مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

گزیده بیانات در دیدار مسئولان نظام 98

| چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ب.ظ

98/02/24 گزیده بیانات در دیدار مسئولان نظام

ماه رمضان ماه تقوا و تقوا موجب فرقان و بن بست شکنی

ماه رمضان ماه تقوا است؛ من و شما که مسئولیم -همه‌ی ما- به رعایت تقوا بیش از دیگران نیاز داریم. چند کلمه‌ای، چند دقیقه‌ای در این زمینه عرایضی میخواهم عرض بکنم. خب در آیه‌ی شریفه‌ی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون»،(بقره: 183) این «لَعَلَّکُم تَتَّقُون» -شاید تقوا پیشه کنید- به معنای امید است، یعنی امید این هست که این اتّفاق بیفتد. خب، امید در مورد خدای متعال معنا ندارد؛ خدا عالم به سرّ ‌و خفیّات و همه چیز است، امید معنی ندارد؛ بنابراین مراد این است که این ماه رمضان را، این تشریع الهی را قرار دادیم تا زمینه‌ای باشد، بستری باشد برای رواج تقوا؛ خطاب هم خطاب به عموم است، یعنی بین شما مردم تقوا رواج پیدا کند. بنابراین ماه رمضان، ماه رواج تقوا است.

تقوا یعنی چه؟ تقوا آن طوری که در ترجمه‌ها رایج شده که درست هم هست، یعنی «پروا کردن»، یا در تعبیرات معمولی ماها «ملاحظه کردن»؛ [مثلاً] میگویند فلانی ملاحظه‌ی فلانی را دارد، یا شما ملاحظه‌ی فلان کس را دارید؛ پروا یعنی این. پروا کردن، ملاحظه کردن، معنای تقوا است. اِتَّقُوا الله، یعنی ملاحظه‌ی خدا را بکنید، پروا داشته باشید از خدای متعال. یک خطّ مستقیمی به شما نشان داده است در این حرکت عظیم حیات بشری که محفوف به مشکلات است. فرض کنید مثل زمینی که این گوشه و آن گوشه‌اش مین وجود دارد که یک راهی را باز میکنند، میگویند این راه، راه سلامت است، راه امنیّت است، از اینجا بروید؛ صراط مستقیم این است. ملاحظه‌ی خدا -اِتَّقُوا الله- یعنی حواستان باشد از این راه منحرف نشوید، کج و راست نشوید که گرفتار خواهید شد، مشکل برایتان درست میشود.

اگر از این راه رفتید، آن وقت نتایج خوبی به دست شما خواهد رسید که آن نتایج را هم خدا در قرآن مکرّر در آیات متعدّد قرآنی بیان کرده: اِتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُرحَمون؛(حجرات: 10) رحمت الهی؛ لَعَلَّکُم تُفلِحون(بقره: 189) -فلاح یعنی رستگاری- اگر تقوا بود، رستگاری برای انسان پیش می‌آید؛ لَعَلَّکُم تَهتَدون؛(بقره: 53) -که در بعضی از آیات هست- تقوا موجب هدایت است، وقتی تقوا پیشه کردید، مشکلات، کوره‌راه‌ها از جلوی شما عقب خواهد رفت و راه درست برای شما روشن خواهد شد. اگر تقوا داشته باشید، موجب فرقان است: یَجعَل لَکُم فُرقانًا؛(انفال: 29) فرقان یعنی قدرت تشخیص؛ [این] خیلی مهم است. ما در همه‌ی مسائل زندگی نیاز داریم به قدرت تشخیص که راه درست را از نادرست، حق را از باطل تشخیص بدهیم؛ با «تقوا» فرقان به وجود می‌آید، قدرت تشخیص به وجود می‌آید. یک چیز دیگر: وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً(طلاق: 2) -«مَخرَج» یعنی بن‌بست‌شکنی- اگر تقوا باشد، بن‌بستی وجود ندارد، بن‌بست در کارتان نیست. در همه‌ی زمینه‌ها اگر تقوا داشته باشید، مراعات کنید، همان پروای مورد نظر و ملاحظه‌ی از خدای متعال را داشته باشید، بن‌بستی در مقابل شما وجود ندارد. و بصیرت [هم به انسان میدهد]. اینها وعده‌های قرآنی است برای تقوا. وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا؛(نساء: 122) هیچ کس، هیچ وعده‌دهنده‌ای صادق‌تر از خدای متعال نیست؛ وقتی خدای متعال وعده میدهد، تحقّق پیدا میکند، قطعی است و در این شکّی نیست.

لزوم پرهیز از تقوای قدرتهای غیر خدایی

در حاشیه‌ی دعوت به تقوا در قرآن -که از اوّل تا آخر آن بارها و بارها ماها به تقوا دعوت شدیم؛ به همین حقیقت کارساز و راهگشا- و در قبال این، تقوای از غیر خدا هم مطرح شده که به نظرم در سوره‌ی نحل است: وَ لَهُ الدّینُ واصِبًا اَفَغَیرَ اللهِ تَتَّقون؛(نحل: 12) آیا از غیر خدا ملاحظه میکنید؟ خب، غیر خدا یعنی چه؟ ملاحظه‌ی پدر انسان، مادر انسان که خوب است، ملاحظه‌ی برادر مؤمن که خیلی خوب است، اینها مراد نیست؛ یعنی قدرتهای غیر خدایی، قدرتهای ضدّ خدایی. پس وقتی ما پایبند تقوا شدیم، از قدرت خدا پروا میکنیم، از قدرتهای غیر خدا پروا نمیکنیم؛ «پروا نمیکنیم» یعنی ملاحظه‌ی آنها را نمیکنیم. نه اینکه حواسمان را جمع نمیکنیم؛ چرا، باید حواسمان جمع باشد امّا از آنها نمیترسیم، فکر نمیکنیم که زندگی ما، سعادت ما، آینده‌ِی ما، سرنوشت ما دست آنها است؛ این لازمه‌ی تقوا است. ببینید؛ اینها همه راه‌های پیروزی یک ملّت است‌، یعنی در یک امّت اسلامی وقتی تقوا بود، و این جور اندیشیدن، و این جور عمل‌ کردن بود، قهراً شکوفایی پیش می‌آید، حرکت پیش می‌آید و پیشروی، اعتلا، ارتقا، و آن وقت « لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه»(فتح: 28) میشود که [از سوی] خدای متعال، مکرّر و چند بار در قرآن آمده است.

تقوا یعنی پرهیز از شهوات مادی و معنوی (جاه طلبی)

تقوا دامنه‌ی وسیعی هم دارد؛ یعنی از خلوت دل شما تقوا وجود دارد که شهوات را در دل راه ندهید، رَیب(تردید) و شکّ در حق را در دل راه ندهید، هوای نفْس را از خودتان دور کنید؛ [یعنی] این مشکلاتی که ماها دچارش هستیم. دیشب تلویزیون یک برنامه‌ای از امام (رضوان‌ الله ‌علیه) پخش میکرد. خب واقعاً امام، حکیم به معنای واقعی کلمه بود، یعنی حرف که میزد، دائم حکمت از دل او جاری میشد -البتّه ما بودیم در آن جلسه امّا خب تذکّر خیلی لازم است- یک جمله‌ای ایشان میگفتند که «ماه رمضان موجب میشود که از شهوات، خودمان را دور کنیم، بخصوص شهوات معنوی؛ شهوت معنوی سخت‌تر است؛ قدرت‌طلبی، جاه‌طلبی، اینها شهوات معنوی [است]. اینکه انسان سعی کند در همه‌ی میدانهای زندگی خودش را تحکیم کند، این آن شهوت معنوی است؛ شهوات ظاهری و مادّی و اخلاقی و [مانند] اینها هم که به جای خود محفوظ است. تقوا از اینجا شروع میشود تا به عرصه‌ی اجتماع؛ در جنگ، تقوا وجود دارد، در فعّالیّتهای سیاسی تقوا معنا میدهد، در فعّالیّتهای اقتصادی همین جور.

تقوای سیاسی و مدیریتی و اهمیت بیشتر تقوای مسؤولین بخاطر ارتباط با حقوق و سرنوشت مردم

من و شما که [جزو] مسئولین هستیم در کشور و مدیریّتهای مختلف به عهده‌ی ماها است، حرکتمان، قولمان، فعلمان، ضمیرمان، تصمیممان، به سرنوشت مردم ارتباط پیدا میکند؛ و اینجا است که تقوا اهمّیّت پیدا میکند. اینکه گفتم تقوا برای من و شما مهم‌تر از مردم عادی است، به خاطر این است؛ باید مراقبت کنیم، تقوا به خرج بدهیم. کارگزار حکومت، مبتلا به ارتباط نزدیک با حقوق مردم است؛ اگر چنانچه بی‌تقوا باشد، حقوق مردم پامال خواهد شد، آن وقت دیگر قابل جبران نیست؛ حالا فلان کار خلاف شخصی و ظلم به نفْس را که انسان انجام میدهد، خب توبه میکند، بعد یک جوری جبران میشود امّا وقتی حقوق مردم پامال شد، چه جوری انسان میخواهد این را جبران کند؟

این را به‌ عنوان یک تعهّد مدیریّتی در نظر بگیرید؛ جنابعالی که میخواهید کسی را به یک جایی منصوب کنید، یک کاری را به کسی بسپرید، دارا بودن این خصوصیّت را، یعنی خصوصیّت تقوا و تعهّد در امور مربوط به مردم را، جزو صلاحیّتهای مدیریّتی بدانید. یکی از صلاحیّتهای مدیریّتی این است که ببینید این طرف، دارای تقوا است، یعنی کاری که به او می‌سپرید، با امانت انجام میدهد یا نه. خب اگر این جور شد، آن وقت خدا مهم‌ترین مؤلّفه در همه‌ی تصمیم‌گیری‌های ما خواهد بود؛ معنی اینکه برای خدا کار کنیم، این جوری خواهد شد؛ آن وقت کارتان میشود عبادت. یکی از امتیازات کار برای حکومت اسلامی و دولت اسلامی همین است که اگر چنانچه کار برای خدا شد، کار تبدیل میشود به عبادت؛ خود آن امضائی که میکنید، آن کاغذی که مینویسید، آن حرفی که میزنید، میشود یک عبادت. در دعای مکارم‌الاخلاق این جمله هست: وَ استَعمِلنی‌ بِما تَسأَلُنی غَداً عَنه -که دعای بیستم صحیفه‌ی سجّادیّه است و دعای بسیار خوبی است و من توصیه میکنم بیشتر [بخوانید]؛ دوستان [البتّه] میخوانند لکن بیشتر بخوانید این دعا را- فردا در قیامت یقه‌ی ما را میگیرند که چرا فلان کار را نکردی. بعضی از کارها را که نباید بکنیم، میکنیم -خب این را همه میدانیم- بعضی از کارها را باید بکنیم، توجّه نمیکنیم، غفلت میکنیم، تنبلی میکنیم، ملاحظه‌ی این و آن را میکنیم و آن کارها را انجام نمیدهیم؛ از ما سؤال میکنند.

از جمله‌ی جاهایی که تقوا باید خودش را نشان بدهد اینجا است؛ یکی مسئله‌ی رعایت بیت‌المال است، یکی مسئله‌ی خویشتن‌داری در برابر طغیان نفْس است؛ مال‌اندوزی، مشکلات اخلاقی، میل به زندگی تجمّلاتی و اشرافیّت؛ اینها چیزهایی است که ما مسئولین جمهوری اسلامی باید خیلی مراقب باشیم. وَ سَکَنتُم فی مَساکِنِ الَّذینَ ظَلَموِا؛(ابراهیم: 45) خب، اینکه ما در همان ساختمانی که آن طاغوت حکمرانی میکرد حکمرانی کنیم، مثل او هم عمل بکنیم که نشد، [در این صورت] ما با او فرقی نداریم. روشمان بایستی با روش بندگان شیطان و اَتباع شیطان متفاوت باشد.

راه دنیایی رسیدن به قدرت و مقام (ریاست جمهوری برای شهوات نفسانی) و راه انبیاء

دو جور ممشی و مسلک وجود دارد در رسیدن به قدرت. در همه‌ی کسانی که به قدرت دست پیدا میکنند این معنا وجود دارد: یک ‌جور مال اهل دنیا است، که منتظرند به قدرت دست پیدا کنند، به حکومت دست پیدا کنند تا به مطامع شخصی خودشان برسند؛ یعنی [فرد] تلاش میکند برای اینکه به ریاست جمهوری برسد، [چون] در دوره‌ی ریاست جمهوری زمینه‌هایی فراهم میشود که زندگی او یک زندگی بهتری میشود؛ یعنی برای او رسیدن به قدرت، وسیله‌ای است برای رسیدن به شهوات نفسانی، برای رسیدن به مال و ثروت و شهوات و چیزهایی که نفْس او طلب میکند؛ این یک‌ جور است که غالباً اهل قدرت این ‌جوری بودند؛ چون غالباً اهل دنیا بودند، دنبال دنیا بودند، قدرت هم برایشان دنیا بود و نتایج آن قدرت هم برایشان جز دنیا چیز دیگری نیست. این یک نحوه‌ی سلوک و نحوه‌ی مشی کسانی است که به قدرت دست پیدا میکنند؛ یکی هم نحوه‌ی مشی انبیا است: درباره‌ی پیغمبر [نقل شده]: یَجلِسُ جَلسَةَ العَبِیدِ یَأکُلُ اَکلَ العَبِید[1]؛ نشستنش روی زمین مثل نشستن برده‌ها، مثل غلامها [بود]؛ یعنی با آن عظمتی که مقام او دارد، هیچ گونه تعیّنی(شخصیتی) برای خودش قائل نبود در ‌غذا خوردنش، رفاقت کردنش؛ یا امیرالمؤمنین [میگوید]: اَلا و اِنَّ‌ اِمامَکُم قَدِ اکتَفى مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طُعمِهِ بِقُرصَیه؛ [این] زندگی امیرالمؤمنین است؛ این هم یک [نمونه] است. البتّه معنایش این نیست که من و شما مثل پیغمبر یا مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم؛ [اصلاً] ما قادر نیستیم؛ خود حضرت هم میفرماید: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلِک؛ شماها نمیتوانید این‌ جوری رفتار کنید، وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهاد؛[2] تلاش کنید؛ خطّ اصحاب قدرت دنیوی را دنبال نکنید.

بنابراین کسانی که مسئولیّتی دارند در نظام جمهوری اسلامی، یکی از چیزهایی که باید واقعاً به آن اهتمام داشته باشند و لازمه‌ی تقوا است، این است که دنبال زندگی تجمّلاتی و تشریفاتی و مانند اینها نروند. زندگی معمولی داشته باشند، اسراف و مانند اینها نداشته باشند. البتّه حرف درباره‌ی تقوا زیاد است. این اصل عرضی که ما به شما خواستیم بکنیم همین است، که البتّه در واقع خود بنده بیشترین مخاطب این حرفها هستم و احتیاجم بیشتر از شماها است. و باید تقوا را هدف اصلی خودمان، مسیر اصلی خودمان، وسیله‌ی اصلیِ در اختیار خودمان بدانیم و دنبال تقوا باشیم؛ این حرف اساسی ما بود.

مشکلات اقتصادی سبب فشار به قشار ضعیف و طمع دشمن و کاهش اعتبار کشور و وجود موانع نه بن بست

مشکل عمده و نقد کشور فعلاً مشکل اقتصادی است. علّتش هم فشار بر مردم است دیگر، فشار بر معیشت مردم بخصوص طبقات ضعیف است، حتّی طبقات متوسّط هم تا حدودی زیر فشار هستند لکن بیشتر، طبقات ضعیف [تحت فشارند] که طبعاً وقتی که اقتصاد کشور دچار مشکل شد، مردم و ضعفا در جامعه زیر فشار قرار میگیرند، دشمن [هم] طمع میکند؛ یکی از اشکالات کار این است که دشمن طمع میکند و امید میبندد؛ اعتبار کشور هم کاهش پیدا میکند، یعنی واقعاً [اگر] مشکل اقتصادی و نداشتن برنامه‌ی خوب اقتصادی و پیشرفت اقتصادی در هر کشوری وجود داشته باشد، اعتبار آن کشور را لطمه میزند؛ لذا واقعاً باید به مسئله‌ی اقتصاد به طور جدّی پرداخت. و عرض میکنیم هیچ بن‌‌بستی هم به معنای واقعی کلمه در اینجا وجود ندارد، یعنی واقعاً هیچ بن‌بستی نیست؛ بله، مشکلات هست، موانع هست [ولی] بن‌بست وجود ندارد.

تحریم های بی سابقه و اشتباه محاسباتی امریکا و استحکام فلز جمهوری اسلامی تحت فشار

خب، دشمنان ما و در رأسشان آمریکا به امید اینکه بلکه بتوانند از این راه به جمهوری اسلامی ضربه‌ای وارد کنند، تحریمها را تشدید کردند؛ به قول خودشان تحریمهای بی‌سابقه. راست هم میگویند؛ این تحریمهایی که اینها بر جمهوری اسلامی تحمیل کردند بی‌سابقه است، منتها مهم این است که جمهوری اسلامی فلزّ محکمی دارد؛ این را بعضی از ناظرین جهانی هم گفته‌اند که اگر این تحریمها و این فشارها به هر کشور دیگری وارد میشد، تأثیرات مهمّی روی آنها میگذاشت لکن جمهوری اسلامی به اتّکاء مردم، به توفیق الهی، به همّت مسئولینی که در گوشه ‌و ‌کنار کشور مشغول کارند، استحکام دارد وَالّا فشار [هست]. آنها کار خودشان را کرده‌اند؛ دشمن همه‌ی تلاش خودش را به خرج داده و کار خودش را کرده؛ او از خباثت و بدجنسی خودش کم نگذاشته؛ هدفشان هم این است که مسئولین را به تسلیم وادار کنند و محاسباتشان را جوری تغییر بدهند که منتهی بشود به اینکه تسلیم بشوند، یعنی بیایند در مقابل آمریکا تسلیم بشوند؛ و مردم را هم در مقابل نظام قرار بدهند؛ هدف دشمن این است.

این محاسبه، محاسبه‌ی غلطی است؛ یعنی محاسبات آمریکا، محاسبات غلطی است. قبلاً هم در سالهای گذشته، در این چهل سال، همین‌ جور محاسباتی را آمریکایی‌ها داشته‌اند و نتیجه نگرفته‌اند و ضرر کرده‌اند و ضربه‌ی مورد نظر خودشان را نتوانستند بر جمهوری اسلامی وارد کنند؛ حالا هم همین ‌جور است؛ این دفعه هم قطعاً‌ شکست خواهند خورد؛ در این تردیدی نیست، منتها آن کینه و بغضی که اینها نسبت به ایران اسلامی دارند، اینها را کور کرده، یعنی محاسباتشان را خراب کرده و نمیتوانند درست محاسبه کنند. این کینه و بغضشان واقعاً آنها را کور کرده، وَالّا در خود آمریکا افراد زیادی هستند که با این شیوه‌ی برخوردِ خباثت‌آلود و وحشیانه که نسبت به ایران و گروه‌های مسلمان و گروه‌های مقاومت به کار گرفته میشود مخالفند، [امّا] دستشان به جایی بند نیست؛ مقالاتشان، گفته‌هایشان، کارهایشان را می‌بینیم، میخوانیم، میدانیم که چه میگویند لکن اینها نمیفهمند؛ مسئولین کنونی آمریکا واقعاً درکی ندارند و نمیفهمند.

قدرت تشر دشمن (آمریکا) بیش از قدرت واقعی او

هیچ‌ کس از هیبت ظاهری آمریکا نباید بترسدهیچ کس؛ یعنی این واقعاً خیلی خطا است. آدم احساس میکند بعضی‌ها از این هیبت ظاهری و تشر و هیاهو و مانند اینها جا میزنند و وحشت میکنند؛ ترس از این هیبت ظاهری غلط است؛ ابرقدرت‌ها کارشان را همین جوری پیش میبرند؛ با هیاهو. آن قدرت واقعی آنها به قدر آن هیاهویی که میکنند نیست؛ خیلی کمتر است؛ منتها تشر میزنند، هیاهو میکنند، تهدید میکنند، این و آن را میترسانند. هیچ کس نباید [بترسد]؛ نه از آنها باید ترسید، نه از ثروت این قارون‌های خلیج فارس؛ این قارون‌هایی هم که اطراف ما هستند، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. میلیاردها تا حالا خرج کرده‌اند علیه ما در بخشهای مختلف، به جایی هم نرسیده‌اند یعنی واقعاً دستشان به جایی بند نشده. آمریکا در سال ۱۳۵۷ که سال انقلاب عظیم اسلامی ما است، از حالا بمراتب قدرتمندتر بود. جیمی کارتر که آن وقت رئیس‌جمهور آمریکا بود، از این بابا که حالا سر کار است،(دونالد ترامپ) هم عاقل‌تر بود، هم قدرتش بیشتر بود؛ این، هم قدرتش کمتر است -هم قدرت مالی‌اش کمتر است، هم قدرت سیاسی‌اش کمتر است- و هم عقلش کمتر است. و یک مأموری هم در داخل ایران داشتند که بر همه‌ی امور مسلّط بود؛ محمّدرضای پهلوی مأمور آنها بود، برای آنها کار میکرد، طرف‌دار آنها بود و در اینجا هم همه‌ی امور کشور دست او بود؛ این را هم داشتند. در عین حال، ملّت با دست خالی توانست آمریکا را شکست بدهد. ممکن است شما بگویید «خب آن انقلاب بود»؛ الان هم انقلاب است؛ الان هم تعداد جوانهای پُرشور انقلابی از آن روزی که انقلاب پیروز شد کمتر نیست و عمق اندیشه‌ی انقلابی آنها بیشتر هم هست؛ این جوری است. نمونه‌هایش را شما در حوادث گوناگونی که در کشور پیش می‌آید، [مثلاً] در بزرگداشت‌های انقلاب، ملاحظه میکنید؛ امروز آن حرکت انقلابی، شور انقلابی، خودش را در جای لازم نشان میدهد. بنابر‌این، هیبت آمریکا کسی را نهراساند.

بیماری اقتصاد: وابستگی به نفت، مداخلات غیر لازم دستگاه‌های حکومتی در امر اقتصاد، تخریب فضای کسب ‌و کار، اصلاحات ساختاری بودجه

اقتصاد ما چند بیماری مزمن دارد که اینها را اگر بتوانیم در این برهه حل کنیم -این برهه‌ای که با مسئله‌ی نفت گلاویز هستیم و تحریم و این چیزها مطرح است- به نظر من اقتصاد ما جهش پیدا خواهد کرد.

یکی مسئله‌ی وابستگی به نفت است. عیب بزرگ اقتصاد ما وابستگی به نفت است. ما این مایع را از زیرِ زمین درآورده‌ایم، بدون هیچ گونه ارزش افزوده‌ای این پول نقد را -مثل پول نقد است- داده‌ایم دلار گرفته‌ایم، خرج امور جاری و امور زندگی کرده‌ایم؛ [این] غلط است. این صندوق توسعه‌ای که ما تشکیل دادیم، به خاطر همین بود که ما بتوانیم بتدریج خودمان را از نفت جدا کنیم. الان هم فرصت خوبی است؛ یکی از کارهایی که واقعاً باید در برنامه‌ریزی‌های کلان مسئولین اقتصادی ما قرار بگیرد همین است: باید کاری کنیم که وابستگی به نفت روزبه‌روز کمتر بشود.

یکی مسئله‌ی مداخلات غیر لازم دستگاه‌های حکومتی در امر اقتصاد است؛ این هم یکی از مشکلات ما است. اصلاً سیاستهای اصل ۴۴ برای این بود که این باب بسته بشود؛ کارهایی هم شده لکن نه، آن کاری که باید انجام بگیرد در این زمینه، انجام نگرفته. دولت نقش نظارت و مراقبت و هدایت باید داشته باشد در فعّالیّتهایی که لزوم [ندارد وارد بشود]؛ حالا در بعضی از فعّالیّتها ناگزیر دولت باید وارد بشود و کسی غیر دولت نمیتواند، امّا در بسیاری از اینها هم [لازم نیست]؛ یکی این است.

یکی، مسئله‌ی تخریب فضای کسب ‌و کار است؛ این پیچ‌ و‌ خم‌ها و دالانهای عجیب و غریب دستگاه‌های دولتی هم که موجب میشود که فضای کسب ‌و‌ کار در جامعه تخریب بشود، یکی از مشکلات ما است. من شنیدم که در بعضی از کشورهای دنیا برای راه انداختن یک کار تولیدی، یک نصفه‌روز مثلاً وقت لازم است؛ در اینجا خیلی مشکلات وجود دارد؛ حالا این دست دولت و دست مجلس و دست مسئولین است، بایستی فضای کسب و کار را [تسهیل کنند]. حالا من بعد راجع‌ به تولید عرض خواهم کرد که چقدر این مسئله اهمّیّت دارد.

یکی هم مسئله‌ی اصلاحات ساختاری بودجه است که اشاره کردند، بنده هم تأکید میکنم؛ بنا بر این شد، قرار بر این شد که در چهار ماه اوّل سال ۹۸، مجلس و دولت با همکاری [همدیگر،] این مشکل ساختاری بودجه را برطرف کنند، حل کنند؛ دو ماهش گذشته، الان دو ماه بیشتر باقی نیست؛ این یکی از کارهای اساسی و مهمّی است که بایستی انجام بگیرد. در زمینه‌ی اصلاح ساختار نظام بانکی هم حرفهای زیادی هست و جایش هم در این مجلس نیست و ما با مسئولین مکرّر در این زمینه‌ها صحبت کردیم.

مدیریّت شجاعانه، امیدوارانه، جهادی، با اِشراف میدانی بر مشکلات، عدم انفعال در برابر دشمن، شرطی نکردن اقتصاد کشور به تصمیم این و آن

 به نظر میرسد که میتوانیم در زمینه‌ی اصلاح ساختارها (ی بودجه) در این برهه کار کنیم. یک مقداری احتیاج دارد به مدیریّت شجاعانه؛ یک مقدار مسئولین دولتی با شجاعت در این قضیّه وارد بشوند؛ ملاحظه‌ی غیر وظیفه و غیر قانون و غیر مصلحت کشور را نکنند. من اینجا یادداشت کرده‌ام «مدیریّت شجاعانه، امیدوارانه، جهادی، با اِشراف میدانی بر مشکلات -خیلی از مشکلات را در اتاق اداره و مدیریّت و پشت میز نمیشود فهمید، باید رفت در صحنه، در عرصه، تا مشکلات را بتوان لمس کرد- عدم انفعال در برابر دشمن، شرطی نکردن اقتصاد کشور به تصمیم این و آن»؛ یکی از مسائل مهم این است. اقتصاد را به این وابسته نکنیم که ببینیم آیا آمریکا آن معافیّتها را تمدید خواهد کرد یا نخواهد کرد؛ اصلاً هیچ؛ از اوّل یکی از مشکلات کار ما همین است؛ در این چندساله مکرّر این اتّفاق افتاد. خود ما که مسئولین حکومتی هستیم، خیلی از فعّالیّتهای خودمان را به این موکول کرده‌ایم که ببینیم آن طرف که در اختیار ما نیست چه تصمیمی خواهد گرفت؛ خب وقتی ما این کار را میکنیم، فلان تاجر، فلان سرمایه‌گذار، فلان کار‌آفرین هم همین‌ جور ملاحظه خواهد کرد؛ خیلی از کارهای مهم و اقدامات لازم عمرانی همین ‌طور معطّل مانده که ببینیم دیگران چه تصمیمی میگیرند؛ نه، اقتصاد را نباید شرطی کرد نسبت به کارهای دیگران.

پیشرفت با اعتماد به جوانان در عرصه تولید (موشکهای بالستیک و کروز نقطه زن، غنی سازی اورانیوم)

هر جایی که ما به جوانهایمان اتّکاء کردیم، اعتماد کردیم، به آنها امکانات دادیم، حدّاقل امکانات را هم [دادیم] -غالباً جوانها این جوری‌ هستند [که با] حدّاقل امکانات [کار میکنند]- پیش رفتیم. نمونه‌هایش را همین چند‌ساله ملاحظه کردید. یک نمونه در این تولیدات نظامی ما است. خب، واقعاً این مسئله‌ی تولیدات نظامی که دشمن هم روی آن خیلی حسّاس است، خیلی چیز مهمّی است. این موشکهای دقیق نقطه‌زن -چه موشکهای بالستیک، چه موشکهای کُروز- که از فاصله‌ی مثلاً ۱۵۰۰ کیلومتر، ۲۰۰۰ کیلومتر پرتاب میشوند، و با پنج متر، شش متر این ور آن ور هدف را میزند، خیلی چیز مهمّی است. این هم که می‌بینید جنجال میکنند روی [مسئله‌ی] موشک و مانند اینها، به خاطر همین پیشرفتها است. اینها را چه کسی کرده؟ همین جوانها کرده‌اند. جوانهای مؤمن و پُرانگیزه کار میکنند، خسته نمیشوند از کار کردن.

یا آن روزی که ما احتیاج داشتیم به اورانیوم غنی‌شده‌ی بیست درصد برای همین دستگاه‌های لازمی که در تهران و جاهای دیگر داشتیم برای دارو و مسائل پزشکی و مانند اینها، خب اورانیوم غنی‌سازی‌شده‌ی بیست درصد را ما قبلها وارد میکردیم؛ مقداری را سالها پیش وارد کرده بودیم، داشت تمام میشد؛ تمام میشد یعنی این داروهای هسته‌ای که با استفاده‌ی از پرتوزاییِ هسته‌ای [تولید میشود] و در مسائل گوناگون مورد استفاده است، بکلّی میخوابید؛ مسئولین در جریان این قضیّه قرار گرفتند، دنبال کردند، تلاش کردند، [طرف مقابل] اوّل گفتند میفروشیم؛ بعد این شرط را گذاشتند، آن شرط را گذاشتند، دیدیم مشکلات درست میشود و حاضر نیستند؛ گفتیم و خواستیم از مسئولینِ خودمان که دنبال کنید، خودتان دنبال کنید؛ هیچ کس باور نمیکرد؛ دنبال کردند و کارِ به این بزرگی را، کارِ به این مهمّی را انجام دادند؛ یعنی توانستند به اورانیوم غنی‌شده‌ی بیست درصد دست پیدا کنند. همان وقت هم من -در همین جلسه بود به نظرم- گفتم که مشکل‌ترین بخشِ این فرآیند غنی‌سازی، تا همین بیست درصد است؛ بعدش تا مراحل بالاتر به این مشکلی نیست، خیلی آسان‌تر از [این است]؛ این قسمت مشکل را، این بخش سختِ راه را توانستند بروند. چه کسی رفت؟ جوانهای ما. خب اینها چرا نتوانند مشکلات صنایع ما را حل کنند؟ چرا نتوانند حلقه‌های مفقوده‌ی چرخه‌ی برخی از کارهای تجاری و صنعتی ما را حل کنند؟ میتوانند؛ باید به اینها اعتماد کرد؛ این یک کار اساسی است.

لزوم جلوگیری از تعطیلی کارخانجات و تکلیف وزارت صنایع

مسئله‌ی رونق تولید را باید جدّی گرفت. مسئولین محترم روی خوابیدن و تعطیل ‌شدن کارخانه‌های تولیدی و جاهای تولیدی، خیلی باید حسّاس باشند. گاهی خبرهایی میرسد که واقعاً خبرهای تلخی است؛ [مثلاً] فلان کارخانه‌ِی معروف با محصولات زیاد، به خاطر یک مشکلی تعطیل میشود. البتّه من یادداشت کرده بودم بعداً بگویم حالا همین ‌جا [میگویم]؛ واقعاً [مسئولین] وزارت صنایع نگاه کنند ببینند آن بخشهای مورد نیاز -چه در زمینه‌ی ماشین‌آلات و قطعات، چه در زمینه‌ی کالاهای واسطه‌ای و موادّ به‌اصطلاح لازم برای تولید- کجاها کمبود دارند؛ یک فهرستی تهیّه کنند، فراخوان بدهند و از مسئولین گوناگون کشور [بخواهند]؛ حالا که وارد کردنش از خارج مشکلاتی دارد، میتوانند خیلی از این مواد را تولید کنند. یک چیزهایی هست که هیچ ربطی هم به مسائل هسته‌ای و مانند اینها ندارد امّا روی خباثت و بدجنسی، خرید اینها را، وارد کردن اینها را ممنوع کرده‌اند و نمیگذارند؛ خیلی خب، در داخل تولید کنیم. جوانهای ما آمادگی دارند، دارای ابتکارند؛ از اینها بخواهند، یک نمایشگاه‌های دائمی تشکیل بدهند، نیازها آنجا تعریف بشود، تولیدات آنجا تعریف بشود. این یک مسئله است.

تفکر صرفه اقتصادی مانع خودکفایی

یک فکر جدیدی، یک فکر تازه‌ای در یک بُرهه‌ای متأسّفانه وارد شد در دستگاه‌های تصمیم‌گیری ما که ما را از خودکفایی دور کرد؛ و آن «صرفه‌ی اقتصادی» بود. گفتند تولید گندم و خودکفایی گندم صرفه‌ی اقتصادی ندارد؛ صرفه‌ی اقتصادی به این است که گندم را وارد کنیم. خب، بله معلوم است، ممکن است یک وقت صرفه‌ی اقتصادی در این باشد؛ امّا وقتی جلوی گندمِ شما را گرفتند، جلوی واردات را گرفتند، به شما گندم نفروختند، چه ‌کار میکنید؟ کدام دولت عاقلِ دنیا این کار را میکند؟ گفتند بروید مثلاً زعفران بکارید، گندم را وارد کنید، چون زعفران گران‌تر در دنیا فروش میرود؛ صرفه‌ی اقتصادی این است.

پالایشگاه ستاره‌ی خلیج فارس مصداق خودکفایی و اسراف در مصرف بنزین

در زمینه‌ی نفت هم همین‌ جور، بنزین هم همین ‌جور. حالا آقای رئیس‌جمهور اشاره کردند؛ این پالایشگاه میعانات گازی که در بندرعبّاس به عنوان ستاره‌ی خلیج فارس راه افتاد، یک نمونه‌ای از خودکفایی است. الان حدود یک‌سوّمِ مصرف مُسرفانه‌ی بنزین کنونی را همین تشکیلات، همین پالایشگاه دارد به ما میدهد -الان مصرف بنزین در کشور مُسرفانه است؛ همین صد میلیون لیتر و نود میلیون لیتر و گاهی بیشتر و گاهی یک خرده کمتر در روز، مسرفانه است، نباید باشد؛ لکن تقریباً یک‌سوّمِ همین را به وسیله‌ی همین پالایشگاه [تأمین میکنیم]- که این [پالایشگاه] سال ۸۶ شروع شد، یک مدّتی لنگ شد، باز به همّت سپاه بحمدالله راه افتاد، الان هست؛ خودکفایی یعنی این. این را خیلی باید اهمّیّت داد. در همه‌ی زمینه‌ها ما بایستی به خودکفایی فکر کنیم. قدرت کشور در خودکفایی است؛ اقتدار کشور، آبروی کشور در خودکفایی است؛ باید بتوانیم ارکان لازم نیازهای خودمان را خودمان تهیّه کنیم.

رونق تولید با آسان نمودن قوانین کسب و کار و بعد هدایت یافتن نقدینگی

یک مسئله‌ی سوّم که آن هم جزو چیزهای اساسی است، مسئله‌ی فضای کسب و کار و افزایش سهولت کسب و کار است که قبلاً اشاره کردم. یعنی واقعاً این قدر مقرّرات گوناگون و متناقض در این دستگاه، آن دستگاه [وجود دارد که] تولید مشکل میشود. ما این را دو سه مرتبه تا حالا در جلسات مسئولین دولتی هم مطرح کرده‌ایم، از آنها خواسته‌ایم؛ خب به اندازه‌ی لازم همّت نشده. من خواهش میکنم این قضیّه را خیلی جدّی بگیرید. کاری بکنید که کار تولیدی تشویق بشود. خب امروز همه میدانند نقدینگی در کشور به حدّ خیلی زیادی رسیده؛ این نقدینگی میتواند بلا باشد، مایه‌ی تورّم باشد، به هر جایی هجوم بکند مثل سیل ویرانگری کند، همین نقدینگی اگر هدایت بشود به سمت تولید، میتواند مثل یک دریاچه یا مثل یک استخر، رحمت الهی باشد؛ چرا هدایت نمیشود؟ یکی از عللش این است که چون تولیدکننده دچار مشکل است، صرفه‌ی خودش را در این نمیبیند که کار تولیدی بکند. من امسال، اوّلِ سال در سخنرانی روز عید گفتم: بعضی‌ها بودند که مشکلات تولید را قبول میکردند، محض رضای خدا! خود من دیده بودم کسی را که میگفت میتوانم این سرمایه‌ را بگذارم در بانک و از سودش استفاده کنم -سپرده‌گذاری طولانی‌مدّت، دارای منافع زیاد، هیچ دغدغه‌ای هم ندارد- امّا میخواهم تولید کنم برای خاطر خدا؛ چون کشور به این تولید نیاز دارد. خب این جور آدمها کم هستند؛ باید کاری کنیم زیاد بشوند؛ موانع تولید را بایستی برطرف کنیم.

وصل گروه های تحقیقاتی جوان و مبتکر به وزارتخانه ها توسط دفتر رهبری و فراخوان این گروه ها وظیفه وزارت صنایع مثل جبران خسارات سیل

ما امروز بحمدالله گروه‌های تحقیقاتی متعدّدی داریم؛ شاید هزارها گروه تحقیقاتی الان در کشور هست -هم در داخل دانشگاه‌ها هستند، هم در بیرون دانشگاه‌ها- اغلب هم جوان؛ بنده با بعضی از اینها ارتباطاتی دارم، می‌آیند، می‌نشینیم، از آنها میپرسیم، همه باانگیزه، دارای فکرهای خوب. مواردی را اینها به ما میگویند که بنده که با مسائل دولت آشنا هستم، میدانم این [چیزی] که او میگوید «من میتوانم ایجاد کنم»، درست مورد نیاز دستگاه‌های دولتی است. گاهی اوقات اتّفاق افتاده که ما اینها را به هم وصل کردیم؛ دفتر ما متصدّی این کار شدند، گفتیم اقدام کنند، این گروه تحقیقاتی را به فلان وزارتخانه وصل کردیم و کارشان راه افتاده. ما امروز از این جهت یک ثروت عظیمی داریم، ثروت بی‌بدیلی داریم: ثروت نیروهای انسانی کارآمد و پُرانگیزه. جوان، پُرانگیزه است، خسته‌نشو است، پُرحوصله است، دارای ابتکار هم هست -حالا آنهایی که بنده آشنا شده‌ام و می‌شناسم و از دور و نزدیک اطّلاع دارم- غالباً هم جوانهای متدیّن، انقلابی، پُرشور و علاقه‌مندند. از اینها باید دستگاه استفاده کند؛ [مسئولان] وزارت صنایع باید یک برنامه‌ی روشنی ارائه کنند، آن حلقه‌های مفقوده‌ی صنایع را معلوم کنند، فراخوان بدهند، از اینها بخواهند، امکانات در اختیارشان بگذارند؛ غالباً این جور است که با پولهای کمی اینها راه می‌افتند.

الان یکی از فرصتهایی که وجود دارد، همین جبران خسارات سیل است. خب سیل خسارات زیادی به امکانات زندگی و وسایل زندگی و مانند اینها وارد کرد؛ [باید] کارخانه‌های ما به کار بیفتند. یکی از کارهای اساسی همین است که ما این اعتباراتی که برای مناطق سیل‌زده در نظر میگیریم، جوری تنظیم کنیم، جوری برنامه‌ریزی کنیم، جوری اینها را هدایت کنیم که به رونق کارخانه‌جات کشور بینجامد؛ تولید این [است]. نرویم باز سراغ واردات بی‌رویّه؛ مثلاً فرض کنید که فلان جنس را میخواهیم به مناطق زلزله‌زده بدهیم، در کشور کم است یا نیست، برویم سراغ واردات؛ نه، برویم سراغ تولید، برویم سراغ نیروی تولید‌کننده‌ی داخلی؛ تسهیلات را و کمکها را به این صورت تنظیم کنیم. این هم یک مطلب.

تولید مسکن مورد غفلت و موجب رشته های مختلف کارآفرین

اصلاً رشته‌ی مسکن از جمله رشته‌های کارآفرین در کشور است. یکی از غفلتهایی که در این چند سال شد، این بود که به مسکن پرداخته نشد؛ خود تولیدِ مسکن صنایع زیادی را به کار می‌اندازد؛ خود تولید مسکن صنایع زیادی را به خدمت میگیرد و به کار می‌اندازد؛ یعنی کارآفرین است، تولیدآفرین است و خودش تولید [را رونق میدهد]. الان ما نیاز داریم به مسکن در مناطق سیل زده -چه مسکنهایی که باید ترمیم بشوند، چه مسکنهایی که باید ساخته بشوند- این یک فرصت است، از این باید استفاده کرد. دستگاه‌هایی که میتوانند در این زمینه‌های به دولت کمک کنند کم نیستند، بخش خصوصی در اینجا میتواند حضور پیدا کند، به همین جوانهایی که اشاره کردم میتوانید فراخوان بدهید، از اینها بخواهید بیایند کمک کنند، یک حرکت عظیم اشتغال‌آفرینی در کشور به وجود می‌آید.

چشم به خارج نداشتن در اصلاح امور و اروپا غیر پایبند به تعهدات در عین متعهد نشان دادن خود

برای اصلاح امور هم چشم به خارج از کشور نداشته باشید؛ دیگران به ما کمکی نخواهند کرد [بلکه] ضربه میزنند؛ خارج به ما ضربه [میزند]. اروپا را ملاحظه میکنید؟ این کشورهای اروپایی که دیگر آمریکا نبودند، ما با اینها که دعوایی نداشتیم، ما که با اینها اختلاف نداشتیم، با بعضی‌شان به‌اصطلاح روابط خوبِ دوستانه هم داشتیم. ملاحظه میکنید چه جوری برخورد کردند در همین قضیّه‌ی برجام و تعهداتشان و مانند اینها. حالا جالب هم این است که مدام هم تکرار میکنند که «ما پایبند برجامیم». اصلاً معنای پایبندی آلمان و فرانسه و انگلیس به برجام چیست؟ یکی از اینها سؤال کند که شما پایبندید، یعنی چه کار میکنید؟ شماها چه تعهدی در مقابل برجام دارید؟ به کدام تعهّد عمل میکنید؟ همین طور مدام میگویند ما متعهّدیم، ما پایبندیم. یعنی چه پایبندید؟ خب این [جور] است. بنابراین به بیرون نباید نگاه کرد. برای اصلاح کار باید درون را نگاه کرد. اصل اینجا است.

آمریکا و لزوم کمتر بودن ترس از تهدید کننده نسبت به غیر تهدید کننده و اعتراضات در فرانسه بجای ایران

مسئله‌ی آمریکا. شک نیست که دشمنی آمریکا که از اوّل انقلاب شروع کرده به دشمنی، امروز شکل آشکار به خودش گرفته. توجّه کنید. اینکه ما خیال کنیم امروز دشمنی آمریکا بیشتر شده، نه، آشکار شده. قبلاً هم همین دشمنی‌ها بود [امّا] این جور صریح حرف نمیزدند؛ اینها صریح میگویند. میگویند میخواهیم چنین کنیم، میخواهیم چنان کنیم. تهدید میکنند. خب آدم باید بداند که قوّت و توانایی آن کسی که با صدای بلند تهدید میکند، ‌به قدر صدای بلندش نیست؛ انسان از آن کسی که تهدید نمیکند، بیشتر باید واهمه داشته باشد؛ از آن که تهدید میکند نه. بنابراین امروز آمریکایی‌ها دشمنی را آشکار کرده‌اند؛ مصالح رژیم صهیونیستی را هم بیشتر از هر دولت دیگری اینها رعایت میکنند؛ یعنی واقعاً باید گفت که فرمانِ کار بسیاری از سیاستهای آمریکا دست صهیونیست‌ها است؛ حالا نه لزوماً دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی، بلکه دست جامعه‌ی صهیونیستی است که بر امورشان مسلّط است. خودشان هم احتیاج دارند، یعنی این دولت کنونی آمریکا احتیاج دارد به اینکه هارت ‌و هورت کند؛ می‌بینید گاهی اوقات میگوید و چند بار تا حالا تکرار کرده که «این سیاستهای ما ایران را تغییر داد؛ ایران امروز، غیر از ایران [گذشته] است»؛ یعنی این سیاستهای من روی ایران اثر گذاشته. بله، این را راست میگوید، تغییر کرده؛ تغییرش این است که نفرت مردم از آمریکا دَه برابر شده. نفرت مردم از اینها بیشتر شده؛ نزدیک شدن آنها به تصرّف منافع جمهوری اسلامی دست‌نیافتنی‌تر شده؛ همّت جوانان ما برای اینکه کشور را آماده نگه دارند، بیشتر شده؛ نیروهای نظامی ما حواسشان جمع است، نیروهای امنیّتی ما حواسشان جمع‌تر شده؛ بله، تغییراتی که او میگوید، این جور تغییراتی اتّفاق افتاده. ببینید حالا واقعاً چقدر دستگاه محاسباتی این دشمن [دچار خطا است] که یک رئیس‌جمهور این را میگوید «هر جمعه در تهران علیه نظام راه‌پیمایی است»؛ اوّلاً جمعه نیست و شنبه است، تهران نیست و پاریس(اشاره به اعتراضات مردم فرانسه در پاریس) است.( خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) اَلحَمدُ لله الَّذی جَعَل اَعدائَنا مِنَ الحُمَقاء. این دشمنی را اینها دارند؛ خب، این دشمنی که هست.

41 میلیون گرسنه و نامشروع بودن چهل درصد ولادتها و 31 درصد تیراندازیهای جمعی در آمریکا

یک نکته‌ای که غالباً مورد توجّه نیست این است که آمریکا الان در درونِ خودش درگیر مشکلات بزرگ اجتماعی و اقتصادی و مانند اینها است؛ البتّه در زمینه‌ی اقتصادی یک پیشرفتهایی داشته‌اند، منتها صاحب‌نظران میگویند این پیشرفتها کوتاه‌مدّت است، ادامه‌دار نخواهد بود، لکن مشکلات مهمّ اجتماعی‌شان الان برقرار است. وضع دولتشان هم وضع منسجمی نیست؛ این حرفهایی متناقض که میزنند -یکی‌شان یک حرفی میزند، یکی‌شان یک حرف دیگری میزند؛ امروز یک چیزی میگویند، فردا ضدّ آن را میگویند- نشان‌دهنده‌ی آشفتگی است. حالا آنچه من اینجا یادداشت کرده‌ام که گزارشی است که وزارت کشاورزی آمریکا داده، ۴۱ میلیون آمریکایی دچار گرسنگی و نداشتن امنیّت غذائی‌اند؛ این وضع آمریکا [است]. یعنی این هیاهوها و هارت و هورت‌ها و به خیال خودشان فشار اقتصادی به ملّت ایران وارد کردن، از طرف یک چنین دولتی است که در کشور خودش طبق آماری که خودشان میدهند، ۴۱میلیون [نفر] دچار گرسنگی [هستند].

در زمینه‌ِی وضع اجتماعی؛ یک مرکزی دارند به نام «مرکز آمار ملّی حیاتی آمریکا» که این مرکز میگوید چهل درصد ولادتها در آمریکا نامشروع است. دو میلیون و دویست هزار زندانی در آمریکا وجود دارد که در دنیا بی‌نظیر است؛ یعنی به نسبت جمعیّت، بی‌نظیر است؛ هیچ جای دنیا، به نسبت جمعیّت، این همه زندانی ندارد. بالاترین آمار مصرف موادّ مخدر در جهان در آمریکا است. ببینید! مشکلات اجتماعی اینها است دیگر؛ گرفتارند. ۳۱ درصد تیراندازی‌های جمعی در دنیا در آمریکا اتّفاق می‌افتد؛ هر روز می‌شنوید، می‌بینید، در روزنامه‌ها میخوانید که در فلان مدرسه، در فلان باشگاه، در فلان ایستگاه مترو تیراندازی شده. اینها وضعِ اجتماعیِ اینها است؛ گرفتارند؛ دل آدم هم می‌سوزد برای مردم آنها. آن وقت چه کسی می‌آید میشود رئیس‌جمهورشان! آدمهایی که این همه دور از حقیقت و واقعیّتند. بنابر‌این، دشمن را بعضی‌ها خیلی بزرگ و خطرناک نکنند؛ دشمن، دشمنی است که گرفتار است.

سم بودن مذاکره تا آدم شدن آمریکا

خب، حالا آدم میبیند و می‌شنود که او(ترامپ) که میگوید مذاکره، در داخل هم بعضی‌ها میگویند «حالا مثلاً مذاکره چه عیبی دارد»؛ مذاکره سَم است. تا وقتی آمریکا همینی است که الان هست -به تعبیر امام، تا وقتی آدم نشده؛ امام این جوری تعبیر کردند- مذاکره‌ی ما و آمریکا سَم است، و با این دولت کنونی [آمریکا]، یک سَمّ مضاعف است.

مذاکره یعنی معامله؛ یعنی یک چیزی بدهی، یک چیزی بگیری. آنچه در این معامله مورد نظر او است، درست نقاط قوّت جمهوری اسلامی است؛ مذاکره را روی این میبرند. نمیگویند بیایید راجع به آب و هوا، راجع به منابع طبیعی، راجع به محیط ‌زیست مذاکره کنیم، میگویند بیایید درباره‌ی سلاح دفاعی شما مذاکره کنیم؛ شما چرا سلاح دفاعی دارید؟ خب سلاح دفاعی برای یک کشور ضروری است. اینها میگویند بیایید روی این مذاکره کنیم؛ مذاکره کنیم یعنی چه؟ یعنی شما اگر چنانچه فرض کنید موشک میسازید با فلان بُرد، با فلان دقّت، این بُرد را کم کنید به طوری که به پایگاه ما که آمریکا هستیم نرسد که اگر ما یک روز شما را زدیم، شما نتوانید جواب ما را بدهید؛ خب این مورد معامله است؛ شما قبول میکنید این را، یا قبول نمیکنید؟ معلوم است که قبول نمیکنید، وقتی قبول نکردید همین آش است و همین کاسه، همین دعوا، همین سر و صدا؛ بحث دین و انقلاب و مانند اینها نیست، هیچ ایرانی غیرتمند و با‌شعوری نمیرود راجع ‌به نقاط قوّت خودش با طرف مقابل معامله کند؛ با طرفی که میخواهد این نقاط قوّت را از دست او بیرون بیاورد، معامله نمیکند اینها را؛ اینها را ما لازم داریم. عمق راهبردی ما در منطقه خیلی مهم است؛ خب برای هر کشوری مهم است؛ عمق راهبردی سیاسی و امنیّتی، مؤلّفه‌ی اساسی‌ای است برای حیات همه‌ی دولتها و ملّتها و ما بحمدالله عمق راهبردی‌مان در منطقه خیلی خوب است؛ اینها از این ناراحتند، میگویند بیایید روی مسائل منطقه صحبت کنیم یعنی شما عمق راهبردی‌تان را از دست بدهید؛ روی اینها میگویند مذاکره کنیم.

نامه فدایت شوم اوباما به رهبری و بعد حمایت از فتنه گران 88

خب بنابراین اصل مذاکره غلط است. مذاکره با کسی که آدم حسابی باشد غلط است، حالا اینها که آدم حسابی هم نیستند؛ [مذاکره با] آدمهایی که زیر حرفشان میزنند، تعهّدشان را به هم میزنند، پابند به هیچ چیز نیستند -نه یک چیز اخلاقی، نه یک چیز قانونی، نه یک عرف بین‌المللی؛ به هیچ چیزی پابند نیستند- بنابراین مسخره است. البتّه در عقلای ما کسی نیست که دنبال این مسئله باشد؛ آحاد ملّت هم که خب معلوم است؛ [حالا] بعضی گوشه کنار گاهی یک سر و صدایی میکنند. مذاکره بنابراین مطلقاً معنی ندارد و همین ‌طور که قبلاً هم بارها گفته‌ایم، چنین چیزی نیست. در دولت قبل از اینها که ظاهرشان خیلی اتو‌کشیده‌تر و بهتر از اینها بود، اوباما یک نامه‌ی «فدایت شوم» برای ما نوشت و ما هم بعد از مدّتی یک جوابی به او دادیم و بلافاصله نامه‌ی دوّم را نوشت؛ من میخواستم باز هم جواب بدهم که در این بین فتنه‌ی ۸۸ پیشامد کرد؛ خوشحال رفتند سراغ فتنه‌گرها و دفاع از فتنه، حمایت از فتنه. آنهایی که حالا ظاهرشان، ظاهر این ‌جوری بود، باطن‌شان این بود که به مجرّد اینکه فتنه‌ای اینجا راه افتاد، همه‌ی آن حرفهایی که قبلاً زده بودند، آن اظهار ارادت‌ها، کأنّه فراموششان شد و به جریان فتنه علیه جمهوری اسلامی ملحق شدند؛ اینها که خب [وضعشان معلوم است].

مقاومت در مقابل آمریکا در برخوvد اراده ها گزیده ملت ایران

گزینه‌ی قطعی ملّت ایران مقاومت در مقابل آمریکا است و در این رویارویی، در این مقاومت، او وادار خواهد شد به عقب‌نشینی. و بحث مقاومت هم بحث برخورد نظامی نیست؛ این که حالا بعضی هم مسئله‌ی جنگ را در روزنامه و در فضای مجازی و مانند اینها مطرح میکنند حرف بیخودی است. جنگی بنا نیست انجام بگیرد و به توفیق الهی انجام هم نخواهد گرفت. نه ما دنبال جنگیم، آنها هم به صرفه‌شان نیست که دنبال جنگ باشند و میدانند که به صرفه‌شان نیست. ما هم که خب اهل ابتدا به کارِ نظامی نیستیم ــ هیچ وقت نبودیم، الان هم نیستیم ــ این برخورد، برخورد اراده‌ها است؛ این رویارویی، رویارویی اراده‌ها است؛ و اراده‌ی ما از آنها قوی‌تر است. ما علاوه‌ی بر اراده‌ی قوی، توکّل به خدا را هم داریم. ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ مَولَی الَّذینَ ءامَنوا وَ اَنَّ الکافِرینَ لا مَولی لَهُم؛(محمد: 11) آنها مولا ندارند؛ ما متّکی به اراده‌ی الهی هستیم. بنابراین ان‌شاء‌الله آینده، آینده‌ی خوبی است و سختی‌ها هم آن‌چنان که بعضی‌ها تصویر میکنند و توصیف میکنند، نیست و نخواهد بود. ان‌شاء‌الله دولت خودمان، مسئولین کشور با همّت، با قدرت، با اراده‌ی قوی، با مدیریّتها و -همین ‌طور که اشاره کردند- با تدبیرهای نو و تازه به مواجهه‌ی با حوادث خواهند رفت و پیروز خواهند شد.



[1]  رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ آکُلُ أَکْلَ الْعَبِیدِ وَ أَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبِیدِ. (عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج‏1، ص: 278)

[2]  نهج البلاغه، نامه‌ی۴۵

  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۵۴

98/02/18 گزیده بیانات در دیدار طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور

پیشرفت نسل انقلاب و لزوم درون زایی برای حرکت و شعری از فاضل نظری

یکی از آقایان به دوره‌ی جوانیِ من اشاره کردند؛ من عرض میکنم سطح اینهایی که شما گفتید و این حرفهایی که شما زدید، از سطح آنچه ما در جوانی فکر میکردیم، خیلی بالاتر است؛ یعنی واقعاً این ‌جوری است، این را بدون مبالغه عرض میکنم. خب ما هم در دوره‌ی جوانی چرا، یک فکرهایی به ذهنمان میرسید، حرفهایی میزدیم امّا الان سطح کار شما، سطح فکرتان، سطح فرهنگ بیانی‌تان خیلی بالاتر است از آنچه ما در دوره‌ی جوانی بودیم. معنای این چیست؟ معنایش پیشرفت است، معنایش حرکت است. و این حرکت، چیز بسیار مبارکی است. البتّه حرکت باید درون‌جوش، درون‌زا، متّکی به اصالتها باشد. یک شعر خیلی قشنگی یکی از آقایان خواندند که من نشنفته بودم این بیت را و یادداشت کردم:

آب طلب‌نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند(فاضل نظری)

این آب طلب‌نکرده، این [چیزی] که از بیرون می‌آورند به ما میدهند، آب هم نیست، آب گل‌آلود است؛ باید از درون بجوشیم؛ باید مثل چشمه بجوشیم و حرکت کنیم و آبیاری کنیم. بنابراین برای من جلسه، جلسه‌‌ی خیلی خوبی است.


آقای اعرافی (مدیر حوزه‌های علمیّه‌ی سراسر کشور) ظرفیتی بسیار مغتنم

یک اشاره‌ای بکنم به مطالبی که آقایان فرمودند. جناب آقای اعرافی اشاره کردند به برنامه‌ای که در دست تهیّه دارند یا تهیّه شده و بنا است اجرا کنند؛ برنامه‌ای با این اصولی که ایشان ذکر کردند، بسیار جالب است و بسیاری از این خواسته‌هایی را که گفته شد پوشش میدهد و چون آقای اعرافی این را بیان میکنند، بنده کاملاً امیدوار هستم که این تحقّق پیدا کند؛ چون خود ایشان بحمدالله ظرفیّت بسیار مغتنمی هستند.

 و من امیدواری زیادی دارم که ان‌شاءالله این کارها انجام بگیرد؛ البتّه باید حرکت کرد، باید اقدام کرد، باید همکاری کرد، همّت کرد، سعی کنند که برنامه عمل بشود. تحصیل برنامه و تهیّه‌ی برنامه نیمی از کار است، نیم مهمّی هم هست لکن تحقّق برنامه خب یک مسئله‌ی بعدی است.

یکی از آقایان یک نکته گفتند که ایده‌پردازی‌های مربوط به حوزه، به کمک خود طلّاب انجام بگیرد و پیشنهاد کردند یک مرکز نوآوری به وجود بیاید؛ خوب است، بنده تأیید میکنم، فکر خوبی است. البتّه امکان‌سنجی و جزئیّاتش را باید آقایان بزرگان حوزه بررسی کنند امّا اینکه ما یک مرکزی داشته باشیم که بتواند ظرفیّتهای موجود طلّاب جوان را و امکان خلّاقیّتهای آنها را بررسی کند و جمع‌آوری کند، بانک اطّلاعات داشته باشد و در هنگامه‌ی نیاز از آنها استفاده کند، این فکر خیلی خوبی است؛ اگر بشود خیلی خوب است.


فقه نظام زندگی اجتماعی و سیاسی و لزوم توجه به آفت تخصصی شدن

در مورد فقه حرف خیلی زیاد است. فقه خیلی اهمّیّت دارد؛ یک عدّه‌ای خیال میکنند فقه، چون اسمش فروع دین است یعنی کارهای فرعی؛ نخیر، فقه استخوان‌بندی و در واقع ستون فقرات زندگی اجتماعی است؛ فقه این است، متکفّل این است. حالا اگر ما به خیلی از بخشهایش توجّه نمیکنیم، نقص از ما است وَالّا فقه یعنی اداره‌ی زندگی، یعنی تبیین نظام زندگی اجتماعی و سیاسی. بالاخره اینکه ما در این زمینه تخصّص‌گرایی کنیم و تخصّصها را هر چه ریزتر کنیم، البتّه فکر خیلی خوبی است، دارد هم میشود، منتها غفلت نشود از برخی از عیوب تخصّص. سالها است عدّه‌ای از متفکّرین در دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که تخصّصی‌ شدن در کنار منافعی که دارد، مضارّی هم دارد. برخی از علوم بین‌رشته‌ای و مانند اینها برای این است که این نقصها را جبران کند؛ شما هم اگر چنانچه دنبال تخصّص میروید، باید به این نکته توجّه کنید که تخصّص خوب است امّا در کنارش ممکن است عیوبی هم داشته باشد که باید به آن برسید.

اشاره شد به تشکیل یک قرارگاه برای شناسایی؛ خب قرارگاه نمیخواهد تشکیل بدهیم، همین حوزه قرارگاه است، همین مجموعه‌ی مدیریّت حوزه، خودش قرارگاه است دیگر؛ دائم تشکیلات درست کردن در کنار هم، طبق تجربه‌ی ما خیلی کارآمد نیست.


رشد زنان فاضل حوزوی و لزوم تبیین جایگاه حقوقی اینان در مراکز فرهنگی

یک مطلب دیگری که به نظرم مهم است، سؤال یکی از این خانمهای فاضل بود که جایگاه اجتماعی طلّابِ خواهر کجا است؟ بله، واقعاً سؤال بجایی است؛ البتّه به طور اجمال میدانیم. این خانمهای طلبه وقتی درس طلبگی میخوانند و ما این همه فاضل زن داریم، حضور اینها در بین خانواده‌ها، در اجتماعات زنان خیلی مغتنم است. یک روز یک بانوی اصفهانی بود، ملّای خوبی بود و در علوم عقلی و مانند اینها بیشتر تخصّص داشتند، خانم محترمی بود؛ مرحوم آقای طباطبائی دیدن ایشان رفته بودند، با ایشان ملاقات کرده بودند، مباحثه کرده بودند و مانند اینها؛ و خب افتخار میکردیم که یک بانوی فاضله‌ی عالمه‌ای داریم؛ حالا چند ‌ده هزار طلبه‌ی فاضل [داریم] که بینشان تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینه‌ی علوم عقلی، چه در زمینه‌ی فقه و بقیّه‌ی دانشهای رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم بشود.

و این آخر هم یکی دیگر از خانمها پیشنهادهایی در همین زمینه داشتند که آنها هم مهم است، [از جمله اینکه] ظرفیّتهایی که در طلّاب خواهر هست، به رسمیّت شناخته بشود و در مراکز گوناگون فرهنگی و فکری و مانند اینها، در این کمیسیون‌ها، کمیته‌ها، شوراها و در مراکز رسمی از اینها استفاده بشود؛ این به نظر من جزو کارهای مهمّی است که در حوزه باید انجام بگیرد. ما هم اگر از لحاظ اجرائی کمکی لازم باشد بکنیم، حرفی نداریم. این کار، کار ما نیست، کار حوزه است؛ منتها ما میتوانیم از لحاظ اجرائی سفارش کنیم، کمک کنیم، که میکنیم اگر مطلبی برسد.


مسؤولیت سنگین تر حوزویان در عصر حاضر بخاطر نیاز و قبول بیشتر و استقبال از نامه رهبری به جوانان غربی

عزیزان! بدانید امروز وظیفه‌ی حوزه‌های علمیّه از گذشته سنگین‌تر است. علّت هم این است که امروز نیاز و قبول بیشتر از گذشته است؛ هم نیاز بیشتر است، هم قبول بیشتر است. امروز اقبال به مفاهیم برجسته و عالی دینی در بین جوانان -نه فقط جوانان ما، جوانان دنیای اسلام و بلکه جوانان خارج از دنیای اسلام- وجود دارد. حالا مبالغه نمیخواهیم بکنیم، [امّا] در کشورهای اسلامی، در بعضی از جاها واقعاً اقبال فراوان است، در بعضی جاها کمتر است لکن وجود دارد؛ در غیر کشورهای اسلامی هم همین جور. مثلاً ما یک نامه‌ای نوشتیم به جوانان کشورهای غربی؛ خب اقبال شد یعنی در یک مواردی بازخوردش دیده شد. [البتّه] بعضی‌ها مبالغه کردند که این پخش شد، چنان شد؛ نه، آن جوری نبود، امّا به آن توجّه شد، پاسخ داده شد؛ به ما پیغام دادند، نامه دادند، نوشته دادند. این نشان‌دهنده‌ی این است که این حرفها مستمع دارد، طالب دارد. لذا نیاز به مفاهیم عالی حوزه امروز زیاد است، قبول هم زیاد است.


شهادت شیخ فضل الله نوری بدون بازتاب و شهادت طلبه همدانی (مصطفی قاسمی) با آن بازتاب

شاید [در میان] کسانی که مثلاً صد سال پیش زندگی میکردند، ایمانهای قرصی در بین مردم متدیّن وجود داشت لکن جلوه‌ی عملی نداشت. شما ملاحظه کنید شیخ فضل‌الله نوری با آن عظمت را، ملّای به آن بزرگی را، اینجا وسط تهران به دار کشیدند، آن کسی هم که او را به دار کشید یک ارمنی بود -یک افسرِ ارمنیِ ایرانی؛ یعنی غیر مسلمان بود- عدّه‌ای هم گوشه ‌کنار یک اشکی ریختند، امّا هیچ حرکتی انجام نگرفت؛ با اینکه آن وقت رضاخانی هم سر کار نبود که حالا بگوییم مثلاً حکومت دیکتاتوریِ آنچنانی‌ای بود؛ یعنی تحرّک وجود نداشت. حالا این را مقایسه کنید با این شهیدِ طلبه‌ی همدانی ما؛(مصطفی قاسمی) یک طلبه‌ی همدانی، در خیابان با مظلومیّت به شهادت رسید؛ شما دیدید همدان چه غوغایی شد برای تشییع او! چه انعکاسی در ایران پیدا کرد؟ همه احساس همدردی کردند، همه احساس علاقه کردند؛ اگر آن جنازه‌ی مطهّر در تهران یا در مشهد یا در اصفهان یا در تبریز تشییع میشد، همین ‌جور اجتماع عظیمی به وجود می‌آمد؛ امروز مردم این‌ جوری‌ هستند. حالا یک عدّه‌ای تبلیغ میکنند که مردم از دین فاصله گرفته‌اند؛ نخیر، به هیچ وجه این‌ جوری نیست. ما آن زمان را هم دیده‌ایم، آن زمان هم طلبه بودیم.


وضعیت بهتر مردم در استقبال از روحانیت با شرکت در منبر و نماز جماعت و وجوهات

بعضی آقایان تبلیغ میکنند که روحانیّت بعد از تشکیل جمهوری اسلامی سقوط کرد؛ ابداً، این حرفها چیست؟ [آن دوران] روحانی را در کوچه و خیابان مسخره میکردند. بنده در ایستگاه راه‌آهن مشهد [ایستاده بودم که] چند نفر جوان رد میشدند، به طور علنی و صریح -آن وقت بنده‌ یک طلبه‌ای بودم، مدرّس رسائل و مکاسب بودم در حوزه‌ی مشهد- بنا کردند اهانت کردن به ما، مسخره کردن، هِرهِر خندیدن؛ چه‌ کار میتوانستیم بکنیم؛ با خودم گفتم که این ممکن است سواد خواندن و نوشتن درست هم نداشته باشد [امّا] من مدرّس حوزه‌ام؛ این وضعیّتِ نظم اجتماعی آن روز [بود]. امروز با این همه حمله‌ای که علیه روحانیّت دارد میشود در دستگاه‌های تبلیغاتی و مانند اینها، ببینید [استقبال] مردم را، ببینید نمازهای جماعت را، ببینید پای منبرها را؛ هیچ‌ وقت، هیچ ‌وقت در هیچ شهری، در هیچ جلسه‌ی منبری، اجتماعاتی که امروز پای این منبرها شما مشاهده میکنید وجود نداشت -نه اینکه [اصلاً] وجود نداشت؛ یک‌دهمِ این هم وجود نداشت- در مشهد، ‌اصفهان، تهران، و جاهای دیگر؛ ما خب در مجالس بودیم؛ هم خود ما منبر میرفتیم، هم منبرهای منبری‌های بزرگ را میدیدیم؛ این اجتماعاتی که امروز پای منبرها تشکیل میشود، که غالباً هم جوانند، وجود نداشت؛ نمازهای جماعت همین‌ جور، وجوهات [همین جور]؛ پول ملاک خوبی است دیگر! امروز وضع مردم هم از لحاظ مالی خوب نیست امّا می‌آیند وجوهات میدهند؛ به ما، به مراجع دیگر وجوهات میدهند؛ یعنی مردم متدیّنند، در میدان دینند؛ این حرفها چیست؟ روحانیّت محترم است، روحانیّت مورد اعتماد است. اینها واقعیّاتی است که وجود دارد. خب سیاه‌نمایی و حرفهای بی‌ربط هم علیه همه‌ی این حرفها گاهی زده میشود؛ بدون تحقیق میدانی، بدون ملاحظه، بدون هیچ معیار و ملاک علمی، یک چیزهایی گفته میشود که حرفهای غلطی است، یک عدّه هم باور میکنند؛ لکن واقعیّت این است که بنده عرض کردم و این، آن وقت وظیفه‌ی حوزه‌ها را سنگین میکند.


حوزه مرکز تعلیم اسلام و تحقق آن با هدایت مردم

حوزه‌های علمیّه مرکز آموزش اسلامند؛ بالاخره دین باید فهمیده بشود، شناخته بشود، دانسته بشود، عمق‌یابی بشود، [لذا] مرکز لازم دارد؛ این مرکز، حوزه‌های علمیّه‌اند که عالِم دینی درست میکنند. حوزه‌های علمیّه، مرکز تعلیم اسلامند. اسلام فقط معرفت نیست، تعهّد به عمل و تحقّق احکام اسلام هم جزو اسلام است؛ یعنی یک وقت هست که ما اسلام را -که میخواهیم در حوزه یاد بگیریم- فقط عبارت میدانیم از اصول و فروع و اخلاق و همینهایی که هست -[که] واقعیّت هم همین است؛ [یعنی] اصول دین، فروع دین، ارزشهای اخلاقی، سبک زندگی، آئین حکمرانی، اینها همه جزو اسلام و جزو معارف اسلامی است- خب اینها را باید برویم در حوزه‌ی علمیّه یاد بگیریم.‌ لکن این [برداشت] درست نیست؛ این بخشی از کار حوزه‌های علمیّه است؛ چرا؟ چون این بخشی از اسلام است؛ بخش دیگرِ اسلام عبارت است از محقّق کردنِ این حقایق در متن جامعه، در متن زندگی مردم، یعنی هدایت؛ این بخشی از اسلام است دیگر. اسلام فقط توحید به معنای علم توحید با همان عمق و معرفتِ عرفانی و فلسفی و [مانند] اینها نیست، بلکه اسلام عبارت است از استقرار توحید در جامعه؛ یعنی جامعه موحّد بشود؛ این هم جزو اسلام است.


عالمان وارث انبیاء در تحقق دین در جامعه با حکمرانی (جهاد و مقاتله)

مگر شما نمیگویید: اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء؟(کافی، ج ۱، ص ۳۲) علمای دین، ورثه‌ی انبیائند دیگر؛ اینجا مراد از علما، علمای دین هستند و اینها ورثه‌ی انبیائند. انبیا چه کاره بودند؟ [آیا] انبیا آمدند تا معارف دین را فقط بیان کنند یا نه، معارف دین را در جامعه محقّق کنند؟ حتماً این دوّمی است: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط.(حدید: 25) این «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» نشان میدهد که حضور انبیا برای «قیام به قسط» لازم است، یعنی رابطه هست بین حرکت انبیا و «قیام به قسط» در جامعه؛ حالا این «لام» در «لِیَقومَ» چه «لامِ» علّیّت باشد، چه «لامِ» عاقبت و نتیجه باشد، فرقی نمیکند؛ یعنی نبی باید اقامه‌ی قسط کند در جامعه و چون اقامه‌ی قسط میخواهد بکند، مبارزه میکند؛ وَالّا اگر نبی نمیخواست اقامه‌ی قسط بکند، توحید را نمیخواست عملی بکند، اندادالله (همتایان خداوند) را نمیخواست به کنار بزند، جهاد لازم نبود. این «وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنوا لِمآ اَصابَهُم فی سَبیلِ الله»(آل عمران: 146) برای چیست؟ چرا مجاهدت کردند؟ همه‌ی انبیا مجاهدت کردند، حالا بعضی‌ها توانستند، دستشان رسید، مقاتله کردند: قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر، [بعضی هم نتوانستند.] ما خب خبر انبیا را نداریم امّا در بعضی از روایات اشاره‌ای هست: اَوَّلُ مَن قاتَلَ فی‌ سَبیلِ‌ اللَّهِ‌ اِبراهیم‌؛(الجعفریات (الأشعثیات)، ص: 28) حالا ما در حالات حضرت ابراهیم [در قرآن] این را نداریم امّا در روایت این را داریم؛ و بقیّه‌ی انبیا [هم] مقاتله کردند، مجاهده کردند فی‌سبیل‌الله. در اسلام [هم که داریم] «قاتِلُوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار»،(توبه: 123) یا «اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله»،(نساء: 76) این قتال و جهاد برای چیست؟

پیغمبر اکرم قبل از اینکه بیاید مدینه، از مردم مدینه که آمده بودند، از نمایندگان اوس و خزرج بیعت گرفت؛ گفت با جانتان، با مالتان باید همراه من باشید، آنها هم قبول کردند، پیغمبر [هم] تشریف آورد مدینه. وقتی هم وارد مدینه شد، هیچ سؤال نکرد که حالا مثلاً حاکمیّت هم به عهده‌ی ما است یا نه؛ نه، معلوم بود، همه میدانستند آمده و حاکمیّت و حکمرانی و اداره‌ی حکومت به عهده‌ی او است. دین برای این است: ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله؛(نساء: 64) معنای «لِیُطاعَ» فقط این نیست که اگر گفت نماز بخوانید، نماز بخوانید؛ نه، [معنایش] اطاعت در همه‌ی امور زندگی [است]، یعنی حکمرانی. خب پس این بخشی از اسلام است، یعنی بخشی از اسلام عبارت است از معارف اسلامی که این معارف شامل عقلیّات و نقلیّات و ارزشهای اخلاقی و بیان سبک زندگی و شیوه‌ی حکومت است؛ و همه‌‌ی اینها جزو معارف اسلامی است که دانستن اینها لازم است. این بخشی از اسلام است؛ بخشی از اسلام هم عبارت است از تحقّق اینها در خارج؛ یعنی توحید محقّق بشود در خارج، نبوّت به معنای در رأس جامعه بودن تحقّق پیدا کند. خب «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» را باید شما محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید -خب شکل حکومت ممکن است انواع و اقسامی داشته باشد- امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفه‌ی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. یکی از دوستان بدرستی اشاره کردند به منشور روحانیّت و آن نامه‌ی مفصّل امام. منشور روحانیّت را بخوانید، مکرّر بخوانید. امام به معنای واقعی کلمه حکیم بود -حکیم فقط آن کسی نیست که فلسفه بلد است- حکمت در رفتار او، در گفتار او، در نوشتار او موج میزد.


تبیین و تبلیغ اسلام و مبارزه (نیش و عسل زنبور) کار اصلی حوزه

این کاری که حوزه‌ی علمیّه در زمان مبارزات اخیر -یعنی مبارزات منتهی به [تشکیل] جمهوری اسلامی- با رهبری امام انجام داد، این درست همان وظیفه‌ای است که حوزه بایستی انجام میداد. این جور نیست که ما بگوییم حوزه کاری خارج از وظایف خود در دوران مبارزات انجام داد؛ نخیر. امام در رأس بود، طلّاب و فضلا و خیلی از بزرگان حوزه همراهی کردند، پشت سر امام راه افتادند و حرکت کردند. بنده یک وقتی تشبیه کردم این حرکت طلّاب را در آن روز در سطح عظیم کشور به آنچه در این آیه‌ی شریفه آمده است: وَ اَوحی رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشونَ، ثُمَّ کُلی مِن کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخرُجُ مِن بُطونِها شَراب مُختَلِفٌ اَلوانُه فیه؛(نحل: 68) گفتم هم عسل داشتند، هم نیش داشتند؛ مثل زنبور عسل. طلبه‌ی آن روز، هم میرفت مردم را هشیار میکرد، بیدار میکرد و جوان را سیراب میکرد از معارف انقلاب و مبارزه‌ی در راه خدا و در راه اسلام، هم نیش خودش را به آن که باید بزند میزد؛ این واقعیّت قضیّه است. این وظیفه‌ی حوزه بود، و کاری بود که انجام داد. آن روز آن کار را باید میکرد، امروز هم که بحمدالله نظام اسلامی به وجود آمده، تشکیل شده، ما منتظریم که دولت اسلامیِ به معنای واقعی و سپس جامعه‌ی اسلامیِ به معنای واقعی و سپس تمدّن اسلامیِ به معنای حقیقی به وجود بیاید، حوزه‌ی علمیّه مسئولیّتهای متناسب با این کار بزرگ را دارد، باید انجام بدهد. چه کار باید بکنید؟ باید بنشینید فکر کنید دیگر؛ اینها جزو آن موضوعات و مباحث فکری شما است.

من الان بین صحبت آقایان که صحبت میکردند، به نظرم رسید این بیانهای خوب، این لحن و ادا و ادبیّات مناسبی که الحمدللّه طلّاب جوان ما دارند، این خیلی امروز مورد احتیاج است. بروید پخش بشوید در سرتاسر کشور؛ حالا هم سنّت منبر [هست]. این حرفهای خوب را، این مطالب عالی را در همین زمینه‌های گوناگون به مردم بزنید؛ مسئله‌ی سبک زندگی، مسئله‌ی حکمرانی اسلامی،‌ مسئله‌ی مبارزه‌ی با طاغوت، مسئله‌ی استقرار توحید به معنای واقعی کلمه در جامعه، و مسئله‌ی عدالت که جزو اساسی‌ترین مسائل است؛ بروید بگویید اینها را، معرفت مردم را بالا ببرید، گفتمانهای انقلابی در مردم به وجود بیاورید؛ و البتّه وجود دارد، تقویت کنید. خیلی کار از عهده‌ی حوزه برمی‌آید؛ بخشی مربوط به دستگاه‌های متصدّی این کار در حوزه و در خارج حوزه است، بخشی هم مربوط به خود طلّاب است.


هویت حوزه تحقق معارف دینی و آمادگی شاه آبادی استاد عرفان امام برای خروج در صورت داشتن یار

پس ببینید! ما یک مسئله داریم [با عنوان] هویّت حوزه، چیستیِ حوزه؛ حوزه چیست؟ حوزه عبارت است از مرکزی که عالم دین پرورش میدهد، که عالِم دین آن کسی است که معارف دین را فرامیگیرد و برای تحقّق آن وارد میدان میشود. فرق هم نمیکند که این عالم دین در رشته‌ی فقه تخصّص پیدا کرده باشد یا در رشته‌ی فلسفه‌ تخصّص پیدا کرده باشد یا در رشته‌ی کلام تخصّص پیدا کرده باشد؛ تفاوتی نمیکند. امام بزرگوار ما فقیه بزرگی بود؛ انصافاً ایشان فقیه برجسته‌ای بود امّا در عرفان نظری [هم] ایشان یک مجتهد به تمام معنا و صاحب‌نظر [بود]. یا استاد ایشان مرحوم شاه‌آبادی؛ امام یک وقتی به خود بنده فرمودند «شما خیال نکنید که آقای شاه‌آبادی در کار مبارزات نبود؛ چرا، ایشان مبارزه میکرد». حالا تعبیر ایشان یادم نیست؛ به نظرم یک جایی یادداشت کردم که مرحوم شاه‌آبادی، عارف آن‌چنانی، به امام گفته بود که «اگر من یاوری داشتم، خروج میکردم»؛ قریب به این الفاظ، به این مضمون. خب، پس هویّت حوزه‌ی قم و حوزه‌های دیگر این است؛ این شاکله‌ی اصلی حوزه است؛ همه‌ی کارهایی که در حوزه انجام میگیرد باید با این نگاه انجام بگیرد. این تخصّصی که شما میگویید، این نظاماتی که شماها مطالبه میکنید، این پیشنهادهایی که در مورد ظرفیّت‌شناسی و امثال اینها گفتید، [این] حرفهای بسیار خوب همه باید در این چهارچوب و با این نگاه انجام بگیرد.


جهت گیری علوم غیر مرتبط با دین تکلیف حوزه

در زمینه‌ی مسائلی که ارتباط مستقیمی با دین ندارد، مثل علوم طبیعی و مانند آن که مستقیماً ارتباطی با زیربنای فکریِ دینی ندارد، جهت‌گیری اینها را هم حوزه بایستی معیّن کند؛ یعنی جهت‌گیری حرکت علمی را حوزه‌ها باید معیّن کنند، چون این کارِ دین است؛ دین است که به علم جهت میدهد. علم میتواند در خدمت بشر باشد، میتواند علیه بشر باشد؛ میتواند در خدمت عدالت باشد، میتواند در خدمت ظالمین و مستکبرانِ طواغیتِ عالم باشد؛ کمااینکه الان هست. این جهت دادن به علم هم به عهده‌ی حوزه است.


لزوم یادیگری فقه و روش استنباط برای فراگیری معارف اسلامی

یک نکته راجع به «درس خواندن» عرض میکنم: درس را جدّی بگیرید؛ درس فقه را جدّی بگیرید. ببینید! عالِم دین میخواهد معارف اسلامی را به دست بیاورد؛ از کجا؟ از کتاب و سنّت و عقل؛ این است دیگر؛ بخشی‌اش مربوط به عقل است، بخشی‌اش هم مربوط به کتاب و سنّت و نقل است؛ خب باید بداند که چه جوری باید به دست بیاورد؛ این همان اجتهاد است. اجتهاد یعنی چگونگی استفاده‌ی این معارف از منابعش؛ یعنی متُدِ -به تعبیر فرنگی که بنده اصرار دارم [استفاده] نکنم امّا اینجا ناچارم- استفاده‌ی حقایق و معارف از منابعش؛ این اجتهاد است. خب این اجتهاد را اگر بخواهد انسان دارا بشود، باید تمرین کند، باید کار کند. این درس فقهی که شما میخوانید ولو طهارت باشد -حالا بعضی‌ از طلبه‌ها میگویند: «آقا، چرا همیشه طهارت و صلات و مانند اینها؟»- فرقی نمیکند؛ آن چیزی که به شما این شیوه‌ی استنباط را یاد بدهد، مورد نیاز شما است. [این] گاهی در یک مسئله‌ی مربوط به طهارت است، گاهی در مسئله‌ی مربوط به صلات است، گاهی مسئله‌ی مربوط به بحث معاملات و اجاره و مانند اینها است؛ شما باید بدانید چه جوری استنباط کنید. اگر این طریقه‌ی استنباط را یاد گرفتید، آن وقت ارزشهای اخلاقی را هم درست از کتاب و سنّت استنباط میکنید؛ [نه] مثل بعضی از نیمه‌سوادها -حالا احترامشان کنیم، نگوییم بی‌سواد؛ نیمه‌سواد- که یک چیزی یا چهار کلمه‌ای یاد گرفته‌اند، راجع به مسائل دینی اظهار نظر میکنند، به یک آیه هم گاهی استناد میکنند؛ خب معنای این آیه این نیست؛ این به خاطر ضعف در فهم آیه و استنباط از آیه است، و به خاطر همین است که اجتهاد وجود ندارد. پس درس ‌خواندن برای مجتهد شدن لازم است؛ البتّه من نمیگویم همه باید مجتهد بشوند -در واقع یک واجب کفائی است- یک عدّه هم ممکن است نیاز به مجتهد شدن نداشته باشند، امّا برای فراگیری معارف اسلامی اجتهاد لازم است. این یک نکته که درس را باید خوب خواند. طلبه‌ی روشنفکر امروزی حق ندارد بگوید که «آقا، ول کن این حرفها را، [این] درسها را»؛ نه، باید درس خواند؛ بی‌مایه [فطیر است]. زمان مبارزات که ما مثلاً مکاسب میگفتیم، کفایه میگفتیم، بعضی از طلبه‌های پُرشور داغ دُور و بَر ما بودند در مشهد که واقعاً هم مبارزه میکردند، [امّا] گاهی می‌شنفتم میگویند «آقا، این چیست؟»؛ من به آنها میگفتم اگر [این بحثها را] نکنید، بعد نمیتوانید به درد نظام اسلامی بخورید، نمیتوانید استفاده کنید، نمیتوانید به مردم چیزی یاد بدهید. این است که درس ‌خواندن، یک مسئله است.


لزوم مدیریت اختلافات در حوزه و پشتیبانی شیخ مجتبی قزوینی و آمیرزا جواد آقای تهرانی ضد فلسفه و عرفان از امام لبّ فلسفه و عرفان رفاقت صاحب حدائق اخباری و آقا باقر بهبهانی اصولی

یک مسئله این است که در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف ‌نظر وجود داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف‌ نظر هست، در جهت‌گیری‌های فکری که اختلاف ‌نظر هست، در زمینه‌های سیاسی هم اختلاف‌ نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف ‌نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن زدن به چهره‌ی یکدیگر نینجامد! ما در گذشته در سنّت حوزه‌های خودمان داشته‌ایم که حالا من آخرین موردش را که بخواهم عرض بکنم، مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی (رضوان ‌الله علیه) [است که] ملّای برجسته‌ی بزرگی در مشهد بود، ضدّ فلسفه و عرفان. بنده خودم جزو ارادتمندان ایشان بودم و هستم؛ مرد واقعاً بزرگی بود امّا سلیقه‌ی علمی ایشان این بود: درست ضدّ فلسفه و ضدّ عرفان که کتاب هم در این زمینه نوشته بود، تدریس هم میکرد؛ جزو برجسته‌ترین شاگردهای مرحوم آمیرزا مهدی اصفهانی بود؛ و امام بزرگوار، مغز فلسفه و عرفان بود، لُبّ فلسفه و عرفان بود؛ خب اینها خیلی با هم فاصله دارند، یعنی درست بکلّی در دو قطب یک طیف قرار دارند. وقتی که مبارزات شروع شد و امام نشان داد که رهبر این مبارزه است -امام از روزهای اوّلِ مبارزه این را اثبات کرد- این آقای حاج شیخ مجتبی قزوینی با همه‌ی این اختلافاتی که داشت، بلند شد از مشهد و یک جماعتی را هم با خودش برداشت، آمدند دیدن امام در قم؛ آمدند اظهار ارادت به امام کردند. تا وقتی هم ایشان زنده بود -سال ۱۳۴۶ ایشان از دنیا رفت- پای انقلاب بود، یعنی واقعاً امید ما طلبه‌های مبارزِ آن روز در مشهد به مرحوم حاج شیخ مجتبی بود، با اینکه اختلاف سلیقه‌اش با امام این جوری بود.

مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی ملّای دیگری بود در رتبه‌های بعدی از همان جماعتِ مخالفین فلسفه و عرفان که ما خدمت ایشان درس هم خوانده بودیم. ایشان خب نقطه‌ی مقابل بودند دیگر. ایشان قبل از انقلاب اظهار ارادت به امام میکرد. من خودم قبل از پیروزی انقلاب از ایشان شنیده بودم اظهار ارادت و علاقه‌ی به امام را؛ بعد از پیروزی انقلاب هم این آدم بلند شد رفت جنگ؛ پیرمرد هفتاد هشتاد‌ ساله بلند شد، رفت لباس بسیجی پوشید و پای خمپاره [ایستاد] و مشغول جنگ شد؛ یعنی ما آدمهای این جوری داشتیم. [یعنی] اختلاف فکری، در عین حال اتّحاد به معنای واقعی کلمه؛ للّه، فی‌الله، فی‌سبیل‌الله.

در قدیم هم داشتیم؛ مرحوم صاحب حدائقِ اخباری -البتّه اخباریِ واقعاً ملّا؛ صاحب حدائق واقعاً ملّا است- و مرحوم آقا باقر بهبهانی، اصولیِ متمحّضِ(متمرکز) قُحِّ(خالص) اصول و در واقع زنده‌کننده‌ی اصول در یک برهه‌ای از تاریخ حوزه‌های علمیّه‌ی ما؛ این دو نفر هر دو کربلا بودند، با هم مباحثات تند و زیادی داشتند. مرحوم صاحب حدائق وصیّت کرد که [وقتی] از دنیا رفتم، نماز من را آقا باقر بهبهانی بخواند و همین کار هم شد؛ ایشان از دنیا رفت، مرحوم آقا باقر بهبهانی نماز ایشان را [خواند]. یعنی این چیزها در حوزه وجود داشته. البتّه ضدّش و خلافش هم بوده؛ تزاحمات بیخودی، تعارضهای بیجا، از اینها هم داشته‌ایم؛ امّا برجستگان ما این جور بودند.


  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۲۹

گزیده بیانات در محفل انس با قرآن کریم 98

| سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۲۵ ق.ظ

98/02/16 گزیده بیانات در محفل انس با قرآن کریم

حدیث «ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق»: قرآن اثر هنری بی نظیر و انس با قرآن سبب درک این زیبایی و لزوم اجرای هنری تلاوت به سبک تفهیم معانی بخاطر تأثیرگذاری همچون شیخ عبدالفتّاح شعشاعی و مصطفی اسماعیل

قرآن یک اثر هنری بی‌نظیر است، یعنی یک جنبه‌ی از عظمت قرآن و اهمّیّت قرآن عبارت است از زیبایی هنری قرآن؛ اتّفاقاً آن چیزی که در درجه‌ی اوّل دلها را مثل مغناطیس به سمت اسلام جذب کرد، همین جنبه‌ی هنری قرآن بود. عربها، هم موسیقی الفاظ را میفهمیدند، هم با زبان ادب آشنا بودند -در آن محیط عربی این جوری بود- ناگهان دیدند یک پدیده‌ای وسط آمد که شبیه آن را نشنیده‌اند؛ نه شعر است، نه نثر است امّا یک پدیده‌ی هنری فوق‌العاده است. این همان چیزی است که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرماید: ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق؛(نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱۸) «اَنیق» یعنی آن زیبایی شگفت‌آور، آن زیبایی‌ای که وقتی انسان در مقابل آن قرار میگیرد، به حیرت می‌افتد؛ زیبایی در قرآن این جوری است. البتّه ما فارس‌زبانها یعنی غیر عرب‌زبان‌ها و خیلی از عرب‌زبان‌ها این توفیق را ندارند که این زیبایی را درک کنند؛ [ولی] با اُنس زیاد با قرآن میشود درک کرد. وقتی انسان با قرآن اُنس بگیرد، زیاد تلاوت کند، زیاد بشنود، آن وقت میفهمد که غیر از جنبه‌ی معنوی، این زبان، این جملات، چقدر شیوا است، چقدر زیبا است.
خب، این اثر هنری را باید هنری اجرا کرد. یک وقت هست که من و شما در منزل برای خودمان قرآن میخوانیم، خب هر جور خواندیم مانعی ندارد؛ با صوت بخوانیم، بی صوت بخوانیم -البتّه ظاهراً آنجا هم وارد شده است که صدای قرآن از خانه‌ها بیرون بیاید؛ آن برای جنبه‌ی فضاسازی قرآنی در کلّ جامعه است که یک فضاسازی‌ قرآنی‌ای بشود، از خانه‌ها صدای قرآن بیرون بیاید، لکن وقتی انسان تنها میخواند، برای خودش میخواند، فرقی نمیکند که یواش بخواند، بلند بخواند، آهسته بخواند، با صوت بخواند- امّا وقتی شما مخاطبی دارید، مثلاً [قرائت] مجلسی میخوانید، اینجا میخواهید مخاطب را تحت تأثیر قرار بدهید؛ اینجا باید هنر بیاید وسط میدان، اینجا است که هنر بایستی نقش ایفا کند؛ مخاطب را با هنر میشود تحت تأثیر قرار داد. این تلاوتهایی که ما می‌شنویم و گوش میکنیم و تشویق میکنیم و تأیید میکنیم، معنایش این است؛ یعنی شما این اثر فاخر بی‌نظیر هنری را به شکل هنرمندانه اجرا میکنید، به شکل هنرمندانه میخوانید؛ آن وقت نتیجه این میشود که اثرش میشود چند برابر؛ البتّه به شرط اینکه این جنبه‌ی تلاوت هنری درست انجام بگیرد، با دقّت انجام بگیرد. مثلاً فرض بفرمایید بنده بارها به دوستان سفارش میکنم که قرآن را تلاوت از نوع تفهیم معانی [بخوانید]؛ جوری بخوانید که میخواهید معانی را تفهیم کنید. ما این را در شعرخوانی فارسی خودمان مشاهده میکنیم؛ مدّاح می‌آید می‌ایستد، با صدای خوش شعر میخواند؛ دو جور میتواند بخواند:
هان ای دل عبرت‌بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آئینه‌ی عبرت دان(خاقانی)
میشود این جوری بخواند، میشود هم بگوید:
هان ای دل عبرت‌بین! از دیده نظر کن هان!
ایوان مدائن را، آئینه‌ی عبرت دان
این دو جور خواندن مثل هم است؟ این دو جور خواندن مثل هم نیست. دوّمی این جوری است که شما روی جملات، روی کلمات، تکیه‌ی مناسب میکنید. این کاری است که مثلاً فرض کنید شیخ عبدالفتّاح شعشاعی میکند، مصطفی اسماعیل میکند؛ این کار آنها است؛ یعنی در میان خواننده‌های قدیمیِ مصری هم، همه این جور نیستند، همه این کار را بلد نیستند یا توجّه ندارند، امّا بعضی‌هایشان میفهمند که چه کار دارند میکنند؛ وقتی که قرآن را میخواند، آنجایی که باید تکیه بکند، تکیه میکند؛ جوری حرف میزند که گویا شما مخاطب کلام خدا قرار میگیرید، دل شما جذب میشود. این معنا بایستی در تلاوتهای ما -و بخصوص شماها که الحمدللّه خوش‌صدا هستید؛ میبینم دیگر، الحمدللّه همه‌ی شما خوش‌صدا هستید و صداهایتان و نَفَسهایتان خوب است و مثلاً از جهات گوناگون بلدید- در قرآن خواندن ما در محافل و مجالس وجود داشته باشد.
البتّه آن جنبه‌ی دوّم هم -وَ باطِنُهُ عَمیق- با همین کار هنری ارتباط دارد، ارتباط پیدا میکند؛ یعنی این شیوه‌ی خواندن میتواند تا حدود زیادی ما را به آن باطن رهنمون بشود؛ امّا بایستی توجّه به باطن قرآن پیدا کرد. منظورم از «باطن قرآن» آن بطونی نیست که فقط اهل‌الذّکر، ائمّه‌ی هدی (علیهم السّلام) از آن آگاهند؛ آن کار ما نیست -آن را بایستی برویم یاد بگیریم از روایات، از بیانات ائمّه (علیهم السّلام) و بفهمیم- مراد همین عبارت ظاهر است. [مثلاً] قرآن میگوید: وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(اعراف: 128) خب عاقبت -پایان کار- یعنی چه؟ پایان کار متعلّق است به متّقین؛ هم پایان کار دنیا متعلّق به متقّین است، هم پایان کار آخرت متعلّق به متّقین است، هم مبارزات اگر بخواهد پیروز بشود متعلّق به متّقین است، هم در میدان جنگ اگر بخواهید بر دشمن پیروز بشوید باید متّقی باشید. ببینید! [اگر] دقّت بکنید، [می‌بینید] عاقبت مال متّقین است؛ این را یک خرده عمق پیدا کنیم، دقّت پیدا کنیم، از جمله نگذریم. [یا مثلاً:] وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ ‌الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرتِ وَ بَشِّرِ الصُّبِرین؛(بقره: 155) این خوف چیست؟ جوع‌‌ چیست؟ انسان بایستی تأمّل کند بر روی این کلمات، بر روی این مفاهیم؛ معنای این، همان تدبّر در قرآن است؛ تدبّر در قرآن، اینها است.
بَاطِنُهُ عَمیق؛ این عمق را هر کسی به اندازه‌ی توانایی خودش، به اندازه‌ی آگاهی‌های خودش، مطالعات خودش، فهم و هوش خودش، میتواند پیش برود؛ همه به یک اندازه پیش نمیروند. ما هم میتوانیم بالاخره یک دست و پایی بزنیم؛ این دست و پا را بزنیم یعنی دقّت بکنیم که از قرآن معارف بفهمیم. اینکه گفته میشود «از قرآن درس زندگی بیاموزیم»، معنایش این نیست که مثلاً فرض کنید که بایستی ما قوانین و مقرّرات راهنمایی و رانندگی را هم در قرآن پیدا کنیم؛ نه، قرآن ذهن ما را به معارف عالی مزیّن میکند. وقتی ذهن انسان با معارف عالی بالا رفت، همه‌ی اسرار عالم را میتواند بفهمد؛ حکمت می‌آموزد:
آن که در او جوهر دانایی است
بر همه کاریش توانایی است(نظامی)
وقتی شما فهمیدید که معارفِ قرآنی اینها است و اینها مثلاً در ذهن جامعه، در ذهن مجموعه‌ی مجتمعِ در این کشور یا لااقل مجموعه‌ی قرآنی ما تثبیت شد، آن وقت بابهای معارف گوناگون بشری به روی انسان باز میشود.


لزوم توجه به عادت گذشته مثل دوره های خانگی قرآن و برنامه تلاوت در مساجد و حسینه ها

به نظر من یکی از کارهایی که خیلی مهم است، عبارت است از اینکه ما دوره‌های قرآن را، جلسات قرآن را زیاد کنیم. البتّه توجّه قرآنی در گذشته قابل مقایسه‌ی با امروز نیست؛ نمیشود گفت یک‌صدم، [بلکه] یک‌هزارم هم نبود؛ آن زمانی که ماها در عرصه بودیم و میدیدیم، واقعاً یک‌هزارمِ حالا هم نبود؛ امّا بعضی از عادتهای خوب وجود داشت که حالاها به خاطر تلویزیون قرآن و رادیوی تلاوت و مانند اینها که داریم -که خیلی هم خوب است- این چیزها یک خرده‌ای عقب افتاده که بایستی جبران بشود.
یکی همین دوره‌های خانگیِ قرآن بود، یکی همین قرآن [خواندن] در مساجد یا در حسینیّه‌ها بود. مساجد را پایگاه قرآن قرار بدهید. دو جور هم میشود جلسه‌ی قرآنی تشکیل داد: یکی همین که دُور هم جمع بشوند و یک استادی بنشیند آنجا، بخوانند، قرآنِ افراد را تصحیح کند، نکات را بگوید، تذکّرات را بگوید؛ این یک جور است. یک جور هم این است که جمع بشوند، یک نفر برود روی منبر، بنا کند قرآن خواندن، و نیم ساعت، یک ساعت قرآن بخواند -مثل منبری‌ای که منبر میرود و شما می‌نشینید پای منبرش، قرآن‌خوان، تالی قرآن، تلاوت‌گر برود روی منبر بنشیند و شروع کند به قرآن خواندن- شما هم بنشینید گوش کنید، [قرآن را] باز کنید، از روی قرآن نگاه کنید که این کار البتّه یواش‌یواش معمول شده. من وقتی میبینم در تلویزیون این کاری که در ماه رمضان‌ها در مشهد و قم و در خیلی از شهرهای دیگر راه افتاده است که جمع میشوند داخل صحن و یک جزء از قرآن را میخوانند، همه گوش میکنند، واقعاً لذّت میبرم -که از قم هم این کار شروع شد، دیگران هم یاد گرفتند- خیلی کار خوبی است. این بایستی در مساجد مختلف در طول سال -نه فقط در ماه رمضان- تکرار بشود. مساجد گوناگون پایگاه‌های قرآن باشند؛ اعلان کنند مثلاً فرض کنید که شب پنج‌شنبه، شب جمعه، شب شنبه -یک شبی در هفته؛ اگر هر شب نمیشود- یک نفر خواننده‌ی قرآن بیاید آنجا بنشیند، شما هم بروید آنجا بنشینید و قرآن را باز کنید، او بخواند و شما نگاه کنید؛ و به ترجمه هم مراجعه کنید؛ ترجمه‌های‌ خوب. زمان ما، آن وقتهایی که بنده در مشهد تفسیر میگفتم -دَه‌ها سال پیش- یکی دو ترجمه‌ی قرآن بود، آن هم ناقص؛ الان بحمدالله ترجمه‌های بسیار خوب، متعدّد وجود دارد در دسترس مردم، این ترجمه‌ها را بگیرند نگاه کنند؛ این یک کار.


اهمیت جلسات تفسیر قرآن و قرآن راهنمای راه اقوم

یک کار دیگر، جلسات تفسیر است؛ تفسیر هم بسیار بسیار مهم است. کسانی که میتوانند، کسانی که بلدند، عمدتاً آقایان روحانیّون محترم، فضلای محترم، کسانی که با قرآن اُنس دارند، مطالعه کنند، فکر کنند، مباحث تفسیری را بیان کنند، سطح معارف جامعه را بالا بیاورند. بالاخره اینکه فرمود: اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدى لِلَّتی هِیَ اَقوَم؛(اسراء: 9) این قرآن «اقوَم» را -«اَقوَم» یعنی استوارتر، بهتر، قوی‌تر، باقوام‌تر- به شما نشان میدهد، شما را به سمت «اقوَم» راهنمایی [میکند]؛ «اقوَم» در چه چیزی؟ «اقوَم» در زندگی دنیایتان، «اقوَم» در کسب عزّتتان، «اقوَم» در ایجاد حکومتتان و «اقوَم» در زندگی حقیقی و حیات اخروی‌تان که آن حیات حقیقی است -لَهِیَ الحَیَوان-(عنکبوت: 64) معارف قرآنی وقتی همه‌گیر بشود، این جوری میشود. البتّه امروز ما بحمدالله خیلی پیشرفت کرده‌ایم؛ امّا کم است؛ نسبت به آنچه باید باشد کم است، با اینکه نسبت به گذشته بسیار زیاد است؛ لکن بیشتر از این [باید باشد.] باید جوری بشود که جامعه‌ی ما، مرد و زن ما، جوانهای ما با معارف قرآنی اُنس بگیرند؛ اصلاً معارف قرآنی حاکم بر ذهنها باشد. اگر این شد، قدرت استدلال به وجود می‌آید، قوّت دفاع به وجود می‌آید، ایمانها کامل میشود، حرکتها [به نتیجه میرسد].


لزوم پرهیز از افراط در تشویق قاریان

در مورد جلسات قرآنی هم [نکته‌ای عرض بکنم:] حالا البتّه شما «الله الله» میگویید و خواننده را تشویق هم میکنید و بعضی‌ها هم یک خرده بالاتر، از روی نوارهای عربها که می‌آید و آنها یک هیاهوهایی انجام میدهند -که طبیعت آنها است، این جور نیست که این جزو لوازم قرآن باشد- [یاد گرفته‌اند و] سعی میکنند همانها را عیناً تقلید کنند که این لزومی ندارد. تشویق هم خوب است، اشکالی ندارد، منتها من میبینم گاهی اوقات بعضی از این خواننده‌های خارجی که اینجا می‌آیند میخوانند -مال کشورهای عربی که بعضی‌شان هم انصافاً خوبند، همه‌شان یک جور نیستند- این حضّاری که در جلسه نشسته‌اند، کأنّه موظّفند بعد از هر آیه‌ای یا نصف آیه‌ای که او میخواند، با صدای بلند تشویق کنند؛ چه لزومی دارد؟ یک عیب بزرگش این است که او میفهمد شما درست نمیفهمید تلاوت را؛(خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) چون او بد میخواند، شما میگویید «الله الله»، او میفهمد که شما ملتفت نیستید؛ نه، شما سعی کنید آنجایی که خوب میخواند [تشویق کنید]. البتّه بچّه‌های خودمان را هر چه تشویق کنید اشکالی ندارد،(خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) من با اینها مخالف نیستم امّا وقتی که آن قاری بیرونی اینجا می‌آید و میخواند، این جور نباشد که [مستمع] موظّف باشد که همین طور هر جور [خواند تشویق کند]؛ بخصوص گاهی اوقات با همان آهنگی که او میخواند «الله الله» میگویند؛ اینها لزومی ندارد؛ لکن خب جلسه‌ی گرم قرآنی، بسیار چیز خوبی است که در جامعه [رواج پیدا کند]. پس بنابراین آنچه عرض میکنم این است که قاریِ خواننده‌ی قرآن وقتی که مخاطبی دارد، به آن نکته‌ی جمله توجّه کند و روی آن تکیه کند، برای اینکه این تفهیم مفاهیم قرآنی آسان‌تر و بهتر بشود برای مخاطب.


گرفتاریهای بشر و مخالفت صریح قرآن با طاغوت و اعتماد به ظالم پیروزی ملت ایران به رهبری امام به خاطر عمل به قرآن

عزیزان من! ما احتیاج داریم به قرآن؛ این قرآن نیاز امروز ما است؛ نه فقط ما ملّت ایران، جامعه‌ی اسلامی بلکه جامعه‌ی بشری، امروز واقعاً به قرآن نیاز دارند. قرآن است که با استکبار مخالفت میکند، قرآن است که با ظلم صریحاً مخالفت میکند، قرآن است که با کفر بالله صریحاً مقابله میکند، قرآن است که با طغیان و طاغوت با قدرت مقابله میکند: اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوِّا اَولِیاّْءَ الشَّیطان؛(نساء: 76) این لحن قرآن چه قوی است! اینها همین گرفتاری‌های امروز بشر است. اینهایی که می‌بینید عربده میکشند در موضع ریاست جمهوری فلان کشور یا پادشاهی فلان کشور علیه ملّتها، علیه مردم، علیه صلح، علیه آرامش، علیه ثبات حکومتها و کشورها، همانهایی هستند که قرآن بر سر آنها داد کشیده؛ این را باید مردم بفهمند. اینکه قرآن به ما [میگوید]: وَلا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّار؛(هود: 113) اعتماد نکنید به ظالمین، این همین گرفتاری امروز مردم دنیا است. اعتماد میکنند، پدرشان درمی‌آید. دیدید در بعضی از این کشورهای عربی یک حرکت خوبی انجام گرفت، یک مبارزه‌ی خوبی به وجود آمد، یک غوغایی به پا شد، یک بیداری‌ای به وجود آمد، منتها مثل شعله‌ای که بیایند روی آن خاکستر بریزند و خاک بریزند، خاموش شد؛ چرا؟ چون «لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا» را عمل نکردند. رکون(اعتماد) کردند به آمریکا، به رژیم صهیونیستی؛ نفهمیدند چه کار باید بکنند، [لذا] این جوری میشود.
اگر چنانچه خدای متعال به یک ملّتی کمکی کرد و آن ملّت قدر آن کمک را ندانستند، کتکش را میخورند، سیلی‌اش را میخورند؛ باید قدر بدانند. ملّت ما بحمدالله از روز اوّل قدر دانست. این حرکت عظیم ملّت ما، این بقای انقلاب، این ایستادگی این ملّت و عزّت روزافزون این ملّت، این پیشرفت فوق‌العاده‌ی این کشور به خاطر همین است که این ملّت به برکت وجود امام بزرگوار به این چند جمله‌ی از آیات قرآن عمل کرد؛ او به ما یاد داد. خود او دلش پُر بود از ایمان به الله، سرشار و لبریز بود از ایمان به خدا و معارف قرآنی؛ به ما یاد داد که چه کار بکنیم و حرکت کردیم؛ و بحمدالله [ملّت] ایستاد. امروز هم راه همین است؛ امروز هم جز ایستادگی در مقابل شیاطین و طواغیت و کفّار راهی برای این کشور وجود ندارد و ان‌شاءالله که خدای متعال هم توفیقات خود و کمکهای خود را به این ملّت خواهد داد.


عاقبت همه امور (مثل مبارزه) از آن متقین

قرآن میگوید: وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(اعراف: 128) خب عاقبت -پایان کار- یعنی چه؟ پایان کار متعلّق است به متّقین؛ هم پایان کار دنیا متعلّق به متقّین است، هم پایان کار آخرت متعلّق به متّقین است، هم مبارزات اگر بخواهد پیروز بشود متعلّق به متّقین است، هم در میدان جنگ اگر بخواهید بر دشمن پیروز بشوید باید متّقی باشید. ببینید! [اگر] دقّت بکنید، [می‌بینید] عاقبت مال متّقین است؛ این را یک خرده عمق پیدا کنیم، دقّت پیدا کنیم، از جمله نگذریم.
  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۲۵

گزیده بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان 98

| پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۴۳ ق.ظ

98/02/11 گزیده بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان

شهید مطهری دارای فکر خوب، بیان خوب و دنبال کننده خب

شهید عزیز ما، مرحوم آقای مطهّری (رضوان ‌الله ‌تعالی‌ علیه) به معنای واقعی کلمه یک معلّم دلسوز بود، خوب فکر میکرد، خوب بیان میکرد، خوب دنبال میکرد؛ صِرف اینکه حرفی بزنیم و تکلیفی اداء کنیم نبود. ما از نزدیک میدیدیم که چگونه دلسوزانه، رسوخ اندیشه‌های عمیق اسلامی خود را در ذهن جوانهای آن دوره -با همه‌ی محدودیّتهایی که وجود داشت- دنبال میکرد و در این راه شهید شد؛ این مهم است؛ این شهادت، امضای قطعی حقّ متعال پای کارنامه‌ی این شهید عزیز است.


توان مالی بدون نیروی انسانی موجب سفاهت و یا سطله پذیری (نفت) و معلم انسان ساز

خب، قشر معلّم واقعاً یک قشر شریف و محترمی است؛ علّت هم این است که برای یک کشور، برای یک تمدّن، برای یک ملّت، مهم‌تر از همه‌ی سرمایه‌ها، سرمایه‌ی انسانی است؛ یعنی اگر شما پول داشته باشید امّا سرمایه‌ی انسانی درست و حسابی نداشته باشید، به جایی نمیرسید؛ مثل همین کشورهای پول‌داری که می‌بینید پولهایشان کجاها خرج میشود، دست چه کسانی میرود؛ جیبهای گشاد پُرپولشان به صورت بسیار سفاهت‌آمیز در اختیار دستهای خائن به بشریّت قرار میگیرد؛ خب این در نتیجه‌ی چیست؟ [چون] پول دارند، انسان ندارند؛ پول دارند، اندیشه‌ورز ندارند، نیروی انسانی ندارند، سرمایه‌ی انسانی‌شان ضعیف است. اگر منابع زیرزمینی فراوانی داشته باشیم، [امّا] نیروی انسانی نداشته باشیم، فایده‌ای ندارد. کشور ما روی دریای نفت خوابیده بود؛ [ولی] نه خبر داشتیم، نه بلد بودیم؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که آنهایی که خبر داشتند و بلد بودند، آمدند مسلّط شدند به نفت ما. نفت ما را میبردند، تمدّن خودشان را میساختند، کارخانه‌های خودشان را راه می‌انداختند و در دوران جنگی که بود، از این نفت برای پیروزی خودشان استفاده میکردند و یک چیز مختصری هم به ما میدادند؛ زمان طاغوت این جوری بود؛ [این] نتیجه‌ی سرمایه‌گذاری نکردن بر روی منابع انسانی است. خب، این منابع انسانی را شما الان دارید تولید میکنید؛ ببینید اهمّیّت کار کجا است! شما دارید پرورشش میدهید، شما دارید [آن را] پردازش میکنید. بنده اهل تعارف نیستم؛ آنچه بنده سالهای متمادی درباره‌ی نقش معلّم و دانشجو یا معلّم و آموزش و پرورش اظهار کرده‌ام، برخاسته‌ی از این احساس است؛ برخاسته‌ی از این باور است که معلّم یک چنین نقشی دارد.


معلم جهادگر میدان مبارزه با جهل و پایه ریز تمدن نوین: فکر و بعد فرهنگ و بعد تمدن

در واقع، پایه‌ریز تمدّن نوین، شما هستید؛ چون نیروی انسانیِ شایسته اگر نباشد، تمدّنی به وجود نخواهد آمد. شما جهادگرانی در میدان کارزار با جهل و بی‌سوادی هستید. ببینید! یک جوان را، یک کودک را، یک نوجوان را شما از وادی بی‌سوادی و ظلمات می‌آورید به وادی نور و علم، با جهاد؛ کار سختی هم هست. شما در واقع هویّت‌سازی فرهنگی میکنید. هویّت‌سازی خیلی مهم است؛ هویّت‌سازی برای انسانها در یک جامعه خیلی مهم است؛ [انسانها باید] احساس هویّت کنند. هویّت انسان به فرهنگ او است، به دانسته‌های او است، به سبک زندگی او است. تمدّن، متّکی به فرهنگ است؛ اگر فرهنگ قوی و غنی وجود نداشته باشد، تمدّن به معنای مصطلح و رایجِ خودش به وجود نمی‌آید. فرهنگ چیست؟ مجموعه‌ی عناصر سازنده‌ی فکر و عمل انسان؛ این فرهنگ است. این از کجا ناشی میشود؟ فرهنگ به نوبه‌ی خود متّکی است به فکر، اندیشه و جهان‌بینی؛ [یعنی] نوع تلقّی انسان و مجموعه‌ی انسانی از جهان و عالم وجود و هستی و آفرینش و مانند اینها؛ این است که پایه‌ی اصلی فرهنگ است و پایه‌ی اصلی تمدّن است.


سند 2030 تغییر دهنده سبک زندگی بر اساس مبانی غربی و تربیت سرباز برای غربی های وحشی

عزیزان من! درست توجّه کنید؛ مخصوصاً مسئولین عزیز و محترمی که تشریف دارند، توجّه کنند. اینجا است که اهمّیّت سند ۲۰۳۰ معلوم میشود. لُبّ کلام و جان کلام در این سند ۲۰۳۰ که فصل مهمّی مربوط به آموزش و پرورش دارد، این است که نظام آموزشی باید سبک زندگی را و فلسفه‌ی حیات را بر اساس مبانی غربی به کودک بیاموزد؛ این آن لُبّ کلام در سند ۲۰۳۰ است. یعنی چه؟ یعنی جنابعالی، انسان متدیّن و علاقه‌مند به کشورتان، علاقه‌مند به آینده‌تان، در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید. (معظّمٌ‌له در پاسخ به شعار حضّار فرمودند: «اینجا جای گوش کردن است، جای شعار دادن نیست؛ درست توجّه کنید.») این که روی سند ۲۰۳۰ این قدر اصرار دارند و کار میکنند، آشکار و غیر آشکار سعی میکنند این را تحکیم کنند بر مناسبات کشورها از جمله کشور ما، این معنایش این است؛ چون دستورات و توصیه‌ها و نکات اصلی موجود در این سند برای آموزش و پرورش این است که آموزش و پرورش باید جوری مناسبات فکری شاگردان را تنظیم کند که فلسفه‌ی زندگی‌شان، اساس زندگی‌شان، مفهوم حیات در نظرشان، طبق تفکّر غربی باشد. همین که عرض کردم؛ شما اینجا بنشینید سرباز درست کنید برای انگلیس و فرانسه و آمریکا و بقیّه‌ی این وحشی‌های کراوات‌زده‌ی ادکلن‌زده‌ی ظاهرساز؛ همینهایی که آدم میکشند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، به آدمکش کمک میکنند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند؛ میگویند آقا چرا شما به سعودی کمک میکنید؟ میگویند ما به پولش احتیاج داریم؛ میدانند که در یمن چه ‌کار دارد میکند، در عین حال کمکش میکنند. اینها بنشینند آنجا، ما برای اینها در ایران و در کشورهای آسیا و غرب آسیا و کشورهای اسلامی و مانند اینها، سرباز و پشتیبان و رعیّت تربیت کنیم؛[سند] ۲۰۳۰ این است.


به علل سیاسی تلاش برای بی قدر نمودن آموزش و پرورشِ خدوم به انقلاب در تربیت دانشمندان و مجاهدان و جوان امروز اهل معنویت

خب، یک نکته‌ای که حتماً باید مورد توجّه باشد این است که جامعه‌ی فرهنگیان -یعنی معلّمین و کارمندان فرهنگی- در این چهل سالِ دوران انقلاب کارهای بزرگی انجام دادند، کارهای ثمربخشی انجام دادند. درست توجّه بفرمایید؛ یک عدّه‌ای میخواهند آموزش و پرورش را به دلایل گوناگون سیاسی بی‌قدر و قیمت کنند؛ این بی‌انصافی است، این خلاف واقع است. من البتّه نواقص موجود آموزش و پرورش را میدانم، بنده فاصله‌ی آموزش و پرورش کنونی را با نقطه‌ی مطلوب میدانم، امّا فاصله‌ی آموزش و پرورشِ موجود با آن وضع اسفباری که قبل از انقلاب داشت، را هم میدانم. آموزش و پرورش در دوره‌ی انقلاب -در این چهل سالِ ‌انقلاب- کارهای بزرگی انجام داده. همین دانشمندان گوناگونی که کشور شما را از لحاظ فنّاوری نانو جزو پنج کشور اوّل دنیا قرار دادند، در آموزش و پرورش تربیت شدند؛ همین نسل سوّم و چهارم انقلاب که نه امام را دیده، نه دوران دفاع مقدّس را دیده، نه شهدای نامدار دوره‌ی هشت‌ساله را دیده، امروز محکم و استوار در مقابل دشمن می‌ایستد، اصرار میکند که برود از حرم دفاع بکند و میرود دفاع میکند، یکی شهید میشود، ده نفر هم شهید نمیشوند و برمیگردند. این انگیزه‌ی مجاهدت کردن چیز کمی نیست، اینها را چه کسی تربیت کرده؟ آموزش و پرورش تربیت کرده؛ آن هم در این دنیا. [اینکه] در دنیای اینترنت، در دنیای مفاسد گوناگون اخلاقی، در دنیای ماهواره، این جور جوان تربیت کنید، این خیلی هنر است. این اردوهای جهادی را چه کسی تهیّه میکند؟ چه کسی میرود اردوهای جهادی؟ این جوانها میروند؛ اینها را آموزش و پرورش تربیت کرده. این همه کار بزرگ علمی در این کشور انجام گرفته، این همه مظاهر و نشانه‌های حقیقی دین‌داری در جامعه وجود دارد -که بنده بارها گفته‌ام، جوان امروز با قرآن و با دعای ندبه و با ماه رمضان و با گریه و با توسّل و با تضرّع و با پیاده‌روی به کربلا و با اینها زندگی میکند- این حرفها کجا بود، کِی بود؟ این همه شهیدِ دانش‌آموز ما داریم، چندین هزار شهید دانش‌آموز ما داریم، چه تعداد زیادی شهید معلّم داریم، این دانش‌آموزهای شهید را چه کسی تربیت کرده؟ همین معلّمین، همین آموزش و پرورش. دست‌کم نگیرید آموزش و پرورشِ دوره‌ی انقلاب را؛ در دوره‌های مختلف خیلی کار کردند.


هدف آموزش پرورش تربیت انسانهای دانا، توانا، خردورز، پارسا، کارآمد، مبتکر، شجاع، اهل اقدام نترس و هوشیار و محور مرزهای جدید علم

خب ببینید، آن وضع مطلوبی که ما میخواهیم این است: آموزش و پرورش باید بتواند انسانهایی تربیت کند دانا باشند، توانا باشند، خردورز باشند، پارسا باشند، پرهیزکار باشند، پاکدامن باشند، کارآمد باشند، مبتکر باشند، شجاع باشند، اهل اقدام باشند، از دشمن نترسند، از تهدید نترسند، خواب‌رفتگی و غفلت پیدا نکنند؛ انسانهای این ‌جوری تربیت کند. این [طور] اگر شد، این کشور به همانی که بنده آرزو کردم و گفتم و وعده دادم و ان‌شاء‌الله خواهد شد، خواهد رسید؛ یعنی ما تا چند دهه بعد -آن روز من گفتم تا پنجاه سال که حالا چند سالش گذشته- مثلاً تا پنجاه سال دیگر [به جایی میرسیم که] هر کسی در دنیا بخواهد مرزهای جدید علم را به دست بیاورد، مجبور باشد فارسی یاد بگیرد. تربیت یک چنین انسانهایی، یک چنین جوانهایی، پایه‌ی اصلی ایرانِ سربلند فردا است، پایه‌ی اصلی تمدّن نوین اسلامی است.


تحقق سند تحول آموزش و پرورش نیازمند روحیه انقلابی

عزیزان من! سند تحوّل، یک ریل‌گذاری است؛ سند تحوّل میتواند آموزش و پرورش را به آن سرمنزل مورد نظر برساند؛ ما باید کاری کنیم که این اتّفاق بیفتد. خب گفتند ابلاغ کردیم، درست هم هست ابلاغ شده لکن ابلاغ کافی نیست، ابلاغ قدم اوّل است؛ باید کاری کنیم که این سند محقّق بشود. من پارسال گفتم جوری عمل کنید که بدنه‌ی آموزش و پرورش این سند را بخواند، بشناسد، بنیوشد، بفهمند که چه کار بنا است در آموزش و پرورش انجام بگیرد؛ سند، سند بسیار خوبی است؛ این دنبالگیری میخواهد، کار میخواهد. اوّلین چیزی که لازم است و نیاز اصلی این حرکت است، روحیه‌ی انقلابی است.


نگذشتن خداوند از تضعیف کننده روحیه انقلابی و این روحیه جان ملت ایران

خداوند نخواهد گذشت از آن کسانی که با قلمشان، با بیانشان سعی میکنند روحیه‌ی انقلابی را در بین مردم ما و جوانهای ما تضعیف کنند؛ خدا از اینها نمیگذرد. این انقلاب به وسیله‌ی جانهای مردمِ همین کشور تحقّق پیدا کرد؛ این انقلاب بود که توانست کشور را از زیر سلطه و بار حکومتی که به وسیله‌ی بیگانگان در این کشور بر سرِ کار آمده بود و برای بیگانگان کار میکرد، خارج کند. عزیزانِ من؛ حکومت پهلوی‌ای که به وسیله‌ی انقلاب بَرافتاد، دو پادشاه داشت: رضا و محمّدرضا؛ رضا را انگلیس‌ها سرِ کار آوردند، محمّدرضا را هم انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها. خب شما ببینید این حکومتی که به وسیله‌ی دستهای بیگانه سرِ کار بیاید، برای مردم خودش چه نسبتی خواهد داشت، برای آن بیگانه چه نسبتی خواهد داشت. رضای پهلوی -رضاخان- به وسیله‌ی انگلیس‌ها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ به خاطر هیاهوهایی که هیتلر میکرد و مانند اینها، [چون] طبیعتش، طبیعت هیتلری بود، یک مقداری علاقه‌مند به طرف آلمانها شد و گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید؛ اینها انگلیس‌ها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت. خب برای یک کشور، برای یک ملّت بیش از این سرافکندگی که در رأس کشور یک کسی باشد که حکومت انگلیس او را بیاورد سرِ کار، بعد که نپسندید و بر خلاف میلش شد، بگوید برو؛ او هم مجبور باشد برود! خیلی خب انگلیس‌ها پیغام دادند که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر، بلند شد رفت خانه‌ی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیس‌ها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راه‌های مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتی‌اش کردند و بردند. برای یک ملّت، ننگ از این بالاتر؟ انقلاب آمد این حکومت را سرنگون کرد، انقلاب آمد کشور را از زیر پای این انسانهای حقیر و پست و ظالم بیرون کشید. روحیه‌ی انقلابی جان این ملّت است، روح این ملّت است. آن وقت آن قلمی که این روحیه را در مردم تضعیف کند و تشکیک کند در انقلاب، این را خدا خواهد بخشید؟


رضا شاه دارای روحیه هیتلری و میدان دهنده به آلمانها و نوکر انگلیس و محمد علی فروغی دلال و عامل انگلیس

عزیزانِ من؛ حکومت پهلوی‌ای که به وسیله‌ی انقلاب بَرافتاد، دو پادشاه داشت: رضا و محمّدرضا؛ رضا را انگلیس‌ها سرِ کار آوردند، محمّدرضا را هم انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها. خب شما ببینید این حکومتی که به وسیله‌ی دستهای بیگانه سرِ کار بیاید، برای مردم خودش چه نسبتی خواهد داشت، برای آن بیگانه چه نسبتی خواهد داشت. رضای پهلوی -رضاخان- به وسیله‌ی انگلیس‌ها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ به خاطر هیاهوهایی که هیتلر میکرد و مانند اینها، [چون] طبیعتش، طبیعت هیتلری بود، یک مقداری علاقه‌مند به طرف آلمانها شد و گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید؛ اینها انگلیس‌ها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت. خب برای یک کشور، برای یک ملّت بیش از این سرافکندگی که در رأس کشور یک کسی باشد که حکومت انگلیس او را بیاورد سرِ کار، بعد که نپسندید و بر خلاف میلش شد، بگوید برو؛ او هم مجبور باشد برود! خیلی خب انگلیس‌ها پیغام دادند که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر، بلند شد رفت خانه‌ی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیس‌ها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راه‌های مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتی‌اش کردند و بردند. برای یک ملّت، ننگ از این بالاتر؟


تحوّل آموزش و پرورش نیازمند روحیه‌ی انقلابی یعنی اهل اقدام بودن و استقبال کننده نقد و سم بودن کارهای تزیینی

برای تحوّل آموزش و پرورش روحیه‌ی انقلابی لازم است. روحیه‌ی انقلابی یعنی ترس نداشته باشید، ملاحظه‌کاری نداشته باشید، محافظه‌کاری نداشته باشید؛ وقتی تشخیص دادید، عمل کنید، اقدام کنید؛ پیش بروید، به توقّف راضی نشوید؛ کارها را تزیینی انجام ندهید. گاهی انسان یک کاری انجام میدهد، حالت تزیینی و تشریفاتی دارد؛ اینها سَم است؛ نخیر، کار را جدّی انجام بدهید؛ اینها تحوّل را عملی میکند، ممکن میکند، تحقّق پیدا میکند. البتّه معنای اینکه من میگویم توقّف نکنید، بروید، حرکت کنید، اقدام کنید، این نیست که اگر نقد عالمانه‌ای به شما شد، گوش نکنید؛ نخیر؛ یکی از حرکتهای انقلابی هم همین است؛ نقد عالمانه را به گوش بگیرید، قدر بدانید، از ناقد و نقّاد استقبال کنید.


سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی قلب آموزش و پرورش و لزوم جدیت برای تطبیق متون آموزشی با سند تحول

سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی قلب آموزش و پرورش است، این قلب را گرامی بدارید، اهمّیّت بدهید و حفظ کنید؛ برنامه‌ریزی آموزشی خیلی چیز مهمّی است. متون آموزشی‌ای که در این مرکز، در این سازمان تولید میشود، باید با شیوه‌نامه‌ی همین تحوّل منطبق باشد؛ این کار لازمی است؛ البتّه شنیده‌ام که مشغول شده‌اند؛ گزارش گرفته‌ام، این کار را دارند میکنند منتها باید با سرعت و جدّیّت انجام بگیرد. دوازده سال زمانْ معیّن شده آن طور که به من گزارش کردند؛ نه! دوازده سال قابل قبول نیست. متون آموزشی دوازده سال دیگر با سند تحوّل تطبیق پیدا کند؟ نه! امروز روزی است که «ساعتها» در پیشرفت جوامع نقش دارند، ساعت! دوازده سال؟ نه! زمان معیّن کنید، زمان کوتاه؛ تلاش را، جدّیّت را بیشتر کنید.


لزوم گنجانیده شدن معارف انقلاب و منحصر نشدن آن در کتب معارف دینی و  ادبیات

یکی از چیزهایی که در این متون باید حتماً مورد توجّه قرار بگیرد این است که پیامهای انقلاب و معارف انقلاب در این متون باید گنجانده بشود. معارف انقلاب فقط در کتاب معارف دینی و مانند اینها نیست، یا در کتاب مثلاً ادبیّات و امثال اینها؛ در همه‌ی متون میشود به مناسبت‌هایی معارف انقلاب را، اشاره‌های انقلاب را،‌ درسهای انقلاب را گنجاند. بنده مکرّر گفته‌ام؛ گاهی یک معلّم ریاضی، یک معلّم فیزیک، سرِ کلاس یک کلمه ممکن است بگوید که از یک ساعت سخنرانیِ این حقیر تأثیرش در آن دانش‌آموز بیشتر باشد.


لزوم تربیت معلم تقوا و انقلاب و رعایت مر قانون زیر فشارها

یک مسئله‌، مسئله‌ی دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی است که آقای وزیر اشاره کردند؛ بله، بنده هم اطّلاع دارم که کمّیّتها بالا رفته؛ باید هم بالا برود، هنوز هم کم است، هنوز هم آموزش و پرورش در معرض بازنشستگی وسیعی است و باید جبران بشود؛ هم کمّیّتها را باز هم باید زیاد کرد، هم کیفیّت‌ها را باید بالا برد، هم نوع کاری که در این دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی انجام میگیرد بایستی موجب تربیت دینی و انقلابی معلّمین باشد. کاری کنید که مدرسه و کلاس، از معلّمی بهره‌مند بشود که خود این معلّم به معنای واقعی کلمه معلّم دین و تقوا و پارسایی و انقلاب باشد. فشار این و آن را هم قبول نکنید؛ شنیده‌ام که گاهی اوقات اِعمال فشار میشود از طرف مراکز گوناگون قدرت. زیر فشار [قرار نگیرید]، مرّ قانون را رعایت کنید، بر طبق قانون حرکت کنید.


لزوم حفظ جایگاه در المپیادهای جهانی و تقویت مدارس استعداهای درخشان

در همین رابطه، مدارس استعدادهای درخشان است که خیلی مهم است، نخبه‌پروری خیلی مهم است، مدارس استعدادهای درخشان نبایست تضعیف بشود، هر چه میتوانید اینها را تقویت کنید و جایگاه کشور در المپیادهای جهانی بایستی حفظ بشود. البتّه من شنیده‌ام در چند رشته تنزّل پیدا کرده‌ایم؛ در ریاضی، در فیزیک، در رایانه، در شیمی، رتبه‌های ما پایین آمده. باید اینها جبران بشود. یکی از افتخارات کشور، همین بچّه‌های المپیادی هستند که میروند رتبه‌های بالا را در دنیا کسب میکنند و می‌آیند؛ نگذارید رتبه‌ی اینها تنزّل پیدا کند.


رسالت اموزش و پرورش نشاط با ورزش و برنامه های جذاب نه با بزن و بکوب و رقاصی

یک موضوع دیگر و نکته‌ی دیگر، مسئله‌ی نشاط و سرزنده بودن در محیط دانش‌آموزی است. بنده این حرف را زیاد تکرار کرده‌ام -چه برای دانشجوها، چه برای عموم جوانهای کشور، چه برای دانش‌آموزها- که بایستی محیطشان محیط نشاط باشد. این را خیلی‌ها بد میفهمند. خیال میکنند وقتی میگوییم «نشاط»، یعنی باید آنجا بزن و بکوب و رقّاصی و [امثال اینها باشد]! نشاط این نیست؛ نشاط یعنی جوان سرزنده باشد، پژمرده نشود؛ با ورزش، با فوق‌برنامه‌های آموزنده و جذّاب، با این چیزها، نه با آن کارهایی که شنیده‌ام در بعضی از مدارس میشود، البتّه اینها را باید شماها مراقبت کنید، دنبال بکنید؛ یعنی مسئولیت مستقیمش به عهده‌ی خود آموزش و پرورش است. شنیده‌ام بعضی از مدارس از این جهت وضع خوبی ندارند؛ به اسم «نشاط» [کارهایی میکنند]. «نشاط» این است که شما کاری کنید که این جوان، سرحال، سرزنده، باامید، باانگیزه، آماده‌ی به کار، پُرانرژی مشغول کار بشود، درس بخواند.


فشار درسی گاهی ضد نشاط و فشار برای امتیاز بالاتر آموزشگاه در کنکور

گاهی اوقات فشارهای درسی، ضدّ نشاط است؛ در بعضی از مدارس، آن قدر روی این نوجوان و جوان فشار درسی می‌آورند که آدم میبیند این پژمرده شد، افسرده شد. حالا البتّه نیّتشان ان‌شاءالله خیر است امّا بعضی‌ها میگویند اینها برای این است که [آن] آموزشگاه در کنکور اسم پیدا کند؛ [یعنی] به فکرِ این جوان نیستند، به فکر آموزشگاهند تا بگویند ما فلان قدر در کنکور مثلاً فرض کنید که قبولی داشتیم یا نمره‌ی زیر ۱۰۰ داشتیم و از این قبیل؛ فشار می‌آورند روی جوان و نوجوان، برای نام خودشان. به نظرم باید بنشینید روی اینها فکر کنید؛ همه‌ی اینها چیزهایی است که احتیاج دارد به کار کردن، فکر کردن و بعد دنبال کردن. این هم یک نکته که حائز اهمّیّت است.


لزوم حل کرد کنکور با وجود صندلی خالی در دانشگاه

برای کنکور هم یک فکری بکنید. من البتّه هیچ اظهارنظری نمیکنم، یعنی من واقعاً کارشناسِ این قضیّه نیستم لکن کارشناس‌های آموزش و پرورش بنشینند فکر کنند و ببینند واقعاً حالا که دانشگاه‌های ما میگویند: «ما صندلی خالی داریم» -هر سال اعلام میشود کلاس‌های دانشگاه‌ها، صندلی خالی دارند- بودن این کنکور، نبودنش، به همین شکل بودنش، تغییر پیدا کردنش [کدام بهتر است]. بالاخره بنشینید یک فکر صحیح، عمیق و عملی کنید، بعد هم دنبالش اقدام کنید، این قضیّه را حل کنید.


نقص معاونت پرورشی در ساختار اداری و نیروی انسانی پرانگیزه و انقلابی و منابع مالی

یک مسئله‌ی خیلی مهم، مسئله‌ی معاونت پرورشی است که بنده در همین جلسه در سالهای گذشته بارها روی مسئله‌ی معاونت پرورشی تکیه کردم. یک سیاست نانوشته -و بعضاً نوشته‌ای- وجود داشت برای حذف معاونت پرورشی. خب در سالهای اخیر نه، الحمدللّه کارهایی شده است، معاونت پرورشی باز وجود دارد، منتها این مقداری که تا الان تحقّق پیدا کرده به نظر بنده کافی نیست. معاونت پرورشی نقصهایی دارد، هم در ساختار اداری، هم در نیروی انسانی پُرانگیزه و انقلابی، هم در منابع مالی.


لزوم حفظ عزت نفس معلم با حمایتهای مالی و سوء استفاده سیاسی و جناحی از این مسئله

معلّم محترم، شریف و آبرودار است؛ باید عزّت نفْس معلّم محفوظ بماند. نوع رفتار با مسئله‌ی درآمدهای مالی معلّمین باید جوری باشد که عزّت نفْس معلم مورد تعرّض قرار نگیرد. افرادی که در مسائل گوناگون جناحی، سیاسی، گاهی [همراه با] دستهای احیاناً بیگانه حرکت میکنند و فکر میکنند، در صددند از این نقطه‌ی ضعف استفاده کنند برای مقاصد خودشان؛ آن یک مسئله است، امّا قطع نظر از آن هم که حساب بکنیم، باید جوری عمل کنید که عزّت نفْس معلّم محفوظ بماند.


لزوم تعمیر و ساخت مدارس آسیب دیده در سیل به کمک دولت و خیرین مدرسه ساز

نکته‌ی دوّم راجع به دانش‌آموزان سیل‌زده است؛ نگذارید از لحاظ تحصیلی عقب بمانند؛ هم تعمیر مدارس و ساخت مدارس -که ان‌شاء‌الله وعده‌اش هم داده شد و باید ان‌شاء‌الله در روال طبیعی خود با جدّیّت دنبال بشود و خیّرین مدرسه‌ساز که انصافاً یک جریان بسیار خوب و مفیدی در کشور هستند، اینها کمک کنند که این کار انجام بگیرد؛ مدارس زیادی ویران شده، ساختن اینها و مجدّداً آباد کردن اینها تلاش زیادی لازم دارد، منابع مالی زیادی هم لازم دارد، این کار به کمک دولت و مردم و خیّرین انجام بگیرد- و هم تا وقتی که این کار انجام نگرفته است، همین دانش‌آموزانی که هستند، چه در مراکز اقامتشان یا اردوگاه‌هایشان، هر کجا که هستند، جوری باشد که از تحصیل عقب نمانند؛ مسئله‌ی تحصیل خیلی مهم است.


تلاش علمی گسترده در کشور توسط جوانهای متدین و متعبد باطل کننده ادعای جدایی دین از علم و سخن روزنامه‌نگار عرب

دستگاه‌های علم و آموزش و تحقیق در کشور -که الحمدللّه زیادند؛ امروز ما در کشور دستگاه‌های تحقیق و پژوهش و علم و مانند اینها زیاد داریم- افتخار کنند که توانسته‌اند وسوسه‌ی دروغین معارضه‌ی علم و دین را باطل کنند؛ این وسوسه‌ای است که قدرتمندان مادّی دنیا از دو سه قرن قبل روی این کار کردند که اثبات کنند علم و دین با هم نمیسازند؛ امروز در جمهوری اسلامی پرچم دین از همه جا برافراشته‌تر است، از لحاظ علمی هم کشور، یکی از کشورهای پیشرو از لحاظ علمی است. کشورهای سکولار، کشورهای تحت امر آمریکا، کشورهایی که سیاستشان تابع سیاستهای غربیِ آمریکایی است، نه فقط از دین عقب مانده‌اند، از علم هم عقب مانده‌اند. شنیده‌ام یک روزنامه‌نگار عرب خطاب به همان حکّامِ خودشان نوشته بوده است که «فرق شما و ایران این است که ایران رآکتور میسازد، شما کاباره میسازید؛ آنها غنی‌سازی هسته‌ای میکنند، شما شراب توزیع میکنید، مفاسد غربی را در جامعه‌تان ترویج میکنید»؛ این افتخارِ بزرگِ کشور ما است.

امروز هزاران دانشمندِ محقّق و متفکّر -چه در دانشگاه‌ها، چه در مراکز علمیِ دیگر- مشغول تعلیم و تدریس و کارند؛ بنده از روی اطّلاع عرض میکنم؛ غالباً هم جوان، غالباً هم متدیّن، خیلی‌شان [هم] بسیار متعبّد؛ با هویّت دینی و اسلامی، با هویّت ایرانیِ سربلند، در حوزه‌های گوناگون با انگیزه‌ی بالا دارند کار میکنند؛ نوآوری میکنند، آموزش میدهند، تحقیق میکنند؛ هم تولید علم میکنند، هم بر اساس آن علم، در بخشهای مختلف، فنّاوری به وجود می‌آورند. البتّه چون عقب‌افتادگی‌ ما زیاد بوده، این حرکتی که امروز در کشور وجود دارد، باید سالها ادامه پیدا کند؛ حرکتِ خیلی خوب و پرتلاشی است منتها باید ادامه پیدا کند تا اینکه ان‌شاءالله نتایجش کاملاً دیده بشود.


مهارت آموزی، یادگیری نحوه تحقق یافته های علمی موجب برکات

یک مسئله هم، مسئله‌ی مهارت‌آموزی است که من قبلاً هم روی این تکیه کرده‌ام؛ یعنی یافته‌های علمی را در عمل پیاده‌ کردن و تحقّق ‌دادن و این را به دانش‌آموز و جوان و دانشجو یاد دادن؛ که البتّه مرکز اصلی‌اش آموزش و پرورش است، یعنی از دبیرستان باید شروع بشود، از مدرسه باید شروع بشود. اگر روح مهارت‌یابی در جوان زنده شد، یعنی یاد گرفت که یافته‌ی علمی را بتواند تحقّق عملی ببخشد، آن وقت این خیلی برکات در آینده خواهد داشت.


آرایش جنگی دشمن از نظر اقتصادی و سیاسی و فضای مجازی و دولت ترامپ نشانده دهنده واقعیت عریان آمریکا

توجّه بکنید، امروز دشمنِ ما از همه‌ی اطراف مشغول تهاجم است؛ از لحاظ اقتصادی که می‌بینید؛ از لحاظ اطّلاعاتی، مشغول برنامه‌ریزی‌اند که نفوذ اطّلاعاتی کنند؛ از لحاظ فضای مجازی، دارند برنامه‌ریزی میکنند برای اینکه از این طریق به کشور ضربه بزنند. دشمن است دیگر! دشمن در درجه‌ی‌ِ اوّل یعنی آمریکا و صهیونیسم؛ مخصوص این حکومتِ فعلیِ آمریکا هم نیست، قبلی‌ها هم همین جور بودند، منتها با شکلهای مختلف. کمکی که این شخصی که حالا سرِ کار است به ما کرده -که باید ممنون باشیم- این است که آمریکا را عریان نشان میدهد. قبلی‌ها آن طور که من گفته بودم، دست چدنی را داخل دستکش مخملی میکردند. خیلی‌ها نمیدیدند، اشتباه میکردند؛ [امّا] این بی‌عقلها چدن را کشیدند بیرون، دارند به همه نشان میدهند. حرکتشان، حرکت آشکار است. از همه طرف دشمن وارد شده. مسئولین کشور و آحاد توانا و آحاد مردم باید در مقابله‌ی با این دشمن هر کاری که میتوانند [انجام دهند]. در هر بخشی، در هر رشته‌ای که میتوانند، بایستی خودشان را آماده کنند، وارد میدان باشند. احساس مسئولیّت کنند. آرایش دشمن آرایش جنگی است؛ از لحاظ اقتصادی آرایش جنگی گرفته؛ از لحاظ سیاسی آرایش جنگی گرفته؛ فقط از لحاظ نظامی علی‌الظّاهر آرایش جنگی ندارد که آن هم البتّه حواس نظامی‌های ما جمع است؛ همان‌ طور که عرض کردم از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همه‌ی بخشهای مختلف.


اقتدار در اتحاد مردم و اقوام و مسؤولین

و یکی از اساسی‌ترین کارها حفظ اتّحاد و وحدت کلمه است. آحاد ملّت مراقب باشند به خاطر اختلاف نظرهای کوچک و اختلاف سلیقه‌های کوچک، در مقابل هم قرار نگیرند. بدانند که قدرت این ملّت در اتّحاد است؛ اتّحاد آحاد مردم، اتّحاد گروه‌های اجتماعی گوناگون، اتّحاد اقوام مختلفی که در کشور زندگی میکنند، اتّحاد مسئولین کشور با مردم، مردم با مسئولین کشور؛ این است که به این کشور اقتدار میبخشد و تا حالا اقتدار بخشیده و بحمدالله این اقتدار هست؛ این [اقتدار] را حفظ کنند. و بدانند به توفیق الهی این توطئه‌هایی که دشمن دارد انجام میدهد، همه‌ی این تدبیرهایی که علیه ملّت ایران دارند انجام میدهند، با وجود تبلیغات وسیعی که برای مشوب(پریشان) کردن ذهنها و مخلوط کردن صحنه دارند، به ضرر خود او تمام خواهد شد.


دیدن جوانها شکست امریکا و صهیونیسم

شما جوانهای عزیز به توفیق الهی شکست آمریکا را خواهید دید؛ به توفیق الهی به زانو در‌آمدن صهیونیسم را خواهید دید؛ به توفیق الهی عظمت و عزّت نهایی ملّت ایران را مشاهده خواهید کرد. رحمت خدا بر امام بزرگوارمان، رحمت خدا بر شهدای عزیزمان، رحمت خدا بر همه‌ی مجاهدان راه حق.


  • ۰ نظر
  • ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۴۳

گزیده بیانات در دیدار کارگران 98

| پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۵۷ ق.ظ

98/02/04 گزیده بیانات در دیدار کارگران

کار همچون بهار موجب شکوفایی استعدادها

همچنان که بهار، استعدادهای زیرزمینی و استعدادهای طبیعی را شکوفا میکند -در بهار درختان میوه میدهند، برگ و بار میدهند، سایه می‌اندازند؛ در بهار طبیعت زنده میشود و استعدادهای درونیِ خودش را بُروز میدهد- کار هم همین جور است؛ کار، همه‌ی استعدادهای باطنی و واقعی را در معرض بُروز و ظهور می‌آورد. اگر علم باشد امّا این علم به کار نیفتد چه فایده‌ای دارد؟ اگر ابتکار و استعداد درونی در افراد باشد امّا کار نباشد و به کار نیفتد، این استعداد سودی به کسی نمیبخشد؛ کار است که استعدادها را، ظرفیّتها را، واقعیّتهای موجود را در منابع انسانی بُروز میدهد، ظهور میدهد و مورد استفاده قرار میدهد؛ خب این اهمّیّت کار است.


کار نه تنها یک نیاز بلکه یک ارزش

یکی از وظایف بزرگ جامعه‌ی اسلامی و مسئولان همین است که ارزش کار را برای افکار عمومی روشن کنند؛ کار بشود یک ارزش، نه فقط یک نیاز. البتّه کار، نیاز است -نیاز جامعه است، نیاز خود فرد است؛ هم نیاز زندگی است، هم نیاز روحی و روانی است؛ [یعنی] کار، نیاز روحی و روانی هم هست- امّا صرفاً یک نیاز نیست؛ کار، یک ارزش والا در جامعه است؛ این را بایستی ما به شکل فهم عمومی و ادراک عمومی مردم دربیاوریم؛ اگر این معنا -به معنای واقعی کلمه- روشن شد، آن وقت ارزش کارگر بالا خواهد رفت. کارگر را در جامعه بایستی ارزشمند معرّفی کرد. فرق هم نمیکند؛ کارگرِ همه‌ی بخشها؛ این بخشهایی که اسم آوردند -که شما دوستان، نماینده‌ی آن بخشها هستید- و بقیّه‌ی بخشها؛ هر جایی که کار هست، هر جایی که تحرّک هست، هر جایی که تولید هست.


رونق تولید از ارکان اقتصاد مقاومتی و معلول کار جهادی و ثمره آن متکی نبودن اقتصاد به نفت و عزت ملی

رونق تولید به شرایطی متوقّف است که یکی از آنها کار است. این کار باید جهادی باشد؛ کارِ فوق‌العاده باید در کشور انجام بگیرد تا رونق تولید به وجود بیاید؛ اگر رونق تولید به وجود آمد، این خود یکی از ارکان اصلی اقتصاد مقاومتی است. وقتی اقتصاد مقاومتی [محقّق] شد، معنایش این است که جامعه نگران این نخواهد بود که فلان اراذل آمریکایی یا صهیونیستی یا غیره چه تصمیمی درباره‌ی نفت ما میگیرد یا درباره‌ی اقتصاد ما میگیرد یا مواردی مانند اینها. اینکه من روی رونق تولید و وسیع‌تر [از آن] روی اقتصاد مقاومتی تکیه میکنم و روی کالای ایرانی و روی تحرّک کاری در کشور تکیه میشود، برای این است. ملّت به عزّت و استغناء از بیگانگان نیاز دارد. یک ملّت در کنار اصلی‌ترین نیازهای خود، عزّت ملّی را قرار میدهد. ملّتها راضی نیستند تحت نفوذ و تأثیر تصمیم‌گیرانی باشند که یا دوست این ملّت نیستند یا دشمن این ملّتند. امروز بسیاری از این تصمیم‌گیران دنیا در مسائل اقتصادی، دشمنان ملّت ایرانند. البتّه میگویند [فقط] دشمن جمهوری اسلامی هستیم، امّا دشمن ملّت ایرانند، چون جمهوری اسلامی به مدد و کمک ملّت ایران برپا است؛ بدون کمک ملّت ایران، نه جمهوری‌ای بود، نه اسلامی‌ای بود.


تکیه دشمن رو جامعه کارگری و این جامعه جزو وفادارترین به انقلاب

دشمن از راه‌های دیگر مأیوس شده. ببینید! شما بحمدالله فرزانگان هستید؛ بسیاری از شماها جزو افرادی هستید که ذهنتان و فکرتان در زمینه‌های گوناگون، مولّد و سازنده و مبتکر و آگاه است؛ میدانید دشمن از اوّلِ انقلاب تا امروز بر روی همه‌ی نقاطی که ممکن است کشور را به هرج و مرج بکشد تکیه کرده، از جمله بر روی مسئله‌ی کار و کارگر -شاید هم بیشتر از بخشی از موارد دیگر، روی این نقطه تکیه کرده- ولی در همه‌ی این موارد، کارگران کشور در مواجهه‌ی با دشمن توی دهن دشمن زده‌اند، دشمن را مأیوس کرده‌اند. این مال امروز فقط نیست؛ چهل سال است که این مسئله وجود دارد؛ جامعه‌ی کارگری جزو وفادارترین جوامع به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بوده و هست. بنابر‌این، دشمن روی این مسئله خیلی تلاش کرده، خیلی کار کرده. مسئولین کشور و صاحب‌اختیارها و سیاست‌گذارها و سیاست‌سازها و مجریان سیاستها باید مراقبت کنند؛ این را قدر بدانند.


تحریم در نهایت به نفع کشور و موجب ابتکارات مثل تولید سلاح های مدرن

بارها افراد خیرخواه و دلسوز گفته‌اند و بنده هم تأیید میکنم که تحریم در موارد بسیاری به سود کشور است، به سود ملّت ایران است، این را افراد دلسوز و علاقه‌مند و مطّلع بیان میکنند. بله، تحریم یک مشکلاتی را ایجاد میکند؛ تحریم مبادلات بانکی، تحریم نفتی و غیره ممکن است یک مشکلاتی را به وجود بیاورد امّا در نهایت به نفع کشور است. یکی از مسئولین کشور میگفت که در یک جلسه‌ی خارجی، یک نفر از سیاستمداران خارجی به ما میگفت آقا! شما در دوران تحریم توانستید این همه سلاحهای مدرن تولید کنید؛ خیلی تواناییِ‌ شما بالا است؛ با اینکه تحریم بودید توانستید یک چنین کارهای بزرگی انجام بدهید؛ اگر تحریم نبودید، چه کار میکردید. این آقا میگفت: به او گفتم اگر تحریم نبودیم، این کارها هیچ کدام انجام نمیگرفت؛ درست هم گفته. تحریم موجب میشود که ما به خودمان مراجعه کنیم، دنبال تولید [برای تأمین] نیازها از درون خودمان باشیم، ابتکارات خودمان را شناسایی کنیم، بشناسیم. من به شما عرض میکنم -شما کارگر هستید، کارگرهای سطوح بالا هستید، بسیاری از شما تحصیلات عالیه دارید- قدر بدانید این امکان تولید را، این امکان ابتکار را؛ و مسئولین هم باید این را قدر بدانند، مسئولین هم بایستی این را قدر بدانند.


بی جواب نماندن پاسخ دشمنی با ملت ایران

دارند دشمنی میکنند، بدانند این دشمنی آنها بی‌جواب نخواهد ماند؛ پاسخ این دشمنی را اینها خواهند گرفت، ملّت ایران ملّتی نیست که بنشیند تماشا کند علیه او توطئه کنند، علیه او کار کنند و او ساکت بنشیند.


لزوم پرهیز رسانه ملی از کارهای بخت آزمایی و دستاورد واقعی محصول تلاش

دستگاه‌های مختلف، صدا و سیما و دیگران باید متوجّه این معنا باشند که نوع کارهایی از قبیل کارهای بخت‌آزمایی را ترویج نکنند. همین آیاتی که این قاری محترم با لحن بسیار خوبی بیان کردند، اینها به ما درس میدهد: وَ اَن لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعی؛(نجم: 39) دستاورد واقعی و حقیقی انسان آن چیزی است که محصول سعی او و تلاش او باشد؛ این است. اینکه غذای پخته را جلوی انسان بگذارند، در دهان انسان بگذارند، این انسان را به جایی نمیرساند. آن جایی که ذهن انسان کار میکند، فکر انسان کار میکند، بازوی انسان کار میکند، همّت و اراده‌ی انسان کار میکند، آن است که انسان را، فرد را و جامعه را رشد میدهد. جوامعی هم که در دنیا از لحاظ مادّی رشد کردند، در اثر این تلاش رشد کردند؛ تلاش کردند و رشد کردند. خدای متعال وعده داده که به آن کسانی که برای دنیا هم کار میکنند و به فکر معنویّات و آخرت هم نیستند، کمک میکند تا در همان راهی که هستند بتوانند حرکت بکنند؛ باید تلاش کرد.


جوانان تحصیلکرده پر انگیزه بدنبال تحقق گام دوم انقلاب

من نگاه میکنم به مجموعه‌های گوناگون در سراسر کشور، اغلب هم جوان، اغلب هم تحصیلکرده، اغلب هم دارای انگیزه، انگیزه‌های معنوی، میبینم بحمدالله این حرکت شروع شده. اینکه ما گفتیم گام دوم، معنایش این است که همان انگیزه‌ای، همان حرکتی، همان همّت بلندی که توانست این کشور را بعد از سالهای متمادی از زیر لگد استعمارگران و مستکبرین خارج کند -که خیلی همّت بلندی لازم بود و ملّت ایران این همّت را با رهبری امام بزرگوار انجام داد- امروز [هم] وجود دارد برای اینکه بتواند یک حرکت عظیمی را انجام بدهد و ان‌شاءالله این حرکت عظیم به آینده‌ی روشن ملّت ایران منتهی خواهد شد و به توفیق الهی ملّت ایران به آن اوج و قلّه‌ی رفعت و عزّت از لحاظ مادّی و معنوی خواهند رسید. و این کار شما جوانها است؛ این کار جوانهای ما است و امروز جوانهای ما بحمدالله توانایی‌اش را دارند، انگیزه‌اش را دارند، رشد لازم فکری و بلوغ لازم فکریش را دارند، همّتش را هم دارند. دشمن البتّه از این عصبانی است، از این ناراحت است.


یک پارچه بودن ملت ایران در یاری رساندن به سیل زدگان و آخرین نفسهای دشمن

ملّت ما خوشبختانه ملّت یکپارچه‌ای هم هست؛ شما ملاحظه کنید، این قضیّه‌ی سیل که اتّفاق افتاد، کسی هم خیلی دعوت نکرد مردم را -ما یک وقتی در قضایای گوناگون اصرار میکنیم، دنبال میکنیم، مردم را دعوت میکنیم، این دفعه اصلاً نیازی به این نبود- مردم خودشان مثل سیل به سراغ سیل‌زده‌ها رفتند. حادثه‌ای که امروز در کشور اتّفاق افتاده در مقابل تهاجم این بلای طبیعی -که سیل یک بلای طبیعی بود- خود این حادثه یک حادثه‌ی عظیمی است، حادثه‌ی مهمّی است، بیش از حادثه‌ی سیل اهمّیّت دارد. جوانها از همه‌ی اطراف کشور راه افتادند رفتند، با محلّی‌ها و جوانهای محلّی همکاری کردند، کمک کردند، اموالی که اهدا کردند، کمکی که اهدا کردند، کمک جسمی‌ای که اهدا کردند، اینها خب چیزهای مهمّی است؛ این حوادث در کشور وجود دارد و همه‌ی اینها نوید‌دهنده‌ی یک آینده‌ی خوب است. دشمنان البتّه این را نمیتوانند ببینند و دارند تلاش خودشان را میکنند. من آن روز گفتم که این تلاشهای دشمن در واقع آخرین نفَسهای دشمنی دشمن است،(بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن ۱۳۹۸/۱/۲۶) امروز هم همین را تأکید میکنم و دشمن بالاخره از دشمنی خسته خواهد شد و ملّت ایران به توفیق الهی خسته نخواهد شد.
  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۵۷

98/01/26 گزیده بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن

تأثیر معنوی و فکری تلاوت قرآن

آنچه مهم است، این است که ما قدر قرآن را بدانیم. قرآن فقط برای تلاوت کردن نیست؛ تلاوت قرآن مقدّمه‌ی فهم قرآن و به دست آوردن معرفت قرآنی است؛ این را بایستی برای خودمان تأمین کنیم. اگر تلاوت، تلاوت درست و به‌جایی باشد، دو فایده‌ی مهم را باید به ما بدهد: یکی اینکه معنویّت ما را، روح معنوی ما را تعمیق کند، عمق ببخشد. ما غرق در امور مادّی هستیم؛ انسانها احتیاج دارند به توجّه معنوی، به روح معنویّت و این با تلاوت قرآن -اگر خوب تلاوت کنیم قرآن را- حاصل میشود. و دوّم اینکه به فکر خودمان و اندیشه‌ی خودمان مدد برسانیم و آن را از معرفت قرآنی تغذیه کنیم؛ یعنی قرآن، هم در دل ما اثر میگذارد، هم در ذهن ما اثر میگذارد. اگر با قرآن مأنوس بشویم، خیلی از مفاهیم حیات و زندگی برای ما روشن خواهد شد. کج‌رَوی‌ها، بدفهمی‌ها، یأسها، خیانتهای انسانها به یکدیگر، دشمنی‌های انسانها با یکدیگر، ذلیل کردن انسانْ خود را در مقابل طواغیت عالم و امثال اینها، همه ناشی از دوری از قرآن است. قرآن، هم به ما معنویّت میدهد، هم به ما معرفت میدهد.

سعادت دنیوی با قرآن: عزت، رفاه، دانش، قدرت و وحدت

قرآن کتاب سعادت بشر است بلاشک سعادت دنیا و آخرت. قرآن فقط برای سعادت آخرت نیست؛ سعادت دنیا را هم قرآن تأمین میکند. سعادت دنیا یعنی برخورداری از نِعَم الهی در این نشئه؛ این را با قرآن میشود تأمین کرد. میشود ملّتها با قرآن، با عمل به قرآن عزّت پیدا کنند، رفاه پیدا کنند، دانش پیدا کنند، قدرت پیدا کنند، وحدت و انسجام پیدا کنند، سبْک زندگی شیرین پیدا کنند؛ اینها همه امور دنیوی است. آخرت هم که حیات معنوی و حقیقی و مستمر و ابدی است، با قرآن حاصل میشود. پس قرآن کتاب سعادت دنیا و آخرت است، به شرط آنکه ما به قرآن عمل بکنیم، ببینیم قرآن چه میگوید.

فراموش نمودن «اشداء علی الکفار» با ساختن با آمریکا و صهیونیستها و «رحماء بینهم» با تکفیر مسلمین

ببینید! موارد عمل نکردن به قرآن در بین ما امّت اسلامی یکی دو مورد نیست و گرفتاری‌های ما هم ناشی از همینها است. مثلاً فرض بفرمایید قرآن درباره‌ی پیروان پیغمبر میفرماید: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللهِ وَ رِضوانًا؛(فتح: 29) پس «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». بعضی از ما «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش میکنیم، میگذاریم کنار. مثل چه کسانی؟ مثل همینهایی که در کشورهای اسلامی با آمریکا ساختند، با صهیونیست‌ها ساختند، خون فلسطینی‌ها را لگد کردند، حقّ فلسطینی‌ها را ضایع کردند؛ اینها «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش کردند و شدند نوکر کفّار، شدند دنباله‌روِ کفّار، امربرِ کفّار. الان بسیاری از سران کشورهای عربی از این قبیلند؛ اینها یک دسته‌اند. یک دسته‌ی دیگر هم «رُحَماءُ بَینَهُم» را فراموش کرده‌اند، اختلافات بین مسلمانها را [به وجود می‌آورند]. وَ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض؛(توبه: 71) این را قرآن میگوید.
آن وقت اینها می‌آیند مؤمن بالله را، مؤمن بالقرآن را، مؤمن بالکعبه را، مؤمن بالقبله را تکفیر میکنند، میگویند کافر است؛ این «رُحَماءُ بَینَهُم» فراموش میشود. وقتی «رُحَماءُ بَینَهُم» نبود، جنگهای داخلی در کشورهای اسلامی راه می‌افتد؛ سوریه را ببینید، یمن را ببینید؛ الان بیش از چهار سال است که یمن دارد بمباران میشود؛ آن بمباران‌کننده کیست؟ کافر است؟ نه، یک مسلمانی است؛ بِظاهر او هم مسلمان است امّا به مسلمان رحم نمیکند. معنای «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین»(حجر: 91) این است که به یک قسمت از قرآن [عمل میکنند]؛ اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتاب وَ تَکفُرونَ بِبَعضٍ؟(بقره: 85) حالا خیلی از اینها که به هیچ چیزِ قرآن اعتقاد ندارند.

معنای ذکر: انجام ندادن عملی بر خلاف رضای خداوند

تلاوت قرآن مقدّمه‌ی عمل است، مقدّمه‌ی معرفت است، مقدّمه‌ی آشنایی است. ما به سهم خودمان ببینیم در این عرصه‌ی عمل چه کار میتوانیم بکنیم. اوّلش این است که یاد خدا را فراموش نکنیم؛ بعد، این است که تقوای الهی را معیار کار خودمان قرار بدهیم؛ اینها کارهای آسان است، اینها کارهای ممکن است، اینها کارهای نشدنی نیست که بگوییم «چه جوری؟». به یاد خدا باشید: یااَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلًا؛(احزاب: 41 و 42) هر کاری انسان میخواهد بکند، به این فکر باشد که آیا این کار موافق رضای الهی است یا نیست؛ اگر احراز نکرد که مخالف رضای الهی است اشکالی ندارد، لکن مواظب باشد که مخالف رضای الهی نباشد؛ این ذکر الهی است. ذکر فقط به زبان نیست؛ توجّه به این معنا، ذکر الهی است.

تقوا یعنی مواظبت هنگام عبور از منطقه ی خارزار عالم ماده و وجود

هدایت قرآن در اختیار افراد باتقوا است. معنای تقوا هم این است که مراقب خودمان باشیم؛ مراقب خودمان! مثل کسی که از یک جادّه‌ی باریکی عبور میکند که اطرافش پرتگاه است، دو طرفش پرتگاه است؛ اینجا هر قدمی که برمیدارید، زیر پایتان را نگاه میکنید. «تقوا» در روایات تشبیه شده است به راه رفتن در منطقه‌ی خارزار؛ آن منطقه‌ای که پُر از خار است؛ میگویند اینجا مواظبید که این لباسهای شما یا مثل ما قبای بلندتان، عبای بلندتان یا شلوارتان به این خارها گیر نکند یا خار به پایتان فرو نرود؛ مراقبت میکنید. چطور مراقبید! تقوا یعنی این؛ یعنی مراقب باشید که در این خارزار عالم وجود و عالم مادّه که از اطراف، خارها انسان را احاطه کرده‌اند، گیر نکنید. ...
عزیزان من! با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. آنچه من تأکید میکنم و توصیه میکنم، این است که با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. این ذکر الهی و تقوایی که عرض کردیم، اگر برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسان‌تر میشود؛ [چون] «هُدًی لِلمُتَّقین»؛(بقره: 2) تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل»[1] [است]؛ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء؛(نحل: 93) این جوری است که بعضی‌ها را از آن طرف میبرد، بعضی‌ها را هدایت میکند. هدایت مال متّقین است. هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشن‌تر و بالاتر است؛ باید این را دنبال بکنیم.

شهید علی چیت سازیان و شهادت بالاترین مرحله تقوا

تقوا مراتبی دارد؛ مرتبه‌ی عالی‌اش مال آن کسانی است که از جانشان گذشتند. رحمت خدا، رضوان خدا بر آن شهید عزیزی(علی چیت‌سازیان) که این کلمه را یاد ما داد که اگر از سیم خاردار نفْس خودت گذشتی، میتوانی از سیم خاردار دشمن هم بگذری. رضوان خدا بر این شهیدان! خیلی چیزها یاد ما دادند.

امداد سیل زدگان آموزش شهدا

الان همین حرکتی که شما در امداد به سیل‌زدگان خوزستان و دیگر مناطق می‌بینید، آموزش شهدای ما است؛ امروز حرکت عظیم مردم از سرتاسر کشور به سمت مناطق سیل‌زده یک پدیده‌ی عجیبی است؛ به این توجّه دارید؟ حالا خوزستان یک جور، لرستان یک جور، ایلام یک جور، مازندران یک جور، گلستان یک جور؛ مردم، جوانها میروند آنجا و همراه با جوانهای خود آن محلها، با تنشان، با دستشان، با امکاناتشان، بعضی‌ها با پولشان، با جنسشان، با هدایایشان امداد میکنند؛ حرکت عظیمی راه افتاده؛ اینها در دنیا کم‌نظیر است. حالا در جاهای مختلف دنیا دستگاه‌های موظّف مثل هلال‌احمرها یا مثلاً فرض کنید بعضی از بخشهای دولتی میروند و کارهایی میکنند امّا [اینکه] آحاد مردم این جور سیل‌آسا حرکت کنند بروند، یک پدیده‌ی مهمّی است؛ این درس شهدای ما است.

نفسهای آخر دشمن

بدانید که آنچه امروز دشمنان علیه جمهوری اسلامی به یک صورت، و علیه امّت اسلامی به یک صورت -منتها ظهور دشمنی‌ها نسبت به جمهوری اسلامی بیشتر است- انجام میدهند، نَفَسهای آخرِ دشمنی دشمن نسبت به جمهوری اسلامی است. هر چه آنها سخت‌تر بگیرند، اراده‌ی ما قوی‌تر خواهد شد؛ هر چه آنها شدّتِ عمل به خرج بدهند، ما قوی‌تر خواهیم شد. هر چه آنها نسبت به پایبندی ما به مفاهیم قرآنی و معارف قرآنی بیشتر عصبانی بشوند، به توفیق الهی تمسّک ما به قرآن بیشتر خواهد شد. تمسّک به قرآن، مایه‌ی سعادت ما است، مایه‌ی قوّت ما است، مایه‌ی عزّت ما است؛ و از خداوند متعال میخواهیم که این تمسّک را روز‌به‌روز در ما بیشتر کند و ما را به آن اهدافی که قرآن برای ما معیّن کرده است برساند.


[1]  اشاره به بیتی از دفتر ششم مثنوی: «در نُبی فرمود این قرآن ز دل / هادی بعضی و بعضی را مضل»

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۵۱