مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با موضوع «هشت رذیله :: ستمگری :: حقوق :: خانواده» ثبت شده است

سلام علیکم – بسم الله


عروس و داماد دارای حقوقی هستند که اگر بدرستی شناخته و اداء شود، نسل بعدی می تواند بالنده باشد. این نکته را در جلسه قبل توضیح دادیم.

عروس، دختر جدید خانواده شوهر خود است و داماد، پسر تازه خانواده همسر خود است. اگر خانواده های عروس و داماد، این فرزندان جدید را بخوبی بپذیرند، توانسته اند مؤثرترین گام را برای الفت و تفاهم بین عروس و داماد بردارند.

بسیاری از اختلافات بین خانواده های جوان، نشأت از احساس غریبگی هر یک در خانواده همسر هست. این احساس غریبگی را والدینِ نوعروس و نوداماد باید هرچه زودتر از بین ببرند. در اسلام توصیه شده است کسی که وارد مجلسی می شود به او جا دهید چون تازه وارد، نگران و غریبه است که با جا دادن به او و نیز با پاسخ شیرین به سلام او، می توان از غریبگی و نگرانی او کاست.

از ابتدا که درباره شرائط ازدواج گفتگو آغاز می شود باید این حس فرزند تازه بودن عروس و داماد مورد نظر باشد.

در مجلس خواستگاری قرار نیست کالایی به فروش رود. بلکه قرار است عضوی به خانواده هر دو اضافه شود. قرار است عروس، پدری تازه و داماد مادر جدیدی پیدا کند. قرار است عروس، برادری تازه و داماد، خواهری جدید بیابد. احساس مادری و خواهری داماد به عروس و احساس پدری و برادری عروس به داماد در کنار احساس جنسی سبب می شود هر یک از همسران، همسر خود را همان خانواده خود بعلاوه جلوه احساسی تازه ببیند. در ایجاد این احساس کمالی، والدین نقش اصلی را ایفا می کنند.

متأسفانه خواهر عروس و داماد و یا مادر ایندو و یا برادر و پدر ایندو با حسادتهایی که دارند نمی گذارند جایگاهشان با کسی تقسیم شود. آنها اصلا متوجه نیستند که شکل گیری این خانواده ی جدید، نیازمند به تقسیم این جایگاه است. باید قسمتی از این جایگاه را بذل نمود تا خانواده جدید شکل بگیرد.

دختر از ولایت پدرش خارج شده است و اینک کسی دیگر سرپرست اوست و پسر از تیرس نگاه نگران مادرش بیرون رفته است و هم اکنون نگاه دیگری از او مراقبت می کند. والدین اعتماد کنند به این که از این ببعد کس دیگری وظائف آنها را بر عهده خواهد داشت.  

حق داماد و عروس، مختص به شخص عروس و داماد نیست بلکه جایگاه عروس و داماد نیز از حق برخوردار است. این که چه کسی قرار است در این جایگاه قرار بگیرد و آن کس لازم است چه شرائطی را داشته باشد، حق جایگاه عروس و داماد است.

والدین وقتی برای فرزند خود همسری را بر می گزینند و او را در معرض انتخاب فرزندشان قرار می دهند بدانند که مادری و پدری را برای نسل آینده خود برمی گزینند لذا بدنبال ویژگی مادر و پدری ایده آل در عروس و داماد آینده خود باشند.

سلام علیکم – بسم الله


بحث در حقوق دیگران است. حقوقی که اگر بدرستی شناخته و بعد رعایت شود، جامعه سراسر عدل خواهد شد و ظلم از زندگی انسانها بیرون خواهد رفت. البته ما زورمان به همه افراد جامعه امان نمی رسد ولی باید زورمان بخودمان و بعد به نزدیکانمان برسد. «زور» یعنی توان. توانی که خداوند به ما داده است و طبق آن هم تکلیفمان نموده است و از ما حساب خواهد کشید.

نزدیکترین نزدیکان ما خانواده ما هستند. عروس و داماد بعدا به خانواده ما اضافه می شوند و می شوند جزئی از ما. نسل ما را آنها ادامه خواهند داد. اگر بدرستی حقشان شناخته و رعایت گردد، تأثیرش را در نسلمان خواهیم دید. اگر نسل انسانها بخوبیِ پدربزرگها و مادربزرگها در نمی آید بخاطر عدم دقت هم در انتخاب عروس و داماد است و هم در رعایت حقوق آنها.

نمی شود پدرومادری با تربیت فرزندان خود در حدی که با آنها و با دیگر اعضای خانواده مهربان باشند، کار خود را تمام شده فرض کنند. قرار نیست که این فرزندان با هم ازدواج کنند!! هرکدام از آنها باید با فردی خارج از خانواده ازدواج کنند. فرزند خوب، هرچند هم عالی، نیمی از سهم را در نسل آینده دارد و نیمی دیگر از آن همان کسی است که از خارج از خانواده وارد جمع خانواده شده است.

والدین باید فرزندان خود را طوری تربیت کنند که آنها بتوانند تأثیر مناسبی روی همسر آینده خود بگذارند. آنها باید بتوانند با دیگران بخوبی و هوشمندانه رفتار کنند.

بسیار دیده شده است که فرزندانی که در خانواده ای ایده آل رشد یافته اند نتوانستند از پسِ برخورد مناسب با همسر خود برآیند. معلوم است که این فرد، تنها در محیط مناسب، آرام و خوش رفتار است و همین که محیط نامناسب می شود و مواج می گردد نمی تواند بدرستی آن محیط را مدیریت کند.

به کمک این مقدمه می خواهیم بگوییم اولین حق عروس و دامادی که آینده به جمع خانواده ملحق خواهند شد، تربیت درست فرزندان برای رفتار مناسب با آنهاست.

متأسفانه بعضی از والدین نه تنها این وظیفه را بخوبی انجام نمی دهند که بعد از ازدواج نیز تلاش نمی کنند فرزند خود را در جهت جوش خوردن زندگی مشترک یاری کنند؛ بلکه با حمایتهای بیجا و حتی ظالمانه همچنان به وابسته بودن فرزند خود، بخانواده سابقش، ادامه می دهند و حال آن که باید به مرور فرزند از خانواده قبلی خود فاصله بگیرد و مشغول ساختن خانواده خودش بشود.

از همینجاست که مادر زن و مادر شوهر و خواهر شوهر بعضا مفاهیم وحشتناک و پراسترس می شوند که می توانند با خود مشکلات زیادی همراه داشته باشند. البته این اختصاص به مادر و خواهر ندارد بلکه بسیار شده است که پدر زن و پدر شوهر و برادر زن و برادر شوهر و یا حتی فامیلهای دورترِ هر یک از داماد و عروس هم، آتش بیار معرکه می شوند و بلایی می شوند بجان این خانواده نورس.

با ازدواج فرزندان، خانواده نورس شکل می گیرد و خانواده نورس، اولین هسته اجتماع است و در این شکل گیری همه فامیل زن و مرد تازه ازدواج کرده مؤثر و مقصرند.

آگاهی به این نقش، گام دومی است که در جهت احقاق حق عروس و داماد برداشته می شود. آگاهی به این نقش است که در انتخاب اولیه عروس و داماد و مراحل بعد از آن بدرستی عمل می شود.

جوّی که نزدیکان عروس و داماد از آغاز خواستگاری و مراحل بعد ایفاء می کنند، بدون تردید بسیار تعیین کننده است. وقتی به والدین عروس و داماد تذکراتی مبنی بر رعایت دستوارت اسلام در هریک از مراحل ازدواج داده می شود آنها در مقابل بعضی از این دستورات و توصیه ها مقاومت می کنند و می گویند: «مردم چی میگن؟!!» منظورشان از مردم همین نزدیکان عروس و داماد است. مثل تعیین مهریه و یا میزان جهزیه و یا کیفیت جشن و ...

همه اطرافیان داماد و عروس باید متعهد شوند که مواظبت کنند توصیه های خداوند در شکل گیری زندگی جدید بر زمین نماند و برحذر باشند از این که طاغوت وار، مانع تحقق این توصیه ها شوند. طاغوت کسی که در مسیر صراط مستقیم قرار می گیرد و مانع می شود که دیگران آن راه را بروند. لااقلش این است که اگر چراغی در این مسیر نیستند باری نباشند.  

هشت رذیله 182 / ستمگری 49 / حقوق 48 / خانواده 8 / فامیل 2

| يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۸ ق.ظ
بسم الله - سلام علیکم

بحث درباره صله رحم و ارتباط با خویشان بود. برای صله رحم در روایات ما چهارده خاصیت گفته شده است که قسمت عمده آن را در پست قبلی توضیح دادیم. این خواص عبارتند از:

زیاد شدن عمر، از بین رفتن فقر و رشد اموال و زیاد شدن رزق، آبادانی شهرها، آسان شدن مراحل مرگ و حساب روز قیامت، رفع بلاها و مبتلا نشدن به مرگ بد، پاک شدن اعمال و بازداشته شدن از بسیاری از گناهان، نیکو شدن اخلاق و پیدا کردن شخصیتی گوارا و مطلوب، پیدا کردن روحیه بخشندگی.

قطع رحم موجب می شود انسان از این خواص محروم بماند و به همین خاطر فرموده اند که قطع رحم فرد را دچار انواع مشکلات می کند.

چند نکته:

1) صله رحم حتی اگر نیازمند طی نمودن مسافت طولانی باشد، باید انجام گیرد.

2) حداقل صله رحم یک سلام کردن است.

3)  حضرت آیت الله خامنه ای سالی دو بار از خویشانشان دعوت بعمل می آورند. بر اساس  عمل ایشان و نیز سخن بعضی بزرگان حداقل صله رحم ارتباط با خویشان هر شش ماه یک بار است.

4) ارتباط با خویشان لازم است حتی اگر طرف مقابل قطع ارتباط نموده است. شما به او سلام کن هر چند او پاسخ نگوید. شاید به همین خاطر باشد که سلام نمودن 69 حسنه و پاسخ آن یک حسنه دارد. زیرا اگر بر عکس بود، خیلی ها به بهانه این که به سلامشان پاسخ نمی دهند، از سلام کردن ابا داشتند.

چند نکته

5) در میان فامیل عمو و خاله از اهمیت بیشتری برخوردار است. خاله جای مادر و عمو جای پدر باید مورد احترام و دلجویی باشند.

6) ارتباط با فامیل هم به معنای زیارت و احوال پرسی از آنها است و هم به معنای رفع مشکلات آنهاست. احوال پرسی سبب می شود تا فرد احساس تنهایی نکند و دلش گرم و محکم باشد از این که فامیل دارد و بی کس و کار نیست. و رفع مشکل هم نتیجه همان احساس کس و کار داشتن هست. اگر قرار باشد کسی احساس کند تنها نیست ولی به وقت مشکل از فامیل کسی به داد او نرسد، او دیگر با کسی که اصلا کس و کاری ندارد، فرقی نمی کند.

چند استفتاء:

1) رفت و آمد با خانواده ای که خمس پرداخت نمی کنند، چه حکمی دارد؟

همه ی مراجع  به جز تبریزی و سیستانی): معاشرت با آنان اشکال ندارد؛ و اگر یقین نداشته باشد به غذای آنها خمس تعلق گرفته، خوردن آن جایز است؛ و چنانچه احتمال تاثیر بدهد آنان را ارشاد کند.

آیات عظام تبریزی و سیستانی: معاشرت با آنان اشکال ندارد، می تواند از غذای آنها استفاده کند؛ هر چند بداند که خمس آن پرداخت نشده است. چنانچه احتمال تاثیر بدهد آنان را ارشاد کند.

2) آیا خویشاوندان زن از اقوام شوهر محسوب می شوند که صله با آنان واجب باشد، یا خیر؟ و همین طور خویشاوندان شوهر از ارحام زن محسوب می شوند یا خیر؟

آیت الله فاضل  رحمه الله علیه): خیر، خویشاوندان زن یا شوهر جزو ارحام دیگری نمی باشند.

3) اگر شوهری همسرش را از صله ی رحم - به ویژه دیدار والدین - منع کند، تکلیف زن چیست؟ آیا می تواند بدون اجازه او به دیدن آنان برود؟

همه ی مراجع: خیر، نمی تواند بدون اجازه ی شوهر به دیدار آنان برود، و صله ی رحم منحصر به رفت و آمد نیست؛ بلکه با احوال پرسی و پیغام فرستادن از طریق تلفن، نامه و مانند آن نیز محقق می شود.

4) آیا ‌نزدیک و دور بودن خویشاوندی در مقدار صله رحم تأثیرگذارند؟

آیت الله العظمی خامنه‌ای: قطع رحم با کسانى که از خویشاوندان نَسَبى مى‌باشند، جایز نیست و صله رحم متوقف بر مراوده و رفت و آمد ‏نیست و با احوالپرسی و پیغام فرستادن از طریق تلفن یا نامه هم محقق مى‌شود.‏

آیت الله العظمی مکارم شیرازی: اولاً: صله رحم یعنی ارتباط با خویشاوندان از طریق دیدار یا نامه یا تلفن یا دعوت از آنان یا راه‌های دیگر). و مادام که مانع شرعی و عرفی در کار نباشد، نباید قطع کرد.

ثانیاً: ارحام، تمام بستگان نسبی هستند. البته نسبت به پدر و مادر، فرزند، برادر و خواهر توجه بیشتری باید کرد و نسبت به ارحام دور، توجه مختصر کافی است و خویشاوندان خیلی دور را شامل نمی‌شود.

آیت الله العظمی سیستانی: صله رحم واجب است و در غیر پدر و مادر کافیست هر چند وقت یکبار با تماس تلفنی جویای احوالشان باشید.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی: به طور کلی صله رحم واجب و قطع آن حرام است و فرقی بین درجه اول و دوم نیست.

آیت الله العظمی نوری همدانی: صله رحم واجب است و نباید ترک شود.

5) آیا انسان مى  تواند براى حفظ ایمان خود با ارحام قطع رحم نماید؟

آیت الله العظمی بهجت:

مى تواند رفت و آمد را کم کند، ولى به طور کلى قطع نکند.

آیت الله العظمی مکارم:

هرگاه ارتباط و رفت و آمد با کسانى که در مسیر زندگى خود مقرّرات مذهبى را رعایت نمى کنند، سبب شود که آنان در وضع زندگى خود تجدید نظر کنند و کم کم به اصول و موازین پایبند شوند و یا لااقل این رفت و آمدها اثر سویى در روحیه خود انسان و وضع خانواده او نگذارد، در این صورت رعایت پیوند خویشاوندى لازم است و باید این فریضه الهى را انجام داد.

ولى اگر برعکس به جاى این که انسان در روحیّه آنان اثر بگذارد، معاشرت با آنها سبب شود که انسان تحت تاثیر افکار و روحیّات فاسد و زندگى آلوده آنان قرار گیرد، در این صورت چون سعادت او در خطر است ناچار باید این فریضه را به خاطر یک امر مهمّ تر بطور موقّت ترک گوید.

هشت رذیله 181 / ستمگری 48 / حقوق 47 / خانواده 7 / فامیل 1

| دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


آنچه فامیل را در میان دیگر صاحبان حق ممتاز می کند این است که خداوند در قران حق او را در کنار حق خودش قرار داده است. در آیه نخست سوره نساء می فرماید: وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست مى‏کنید. پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید. یقیناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.

بحث ما درباره رهایی از ستم بود و برای این منظور باید مصادیق ستم را شناحت و برای شناخت مصادیق ستم باید حقوق را شناحت.

به فامیل در زبان عربی «رَحِم» گفته می شود و خداوند در حدیثی قدسی فرموده است که من نام فامیل را از نام خودم، رحمن، منشق نمودم لذا هرکس با رحم وصل باشد و ارتباط داشته باشد با من مرتبط است و هر کس هم با آنها قطع ارتباط کرده باشد، با من قطع ارتباط نموده است.

بر این اساس کسی که با فامیل خود قطع ارتباط کند، هرچند هم اهل عبادت باشد، چون با خداوند ارتباطی ندارد، این عباداتش هباء منثورا، خاستری در معرض تندباد خواهد بود و اثری برایش نخواهد داشت. و البته شیطان چون ارزش هر کاری را بخوبی می داند، وقتی ببیند کسی با فامیلش ارتباط ندارد دیگر مانع عبادات او نمی شود و شاید او را تشویق هم بکند زیرا عبادتی که قبول نمی شود، موجب خودپسندی می شود لذا عبادات قبول نشده فرد را از خداوند دور می کند. هرچه که انسان را به خداوند نزدیک می کند اگر اهتمامی برای انجام درست آن نباشد، ابزاری برای دوری از خداوند می شود زیرا نبود این اهتمام دلیل بر استخفاف قرب است و این استخفاف عین بُعد از خداوند است.

اصولا افرادی که بصورت احساساتی و بدون معرفت لازم، سراغ آیین مدهبی و عبادی می آیند، اینها بزودی از این آیین دست بر می دارند و یا اگر هم عادت به این آیین کنند، قلبشان محل انواع رذائل اخلاقی می شود. نمی شود با آیین عبادی و مذهبی شوخی کرد.

از طرفی صله رحم موجب تزکیه عمل می شود یعنی اگر عمل نیکی دارای آلودگیهایی در نیت آن است و یا ایرادهایی در ظاهر آن هست، با صله رحم این آلودگیها برطرف می شود و پاک می گردد.

علاوه بر تزکیه عمل، رشد اقتصادی و نیز عمر طولانی نیز نصیب فرد خواهد شد و به همین خاطر کمتر دچار بلا و مصیبتی می شود که بر اثر آن مالش و یا جانش آسیب ببیند.

البته شاید این دو خاصیت اخیر بخاطر حمایتی باشد که خویشان او از او می کنند زیرا که او همیشه ارتباطش را با آنها داشته و در وقت نکبت و مصیبت یارشان بوده است و خداوند نیز وقتی این یاری خویشان را ببیند، به یاری آنها برکت می دهد و چند برابر سود یاری آنها، به او سود می بخشد. خداوند وقتی از کسی حرکتی ببیند به او برکت خواهد داد. که قرآن فرمود: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها. هرکس کار خوبی بکند ده برابر سود طبیعی آن بهره می برد.

کسی که صله رحم می کند مراحل مرگ را به راحتی و به آسانی طی می کند زیرا دلبستگیش به دنیا کاهش می یابد. با بذل بخششی که به خویشان خود می کند هم دلش را از کینه و نفرت خالی می کند و هم کاری می کند مالش به او نچسبد و سختی مرگ بخاطر دل پر نفرت و مال چسبنده است.

و نیز فرموده اند صله رحم اخلاق را نیکو می کند. نیکو شدن اخلاق بخاطر از تنهایی بیرون آمدن است. بسیاری از بدخلقی ها معلول احساس تنهایی است.

از دیگر خواص صله رحم، دست گشادگی است. زیرا صله رحم، به معنای کمک به رحم و خویشاوندان است. این کمک می کند تا انسان کم کم دارای روحیه جود و بخشش شود.

طیب نفس و گوارا شدن آن خاصیت دیگر صله رحم است. دیده اید بعضی ها تلخ هستند. برای خودشان هم تلخند و برای دیگر نیز تلخند. روابط خویشاوندی کمک می کند تا انسان از انی تلخی رهایی یابد و برای خودش و دیگران دارای شخصیتی گوارا شود.

سلام علیکم - بسم الله


پدربزرگ و مادربزرگ اگر بزرگ داشته شوند، آنها می توانند بزرگ فامیل باشند و با نقش بزرگی که دارند نگذارند فامیل از یکدیگر متلاشی شود. آنها حکم شیرازه ای را دارند که برگهایی که از یک خانواده انشعاب پیدا کرده است در کنار هم نگه داشته شود

آن اهمیتی که رحم و خویشاوند از نظر اسلام دارد با وجود پدربزرگ و مادربزرگ بدرستی پاس داشته می شود.

اهمیت هر کسی بسته به میزان مسؤولیتی است که بر عهده دارد. و مسؤولیت نیز بر اساس میزان نقشی است که برای او وجود دارد. انسانها با ازدواج خانواده مستقل تشکیل می دهند. چه رشته ای آنها را همچنان بیکدیگر متصل نگه می دارد؟ آن رشته نقطه مشترک بین چند خانواده است. ممکن است برادر یا خواهر چون در یک سطح هستند از یکدیگر حساب نبرند و احترامی برای یکدیگر قائل نباشند. خاله ها و دائی ها هم همینطور. عموها و عمه ها نیز همینطور. فرزندان آنها نیز به تبع والدینشان همین وضعیت را دارند. در این میان پدربزرگ و مادربزرگ تنها نقطه اتکاء هستند که نزد دیگران بالطبع از احترام خاصی برخوردار هستند.

بر این اساس، هم نصیحتهای آنها و هم داروری های آنها می تواند بسیاری از مشکلات درون فامیل را حل کند. و از گسستگی آنها جلوگیری نماید. فامیل وقتی از هم گسسته نشود یک جامعه دچار گسستگی نخواهد شد و در یک نگاه کلی دشمن نیز نمی تواند بین آنها نفوذ کند و فرهنگ خود را بر آنها غالب سازد.

بیگانه برای این که فرهنگش را غالب سازد و در نتیجه جوامع انسانی را تسلیم خود کند تا از آنها منافع خودش را داشته باشد سراغ گسستن آنها می رود و برای این کار پدربزرگ و مادبزرگ را تبدیل می کند به دو پیر و سالمندی که باید به آسایشگاه سالمندان سپرده شوند تا بقیه عمر خود را بیهوده بگذرانند.

ممکن هم هست که فرزندان، آنها را در کنار خود بپذیرند ولی فقط به عنوان کسانی که انسانیت حکم می کند و یا خداوند حکم می کند که مورد احترام باشند نه این که آنها واقعا بزرگ فامیل و رییس فامیل باشند.

صله رحم و ارتباط خویشاوندی ممکن نیست تحقق یابند جز با اداء حق پدربزرگ و مادربزرگ. و ادای حق آنها هم به این است که به آنها جایگاه اصلیشان داده شود. و جایگاه اصلی آنها جایگاهی تشریفاتی نیست.

البته تلاش خود پدربزرگ و مادربزرگ هم بسیار مؤثر است. اگر آنها حکیمانه سخن نگویند و حکیمانه رفتار نکنند بلکه هرچه بر سن آنها افزوده می شود سخنان و رفتارهای کودکانه تری از آنها سر بزند آن وقت دیگر کاری از دست فرزندان ساخته نیست و آنها جایگاهشان تشریفاتی و بعضا آزاردهنده خواهد شد. و مرگشان همه را خوشحال خواهد کرد و یک فَرَج محسوب می شود.

بر اساس آنچه گفته شد چند توصیه می شود:

1) اگر مشکلی درون یک خانواده حل نشد قبل از اطلاع هر کس دیگری به پدربزرگ و مادربزرگ مراجعه شود و حکم آنها پذیرفته شود. (نساء: 35)

2) برنامه ای ترتیب داده شود تا زمانی را فرزندان و بخصوص نوه ها اختصاص دهند به این که سخنان پدربزرگها و مادربزرگها را بشنوند. حتما در میهمانیها وقتی را برای این کار اختصاص دهند.

3) نوه ها بیاموزند که از پدربزرگ و مادر بزرگ خود بخواهند تا برایشان در مسائل پیش رویی که دارند دعا کنند.
4)  آنها را در جریان مسائلشان قرار دهند. چه به عنوان مشورت چه به عنوان قضاوت و چه به عنوان یک گزارش ساده.
5) آداب برخوزد با آنها را رعایت کنند مثل:
الف) قبل از حضور آنها غذا صرف نشود.
ب) در سفر حتی الامکان آنها را با خود ببرند.
ح) در بالای محلس جایگاهی برای آنها آماده کنند.
د) وقتی وارد می شوند از جای خود به احترامشان بر خیزند.
ه) در حضور آنها صدایشان را بلند نکنند. با هم مشاجره نکنند.
و) آنها را با ضمیر اول شخص مورد خطاب قرار ندهند.
ز) اگر گوششان سنگین است بجای این که صدایشان را بلند کنند دهان خود را به گوش آنها نزدیک کنند.
ح) رعایت خستگی مفرط آنها را بکنند.
ط) با رعایت ظرافت، آنها را نسبت به پرهیزهایی که باید داشته باشند و یا داروهایی که باید استفاده کنند یاری کنند.
ی) فرزندان، نوه ها، عروسها و دامادها دست آنها را ببوسند.
ک) فرزندان با آنها بخصوص جلوی نوه های محالفت نکنند.
ل) ...
 

سلام علیکم - بسم الله


پدر بزرگ و مادر بزرگ، بزرگ هر خانواده و هر ایل و قبیله و طائفه و فامیل هستند. حقشان بزرگ است. ادای حقشان واجب است. ستم در حق آنها شیرازه خانواده و فامیل را گسسته می کند. و این گسستگی موجب از بین رفتن حقهای بیشتری می شود. به همین خاطر، ستم در حق بزرگان فامیل ام الفساد است. ریشه و مادر فسادهای دیگر است. بنابرین بسیار ضروری است که برای رهایی از خوی ستم پیشگی، حق بزرگان بدرستی شناخته و ادا شود. خوی ستم، چهارمین رذیله از هشت رذیله ی انسانی است که در ادامه مباحث هشت رذیله در پی طرح آن هستیم.

خداوند متعال انسان را اجتماعی آفریده است. روحیه اجتماعی در انسان سبب می شود تا او در درون خودش به سلسله مراتبی که در اجتماعات انسانی هست احترام بگذارد و از آنها حرف شنوی داشته باشد. و یا نسبت به افراد زیر مجموعه خود احساس مسؤولیت کند و در پی ارشاد آنها باشد.

جامعه غربی که از فطرت انسانی خود دور افتاده است خانواده ها را کوچک و کوچک تر کرده است. آنقدر کوچک که دیگر بزرگی در آن باقی نمانده است و عن قریب دیگر از خانواده خبری در غرب نخواهد بود.

غرب و شرق کنار یکدیگر زندگی می کنند و با پیشرفتی که در رسانه ها بوجود آمده است بیشتر از هر وقت دیگر، غرب و شرق در هم تنیده شده اند البته با تفوق فرهنگ غربی. زیرا آنها خود سازنده این رسانه ها هستند لذا در استفاده از آن دست پیش دارند. و نیز فرهنگشان با هوسهای انسانی بیشتر همراه است لذا می توانند بر فرهنگ عمیق شرقیها خصوصا ملتهای مسلمان غلبه کنند.

امتیاز عمده خانواده مسلمان در احترام به والدین نیست زیرا هنوز این احترام به صورت فرهنگی و قانونی در دیگر ملتها نیز کم و بیش هست ولی در دیگر ملتها برای پدر بزرگ و مادر بزرگ احترامی و حقی نه به صورت فرهنگی و باور عمومی و نه به صورت قانونی وجود ندارد.

در اسلام پدر و پدر بزرگ به یک میزان حق دارند. مثلا اجازه هر یک از آنها برای ازدواج دختر کافی است. هر کدام که زودتر این اجازه را داد دیگری نمی تواند آن را نقض کند.

احترامات ظاهری که به پدر بزرگ و مادر بزرگ گذاشته می شود زمینه نفوذ آنها را بیشتر می کند و همچنین احساس نیاز به آنها را در اعضای خانواده گسترش می دهد.

این احترامات باید در ابتدا بوسیله پدر و مادر و عروس و داماد گذاشته شود تا فرزندان نیز آن را بیاموزند و این فرهنگ احترام به بزرگان به نسلهای بعدی منتقل شود.

فایده بزرگان فامیل نباید تنها خلاصه شود در عیدی دادن و یا بستی خریدن برای نوه ها. نباید اینگونه تصور شود که اینان تنها قرار است پناهگاهی برای نوه های خود باشند که هر وقت با والدین خود دچار مشکلی شدند سراغ آنها بیایند و آنها هم حق را به نوه های خود بدهند و والدینشان را توبیخ کنند.

چه بسیار والدینی که با روش تربیتی بزرگان فامیل مشکل دارند و احساس می کنند زندگی با اینان سبب خواهد شد که بچه ها سوء استفاده کنند و از نظر تربیتی آشی شوند که دو تا آشپز دارد.

برای حل این مشکل لازم هست که پدربزرگها و مادربزرگ ها در تربیت بچه ها مستقیم دخالت نکنند بلکه تذکرات خود را به والدین آنها بدهند و جلوی بچه ها دستورالعملهای والدین را نقض نکنند. بلکه به آنها همیشه توصیه کنند که از والدین خود اطاعت نمایند.

تشویق نوه ها به نافرمانی سبب خواهد شد که والدین آنها نیز نافرمان شوند و آن وقت بزرگانی که می بایست شیرازه خانواده باشند خود موجب از هم پاشیدگی آن شوند.

و همچین اگر پدربزرگ و مادر بزرگ از این توصیه تخطی کردند و مستقیم با والدین جلوی چشم نوه ها مخالفت نمودند، والدین توجه داشته باشند که بحث و جدل باعث از بین رفتن احترام خود و احترام بزرگان نزد بچه ها خواهد شد. آنها تلاش کنند تا در خفا به والدین خود تذکر دهند و آنها را متوجه اشتباهشان کنند و اگر آنها قبول نکردند به بچه هایشان این توضیح را بدهند که نباید از پدربزرگ و مادربزرگ سوء استفاده کنند و باعث بهم خوردن ارتباط بین اعضای خانواده شوند.

باید بچه ها را نسبت به علل منطقی تصمیمات، آگاهی داد تا خود بتوانند در اختلافات بین والدین و پدربزرگ و مادربزرگ خود تصمیم بگیرند. آن وقت است که این اختلافات برای بچه ها موجب برکت و رشد فکری خواهد شد. به شرطی که هریک از والدین و پدربزرگ و مادر بزرگ به نظری که بچه ها برمی گزینند، احترام بزگذارند و نظرات خود را بر آنها تحمیل نکنند و تلاش نکنند تا با تطمیع و تهدید بچه ها را به سمت خود سوق دهند.


هشت رذیله 178 / ستمگری 45 / حقوق 44 / خانواده 4 / همسر 2

| دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما درباره حقوق خانواده بود. از حق خواهر و برادر گفتیم و مقداری نیز از حق همسران گفتیم. در این قسمت کمی دیگر از حقوق همسران می گوئیم. امیدواریم طرح این مباحث کمک کند تا حقوق یکدیگر را بشناسیم و آنها را اداء کنیم تا زمینه هرگونه ستمگری را در خود از بین ببریم.

زن را خداوند مثل تاک، نیازمند به تکیه زدن به استوانه به نام مرد قرار داده است. زن عِنب است و مرد نخل و وقتی هردو بهم درآمیزند، بوستانی را تشکیل می دهند مثل بهشت. در نه جای قرآن عنب و نخیل با هم آمده است. و این همان تعبیر قرآن است که الرجال قوامون علی النساء (نساء: 34)

مرد قائم و ایستا به خود است. و زن ایستا به مرد است. پس مرد مدیر زن است. این مدیریت در امور دنیوی، مدیریت زندگی است و در امور اخروی نگهداشتن زن از آتش دوزخ است.

زن قبل از ازدواج بطور طبیعی تحت ولایت پدر است و بعد از ازدواج از ولایت پدر خارج می شود و تحت ولایت شوهر خود قرار می گیرد. به همین خاطر است که زن بعد از ازدواج دیگر جایی برای خود در منزل والدینش نمی بیند و خود را مهمان در آنجا می بیند ولی مرد این احساس را بعد از ازدواج ندارد.

زن زندگی خود را با داشتن شوهر و فرزندانش قابل تعریف می بیند. بدون شوهر و فرزندان، زن تعریفی از خود و از زندگی خود و فلسفه وجودیش نمی شناسد. این طبیعت هر زنی است و نوع نگاه اسلام به زن نیز برخواسته از همین طبیعت است.

آرامش زنان و تعادل روانی آنها به طی نمودن مسیری است که طبیعت، جلویشان گذاشته است. هرچند بسیاری از زنان بخاطر معضلات احتماعی و اخلاقی در مسیر طبیعی زندگی خود قرار ندارند و لذا از انواع مشکلات رنج می برند.

این مقدمه را گفتم تا بگویم چرا جلب رضایت شوهر اینقدر برای زن حیاتی است؟! جلب رضایت شوهر هزینه ای است که زن بابت طبیعتی که دارد می دهد. و این جلب رضایت امتیازی برای مرد محسوب نمی شود. زیرا وظیفه مرد مدیریت دنیوی و اخروی زن است و این وظیفه بس سنگین است و اصلا قابل مقایسه با کاری که زن برای مرد انجام می دهد نیست.

رزق حلالی که باید مرد برای همسر خودش فراهم کند و نیز تلاشی که با مهارت و مهربانی و قاطعیت و آگاهی باید انجام دهد تا همسر خویش را از آنچه موجب خشم خداوند است باز دارد، وظیفه ای نیست که بتوان براحتی با وظیفه ای که زن بر عهده دارد مقایسه نمود.

براساس آنچه گفته شد باید قابل درک و تصدیق باشد این نکته که فرموده اند شوهر نافذترین شفاعت را برای همسر خود روز قیامت دارد. یعنی جلب رضایت شوهر در دنیا بهترین و سنگین ترین عملی است که می تواند کفه ی خوبیهای زن را آنچنان سنگین کند که زشتیهای او نتواند مانع بهشتی شدن او شود.

سایه بهشت در آخرت، در همین دنیا قابل التذاذ است. لذتش قابل درک است. انسانها زمانی به بهشت می روند که توانسته باشند با آنچه انجام می دهند دنیای خود را بهشت کنند. زنی به بهشت می رود که توانسته است با جلب رضایت شوهر، شیرازه زندگی خود را حفظ کند و بهار و خرمی را به زندگی مشترکش وارد نماید.

هیچ کس مثل همسر نمی تواند شوهر بد خلق و زشت رفتار را تربیت کند. نه والدین و نه معلمین و نه دیگر واعظان و صالحین. زن با طبیعت خود این کار را می کند. اگر زن شانه از این مسؤولیت خالی کند جامعه همین می شود که می بینیم. مردان بداخلاق جامعه را پر می کنند و بعد از هر جای این جامعه زشتی می روید و نحسی می بارد.

البته زنان می توانند در صورتی که استعداد خاصی دارند آن را پرورش دهند و برای افراد جامعه خود مفید باشند ولی همه این فعالیتهای اجتماعی در صورتی مقبول خداوند است که وظیفه جنسیتی زن مقدم باشد. و به آن خدشه ای وارد نشده باشد.

ناگفته نماند همسران باید تلاش کنند تا به یکدیگر کمک کنند تا هریک بتوانند وظائف خود را بدرستی انجام دهند. زن با قناعتی که می ورزد مردش را کمک میکند تا او هم بتواند خود را محدود به رزق حلال کند و نیز مرد با مهربانی و انعطافی که از خودش نشان می دهد زنش را کمک می کند تا او بتواند در عین خستگی که از کار منزل و بچه داری پیدا میکند به شوهر خود برسد.

همه روابط اخلاقی نیازمند هم افزایی است. اگر قرار باشد افراد جامعه تنها سنگ خود را به سینه بزنند و از حق خود بگویند و نالان باشند چرا حقوقشان رعایت نشده است، کار بجایی نمی رسد. آیا حقی بزرگتر از حق خداوند سراغ دارید؟ خب خداوند غفار است. کسانی را که گناه کرده اند و حق او را تضییع نموده اند می بخشد. این گونه است که رابطه انسان با خداوند محفوظ می ماند. اگر قرار بود خداوند مثل ما عمل کند، آیا دیگر کسی می ماند که رابطه ای با خداوند داشته باشد؟

و نیز لازم به تذکر است که هریک از زن و مرد نباید تنها آن دسته از آیات و روایاتی که به نفعش خودشان است در دعوای با همسر خود بر زبان آوردند. این کار هم نشان بی انصافی است و شاید هم ناآگاهی و هم سبب می شود تا خدای نکرده نظر منفی نسبت به اسلام در ذهن فرد مقابل ایجاد شود.

مثلا اگر این روایت هست که نظافت منزل شوهر مثل نظافت مسجد است. در روایت دیگر هم هست که مردی که زمانی را به نشستن کنار همسرش اختصاص می دهد مثل کسی است که در مسجد پیامبر اعتکاف نموده است.

و یا اگر به زن توصیه شده است که نزد شوهرش خود را بیاراید از طرف دیگر هم فرموده اند که مردها به خود برسند زیرا در غیر این صورت زنان در معرض خیانت به شوهرانشان قرار خواهند گرفت.

و یا اگر گفته شده است که زن به مرد خود سخنان محبت آمیز بگوید، به مرد هم گفته شده است که به همسر خود بگوید: «تو را دوست دارم» و لقمه در دهان همسرش بگذارد.

خلاصه در هیچ یک از این مسائل عاطفی تنها جانب یکی از همسران گرفته نشده است.

اگر همسران بتوانند همان تاک و نخل باشند، فرزندان آنها بدون آن که لازم باشد کار خاصی برای تربیتشان انجام بگیرد در بوستان منزل، رشدی طبیعی و معنوی پیدا خواهند کرد.

 

هشت رذیله 177 / ستمگری 44 / حقوق 43 / خانواده 3 / همسر 1

| يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


عدم رعایت حقوق همسر موجب ستمکاری است. هریک از زن و شوهر دارای حقوقی مشخص در اسلام هستند. این حقوق اعم از حقوق قانونی و حقوق اخلاقی است. حقوق قانونی همان اموری است که در قانون، هر یک از زن و شوهر ملزم به آن شده اند. مرد باید نفقه بدهد و هزینه زندگی متعارف زن خود را تأمین نماید و زن نیز باید بدون اجازه شوهر خود از منزل بیرون نرود و تمکین جنسی نماید.
امام حقوق اخلاقی فراتر از نفقه مرد و تمکین زن است. چه بسیار همسرانی که مشکلی از نظر نفقه و تمکین ندارند ولی چون به حقوق اخلاقی پایبند نبودند در زندگی مشترک احساس خوشبختی نمی کنند.
اصول اخلاقی همه قواعد ارتباطی است که جبران کننده کاستی ها در اصول قانونی است. فرض کنید آزار ندیدن همسایه توسط همسایه حق قانونی اوست. همین حق اگر بخواهد بدرستی رعایت شود لازم است حق اخلاقی همسایه که عیادت بوقت بیماری و یا زیارت بوقت آمدن از مسافرت و یا کمک نمودن به او بوقت احتیاج است رعایت شود. زیرا رعایت این امور روابط همسایگان را مستحکم می کند و زمینه آزار دیدن و آزار رساندن را می خشکاند. فرض کنید همسایه ای که مورد احسان همسایه خود قرار گرفته است، اگر احیانا از طرف همسایه اش آزاری هم ببیند مثلا آن همسایه رفت و آمد زیادی داشته باشد و یا صدای تلوزیونش بلند باشد، این آزارها او را نمی رنجاند لذا می تواند آن را تحمل کند.
پس اصول اخلاقی حافظ اصول قانونی است.
در مورد حقوق همسران نیز چنین است. رعایت اصول احلاقی بین همسران نسبب می شود هر یک از زن و مرد اگر کاستی در نفقه و یا تمکین را ببینند، این نواقص خیلی بچشم نیاید. درست مثل نوافل که جبران کننده کاستیهای احتمالی در نماز واجب است.
همه آنچه در منابع اسلامی از حق شوهر بر عهده همسر او گفته شده است برگشت دارد به راضی نگه داشتن شوهر و نیز آنچه از حقوق زن بر عهده شوهر گفته شده است برگشت دارد به مهربانی و رعایت لطافت روحی زن. در ادامه به این حقوق به صورت فهرست اشاره می شود می توانید احادیث مربوط به حقوق همسران را از کتاب میزان الحکمة ج 5 ص 96 مطالعه کنید.
حقوق شوهر:
1) زن باید خود را از هرگونه آلودگی حفظ کند تا شوهرش نسبت به او حتی وقتی از او ناراحت است، اطمینان داشته باشد و به او سوء ظنی نداشته باشد.
2) زن طوری خانه داری کند که شوهرش براحتی از لغزشهای او بگذرد.
3) زن مدام با زبان و رسیدن به خودش، به شوهر خود اظهار عشق کند و نزدش دلربا باشد.
4) برای همسرش بدون این که طلب کند نوشیدنی بیاورد.
5) از اذیت کردن و غمگین نمودن شوهر جدا پرهیز کند.
6) بد خلقی همسرش را تحمل کند.
حقوق زن:
1) شوهر صورت خود را برای همسرش ترش و زشت نکند.
2) تا جایی که امکان دارد از طلاق دادنش پرهیز کند.
3) به همسرش بگوید که او را دوست دارد.
4) با همسرش تا می تواند و مشروع هست در امور مختلف موافقت کند.
5) همسر خود را تکریم کند و به او احترام بگذارد.
6) به همسرش کمک کند تا او بتواند حق شوهر را اداء کند زیرا حق شوهر بیشتر است و همسر برای ادای آن نیازمند کمک شوهر است.
7) با حفظ حساب و کتابِ دخل و خرج، به زندگی وسعت دهد و بیش از مقدار واجب نفقه برای همسرش رفاه فراهم کند.
8) با غیرتی که بخرج می دهد همسرش را از آلودگی حفظ کند.
9) تلاش کند محبت و میل همسرش را به خودش بیشتر کند.
10) به خودش برسد تا خوش تیپ نزد همسرش جلوه کند. بخصوص با رنگ نمودن موها، آثار پیری را از خودش دور کند.
11) کاری جاهلانه وقتی از زنش سر زد، روی آن سرپوش بگذارد.
12) برای همسرش نوشیدنی بیاورد.
13) در کار خانه به او کمک کند.
14) زمانی را برای نشستن کنار همسرش اختصاص دهد.
15) لقمه در دهان همسرش بگذارد.
16) از تنبیه بدنی همسرش و رساندن هر گونه آسیبی به او خودداری کند.
17) بد خلقی همسرش را تحمل کند.

بسم الله - سلام علیکم


عذر تقصیر که بخاطر بیماری نتوانستم مدتی خدمت شما برسم.
سخن از ستمگری بود و حقوقی که اگر رعایت شود انسان از خصلت ستم رهایی می یابد.
از حق برادر و حواهر گفتیم. و این که رعایت نکردن این حق موجب بهم گسیختگی بین اقوام در نسل بعد می شود.
ستم برادر و خواهر مشکل دیگری هم دارد و آن ستمی است که در حق زن صورت می پذیرد. اولین ستم کردن و ستم دیدن را برادران و خواهران در زمانی که هنوز مجرد هستند و در زیر یک سقف زندگی می کنند تجربه می کنند.
ستم مرد به زن اساس ستم در جامعه است. زیرا زن ستم دیده عامل بسیاری از مفاسد است. و نیز مرد ستمگر، پدری ستمگر و کارفرمایی ستمگر و استادی ستمگر و ... وزیر و وکیلی ستمگر خواهد بود.
اولین تجربه زن داری و مرد داری را انسانها با نوع رابطه با برادر و خواهرشان بدست می آورند. اولین شناختهایی که این دو جنس از یکدیگر بدست می آورند در همان اوان کودکی است. خدا کند این شناخت، درست باشد.
والدین با مدیریت رابطه حسنه بین برادر و خواهر، آنها را برای زندگی مشترک آینده اشان هدایت می کنند.
برادر باید بیاموزد که از قدرت مردانگی خویش برای تواضع بهره ببرد. وقتی قدرت مردانه کنترل شد آن وقت است که خداوند حکمت را به قلب متواضع می دهد زیرا که باران، بیشترین برکت را برای برکه های فرورفته در دشتها دارد.
اگر مرد را گفته اند که عقلش بیشتر از زن است باید دانست که بسیاری از مردان بخاطر سوء استفاده از قدرت مردانگی و کبری که دچارش شدند و ستمهای فروانی که نموده اند، عقلشان و قدرت تدبیر زندگیشان بسیار کمتر از همسرانشان است. آیا نمی بینید اینهمه مردان بی عرضه ای که فقط موجب شومی و بدبختی برای خانواده خود هستند؟!
والدین نقش عمده ای در تصویر هریک از دختر و پسر از حقیقت مرد و زن دارند. متأسفانه بسیاری از والدین در این تصویر سازی خود دچار نارسایی هستند. اختلافات و مشاجرات و دعواهای بین زن و شوهر خود گویای این تصویر غلط است. تصویر غلطی که زن از مرد دارد و برداشت غلطی که مرد از زن دارد.
مردان و زنان در انسانیت مثل همند. در فطرت الهی شبیه همند. در توقعی که خداوند از آنها برای کسب معرفت و نیز خصائل و اعمال نیک دارد در طراز یکدیگرند. ولی عواطف در زن بیشتر از مرد و نیروی جسمانی در مرد بیشتر از زن است.
شدت عواطف زن و زیادتر بودن قوای جسمانی در مرد موجب تفاوتهای زیادی بین آنها شده است. البته قسمتی از این تفاوت موهوم است. مثل سایه ای دراز و یا کوتاه است که قد واقعی صاحب سایه را مشخص نمی کند.
همیشه همینطور است. انسانها در تحلیل حقائق بخاطر نفسانیاتی که دارند بارها دچار عدم اعتدال می شوند. دچار افراط و تفریط در قضاوت می گردند. و در این میان شناخت حقیقت زن و مرد از بارزترین این حقائق مظلوم در طول تاریخ است.
مناسب است که مقاله تفاوتهای زن و مرد را از سایت ویکی فقه مطالعه کنید.

سلام علیکم - بسم الله


بیشترین ستم را انسان به کسانی که می کند که در زندگی شخصی اش با آنها مخلوط و درهم آمیخته است. قصه آندو برادری که به طرح دعوا نزد حضرت داود آمده بودند را که در خاطر دارید. یکی از آندو 99 گوسفند داشت و دیگری یکی و می خواست همان یکی را هم از برادرش بگیرد. حضرت داود بنابر نقل قرآن در این باره می گوید: إِنَّ کَثیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغی‏ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ  بسیاری از آنها با هم مخلوط هستند بعضی از آنها به بعضی دیگر ستم می کنند و پایشان را وارد حریم دیگری می کنند إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مگر آنها که به خداوندی که آنها را می بیند و مراقبشان هست ایمان دارند و به همین خاطر نه تنها ستم در حق دیگری نمی کنند که کارهای خوبی هم در حق او انجام می دهند که یکی از برجسته ترین کارهای خوب، بخشیدن ستم آن دیگری است. و البته این افراد کم هستند. وَ قَلیلٌ ما هُمْ (ص: 24) یعنی غالب افراد از انسانها بیشترین ستم را به همانهایی می کنند که طبعیتا باید آنها را بیشتر دوست بدارند. مثل اعضای خانواده.
البته جای تعجب ندارد زیرا انسان به خودش هم ستم می کند آن هم بیشترین ستم! و حال آن که خودش را بیش از همه کس و همه چیز دوست دارد.
واقعا چرا اینگونه است؟ این بخاطر وجود نفس سرکش در انسانهاست. نفسی که هیچ دلی نمی سوزاند نه برای روح صاحبش و نه برای جسم صاحبش. تنها و تنها می خواهد همه چیز طبق میل و خواست خودش باشد.
از میان آنها که بیشتر از همه با انسان آمیخته اند، اعضای خانواده مهمترین هستند. قدیمی ترین خاطرات را انسان با اعضای خانواده اش دارد. در این میان با برادر و خواهر خود بیشتر خاطره دارد زیرا چیزهایی را اینها از والدین خود مخفی می کردند ولی نزد یکدیگر آشکار می نمودند.
در این بین برادر نسبت به برادر و خواهر نسبت به خواهر درهم آمیختگی بیشتر دارند. بیشترین ارتباط را اینها با هم دارند. لذا وقتی می خواهند توصیه به صمیمیت کنند می گویند مثل برادر و خواهر یکدیگر باشید. انما المؤمنون اخوة (حجرات: 10) خب به تناسب نزدیکی بیشتر اینان، ستم هم و حق خوری و حق کشی و بی انصافی هم بینشان زیاد است. حسادتها در ابتدای شکل گیری در انسان بین اینان شکل می گیرد. اولین حسادت را قابیل به برادش هابیل نمود و بعد او را کشت.
چه بسیار از برادران و خواهران که حق ارث یکدیگر را خورده اند و یا بخاطر مسائلی جزئی همین الان در قهر بسر می برند. طوری که بچه هایشان نیز حق ارتباط با هم را ندارند . اختلافات آنها به فرزندان عمو و عمه و دائی و خاله نیز سرایت نموده است. یعنی حقوق ارحام و خویشان نیز که رعایت نمی شود بخاطر نبود ارتباط انسانی بین برادران و خوهران است.
خداوند برای این که رعایت حقوق بین نزدیکان را تسهیل کند محبت خاصی را بین آنها قرار داده است. اگر انسانی با وجود این محبت باز هم بنای بر ستم بر نزدیکانش را بگذارد قطعا به دیگران بیشتر ستم روا خواهد داشت. و اما اگر حقوق نزدیکانش را اداء نمود و به آنها احسان و نیکی کرد، وقتی مورد ستم دیگران قرار بگیرد، نزدیکانش به کمکش خواهند شتافت و الا او را در بدبختیهایش رها خواهند نمود همچنان که بسیاری در فلاکتهای زندگی رها شده هستند.
البته رها نمودن برادر و خواهر در مشکلات زندگی - حتی اگر خود باعثش شده باشد - خود یک ستم است. در هیچ صورتی انسان حق ندارد نزدیکان خود را در مشکلات رها کند. آیا می پسندد که خداوند نیز او را در مشکلات رها کند؟!