مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

هشت رذیله 160 / ستمگری 27 / حقوق 26 / اعمال عبادی 7 / ذکر

| سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله انسانی است که زشتی آن را همه انسانها قبول دارند. منتها بحث در مصادیق ستمگری است. دین آمده است تا انسانها را نسبت به مصادیق زشتیها و زیبائیها آشنا کند. همه اختلافات سر مصادیق است. اصلا همه کمالات و نواقص بشر سر جزئیات است. سر کلیات دعوایی نیست! همه می گویند عدالت خوب است و ظلم بد است. ولی عدالت به چیست؟ و ظلم به چیست؟ پاسخ این سؤال را دین می دهد. این نامش هدایت کردن و راهنمایی نمودن است.
«این آن است» حق بودن «آن» را همه قبول دارند ولی این که «این» همان است را نمی دانند و در آن اختلاف دارند. وقتی قبول شد که «ب» مصداق «الف» است. مرحله بعد تعیین مصداق «ب» است که «ج» مصداق آن است. مرحله بعد تعیین مصداق «ج» است که «د» مصداق آن است. و ... آنقدر مسئله پیش می رود تا به مغز همه معارف فرد دست پیدا کند.
وقتی ما از ستم به اعمال عبادی سخن می گوییم یعنی شکر خدا خیلی عمیق شده ایم! خیلی جلو آمده ایم! وقتی می گوییم ذکر یکی از اعمال عبادی است نباید به آن ستم کنیم باید حقش را بشناسیم و آن را اداء کنیم یعنی شکر خدا، خداوند ما را هدایت زیادی نموده است که داریم از ستم به ذکر صلوات و یا الحمد لله سخن می گوییم! الهی شکر. الحمد لله رب العالمین!
اصلا ذکر ها پاس داشت همین هدایتهاست! تشکر همین راهنمایی شدنهاست! ذکر و ورد را همه ملتها در مراسم مذهبی خود دارند ولی آنچه در مکتب شیعه به عنوان ذکر وجود دارد از چشمه زلال وحی رسیده است و دست ساز نیست! ذکرهای دست ساز بوی نخوت سازنده آن را می دهد. بوی خودستایی می دهد نه خداستایی. حال کرده است این طوری با خدا ارتباط برقرار کند نه آنطور که خداوند فرموده است!
دیده اید بعضی ها را که آنطور خودشان می پسندند با دیگران می خواهند ارتباط گیری کنند هر چند دیگران از آن نوع ارتباط خوششان نیاید. اینها در اتباط گیری موفق نیستند زیرا قواعد مسلم پذیرفته شده اجتماعی را در ارتباطات خود رعایت نمی کنند.
ارتباط با خداوند هم همینطور است. یکی از راه های ارتباط هم ذکر است. ذکر را باید از معصوم علیه السلام دریافت نمود تا حتما بشود با آن ارتباط گرفت. ذکر مأثور (ذکر رسیده از معصوم) مثل شماره تلفن است. عددی کم و زیاد شود ارتباط باطرف مقابل برقرار نمی شود.
هم محتوای ذکر و هم عدد خاص و هم اگر شرائط دیگری دارد باید دقیق رعایت شود تا ارتباط برقرار شود. اینها نیاز به علم دارد. اینها علم ضروری است که باید تحقیق نمود و بعد یاد داد و یاد گرفت و بعد هم پایبندشان شد!
مثلا ذکر تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم عدد خاص دارد و هم ترتیب خاص و هم زمان خاص. اینها باید رعایت شود. مثلا بعد از نماز نباید کاری غیر از شروع این ذکر نمود حتی این تلاوت آیه شریفه ان الله و ملائکته که رسم است و بعد ذکر سه صلوات آن هم بلافاصله بعد از نماز، سندی ندارد. نه تلاوتش و نه سه تا صلواتش و نه این که بلافاصله بعد از نماز باشد. چیزی که سند دارد این است که بعد از نماز صبح و مغرب مستحب است این آیه خوانده شود و بعد گفته شود: اللهم صل علی محمد و ذریته.
الان نمی خواهیم وارد جزئیات اذکار بشویم قصد ما ایجاد این حساسیت است که باید بدرستی ذکرها را شناخت و آنها را بدرستی انجام داد.
انسان در رابطه با همه زمانهایی که نه فکرش متمرکز موضوعی بوده است و نه زبانش مشغول صحبت مفیدی بوده است باید روز قیامت پاسخ گو باشد. به او گفته می شود وقتی زبانت و ذهنت آزاد بوده است چرا مشغول ذکر نبودی؟ چرا از آن لحطه از عمرت استفاده نکردی؟ در حدیث امده است لبهای شیعیان از زیادی ذکری که می گویند خشکیده است.
دائم الذکر بودن یکی دیگر از حقوق ذگر است که باید اداء شود. ذکر، بردن نام معبود است. کدام عاشق است که دوست نداشته باشد مدام نام معشوقش را بر زبان بیاورد و آن را به خوبی ستایش کند؟!
توسل به ذکر برای حل مشکلات یکی دیگر از حقوق ذکر است. درست نیست مسلمان هنگام برخورد با مشکلات از ذکر غافل شود و در پی راههای دیگر حل مشکل باشد. خب البته آن راه ها باید بهشان پرداخت ولی همراه با ذکر. در غیر این صورت چه فرق بین مؤمن و کافر؟ فرق که نمی تواند فقط یک سری گذاره های کلی و فکری باشد بدون این که این اعتقادات خودش را در رفتار فرد منعکس کند!!
مثلا در وقت هجوم هوس بهترین ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم اللهم صل علی محمد و آل محمد» است. آنقدر این ذکر تکرار شود تا هوس برود. البته باز می آید دوباره باید با تیر این ذکر به قلب شیاطین زد تا دست از سر انسان بردارند!
پس پرهیز از اقدام خودسرانه در اختراع ذکر و یا تعیین عددهای خاص بدون سند و نیز التزام به دائم الذکر بودن و نیز استمداد از ذکر در کنار دیگر راه های حل مشکل سه حق عمده ذکر است که ان شاء الله این توفیق را یبایم تا بتوانیم بدرستی یاد خداوند کنیم و به آرامشی که خداوند وعده اش را داده است برسیم!


سلام علیکم - بسم الله


تلاوت قرآن یکی دیگر از اعمال عبادی است که باید حقش شناخته شود و بعد رعایت شود تا ستمی نسبت به آن صورت نگیرد که ستم به تلاوت قرآن، ستم به قرآن است و ستم به قرآن ستم به خداوند است و ستم بخداوند بدترین ستم بخود است. زیرا کسی به خداوند ستم نمی کند بلکه انسان بخودش ستم می کند: 

ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (بقره: 57؛ اعراف: 160)  آنها به ما ستم نکردند؛ بلکه به خود ستم مى‏ نمودند.

تلاوت قرآن یعنی آیه ای را تلو و در ادامه آیه ای دیگر خواندن. آیات قرآن را باید پشت سر هم خواند. زیرا در تلاوت باید تدبر نمود و تدبر در آیات امکان ندارد مگر این که آیات یک موضوع پشت سر خوانده  شود تا قاری بتواند به برداشت درستی از آنها برسد.

پس در خود مفهوم تلاوت، تدبر نهفته است. بر این اساس باید گفت که مهمترین حق تلاوت، تدبر است. قرآن آنهایی را که در تلاوت تدبر نمی کنند دارای قلبهایی می داند که قفل هستند. به روی انوار وحی بسته اند. هرچند زبان باز است ولی وقتی قلب بسته است، این زبانِ باز چقدر می تواند خاصیت داشته باشد؟!

جق دیگر تلاوت استمرار تلاوت به اندازه میسور است. آنها که لااقل مقداری از قرآن را حفظ کرده اند بخوبی می توانند از پس این حق برآیند زیرا می توانند در هر فرصتی حتی فرصتی چند دقیقه ای مقداری از قرآن را تلاوت کنند. تلاوت 100 و یا 50 آیه در آغاز صبح و یا تقسیم آن بین وعده های نماز حداقل تلاوتی است که انتظار می رود یک مسلمان در روز داشته باشد.

حق دیگر، حزین خواندن قرآن است. در روایت است که قرآن با حزن نازل شده است پس آن را حزین بخوانید. قرآن مجموعه ای از دردل های خداوند از انسانی است که به شدت بخود ستم می کند و از فرصتهایی که برای اوج در اختیار او قرار گرفته است برای سقوط ابدی خود استفاده می کند. انسان زندگی ابدی دارد. چرا برایش مهم نیست که در این زندگی ابدی چگونه می خواهد باشد؟! آیا در بهشت و یا در دوزخ؟! مرگ بر انسان باد که چقدر ناسپاس است. (عبس: 17)

حق دیگر قرآن استفاده از قرآن در تمامی نوشته ها و سخنرانیها و تحقیقات و موضوعات فکری است. آن هم نه به عنوان تبرک بلکه به عنوان پایه بحث. بارها دیده ایم که مقاله ای آیه و یا آیاتی از قرآن می آورد ولی عمده آن مقاله حرفهای دیگران است و کمتر بحث فنی در باره آیات و مرتبط با موضوع مقاله می شود. در سخنرانیها نیز همین ستم در حق قرآن می شود.

حق دیگر قرآن تفسیر به رای نکردن آن است. قرآن را باید بر اساس دیگر آیات و نیز بر اساس روایات تفسیر نمود. برداشتهای از قرآن نمی تواند بدون مراجعه به تمامی آیات و نیز روایات صحیح باشد. صرف جالب بودن یک برداشت دلیل بر درستی آن نیست. همین اخیرا از یکی از آقایان که زیاد هم در تلوزیون صحبت می کند شیدم که در باره این موضوع سخن می گفت که اگر پاسخ سؤالی را نمی دانید بگویید نمی دانم. و بعد ادامه داد پیامبر هم پاسخ سؤالی را نمی دانست می گفت نمی دانم و بعد استدلال کرد به این آیه شریفه که قل رب زدنی علما. که خداوند به پیامبر می گوید که بگو: پروردکارا بر علمم بیافزا.

خب این چه برداشت غلطی از آیه فوق است؟! اگر پیامبر هم پاسخ بعضی از سؤالات را نداند پس مردم به چه کسی مراجعه کنند؟ علمی که پیامبر از خداوند میخواهد که بر آن بیافزاید مگر از قبیل علمهایی است که دیگران از آن سؤال می کنند؟!

حق دیگر قرآن تکریم نمودن قاریان و حافظان و مفسران قرآن است. و نیز احترام ویژه نمودن به همه کسانی است که به نوعی در خدمت قرآن هستند. خداوند بخاطر این که کودکی بتازگی آموخته است بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم عذاب را از پدر مرده او برداشته است. این یعنی تکریم قاری قرآن.

حق دیگر قرآن تکریم ظاهری قرآن است. به این معنا که قرآن را جای پستی نگذارد و یا آن را پایین پای خود نگذارد. آن را روز زمین برای تلاوت نگذارد بلکه بر دست بگیرد و یا روی لوحی بگذارد و نیز کتابهای دیگری را روی آن نگذارد و بدون وضو دست به جلد آن نزند و اگر جنب هست قرآنی را جابجا نکند و یا بر گردن نیاویزد.

الهی که قرآن از ما شکایت نکند که مهجورم گذاشتند و انسشان با غیر من بود!



هشت رذیله 158 / ستمگری 25 / حقوق 24 / اعمال عبادی 7 / جهاد

| يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۱۳ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


جهاد یکی دیگر از اعمال عبادی اسلام است. شاید در میان اعمال عبادی بیشترین ستم به جهاد روا شده است. وضعیت اسفبار مسلمین در طول تاریخ و ستمی که به آنها از طرف حکّام ستمگر شده است خود گواه بر ستم زیاد در حق «جهاد» است. زیرا اگر مسلمین جهاد را با توجه به شرائط آن انجام می دادند این چنین مجبور نبودند هر گونه ستمی را از طرف سیاسیونشان تحمل کنند.

اصولا ستم دیگری بر ما، بخاطر ستم ما به خودمان است! یعنی ابتداء این ما هستیم که ستمی انجام می دهیم. ستم دیگری موجی است که خود آن را بوجود آوردیم!

اگر در وقت مناسب خود و زیر نظر امام معصوم و یا نائب ایشان جهاد صورت می گرفت و به تبع آن ولی خداوند بر کرسی حکومت تکیه می زد آن وقت زمینه عمل به همه احکام اسلامی مهیا می شد و با اجراء شدن احکام اسلامی انسان به همان بهشتی برمی گشت که حضرت آدم در ابتدای خلقت در آن اسکان داده شده بود.

همین مقدار رشدی را هم که اسلام بدست آورده است و ابهتی که در مقابل کفار کسب نموده است همه مرهون جهاد و مدیون جهادگران و شهدای عالیمقام است.

همه انبیاء علیهم السلام دستور به جهاد داشتند. این گونه نبود که مثلا حضرت عیسی علیه السلام مأمور به تذکر نکات اخلاقی باشد ولی پیامبر اسلام مأمور به جهاد باشد خیر. قران می فرماید:

وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ‏ کَثیرٌ (آل عمران: 146)

چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند!

همچنین می فرماید:

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ‏ النَّاسُ‏ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ (حدید: 25)

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را یارى مى‏کند بى‏آنکه او را ببینند؛ خداوند قوىّ و شکست‏ناپذیر است!

این دو آیه حکایت از این می کند که همه انبیاء - و به تبع آنها اوصیای آنها - اهل جهاد بودند منتها بسیاری از آنها مورد یاری توسط امتهایشان قرار نداشتند و لذا با تقیه زیر سلطه حکام جور زندگی می کردند و مخفیانه به فعالیت روشنگری خود ادامه می دادند.

تنها با جهاد است که انسانها می توانند با آسودگی خداوند را عبادت کنند و به هدف خلقت که همانا عبادت خدای یگانه است برسند: 

لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ‏ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ (حج: 40)

اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه‏ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى‏شود، ویران مى‏گردد! و خداوند کسانى را که یارى او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یارى مى‏کند.

حق چهاد بر مسلمین این است که امامان معصوم علیهم السلام با جان و مال یاری شوند. به این حق ستم شد. توبه هر گناهی به جبران گناه انجام شده است. توبه از ستم در حق جهاد، دعا نمودن برای فرج امام زمان علیه السلام است. برای اثبات این که این دعا و انتظار به حق است نه به لاف، باید زیر بیرق نائب ایشان - امام خامنه ای - سینه ای که از بصیرت انباشته شده است را سپر تیرها نمود.

بدون اثبات ولایتمداری زیر بیرق ولایت فقیه، دعای فرج جانی ندارد و به هیچ استجابتی نیز نخواهد رسید!



پاسخ / زیارت شهدا در شب

| يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۵۰ ق.ظ

سؤال 183:

سلام علیکم.

آیا شب جمعه رفتن به مزار شهدا  به قصد تنبه و یاد مرگ و ترس، کراهت دارد؟
التماس دعا
پاسخ:
سلام علیکم
زیارت اهل قبور در شب ظاهرا کراهت دارد و بخصوص زیارت شهداء زیرا مؤمنین در شب در ضیافت الهی هستند ولی اگر برای قبر خاصی به قبرستان نرود و تنها برای تنبه و یاد مرگ باشد ظاهرا منعی نباشد!

پاسخ / رای به لیست

| پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۰۸ ق.ظ

سؤال 182:

نتیجه انتخابات مجلس و خبرگان تهران را چکونه ارزیابی می کنید؟ آیا از نحوه عملکرد خودتان و اینکه به لیست کامل اصول گرایان رای ندادید هنوز هم جانبداری می کنید؟

پاسخ:

ما به چهار نفر که خود را معتدل می دانستند و بخصوص یکی از آنها - آقای توکلی - گفته بود تندورها رو در مجلس کنترل خواهیم نمود رأی ندادیم. واژه تندورها را دشمنان ما به حزب اللهی ها نسبت دادند.

در ثانی اگر هم رأی می دادیم باز هم به مجلس نمی رفتند زیرا سرلیست ائتلاف اصولگرایان نفر سی و یکم شده است!
همچنان معتقدیم باید به اصلح رأی داد و انتخابات را مهندسی نکرد. نمی توانیم به مردم بگوییم همچون آنها که به لیست اصلاح طلبان رآی دادند بدون شناخت رآی دهید فقط بخاطر این که ریقب پیروز نشود. مگر امثال آقای توکلی که خود را معتدل می داند رقیب ما نیست؟
در جبهه حق هرکسی خودش به بصیرت می رسد و تصمیم می گیرد و همراه با جریان حزبی نمی شود. ولی در جبهه باطل همه ذرات یک توده اند که با تصمیم سران خود به هر طرف آنها مایل باشند می روند. آنها کور و کرند.
حضرت آقا به دو شرط رآی به لیست را تجویز نمودند اول این که اعتماد داشته باشید به آنها که لیست را تهیه نموده اند دوم این که شناختی از افراد لیست نداشته باشید. اولا ما اعتماد نداریم در لیست سهم خواهی نشده باشد و در نتیجه اعتماد نداریم افراد طبق لیاقتشان در لیست قرار گرفته باشند و در ثانی بعضی از افراد را بعدم صلاحیت می شناسیم.

هشت رذیله 157 / ستمگری 24 / حقوق 23 / اعمال عبادی 6 / حج

| سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۰۴ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث در حقوقی بود که اعمال عبادی بر عهده ما دارند. اعمال عبادی اگر بدرستی حقوقشان ادا شود انسان را به عبودیت که همانا فلسفه خلقت است می رسانند. آیا این خدمت کمی است که این اعمال عبادی به ما می کنند؟!! خدمت هرچه بزرگتر باشد، حق بیشتری را با خود همراه دارد.
ادای حقوقی که اعمال عبادی دارند بگونه ای نیست که چیزی گیر این اعمال بیاید مثلا مزدی را دریافت کنندخیر! بلکه به معنای انجام کامل آنهاست! اعمال عبادی  اگر بخواهند همه ثمر خود را بروز دهند، باید با رعایت همه حدود و آدابشان انجام شوند.
مثلا اگر برای کشت گندم قوانینی وجود دارد، همین رعایت قوانین می شود حق کشت گندم. ثمره ادای این حق مستقیم به خود گندمکار بر می گردد.
وقتی راهی برای بهره وری مادی و معنوی وجود داشته باشد و مع ذلک فرد بی توجه به این راه باشد و از طرف نیازمند به این بهره وری، خب این بی توجهی ستم به خود است! محروم نمودن خود از رشد، ستم به خود است و ستم بخود بدترین نوع ستم است! پس نشناختن حقوق - و بخصوص حقوق اعمال عبادی - و یا عدم ادای آنها و بی توجهی به آنها موجب محروم شدن انسان از منافع کامل آنها می شود و این بارزترین ستم بخود است!
در میان اعمال عبادی حج وضعیت ویژه ای دارد زیرا:
1) حج مهمترین عمل عبادی برای به رخ کشیدن وحدت مسلمین در مقابل مشرکین و کفار است! وحدتی که نقطه همه آمال مشرکین و کفار از بین بردن آن است. پس بایسته است در اجتماع بزرگ حج، برائت از مشرکین به عنوان عملی مهم در کنار دیگر اعمال حج مورد اهمیت قرار گیرد.
2) حاحیان خانه ای را طواف می کنند که اولین مصنوع بشری در زمین است. این اولین مصنوع توسط اولین انسان که خود پیامبر بود صورت گرفت. پیام این مطلب مهم این است که انبیاء نه تنها طلایه داران رشد و تمدن معنوی بشری بوده اند که در امور مادی هم این انبیاء بوده اند که اساس این رشد را پایه ریزی نمودند.
3) مسلمین از همه جای دنیا سواره و پیاده خود را به مسجد الحرام می رسانند تا با چرخیدن دور کعبه، همچون گردش پروانه بدور شمع، شیدایی خود را در مقابل خداوند به نمایش بگذارند و کلمه توحید - لا اله الا الله - که به معنای «نیست غیر از الله معبودی که من واله و شیدای او باشم» را به تصویر بکشند.
4) حرکت سریع بین دو کوه صفا و مره که از آن به عمل «سعی» نام می برند، یادآور تلاش بیتابانه جناب هاجر برای جستجو آب برای اسماعیل بود که از تشنگی نایی برایشان نمانده بود و بعد از هفت بار که این تلاش بین این دو کوه انجام گرفت ناگاه از زیر پاشنه اسماعیل آبی جوشید که تا این زمان همچنان می جوشد آبی بنام زمزم. تلاش ثمر می دهد به شرط آن که همراه با استعانت از خداوند باشد. هر تلاشی با این شرط ثمر می دهد حتی اگر نتیجه، معلول مادی این تلاش نباشد و معجزه وار بگونه ای دیگر مشکل فرد حل شود.
5) وقوف در صحرای عرفات و بعد مشعر و بعد بیتوته در منی سه عمل دیگر است که حاجیان با لباسهایی شبیه کفن انجام می دهند تا صحنه قیامت را به تصویر کشند. و این برای آنها که اهل تذکر هست، مؤثرترین تذکر است!
6) رمی جمرات و سنگ زدن شیطان نمایشی برای اظهار اوج خشم به شیطان است. در مکانهایی این رمی صورت می گیرد که شیطان تلاش داشت هریک از حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل را جداگانه از اطاعت امر خداوند مبنی بر قربانی شدن اسماعیل توسط ابراهیم باز دارد. آنها پاسخ وسوسه های او را با سنگ دادند کاری که باید حجایان بعد از برگشت از حج بکنند. پاسخ وسوسه شیطانهای جنی و انسی را با سنگ بدهند و اصلا نرم و فروتن در مقابل این وسوسه ها نشوند!
7) قربانی حیوانی بجای نفس، سبب خواهد شد فرد از احرام خارج شود. کشتن نفس در کنار سنگ زدن به شیطان و اظهار شیدایی به خداوند و انجام تلاش همراه با استعانت و نوشیدن از آب زمزم که اعجاز تلاش مؤمنانه را به تصویر می کشد همه و همه قیامتِ راحت و امنی را برای مؤمن اهل تذکر به ارمغان خواهد آورد به راحتی وقوف حاجیان در عرفات و مشعر و منی.
اسرار حج به این چند جمله ای که عرض کردیم محدود نمی شود بلکه نیازمند ده ها گفتار است تا بتوان کمی از عهده حق آن برآمد.
ان شاء الله که زیارت خانه اش را خداوند نصیب ما و شما بکند و آنجا با یادآوری همین سخنان برای هم دعا کنیم و حجمان را اوج دهیم و با انجام با توجه اعمال حج، میزان بهره وری از حج را به کمال برسانیم!

پاسخ / کنترل قوه خیال

| سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۵۷ ق.ظ
سؤال 181:
با عرض سلام،‌ کمال تشکر و قدردانی رو بخاطر مطالب مفید سایت از شما دارم. راستش دنبال معنای اهل تقوا بودن خدا بودم که به این سایت وارد شدم و به مطالبی هم که برا خودم جالب بود رسیدم. ببخشید من هنوز در رابطه با قوه خیال توجیه نشدم. استفاده بسیار زیاد از این قوه من و به طور کلی از زندگی عادی باز کرده طوری که از ترسیم یک آینده برا خودم عاجز شدم و این هم از سر بلندپروازی برا آینده نیست بلکه اتفاقا برا همین امروز و حوادث نزدیک خیال میبافم؛‌خیال این که با حضور چه کسانی من چه چیزایی خواهم گفت و چه کارهایی انجام خواهم داد و در نتیجه این افکار نهایتا در خیال خودم یک انسان موفق جلوه میکنم. و باور بفرمایید وقتی میبینم که مثلا با وجود این تخیلات از امتحاناتم باز موندم بسیار زیاد از خودم عصبی میشم اما تا به حال بیش تر از اینکه خیال و باید کنترل کرد نشنیدم و این هم برا من اصلا جواب نمیده. حسابی درمونده شدم و دنبال راه حلی هستم که توی زمان حال زندگی کنم،‌حقایق زندگی رو ببینم، تلخی ها و شیرینی ها رو در کنار هم و بالاتر از همه رنگ خدا رو توی همه جا. باز هم تشکر میکنم و استدعا دارم اگر امکان داره بنده رو راهنمایی بفرمایید.
پاسخ:
سلام علیکم
از نظر لطف شما تشکر می کنم!
لزوم کنترل قوه خیال منحصر به وقتی که انسان در باره آینده دور خیال بافی می کند نیست بلکه هرگونه پرداختن به موضوعی بیش از حد ضرورت در قوه خیال کار غلط و غفلت زایی است!
خداوند قوه خیال را برای این به انسان داده است که تا بتواند با تصویر گذشته و یا آینده بری عبتر گیری از گذشته و تدبیر آینده استفاده ببرد ولی این که بخواهد با تصویر گذشته و یا آینده به اندوه و یاد شادی بنشیند این را خداوند نمی پسندد زیرا که انسان را از زمان حال باز می دارد.
گام اول در حل هر زشتی، زشت دیدن آن است. باید تلاش کرد تا هیچ توجیهی ما را به گذشته و آینده بصورت تخدیری متصل نکند. و تا که همچی خیالاتی سراغ انسان آمد سوره ناس و فلق را تلاوت کند!
 

پاورقی / کلیدداران انبار داس

| يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

حمید رسایی: برخی از کاربران شبکه های مجازی ام، این پیام را برایم ارسال کرده اند و احتمالا  برای شما هم ارسال کرده باشند.
پاسخی دادم که آن را منتشر می کنم تا احتمالا اگر عزیز دیگری قصد ارسال این پیام را دارد، خود را به زحمت نیندازد.

پیامک دریافتی:
هموطن اصولگرای من،
دلگیر نباش و خشم را فراموش کن.
ما با دستانی بسته،
با یارانی در حبس،
با رهبرانی ممنوع التصویر،
با کاندیداهای رد صلاحیت شده،
در این انتخابات پیروز شدیم.
با خشم بسیار تو و آن لحن عجیبت،
که از میان ما مبارز می طلبیدی،
ما وارد صحنه شدیم.
و بدون هیچ ابزاری و یا حمایت از جانب نهادهای قدرت رای دادیم،
و پیروز شدیم.
اما تو از ما نترس،
چون ما برای انتقام گرفتن نیامدیم.
چون ما برای وحشت نیامده ایم.
چون ما تو را در خلوت زندگیت نخواهیم آزرد،
و در ملا عام به باد کتک نمیگیریم.
چون ما شوکر برقی و باتوم نداریم
بلکه
ما آمده ایم برای آزادی و برای آرامش.
ما معتقدیم ایران متعلق به همه ایرانیان است.

جواب ارسالی من:
دوست عزیزم سلام
نمی دانم آیا می دانید که چرا مردم درباره بزرگان شما چنین تصوری پیدا کرده اند؟!
اما به نظرم تواضع می فرمایید،
کاندیداهای شما دستانشان باز بود که چند ده میلیارد برای تبلیغات در تهران خرج کردند،
یارانی که فکر می کنید در حبس هستند، سونا و جکوزی و لب دریای شان ترک نمی شود،
رهبران ممنوع التصویرتان هم که تمام ظرفیت شبکه های مجازی و ماهواره ها در خدمتشان بود،
اتفاقا ما با شما هموطنان عزیزمان سر جنگ نداریم و تاکنون هم از صف شما «هل من مبارز» نطلبیده ایم.
بلکه خون دل خوردیم تا سران کودتا و فتنه و عوامل آنها که وقتی رأی نمی آوردند، بانک و اتوبوس و مسجد و پایگاه بسیج آتش می زدند را آرام کردیم
و به آنها "فهماندیم" که دمکراسی و تن دادن به نتیجه  "انتخابات" آدابی دارد.
حتی مجبور شدیم برایشان کلاس عملی بگذاریم و در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ با اینکه فرد منتخب، 0/7 درصد بیشتر رأی داشت، به او تبریک گفتیم و در عمل هم به این جماعت فهماندیم که وقتی کسی رأی نمی آورد، نباید از این رفتارهای تخریبی داشته باشد.
الحمدلله موفق هم بودیم. چون الان شاهدیم که در اکثر شهرها و استانها علیرغم رأی نیاوردن اصلاح طلبان و اعتدالی ها، وابستگان به سران فتنه و کودتا، مشکلی پیش نیاورده اند اما در تهران به دلیل احتمال فتنه اکبر، میدان را واگذار کردیم تا مال و جان مردم تهران در امان بماند.
 ما درباره کاندیداهایی که به اسم اصلاحات و اعتدال رأی آورده اند چنین تصوری نداریم که آنها برای انتقام و وحشت و آزار و اذیت  دیگران آمده اند.
اگر آنها درباره خود چنین برداشتی دارند، به خودشان و رفتاری که دوستان قبلی شان داشته اند، برمی گردد.
انکار نمی کنم که البته از یک چیز می ترسیم.
و آن اینکه رییس جمهور اعتدالی هم همین طور سخن می گفت، اما طور دیگری عمل کرد.
می گفت من با کلید آمدم نه داس، بعدا معلوم شد با کلید انبار داس آمده.
می گفت ادب مرد به ز دولت اوست، اما تاکنون 50 صفت توهین آمیز به منتقدانش داده است.
می گفت آمده ام تا هم چرخ کارخانه ها بچرخد و هم چرخ سانترفیوژها، ولی فعلا هر دو چرخ، پنچر است.
راستش را بخواهید وقتی ادعا می کنید که برای این کارها نیامده اید، کمی می ترسیم که نکند شما هم مثل آقای روحانی می گویید برای این کارها نیامده اید، اما مثل او عمل کنید و مثل او مشهور شوید به دولت راستگویان...
راستی ما هم معتقدم ایران برای همه ایرانیان است، اما نمی دانم چرا از آن جنس دوستانتان که شعار می دادند «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» هیچ کس  در صف مدافعان حرم که امنیت امروز ایران را به ارمغان آورده اند، دیده نمی شوند.

پاسخ / میزان پرداختن به سیاست

| شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۰۹ ب.ظ

سؤال 181:

جناب اقای روحبخش سلام علیکم و رحمه اله

امیدوارم حالتان خوب باشد و این کمترین را از دعای خیرتان محروم نفرمایید.
از شما خواهشی دارم: قبلا از این که سوالم کمی طولانی ست عذر خواهی میکنم

امروز روز انتخابات بود والحمداله با عزت مردم ایران هم همراه بود. اما برای من شکستی بزرگ و تلنگری همراه با تاسف که چرا نسبت به کاندید های تایید صلاحیت هیچ شناختی نداشتم و اصلا از خطوط فکریشان، و یا حتی از وظیفه شان در مجلس اگاهی نداشتم وهمچنین خبرگان و وظایف آنها و همچنین وظایف بقیه ی سمت ها و ارگان ها،همچون وظایف رهبری،ریاست جمهوری،شورای نگهبان،مجمع تشخیص و... هیچ شناختی ندارم

چه طور میتونم این اطلاعات رو به دست بیارم از چه کتاب ها و رفرنس ها و یا سایتی؟ شما خودتون این اطلاعات رو چه طور به دست اوردید؟و یا میارید؟ آیا خود شما به صحبت های نمایندگان مجلس و نطق های آنها در مجلس تماما گوش میدین؟ اصلا این کار درستی است؟

همچنین از گروه ها و احزاب سیاسی و خط فکریشان، تفکراتشان مثل:اصول گرا،اصلاح طلب،جامعه روحانیون ،روحانیت مبارز،کارگزاران،حزب جمهوری، اعتدال و یا مجاهدین،حزب توده و ... اطلاعی ندارم، چطور میتونم از این جریان ها اطلاعاتی مفید و کامل کسب کنم؟ آیا اصلا این کار لازمه؟

و اما مهم ترین سوالم
 این است که اصلا لازمه که من این طور خودم را درگیر سیاست و این که ، این اقا چه گفت و این حزب چه کرد، فلانی منظور حرفش توهین به فلان خط فکری بود و... کنم،
 این شامل اتلاف وقت نمیشه خب من فقط ببینم آقا چی میگه،.  به بقیه چیکار دارم....
برای رای هم از افرادی همچون شما کمک میگیرم. مگه من چند سال قراره عمر کنم که هر روز هم بخوام وقت بزارم صحبت های فلان نماینده رو و یا فلان سیاست مدار رو گوش کنم، خب به جای این بشینم حدیث بخونم یا سخنرانی های مذهبی گوش بدم.
 خیلی ها منو مسخره میکنن میگن که تو جوونی و جو سیاسی بازی گرفتتت ما هم که جوون بودیم مثه تو بودیم. وقتتو تلف نکن عمر مثه برق میگذره بجا خوندن نطق آقای ایکس یه قرانی بخون یه کتاب مفیدی بخون ... این ها همه بازی های سیاسته، سیاست کثیفه، دروغه.  تازه تو که ذی نفع هم که نیستی، دیگه نهایت حماقته(با عرض پوزش)، ایا این کار وقت تلف کردنه،این کار مرضی رضای خدا هست؟
یا اینکه اصلا این روحیه ی من نشأت گرفته از علاقه من به سیاست است وباید جلوی این علاقه ی نا صحیحم را بگیرم و یا این که نه ،این واجب است که من، سیاسی ترین افراد جامعه ام برای شناخت جامعه و رهایی از فتنه ها باشم. ارزش این کار چه قدر است به گذاشتنn ساعت از عمر کوتاه ادمی می ارزد؟
با تشکر و عذر خواهی از طولانی شدن سوال
پاسخ:
سلام علیکم
پرداخت به اموری سیاسی تا جایی که وقتی حضرت آقا سخن می گویند بدانید منظور ایشان چیست و اشاره به چه کسانی و جرایاناتی دارند مفید بلکه لازم است!
لذا اختصاص دادن نیم ساعت وقت در هر روز برای مطالعه اخبار در کنار مطالعات فرمایشان مقام معظم رهبری لازم است.
همچنین برنامه ریزی برای مطالعه یک دور صحیفه حضرت امام و نیز سخنرانی های مقام معظم رهبری از ابتدایی که ثبت شده است و نیز مطالعه کتاب شرح اسم بسیار مفید خواهد بود.
و همچنین مطالعات مربوط به موضوع جریان شناسی که کتابهای آن را می توانید در فضای مجازی بیابید.
و نیز مطالعات تاریخ معاصر ایران از مقطع تحریم تنباکو ببعد جزء لوازم فهم دقیق سخنان مقام معظم رهبری است!
می توان برای همه اینها برنامه ریزی کرد و در کنار دیگر فعالیتهای روزمره به آنها نیز به مرور پرداخت!
پرداختن درست به امور سیاسی شناخت انسان را نسبت به معارف کلامی، تاریخی، جامعه شناسی رشد داده و مانع از انحراف در مسائل فکری شده و به انسان بصیرت می دهد. بصیرتی که بدون آن آخرت خوبی برای انسان متصور نیست!

هشت رذیله 156 / ستمگری 23 / حقوق 22 / اعمال عبادی 5 / صدقه

| پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۰۸ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


هرچند خمس و زکات نیز صدقه محسوب می شوند ولی در این جلسه می خواهیم از مطلق صدقه سخن بگوییم. طوری که شامل صدقات مستحبی هم بشود. حتی شامل کارهای خوبی که می تواند جایگزین انفاق مالی است هم بشود. چون در روایات به این کارها نیز صدقه اطلاق شده است!
صدقه راهی است برای اثبات صدق. صدق و درستی ایمانی که ادعایش شده است! همه ما ادعای ایمان داریم! ایمان و باور به اصول انسانی! ایمان به حقائقی که با کمک وحی برای مشخص شده است. خب راه اثبات این ادعا چیست؟ صدقه راه آن است!
صدقه راه اثبات صدق ایمان است و بدون صدقه، ایمان ادعایی کذب است! پس صدقه در میان اعمال عبادی جایگاه رفیعی دارد پس حق رفیعی هم دارد و به میزان رفعتی که دارد ستم بیشتری هم به آن می شود. چون حق هرچه بزرگتر باشد، ادای آن رنج و زحمت و تلاش بیشتری را می طلبد و انسان کمتر اهل تلاش و مجاهدت هستند. آنها بدنبال زحمتهایی هستند که به زودی تمام شود و نتائج آن را ببینند.
صدقه هر کمک مالی است که بدون عوض صورت بگیرد. در مقابل صدقه ربا است. ربا کمک مالی همراه با عوض است! کسی که صدقه می دهد عوض کمکش را از خداوند می گیرد. زیرا خداوند به صدقه ها ربا می دهد: 

یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی‏ الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثیمٍ (بقره: 276) خداوند، ربا را نابود مى‏کند؛ و صدقات را افزایش مى‏دهد! و خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنهکارى را دوست نمى‏دارد.

کسی که ایمانش به وعده های خداوند دروغ است، دیگر اهل صدقه نیست. اهل ربا است! به ربایی که خداوند هشدار داده است که بدون برکت خواهد بود و زندگی را از بین می برد، به این ربا اعتماد می کند ولی به وعده خداوند درباره برکتی که صدقه برایش می آورد اعتماد نمی کند. آیا این شخص در ایمانش صادق است؟! این صدقه است که نشان صدق در ایمان است! حالا فرض کنید نماز هم می خواند. عادت کرده است. نماز نخواند ذهن عادت کرده اش رهایش نمی کند!

طبق آیه فوق اهل صدقه نبودن، ناسپاسی است! حق نشناسی است. چون خداوند راهی بنام صدقه گذاشته است برای برکت زندگی و برای رفع محرومیت از جوامع و برای اجرای قسط و عدل ولی فرد از این راه نمی رود، آیا این ناسپاسی نیست؟! (کَفّار)

مال وقتی توسط صدقه برکت نیابد، به قلب صاحب خود می چسبد و این چسب قلبش را زنگار می زند و در نتیجه بهره ای از تابش رحمت خداوند نخواهد داشت و حالات معنویش افت می کند و از بین می رود و آن وقت است که براحتی تحت وسوسه ها نفس قرار می گیرد و اهل گناه می شود. (أثیم)

وقتی کسی با صدقه ندادن «کفار اثیم» شد رابطه عاطفی اش با خداوند قطع می شود و خلأ عاطفی بوجود آمده را هیچ چیزی پر نمی کند. احساس افسردگی دائمی او را رها نخواهد کرد هر چند در زندگی از اسباب مادی فراوانی هم برخودار شود.

صدقه مصادیق محتلفی در اسلام دارد که دو نمونه بارز آن که زکات و خمس است که در جلسات قبل به آن اشاره شد. از مصادیق صدقه کفارات مختلفی است که برای گناهان و ترک بعضی از اعمال عبادی به عنوان جایگزین در نظر گرفته شده است مثل:

کفاره اطعام شصت فقیر برای کفار ارتکاب قتل، خوردن روزه ماه رمضان، شکستن نذر، خراش دادن زن صورت خود را در مصیبت، تراشیدن سر قبل از رسیدن به منی در دهم ذی الحجه، و ... 

کفاره اطعام ده فقیر برای شکستن قسم، پاره نمودن مرد پیراهن خود را در مصیبت همسر یا فرزند و ...

کفاره یک مد طعام (ده سیر) به فقیر برای کسی که قضای روزه اش را یک سال بدون عذر تأحیر انداخته است!

کفارات مختلفی برای حاجی که مرتکب محرمات احرام شده باشد در نظر گرفته شده است. مثلا اگر صید بکند، جیوانی شبیه به آن را باید به عنوان کفاره بدهد.

فدیه مصداق دیگری است برای صدقه و منظور از آن دادن ده سیر طعام به فقیر برای زنی که بخاطر شیردهی و یا بارداری نمی تواند روزه بگیرد. بازای هر روز، یک مد طعام به فقیر بدهد!

دیگر مصادیق صدقه که هر کدام بابی مفصل در منابع اسلامی را بخود اختصاص داده اند عبارتند از: افطاری دادن، میهمانی، ولیمه، مطلق اطعام، قرض دادن، کمک مالی به نیازمند، هدیه، قربانی کردن، آب دادن.

ادای حق صدقه اولا اعتماد به کارگشا بودن صدقه در رابطه با مشکلات بخصوص بیماریهاست و نیز رعایت خلوص در آن و منت نگذاشتن و مخفی نمودن آن است!

کسانی که اهل صدقه نیستند و یا در صدقه ریا می کنند و یا آن را با منت گذاردن و تحقیر نیازمند همراه می سازند این افراد در حق صدقه ستم می کنند. و چه بد ستمی است این ستم!

جایگزینهای صدقه

ممکن است کسی تمکن مالی برای صدقه نداشته باشد. این فرد می تواند کار نیکی را جایگزین صدقه کند. در روایات به بعضی از کارهای نیکی که می تواند جایگزین صدقه شود اشاره شده است:

1) مطلبی را با صبر و حوصله تفهیم ناشنوایی نمودن.

2) بوسیدن اعضای خانواده.

3) ترک نمودن کار شری که در شرف انجام آن است. خصوصا نگه داشتن زبان!

4) کمک غیر مالی به ناتوان.

5) برداشتن خاری از مسیر.

6) راهنمایی نمودن کسی که آدرسی پرسیده است.

7) عیادت مریض.

8) امر به معروف و نهی از منکر!

9) پاسخ دادن به سلام.

10) هر کاری که برای حفظ آبروی خود انجام دهد.

11) مدرا نمودن با مردم. خصوصا مدارا با دشمنان.

12) گفتن سخنی نیکو.

13) نیکی نمودن به خویشان.

14) تمییز نمودن ظرف غذا.

15) آشتی دادن دیگران.