مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۲۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 18

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ ثَوَّرَکَ عَلَیَّ وَ وَجَبَ فِی فِعْلِی بِسَبَبِ عَهْدٍ عَاهَدْتُکَ عَلَیْهِ أَوْ عَقْدٍ عَقَدْتُهُ لَکَ أَوْ ذِمَّةٍ آلَیْتُ بِهَا مِنْ أَجْلِکَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ ثُمَّ نَقَضْتُ ذَلِکَ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ لِرَغْبَتِی فِیهِ بَلِ اسْتَزَلَّنِی عَنِ الْوَفَاءِ بِهِ الْبَطَرُ وَ اسْتَحَطَّنِی عَنْ رِعَایَتِهِ الْأَشَرُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که شعله ی غضب تو را بر من مشتعل ساخت و باعث شد در اثر ارتکاب آن به خاطر عهدی که با تو بسته بودم، یا پیمانی که با تو داشتم، یا قَسَمی که برای یکی از مردم به خاطر تو خوردم، گناهی بر ذمه ی من لازم آید. اما پس از آن به خاطر میل و رغبتم به گناه ، آن عهدی و پیمان را بدون ضرورت نقض کردم؛ بلکه خوشگذرانی مرا از وفای به آن بازداشت و سرمستی مرا از رعایت آن فرو انداخت؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

ثوَّر، به معنای متحول نمودن و برانگیختن چیزی است که آن را زیر و رو کند! ثور، گاوی است که شخم می زند!

عهد، به معنای التزام خاص در مقابل شخصی است!

عقد، به معنا منضم نمودن دو جزء یا بیشتر در یک نقطه معین است!

ذمّة، به معنای تعهدی است که فرد بر گردن می گیرد که اگر مخالف آن عمل کند مورد مذمت قرار می گیرد!

آلیت (الی)، به معنای کامل شدن و بلوغ قدرت است! و به همین خاطر به معنی قسم نیز هست زیرا در قسم قدرت تصمیم به حد بلوغ و کمال می رسد!

استزلّ (زلل)، به معنای لغزش و رهاشدنی ظریف است که با برایک بینی قابل تشخیص است!

بَطَر، به معنای عبور از حد اعتدال طرب و شادمانی است!

اَشَر، به معنای بطر شدید است!

استحطَّ (حطط)، به معنای فرود از انچه مورد ملاحظه و اهمیت است!

شرح:

گناهانی که با نقض عهد شکل می گیرد عنوان این بند از دعاست!

آنچه که باعث خلف وعده و بدعهدی و شکستن قسم و نقض قرار داد بین بنده و خداوند و بین بنده و مردم می شود، به دو علت است:

اول رغبت و میل شدیدی که به انجام گناه وجود دارد! گناهی تعهد بر ترک آن شده است!

دوم سرکیف بودن نسبت به نعمتهایی که هست! خاطر جمع بودن از این که این نعمتها زوال نمی یابد! در نتیجه ضرورتی را برای رعایت تعهدات و پیمانها و قسمها نمی بیند!

اگر به او بگویند چرا به تعهدادت عمل نمیکنی خواهد: «خب حالا که عمل نکردم مگه چی میشه؟» این «مگه چی میشه» یعنی نسبت به بقای نعمتها مطمئن هست! یعنی سرمست از نعمتهاست!

وقتی انسان نعمتی را در حال زوال ببیند، نسبت به آن سرمست نمی شود. از آن به اندازه بهره می برد! به نعمت به چشم ابزاری برای رسیدن به اهداف دیگر می نگرد! و وقتی آن اهداف محقق شد شاد می گردد. نه این که به صرف بهره وری از نعمت، سرخوش شود!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 17

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ إِلَیْکَ مِنْهُ وَ أَقْدَمْتُ عَلَى فِعْلِهِ فَاسْتَحْیَیْتُ مِنْکَ وَ أَنَا عَلَیْهِ رَهَبْتُکَ وَ أَنَا فِیهِ ثُمَّ اسْتَقَلْتُکَ مِنْهُ وَ عُدْتُ إِلَیْهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که از آن توبه کردم و بر انجامش اقدام نمودم، پس از تو حیا میکردم در حالی که مرتکب آن بودم، و از تو میترسیدم در حالی که من در انجام آن گناه غوطه ور بودم؛ پس از تو خواستم که از من درگذری در حالی که باز به سوی آن برگشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

رهبة به معنای خوف مداوم هست!

استقلتک (قیل) به معنای رفع تنگایی و ابتلاء است!

شرح:

در بند فوق سخن از توبه هایی است که شکسته می شود! موضوعی که مورد ابتلاء غالب انسانهاست!

ترس از خدا سبب توبه و تصمیم بر ترک گناه می شود و در عین حال باز زور هوس موجب ارتکاب دوباره گناه می شود!

ترس و هوس کشاکشی مدام در ذهن و روح انسان دارند و هر کدام که در مقطی از زمان غالب شوند، انسان یا به سمت توبه و یا گناه گرایش پیدا می کند!

با غلبه ترس و انجام توبه، کارهای انسان سامان پیدا می کند و همه چیز بر وفق مراد می شود ولی این زمان زیادی طول نمی کشد که باز هوس غالب می شود همه راه های رفته باز گشت داده می شود و حتی وضعیت فرد بدتر از قبل می شود!

یعنی توبه دو قدم انسان را جلو می برد و بعد که هوس می آید سه قدم انسان عقب می رود!

در این بین گناهان جدیدی جزء تجربه انسان قرار می گیرد! گناهانی که قبلتر ها فکرش را هم نمی کرد که کارش به اینجاها بکشد!

وقتی گناه همه زندگی انسان را به نابسامانی کشانده است کم کم خشم انسان از خودش فزونی می یابد؛ این چنین می شود که ترس مداومی که از عقاب دارد با این خشم همراه می شود و توبه محقق می شود!

کمی که می گذرد و زندگی سامان می یابد، آن خشم از بین می رود و حتی جایش را عجب و خودپسندی می گیرد، آن وقت است که ترس بدون کمک می ماند و لذا هوس بر آن چیزه می گردد!

هوس با نیروی شیطان پشتیبانی می شود و شیطان برای انتقام از انسان او را وادار به گناهان تازه می کند! ارتکاب گناهان تازه، انتقام شیطان از انسان توبه کار است!

گناهان تازه زندگی را بیشتر نابسامان می سازد و نیز ترس از خداوند را تجدید می کند و لذا زمینه برای توبه بعدی آماده می شود.

و باز توبه و بعد عُجب و بعد باز گناه تازه و ....

حال این که عزرائیل کی جان این انسان را بگیرد؟ آیا در وقت توبه و یا غلبه هوس بسته به معدلی است که انسان در پیروزی و یا شکست در این کشاکش ترس و هوس، عقل و نفس، بدست آورده است!

اگر بیشتر تائب بوده است عاقبت به خیر می شود. در وقت توبه جانش ستانده می شود! و الا عاقبت به شر شده و بوقت غلبه هوس جان می کند!

نکته دیگر این که توبه لزوما منحصر در ترک فراگیر گناه نیست! بلکه در همان زمان که هوس غالب است هم ترس گاهی موقعیتی می یابد و انسان را از سطحی از گناه باز می دارد و یا لااقل با لذت زیاد گناه نمیکند! این هم سطحی از توبه است!

ولی همچنان که توبه فراگیر ممکن است مقدمه عُجب شود، این نوع از توبه نیز ممکن است وجدا انسان را تسکین دهد و کارش را زیاد زشت نداند و در نتیجه هوس زمان بیشتری را غالب باشد!

با این توضیح راه تداوم بر توبه مشخص می شود! به وقت توبه باید به شدت مراقب عجب و خود پسندی بود! باید مدام به درگاه خداوند تضرع نمود و از مقدمات گناه پرهیز نمود و بیشترین احتیاطها را مد نظر داشت!

و نیز لذت کمتر و پرداختن به لایه کم عمق تر گناه را مجوزی برای ادامه گناه نداست! گناه مثل ادرار می ماند و روح مثل ظرفی که آبی قلیل را در خود جای داده است! چه قطره ای ادرار و چه مقدار زیادی ادرار در این ظرف بریزد، همه ظرف را نجس می کند!

پس نه از توبه مغرور شویم و نه گناه را تحقیر کنیم!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 16

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ عَیَّرْتُ بِهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ أَوْ قَبَّحْتُهُ مِنْ فِعْلِ أَحَدٍ مِنْ بَرِیَّتِکَ ثُمَّ تَقَحَّمْتُ عَلَیْهِ وَ انْتَهَکْتُهُ جُرْأَةً مِنِّی عَلَى مَعْصِیَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ، از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که کسی از بندگانت را به آن سرزنش کردم؛ یا در فعل کسی از مخلوقاتت آن گناه را تقبیح کردم، اما پس از آن خودم وارد آن گناه شدم و مرتکب گشتم به خاطر جرأتی که از من بر عصیانت سر زد؛ پس بر محمد و آل محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بر بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

تعییر، به معنای خارج نمودن یک شیء است از جایگاهش! (ندید گرفتن جایگاه اجتماعی و احترام افراد!)

بریّة، از واژه بری و برء گرفته شده است که به معنای منزه و پیراسته بودن است! بریه یعنی مردم. از این نظر به مردم بریه گفته می شود که انگاری آنها را تراش داده اند و از آنچه آنها را از هم متفاوت می کند مبرا ساخته اند. پس وقتی برای اشاره به ناس (مردم) از بریه استفاده می شود یعنی مردم بدون تفاوتهای فردیشان مورد نظر قرار گرفته است!

اقتحام (قحم) به معنای ورود به چیزی است با جدیت و مشقت!

شرح:

بند فوق تکیه بر دو نکته دارد:

نکته نخست این که: سرزنش انسانها بخاطر گناهانشان موجب آلوده شدن به همان گناهان می شود!

مگر پای انسان بر کدام ساحل امنی وجود دارد که این چنین دیگری را بخاطر لغزشهایش سرزنش و تحقیر می کند؟ صد سال هم که تقوا داشته باشد باز هم اطمینانی است که در فردا روز بعد از جشن صد سالگی چگونه فریفته شود و به ندای نفس و شیطان لبیک گوید!

نکته دوم این که: چه بسیار آنها که با تعصب زیاد نهی از منکر می کنند ولی خود ولعی عجیب در انجام منکرات دارند! این دسته از آدمها بیشترین دافعه را نسبت به دین دارند!

دین داران بیشتر متهم به ریاکاری هستند! آنها متهم هستند که دین را وسیله ای برای ارتزاق و کسب جاه و مقام قرار داده اند! حتی متهم هستند که دین را به نفع خود آسان و سخت می کنند و  نه دین خدا را که دین خود را تبلیغ می کنند.

چرا باید انبیاء و پیکهای الهی معصوم باشند؟ زیرا که اگر مردم از آنها خطا ببینند حجت بر آنها تمام نمی شود و نمی توانند روز قیامت شهادت بر معذور نبودن بر زشتکاری اتهایشان بدهند!

خداوند امت اسلامی را شاهد بر دیگر امتها قرار داده است (حج: 78) ولی وقتی آنها می بینند چگونه جامعه اسلامی آلوده زشتکاریها شده است، چگونه این امت می تواند روز قیامت شهادت بر علیه کفار بدهد؟! و این یک نتیجه بیشتر نمی دهد و آن این که امتی را می توان اسلامی نامید که بتواند در محکمه الهی شهادت بر عدم معذوریت بر گناه دیگران بدهد! و امتی می تواند این شهادت را بدهد که اهل زشتکاری نباشد!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 15

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُورِثُ الْفَنَاءَ أَوْ یُحِلُّ الْبَلَاءَ أَوْ یَشْمَتُ الْأَعْدَاءَ أَوْ یَکْشِفُ الْغِطَاءَ أَوْ یَحْبِسُ قَطْرَ السَّمَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
با خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که هلاک را به دنبال می آورد، یا بلا را فرود می آورد، یا شماتت دشمنان را در پی می آورد، یا پرده را میدرد، یا قطرات آسمان را حبس میکند؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

فناء، به معنای از بین رفتن قوام و اساس هر چیزی است! فناء مقدمه هلاک کلی است!

بلاء، به معنای تحول و تغییر است! از این نظر بلاء را آزمون معنی می کنند چون تغییر وضعیت انسان از مثبت به منفی و یا بر عکس، موضوعی برای ارزیابی میزان استحکام خصلتهای انسانی و ایمانی اوست!

شماتت، به معنای شاد شدن از شکست دیگری است!

شرح:

در این بند از دعا از پنج اثر مخرب گناه سخن به میان آمده است!

اثر نخست: گناه زمینه تباهی همیشگی است! انسانیت انسان قوامش به ارتباط خاص او با خداوند است. وقتی این رابطه آسیب می بیند، اساس انسان، آسیب می بند! و این آسیب زمینه ای برای از بین رفتن انسانیت انسان است!

اثر دوم: گناه باعث نزول بلاست! بلا یعنی تغییر و این تغییر به نفع انسان نیست! این تغییر موجب موجب افت روح و زحمت جسم خواهد شد!

نه این که خداوند تغییر را ایجاد کند و بلایی را بفرستد بلکه خداوند جلوی نزول بلا را نمی گیرد بلکه می گذارد تا تبعات منفی گناه خودش را نشان دهد.

البته عذابهای خداوند که در امتهای پیشین آمده است حسابش جداست! مثل ابابیلی که خداوند بر عذاب لشگر ابرهه فرستاد. ولی ما از بلاهایی بحث می کنیم که روزانه انسانها با آن مواجه هستند. تغییراتی که همه زحمات آنها را در رشد معنوی و یا رشد مادی بهدر می دهد!

البته همین کار خدوند نیز از باب رحمت است زیرا با نزول این بلا امید است انسان توبه کند و قبل از قیامت اثر زشتی کارش را ببیند.

قرآن در همین رابطه می فرماید: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ. (روم: 40). فساد، در خشکى و دریا بخاطر کارهایى که مردم انجام داده‏اند آشکار شده است؛ خدا مى‏خواهد نتیجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوى حق) بازگردند!

اثر سوم: گناه موجب شماتت دشمنان است. دشمنان اعم از این که دشمنان شخصی باشند و یا اعتقادی، وقتی ببینند ما گناه می کنیم، چه آنها سبب این گناه ما شده باشند و یا نه، موجب خرسندیشان می شود!

بارها توصیه شده است که در برخورد با رفتار سفیهانه از خود بردباری بخرج دهید! ولی اگر بجای حلیم بودن، شما هم مثل او سفیهانه برخورد کردید و در این بین دشنامی دادید و یا قضاوتی غیر منصفانه انجام دادید و یا هر گناه دیگری را مترکب شدید آن وقت است که آن سفیه خوشحال خواهد شد زیرا شما را همانند خودش یافته است!

و یا در جبهه فرهنگی نبرد با دشمن، وقتی امت اسلامی دچار معصیت شد، این یعنی شادمانی دشمن بخاطر موفقیتی که در اهداف شوم پیدا نموده است!

اثر چهارم: گناه موجب رسوایی است! درست است که خداوند ستار العیوب است! ولی این ستاریت تا جایی است که شخص گنهکار از خداوند این پرده پوشی را بخواهد. ولی وقتی گناه زیاد می شود و مدام هم خداوند پرده پوشی می کند کم کم گنهکار به تصوری غلط می رسد و آن این که دیگر هیچ گاه رسوایی اتفاق نخواهد افتاد!!

با این تصور، ستاریت خداوند نفی می شود یعنی این حقیقت نفی می شود که ای خداوند است که جلوی رسوایی را گرفته است و انسانها را نسبت به این فرد دارای حسن ظن نموده است ولی اگر قرار بود مسئله روال عادی خود را داشته باشد قطعا رسوایی باید اتفاق می افتاد.

پس هر کس ناسپاسی کند و نعمتی را – مثل همین آبروداری – از آن خداوند نداند، خداوند آن نعمت را خواهد گرفت!

اثر پنجم: گناه موجب خشکسالی است! خشکسالی و به تبع آن مشکلات اقتصادی گریبانگیری امتی خواهد شد که در آن گناه صورت می گیرد و از آن نیز نهی نمی شود در نتیجه همه این امت در آتشی که عده ای آن را برافروخته اند خواهند سوخت!

لذاست که برای رفع این چنین خشکسالی باید نماز باران خواند و در آن توبه از گناهان نمود. و اقرار نمود که این گناهان بوده است که این چنین ثمره شومی را داشته است!

پاورقی / آل سعود ادامه آل ابوسفیان

| پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ

رجا نیوز:

 شاه زاده ترکی بندر محمد عبدالرحمن آل سعود که از مخالفان رژیم پادشاهی عربستان و ساکن پاریس پایتخت کشور فرانسه است در میزگرد گفتگوی هفتگی در منزل شخصی خود با حضور تنی چند از شخصیتها، روشنفکران ودگر اندیشان عرب اعلام کرد :مسلمان شیعه از مسلمان سلفی بهتر است .

به گزارش رجانیوز، ترکی ،که خود از خاندان آل سعود عربستان است در روشنگری خود گفت، اینکه میگویم مسلمان شیعه از مسلمان سلفی بهتر است بخاطر اینست که ،شیعه با اهدای سر حسین خود را به خدا نزدیکتر و سلفی باقتل وکشتار خودرا به شیطان نزدیکترمی کنند . شیعه کار حرام انجام نداده است اما سلفی کارهای زشتی را انجام میدهند که اسلام آنها را ممنوع و حرام  کرده و آن کشتن انسان  است . در این جلسه اکثریت  حاضرین هماهنگ با ترکی تاکید کردند که سلفیت حق ندارد شیعیان را که دنباله رو خاندان پیامبرند به دلیل اختلاف نظر  قتل  عام  کند .  ترکی همچنین گفت : بدلیل انتقاد ازپادشاه عربستان ونفی فرمانروایی او از سوی عالمان بی خرد آن کشور مرا کافر قلمداد کرده اند . اگرچه انتقاد ازپادشاه ونفی حکومت پادشاهی از حقوق شخصی وانسانی من است . وی در قالب شفاف سازی موضوع گفت شنیده ام درگذشته دلیل کافر بودن شیعیان را عدم قبول خلافت ابوبکر و عمر وعثمان بیان کرده اند ، امروز هم مطمئن شدم که هرکس حاکمیت را نفی کند ازسوی عالمان بدکردار خوان پادشاه کافر محسوب میشود .

وی افزود ، مادامیکه ابوبکر وعمر وعثمان حاکمان سیاسی بوده اند مردم در تائید ونفی حاکمیتشان مختارند واین اوج دمکراسی محسوب میشود . اوتاکید کرد به همین دلیل هم شیعیان را رافضی میخواندند . او عدم رضایت وحمایت مردم از ابوبکر وعمر وعثمان را نه عیب دانست ونه حرام خواند . شاهزاده ترکی دربین سخنانش در میزگرد منزل خویش آشکارا گفت : مدت یکسال افسر وزارت داخلی بوده ام ودر سازمان اطلاعات کشور اشتغال داشتم ، این سازمان شاخه ای اختصاصی دارد بنام شاخه ی رافضی ها که یکی از  مسئولیتهای مهمشان طراحی نقشه های گوناگون ضد شیعی وبدنام کردن آنها ازطریق چاپ کتابهای دروغین وانتشار وتوزیع آنها در بین حجاج میباشد  . بودجه ی اختصاصی این شاخه به تنهایی به اندازه ی بودجه ی کشورهای تونس، اردن و یمن است . 

پاسخ / ولایت فقیه

| سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ق.ظ

سؤال 144:

سلام علیکم 

بحث ولایت فقیه   آیا جز امامت  و مسایل اعتقادی  دین    یا یک فرع فقهیه      و میخوام بدونم    در فرض فقهی بودن مساله تقلید مشکلی نداره   اما اگر جز اعتقاداد باشه تقلیدا میشه پذیرفت یا نه
پاسخ:

ولایت فقیه امری در راستای بحث امامت است، وآن اینکه وقتی امام معصوم به دلایل از دیده ها غایب می شود مساله اداره امور جامعه اسلامی چه می شود وحدود واحکام اسلامی به دست واذن چه کسی اجرا باید شود؟ اینها از جمله دلایلی است در کنار ادله روایی که وجود دارد مساله ولایت فقیه را اثبات می کند، اما محدوده آن مورد اختلاف است بعضی آن را در حد مواردی که ولی ندارند مطرح می کنند ودر واقع فقیه جامع الشرایط ولی کسانی است که سرپرست ندارند مثل : ایتام بی سر پرست ومجانین وغیره وبعضی دیگر مانند: ملا احمد نراقی و امام خمینی در همه امور که معصوم ولایت دارد می دانند.
التزام به بخشی از ولایت فقیه وعاالمان ربانی طبق احادیث لازم وضروری است وعدم التزام تبعات دینی سختی دارد مانند: رجوع به فقهاء در داوری که در مقبوله عمر بن حنظله امام می فرماید: اگر کسی برای رفع دعاوی وگرفتن حق خود به کسی که از قبل حاکم جائر نصب شده رجوع کند حتی اگر حق خود را بگیرد بازهم باطل است فلذا باید به داوری که راوی احادیث اهل بیت است رجوع کند وبه حکمی که می کنند راضی باشد واگر پایبند به حکم آنها نبوده وآنرا رد کند حکم اهل بیت را رد کرده ورد کننده حکم آنها رد کننده حکم خدا ست واین هم در حد شرک است.( اصول کافی،ج1، ص67)
این نشان می دهد که ولایت فقهاء وعلماء ربانی در بعضی موارد ضروری وعدم قبول آن ممکن است موجب خروج از دین شود. اما در غیر این موارد که در حدیث ذکر شده دلیل صریح دیگری بر عمومیت به همه موارد نداریم البته دلایل عقلی وروایی هست ولی صراحت مثل حدیث فوق ندارند وبه خاطر همین بین علماء در حدود این ولایت اختلاف وجود دارد، وما نیز اگر با دلایل وبراهین به نتیجه ای برسیم حتما در صورت اشتباه نیز معذور خواهیم بود.

پاسخ / صفات ظاهر دشمنان

| يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ

سؤال 143:

سلام علیکم 

در حدیثی خواندم که امام صادق علیه السلام  بعضی از صفات ظاهری دشمنان اهل بیت را بیان بیان کرده بودند مثلا  کسی که در خلقتش نقصی باشد،کسی که در چشم راست او پیچیدگی خاصی باشد،کسی که چشمش ابی است،زنازاده،ابرص،کسی که جذام دارد یا منکوح باشد و اهل بعضی از شهرها نیز مثل ری و موصل و سجستان نیز مذمت شده اند.چگونه میشود این حدیث را توجیه کرد و برای ان مصداق پیدا کرد. ادرس در کتاب الخصال و بحار الانوار میباشد
پاسخ:
هر کدام از مواردی که ذکر کرده اید توضیح خودش را دارد!
مثلا آبی بودن چشم، رومیان که اینک از آنان به عنوان غربیان یاد می شود دشمنان سرسخت اسلام بودند و هستند و چون رنگ چشم آنها بیشتر آبی بوده، چشمان آبی می توانسته است نشانه ای از دشمنی فرد با اسلام باشد!
و یا انحراف یکی از چشمها می تواند نشان از این باشد که فرد هم علاقه به اهل البیت داد و هم علاقه به دشمنان دارد و همین سب خواهد شد تا مورد استفاده دشمن قرار گیرد پس باری پرهیز از شر او باید او را هم دشمن فرض کرد!
یه نفر به حضرت علی علیه السلام اظهار ارادت کرد حضرت از او در باره محبت عثمان سؤال نمود آن شخص نسبت به او هم اظهار ارادت نمود! حضرت به او فرمود یا کور باش و یا بینا نه این که چشمی سالم و چشمی معیوب داشته باشی !
خداوند با توجه به آگاهی که از آینده انسانها دارد، و می داند آنها در چه درچه از پاکی و یا ناپاکی قرار خواهند گرفت، قالب جسمانی و یا محیط اجتماعی آنها را طبق وضعیت روح آنها مشخص میکند.
در روایات ما مکررا این حقیقت ذکر شده است که دشمنان اسلام همه زنا زاده اند.
البته این قانون غالب است نه دائمی لذا بسیار دیده شده است که انسانی اهل کمال دارای والدین و خویشان منحرف بوده است.
البته وجه دیگر زنازاده بودن دشمنان اسلام این است که آنها از کنیزانی به دینا امده بودند که اصل جنگی که این کنیزان غنائم آن جنگ بودند، مورد رضایت امام معصوم آن زمان نبوده است و یا خمس غنائم آن جنگ به امام پرداخت نشده است و ایندو سبب حرت تصرف در کنیزان در نتیجه حرام زادگی فرزندان بدنیا آمده آنها می شود!
البته امامان معصوم به شعیان خود اجازه نزدیکی به این کنیزان را داده بودند!
و یا در زمان اهل البیت علیهم السلام بعضی از شهرها در تصرف دشمنان آنها بوده اند در نتیجه این هشدار به اصحابد اده می شود که وقتی کسی را از ساکنین آن شهرها ملاقات کردید اصل بر دشمنی این شخص بگذارید مگر این خلاف آن برای شما ثابت شود!
خلاصه این که نشانه های فوق، نشانه های قطعی برای دشمنی نیست بلکه فقط به عنوان یه علامتی برای هشدار بوده استو هشداری که حتما باید اصحاب اهل البیت که در تقیه بوده اند به آن توجه می کردند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 14

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَصْرِفُ عَنِّی رَحْمَتَکَ أَوْ یُحِلُّ بِی نَقِمَتَکَ أَوْ یَحْرِمُنِی کَرَامَتَکَ أَوْ یُزِیلُ عَنِّی نِعْمَتَکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که رحمتت را از من باز میدارد، یا عذابت را بر من فرود می­آورد، یا مرا از کرامتت محروم میسازد، یا نعمتت را از من زایل میسازد؛ پس بر محمد آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بر من بیامرز ای بهترین آمرزدنگان!

لغت:

نقمت، به معنی مؤاخذه ای که با کراهت و ناخرسندی مؤاخذه کننده همراه باشد. لذا به عذابی نقمت گفته می شود که با ناخرسندی عذاب کننده همراه باشد.

شرح:

گناهان می تواند در رابطه با سلب عنایت خداوند داری چهار اثر مخرب باشد:

اثر اول: رحمت خداوند را از انسان بر می گرداند. جریان رحمت الهی همچون نسیمی فرحبخش همه انسانها، بلکه همه موجودات جهان هستی را در برگرفته است!

گناه سبب می شود جریان این نسیم، منحرف شود و دیگر به سوی انسان نوزد!

جریان رحمت، جریان انعطاف خداوند و باعث حلم و بردباری خداوند است! جریانی است که از خشم او هنگام معصیت انسان جلوگیری می کند. اثر این زشتی ها در جریان رو به رشد مادی و معنوی دیده نمی شود.

وقتی رحمت الهی از انسان سلب می شود آن وقت است که آثر خشم الهی خود را نشان می دهد.

بر این اساس این اثر نخستِ سلبِ عنایت، باعث، مبدأ دیگر آثار است!

اثر دوم: عذاب است! از عذاب در متن فوق تعبیر به نقمت شده است و این به این دلیل است که خداوند چون مهربان است نمی خواهد بنده اش را دچار مشکل کند!

ولی ادامه معصیتهای بنده و عدم عذرخواهی او و توبه نکردنش سبب می شود تا خداوند مهربان، او را به سختی دچار کند تا بخود آید و مسیر زندگیش را تغییر دهد.

اثر سوم: محرومیت است! خداوند در وقتها و زمانهای خاص الطاف ویژه ای به بندگانش دارد. از این الطاف تعبیر به «کرامت» شده است!

شخص گنهکار از کرامتهای الهی محروم است! او مرحوم از درک شب قدر است! محروم از بهره وری از ماه مبارک رمضان و دیگر زمانهای مقدس است!

او محروم از استفاده معنوی از مکانها مقدس همچون مسجد الحرام و حرم اهل البیت علیهم السلام است.

در این زمانها و مکانها حضور دارد و حظی نمی برد! در باغ است و بوی خوشی احساس نمی کند. کنار چشمه است و همچنان تشنه است!

اثر چهارم: رفتن نعمت است! از اخلاق کریمان این نیست که وقتی نعمت دادند آن را بگیرند مگر آ« که بخواهند بهترش را بدهند.

خداوند کریم است و لذاست که نعمتهایشان را از بندگانش نمی گیرد. ولی وقتی بنده ای متذکر زشتکاریهایش نمی شود و همچنان در مسیر ظلمت می تازد، باید با سلب نعمتها از او، او را متنبه نمود و متذکرش ساخت! و تنبه و تذکر و در نتیجه ادامه ندادن حرکت به سمت تارکیها آنقدر ارزشمند هست که همه نعمتها بپایش قربانی شود!

پس خداوند همچنان که وقتی نعمتی می دهد کریم است، وقتی ان را بازمی ستاند نیز کریم است!

مثلا آبرو داشتن یک نعمت بزرگ است ولی انسانها با سوء استفاده از این نعمت، با سوء استفاده از اعتماد دیگران به او دارند دست به معصیت می زند. بعد از گناه از کرده خود نادم نیست و تلاشی برای جلوگیری از گناه بعدی نمی کند، در ین وقت آیا خداوند چاره ای جز این دارد که مقداری از این ابرو را بگیرد تا گنهکار باور کند «آبرو» و «مورد اعتماد بودن» نعمتی است که باید از آن در رشد و تعالی بهره برد نه سقوط و تباهی.

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 13

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ تَوَقَّعْتُ فِیهِ قَبْلَ انْقِضَائِهِ تَعْجِیلَ الْعُقُوبَةِ فَأَمْهَلْتَنِی وَ أَدْلَیْتَ عَلَیَّ سِتْراً فَلَمْ آلُ فِی هَتْکِهِ عَنِّی جَهْداً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تعجیل عقوبت را قبل از پایان یافتن گناه توقع داشتم ولی مهلتم دادی و پرده ی پوشش را بر من افکندی و با این همه از هیچ کوششی در هتک آن فروگذار نکردم؛ پس محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

توقّع، به معنی انتظار چیزی را داشتن است!

انقضاء، به معنی فانی شدن و رفتن است! در دعای فوق منظور پایان پذیرفتن زمان است!

عقوبة، به معنی هر عذابی است که در عقب و در پی اعمال انسان، متوجه او می شود!

مهلت، به معنای ایجاد فاصله بین جریان عمل و پایان آن است! مهلت در مقابل عجله و شتاب است که عمل را به یپایان خود سوق می دهد و می کشاند!

ادلی (دلو) به معنای فرستادن از بالا به پایین است!

آلُ (الو) به معنای تسامح و سستی است که موجب تأخیر و کوتاهی در عمل است.

شرح:

انسان هنگام گناه این نگرانی را دارد که قبل از پایان یافتن گناه، عقوبت الهی در همان وقت او را دربربگیرد! و اگر این چنین شود، دیگر فرصتی برای توبه نخواهد داشت! ولی خداوند به انسان مهلت می دهد؛ نه او را رسوا می سازد  و نه در عقوبت او شتاب می کند، تا از مستی گناه خارج شود و بعد بخود آید و توبه کند!

مهلت، از نعمتهای بزرگ خداوند است؛ منتها مثل همه نعمتها، در عین این که فرصت است، می تواند تهدیدی باشد. به اندازه که نعمت مهلت، غفلت زاست، هیچ نعمتی اینگونه تهدید بشمار نمی آید!

البته بسیاری از این نعمت استفاده مطلوب را می کنند ولی آنها که مهلت پس از مهلت، بر غفلتهایشان می افزاید بیشتر هستند!

از دعای فوق این نتیجه گیری می شود که خداوند غالبا در حین گناه، عقوبتی را شامل فرد نمی سازد و اگر رسوایی هم هست، بعد از اتمام گناه و عدم توبه از گناه صورت می گیرد!

و نیز این حقیقت استفاده می شود که انسان هیچ وقت با گناه کنار نمی آید. همیشه ترس از خشم خداوند را بهنگام گناه دارد. گرچه از شدت این ترس به مرور کاسته می شود ولی همچنان وجدان انسان، با نفس او همراهی نمی کند و لذا انسان، لذت کاملی را از گناه نمی برد!

انسان اگر توسط شیطان و با زمینه سازی نفس او، مست گناه نشود، نمی تواند مانع ترس را پس بزند و به گناه آغشته شود. شیطان و نفس این مستی را با تزیین گناه و فریبنده نشان دادن آن ایجاد می کنند.

حقیقت گناه، همان است که انسان بعد از فروکش شدن مستی گناه، آن را درک می کند. اگر درکی که انسان از حقیقت گناه پس از فروکش شدن مستی گناه برایش بوجود می آید، قبل از شروع بگناه سراغش بیاید، هیچ وقت انسان به گناه آغشته نمی شود.

تفاوت نگاه انسان به گناه، قبل و بعد از آن، بخوبی نحوه تزیین گناه را روشن می سازد!


پاسخ / ولی فقیه

| جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ق.ظ

سؤال 142:

با سلام سوالم،راجب ولی فقیه،هست اول راجب انتخابش،مجلس خبرگان ایشونو،انتخاب میکنه پس امکان این،هست اونا به هر دلیلی اشتباه کنن حالا،بر فرض خبرگان بهترین فرد رو انتخاب کنه کسی که،به عنوان ولیه فقیه انتخاب میشه معصوم که نیست میتونه اشتباه کنه یا اصلا ادم بدی بشه بازم باید به حرفش گوش داد وقتی اشتباه بگه؟  با عقل جور در نمیاد یه وقت امام معصوم چیزیو میگه میدونی معصوم،هست،و باید گوش بدی اما ولیه فقیه که معصوم نیست شهید مطهری گفت ولیه فقیه ایدعولوگ هست اما الان ولی فقیه تو همه چیزا حرف، اخر میزنه مگه میشه یه،نفر تو همه چی تخصص داشته،باشه هر چند حرفای خوب ایشون،رو هم خیلیا،اجرا نمیکنن با تشکر التماس دعا 

پاسخ:

سلام علیکم

اطاعت از فرامین ولی فقیه مثل اطاعت از فرامین امام معصوم بر اساس فرمان خداوند است! نه بر اساس واقعیت محتوای این فرامین!

مثلا اطاعت از فرامین پدر نه بخاطر واقعی و حقیقی و به مصلحت بودن محتوای فرامین است! بلکه این اطاعت مربوط به عنوان «پدر» است! این اطاعت ضرورت دارد حتی اگر خلاف مصلحت بودن محتوای فرمان پدر نیز احراز شود!

یا اطاعت از فرمانده در جنگ.

یا اطاعاتهای محدودی که بین کارگر و کارفرماست! مثل ضرورت اطاعات کارمندان دولت از بخشنامه ها دولتی!

و ضرورت اطاعات مردم از قانون. قانونی که اشتباه وبدن بعضی از این قوانین مسلم است!

بله گاهی هست شما توصیه مشاوری را عمل می کند که اطمینان دارید توصیه او برای شما مفید است خب این نامش اطاعت نیست!

اطاعت یعنی پیروی نمودن حتی با رغبت از دستور مافوق بخاطر مافوق بودن او. نه بخاطر این که شما محتوای دستور او را با عقل خود هماهنگ دیدید.

طبق ادله ولایت فقیه، خداوند به فقیه جامع الشرائط این ولایت را داده است و انسانها باید این ولایت را بپذیرند هرچند احتمال اشتباه بود دستوران او را بدهند و یا حتی اگر یقین داشته باشند این دستورات درست نیست!

رتبه ای از ولایت فقیه ولایت قاضی است! انسان باید تن به حکم قاضی بدهد حتی اگر بداند این حکم درست نیست!

اما تخصص ولی فقیه در اموری که در آن دخالت می کند با کمک مشاورین حاصل می شود همچنان که پیامبر نیز گاهی اطلاعاتی را از مشاورین خود می گرفت و این مشورتهای در تصمیمات ایشان مؤثر بود!