مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

گزیده بیانات با اعضای هیئت دولت تیر 97

| جمعه, ۲۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۰۲ ق.ظ
۹۷/۰۴/۲۴ گزیده بیانات با اعضای هیئت دولت

مشخص شدن ترسو و شجاع هنگام برخورد با مشکلات

همواره در اجتماعات، در جوامع، در کشورها مشکل پیش می‌آید. در مواجهه‌ی با مشکل، دو جور آدم داریم: یک جور آدم هست که وقتی با مشکل مواجه می‌شود احساس مسئولیت مضاعف پیدا می‌کند، جوششِ غیرت پیدا می‌کند. وقتی می‌بیند مشکل پیش آمد انگیزه‌ی او مضاعف می‌شود، احساس مسئولیتش مضاعف می‌شود، احساس می‌کند تحرّک بیشتری باید انجام بدهد، وارد میدان بشود.
یک جور آدم هم هست که وقتی با مشکل مواجه شد دچار یأس و ترس و منفی‌بافی و "نمی‌شود" و "نمی‌توانیم"و "چکار کنیم" و این چیزها میشود. مدیران دولتی باید از نوع اول باشند یعنی وقتی با مشکل مواجه میشوند این روحیه در آنها وجود داشته باشد؛ روحیه‌ی برخورد، روحیه‌ی "می‌توانیم"، روحیه‌ی "حتماً اقدام می‌کنیم"، این یک مسئله است؛ شجاعت در اقدام و روحیه‌ی برخورد با مشکل به‌صورت عاقلانه و مدبرانه.
طبعاً هر مشکلی، نوعی برخورد لازم دارد... این را باید همه‌ی دوستانی که در کار دولت هستند هم خود شما، هم مدیران زیردست شما [داشته باشند.] بنده گاهی دیده ام در یک وزارتخانه مثلاً مدیر دارای روحیه‌ی خوب، قوی، پرانگیزه، می‌آیند، صحبت می‌کنند، می‌گویند، و آدم احساس می‌کند که انگیزه‌ی قوی‌ای وجود دارد.

لزوم تصویر گروهی کارآمد بودن دولت مثل تیم ملی مقابل اسپانیا

بایستی تصویر دولت در چشم مردم تصویر یک گروه توانا و کارآمدی باشد که دارند تلاش می‌کنند. حالا البته انسان تلاش که می‌کند همیشه موفق نمی‌شود، نفْس اینکه دارند تلاش می‌کنند و کار می‌کنند برای مردم جذاب است. شما ملاحظه کردید ما در بازی فوتبال امسال در مقابل اسپانیا گل خوردیم اما همه، تیم ما را تأیید کردند ... گفتم: «کارتان عالی بود». مردم هم آمدند در خیابان‌ها در حالیکه گل خورده بودیم. چرا؟ چون خوب بازی کردند، چون همه دیدند که اینها در میدان تلاش کردند، عرق ریختند، ابتکار به خرج دادند، شجاعت به خرج دادند. دروازه‌بان با هوشمندی و فداکاری و سرعت عمل یک کاری کرد که کارستان بود. مردم وقتی این را از شما ببینند برایتان شعار می‌دهند، به نفعتان شعار می‌دهند، این باید احساس بشود. آدم ممکن است مشکل را هم یک جایی نتواند حل کند. همین قدر که بدانند وارد میدان هستید و دارید تلاش می‌کنید، روز و شب نمی‌شناسید، به مردم پیام اقتدار را می‌دهد. باید احساس بکنند دارد کار می‌شود.

گزیده بیانات در دیدار کارگزاران حج 97

| چهارشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۱ ب.ظ

  97/04/25 گزیده بیانات در دیدار کارگزاران حج

 

حج مظهر جدایی ناپذیری سیاست از معنویت و انقلاب اسلامی باطل کننده این جدایی

 حج این خصوصیّت را هم دارا است که مظهر آمیختگی معنویّت و سیاست، معنویّت و مادّیّت، و دنیا و آخرت است. وَ مِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الأخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّار؛(بقره: 201) کسانی که در حج این‌جور دعا میکنند و حسنه‌ی دنیوی و حسنه‌ی اُخروی را از خدای متعال مسئلت میکنند، اینها مطلوب و مقبول قرآنند؛ یعنی دنیا و آخرت در حج مجتمع شده است؛ حج مظهر یک‌چنین چیزی است. کسانی در طول سالهای متمادی تلاش کردند، امروز هم تلاش میکنند که در اسلام معنویّت را از مسائل زندگی و مسائل اداره‌ی امور جوامع جدا کنند‌؛ [یعنی] «جدایی دین از سیاست». سالهای متمادی -شاید بشود گفت ده‌ها سال، صد سال یا بیشتر- دشمنان اسلام و نادانهایی که از اسلام چیزی نمیدانستند، روی این کار کردند؛ وقتی جمهوری اسلامی به وجود آمد و انقلاب اسلامی شد، این حرفها همه باطل شد؛ معلوم شد که نخیر، اسلام میتواند میدان سیاست را، میدان زندگی را، میدان اداره‌ی کشور را، میدان به صحنه آوردن مردم با همه‌ی توانشان و ظرفیّتشان را به بهترین وجهی اداره کند؛ از شعارهایی که کمونیست‌ها میدادند تا آنهایی که لیبرال‌ها میدادند تا آنهایی که غربی‌ها میدادند، از همه‌ی اینها در این زمینه موفّق‌تر عمل کرد. پس آن تلاشی که مدّتها میکردند باطل شد لکن باز مجدّداً شروع کردند؛ کسانی شروع کردند برای اینکه نسلهای جدید را از آمیختگی دین و سیاست، دین و زندگی، دین و علم، آمیختگی دنیا و آخرت، آمیختگی معنویّت و مادّیّت -که در اسلام همه‌ی اینها هست- منصرف کنند؛ یعنی ذهنها را از این آمیختگی منصرف بکنند؛ حج، یک میدان عملی است برای اینکه این آمیختگی را نشان بدهد.

 

زمان خاص برای حج نشان از بُعد سیاسی حج

شما در حج، هم تضرّع دارید، هم دعا دارید، هم توسّل دارید، هم گریه دارید، هم طواف دارید، هم سعی دارید، هم نماز دارید، و هم اجتماع مردمی دارید؛ این خیلی مهم است. خب فکر کنند؛ اگر خدای متعال در فراخوانیِ مردم به حج، فقط نظرش این بود که مردم بیایند آنجا و چند روزی را با معنویّت سر کنند، لازم نبود که یک زمان معیّنی را مشخّص کنند؛ در طول سال هرکس هروقت دلش میخواست میرفت؛ نه، حج زمان معیّن و مشخّصی دارد. در این زمان مشخّص از همه‌ی دنیای اسلام باید افراد بیایند؛ نه یک سال، نه دو سال، [بلکه] در تمام طول تاریخ؛ در چند روز معیّن از همه‌ی دنیای اسلام کسانی که میتوانند، استطاعت دارند، جمع بشوند در یک نقطه؛ این به معنای چیست؟ این به معنای آن است که نفْس این اجتماعِ با یکدیگر، مورد توجّه خدای متعال است؛ این را خدای متعال میخواهد. این یعنی همان تشکیل امّت اسلامی، این همان نگاه به اجتماع مسلمانان و تجمّع مسلمانان است؛ حج مظهر این است.

 

مکه و مدینه مال همه مسلمین

«سَواءً العـاکِفُ فیهِ وَ الباد»؛(حج: 25) اهل مکّه و غیر اهل مکّه تفاوتی ندارند؛ اینجا مال همه است، این سرزمین متعلّق به همه‌ی مسلمین است. نباید کسانی خیال کنند که این سرزمین مال آنها است و آنها حق دارند هرجور دلشان میخواهد در‌ آنجا رفتار بکنند؛ نخیر، همه‌ی مسلمانها حقّ یکسانی دارند نسبت به کعبه‌ی شریف، نسبت به مسجدالحرام و نسبت به این موطن شریف و فضای مقدّس حرمین شریفین. حالا آنچه در آیه‌ی شریفه است مکّه است امّا مدینه هم همین‌جور است، آنجا هم متعلّق به همه‌ی مسلمانها است چون پیغمبر متعلّق به همه‌ است.

 

ممانعت از شعار برائت در حج مصداق صد عن سبیل الله و المسجد الحرام

یک نکته این است که از مفاهیم حج و نکته‌هایی که در حج وجود دارد، هیچ‌کس نباید جلوگیری کند و ممانعت ایجاد کند؛ که «اِنَّ الَّذینَ کَـفَروا وَ یَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللهِ وَ المَسجِدِ الحَرام»،(حج: 27) آن‌کسانی که «صدّ عن ‌سبیل ‌الله» میکنند و «صدّ عن المسجد الحرام» میکنند، این صدّ -جلوگیری، منع- فقط این نیست که نگذارند شما بروید مکّه، ممکن است بگذارند بروید مکّه امّا نگذارند که از مفاهیم حج استفاده کنید؛ این هم صدّ عن‌ سبیل ‌الله است، این هم صدّ عن المسجد الحرام است. آن‌کسانی که این حرکت را انجام میدهند، آن حکومت، آن دولتی که این غلط بزرگ را میکند، صدّ عن سبیل ‌الله انجام میدهد. بایستی مفاهیم حج را دانست، فهمید، برطبق آنها رفتار کرد و عمل کرد.

 

حج مظهر اشداء علی الکفار و رحماء بینهم

اعتقاد ما این است که ملّت ایران بعد از پیروزی انقلاب، به برکت هدایت امام بزرگوار، یک معنای جدیدی از حج را فهمید، کشف کرد، درک کرد. از سال اوّلی که انقلاب پیروز شد و کسانی رفتند حج و امام بزرگوار پیام دادند، مفاهیم جدیدی از حج برای ملّت ایران آشکار شد و روشن شد و دنبال آن مفاهیم را گرفت و حرکت کرد؛ حجّ همراه با برائت، حجّ همراه با تفاهم با مسلمین، حجّی که مظهر «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» و «رُحَماءُ بَینَهُم»(فتح: 29) است. حج مظهر «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» و «رُحَماءُ بَینَهُم» باید باشد. نقطه‌ی مقابلش این است که بین برادران اختلاف ایجاد کنند، جدایی ایجاد کنند، امّا دُم خودشان را به دُم استبکار جهانی و آمریکا وصل کنند و ببندند؛ این نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که حج از مردم خواسته است و برای مردم خواسته است و شارع مقدّس به خیر مردم تشریع فرموده است. حج را با این روحیه، با این حالت بایستی انجام داد.

 

امنیت خصوصت مکه و لزوم پی گیری فاجعه 94 منی

در مورد فاجعه‌ی مسجدالحرام و منی در سال ۹۴ [هم] این قضیّه فراموش‌شدنی نیست؛ این باید حتماً تعقیب بشود، دنبال بشود، مجموعه و هیئت حقیقت‌یاب با حضور مدّعی اصلی -که جمهوری اسلامی است- باید تشکیل بشود، باید به مجامع بین‌المللی مراجعه بشود، از هرجایی که ممکن است باید کمک گرفته بشود تا احقاق حق بشود؛ اینجا ظلم بزرگی انجام گرفت. حقّ بزرگ حجّاج بر آن کسانی که مسلّط بر آن منطقه هستند، امنیّت آنها است؛ این مطالبه‌ی اصلی آنها است. «امن» یکی از خصوصیّاتی است که خدای متعال برای خانه‌ی خودش و شهر مکّه و حرم، معیّن فرموده است: جَعَلنَا البَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ اَمنا؛(بقره: 125) همه آنجا جمع بشوند و امن باشد، امنیّت داشته باشند. امنیّت و ایمنیِ مردم یکی از اساسی‌ترین کارها است؛ این ایمنی مراعات نشد. این، مطالبه لازم دارد؛ این، دنبال‌گیری لازم دارد؛ از دنبال‌گیری از این قضیّه خسته نشوید؛ دنبال کنید، بخواهید. مسئولین محترم -چه در بعثه، چه در سازمان حج، چه در دستگاه‌های ذی‌ربط، وزارت خارجه، قوّه‌ی قضائیّه و دیگران- باید قضیّه را دنبال بکنند. آن‌طور که به من گزارش کردند، به خانواده‌های برخی از شهدا که در آنجا دفن شده‌اند اجازه داده نمیشود که حتّی بروند آنجا و قبر عزیزان خودشان و شهیدان خودشان را زیارت بکنند! این‌جور نمیشود؛ بایستی نسبت به این قضایا کار انجام بگیرد. دیه‌ی مقتولین هم یک مسئله است.

 

عدم تحقق معامله قرن درباره فلسطین و تسلط یهودیان بر قدس

از آن طرف مسئله‌ی فلسطین و این سیاست شیطانی و خبیثی که آمریکا در مورد فلسطین در نظر گرفته است، اسمش را هم گذاشته است «معامله‌ی قرن». البتّه بدانند که این معامله‌ی قرنی که آنها فکر کرده‌اند، به توفیق الهی هرگز تحقّق نخواهد یافت. به کوری چشم دولتمردان آمریکا که دارند خودشان را میکشند برای اینکه در قضیّه‌ِی فلسطین یک کاری انجام بدهند، قضیّه‌ِی فلسطین از یادها نخواهد رفت و شهر مقدّس بیت‌المقدّس پایتخت فلسطین باقی خواهد ماند و قبله‌ی اوّل مسلمانها برای مسلمانها باقی خواهد ماند. این خواب آشفته‌ای که اینها دیده‌اند که خیال میکنند بیت‌المقدّس را بگیرند و میگویند هم روی شهر، هم زیر شهر، هم اعماق شهر -شرقش، غربش، همه‌جایش- باید دست یهود باشد، غلط بیخودی میکنند؛ این اتّفاق نخواهد افتاد و مسلّماً ملّت فلسطین در مقابل این می‌ایستد و ملّتهای مسلمان همه پشت سر ملّت فلسطین خواهند ایستاد و به توفیق الهی نمیگذارند این اتّفاق بیفتد.

 

پیش مرگ بودن بعضی از دولتهای اسلامی برای آمریکا

متأسّفانه بعضی از دولتهای اسلامی بر اثر بی‌اعتقادی به اصل اسلام -چه برسد به مسئله‌ی فلسطین- پیشمرگ آمریکایی‌ها شده‌اند؛ نه‌فقط دنباله‌رو، [بلکه] خودشان را دارند قربان آنها میکنند؛ روی حماقت و جهالت و مطامع و اهواء دنیوی. بعضی از دولتها -متأسّفانه دولتهای عرب- یک‌چنین وضعی دارند؛ این هم اثری ندارد، این هم فایده‌ای ندارد، آنها هم ناکام خواهند ماند و به توفیق الهی و به توفیق پروردگار، امّت اسلامی و ملّت مسلمانِ فلسطین بر دشمنان خودشان قطعاً پیروز خواهند شد و خواهند دید آن روزی را که ریشه‌ی رژیم جعلی صهیونیست از سرزمین فلسطین کنده خواهد شد.


97/04/09 گزیده بیانات در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین (علیه‌السلام)

صبر (ماندن در میدان و دیدن اهداف بلند انقلاب) و تقوا (مراقبت از خود در مقابل دشمن) مانع آسیب دشمنان پر کینه

چندین آیه‌ است درباره‌ی دشمنان عنود و لبریز از بغض و کینه‌ی اسلام و مسلمین و پیامبر که آنها را بیان میکند. قَد بَدَتِ البَغضَاءُ مِن اَفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدورُهُم اَکبَرُ؛(آل عمران: 118) بعد از آنکه این خصوصیّات را در مورد این دشمنان ذکر میکند -که این دشمنان، خصوصیّاتشان منطبق است با خصوصیّات همین دشمنانی که امروز شما دارید و ملّت مسلمان ایران دارد و ایران اسلامی دارد که واقعاً «قَد بَدَتِ البَغضَاءُ مِن اَفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدورُهُم اَکبَرُ»؛ یا «اِن تُصِبکَ حَسَنَةٌ تَسُؤهُم»،(توبه: 50) اگر شما یک افتخاری به دست بیاورید، یک موفّقیّتی به دست بیاورید، آنها عمیقاً ناراحت میشوند- و بعد از آنکه این آیات ذکر میشود، در پایان، قرآن این‌جور میگوید، میفرماید که «وَ اِن تَصبِروا وَ تَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئًا»؛(آل عمران: 120) این یک قانون -قانون آفرینش- است. صبر و تقوا موجب میشود که همین دشمن عنود، این کپسول زشت کینه و بغضاء، با همه‌ی توانایی‌هایی که برای خودش فراهم کرده، هیچ غلطی در مقابل شما نتواند بکند؛ لَا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیْئًا؛ یعنی هیچ زیانی به شما نمیتوانند برسانند؛ به شرط چه؟ به شرط صبر و تقوا. من امروز این را میخواهم در این میدان پُرمعنا و پُرمغز، به شما جوانان عزیز -که حقیقتاً نور چشم این ملّتید- عرض بکنم. این درس فقط برای شما هم نیست؛ برای همه‌ی ملّت است، برای همه‌ی سپاه است، برای همه‌ی نیروهای مسلّح است، برای همه‌ی آحاد جامعه است، بخصوص برای مسئولان و مدیران جامعه‌ی اسلامی است؛ صبر وتقوا.
صبر یعنی چه؟ صبر یعنی در میدان باقی ماندن، از میدان بیرون نرفتن. بعضی از میدان میگریزند؛ بعضی نمیگریزند امّا بتدریج از میدان کناره میگیرند؛ این خلاف صبر است. صبر یعنی پایداری کردن، در میدان ماندن، استقامت کردن. صبر یعنی چشم به هدفهای دور و به افقهای دور دوختن؛ چشم دوختن به هدفهای دور. گاهی انسان از یک موفّقیّت نقد خرسند میشود، خوشحال میشود، گاهی مغرور میشود، و خطرناک این است که قانع میشود؛ این خطرناک است؛ این موجب میشود که انسان در میدان باقی نماند. نه، هدفِ دور را نگاه کنید، قلّه را نگاه کنید؛ ببینید پیام حقیقی انقلاب و نظام اسلامی چیست و ملّت ایران را و امّت اسلامی را و در نهایت جامعه‌ی بشری را به سمت چه هدفی میخواهد حرکت بدهد؛ به آنجا نگاه کنید. حرکت انقلاب اسلامی یک چنین صبری را لازم دارد. شما نگاه کنید؛ در دوران صدر اسلام، در آن دهه‌های اوّل که سختی زیاد بود -بخصوص در دوران پیامبر اعظم- صبر کردند، ایستادگی کردند، مقاومت کردند؛ نتیجه این شد که با وجود نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌هایی که برخلاف دستور حقیقی اسلام انجام گرفته بود، امّا اوج تمدّن بشر در قرن سوّم و چهارم هجری متعلّق به ملّت مسلمان و کشورهای اسلامی است. قضیّه این‌جوری است؛ اگر صبر کردیم، افقهای دور مال ما است؛ اگر شما امروز ایستادید، نسلهای آینده به آن قلّه دست خواهند یافت. آنها به قلّه میرسند امّا این هنر شما است، این کار شما است. البتّه من امیدوارم به توفیق الهی شما جوانهای امروز هم، نسل امروز هم، آن روز را مشاهده کنید و به توفیق الهی مشاهده خواهید کرد. انقلاب، ریشه‌دار است، آینده‌دار است و نیازمند استمرار است. این صبر.
و تقوا؛ تقوا با معنای گسترده‌ی خود در این آیه‌ی شریفه مورد توجّه قرار گرفته است؛ هم به معنای عامّ تقوا است یعنی مراقبت از خود برای عدم انحراف از جادّه‌ی مستقیم شریعت اسلامی -که در بسیاری از جاها به کار رفته است- هم به معنای پرهیز و مراقبت از خود در مقابل دشمن، به قرینه‌ی آیات قبل از این آیه که درباره‌ی دشمنان است. مراقب باشید؛ در مقابل دشمنید. انسان در میدان جنگ یک ‌جور زندگی میکند؛ در هنگامی که جنگ نیست، جور دیگری زندگی میکند. انسان در سنگر یک‌ جور می‌نشیند، یک‌ جور استراحت میکند، یک‌ جور میخوابد؛ در اتاقِ راحتِ داخلِ خانه‌ی خود یک‌ جور دیگری میخوابد و زندگی میکند. بدانید در مقابل دشمنید؛ این را همه‌ی ما باید بدانیم. تقوا به این معنا است: مراقبت از خود در مقابله‌ی با دشمن، پرهیز از اعتماد به دشمن -به دشمن اعتماد نکنید- تقوا به این معنا است؛ به معنای مراقبت از حیله و مکر دشمن است؛ نه فقط به او اعتماد نکنید بلکه حتّی ترفند او را هم بفهمید، بدانید چه کار دارد میکند، چه حیله‌ای به کار میزند؛ آماده باشید، مراقب باشید؛ حیله‌های دشمن هم فقط حیله‌ی نظامی نیست. و هم تقوا به معنای رعایت تدبیر [است]؛ پرهیز از کار خلاف قاعده و خلاف عقلانیّت و پرهیز از سستی و سهل‌انگاری؛ این شد معنای آیه‌ی شریفه. اگر آن صبر و این تقوا را شما جوانان عزیز و مسئولان مسائل نظامی و امنیّتی و اقتصادی و دیگران در درجه‌ی اوّل، و سایر مردم و عموم ملّت ایران در درجه‌ی بعد، به کار ببندند، لا ‌یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئًا؛ هیچ ضربه‌ای، هیچ آزاری نمیتوانند به شما برسانند؛ و به توفیق الهی همین هم خواهد بود.

ایمان (استقبال از شهادت) مؤلفه اقتدار ملت بعد از انقلاب

ما مثل بعضی از کشورهای دیگری که انقلاب کردند، بی‌خدا، بی‌توکّل، بی‌معنویّت نبودیم که وسط راه بمانیم؛ ایمان، ما را نگه داشت، ما را حفظ کرد، ما را هدایت کرد، ما را پیش برد؛ این ایمان گوهر ذی‌قیمتی بود؛ روحی بود در کالبد این حرکت عمومی؛ روح امید را ایمان در ما زنده کرد؛ روح ایثار و فداکاری را ایمان در ما زنده کرد. اینکه یک مادری سه فرزند جوان خود را که مثل گل آنها را در آغوش خود پرورش داده به میدان جنگ بفرستد و جان آنها را در معرض خطر قرار بدهد و بعد هم افتخار بکند که این کار را کرده است، این جز با ایمان امکان‌پذیر نبود؛ آن جوانی که پیش فرماندهان، از زندگی راحت و آسوده‌ی خود با اصرار و التماس و گریه صرف‌نظر کند که او را ببرند به میدان جنگ، جز با ایمان امکان نداشت. ایمان، امید را، ایثار را، اقدام را در ملّت برانگیخت، جوانها به حرکت درآمدند، سپاه درست شد، جهاد درست شد، بسیج درست شد، حرکتهای عمومی درست شد، نیروهای مسلّح جان تازه‌ای گرفتند، توانستند حضور حقیقی خودشان را وسط میدان نشان بدهند، مجموعه‌های خدماتی به وجود آمد، مجموعه‌های سازندگی به وجود آمد، مجموعه‌های علمی به وجود آمد، حرکت علمی در کشور آزاد شد و مردم، نخبگان، عناصرِ فعّال و کوشنده، طعم استقلال و سربلندی و سرافرازی خودشان را چشیدند؛ اینها مؤلّفه‌های اقتدار ملّی است؛ اقتدار ملّی یعنی این.

حکومتهای ذلیل منطقه و جوشش از درون موجب اقتدار ملی
معنای اقتدار ملّی این نیست که انسان پولهای کشور را به یک کشور بیگانه بدهد و سلاحهای مدرن او را بخرد و در انبار ذخیره کند که خودش حتّی قادر نباشد بدرستی از آنها استفاده بکند؛ این حماقت است، این اقتدار نیست. اقتدار ملّی این نیست که یک کشوری از آن طرف دنیا بیاید برای حمایت از یک حکومتی و یک دولتی، در آنجا پایگاه بزند و حضور پیدا کند وخون ملّت را بمکد و هر غلطی میخواهد در آن کشور بکند برای اینکه این خاندان منحوس را مثلاً در کشور حفظ کند؛ اینها اقتدار نیست، اینها ذلّت است. اقتدار این است که یک ملّتی از درون بجوشد؛ هم علم را، هم نظامیگری را، هم سازندگی را، هم پیشرفت را، هم عزّت بین‌المللی را برای خود کسب کند. اینها مؤلّفه‌های اقتدار ملّت ایران است؛ این را شما امروز دارید، خوبش را هم دارید، ظرف پُرش را هم دارید به توفیق الهی؛ باید از این عناصر قدرت، بجا و بهنگام استفاده بشود.

چهل سال استقامت در مقابل آمریکا دلیل بر قدرت ملت ایران
بعضی به ما میگویند «آقا، شما در تشریح و توصیف قدرت ملّت ایران مبالغه نکنید»؛ من در جواب میگویم ما مبالغه نمیکنیم، ما واقعیّت را میگوییم. بزرگ‌ترین دلیل برای اقتدار ملّت ایران و قوّت و قدرت ملّت ایران، این است که چهل سال است که یکی از سفّاک‌ترین و بی‌رحم‌ترین و رذل‌ترین قدرتهای دنیا یعنی آمریکا در مقابل ملّت ایران مشغول کارشکنی و شرارت است و نتوانسته است به این ملّت زیانی وارد کند و نتوانسته هیچ غلطی بکند و ملّت ایران راه خودش را در پیش گرفته و پیش رفته و قوی‌تر شده؛ این نشانه‌ی قدرت ملّت ایران است. اگر ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی مقتدر و قوی نبود، یک‌دهمِ تلاشی که دشمنان میکنند کافی بود که این ملّت را مغلوب کند و نظام محبوبشان را از آنها بگیرد؛ نظام در مقابل آنها ایستاده، روزبه‌روز هم قوی شده.

لیبرال، کمونیستهای مسلح و منافقین سه جریان معارض روزهای نخستین انقلاب و جریان غیر مهم تحجر
سه جریان معارض از روز اوّل انقلاب در مقابله‌ی با انقلاب اسلامی و حرکت امام بزرگوارمان پیدا شدند: یک جریان، جریان به‌اصطلاح لیبرالِ متمایل به غرب و آمریکا و دلبسته‌ی آمریکا و غرب بودند؛ یک جریان، کمونیست‌های اسلحه به دستی بودند که از هیچ چیز ابا نداشتند و پرهیز نمیکردند؛ یک جریان دیگر، منافقینی بودند با ظاهر اسلامی و باطن خُبث(پلیدی) کفر و بی‌هویّت که حتّی حاضر شدند بروند زیر پرچم صدّام بدنام سینه بزنند و آنجا بِایستند و [از او] استفاده کنند. اینها سه جریان اساسی بودند در این کشور؛ هر سه جریان مغلوب و منکوب انقلاب اسلامی شدند و حالا با تملّق به قدرتها، با خبرچینی و دادن خدمات جاسوسی به دولتهای امثال فرانسه و انگلیس و آمریکا و مانند اینها، در زیر سایه‌ی آنها استفاده میکنند. یک جریان هم البتّه جریان متحجّر و مرتجع داخلی بود که آن هم به نوع دیگری در مقابل انقلاب و در مقابل حرکت انقلاب می‌ایستادند و مزاحمت میکردند که آنها البتّه خیلی قابل ذکر و قابل توجّه نبودند و ملّت از آنها عبور کرد؛ جریان مزاحم ارتجاع و تحجّر و دین‌تراشی. جمهوری اسلامی به کمک ملّت، با ابتکار و قدرت جوانانِ این ملّت، توانست آن دشمنان خارجی و این دشمنان داخلی را به عقب‌نشینی وادار کند و آنها نه‌فقط نتوانند به جمهوری اسلامی آسیب برسانند بلکه نتوانند جلوی پیشرفت جمهوری اسلامی را بگیرند.

ائتلاف آمریکا با حکام منطقه دلیل بر قدرت ایران و عجز آمریکا
یک دلیل بر قدرت جمهوری اسلامی، همین ائتلافهایی است که آمریکا در منطقه انجام میدهد. اگر آمریکا میتوانست در مقابل جمهوری اسلامی کار مورد نظر خود را انجام بدهد، احتیاج نداشت با این کشورهای رو‌سیاهِ بدنامِ مرتجع، در منطقه ائتلاف تشکیل بدهد و از آنها کمک بخواهد و برای ایجاد اغتشاش و ناآرامی و ناامنی از آنها کمک بگیرد؛ این نشان‌دهنده‌ی این [قدرت] است. البتّه دشمنی‌های آنها، دشمنی‌های آمریکا، روز‌به‌روز بیشتر شده است، نفرت ملّت ایران هم از آمریکا روز‌به‌روز افزایش پیدا کرده است.

یکی بودن ملت ایران با نظام اسلامی و جدایی ایندو آخرین ترفند دشمن
امروز برنامه‌ی دشمن، بعد از مأیوس شدن از همه‌ی کارهای دیگر، ایجاد شکاف بین نظام جمهوری اسلامی و ملّت عزیز ایران است. این حماقت آنها است؛ نمیدانند که نظام جمهوری اسلامی چیزی جز ملّت ایران نیست، اینها قابل جدا شدن نیستند. نظام اسلامی یک نظامِ بوروکراتیکِ جدای از مردمِ نشسته‌ی در کاخها و قصرها نیست؛ نظامی است از خود مردم تشکیل‌یافته، متّکی به آحاد مردم و به ایمان مردم و به محبّت و عواطف مردم است؛ این نظامِ اسلامی است؛ این را چطور میخواهند از مردم جدا کنند؟ البتّه شش رئیس‌جمهور دیگر قبل از این شخص هم این تلاش را کردند و همه‌ی آنها از میدان خارج شدند و نتوانستند این مقصود شیطانی را انجام بدهند. این فشارهای اقتصادی [آنها] هم که عمدتاً روی مردم فشار می‌آورد، به‌خاطر این است که شاید بتوانند مردم را به ستوه بیاورند، خسته کنند. ما به حول و قوّه‌ی الهی پیوندمان را روز‌به‌روز با مردم بیشتر و قوی‌تر خواهیم کرد؛ ما انسجام دشمن‌شکن خودمان را حفظ میکنیم؛ ما جوانان مؤمن و پُرانگیزه و اهل اقدام را هر روز بیشتر از گذشته به حول و قوّه‌ی الهی تقویت میکنیم.

بیشتر بودن هزینه تسلیم از هزینه استقامت
بعضی نسخه‌ی دیگری را تجویز میکنند، میگویند تسلیم بشویم تا دشمن علیه ما موذیگری نکند؛ اینها نمیدانند که هزینه‌ی تسلیم شدن بمراتب بیشتر از هزینه‌ی مقاومت کردن و ایستادگی کردن است. بله، ایستادگی کردن ممکن است هزینه‌ای داشته باشد، امّا دستاوردهای بسیار بزرگی دارد که صدها برابرِ آن هزینه برای ملّتها ارزش دارد؛ امّا تسلیم شدن در مقابل دشمن عنود و لجوج و خبیث، جز لگدمال شدن، جز ذلیل شدن، جز بی‌هویّت شدن هیچ اثری ندارد؛ این را بایستی همه بدانند. این قانون لایتخلّف پروردگار است که فرمود: فَلا تَهِنوا وَ تَدعوا اِلَی السَّلمِ وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ وَ اللهُ مَعَکُم وَ لَن یَتِرَکُم اَعمالَکُم؛(محمد صلی الله علیه وآله: 35) سست نشوید، دعوت به سازش با دشمن نکنید، خدای متعال شما را برتر قرار داده است و برتر هستید «وَ لَن یَتِرَکُم» -یعنی «لَن یَنقُصَکُم»- خدای متعال برای شما کم نمیگذارد در مقابل مجاهدتی که انجام داده‌اید، پاداش این مجاهدت را به‌طور کامل به شما خواهد داد.

  97/04/06 گزیده بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه

 

شهادت بنیان بودن تقویم و لزوم جهاد همه جانبه در قوه قضائیه

هفته‌ی قوّه‌ی قضائیّه و روز قوّه‌ی قضائیّه مانند بعضی دیگر از روزهای برجسته در تقویم اسلامی ما «شهادت‌بنیان» است و این روز بر پایه‌ی فداکاری در راه خدا و کشته شدن در راه خدا تبیین شده؛ مثل روز معلّم، مثل پانزدهم خرداد و بقیّه‌ی روزهایی که براساس شهادت فی‌سبیل‌الله قرار گذاشته شده. خب این، دستگاه قضائی را به شیوه‌ی خاصّی معرّفی میکند، یک معنای خاصّی به دستگاه قضائی میدهد. دستگاه قضائی صرفاً یک مجموعه‌ی اداری دارای وظایفی که باید آن وظایف را انجام بدهد و گزارش بدهد نیست؛ یک مجموعه‌ی انسانی‌ای است که در آن بایستی جهاد انجام بگیرد، جهاد همه‌‌جانبه بایستی صورت بگیرد. باید در قوّه‌ی قضائیّه ایثار وجود داشته باشد، کمااینکه شهادت اوج ایثار است؛ گذشت از منافع خود، از خواسته‌های شخصی باید وجود داشته باشد و در خدمت اهداف والا و عالی؛ این، معنای قوّه‌ی قضائیّه است که خیلی مهم است و تکالیفی را متوجّه قوّه میکند که فراتر از این کارهای مرسوم و اداری و وظایفی است که روی کاغذ نوشته میشود.

 

خرسندی و ناخرسندی از قوه قضائیه سبب خرسندی و ناخرسندی از حاکمیت

وظیفه‌ی دستگاه قضائی یک وظیفه‌ی حاکمیّتی است؛ این دیگر محلّ تردید نیست؛ این کاری است که دستگاه حاکم بر کشور موظّف است این کار را انجام بدهد؛ در همه جای دنیا هم همین است؛ یک وظیفه‌ی حاکمیّتی است که عبارت است از قضاوت و فصل خصومت و مجازات متخلّف از قانون؛ این کاری است که حکومت بایستی انجام بدهد. اگر چنانچه خوب انجام گرفت، نتیجه‌اش این است که مردم از دستگاه حاکم خرسند و خشنود میشوند؛ اگر چنانچه ناقص انجام گرفت، بد انجام گرفت، معیوب انجام گرفت، مردم از دستگاه حاکم ناراحت و نگران و ناخرسند میشوند؛ این‌جور نیست که بگویند خیلی خب حالا دستگاه قضائی مثلاً یک مشکلی دارد؛ نه، این وظیفه‌، یک وظیفه‌ی حاکمیّتی است و مجموعه‌ی دستگاه حاکم بر کشور در این زمینه مسئول است.

 

قوه قضائیه و تحول نبودن تحول تدریجی و لزوم شتاب لازم برای تحقق تحول

شاخصهای تحوّل را مشخّص کنیم، بعد معلوم کنیم که زمان‌بندی برای رسیدن به این شاخصها چگونه است؛ وَالّا اگر چنانچه این نباشد و همین‌طوری که اشاره کردند -در گزارش هم من خواندم- بتدریج به‌سمت تحوّل برویم، این تحوّل نخواهد شد؛ چون همیشه مشکلات جلوتر از حرکتِ ما حرکت میکنند، اگر این‌جور آرام بخواهیم حرکت کنیم. تحوّل، یک کار تقریباً دفعی است که باید اتّفاق بیفتد. میگویم «تقریباً [دفعی]»، نمیگویم «تحقیقاً دفعی»؛ یعنی باید سریع، با شتابِ مناسب، یک اتّفاقی بیفتد که معلوم بشود تحوّل انجام گرفت و آن شاخصها تحقّق پیدا کرد. زمانهایی که رؤسای محترم قوّه، مسئولیّت پیدا میکنند، زمانهای بسیار خوبی است و متناسب با این است که در این زمانها به‌معنای واقعی تحوّل انجام بگیرد. هیچ اشکالی هم ندارد که در طول چند دهه در قوّه‌ی قضائیّه‌ی کشور، چند بار تحوّل اتّفاق بیفتد؛ این کار، خیلی عادی و طبیعی است. یعنی فرض بفرمایید که جناب آقای آملی با تحرّکِ خودشان، یک تحوّلی را در قوّه ایجاد میکنند، نوسازی میکنند، تازه‌‌سازی میکنند، طراوت میدهند، نشاط و جوانی میدهند؛ کانّه حرکت را از نو شروع کردن. در یک دوره‌ی دیگر، کسی می‌آید همین را باز به یک شکل بهتری ترقّی میدهد و پیش میبَرد و تعالی میبخشد؛ باید این‌جور ما به مسئله‌ی تحوّل قوّه نگاه کنیم.

 

لزوم تواضع در مقابل افکار عمومی و اعتماد سازی خصوصا در قوه قضائیه برای همراه شدن مردم در اِعمال قاطعیت

یک نکته‌ی مهم در باب قوّه‌ی قضائیّه -که میبینم جزو دغدغه‌های مسئولین محترم قوّه و شخص جناب آقای آملی است و به جایی هم غالباً نمیرسد، یعنی درست پیش نمیرود- مسئله‌ی اعتمادسازی مردم است؛ که من قبلاً یک اشاره‌ای به آن کردم، حالا یک مقداری بیشتر و تفصیلاً عرض میکنیم. خب، افکار عمومی خیلی مهم است. ما در مقابل دشمن و بدخواه و توطئه‌گر و دروغ‌گو و تهمت‌زن باید با صلابت و قاطعیّت عمل کنیم؛ که الحمدلله مواضع جناب آقای آملی انصافاً مواضع بسیار خوبی است در مقابله و مواجهه [با آنها]. همین صحبتی که پریروز ایشان کردند، صحبت خیلی قوی، خوب و مطلوب مردم [بود]؛ یعنی در مقابلِ آدمِ تهمت‌زن، در مقابلِ آدم فاسد، در مقابلِ آدم متخلّف باید با قدرت وارد شد. در مقابلِ افکار عمومی نمیشود این‌جوری ظاهر شد. در مقابل افکار عمومی بایستی با تواضع، با دلسوزی، با محبّت وارد شد و با افکار عمومی تفاهم کرد؛ این خیلی چیز مهمّی است، تا بتوانیم اعتماد افکار عمومی را جلب کنیم.

جلب اعتماد افکار عمومی، یکی از آن اساسی‌ترین کارها است برای قوّه‌ی قضائیّه؛ البتّه برای همه‌ی دستگاه‌ها همین‌جور است، منتها قوّه‌ی قضائیّه چون با دعوا سروکار دارد و وارد میدان دعوا و معارضه با متجاوز و متعدّی از قانون میشود، بیشتر از اغلب دستگاه‌های دیگر به اعتمادسازی احتیاج دارد؛ هم خود قوّه‌ی قضائیّه، هم دستگاه‌هایی که ضابط قوّه‌ی قضائیّه‌‌اند؛ آنها هم همین‌جور. مثلاً فرض کنید نیروی انتظامی که ضابط قوّه‌ی قضائیّه است، نیاز دارد به اینکه مردم به او اعتماد کنند تا [اگر] یک جا لازم است یک اِعمال قدرتی بکند، یک خشونتی به خرج بدهد، مردم آن‌قدر به او اعتماد داشته باشند که بگویند آهان! این جایش بود، لازم بود، باید این کار انجام میگرفت.

 

اعتماد سازی قوه قضائیه با کار عملی و تبلیغات و هدف قرار دادن دل مخاطب بجای گوش او در تبلیغات به کمک گروهی فنی و هنری

خب، حالا چه کار کنیم برای اینکه این اعتماد به دست بیاید؟ به نظر میرسد دو کارِ اساسی باید انجام بگیرد. یک کار، کار عملی است؛ یک کار، کار تبلیغاتی است. اوّل در مورد کار تبلیغاتی عرض بکنیم؛ ببینید، امروز قوّه زیر شدیدترین فشارهای تبلیغی و رسانه‌ای است! هم از ناحیه‌ی دشمنانی که در خارج هستند، هم از ناحیه‌ی غافلینی که در داخل هستند؛ حالا تعبیر غافل بکنیم که با حُسن‌ظن همراه باشد. فرض بفرمایید حالا یک قاتل بی‌رحمی می‌آید چند جوانِ حافظِ امنیّت را به قتل میرساند، بعد قوّه‌ی قضائیّه در یک فرآیند قانونی در ظرف چند ماه به جرم او رسیدگی میکند و او را محکوم میکند و حکم را اجرا میکند؛ یعنی یک کار کاملاً عادلانه و منصفانه و صحیح. تبلیغاتی که دشمن میکند، درست عکس آن چیزی است که باید اتّفاق بیفتد؛ یعنی این قاتل بی‌رحم را به‌عنوان مظلوم معرّفی میکند، قوّه‌ی قضائیّه‌ی دلسوزِ علاقه‌مندِ احقاقِ حق‌کننده‌ی حقوق مظلومین را ظالم و مثلاً فرض کنید که متجاوز معرّفی میکند؛ یعنی تبلیغات الان این‌جوری است. تبلیغ بر ضدْ هم بیشتر اثر میگذارد؛ معمولاً این‌جوری است؛ یعنی غالباً تهمت و شایعه و حرف مفت بیشتر جا باز میکند تا بخواهد انسان آن را جبران بکند و درست کند و تصحیح کند و اصلاح کند و حرف راست را به جای آن [جایگزین] بکند. خب، این را چه‌جوری میخواهید حل کنید؟ در مقابل این، کار تبلیغی لازم است. تبلیغ بایستی به معنای رساندن آن حقیقت به دل مخاطب باشد، نه به گوش مخاطب؛ باید دل مخاطب تحت تأثیر قرار بگیرد. خب این یک کار فنّی است، یک کار هنری است؛ این امروز در دنیا دارد در سطح بسیار وسیعی انجام میگیرد که سیاه را سفید نشان میدهند. الان شما نگاه کنید [که کار] این به‌اصطلاح پروپاگانداهای(تبلیغات جانبدارانه با هدف تحریف واقعیّت) دنیا این‌جوری است دیگر؛ اصلاً یک چیز غلط را درست و یک چیز باطلِ مطلقِ محض را حق جلوه میدهند، مردم هم باور میکنند؛ چه‌جوری؟ به صِرف اینکه می‌آیند میگویند و مثلاً یک حرفی میزنند و عالمانه و مجتهدانه صحبت میکنند نه! این شیوه دارد، این کار دارد؛ [این] کار هنری است. یکی از مهم‌ترین کارهای شما این است؛ یعنی یک تیم قوی رسانه‌ای هنرمند را به کار بگیرید، بنشینند طرّاحی کنند -نه برای یک روز و دو روز و یک ماه؛ به‌طور مستمر- تا بتوانند همین‌که شما گفتید که ما فلان تعداد قاضی را این‌جوری کنار گذاشتیم یا فلان حرکت اصلاحی را انجام دادیم یا فلان تنقیح(اصلاح) قانونی را یا فلان پیش‌بینی بلندمدّت را انجام دادیم، این را بتواند به مردم تفهیم کند درست که مردم آن را مشاهده کنند ببینند.

 

شکایات زیاد از قوه قضائیه و لزوم بازرسی غیر محسوس

مأمورینی بروند در یک دادگستری‌ای به‌صورت ناشناس و آنجا بنشینند، وضع دادگستری را، مراجعات مردم را ببینند، بعد به آن قاضی یا به آن بازپرس مراجعه کنند ببینند دادگاه چه‌جوری است، دادسرا چه‌جوری است، چه‌جوری حکم میکنند؛ اینها کارهای خیلی خوبی است، منتها این کار بایستی دَه برابر آنچه انجام میگیرد، انجام بگیرد؛ دَه برابر! حالا من از روی حساب‌وکتاب هم نمیگویم؛ همین‌طور این‌جوری به نظرم میرسد. شاید لازم باشد به جای دَه برابر بگوییم صد برابر، امّا حالا بنده احتیاط میکنم؛ دست‌کم ده برابر باید این کار انجام بگیرد؛ چون شکایت زیاد است. قاعدتاً به شماها هم مراجعه میکنند، به ما [هم] مراجعه میکنند.

 

بیان نعمات الهی و لزوم معرفی قاضی های خوب و بد

شما قاضی خوب کم ندارید، قاضی‌های بسیار خوب [دارید]؛ قاضی‌ای که شب و روز ندارد، از وقت خواب و وقت استراحت و وقت حضور در خانواده و همه‌ی اینها میزند برای اینکه برسد به عمق یک پرونده و پرونده را احقاق کند و زنده کند مفاد آن را؛ قاضی‌های کوشا و اهل سعی و تلاش و صادق و قانع. خیلی خب، یک تعدادی از اینها را چهره کنید، معرّفی کنید؛ فرض بفرمایید یک قاضی‌ای را که این تعداد پرونده را به بهترین وجهی که موجب رضایت متخاصمین است یا موجب رضایت مجموعه‌ی دستگاه است و رسیدگی کرده و به نتیجه رسانده، مشخّص کنید، معرّفی کنید؛ مثل معلّمین برجسته، مثل اساتید برجسته، مثل محقّقین برجسته، مثل کارآفرینان برجسته. قاضی برجسته را چهره کنید تا تشویق بشوند یک عدّه‌ای به این سبک کار؛ خب همه از آبرو خوششان می‌آید و این [کار] آبروبخشِ به این افراد است؛ یکی از کارها این است. نقطه‌ی مقابلش هم همین‌جور؛ حالا بنده نمیگویم هر کسی را که تخلّف کرده، فوراً تشهیرش(مشهورش) کنید -ممکن است لازم نباشد یا در مواردی جایز نباشد- امّا در بعضی موارد تشهیر لازم است؛ مشخّص کنید، معرّفی کنید؛ قاضی‌ای که خیانت کرده در مقام قضا -حالا قاضی یا اعضای دادسرا، فرق نمیکند- این را معرّفی کنید؛ چه اشکالی دارد؟ تشهیر کنید. مواردی این‌جوری باید انجام بگیرد. و حرکت قوّه‌ی قضائیّه‌ به سمت اصلاح درونی دستگاه قضا هم بایستی به نظر بنده بی‌توقّف، بدون توقّف، انجام بگیرد. من عرض میکنم شما هر پرونده‌ی مهمّی که به جریان می‌اندازید، هر دعوایی که به یک حکم عادلانه‌ای آن را منتهی میکنید، این یک صدقه است، این یک کار خیر است، این یک نعمت از طرف پروردگار بر شما است؛ وَ اَمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث؛(ضحی: 11) این نعمت را آشکار کنید، بگویید تا همه بدانند که این اتّفاق افتاد.

 

ایجاد فضای امن اقتصادی وظیفه قوه قضائیه

یکی از جاهایی که قوّه‌ی قضائیّه میتواند برای اصلاح اقتصاد کشور نقش ایفا کند، ایجاد امنیّت فضای اقتصادی است؛ این کارِ قوّه‌ی قضائیّه است. قوّه‌ی قضائیّه باید بتواند نوعی برخورد کند با مختل‌کننده‌ی امنیّت، که فضای کسب‌وکار مردم، فضای زندگی و معیشت مردم، یک فضای امنی باشد؛ این یکی از زمینه‌های کار قوّه‌ی قضائیّه برای اقتصاد کشور [است]. یک قلم دیگر از کارهایی که قوّه‌ی قضائیّه در زمینه‌ی مسائل اقتصاد میخواهد انجام بدهد، همین است؛ مبارزه‌ی با مفاسد اقتصادی و مفسدین اقتصادی. قوّه‌ی قضائیّه در این زمینه به صورت واضح و گاهی حتّی به صورت جنجالی وارد بشود.

 

لزوم معدود نشان داد مفسدین اقتصادی و برخورد صریح و روشن با آنها با ادله قابل فهم برای مردم

به نظر من در مجموع، دستگاه یک خطای دوپایه‌ای را دارد در زمینه‌ی برخورد با مسائل اقتصادی انجام میدهد؛ یک پایه عبارت است از نوعی حرف زدن و مشی کردن که تلقّی عمومی این باشد که فساد عمومی است، در حالی که فساد عمومی نیست، فساد مال تعداد اندکی مفسد است؛ هم در دستگاه‌های دولتی، هم در دستگاه‌های مردمی، هم در محیط کسب‌وکار، آنهایی که مفسدند، افراد معدودی هستند، تعداد معدودی؛ [ولی] ما جوری در اظهاراتمان و در تعبیراتمان حرف میزنیم که تلقّی مردم این میشود که خب همه‌جا را فساد گرفته! این غلط است، واقعیّت این نیست. این یک پایه‌ی غلط. پایه‌ی غلط دوم اینکه با آن موردی که واقعاً فساد است، برخوردِ قاطع و روشن نمیکنیم؛ باید برخورد بشود؛ آنجایی که واقعاً مفسد اقتصادی است، باید صریح و روشن برخورد بشود.

و برخورد هم البتّه با تبیین [باشد]؛ یکی از کارهای مهم این است، که برمیگردد به همان مقوله‌ی تبلیغ. یعنی وقتی یک مفسد اقتصادی را شما محاکمه میکنید و محکوم میکنید به یک مثلاً جزائی و یک مجازات و معاقبه‌ای، این برای مردم جوری تبیین بشود که مردم همه احساس کنند که این کارِ درستی است و این کار باید همین‌جور انجام میگرفت.

 

فرار عبید الله به عباس و تبدیل تهدید به فرصت با تبلیغ درست حجر بن عدی

در تاریخ در زندگی امام حسن (علیه السّلام) این هست که عبیدالله‌بن‌عبّاس که فرمانده یک بخش خیلی مهمّی از لشکر امام حسن بود، شب که خوابیدند، صبح پا شدند و دیدند در خیمه‌اش نیست؛ رفته بود، گریخته بود و ملحق شده بود به معاویه؛ آمدند به او رشوه دادند، فلان دادند، پول دادند و رفت طرف معاویه. خب یک‌چنین حادثه‌ای برای لشکر امام حسن (علیه السّلام) خیلی حادثه‌ی شکننده‌ای بود. آنجا یکی از اصحاب نزدیک -که من حالا یادم نیست، قدیم دیده‌ام، حجربن‌عدی بود یا کسی دیگر- آمد برای مردم سخنرانی کرد؛ یک بیانی کرد که بعد از پایان بیان او، همه اظهار خوشحالی کردند، گفتند الحمدلله که این رفت! ببینید، این بیانِ تبیینِ به‌معنای واقعی، تبلیغ به‌معنای واقعی، این‌جوری است؛ می‌آید حرف میزند و روشن میکند که آنچه اتّفاق افتاد، به‌نفع ما بود؛ یعنی به تعبیر رایجِ امروز، تهدید را به فرصت تبدیل میکند؛ این بایستی در قوّه‌ی قضائیّه [باشد].

 

خاطرات و موضع هجومی در مسئله زن و حقوق بشر نه دفاع و جنایات فرانسه و انگلیس در الجزایر و هند و مسئله داعش

در آن سالهای اوایل انقلاب به دانشگاه دائماً میرفتم، مرتّب میرفتم سخنرانی میکردم؛ دانشجوها سؤال میکردند، جواب میدادیم. یک وقتی یکی از دانشجوها از بنده پرسید که شما در مورد مسئله‌ی زن چه دفاعی دارید؟ جمهوری اسلامی چه دفاعی دارد؟ بنده گفتم ما هیچ دفاعی نداریم! ما حمله‌ای داریم، ما هجومی داریم! دفاع چیست؟ ما در زمینه‌ی [زن] مدّعی هستیم. ما در قضیّه‌ی زن، مدّعی دنیا هستیم، مدّعی رژیم طاغوت -آن‌وقت‌ها که آن حرفها مطرح بود- هستیم، ما دفاع نداریم.

در زمینه‌ی حقوق بشر این‌جوری است، ما دفاع نباید بکنیم، ما باید حمله کنیم! این کسانی که این‌همه جنایت کرده‌اند، این‌همه فساد ایجاد کرده‌اند -نه‌فقط در تاریخ، همین حالا- مثلاً فرض کنید فرانسوی‌ها شده‌اند مظهر حقوق بشر. این فجایعی را که فرانسوی‌ها در آفریقا به وجود آوردند، در الجزایر و در غیر الجزایر کارهایی که کردند، انسان وقتی میخواند، واقعاً تن او میلرزد! فرض بفرمایید یک دریاچه‌ای را، مثلاً یک مرداب بزرگی را با نفت و این چیزها آغشته کنند، بعد یک جمعیّت کثیری را -زن، مرد، بچّه- از روستا بکوچانند طرف آن و بعد اینها را ببندند به رگبار، اینها هم از ترس به آن دریاچه پناه ببرند، بعد آن دریاچه را آتش بزنند! حالا شما فکرش را بکنید، این اتّفاق افتاده! مثلاً این قضیّه اتّفاق افتاده به‌وسیله‌ی فرانسوی‌ها. به‌وسیله‌ی انگلیسی‌ها در هند در یک باغی شش هزار نفر جمع شدند به‌عنوان تظاهرات، انگلیسی‌ها آمدند مسلسل گذاشتند دم در آن باغ، یکسره شش هزار نفر را در یک روز یا در نصف روز و در چند ساعت به قتل رساندند! حالا اینکه مثلاً برای پنجاه سال، صد سال قبل است، لکن همین زمانِ خودمان سر قضایای داعش و سر قضایای سوریه و سر قضایای میانمار، شما ببینید اینها واقعاً چه کردند! آن‌وقت اینها مدّعی حقوق بشرند؛ ما حرف داریم در زمینه‌ی حقوق بشر، ما ادّعا داریم علیه مدّعیان دروغ‌گو و وقیح حقوق بشر؛ این کارها، کارهای بسیاری خوبی است که خب بحمدالله در قوّه‌ی قضائیّه دارد انجام میگیرد.