آسمان نمی بارد و زمین بدرستی محصول نمی دهد. و این ترجمان آیه شریفه است که: ان شکرتم لازیدنکم و ان کفرتم ان عذابی لشدید.
عذاب، سلب عذب و گوارایی است! وقتی زمین بخوبی محصول داده است و یا بازار دامداری براه بوده است و یا تجارت رونق داشته است و طلا و نقره فرد زیاد شده است خب رسم شکر گذاری این است که برای فقراء نیز سهمی در این ثروت در نظر گرفته شود و زندگی آنها نیز از عذاب در آمده و عذب و گوارا شود.
اما اگر انفاقات لازم صورت نگیرد، و فرد غنی، فقراء را به سطح زندگی خود نزدیک نکند، آن وقت زندگی خودش به سطح زندگی آنها نزدیک می شود و این همان تفسیر این سخن است که: «نپرداختن زکات موجب قحطی و فقر است!»
در محصولات استراتژیک زکات قرار داده شده است. در کنار آن برای انگور و کشمش هم زکات مشخص شده است! شاید زکات انگور بخاطر این باشد از شراب نمودن آن جلوگیری شود. کسی که زکات انگور را می دهد دیگر نمی آید نافرمانی خداوند را بکند و از آن شراب درست کند!
البته فقه اسلامی این ظرفیت را برای مجتهدین ایجاد نموده است که محصولات استراتژیک دیگری مثل برنج را نیز از جمله مواردی که زکاتش واجب است قرار دهند و زکات را از محدوده ای که در فقه سنتی داشته است  خارج کنند. ولی بالاخره هر کس باید به فتوای مجتهد و مرجع تقلید خود مراجعه کند!
وقتی زکات مال پرداخت شود، پال پاکیزه می شود یعنی این که به صاحب خود نمی چسبد و او را دچار حب دنیا نمی کند و مرگ را بر او سخت نمی سازد و در بدست آوردن مال، حریمهای شرعی را رعایت می کند.
خانواده فرد وقتی از مال پاک استفاده کنند، مسیر رشد و تقوا را راحتر خواهند پیمود و مرد خانه به آیه شریفه «قوا انفسکم و اهلیکم نارا؛ خودتان را و خانواده خود را از آتش حفظ کنید» عمل نموده است!
خلاصه این که حقی که قانون زکات بر گردن انسانها دارد این است که از آن استفاده کنند و مال خویش را پاک سازند تا مال فتنه برایشان نشود و خانواده اشان با خوردن مالِ پاک، زمینه فتنه و معصیت آنها را فراهم نکنند.
استفاده هرچه بیشتر از خواص هر قانونی، ادای کاملتر حق آن قانون است!


پاسخ / انفاق مستقیم

| جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ب.ظ

سؤال 178:

سلام علکم 

نحوه انفاق به چه صورت است؟آیا مانندایمه  واولیاء باید خودمان فقراونیازمندان روشناسایی وبه خانه شان سر زد یا راههای دیگری دارد. توضیح  دهید ممنونم.
پاسخ:
سلام علیکم
انفاق کردن تنها کمک نمودن به نیازمندان نیست بلکه تقویت روحیه شکر گزاری و بعد تقویت روحیه قناعت و ساده زیستی هم هست!
خیلی ها هستند که مبالغ زیادی کمک به نیازمندان می کنند ولی چون با آنها ارتباط نزدیک ندارند همچنان خوی اشرافی خود را حفظ نموده اند و به همین خاطر کمی که از نعمتهایشان کاسته می شود بنای جزع و فزع را می گذارند و در نتیجه کمکهایشان نیز قطع می شود و یا از میزان آن کاسته می گردد.
بر این اساس ترجیحا شایسته است که با شناسایی فقراء کمک ها را مستقیم به دست آنها رساند و نیز این کار سبب می شود تا با نیازهای مختلف آنها انسان آشنا شود. همیشه نیازها محدود به خوراک و پوشاک نمی شود. مسائل درمانی هست، مسئله اشتغال هست و یا مشاوره و راهنمایی برای حل انواع مشکلات.
امام باقر علیه السلام وقتی پولی را به فقیر می دادند از او می خواستند پول را برگرداند. او می بر می گرداند و حضرت بر آن پول بوسه می زدند و بعد به فقیر بر می گرداندند و می فرمودند: ان الله یأخذ الصدقات خداوند است که صدقه ها را می گیرد و این صدقه به دست خداوند رسیده است پس تبرک شده و بوسه دارد!

سلام علیکم - بسم الله


ستمگری، تنها محدود به ستم به اشخاص نیست بلکه ستم می تواند آنقدر معنای عامی داشته باشد که همه نعمتهای خداوند را در بگیرد. حتی نعمت تشریع اعمال عبادی را.
روزه یکی از این نعمت هاست! به این نعمت هم آنها که روزه می گیرند ممکن است بستم کنند و هم همه آنها که روزه نمی گیرند و عذری شرعی هم برای این «روزه نگرفتن» ندارند!
آنها که روزه می گیرند ممکن است توجهی به روح روزه، و هدف آن نداشته باشند! توجه نداشتن به فلسفه اعمال عبادی مهمترین ستم در حق آنهاست! اعمال عبادی که این ستم به آنها می شود نمی توانند تأثیرات مطلوبی را روی انسانها بگذارند در نتیجه شأن و جایگاه آنها سبگ انگاشته می شود و همین سبک شدن و استخفاف جایگاه آنها بهانه ای به دست آنهایی می دهد که اصلا اهل اعمال عبادی نیستند. اصلا اهل نماز و روزه نیستند!
هدف از تشریع روزه، بیاد گرسنگی روز قیامت بودن است! و از گرسنگی روز قیامت می توان با سیر نمودن گرسنگان در دنیا جلوگیری نمود. جلوگیری از گرسنگی گرسنگان دنیا نیازمند پولی است که از راه حلال بدست آمده باشد. زیرا پول حرام، آنچنان علاقه اش به قلب صاحب خود می چسبد که به ندرت قابل جداسازی از قلب است!
پس روزه سبب پاک شدن کسب و زیاد شدن روحیه بخشش و در نتیجه تعدیل ثروت و عدالت اجتماعی می شود!
و نیز روزه سبب می شود برای انسان ثابت شود که می توان با مقدار کمتری از غذا، هم زنده ماند و زندگی کرد و هم قوی بود و این کمک می کند به سلامتی بهتر و نیز تقویت روحیه قناعت.
هر کدام از سلامتی تن و قناعت به عنوان سلامتی روح دو اثر شگرف دیگر روزه است! 
و نیز روزه خصوصا وقتی در ماه مبارک رمضان صورت می گیرد، رحمت ویژه خداوند را شامل حال فرد می کند و در نتیجه میل او به گناه کاهش یافته و علاقه اش به انجام کارهای صالح افزایش می یابد. و این می تواند باعث خیرات زیادی در فرد و در جامعه باشد!
همه آنچه گفته شد در این تعبیر قرآنی که به عنوان خاصیت روزه مطرح شده است نهفته است: لعلکم تتقون. (بقره: 183)
«لعل» یعنی زمینه. روزه تنها می تواند زمینه تقوا باشد. ولی موانعی وجود دارد که نمی گذارد از این زمینه، و از این زمین مرغوب، محصول مرغوبی بدست آید. مانعِ سرِ راه، عدم رعایت آداب روزه داری است!
آداب روزه داری یعنی:
1) با مال حلال افطار کند و سحری بخورد. 
2) به اندازه ای که قوتی پیدا کند افطاری و سحری بخورد. از پرخوری پرهیز کند!
3) روزه خود را محدود به ماه رمضان نکند بلکه در همه ایام سال زمانهایی را به روزه گرفتن اختصاص دهد تا بتواند کم کم به گرسنگی روزه عادت کند و نگذارد این گرسنگی مانع کارهای روزمره اش شود!
4) به فکر افطاری دادن به روزه  داران باشد!
5) از وقت سحر فقط برای سحری خوردن استفاده نکند بلکه عادت به خواندن نماز شب کند!
6) روزه خود را از بقیه مخفی کند و جز در وقت ناچاری کسی را از روزه هایی که می گیرد مطلع نسازد!
7) با گرفتن روزه ماه رجب و شعبان، خود را برای ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان آماده کند تا بتواند بیشترین بهره را در شبهای قدر ببرد!
8) برای تصمیم های مهم چند روزی را روزه بگیرد تا قلبش کمی زلال شود و بعد اندیشه درست به قلبش الهام شود. خوب است سه روزِ چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را برای این منظور روزه بگیرد و در عصر روز جمعه دو رکعت نماز استخاره بخواند و بعد از نماز سر بر سجده بگذارد و صد بار بگوید: استخیر الله
این نامش «کمک گرفتن از روزه» است قرآن می فرماید: استعینوا بالصبر و الصلوة. صبر در این آیه در احادیث گفته شده است که منظور روزه است! پس کمک گرفتن از روزه برای حل مشکلات و از آن جمله کاهش قوای جنسی در واقع توجه نمودن به آداب نوع برخورد با روزه است!
حکم روزه با همه مسائل فقهی مختلفی که دارد و نیز دعاهای مختلفی که برای آن وارد شده است و نیز ماه مبارک رمضان با آنهمه معارفی که دارد تمام حکایت از عظمت نعمت روزه می کند و این که خداوند متعال که تعهد به هدایت انسانها را داده است، چقدر خوب و عالی به این تعهدش عمل نموده است. فقط مانده انسانها که بتوانند با شناخت دقیق این معارف، عزم خود را جزم نمایند و از این عمل عبادی پرارج، استقبال شایانی بنمایند.

هشت رذیله 152 / ستمگری 19 / حقوق 18 / اعمال عبادی 1 / نماز

| چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۱۶ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


ستم کردن فقط به افراد و یا اشیاء نیست، به نماز و دیگر رفتارهای عبادی هم می شود ستم نمود زیرا این افعال عبادی، دارای شخصیتی ملکوتی هستند بر این اساس دارای حق و حقوقی می باشند که اگر این حقوق پرداخت نشود، روز قیامت جزء شاکیان ما خواهند بود و اگر بدرستی حقشان اداء شود، ما را کمک می کنند تا از طریق آنها اوج بگیریم و به اهدافی که برای تشریع این اعمال خداوند متعال در نظر گرفته است بهتر و زودتر برسیم!

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم:‏ مَنْ صَلَّى الصَّلَاةَ لِغَیْرِ وَقْتِهَا رُفِعَتْ لَهُ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ تَقُولُ ضَیَّعَکَ اللَّهُ کَمَا ضَیَّعْتَنِی. 

هر کس در خارج از وقت نماز، نماز بخواند، نمازش (به صورت) تیره و تاریک بالا مى‏رود (و به او نفرین مى‏کند) و مى‏گوید: خداوند تو را تباه کند که مرا تباه کردى! (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 229)

نماز بخاطر خواص منحصر به فردی که دارد حق بالایی به گردن ما دارد.

عجب نعمتی است این نماز!

عجب کریمانه رفتار نموده است خداوند بزرگ و مهربان که نماز را تشریع نموده است! آنهم به این زیبایی تشریع کرده! اذکار و حرکات در نماز در اوج زیبایی است طوری که هرچه در باره آنها بیاندیشی باز به نکته تازه ای پی می بری!

کافی است نمازی را که شیعه می خواند با نماز اهل سنت مقایسه کرد و یا با نمازی که دیگر ادیان آسمانی می خوانند و یا با مراسم عبادی که دیگر ادیان دارند و نیز نماز را مقایسه کرد با مراسم عرفانی مکاتب قارچی عرفانی!!

بعد از این مقایسه است که می شود اوج و تعالی عملی که توسط خداوند برنامه ریزی شده است را فهمید و دانست و ممنون گذار خداوند شد!

و نیز این که خداوند در شبانه روز پنج بار این چنین اجازه حضوری می دهد و رخصت می دهد تا از همه فعالیتهای دنیوی خلاص شویم و بیکباره آنها را کنار بگذاریم و برویم سوی یک خلصه عرفانی و به قوای مادی خود استراحت دهیم. اینها همه نعمتهایی است که جز آنها که قدر نماز را می دانند کسی نمی تواند پی به ارزششان ببرد!

فرض کنید اگر نماز نبود آن وقت با این همه مشکلات دنیایی واقعا چکار میشد کرد؟ اگر مجبور نبودیم وقتی دچار پلشتی شدیم همچنان نمازمان را بخوانیم آن وقت چه جیزی می توانست به این پلشتی ما پایان دهد و ما را از خطر سقوط حتمی و دائمی نجات دهد؟!

اداء حق نماز به تعظیم نماز و مهم شمردن آن است و پرهیز از هر برخوردی که استخفاف نماز و کوچک شمردن آن را دنبال داشته باشد.

1) محور قرار دادن نماز در اول وقت در برنامه های کاری و بخصوص خوابیدن به موقع در شب برای ادای نماز صبح در اول وقت آن هم نه با خواب آلودگی مهمترین نکته ای است که باید آنها که در پی ادای حق نماز هستند به آن توجه کنند!

2) و نکته بعدی رعایت آداب وضو و نماز و اهتمام به تعقیبات و نیز نوافل است و در مجموعه توصیه می شود تلاش شود تا به مرور طوری برای نماز و مخلفات آن برنامه ریزی شود که سه ساعت در شبانه روز به نماز اختصاص یابد.

3) تلاش شود تا حضور قلب و انکسار در نمازها رعایت شود و در یکی از وعده های نماز بخصوص نماز شب از خداوند طلب بکاء و اشک شود تا ان شاء زمینه آمرزش گناهان و کوتاهی های آن روز باشد.

ما و همه دوستان را از دعای خیرتان محروم نکنید!

پاورقی / خلوص امام خامنه ای

| سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ب.ظ

گروه معارف- رجانیوز: آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ مرتضی تهرانی همراه با برادر کوچک‌ترشان، مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی ازجمله برجسته‌ترین و قدیمی‌ترین شاگردان حضرت امام خمینی به شمار می‌آیند. ایشان دوران کودکی و نوجوانی را در دامان و مکتب پدر بزرگوارشان، مرحوم آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی تربیت یافتند. پدری که از اخیار روزگار خود و تربیت‌شده بزرگانی همچون مرحوم آیت‌الله سید علی قاضی(ره) بود.

 

آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی تهرانی دوره سطح علوم حوزوی را در نوجوانی گذرانید و در سن ۱۸ سالگی با مهاجرت به قم در زمره جوان‌ترین شاگردان درس خارج مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی قرار گرفت. هنگام عزیمت ایشان به قم، باوجودآنکه پدر بزرگوارشان با عموم مراجع وقت، مراوده داشتند، اما به مرتضایش، پیوند خاص با حاج‌آقا روح‌الله را توصیه کرد.

 

حاج آقا مرتضی در طول سالیان اقامت در قم همپای دوست صمیمی‌اش مرحوم حاج‌آقا مصطفی خمینی از مائده حکمت، معرفت و اخلاق امام خمینی بهره مستوفی می‌گیرد. اما انس و محبت متقابل بین حاج آقا مرتضی و حضرت امام خمینی فراتر از استاد و شاگردی بود. تا آنجا که حتی در  برخی تابستان‌ها که امام در روستای امام‌زاده قاسم تهران مستقر می‌شدند، حاج‌آقا مرتضی از بیشترین انس و مجالست با مراد محبوب خود برخوردار بود و گاهی با اشاره امام به‌طور شبانه‌روز در محضر معظم له ماندگار می‌شد.

 

عشق و علاقه به امام، حاج‌آقا مرتضی را در نیمه دوم دهه ۴۰ نیز به نجف اشرف کشاند و در همان فرصت  راقم این سطور توفیق یافت تا ۴۷ سال پیش به‌طور خصوصی بخشی از کفایه‌الاصول را در محضر ایشان به شاگردی بنشیند.

 

آیت‌الله‌ حاج‌آقا مرتضی تهرانی در گفت‌وگوی تفصیلی با مجله پاسدار اسلام به بررسی منزلت معنوی و علمی رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداختند. مشروح این گفتگو به شرح زیر است:

***

 

بِسمِ‌اللّه الرَّحمنِ الرَّحیم. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمین. وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلهِ الطّاهِرین و لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین.   

 

با آن که ضربان قلبم چهل تا چهل وپنج در دقیقه است اما صحبت درباره موضوع مورد نظرم را لازم می‌دانم بنده این طور فکر کرده‌ام که ابتدا اشاره‌ای داشته باشم به ذاتیات آیه‌الله خامنه‌ای «سلام‌الله علیه» که تقریباً از پانزده شانزده سالگیِ ایشان اطلاعِ نزدیک دارم و تصورم بر این است که ایشان اگر ازاین صحبت مطلع شوند یکی دو نکته را تعجب خواهند کرد که بر حسب ظاهر جز خودشان اطلاع نداشته‌اند و این در حافظه و اطلاعات‌ من هست.

 

و بعد وارد تصمیم‌های ایشان می‌شوم و مأخذ حرکت ایشان را هم عرض می‌کنم که کدام ‌یک از این ذاتیات است و بعد هم اشاره‌‌ای می‌‌کنم به آنچه که به عنوان نقیصه در جامعه دیده می‌شود و این را با استدلالی که در ذهنم هست بیان خواهم کرد.

 

البته این نقیصه‌ای که در جامعه وجود دارد منحصر به زمان ایشان نیست و از زمان امیرالمؤمنین«صلوات‌الله علیه» و بلکه از زمان رسول اکرم «صلوات‌الله علیه» بوده است و در زمان ما هم بوده و مواردش هم در ذهنم هست که اشاره می‌کنم . یعنی فاعل در فاعلیت خودش تام است، ولی قابل در قابلیت خودش تمامیت ندارد و قهراً این نقایص به چشم می‌خورند و کسانی که قدرت تحلیل مسئله را آن‌ طوری که صحیح است، ندارند، به اشتباه در نسبت مبتلا می‌شوند.

 

بنده در حدود ۶۲- ۶۳ سال پیش به تبعیت از مرحوم والدم «رضوان الله تعالی علیه» از تهران به مشهد مقدس هجرت کردم. آن زمان در مدرسه مروی تهران حجره داشتم و در سطح مشغول تحصیل سطح بودم.

 

در مشهد یکی از علما و مدرسین رسمی بود که شنیدم در لمعه خیلی مسلط است. مرحوم حاج سید احمد مدرس یزدی. فرزندی هم داشت به نام آقا سید جلال که بعد از پدر بزرگوارش مرد فاضلی شد و در مشهد مدرس بود که هر دو را بزرگان می‌شناختند. من اخوی بزرگ آقا را در درس آقای مدرس یزدی دیدم. تقریباً مشخص بود که بنده در معیت مرحوم حاج‌آقا از تهران آمده‌ام و از طلبه‌های مشهد نیستم. ایشان اظهار لطف کردند و چیزی نگذشت که انس ما بیشتر شد. گاهی اوقات پنج‌شنبه‌ها ایشان به منزل ما تشریف می‌آوردند که در اواسط بازار سرشور مشهد، کوچه‌ای بود به نام کوچه بانک شاهی. در آنجا بودیم.

 

آقا هم به اتفاق اخوی بزرگشان آقای سید محمد یک پنج‌شنبه به منزل ما تشریف آوردند. آن موقع حدود شانزده سال داشتند. در همان جلسه اول توجهم به ایشان جلب شد. علتش هم این بود که شواهدی را در چهره مبارک ایشان دیدم. ایشان از نظر بیت هم متعلق به یک بیت باتقوا بود، به‌گونه‌ای که من هر وقت می‌خواستم نماز ظهر و عصر را به جماعت بخوانم، به مسجد گوهرشاد نمی‌رفتم؛ بلکه نماز مرحوم آسید جواد خامنه‌ای، ابوی بزرگوار ایشان می‌رفتم. در بازار سرشور، مسجد آذربایجانی‌ها. ایشان مرد بزرگواری بود و در منزل لمعه تدریس می‌کرد.

 

بنده لمعه را در تهران خوانده بودم، ولی درس مرحوم آسید احمد مدرس یزدی بسیار پخته بود و ایشان کمال تسلط را به فروع مسئله داشت و لذا به این درس رفتم. در تهران رسائل را هم خوانده بودم. یک مقدار از مکاسب مانده بود که درس مرحوم آمیرزا هاشم قزوینی رفتم و شش ماه هم بیشتر مشهد نبودم و بعد به قم آمدم.. ایشان هم بعد به قم مشرف شدند و خدمتشان ارادت داشتیم و زیارتشان می‌کردیم. خدای متعال این بزرگوار را در حوزه درس مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری سوق داد.

 

هرچند من از اول هم کم ‌معاشرت می‌کردم و در سیزده سالی که در قم بودم، معاشرتم عمدتاً با مرحوم حاج ‌آقا مصطفی [خمینی] بود اما سیادت، تقوا وپاکیزگی ایشان را هم شاهد بودم. بنده ایشان را از آن زمان صاحب ذاتیات مثبت یافتم.

 

 مسئله دیگری که عرض کردم شاید ایشان اطلاع ندارند که من در جریان هستم، خوابی بود که ایشان در مشهد دیدند و این خواب را به کسی که معروف بود خوب تعبیر می‌کند، عرضه کردند و جوابی که آن شخص داد ـ خدا رحمتش کند. آدم خوبی بود و در تهران هم به منزل ما هم می‌آمد ـ یک تعبیر اجمالی بود و به آقا عرض کرد که این رؤیای صادقه است و نشان می‌دهد آینده فوق العاده دارید. آن روزها مرجع داشتیم، ولی به نظر معبّر نیامده بود که بالاتر از مرجعیت هم هست.

 

پیدا بود که رؤیای صادقه است. ایشان خواب را گرفتند و اجمالاً کشف کردند که یکی از مقدرات حق‌تعالی این است که مسیر ایشان در زندگی یک مسیر استثنایی و غیرمشابه با دیگران شود.

 

یکی از ذاتیات ایشان که اشاره می‌کنم، بلندهمتی ایشان است. یعنی آن‌ قدر این روح پاکیزه و لطیف و بزرگ است که وقتی ایشان این تعبیر را شنید، از آن موقع تدریجاً خودش را برای فعلیت این منزلت آماده کرد و از این حرکت اختصاصی و استثنایی هم هیچ غفلت نورزید.

 

خصیصه دیگر ایشان این بود که نسبت به والدین تأدب، تواضع، فروتنی و اطاعت بسیار زیادی داشتند. خیلی زیاد که از عرفیت خارج است، به‌خصوص نسبت به پدر بزرگوارشان. عجیب بود. آنها هم حتماً اثر وضعی دارد و پیدا بود که حق تعالی تعبیر همان خواب را برای ایشان تقدیر کرده است و باید منتظر باشیم که خدا ایشان را به آن منزلت برساند.

 

ایشان قم هم که مشرف شد، ازجمله درس مرحوم آقای حائری که می‌رفتند، کمال دقت را داشتند و کار می‌کردند و دریافتی ایشان از درس خارج، به‌خصوص درس خارج مرحوم آقای حائری که خارج دقیقی بود و خارج مکاسب بود، اگر کسی مانند آقا «سلام‌الله علیه» شش ماه درس ایشان می‌رفت، کافی بود که روش استنباط و تلاش و کار و کوشش در فقه و مبادی فقه را کاملاً بیاموزد. من معتقدم که این‌گونه است و شاید سایر ارادتمندان ایشان اطلاع نداشته باشند و خود ایشان هم شاید اطلاع نداشته باشند که خدا این دریافت را به من لطف کرده است.

 

آنچه که من در ایشان ادراک کردم، تصمیم و همت ایشان بود که بر حسب فضایل انسانی، ایشان دو کار را شروع کردند. یکی زحمت کشیدن در فقه و اصول، و دیگری زحمت کشیدن برای تهذیب نفس و ایجاد اخلاص در اعمالشان. در این دو مسیر تا الان متحرک بوده‌اند. چرا می‌گویم تا الان؟ برای اینکه بنده فرمایشات‌ ایشان را مرتب گوش می‌کنم. هر وقت به هر مناسبتی ایشان صحبت می‌کنند، من گوش می‌کنم. ایشان وقتی نماز مغرب را شروع می‌کنند، نگاه می‌کنم و می‌بینم روز به‌ روز  غلظت اخلاص ایشان در باطنشان بیشتر می‌شود.

 

در مراجع قطعاً چنین فردی با این جامعیت نداریم. یعنی وقتی به سراغ مسائل سیاسی می‌روند و مطالعه و جمع‌آوری و مقایسه می‌کنند، یک نفر غیر از ایشان نیست. در مسائل فقهی که وارد می‌شوند و جواب می‌دهند، کاملاً پیداست که سراپا اخلاص و تقواست. آن‌ قدر احتیاط می‌کنند که یک سر سوزن بر خلاف تقوا و احتیاط حرکت نکرده باشند. این را من تا الان لمس کرده‌ام و معتقدم دیگران به این صورت به ایشان نگاه نمی‌کنند.

 

در این جامعیتی که خدا این بزرگوار را رشد داده است، هیچ در بین علمای شیعه واسلام نداریم.

 

کسانی که به نظر بنده خیلی جالب و استثنایی می‌آمدند، مرحوم آقا موسی[صدر] بود، مرحوم آقای بهشتی بود و مرحوم آسید محمدباقر صدر بود. اینها را از نزدیک دیده بودم. مرحوم آقای بهشتی با من مأنوس بود، ولی هیچ‌کدام در ذاتیات به این بزرگوار نمی‌رسند و نرسیدند.

 

من این‌جور فکر می‌کنم که حق‌تعالی اراده فرموده است که وجود ایشان را از دیگران متمایز کند و با این همت عالی در این مسیر قرار بگیرد.

 

امام «رضوان‌الله تعالی علیه» راست می‌گفت. همت‌ ایشان عالی و غیرعادی بود. قبل از انقلاب بنده پای منبر امام نشسته بودم که فرمود: «والله من به عمرم نترسیده‏ام.» این از روحی عادی نیست. از روحی است که به‌قدری عظمت دارد که دیگر موجودات مادی را کوچک‌تر و ضعیف‌تر از خودش می‌داند.

 

این بزرگوار هم خدای متعال اراده فرموده است که مسئولیت سنگینی را به ایشان عطا کند که عطا کرده است. با ظرفیتِ فوق ادراک اشخاص عادی. این ذاتیات ایشان است. و ایشان کار کرد و من اطلاع داشتم که در فقه و اصول و رجال و لغت و... کار می‌کرد. و در کنار همه اینها کار روحی می‌کرد. حتماً الان هم دارد. من حتی چند شب پیش آثار حرکت در تهذیب نفس و تشدید اخلاص را وقتی ایشان داشت نماز می‌خواند در ایشان دیدم.می پرسید : چگونه دیدی ؟ با همین چشم ؟ می‌گویم خیر، با آن چشم دیگری که خدا به من عطا کرده است و یقین دارم. لااله‌الاالله. شب و روزی نیست که من از ایشان ۲۰ مرتبه یاد و برای ایشان دعا نکنم و به خدای متعال التماس نکنم که خدایا! این نعمت را برای شیعه مستدام بدار. معتقدم شکر و سپاسگزاری این نعمت الهی را شیعه اعم از علما و غیرعلما به‌جا نیاورده‌اند، چون درک نکرده‌اند، ولی خدای متعالی چنانچه بخواهد با عمل من و امثال من نعمت را بگیرد که دیگر چیزی برای ‌ما باقی نمی‌ماند.

 

ایشان در مقطعی که خودشان مستقیماً این مسئولیت الهی را به عهده داشتند، کارهای بزرگی انجام دادند، آن ‌قدر بزرگ که نمی‌شود حجم آن را تعیین کرد.

 

اگر خدای متعال این بزرگوار را در این سمت قرار نداده بود، هیچ‌ یک از علما تا سال‌های طولانی هم این همت و اراده را نداشت که آنچه را من خیال هم نمی‌کردم که در عمرم آن ابعاد معنوی، الهی، شرعی و انسانی را ببینم شاهد باشیم.

 

این عرایض من به بحث سوم منتهی می‌شود که باید برای مردم حل شود. مردمی که دین و شعور و ایمان دارند و تاریخ می‌دانند. در زمان ایشان وقتی کمبودهایی را احساس می‌کنیم، باید بفهمیم آنها را به چه کسانی باید نسبت بدهیم. عین این کمبودها در زمان امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» هم بود. آیا می‌توانیم نتیجه بگیریم که حضرت -نعوذ بالله- تقصیر کرده است؟ نمی‌توانیم. حضرت در فاعلیت، عصمت، علم و قدرت خودش بی‌نظیر بوده و انسان عادی نبوده است، پس چرا تا وقتی که ایشان زنده بود شریح را نتوانست از کوفه بیرون کند؟ این شریح بود که در قضیه کربلا فتوا داد. نبود؟

 

این را به چه کسی نسبت بدهیم؟ اصلاً ربطی به حجت الهی اعم از معصوم و غیر معصوم ندارد. غیر از کمال فاعلیت فاعل، قابلیت قابل هم باید به کمال برسد. که نرسیده بود. الان علت غیبت چیست؟ نعوذ بالله نقصی در وجود مقدس حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» هست؟ ایشان همین ‌طوری نمی‌دانند دلیلش چیست و منتظر مانده‌اند که خدای متعال اراده بفرماید؟ این حرف غلط است. جامعه هنوز قابلیت ندارد.

 

مطلبی را عرض کنم که قصه است، ولی حکمت دارد. فردی نقل می‌کرد شب خواب دیدم حضرت تشریف آوردند و فرمودند: «خیلی منتظر ما بودی؟» عرض کردم: «بله.» فرمودند: «من آمدم و حکمم را بگویم. این زن‌ تو با اینکه پنج بچه از او داری زن تو نیست. تمام این بچه‌ها ولد شبهه هستند. پول‌هایی که به دست آورده‌ای شرعاً مال تو نشده‌اند. کارهایی که کرده‌ای صحیح نبوده‌اند.» و حضرت یکی ‌یکی موجودیت مادی این مرد را زیر سئوال برد. در این قصه نقل می‌کنند این شخصی که در این قصه این ‌قدر منتظر قدوم ایشان بود، دید هیچ راهی ندارد، الا اینکه دستش را روی گوش‌هایش بگذارد و چند بار فریاد بزند: «آی دزد!» جوری فریاد زد که خودش از خواب بیدار شد.

 

مرحوم حاج شیخ محمدتقی آملی مدتی شاگردی مرحوم آقای قاضی را کرده بود، از اصحاب نجف و علمایی است که هم خود و هم پسرش درس مرحوم میرزای نائینی می‌رفتند.

 

ایشان هم غیر از فقه و اصول چیزهایی داشت که از طریق مرحوم آقای قاضی«رضوان‌الله تعالی علیه» به دست آورده بود، یعنی چون لیاقت داشت، خدای متعال به ایشان عنایت کرده بود. از ایشان نقل شد که فرموده بود خیلی نسبت به زیارت حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» مشتاق بودم و دائماً در خواب و بیداری از خدای متعال می‌خواستم. یک شب خواب دیدم که به من گفتند آن نور را از دور می‌بینی؟ حضرت دارند به آنجا تشریف می‌آورند. می‌گوید که من آن قدر نگاه کردم تا آنجا که شبح یک اندام را در نور دیدم، ولی چهره‌شان را ندیدم. آن ‌قدر به من فشار آمد که لرزه در بدنم افتاد. بیدار شدم و دیدم خیس عرق هستم و متوجه شدم من توان زیارت ایشان را ندارم. عوام آن طور که باید از مقام امامت و ولایت آگاهی ندارند.     

                                                     

این آقای بزرگوار «سلام‌ الله علیه» از طرف حق تعالی مأمور است که این مردمی که انتظار مصلح را می‌کشند، ببینند که با کوچکش چگونه برخورد می‌کنند. مثل حضرت مسلمی که حضرت سیدالشهدا«صلوات‌الله علیه» از مکه به کوفه فرستاد. حضرت مسلم که معصوم نبود. فاصله بین مقام عصمت و غیرعصمت خیلی زیاد است. بر حسب نوشته‌ها امام فرمود که اگر زمینه را مساعد دیدی، برای من نامه بنویس می‌آیم. حضرت مسلم«سلام‌الله علیه» همین کار را انجام داد و آن شد که همه بارها شنیده‌ایم.

 

انسان باید خیلی مواظب خودش باشد که فریب شیطان را نخورد. بنده یکی از کارهایی که بر دوش خودم می‌بینم، این است که با کسانی که در شک و شبهه هستند و پایشان می‌لنگد یک جلسه و چند جلسه بنشینم و آنها را روشن کنم که در تکلیف شرعی استقرار پیدا کنند. هر کسی این حوصله را ندارد ولی من برای افراد زیادی این کار را کرده‌ام.

 

آثاری که به عنوان برکات الهیه از آقا به جا مانده، خیلی بیش از زمان امام خمینی است. نه اینکه امام نمی‌توانستند. خدای متعال از آن بزرگوار آنچه خواسته ایشان عمل کرده، از این بزرگوار هم آنچه خواسته دارند عمل می‌کنند. ما الان زیر آسمان نداریم انسانی را که مثل آقا در مسائل سیاسی به صورت ریز، این مطالعات و این نظرات تصدیقی اعم از اثباتی و نفی‌ را داشته باشد. این مقدار توفیق را که خدای متعال به ایشان داده به خاطر این است که شایستگی اش را داشته است. هر کسی که دلش بخواهد که به این  نمی‌رسد.

 

آنچه که بنده در این عرایضم به عنوان محور دارم، مسئله اخلاص است. ایشان مرتب دارد زحمت می‌کشد که این اخلاص را بیشتر، پررنگ‌تر، لطیف‌تر و حساس‌تر کند. اگر شما بگویید فقط دارم حرفش را می‌زنم، عرض می‌کنم من همه بحث اخلاص «محجه البیضا»ی مرحوم فیض کاشانی را در کنار همه بحث‌های اخلاص مطالعه کرده‌ام وبه طور خصوصی برای۶۰ ، ۷۰فارغ التحصیل خارج یک سال تمام بحث اخلاص را تدریس کرده‌ام.

 

آن مقداری که شریعت، برای تبعیت از شخص شرط دانسته است، خدا بیش از آن به این بزرگوار عطا کرده است. فقه، اصول و سایر علومی که به آن ارتباط و بستگی دارد. آگاهی‌های جنبی‌ای که خدای متعال به ایشان داده است، بنده گمان ندارم که تا کنون کسی این مقدار آگاهی‌های ریز داشته باشد، به‌خصوص در دشمن‌شناسی.

 

 بنده ۵۰ سال پیش، خیلی قبل از انقلاب بعد از فوت مرحوم حاج‌آقای والد دوازده شب محرم در منزل ایشان منبر می‌رفتم. یکی از حرف‌هایی که زدم این بود که همان‌ گونه که انسان باید دوست‌شناس باشد و بعد ارتباط برقرار کند، باید دشمن‌شناس هم باشد. بعد تصریح می‌کردم که به‌خصوص مراجع و علما باید این‌‌گونه باشند و بدانند کجا چه مقدار باید فاصله بگیرند، چه مقدار بایستی صلابت به خرج بدهند و خودشان را به دشمن نزدیک نکنند.

 

این جمله دربسته‌ای است که به نظر من خیلی عمق دارد و خدا به این بزرگوار این نعمت – شناخت دشمن– را عطا کرده است. کسانی که خیال می‌کنند ایشان دارد تند می‌رود اشتباه می‌کنند. خدا این شناخت را به ایشان عطا کرده است و دارد جلوی پای خودش و جلوی پای ملت، چاه‌ها و چاله‌ها را می‌بیند.

 

به فرمایش‌های امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه»  به زبیر بعد از اینکه جدا شد، دقت بفرمایید. اینها در کلمات امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» هست.

 

این عالم بزرگوار را اگرچه می‌گوییم در مقام عصمت نیست، اما وقتی مؤید عندالله شد و آثار و علائم تأیید الهی را در ایشان دیدیم، آن هم نه یکی، نه دو تا، نه صد تا، می‌دانیم که آنقدر لطف خدای متعال شامل حال ایشان هست وظیفه ما این است که قدردان ایشان باشیم.

 

وظیفه بنده این است که آنهایی را که در شبهه هستند و می‌خواهند احتیاط کنند، روشن کنم و به آنان بفهمانم در این جا احتیاط معنی ندارد. این شبهه واحتیاط را شیطان در کله شما کرده است.

 

مهم‌ترین وجهه همت بزرگ ایشان که فوق متعارف و فوق بیان است، توجه و باور و آماده کردن خود و روح خود برای آن منزلت است. در این صورت است که انسان دیگر خستگی را نمی‌فهمد.

 

گاهی شایع می‌کنند که ایشان بیمار شده است، یا شیطنت های دیگر، اما ایشان کسی نیست که با این چیزها نقصان و ضعفی در او به وجود بیاید. تا نفس داشته باشد کار می‌کند. علتش هم آن دید و رؤیتی است که از واقعه دارد و برحسب آن واقعه حرکت می‌کند. ما هم باید قدرش را بدانیم.

 

باقی میماند مسئله سوم که مسئله خلاءهایی است که به نظرمان می‌آید. عرض می‌کنیم در زمان امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» مشابه اینها بوده است. در زمان امام «رضوان‌الله تعالی علیه» این مسائل بوده است. هنوز گاهی رسانه‌ها فرمایشات‌ امام را که پخش می‌کنند، ایشان می‌فرمایند سال گذشته این‌ جور گفتم، اسفاً عمل نشده است. اسفاً یعنی با تأسف انجام نشده. اگر انجام شده بود که ایشان می‌فرمود بحمدالله. نمی‌فرمود اسفاً. آقا از امیرالمؤمنین«صلوات‌الله علیه»، جد مطهرش که بالاتر نیست. پایین‌تر هم هست. در عین حال تا آنجایی که قدرت عقلی دارد، ایشان دارد عمل می‌کند. آمادگی در قابل به صورت کامل وجود ندارد. ایشان دارد کار خودش را می‌کند، کسر هم نمی‌گذارد تا آن وقتی که ان‌شاءالله خدای متعال اراده بفرماید و حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» ظهور کنند یا برنامه‌هایی که ایشان تنظیم کرده‌اند قابلیت اجرا پیدا کند. 

 

خدا را شاکرم ‌قدری موفق شدم در باره این موضوع صحبت کنم، بنده در حق ایشان مبالغه نکردم. عین اعتقاد قطعی من است. ایشان همه شرایط شرعی را دارد و خصوصیاتی که ایشان دارد، در عالم بی‌نظیر و این نعمت بزرگی است که خدای متعال نه فقط به همه مسلمان‌ها و شیعیان بلکه به همه انسان‌ها عطا کرده است.

 

 من آن وقتی که کسی در این مسیر نمی‌آمد کار خودم را کردم و خودم را به خطر انداختم. حالا که الحمدلله نظام روی روال خودش هست و خدا دارد این نظام را پیش می‌برد. این پیشرفت‌ها الهی هستند و عادی نیستند. آنچه این ملت را پیش برده اعتقاد و ایمانش بوده است به اضافه رهبر شایسته الهی. بدون رهبر نمی‌شود. امکان ندارد. یک کشور ۱۰۰ سال هم دائماً کشته بدهد، بی‌رهبر موفق نمی‌شود. در تاریخ دیده‌ایم. الجزایر ۲۵ سال کشته داد. رئیس‌جمهور روی کار آمد، حداکثر چهار سال توانست رئیس‌جمهور مستقل داشته باشد. بعد از آن تمام شد. چرا؟ چون رهبر نداشت. این باور قطعی‌ من است. و همواره در انتظار قسمت‌های آخر رؤیا هستم که فعلیت یابد.

 

*خود آن رؤیا را نفرمودید.

 

نه، نمی‌شود گفت. اما خوابی را مربوط به امام «رضوان‌الله تعالی علیه» نقل می‌کنم. خواب آقا را شاید راضی نباشند، لذا نمی‌گویم، اما امام چون مرحوم شده‌اند عرض می‌کنم. بزرگواری نزدیک به ۸۰ سال سن داشت، در منزل یکی از منسوبین ما که خوزستانی بود، حضور داشت. روز چهل و یکم [رحلت] مرحوم آیت‌الله بروجردی بود. وارد شدم که آن منسوبمان را ببینم و بعد هم به قم مشرف شوم. صاحبخانه بنده را معرفی کرد که پسر فلانی و شاگرد فلانی است. این اولاد پیغمبر که از شاگردان مرحوم آیت‌الله حائری بود گفت من ۳۰، ۳۵ سال پیش خوابی دیدم. آن زمان این آقا-امام- در حوزه آیت‌الله حائری که می‌آمد، از نظر من خیلی تلخ و نچسب بود. می‌گفت می‌دانستیم فاضل است، ولی جوری بود که با او ارتباط برقرار نکردم. در همان ایام یک شب خواب دیدم که بیابانی است و جمعیت کثیری، مثلاً یک میلیون نفر دایره‌وار ایستاده‌اند و در مرکز این دایره هم کارهایی انجام می‌شود که من از دور نمی‌بینم. جمعیت را شکافتم و تا مرکز دایره پیش رفتم. در مراکز دایره دیدم به اندازه ده دوازده متر جا هست. در یک طرف رسول اکرم«ص» تشریف دارند و شمشیری در دستشان‌ است. مقابل ایشان هم محمدرضا پهلوی ایستاده است. حضرت رسول«ص» چند بار فرمودند آیا کسی هست که بیاید و این شمشیر را از من بگیرد و حد خدا را بر این مجرم جاری کند؟ هیچ‌ کسی نیامد. این کسی که داشت این حرف را می‌زد، خودش با امام «رحمه الله علیه» موافق نبود و با تعبیر تلخ و نچسب از ایشان یاد کرد. گفت حضرت دو سه مرتبه فرمودند و کسی نیامد. یک وقت دیدم جمعیت دارد شکافته می‌شود و کسی دارد جلو می‌آید. از دور نمی‌دیدم. نزدیک که آمد متوجه شدم حاج‌آقا روح‌الله است.

 

جلو آمد و به حضرت سلام و عرض کرد: «یا رسول‌الله! من آماده هستم.» بعد هم شمشیر را گرفت.  گفت حاج آقا روح الله شمشیر را بلند کرد و با یک ضربت سر شاه را پراند، اما تن بی‌سر جلو آمد و یقه ضارب را گرفت و مقداری با هم دست به یقه بودند تا سرانجام حاج‌آقا روح‌الله که دید این تن بی سر نمی‌افتد، لذا دست راستش را انداخت و امحا و احشا‌ی‌ او را بیرون کشید. از خواب بیدار شدم.

 

اطلاعیه‌ها، بیانیه‌ها و مطالبی که امام می‌نوشت با دست راست بود و به‌ وسیله آنها امحا و احشای شاه را از داخل این مملکت بیرون کشید. این را چون امام مرحوم شده‌اند عرض کردم.

 

 ان‌شاءالله خدای متعال ۱۲۰ سال و هر چه بیشتر به این بزرگوار عمر با برکت عطا بفرماید. هر چقدر خدا به ایشان عمر طولانی عطا فرماید،  باز عرض می‌کنیم که خدایا! کم است. یا ما را ببر یا جامعه را خالی از ایشان نبینیم.

 

 و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


پاورقی / خمینی یعنی خم!

| دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۴۸ ق.ظ

خمینی یعنی خم

خمی که مخّ کمال است!

خمی که غدیرش نقطه اعتدال برای پیش افتادگان و عقب ماندگان است.

خمینی اثبات این اصل است که می توان معصوم نبود و معیار اعتدال و بودن در صراطی چون موی و شمشیر بود!

فقیه و فیلسوف و عارف و شاعر و انقلابی و منظم و نظیف و مهربان و زاهد و بصیر و پر تلاش و هوشمند در حدی بالاتر از همه آدمهای غیر معصوم!

خمینی یعنی مخ کمال!

خمینی یعنی درستی راهی که در آنیم! براستی ما در خم غدیریم!

خمینی تنها سند برای اتصال به آسمان! که هیچ قلبی در این زمان بی عشق خمینی مهر ارادت به ساحت امام کل بر خود ندارد پس بی اعتبار است و گزاف است و خرافه!

و از خامه خمینی، و مخ این خم، شد خامنه ای! که الهی تا می مست هستی که بیآید بماند!

پاسخ / شرم و ترس و صبر

| يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ

سؤال 177:

سلام علکم

راهکار اساسی برا رفع رودروایسی و خجالت وکمرویی ونیزجواب کسیروندادن 
در امور مختلف چیست؟
مرز ترس و صبر درمواجهه بامسایل دیگران چیست؟
پاسخ:
پاسخ سؤال اول:
برای رفع خجالت باید اول تشخیص داد که مورد خجالت مذموم است! چون بسیاری از خجالتها ممدوح و پسندیده است! ولی اگر خجالتی مانع از امر به معروف و یا گرفتن حق می شود حجالت مذموم است!
در این موارد شایسته است که انسان رفیفی داشته باشد که مثل او خجالتی نباشد تا به مرور از دل و جرأت دوستش او هم دل و جرأت پیدا کند!
و همچنین تا می تواند با همراهی همان دوستش اقدام به صحبت در جایی که شرم می کند، بنماید و حتی او شورع کننده سخن باشد و بعد سخن دوستش را ادامه دهد!
و همچنین قبل و بعد از عمل به این توصیه مجدانه بعد از نمازها از خداوند بخواهد تا کمکش کند تا بتواند شرمهای احمقانه را از خود دور کند!
پاسخ سؤال دوم:
صبر در جایی معنی دارد که فقط بخاطر حکم عقل، جلوی اقدام خلاف عقل و شرع را می گیرد. ولی اگر بخاطر ترس دست به اقدام نیم زند این هیچ ربطی به مفهوم صبر ندارد! لذا ترس و صبر اصلا با هم قرابتی ندارند تا بخواهیم مرزشان را مشخص کنیم!