مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 56

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُورِثُ سَوَادَ الْوُجُوهِ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهُ أَوْلِیَائِکَ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ أَعْدَائِکَ إِذْ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ فَقِیلَ لَهُمْ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که باعث روسیاهی میشود در آن روزی که چهره ی دوستانت سفید و چهره دشمنانت سیاه میگردد، آن زمانی که گروهی یکدیگر را ملامت میکنند، پس گفته میشود که "نزد من با همدیگر مخاصمه نکنید، چه من پیش از این وعیدم را به شما رسانده بودم"؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

دنیا محل جلوه ستّاریت خداوند است! خداوند نمی گذارد، آنچه روح کسب نموده است در سیمای افراد خود را نشان دهد! صورتی زشت است و صورتی زیبا ولی هیچ کدام نشان از زشتی و زیبایی درون فرد نیست!

البته صورتهایی که هرچند در ظاهر زشت باشند ولی سیرت آنها زیباست، به دل می نشینند و به اصطلاح نمکین هستند و صورتهایی زیبایی که از سیرت فریبکار و زشتی برخوردار باشند دل هر چند به نحو مقطعی فریفته آنها شود ولی این فریفتگی پایدار نخواهد ماند و دل آنها را پس می زند.

ولی با این وجود صورت شکل خود را بخاطر تفاوتی که با سیرت دارد تغییر نمی دهد!

ولی در آخرت اینگونه نیست! صورتها دقیقا تحت تأثیر سیرت ها هستند. لذا به روز قیامت یوم تُبلَی السرائر (طارق: 9) گفته شده است! و یا گفته شده است: یعرف المجرمون بسیماهم (الرحمن: 41) و یا چنانچه در بند فوق هم آمده است؛ دوزخیان یکدیگر را آنجا از ظاهری که دارند می شناسند و لذا شروع به یک بحث چالشی می کنند بحثی که در آن می خواهند تقصیر دوزخی شدن را به گردن یکدیگر بیاندازند.

ولی این بحثها بیشتر آنها را مستحق دوزخ می کند زیرا چیزی که انسان را از دوزخ می رهاند اقرار به تقصیر است. اقرار به گناه است! همه گناه را به گردن گرفتن است! نه این که گناهی را بگردن نگیرد و یا قسمتی از آن را تنها به گردن بگیرد!

هر «اما» و «ولی» که در هنگام اقرار به گناه آورده شود یعنی تصدیق به تقصیر به صورت کامل انجام نگرفته است!

خداوند همه هشدارها را در دنیا داده است! هشدار داده است که باید هر انسانی مسؤولیت تصمیماتش را بر انجام کارهایی که می کند خود بر عهده بگیرد. (قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ)

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 55

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَقَتَ نَفْسِی عَلَیْهِ إِجْلَالًا لَکَ فَأَظْهَرْتُ لَکَ التَّوْبَةَ فَقَبِلْتَ وَ سَأَلْتُکَ الْعَفْوَ فَعَفَوْتَ ثُمَّ مَالَ بِیَ الْهَوَى إِلَى مُعَاوَدَتِهِ طَمَعاً فِی سَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ کَرِیمِ عَفْوِکَ نَاسِیاً لِوَعِیدِکَ رَاجِیاً لِجَمِیلِ وَعْدِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به خاطر تعظیم تو با نفس خویش دشمن گشته و اظهار توبه نمودم و تو پذیرفتی و از تو در خواست عفو کردم و تو عفو نمودی ولی پس از آن هوای نفس مرا به سوی آن مایل کرد تا این که به طمع رحمت واسعه و عفو کریمانه ات و با فراموشی تهدیدت و آرزوی وعده ی جمیلت مجدّداً به آن بازگشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

اجلالا (جلل) به معنای عظمت و بزرگی معنوی است!

شرح:

طبع انسانها گناه را نمی پسندد و آن را نشان ذبونی می داند لذا پس از گناه احساس کوچکی در نتیجه خشم از خود به انسان دست می دهد.

این «خشم از خود» چه انسان بداند و چه نداند، خشمی است به نفع خداوند و بزرگداشتی است او و همه کارهای درستی که او توصیه به انجام آن دارد.

همین خشم گنهکار را به توبه و برگشت از مسیری که او را به گناه رسانده است می کند. خداوند چون کریم است و آماده اندک بهانه ای بری بروز کرم، پس انسان را می بخشد و او را مورد عفو قرار می دهد.

نشانه عفو خداوند، ندیدن نتیجه رنج آور گناه است! البته اگر گناه به اطلاع مراجع قضایی و یا مردم برسد آنها ممکن است او را عفو نکنند ولی سخن از گناهی است که فقط خداوند از آن اطلاع دارد. اگر عفو خداوند نباشد عالم طبیعت به سختی فرد گنهکار را مجازات می کند چون ما در جهانی زندگی می کنیم که همه تسبیح خداوند را می گویند و یکی از مصادیق و یا نتائج این تسبیح، شوریدن بر علیه گنهکار است!

بعد از خشم از خود و بعد برگشت و توبه یعنی گرفتن تصمیماتی برای عدم تکرار گناه، دوباره هوس فشار می آورد و گناه تکرار می شود.

وقتی وجدان قبل از انجام گناه بعدی بنا را بر ملامت و سرزنش و جلوگیری از اراتکاب گناه ی گذارد، نفس به وجدان یادآوری می کند که این بار هم خداوند تو را مورد عفد خود قرار می دهد زیرا این گناه با گناه قبل تفاوتی ندارد لذا وقتی گناه قبل مورد عفو قرار گرفته است این گناه نیز مورد عفو قرار خواهد گرفت!

خب البته خداوند گناه بعدی را عفو می کند ولی آیا مرگ چه زمانی خواهد آمد؟ آیا وقتی مرگ بیاید انسان فرصتی برای عزم و تصمیم برای ترک گناه و فرصتی برای سرزنش خود و عذر خواهی از خداوند را پیدا خواهد کرد؟! آیا انسان عاقبت بخیر خواهد شد؟!

 

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 54

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُعَقِّبُ الْیَأْسَ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ الْقُنُوطَ مِنْ مَغْفِرَتِکَ وَ الْحِرْمَانَ مِنْ سَعَةِ مَا عِنْدَکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که یأس از رحمتت، و نا امیدی از مغفرتت و محروم ماندن از فراوانی آنچه نزد توست را در پی دارد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

باری دیگر سخن از ناامیدی بواسطه کثرت گناه است!

دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم ذره ذره آن در چارچوب قانون هایی تخلف ناپذیر به حرکت خود ادامه می دهد. این قوانین را به مرور علم بشری شناخته و در نتیجه جهان را به تسخیر خود در می آورد.

قوانین جهان برای همه انسانها یکسان عمل می کند! آدم بد و خوب نمی شناسد! از پشیمانی چیزی سرش نمی شود! اشتباه از نظر او اشتباه است و باید به آن واکنش نشان دهد دیگر فرق نمی کند این اشتباه به عمد صورت گرفته است یا خیر!

قوانین مدنی از شعوری بالاتر نسبت به قوانی مادی برخوردار است. این قوانین فرق بین عمد و غیر عمد در اشتباهات را می گذارد. و کمی هم پشیمانی در تعیین حکم مجازات تأثیر گذار است!

انسان وقتی گناه میکند قوانین مادی و مدنی بر علیه او قیام می کند. از طرف قوانین مادی که هیچ بخششی معنی ندارد و از طرف قوانین مدنی هم تنها به صورت محدود تخفیف در مجازات و احیانا بخششی وجود دارد.

در اینجا است که انسان دچار یأس و ناامیدی نسبت به شروع زندگی دوباره می شود! او انگیزه ای برای جبران گذشته را ندارد. و لذاست که آینده خود را قربانی گذشته خویش می سازد!

در این میان دین به میدان می آید و امید با رحمت خداوند را وسط می کشد و انسانها را به شروع زندگی دوباره فرا می خواند و از آنها می خواهد اگر به جهان بینی خود را به کمک واقعی سازند و در آنچه به آن معتقد شده اند بازنگری اساسی کنند و در ادامه به اوامر و نواهی خداوند توجه نمایند می توانند خود را از نجات دهند و بدانند که در آن صورت از همه شروری که خود باعثش شده اند، خیر بیرون خواهد آمد و مهمتر آن که زندگی ابدی خود را پر از سرور و رضایتمندی خواهند نمود!

رحمت را بارها معنی نموده ایم! رحمت یعنی انعطاف در قوانین طبیعی جهان. یعنی جلوی علم ایستادن. علم می گوید تعداد کم در مقابل تعداد زیاد از دشمن شکست می خورند ولی اگر رحمت خداوند شامل حال آن تعداد کم شود آنها بر تعداد زیاد غلبه می کنند. به رط آن که آن تعداد کم به رحمت خداوند ایمان داشته باشند و به دستورات او توجه نشان دهند که هر چه ایمان بیتشر باشد کم بودن آن ها بیشتر جبران می شود. آیات 65 و 66 سوره انفال را مطالعه کنید!

مغفرت به معنای پوشاندن اثر گناه است! هر عملی به دنبال خود علکس العملی را دارد. غفران مانع این قانون می شود. ناامید از غفران الهی سبب می شود تا فرد نتوان خود را از چنگ قانون فوق برهاند و در نتیجه عکس العملهای اعمال خودش دامنش را آنچنان می چسبد که هیچ وقت دیگر از آن رهایی نخواهد یافت. (الْقُنُوطَ مِنْ مَغْفِرَتِکَ)

انسان در حد محدودی می تواند به زندگیش به جایگاه اجتماعیش به دانشش وسعت دهد! گناه سبب کاهش موقعیتهای رشد و پیشرفت می شود.

ولی خداوند وقتی بنده ای را مورد رحمت خودش قرار دهد از نزد خودش به او وسعت می دهد یعنی بدون محدودیتهای موجود خداوند این وسعت را می بخشد!

وقتی شخصی گناه می کند و اصرار بر گناه خود دارد و مدام آن را تکرار می کند از وسعت الهی محروم می شود و او می ماند همان مقدار از فرصتهایی که خود دارد. (الْحِرْمَانَ مِنْ سَعَةِ مَا عِنْدَکَ)

پاورقی / عشق الهی

| پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله

حلول ماه غم ماه محرم بر شما تسلیت باد!

به همین مناسبت کتاب سی عشق الهی را تقدیم می کنم!

باشد که اگر اشکی ریخت و دلی شکست برای غفران ما هم دعا کنید!

سی عشق الهی

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 53

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَشْعَلُ الْکَرْبَ وَ یُرْضِی الشَّیْطَانَ وَ یُسْخِطُ الرَّحْمَنَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که دل را میمیراند، و آتش مشکلات را می افروزد، و شیطان را خشنود و خدای رحمان را به خشم می آورد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

یشعل (شعل) به معنای شعله کشیدن همراه با پخش شدن و نورافشانی است!

الکرب (کرب) به معنای تنگی شدید در قلب است. البته بیشتر این واژه برای موجبات این تنگی در قلب بکار می رود مثل سختیهای زندگی. ولی به نظر می رسد این کلمه در دعای فوق به همان معنی لغوی آن است!

شرح:

گناه قلب را می میراند و آن را به سختی تنگ و فشرده می سازد در نتیجه از هر دریافت جدیدی که بتواند او را از مخمصه ای که در آن گرفتار آمده است محروم می سازد!

قلب نامش «قلب» است زیرا از آن انتظار منقلب شدن و متحول گشتن و برگشتن و درک جدید برای تغییری بنیادی یافتن می رود! وقتی این انتظار از قلب، ناکام بماند و امیدی توبه و برگشت دیگر از آن وجود نداشته باشد نمی توان آن را «قلب» نامید.

قلب همچون تن بیماری دارد و در نهایت مرگ دارد. هر بیماری اگر مداوا نشود گسترش می یابد و قسمتهای بیشتری از محیط خود را فاسد می کند طوری که اگر مداوا هم بشود همچنان قسمتی از آنچه فاسد شده است بلااستفاده می ماند.

قلب هایی که بواسطه گناه فاسد شده است وقتی هم که بهبود یابد و فرد توبه کند قسمتی از رتبه های کمالی را از دست داده است همچنان که حضرت آدم با این که توبه اش پذیرفته شد و خداوند او را به عنوان پیک وحی خویش برگزید ولی خودش فرمود: لم نجد له عزما! ما از أدم عزم راسخی ندیدم لذا ایشان جزء پیامبران اولوالعزم نشد!

تأخیر در توبه موقعیت کمالی بیشتری را از انسان می رباید و این حسرتش حتی در بهشت نیز  همراه انسان خواهد بود!

پس باید هر چه سریعتر جلو فسار بیشتر قلب را گرفت که اگر این فساد موجب مرگ قبل شود دیگر راه توبه برویش بسته می شود. باران بر خاک خشک ببیارد امید رویش بذری در آن هست ولی وقتی بر سنگ ببارد دیگر چه امیدی میتوان برای رشد و برکت داشت؟!

شیطان قسم خورده است که همه انسانها را اغواء کند و آنها را نه در مسید رشد که در مسیر «غیّ» راهنمایی کند.

هر گناه گامی است بر خلاف مسیر رشدی که خدای رحمان آن را پیش پای بشر گذاشته است در نتیجه هر گناه رضایت شیطان را به دنبال داشته و خشم خداوند را در پی دارد!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 52

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَرُدُّ عَنْکَ دُعَائِی أَوْ یَقْطَعُ مِنْکَ رَجَائِی أَوْ یُطِیلُ فِی سَخَطِکَ عَنَائِی أَوْ یُقَصِّرُ عِنْدَکَ أَمَلِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مانع قبولی دعایم میگردد، یا امید مرا از تو قطع مینماید؛یا رنج و زحمت مرا به واسطه خشمت طولانی میکند، یا امیدم را به تو کم مینماید؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

عنائی (عنی) به معنای آزار دیدن و به زحمت افتاده است!

شرح:

در بند فوق باری دیگر از اثر بسیار مخرب گناه، از ناامیدی سخن به میان آماده است!

وقتی دعا رد شود و نشنیده گرفته شود، انسان از رحمت خداوند ناامید می شود و این حکایت از ادامه خشم خداوند از انسان دارد خشمی که نشان آن رنج و زحمتی است که از احساس بیچارگی به انسان دست می دهد! بیچارگی که انسان آن را در ناکام مانده و تباهی و نرسیدن به آرمانها و اهدافش می بیند!

هر چند خداوند در قرآن فرموده است که: ادعونی استجب لکم! ولی گناه روی دعا اثر مخربی دارد:

گناه در هر رتبه از خباثت که باشد به همان میزان روی دعا اثر می گذارد! و انسان را نسبت به رتبه ای از آن محروم می سازد! یا انسان را ناامید از اصل دعا می کند و یا خسته از اصرار بر دعا و یا تضرع حین دعا و یا تداوم بر دعا.

وقیت انسان ببیند دعایش مستجاب نمی شود دیگر نه دعایی می کند و نه به دعایی که دیگری می کند آمین می گوید و اصلا دعا را به سخریه می گیرد!

همچنین ممکن است دعا بکند ولی دعایش ار تکرار نمی کند بلکه به یک یا دوبار اکتفاء می کند!

و یا دعا می کند و شاید دعایش را بارها تکرار هم بکند ولی حالی باری تضرع حین دعا ندارد! تلاش نمی کند در دعا اشکی بریزد!

و یا دعاهایش اختصاص به زمان بلا دارد! او تداوم در دعا ندارد! فرموده اند دعای در آسایش، ذخیره استجابت دعا در بلا است! (یَرُدُّ عَنْکَ دُعَائِی)

قطع شدن امید انسان از رحمت خداوند به معنای باور نکردن این حقیقت است که خداوند می تواند در قوانین موجود انعطاف ایجاد کند. قوانین طبیعی که که تمامی بر علیه گنهکار است و مسیر او را به سوی تباهی و هلاک هموار می سازد!

وقتی به انسان این حالت دست دهد دیگر انگیزه ای برای ترک گناه ندارد! می گوید: آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!! (یَقْطَعُ مِنْکَ رَجَائِی)

وقتی خشم خداوند از انسان تداوم یابد، انسان این خشم را در رنجهای زندگی مشاهده می کند! انسان با نیروی ایمان می تواند از بسیاری از رنجهای دنیوی – اعم از مادی و روانی – بکاهد ولی گناه مانع ایمان است و در نتیجه او می ماند و همین دنیا با همه مشکلاتش!

قرآن می فرماید: لقد خلقنا الانسان فی کبد! ما انسان را در رنج آفریدیم.

ولی قرار نیست انسان همچنان در رنج بماند او با راهنمایی که خداوند او را می کند قرار است از این رنج رها شود و حیات و زندگی طیب و گوارا برای خود مهیا نماید! ولی با پشت کردن به هدایت ها و راهنمایی های خداوند و تمرد از اوامر خداوند و آلوده شدن به نواهی او فرصت رهایی از رنج ها را از دست می دهد! و در انی میاد بجای این که بخود ناسزا بگوید به جهان ناسزا می گوید! (یُطِیلُ فِی سَخَطِکَ عَنَائِی)

هر انسانی آرزوهایی دارد که بسیار از آن دست یافتنی و نیز مشروع است ولی برای رسیدن به هر آرزویی باید مسیری را پیمود. نمی توان مسیری را ساخت. مسیر رسیدن به آروزها را خداوند توسط دین به انسان ها معرفی نموده است ولی انسانها با گناه یعنی با پشت کردن به مسیر خدایی می خواهند به اهداف خود برسند و این امکان ندارد در نتیجه احساس ناکامی همیشه آنها را رنج می دهد و در آن وقت هم بجای این که به مسیر الهی برگردند بیشتر در مسیر های خود ساخته سرعت می گیرند و خب معلوم است که در دره تباهی بیشتر سقوط می کنند و راه برگشت خود را سخت تر می کنند! (یُقَصِّرُ عِنْدَکَ أَمَلِی)

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 51

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَلْهَانِی عَمَّا هَدَیْتَنِی إِلَیْهِ أَوْ أَمَرْتَنِی بِهِ أَوْ نَهَیْتَنِی عَنْهُ أَوْ دَلَلْتَنِی عَلَیْهِ فِیمَا فِیهِ الْحَظُّ لِی لِبُلُوغِ رِضَاکَ وَ إِیثَارِ مَحَبَّتِکَ وَ الْقُرْبِ مِنْکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا غافل کرده از آنچه به سوی آن هدایتم کردی، یا به آن امر نمودی، یا از آن نهی فرمودی، یا راهنمایی کردی به سوی آنچه که در آن توفیق رسیدن به خشنودیت، یا برگزیدن محبت و قربت میباشد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

رضایت، محبت و قرب خداوند با قبول هدایت خداوند و انجام اوامر و اجتناب از نواهی و توجه به راهنمایی ها امکان پذیر است!

تلاش برای جلب رضایت خداوند مقدمه رسیدن به محبت خداوند است! محبت هر کسی در صورت حاصل می شود که رضایت خاطر او بدست بیاید!

مثلا احسان به والدین سبب جلب رضایت آنها می شود و در نتیجه آنها فرزند خود را بیشتر دوست داشته و در حقش دعا می کنند!

جلب رضایت یعنی بدست آوردن خاطری که آزرده شده است. زمانی خاطری توسط ما آزرده می شود که ما محبت دیگری بر او ترجیح داده ایم و با بدست آوردن رضایت دیگری موجب عدم رضایت او شده ایم! ممکن است این دیگری نفس ما باشد. حب نفس را بر حب آن که باید خاطرش برایمان عزیز باشد ترجیح داده ایم!

پس ایثار محبت (إِیثَارِ مَحَبَّتِکَ) زمینه جلب رضایت را فراهم می آورد.

همچنان که قرب در زمینه بعد معنی می یابد! کسی که تلاش می کند نزدیک شود، دور است که این چنین تلاشی می کند!

دور شدن از خداوند پسند خداوند نیست! خداوند راضی به دوری هیچ یک از بندگانش نیست!

پی هر یک از عدم رضایت، و ایثار محبت دیگری و بعد از خداوند ابعاد یک حقیقت هستند! و آن حقیقت، اثر شوم گناه است!

گناه انسان را از خداوند دور می کند!

گناه یعنی ترجیح محبت دیگری بر محبت خداوند!

گناه موجب ناراضایتی خداوند از انسان می گردد!

سه مفهوم رضایت و محبت و قرب با چهار مفهوم هدایت و امر و نهی و دلالت رابطه تنگاتنگی دارد.

تفاوت هدایت و دلالت می تواند در بیرونی بودن و درونی باشد! هدایت امری درونی است! فطرت انسانها آمادگی پذیرش هر حقیقتی را دارند هر چند انسا آن حقیقت را بخاطر لجاجت تصدیق نکند و آن را نپذیرد.

ولی دلالت یعنی اشاره های به راه درست که توسط عالمان از انبیاء و اوصیاء و دیگر انسانها صورت می گیرد!

محتوای عملی هدایت و دلالت امر و نهی است! ایدؤلوژی است! باید و نباید است! نمی شود کسی در سیر هدایت و دلالت خداوند قرار گیرد ولی نسبت به بایدها و نبایدها بی خبر باشد!

اولین باید، تصدیق درک نمودن حقیقت است! به هر میزان حقیقتی که انسان درک نمود باید آنها را تصدیق کند! این تصدیق باید به زبان باشد. و بعد بر اساس درک این حقیقت تازه، رفتارش را اگر نیازمند تغییر است باید تغییر دهد!

هر حقیقتی تابشی از ذات ربوبی است! تصدیق حقیقت و تغییر رفتار طبق آن یعنی قرب به خداوند! قرب به حقیقت قرب به خداوند است!

اصلا خداوند که مرکزیت ندارد که قرب به او معنی داشته باشد! لذا چون خداوند حق است. پس هر حقیقتی جلوه خداوند است و تصدیق و عمل با اوامر و نوهی مربوط به آن قرب به حقیقت و قرب به خداوند است!

نفس می خواهد که آنچه را که خود حقیقت پنداشته شود گرامی داشته شود و تصدیق گردد! نفس همیشه در تقابل با رب است! نفس همنانندترین مخلوق خداوند به خداوند است! زیرا همانند خداوند می سازد! حقیقت می سازد! البته آنچه خداوند می سازد، جهان خلقت سن اثبات آن است ولی آنچه نفس می سازد تنها در تصور و وهم او جای دارد و الا واقعبت بیرون از ذهن هیچ سندی باری ساخته های نفس نیست!

حتی نفس ممکن است معتقد به وهم بودن همه جهان شود. (اعتقاد سوفسطائیان) ولی وجود ذهنی که این وهم را در خود جای داده است سندی بر علیه این تصور است!

بنابرین واقعیت همه با خداوند است و نفس در این بین تنهاست! و همین تنهایی او را به واکنش در مقابل حقیقتهای دریافتی ازن احیه خداوند وا می دارد! آن هم واکنشی منفی! یعنی تکذیب حقیقت و در نتیجه دوری از خداوند و توجه نکردن به اوامر و نواهی او فراهم نمودن موجبا ناراضایتی حضرت حق.

این همه بخاطر برگزیدن محبت نفس بر محبت خالق نفس است! نفس خود را خدا معرفی معرفی میکند.

أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ (فرقان: 43) آیا ندیدی کسی را که معبودش را هوس خودش برگزیده است!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 50

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَوْرَدَنِی الْهَلَکَةَ لَوْ لَا رَحْمَتُکَ وَ أَحَلَّنِی دَارَ الْبَوَارِ لَوْ لَا تَغَمُّدُکَ وَ سَلَکَ بِی سَبِیلَ الْغَیِّ لَوْ لَا رُشْدُکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که اگر رحمتت شامل نمیشد، مرا به هلاکت انداخته بود، و مرا به دار فنا و نابودی میکشانید؛ و اگر هدایت تو نبود مرا به گمراهی میبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

البوار (بور) به معنای خسران شدیدی است که مشرف به نیستی و هلاکت است!

تغمدک (غمد) به معنای در غلاف نمودن شمشیر و پوشاندن آن است و به همنی مناسب تغمد گناه به معنای غفران و پوشاندن آن است!

شرح:

رحمت خداوند انعطاف خداوند و استثناء نمودن خداوند است! قانون گناه می گوید که صاحب آن باید هلاک شود زیرا تخلف از فرمان حداوند جهان نموده است و جهان جون همه تسلیم اوست جزای نافرمانی از خداوند را اجزاء جهان این گونه می دهد که او را نابود کند!

رحمت خداوند اعمال قدرت خداوند برای جریان نیافتن قانون طبیعت بر علیه صاحب گناه است!

پس اگر رحمت خداوند نباشد گناهان من را وارد در میدان هلاکت خواهند نمود. (أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَوْرَدَنِی الْهَلَکَةَ لَوْ لَا رَحْمَتُکَ)

رحمت خداوند به این وسیله ایت که گناه از چشم اجزاء جهان – اعم از عالم ملک (ماده) و ملکوت (مجردات از ماده) – مستور و پوشیده می ماند. تغمد و غفران مصداقی و تابشی از رحمت خداوند است!

وقتی گناه از حوزه درک و آگاهی اجزاء عالم بیرون آمد دیگر صاحب گناه از این که عالم بر علیه او بکار افتد ایمن می شود! (أَحَلَّنِی دَارَ الْبَوَارِ لَوْ لَا تَغَمُّدُکَ)

تغمد و غفران جلوی مسیر گم شدن و از رشد باز ماندن از می گیرد!

گم شدن و غیّ همان انتقام عالم از صاحب گناه است! اسباب رشد و راهیابی به مسیر درست در حزوه درک انسان گنهکار خارج می شود. همه اسباب هدایت و چراغهای صراط مستقیم و الهامهای بجا و به موقع برای فهم راه درست در همه لحظات زندگی جزء اجزاء این عالم هستند که می توانند به اختیار خود از دسترس انسان گنهکار خارج شوند. (سَلَکَ بِی سَبِیلَ الْغَیِّ لَوْ لَا رُشْدُکَ)

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 49

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَلْبَسَنِی کِبْرَةً وَ انْهِمَاکِی فِیهِ ذِلَّةٌ أَوْ آیَسَنِی مِنْ وُجُودِ رَحْمَتِکَ أَوْ قَصَّرَ بِیَ الْیَأْسَ عَنِ الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَتِکَ لِمَعْرِفَتِی بِعَظِیمِ جُرْمِی وَ سُوءِ ظَنِّی بِنَفْسِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که لباس تکبر به من پوشانید و فرو رفتن در آن موجب ذلّت گردید، یا مرا از وجود رحمتت مأیوس گردانید، یا نا امیدی مرا از بازگشت به طاعتت بازداشت، چون به جرم بزرگم آشنا و نفس خویش بدگمان بودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

انهماکی (همک) به معنای کوشش در کاری و پافشاری نمود در آن است!

شرح:

در بند فوق از دو اثر مخرب گناه که مرتبط با یکدیگر هستند یاد شده است:

کبر و ناامیدی

منشأ کبر، ذلتی که فرد در درون خودش حس می کند لذا تلاش دارد تا ذلت خود را پوشانده و در نتیجه ضد آن را بروز می دهد!

اصولا هر کس اصرار بر بروز صفتی دارد، ضد آن را دارا است! کسی که مدام می گوید «من راست می گویم» او دروغ می گوید! کسی که مدام می گوید: «من دوستت دارم» او دروغ می گوید و ...

و کسی که مدام از امتیازاتش می گوید، از دورنش احساس می کند امتیاز مناسبی ندارد و الا دیگران آن امتیاز با می دیدند و به او بخاطر آن امتیاز احترام لازم را می گذاشتند.

گناه انسان را نزد خود شرمنده می کند! انسان بدرستی می داند که با انجام هر گناه واحدی از توان ارادیش گرفته شده است و به بدنامی «ضعیف بودن» نزدیک تر شده است! برای جبران این شرمندگی تلاش می کند امتیازاتی را که دارد بزرگتر از آنچه هست ببیند و این امتیازات بزرگ را به رخ دیگران بکشاند.

ناامیدی روی دیگر همان احساس ذلت درونی است!

گناه پی در پی سبب می شود تا انسان نسبت به خودش سوء ظن پیدا کند و بدبین شود و خود را ناتوان از تجدید قوا برای ترک گناه در فرصتهای بعدی ببیند و در نتیجه ناامید از رحمت خداوند شود!

رحمت خداوند، یعنی انعطافی که خداوند نسبت به بندگانش دارد! بر اساس این انعطاف در مورد آنها استثناء در قانون اتفاق می افتد!

امید به رحمت یعنی امید به عوض شدن و تغییر یافتنِ هرچه که ناخوشایند است! دیگر فرق نمی کند انسان چند سال از عمر خود را در گناهی صرف نموده است! همین که رحمت الهی شامل حالش شود می تواند به یکباره از شر گذشته خود رهایی یابد و مزه گناه از کامش برود!

و چون تنها رحمت الهی است که می تواند این چنین معجزه ای کند و اینگونه جلوی تأثیر گذشته آلوده را بر آینده بگیرد شیطان تلاش دارد تا انسان را نسبت به رحمت خداوند ناامید کند! و لذاست است که ناامیدی بدترین گناه است زیرا با آمدن ناامیدی دیگر هیچ چیز نمی تواند جلوی انسان را در ارتکاب انواع گناهان بگیرد!

 

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 48

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ تَجَهَّمْتُ فِیهِ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِکَ مُسَاعَدَةً فِیهِ لِأَعْدَائِکَ أَوْ مَیْلًا مَعَ أَهْلِ مَعْصِیَتِکَ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن به جهت کمک به دشمنانت، یا خوش آمد گناهکاران و مقدّم داشتن آن ها بر اهل طاعتت، با یکی از اولیایت، رو ترش کرده و اخم نمودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

تجهَّمت (جهم) به معنای گرفتگی است بر خلاف بشاشت. جهنم نیز از همین ماده است!

شرح:

رو ترش کردن به صورت اولیاء خداوند فقط بخاطر خوشنودی دشمنان خداوند و اهل معصیت، گناه بزرگی است که در بند فوق برای آن طلب مغفرت شده است!

خداوند مؤمنان را کسانی معرفی می کند که نسبت به کفار سخت گیری و غیر منعطف و نسبت به هم کیشان خود، مهربان و آسان گیر هستند.

حتی پیامبر خویش را بخاطر این که به نابینایی در مجلس اعیان کفار قریش ترشرویی کرد در صورت عبس توبیخ می کند و حال آن که حضرت آن نابینا مقصر بود. البته نابینا از ترشرویی پیامبر چیزی را متوجه نشد ولی کفار دیدند و خوششان آمد که پیامبر به یکی از اصحابش ترشرویی می کند. خداوند به همین میزان هم راضی نیست که مؤمنین باعث شادمانی کفار شوند. کفار نباید تصور کنند بین مؤمنین کدورتی است و به این وسیله شاد شوند!

هر اختلافی که مؤمنین با هم دارند باید در فضایی صمیمی بدون رو ترش کردن و اخم نمودن و صدا را بلند کردن بر علیه یکدیگر حل و فصل شود! خصوصا این که این نوع برخوردهای زشت بخواهد جلوی دیدگان کفار صورت گیرد!

قانون فوق در رتبه ای ضعیف تر برای اهل معصیت نیز صدق می کند! یعنی این که نباید جلوی دیدگان اهل معصیت، اهل طاعت نسبت به یدیگر رو ترش کنند و به این وسیله موجبات شادمانی اهل معصیت را فراهم کنند. باید اهل معصیت باورشان شود که تنها با تقوای الهی می توانند ارتباط ماندگاری با دیگر انسانها داشته باشند و از اعتمادی که به آنها می شود برای زندگی درست و سالم خود بهره ببرند.