مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

هشت رذیله 137 / ستمگری 4 / حقوق 3 / حق نفس 1

| پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله انسانی بود. گفتیم ستمگری یعنی تجازو به حقوق. پس  بایسته است تا انواع حقوق را بخوبی بشناسیم تا بتوانیم خود را از هر گونه ظلم و ستمگری محفوظ داریم!

حق نخست حق الله بود و حق بعدی حق نفس است!

نفس شامل جسم و روح می شود! مهمترین اعضای جسمی چشم، گوش، زبان، دست، پا، دندان، مو و پوست و همچنین دستگاه گوارش و دستگاه تناسلی است!

و قوای روحی شامل قدرت تعقل، حافظه، تخیل، وجدان و نبوغ می شود!

هر کدام از موضوعات فوق، عنوانی مستقل برای بررسی است و آنچه تحت عنوان «نفس» از آن بحث می شود وجود انسان است! خلقت اوست! همه ویژگی های ممتاز جسمانی و روحانی اوست!

هر یک از ما اصل خلقتمان و اصل انسانیتمان نعمتی است که با شناخت هدف از خلقتمان و گام برداشتن در مسیر این هدف، می توان شکر این نعمت را بجای آورد و حق آن را ادا نمود!

نفس انسانی عظیم ترین پدیده خلقت است آنگونه که برای درک حقیقتش دانش کمی در اختیار بشر گذاشته شده است (اسراء: 85) هر چند بشر تلاش زیادی برای درک حقیقت «خود» نموده است!

حقیقت نفس انسانی آنقدر پر ارزش است که خداوند می فرماید: من از روح خودم در آن دمیدم! (حجر: 29؛ ص: 72) یعنی انسان دارای روح الهی است! اضافه «روح» به «الله» اضافه تشرفی است! برای این است که رفعت جایگاهی را نشان دهد! مثل بیت الله.

روح انسان تصمیم گیرنده است! نیروی اختیار و برگزیدن است! قدرت تصمیم، برترین نیرویی است که خداوند به انسان عطا نموده است!

و همچنین بدنی که خداوند به انسان بخشیده است هر چند در ظاهر و در مقایسه با دیگر حیوانات ضعیف به نظر می رسد ولی قدرت بالایی برای تطابق خود با محیط و شرائط زندگی دارد. انسان می تواند با اندکی از مایحتاج زندگی، بسازد و نیز می تواند خود را به شدت محتاج بیشترین اسباب مادی کند!

و نیز مغزی که جزء بدن است آنقدر قدرت دارد که بتواند همه جهان را به تسخیر علمی خود درآورد و از آن برای بهبود شرائط زندگی خود استفاده کند آنگونه که در این زمان پیشرفتهای فراوان انسان را در زمینه های مختلف شاهد هستیم!

نفسِ نفیس انسانی، و روح الهی که در او دمیده شده است و مغزی اینچنین قدرتمند و اعضای سازگار با محیط، بدون این که تکلیفی را بر عهده انسان بیاورد به او داده نشده است!

هدف از خلقت انسانی اینچنین پر قدرت، این است که در عین استفاده از قدرت خود، همه قدرت خود را از آنِ خداوند بداند و جز به فرمان او از نیروی خویش استفاده نکند!

به تعبیر دیگر هدف از خلقت انسان اظهار عبودیت و بندگی است! (ذاریات: 56) که لازمه این اظهار، پایبندی به دین است زیرا این دین است که سخن خداوند و خواسته او را به انسان ابلاغ می کند و به او می گوید باید چگونه از آنچه خداوند به او عطا نموده است بهره ببرد!

هشت رذیله 136 / ستمگری 3 / حقوق 2 / حق الله

| سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله انسانی بود.

قرار شد برای تبیین مصادیق ستم انواع حقوق را از نظر اسلام مورد بررسی قرار دهیم!

حق اول، حق الله است! همچنان که خداوند «اکبر» است حق او نیز بزرگترین حق است!

بزرگی حق خداوند بخاطر نعمتهایی است که خداوند به انسانها داده است! خداوند در مقابل همه این نعمتها فقط یک چیز از انسان خواسته است و آن این که قبول کند این نعمتها از ناحیه اوست! این نعمتها محصول تلاش انسان نیست! استحقاقی در میان نیست که خداوند بر اسسا این استحقاق نعمتی داده باشد! او کاری نکرده است که این نعمتها را به عنوان مزد گرفته باشد!

خداوند این نعمتها را تنها بخاطر لطفش به انسانها داده است! حق خداوند این گونه ادا می شود که انسان همینها را بخداوند بگوید و با آمادگی کامل جهت انفاق مال و جان و آبرو طبق فرمان خداوند اعلان کند که من خودم را نبده تو می دانم و هر چه دارم از آن توست و تو هروقت و هرجا صلاح بدانی من آنها را به تو بر می گردانم.

لذا وقتی مصیبتی به بنده ای فرود می آید و به تبع آن ضربه ای به جان و یا مال و یا آبرویش می خورد، می گوید: انا لله و انا الیه راجعون (بقره: 156)

وقتی بنده ای این طور شد خداوند همه امور بنده اش را بر عهده می گیرد و او را درخوشیها و مشکلات تنها نمی گذارد. در خوشیها تنها نمی گذارد تا مست شود و از بندگی سقوط کند و در مشکلات نیز خداوند همراه اوست تا یا مشکلات حل شود و یا از ثقل آنها کاسته گردد و یا ظرفیت تحمل آنها زیاد شود و بالاخره با یکی  از این سه راه مشکل حل شود!

البته این توضیحی که برای حق خداوند داده شد، توضیحی است که می توان از آن برای همه حقوق استفاده نمود. مثلا حق والدین به این است که بدانی آنها حلقه وجودی تو بودند پس آنچه داری را از آنها بدان و همیشه شرمسارشان باش!

همچنین است همه آدمهای پیرامون ما و نیز انبیاء و امامان (علیهم السلام) که هر کدام به نوعی به ما لطفی نمودند که اگر ما ارزش لطف آنها را بدانیم و مقابلشان فروتنی کنیم رفتارهایی را انجام خواهیم داد که به این وسیله حق اینان ادا می شود!

نکته اخر این که ادای همه حقوقها، ادای حق خداوند است زیرا این «ادای حقوق» فرمان خداوند است که اطاعت می شود و این شکر نعمتهای خداوند است که پاس داشته می شود.

هشت رذیله 135 / ستمگری 2 / حقوق 1

| يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۹ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری، چهارمین رذیله از هشت رزیله بود!
گفتیم ستمگری تجازو به حقوق است!
برای پیشگیری از ستم و توبه از ستمهای انجام شده باید ابتداء حقوق را شناخت!
همه امکاناتی که در اختیار انسان قرار گرفته است برای او تکلیف و وظیفه ای را بوجود آوده است. هیچ نعمتی مجانی نیست! بهایی دارد! حقی بر ذمه انسان می آورد! ادای این حق، بهاء آن نعمت است!
خداوند خود بالاترین نعمت است! پس از خلقت انسان و از خلقت جهان برای انسان و از نعمت هدایتی که به او بخشیده است هدفی داشتی است! شناخت این هدف و گام برداشتن در مسیر رسیدن به این هدف، ادای دین نسبت به اوست. ادای حقی است که خداوند بر ذمه انسان دارد!
بدن و روح انسان نعمت دوم است! رعایت نکردن حق نفس، ظلم به نفس است! اعضای بدن (زبان، گوش، چشم و ...) و نیز نعمت قوای درونی (مثل حافظه و عقل و ...) همه دارای حقوقی بر گردن ما هستند!
حق بعدی، انسانهای پیرامون هستند! انسانها هر کدام به نوعی برای ما فرصت هستند. حتی دشمن ما فرصت برای ماست در نتیجه بر گردن ما حقی دارد که باید آن را اداء نمود و الا ظلم به او صورت گرفته است!
انسانهای پیرامون ما عبارتند از: پیشوا (مسؤول سیاسی، معلم و شاگرد، زیر دستان، همسر، مادر و پدر، فرزند، برادر، کسی که لطفی به ما می کند، امام جماعت و مأمون. همنشین، همسایه، دوست، شریک، طلبکار و بدهکار، شاکی و کسی که از او شکایت شده،  مشورت کننده و مشورت دهنده، نصیحت کننده و نصیحت خواه، کهنسال و خردسال، درخواست کننده مالی و درخواست شونده مالی، خوشحال کننده، بدی کننده، مؤمن، اهل ذمه، فروشنده و خریدار، مالک و مستأجر،
و نیز حیوانات و حتی گیاهان نیز بخاطر فرصتی که برای ما بای زندگی بهتر آماده می سازند دارای حقوقی نیز هستند.
در کنار آنچه گفته شد از اعمال عبادی نیز باید قدر دانی نمود و حق مربوطه آنها را بدرستی اداء نمود. مثل نماز، روزه، حج، انفاق.
ادای درست حقوق، سبب می شود تا انسان بتواند از فرصتهایی که خداوند در دنیا در اختیار او قرار داده است بنحو احس استفاده کند.
خداوند در قرآن آیه 77 سوره قصص می فرماید:

وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ‏ نَصیبَکَ‏ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ

و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب؛ و بهره‏ات را از دنیا فراموش مکن؛ و همان‏گونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن؛ و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!

باید از آنچه خداوند داده است در پی آخرت بود! خانه آخر! سرایی جاویدان! مصالح این سرا را باید از اینجا فرستاد و باری این کار تنها کافی است ظالم نبود و ستم نکرد و نسبت به حقوق پایبند بود و همه تلاش خود را در پی ادای آنها بکار بست به کمک خداوند و متعال و بیاری تعالیم دین او!

باید پاسخ این همه نعمتهای زیبا را با عمل زیبا داد. و در پی تباهی و ضایع نمودن حقوق نبود! آنها که حقوق را به تباهی می کشند، رابطه عاطفی با خداوند نخواهند داشت!

ان شاء الله قصد داریم بیاری خداوند متعال هر یک از حقوقی را که نام بردیم بطور مبسوط مورد بررسی قرار دهیم.

امیدو داریم همانطور که خداوند یاریمان نمود تا دعای استغفار را در حد بضاعتمان شرح دهیم، در ارائه مباحث مربوط به حقوق هم موفق شویم!

هشت رذیله 134 / ستمگری 1

| سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۵۶ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


شکر خدا شرح دعای استغفار به پایان رسید و در آخرین جلسه جمع بندی موضوعی این دعای شریف نیز در اختیار عزیزان قرار گرفت!
شرح این دعا را به این بهانه در دستور کار قرار دادیم که این مطلب را بخوبی بیان کرده و توضیح داده باشیم که یکی از مصادیق لجاجت اعتراف نکردن به گناه است!
اعتراف نکردن به گناه وقتی می تواند دلیل بر لجاجت باشد که فرد علم به گناه داشته باشد ولی به آن اعتراف نکند.
دعای استغفار ما را با لایه های مختلف گناه آشنا می کرد و آثار مخرب آن را توضیح می داد لذا لازم شد تا این دعا معرفی و شرح داده شود تا هنگام اعتراف بگناه بهانه ای برای عدم اعتراف نباشد!
لجات سومین رذیله از مجموعه هشت رزدیله ای بود که انسانها آنها را زشت می شمارند بی آن که در این زشت شماری تحت تأثیر دین و یا فرهنگی خاصی باشند!
هشت رزیله عبارت بودند از: ناسپاسی، شتابزدگی، لجاجت، ستمگری، ولنگاری، حرص، بخل، نادانی!
از این جلسه ببعد به خواست خداوند می پردازیم به رذیله ستمگری!
ستم، انحراف در فطرت آزادیخواهی
ستمگری و تجاوز به حقوق دیگران از طبع آزادیخواهی انسان و حد ناپذیری او نشأت می گیرد! آزادیخواهی مثل دیگر فطرایات انسانها همانطور که می تواند موجب تعالی و رشد او شود موجب پستی او نیز بشود! همه فطریات می تواند راه نفوذ شیطان باشد که برای استفاده صحیح از این فطریات باید ابتداء راه نفوذ شیطان را بر اینان بست آنگاه از آنها برای رشد و تعالی بهره برد!
این که گفته می شود شیطان تلبیس می کند، لباس حق بر قامت باطل می نماید یعنی همین! یعنی از مطلب حقی استفاده باطل می کند، یعنی از راه انس خواهی انسان او را به انس با شیاطین جن و انس می کشاند و از راه ستایش خواهی او را عبادت غیر خداوند وادار می کند و از راه آزادیخواهی او را از قید عقل و شرع خارج می سازد!
ستم به دیگری، ستم بخود
ستم به دیگری با دو تحلیل ستم به خود است:
اول این که با رواج ستم در جامعه، خود ستمکار نیز مورد ستم دیگران قرار می گیرد!
دوم این که با ستم به دیگری روح ستمکار بیشتر در اسارت هوس و نفس او قرار می گیرد و این امارت هوس سرانجامی جز تباهی سلامت جسم و روح نخواهد داشت!
انسان باید بیاموزد که با تجاوز به حقوق دیگران، حقوق خودش نیز مورد تجازو قرار می گیرد لذا بایسته است که به حقوق خود راضی باشد و از آزادی خودش را محدود در قوانین طبیعی و دینی و مدنی کند تا بتواند از مقدار باقیمانده آزادی، به نحو احسن سود بجوید!
قوانینی طبیعی همه حدودی است که طبیعت برای انسان گذاشته است تا انسان بتوان در سلامتی و امنیت زندگی کند!
قوانی دینی همه حدودی است که دین برای انسان گذاشته است تا او بتواند از آسیبهایی که علم او کشش درک آن را ندارد محفوظ و مصو بمناند و به منافعی نسبت به آنها غفلت دارد برسد!
قوانین مدنی مجموعه تجارب بشر است که توسط نمایندگان مردم مورد تصویب قرار می گیرد تا با تشریک تجربه انسان بتواند از تجراب تخلخی که بوجود آمده است بدرستی بهره بگیرد و بعضی کارهای را برای خود لازم و بعضی دیگر را مخرب بشمارد!
ستمگر همه این قوانین را نادیده می گیرد و تنها به لذت آنی خود می اندیشد و حتی حقوق خود را نیز پای همین لذات زودگذر قربانی می کند و در نتیجه به خودش بزرگترین ستم را روا می دارد!
اصلا ستمگر مگر جز بخودش ستم می کند! ستمگر با ستمش تنها می تواند از دنیای انسانها بکاهد ولی از ایمانشان و آخرتشان نمی تواند بکاهد زیرا ایمان هر کس چیزی است که در قلب انسانها است و قلب هیچ کس بدون اجازه خودش قابل تصرف نیست!
پس دو نکته در این جلسه روی آن تأکید نمودیم اول این که ستم گر بیش از این مه به دیگران ستم کند به خود ستم نموده است و نکته دوم این که اصلا ستمگر جز بخود ستم نمی کند!
توضیح بیتشر این دو نکته ان شاء الله در جلسه بعد!

سلام علیکم - بسم الله


شکر خدا شرح فقرات دعای استغفار به پایان رسید و در این پست جمع بندی موضوعات مطرح شده در این دعای شریف را ملاحظه می کنید!

عددهای داخل پردانتز، اشاره به شماره بندهای دعا دارد.

تعریف گناه

اصولا گناه به معنی برگزیدن محبت به خود بر اوامر خداوند است. (20)

براین اساس گناهان انجام نواهی (3، 11) و ترک اوامر الهی است (3) و نیز هر حرکتی که در مسیر غیر طاعت خداوند باشد (10) حتی سخنی خارج از محدوده محبت الهی باشد در دعای استغفار گناه شمرده شده است. (10)

زمینه های گناه

آنچه مزینه های گناه را آماده می سازد این امور است:

1) سوء استفاده از اسماء الهی

معرفت نسبت به اسماء حسنای الهی می تواند مورد سوء استفاده قرار بگیرد و گنهکار را نسبت به ارتکاب گناه گستاخ کند! در دعای استغفار به آن دسته از اسماء الهی که زمینه گناه را فراهم نموده است اشاره شده است. مهمترین نام خداوند که موجب غفلت شده است ستاریت خداوند است که در شش بند از دعا از آن سخن رفته است. (2، 6، 12، 13، 42، 47)

بعد از آن عفو خداوند (2، 36، 44، 55) و سپس حلم او (2، 42، 44) و بعد غفران (42، 47)  و کرم الهی (23، 36) و در ادامه حسن ظن به خداوند (23، 28) و فرصتی که او به گنهکاران می دهد (7، 13) و نعمتهایی که بر آنها سرازیر می سازد (7).

گنهکار خداوند را علاوه بر صفات فوق اهل رحمت واسعه می داند (55) و به همین خاطر در عذاب نمودن اناته و مث دارد (2) و حتی کید دشمنان انسان را که قصد جان انسان را دارند دفع می کند (7) و بیشتر این که کارهای خوب انسان را نشر می دهد و برای گهنگار وجهه نزد اولیائش ایجاد میکند. (8) و نیز امید به ثواب کارهای نیک هم موجب تسکین وجدان گنهکار می شود! (55)

2) سوء استفاده از نعمتهای الهی

عافیت و سلامتی (2، 39، 42) و قدرت جسمانی (2، 34) به همراه برخورداری از نعمتهای الهی (19، 39) و گشایش و گستردگی رزق (2، 39، 42) و رفاه و سرسمتی از نعمت (18، 33) زمینه گناه را بخوبی آماده می سازد.

3) نفس و شیطان

تمایلات (8) و شهوات نفسانی (31) آمیخته با جهل و نادانی (29، 30) همراه با تزیین گناه برای نفس (11، 30) و تخیل آن (27، 69) در نتیجه مخفی ماندن هوس گناهانی خاص در سینه (58) و سست شدن نفس در مواجهه با آن (27، 68)

در کنار وسوسه و کید شیطان (8) ضلع سوم این مثلث شوم را تمام و کمال می سازد!

در این میان تکبر (33، 49) و کینه توزی (33) و اظهار ذلت نزد مخلوق (49) و ترس از او (35) و خشم های بی مورد (33) و بخصوص تعصبهای جاهلانه (33) و نیز بخل (33) و مشغول شدن به انواع سرگرمیها و بازیها (33) بیتشر موجبات شادمانی نفس و شیطان را فراهم می سازد (33) زیرا به مساعد وبدن مزمنه گناه به شدت می افزاید!

حواشی گناه

بعضی از امور هست که جزء حواشی گناه است که بعضا زشتی آن بیشتر از اصل گناه است مثل:

1) سرزنش گناه دیگری و بعد ارتکاب آن. (16)

2) گناه بعد از توبه (17، 36، 41، 55) و عمل خلاف عهد و قسم برای ترک گناه (18، 36، 38، 61) و در نتیجه خیانت به امانت الهی. (31)

3) فراموش نمودن گناه. (12، 21)

4) کم اهمیت شمردن (12، 17) و کوچک شمردن گناه. (69)

5) علنی انجام دادن گناه. (12)

6) عذر تراشی برای گناه. (20)

7) غفلت از توبه و استغفار. (22)

8) با فریب گناه کردن. (32)

9) اصرار بر گناه. (43)

مصادیق گناه

در دعای استغفار نام نه گناه بخصوص ذکر شده است. این گناهان عبارتند از:

1) گمراه نمودن و فریب دادن دیگران خصوصا آنانی را که تابع انسان هستند. (31) از طریق:

·        یاد دادن (4) و راهنمایی به گناه (30) از راه گفتار (27، 68) و یا نوشتار. (27، 68)

·        غافل ساختن نسبت به آگاهی های فطری و اخلاقی و دینی درباره گناهان در راستای مایل ساختن آنها بر گناه (32) و مشتبه نشان دادن آنچه را خداوند آشکار نموده است از معرفی گناهان. (61)

·        تقبیح آنچه خداوند تزیین نموده است. (61)

·        ظاهر نمایی نزد اهل طاعت و خلاف آن را در درون داشتن. (9)

·        تلاش برای فراهم نمودن زمینه گناه برای دیگران. (31)

·        در افتادن با کسی که نهی از منکر می کند. (31)

2) تنها گذاردن (35) و یا دشمنی (35) و بدنبال آن ستم به اولیاء خداوند و اهل طاعت (48، 32) به نفع دشمنان و اهل معصیت چه به صورت مستقیم (48) و چه غیر مستقیم مثلا از طریق رعایت نکردن تقیه. (10)

3) ستم به مخلوقات و بدی نمودن در حق آنها. (30)

4) تلاش در غلبه بر دیگری حال یا از راه زور و یا از راه حیله. (31)

5) ریا (32، 39)

6) خیانت (33)

7) دزدی (33)

8) دروغ (33)

9) سخن چینی (33)

آثار گناه

گناه دارای آثار مخوفی است و کسی که از انی اثار احساس امنیت می کند در واقع ایمن از مکر خداوند شده است! (64). از این آثار در دعای استغفار اینگونه یاد شده است:

1) از دست دادن محبت و رضایت و قرب الهی (51) و راضی نمودن شیطان (53) و در نتیجه دچار خشم (3، 35، 32، 46، 62) و سخط خداوند شدن (3، 20، 52، 53)

2) تواضع و اظهار ذلت نزد مخلوق بخاطر ترس (67) و یا طمع (67، 64) و دست دراز کردن نزد آنها. (65، 66) و در همین راستا گناه سبب می شود تا طاعت از مخلوق در مسیر معصیت خداوند جالب و زینت شود! (67)

3) محجوبیت (37) و در نتیجه ناامیدی مطلق (58) بخصوص ناامیدی از خداوند (24، 52): از رحمت (49، 54) و مغفرت او (54) زیرا که کرامت (14) و رحمت الهی از شخص گنهکار منصرف شده (14) و دیگر بر او نازل نمی شود! (62) نعمتها کدر گشته (37) و بی دوام شده (62) و از بین رفته (14، 45) خصوصا وقتی بر گناه اصرار می شود. (43)

ناامیدی از رحمت خداوند بیشتر خود را در ناامیدی از امور ذیل خود ار نشان می دهد:

·        حل مشکلات (54)

·        استجابت دعا (24، 25، 52، 59)

·        برگشت به طاعت خداوند (49)

4) مردن قلب (53) و هلاکت (50) و تباهی (15، 26) آن از نتایج مخرب گناه است. مردن قلب می تواند دارای نشان های زیر باشد:

·        یأس از طاعت خداوند (49)

·        گمراهی و از رشد (5، 50)  و هدایت (51) بازماندن

·        دچار کفر و حیرت شدن (57)

5) نسیان ذکر الهی (64) و غفلت از هشدارهای او (64) و فراموشی وعده های عذاب. (55) و در نتیجه دوری از ثواب الهی (37) و محرومیت از خیرهای وعده داده شده (38)  و از بین رفتن ارزش کارهای خوب (46) و رو سیاهی در قیامت (56) و گرفتار عذاب الهی شدن: (37) عذاب الیم و دردناک برای گناه صغیره و عقاب شدید و سخت برای گناه کبیره. (43)

6) حسرت و ندامت (25، 45) بخصوص در قیامت (26)

7) نزول بلاها  (15، 59) و عذابهای الهی (14، 45) و تعجیل آن (43، 46) مثل:

·        از بین رفتن برکت (5) و کم شدن رزق (5) و محبوس شدن (25، 65) و قطع آن (59) در نتیجه فقر و برخورداری از زندگی همراه با عسر و سختی (57) و بعد ناامیدی از وسعت رزق (54) و یأس دست یابی به هر آنچه نزد خداوند است (52، 64)

·        بیماری (26، 31)

·        خشکسالی (15)

·        رسوایی (15) سقوط ارزش گنهکار (31) و منفور و مغضوب مردم شدن (60) بخصوص اهل طاعت دیگر با او مأنوس نبوده بلکه از همنشینی با او وحشت می کنند (60) دنبال این رسوایی گمنامی گهنکار (5) است آنگونه که انگار او اصلا وجود نداشته است! (45)

شاید دو چندان شدن بدیها که از آثار گناه شمرده شده است (46) به معنای انی باشد که وقتی انسان بخاطر گناهی رسوا می شود گناهان نکرده را هم به او نسبت می دهند و مورد تهمت هیز قرار می گیرد!

·        شماتت دشمنان (15)

·        کم شدن فرصت و عمر (58)

·        اشتعال کرب (ضیق قلب) (53) و انواع اندوه ها (59)

·        سوء ظن به نفس (49) و عدم اعتماد به دریافتهای حتی صحیح آن!

 

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 70

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ جَرَى بِهِ عِلْمُکَ فِیَّ وَ عَلَیَّ إِلَى آخِرِ عُمُرِی بِجَمِیعِ ذُنُوبِی لِأَوَّلِهَا وَ آخِرِهَا وَ عَمْدِهَا وَ خَطَائِهَا وَ قَلِیلِهَا وَ کَثِیرِهَا وَ دَقِیقِهَا وَ جَلِیلِهَا وَ قَدِیمِهَا وَ حَدِیثِهَا وَ سِرِّهَا وَ عَلَانِیَتِهَا وَ جَمِیعِ مَا أَنَا مُذْنِبُهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی جَمِیعَ مَا أَحْصَیْتَ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ قَبْلِی فَإِنَّ لِعِبَادِکَ عَلَیَّ حُقُوقاً أَنَا مُرْتَهَنٌ بِهَا تَغْفِرُهَا لِی کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین‏.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در علم تو درباره ی من و علیه من تا آخر عمرم ثبت گردیده، همه گناهانم از اول و آخرش، و عمدی و سهوی، و کم و زیاد، ظریف و باریک و یا جلیل و بزرگش، قدیم و جدیدش، پنهان و آشکارش، و همه ی آن گناهانی که من مرتکب آن می شوم و به سوی تو توبه میکنم. و میخواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و همه ی مظالم بندگان را که بر ذمه ی من آمده و تو آن ها را به شماره آورده ای ببخشی؛ زیرا بندگانت برگردنم حقوقی دارند که من در گرو آنها هستم، پس هرگونه و هر زمان که خواستی آن ها را بیامرز ای مهربانترین مهربانان!

لغت:

دقیقها (دقق) به معنای مفهوم مقابل غلیظ و جلیل است یعنی باریک و نازک و کم مقدار!

حدیثها (حدث) به معنای بوجود آمدن چیزی در زمان اخیر است!

شرح:

بند فوق که آخرین بند از دعای استغفار امیر المؤمنین علیه السلام است جمع بندی است از همه آنچه در 69 بند قبلی از آن سخن بمیان آورده شده است!

اولین گناهانی که در دوران نوجوانی از فرد صادر شده است و آخرین گناهان که شاید در زمان پیری اتفاق افتاده باشد تفاتی بین اصل گناه بینشان نیست. (لِأَوَّلِهَا وَ آخِرِهَا)

به همان مقدار که گناهان عمدی گناه است گناهانی هم که بصورت خطایی صورت می پذیرد گناه است زیرا هرچند ممکن است بعضی از آنها از نظر فقه اسلامی گناه نباشد ولی هیچ وقت خطا بصورت اتفاقی رخ نمی دهد بلکه گناهانی قبلا صورت گرفته است که ثمره اش قدرت یافتن نفس و در نتیجه قدرت گرفتن توهم و بعد وقوع اشتباه بوده است! (عَمْدِهَا وَ خَطَائِهَا)

کم و زیاد بودن گناه در اصل زشتی گناه تفاوت ایجاد نمی کند بلکه هر کدام به سهم خود روح را آلوده می سازد! این مکر شیطان است که تلاش دارد با تلقین تفاوت بین کمی و زیادی گناه – و همچنین گناهان عمدی و خطایی و گناهان دوران نوجوانی و میانسالی – اهمیت گناه را کاهش دهد و آن را کوچک بشمارد! (قَلِیلِهَا وَ کَثِیرِهَا)

از نظر کیفی نیز نباید در اهتمام به طلب مغفرت تفاوتی بین گناهان گذاشت! گهنکار تصور نکند جایی از دوزخ تحملش آسان تر از جای دیگر آن است! یک قطره از مواد مذابّ دوزخ اگر در شرق عالَم بچکد غرب عالَم را آتش فرا می گیرد! (دَقِیقِهَا وَ جَلِیلِهَا)

وقتی خاکستر زمان بر گناه می نشیند دیگر کمتر با جزئیاتش در یاد می ماند و انگاری وجدان نسبت به آن حساسیتش کاهش می یابد ولی کسی که بدنبال آمرزش گناهان خود است باید فرقی بین گناهان جدید و کهنه نگذارد!  (قَدِیمِهَا وَ حَدِیثِهَا)

گناهانی که علنی صورت پذیرفته است از تبعات بیشتری برخوردار است و در نظر گناهکار زشتی زیادتری دارد ولی گناه گناه است! مهم آن است که فرد، خداوند را نادیده انگاشته است و مرتکب گناه شده است! حال چه فرقی می کند این گناه را دیگران هم دیده اند و یا فقط خداوند آن را دیده است! اهمیت دیدن خداوند آنقدر هست که دیدن دیگران نتواند به اهمیت آن چیزی بیافزاید! (سِرِّهَا وَ عَلَانِیَتِهَا)

در میان گناهان اگر بتوان فرقی بین آنها قائل شد تقسیم آنها به گناهان فردی و اجتماعی است! گناهی که سبب ستم به دیگری شده است و حقی از دیگری را تباه نموده است عمل خلافی است که مقدمه توبه آن حلالیت طلبی از همان دیگری است! و به همین خاطر است که این نوع از گناهان از اهمیت مضاعفی برخوردار هستند. آنها برای مغفور و بخشیده شدن راه طولانی تری را پیش روی دارند! (أَنْ تَغْفِرَ لِی جَمِیعَ مَا أَحْصَیْتَ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ قَبْلِی فَإِنَّ لِعِبَادِکَ عَلَیَّ حُقُوقاً أَنَا مُرْتَهَنٌ بِهَا)

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 69

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَثَّلَتْهُ فِیَّ نَفْسِی اسْتِقْلَالًا لَهُ وَ صَوَّرَتْ لِی اسْتِصْغَارَهُ وَ هَوَّنَتْ عَلَیَّ الِاسْتِخْفَافَ بِهِ حَتَّى أَوْرَطَتْنِی فِیهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با کوچک شمردن آن در نفسم آن را تصوّر کردم، پس حقیر شمردن آن را برایم مجسّم نمود، و خفیف شمردن را بر من آسان کرد تا آن که مرا در ورطه ی آن فرو برد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

مثَّلته (مثل) به معنای اعلان مساوات بین تو شیء در صفات شاخص و بارز!

استقلال (قلل) به معنی کم انگاشتن!

شرح:

انسان برای راضی کردن خود به انجام کناه و یا دلداری خود بعد از گناه سخنان باطلی را مدام بخود تلقین می کند. مثلا بخود می گوید:

اصلا چرا باید خداوند مهربان بخاطر اینچنین گناهی بنده اش را عذابی سخت کند؟!

مگر برای رفع نیاز طبیعی راهی جز ارتکاب این گناه هست؟!

این که خداوند توبه را قبول می کند مال همین وقتهاست دیگر!

اگر قرار باشد هر کس را بخاطر گناهانی اینچنین به دوزخ ببرند پس علی می ماند و حوضش!

من شیعه ام و شیعیان به دوزخ نمی روند و بلکه مورد شفاعت قرار می گیرند!

گناهانی هست که اصلا قابل مقایسه با این گناه نیست از نظر بزرگی!

من کارم رو توجیه نمی کنم لذا خدا منو می بخشه! اون گناهی بزرگه که آدم اونو توجیه کنه!

بالاخره گناهان به بزرگ و کوچک تقسیم می شوند دیگر. یقین دارم این از نوع بزرگش نیست!

برای من این گناه عادت شده است و ترک عادت سخت است البته سعی می کنم آرام آرام ترکش کنم لذا چون تو ترکم دیگه این گناه نیست!

من جنبه این گناه را دارم و نمی گذارم این برای من عادت بشود!

و ...

همه این حرفها می تواند درست باشد ولی نتیجه غلط از آن گرفته می شود!

اگر انسان مجاز بود گناهی انجام دهد خب اصلا چرا آن کار گناه باشد! و خداوند طبق آگاهی که از توان بندگانش و نیز مصلحت آنها دارد آنها را ممنوع از انجام گناه نموده است و وعده بخشش هم برای کسانی است که لغزش داشته اند یعنی با وجودی که تصمیم بر ترک گناه داشتند منتها فریبی خوردند و بعد هم بسختی پشیمان شدند!

نداشتن برنامه برای گناه و بعد پشیمان شدن و توجیه نکردن گناه راه آمرزش را هموار می سازد و از کوچک شدن گناه جلوگیری می نماید!

در آخر باید به این نکته اشاره کرد چنانچه در فراز نخست بند فوق آمده است تخیل گناه یکی از راه های کوچک شمردن گناه است! وقتی کاری در ذهن بارها تخیل می شود و به آن از راه های مختلف پرداخته می شود دیگر آن کار زشتی اش را از دست می دهد و روزی موقعیت انجامش فراهم می شود!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 68

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِ‏ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسَانِی أَوْ هَشَّتْ إِلَیْهِ نَفْسِی أَوْ حَسَّنْتُهُ بِفِعَالِی أَوْ حَثَثْتُ عَلَیْهِ بِمَقَالِی وَ هُوَ عِنْدَکَ قَبِیحٌ تُعَذِّبُنِی عَلَیْهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با زبان آن را مدح کردم، یا نفسم به سوی آن مشتاق گشت، یا با کردار خود آن را نیکو جلوه دادم، یا با گفتارم به آن تشویق کردم، در حالی که آن نزد تو قبیح بوده و بر آن عذابم میکنی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

هَشَّت (هشش) به معنای رخاوت و سستی است که موجب شود هر آنچه در شیء است بیرون ریخته شود!

حثثت (حثث) به معنی رغبت به چیزی است!

شرح:

تمایل انسان به گناه و ترغیب دیگران به آن مشکل اصلی برخورد با گناه است!

نفس انسان در مقابل گناه تهی از اراده و قدرت مقاومت می شود (هَشَّتْ إِلَیْهِ نَفْسِی) دچار رخوت و سستی می گردد. به اصطلاح قند در دلش آب می شود و دهانش به آب میافتد.

ستایش گناه به زبان کاری است که انسان بر اساس همان رخوت نفسانی انجام می دهد. این رخوت سبب می شود تا نه تنها گناه دیگر زشت ننماید بلکه انسان براساس فروتنی درونی که اینک دربرابر گناه حس می کند، در قالبهای مختلف به ستایش زبانی آن هم مشغول شود! (مَدَحْتُهُ بِلِسَانِی)

بعد از زبان نوبت به رفتار می رسد! رفتار انسان باید در مقابل گناه رفتار شخصی باشد که با کثافت و تعفن برخورد می کند ولی براساس همان رخوت، رفتار او آمیخته باهیجان و اظهار شادمانی است! (حَسَّنْتُهُ بِفِعَالِی) او با این رفتار، گناه را نیکو و کاری کاملا مناسب جلوه می دهد. کاری که کاملا مناسب با حال و وضع فعلی اوست!

مدح زبانی و رفتاری منجر به ترغیب دیکران به گناه می گردد! انسانها وقتی ببینند فردی نسبت زشتی، عکس العمل زشت ندارد، در ذهنشان از میزان زشتی آن کار، کاسته می شود. این تأثیر فرهنگ است. فرهنگ عکس العمل اجتماعی به پدیده های خیر و شر و زشت و زیباست! (حَثَثْتُ عَلَیْهِ بِمَقَالِی)

مصداق تحریص دیگران به گناه را در این زمان می توان در رسانه های افسونگر دید که چگونه مردمان را به ارتکاب انواع گناهان ترغیب می کنند. قتل، دروغ، سرقت، خیانت مالی، خیانت همسران، و انواع بزه های شهوانی و ... را براحتی از طریق انواع برنامه های رسانه ای زشتی زدایی می کنند!

و حال آن که همه این زشتی زدایی ها و زیبا نگاری ها چیزی از زشتی گناه نزد خداوند نمی کاهد و همچنان عذاب الهی در پی ارتکاب گناه خواهد بود!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 67

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ حَمَلَنِی عَلَى الْخَوْفِ مِنْ غَیْرِکَ أَوْ دَعَانِی إِلَى التَّوَاضُعِ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ أَوِ اسْتَمَالَنِی إِلَیْهِ الطَّمَعُ فِیمَا عِنْدَهُ أَوْ زَیَّنَ لِی طَاعَتَهُ فِی مَعْصِیَتِکَ اسْتِجْرَاراً لِمَا فِی یَدِهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِحَاجَتِی إِلَیْکَ لَا غِنَى لِی عَنْکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا واداشت که از غیر تو بترسم، یا مرا به تواضع کردن پیش یکی از مخلوقاتت کشانید، یا به طمع آنچه نزد او بود به سوی او مایل شدم، یا چون پیروی اش را در معصیت تو برای من زینت و جلوه داده بود مرتکب شدم، در حالی که من میدانم همواره به تو محتاجم و هرگز از تو بی نیاز نیستم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لعت:

استجرارا (جور) به معنای جور به معنای میل داشتن به چیزی است منتها اگر با «عن» و یا «علی» بیاید به معنای ستم است!

شرح:

وقتی گناه رابطه انسان با خداوند را مختل کند، انسان سراغ دیگر انسانها را می گیرد.

آن وقت اطاعت خلق همراه با معصیت خداوند می شود! طمع به هر چه باشد ذلت و خواری و اطاعت نیز آنجا است! همانجاست که اطاعت نزد انسان جلوه می کند تا به این وسیله به آنچه آنجاست دست آزیده شود!

وقتی طمع از آنچه نزد خداست بواسطه گناه بریده شود و شخص ناامید گردد، این طمع و خواری و در پی اش جلوه نمودن اطاعت راهی دیگر برای خودش می یابد. انسان نمی تواند بدون طمع باشد! انسان پر از نیاز است! باید این نیازش را بگونه ای رفع کند! نیاز مالی، نیاز عاطفی، نیاز داشتن به مقام و این که به او اهمیت داده شود. طمع آن روی سکه نیازمندی مطلق انسان است!

با این وجود انسان این معرفت فطری را دارد که تکیه نمودن به مخلوق نمی تواند رفع کننده نیازهای او باشد! او می داند نمی تواند بی نیاز از خداوند باشد. او هرچند وجدان خود را با پرداختن به مخلوق کمی آرام کند ولی وجدان همچنان به او نهیب می زند و گوشزد می کند که راه را اشتباه می رود!

درست است که نیازهای ما توسط مخلوق برآورده می شود ولی مخلوقی که ابزاری در دست خداوند است و اوست که مشیتهای خود را توسط آنها عملی می سازد. توجه به حقیقت توحیدی است که می تواند به انسان آرمش دهد و او را مطمئن به درستی راهش دهد.

توجه به این حقیقت است که سبب می شود انسان در استفاده از مخلوقات خداوند شرط محفوظ ماندن فرامین الهی را برای خود همیشه خط قرمز خود بداند!

درک حقیقت ابزار بودن مخلوق موجب می شود تا انسان حدودی را برای مخلوق قائل شود و گناه سبب شکسته شدن این حد می گردد!

 


سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 66

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ لَزِمَنِی بِسَبَبِ کُرْبَةٍ اسْتَعَنْتُ عِنْدَهَا بِغَیْرِکَ أَوِ اسْتَبْدَدْتُ بِأَحَدٍ فِیهَا دُونَکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که همراهم گشت به خاطر گرفتاری که در آن از غیر تو کمک خواستم، یا در آن گرفتاری به کسی جز تو پناه بردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

استبدَدتُ (بدد) به معنای تفریق و جدا بودن است. این واژه در دعای فوق به معنای این است که من منفردا و به تنهایی از مخلوقت کمک کی گیرم و تو را دخیل در این کمک گیری نمی کنم!

شرح:

در این بند از دعا نیز اشاره به همان نکته ای شده است که در بند قبلی از سخن به میان آمده بود منتها در حوزه گستره ای وسیع تر.

مشکلاتی که گناه برای انسان می آورد فقط اقتصادی نیست! بلکه هر آنچیزی است که قلب را تنگ و نفس کشیدن را سخت و دنیای پیرامون را به شدت خفه و گرفته می سازد!

این گرفتگی نشان یک مرض است! و آن مرض گناه است و انسان باید با توجه به نشانه های پی به بیماریش ببرد و به معالجه خود ببپرازد ولی انسان این کار را نمی کند و در پی تسکین موقتی گرفتگی خود است!

انسان هنگام گرفتگی سراغ مخلوق می رود. پناه به آدمها و چیزهای مسکن می برد! سراغ دوست و عشق به مخلوق را می گیرد!

دوست خوب است ولی نه به قیمت روی گردانی از خداوند. لذا فرموده اند خداوند حبیب کسی است که حبیبی ندارد! کسی که حبیب و دوست را حایگزین خداوند نکرده است، می تواند امید داشته باشد خداوند حبیب او باشد!

یَا حَبِیبَ مَنْ لَا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لَا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لَا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لَا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لَا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لَا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لَا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لَا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لَا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لَا صَاحِبَ لَه‏ (دعای جوشن کبیر)