مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

پاسخ / تشخیص نفس

| شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ب.ظ

سؤال 186:

سلام علیکم و رحمه اله

آیا باید همیشه به نفس پاسخ منفی (عکس ان چیزی که از ما میخواهد) را داد؟ شاید این ندای درونی نفس اماره ی ما نباشد،علم ما یا وجدان ما باشد
از کجا باید فهمید که این که الان در درون من با من سخن میگوید کیست؟مخصوصا در شرایطی که تشخیص حق از باطل بسیار سخت است
پاسخ:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اولا در تشخیص مرز هر مسئله ای که انسان می ماند، چاره اش این است که به همان میزان شناختی که رسیده است پایبند بشود و علمش را در عملش و تصدیقات ذهنی اش دخیل کند تا خداوند زمینه علم بیشتر در محدوده شبهات را به او عطا فرماید!
ثانیا نفس مجموعه از غرائز انسانی است! غرائزی که از انسان می خواهند که به آنها بدون بررسی عاقلانه پاسخ دهد. و طبق آیه شریفه: «بل الانسان علی نفسه بصیره» انسان خودش می داند این ندای درونی ندایی برخواسته از یک غریزه حیوانی است یا خیر. اگر انسان خواهشهای نفس را با بررسی عقل، عقلی که توسط وحی رشد یافته است، پاسخ بدهد حتی اگر هم در این بررسی اشتباه کند به مرور متوجه اشتباهاتش می شود و آگاهش نسبت به نفسش بیشتر و بیشتر خواهد شد ان شاء الله
  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۵

پاسخ / تنظیم خواب

| شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۰۱ ب.ظ

سؤال 185:

با سلام

من متاسفانه از نظر تایم خوابی با مشکل روبه رو هستم،بد موقع خواب به سراغم میاد و هروقت هم تلاش میکنم که تایم خوابیم درست شه خیلی سریع تایم خوابیم بهم میخوره و همچنین از نظر حجم خوابی بسیار پر خواب هستم،و این شرایط در تمام طول سال گریبان گیر من هست و مربوط به فصل خاصی نیست.
لطفا من را راهنمایی کنید .
پاسخ:
سلام علیکم
برای تنظیم خواب باید خود را قید به رفتن به رختخواب در ساعتی مقرر کنید. و وقتی به رختخواب رفتید تلاش کنید به چیزی جز خواب فکر نکنید! و تحت هیچ شرائطی از رختخواب خارج نشوید حتی اگر تا زمانی که برای بیداری مشخص نمودید غلت بزنید و خوابتان نبرد.
این برنامه را به مدت چهل روز انجام دهید به آن پایبند باشید.
هر زمان خارج از ساعتی که برای خواب مقرر کردید خواب بسراغتان آمد وضو بگیرید. این برنامه را هم چهل روز ادامه دهید. آنقدر این برنامه را ادامه دهید تا برایتان شرطی شود. یعنی بدن شما بداند که خواب بی موقع مساوی خواهد بود با وضو.
حجامت کنید. غلظت خون موجب خواب زیاد می شود!
در زندگی برنامه داشته باشید. هر روز مشخص باشد این مقدار کار را باید انجام بدهید. حتی شاید لازم باشد برای انجام آن مقدار کار نذر کنید. البته نذر را محدود به چهل روز کنید. وقتی می خواهید کاری را با نذر بر خود واجب کنید زمانش محدود کنید!

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۰۱

سلام علیکم - بسم الله


مسؤولینی که در حکومت اسلامی از مقام اجرایی و یا تقنینی و یا قضایی برخوردارند، داری حق بر گردن دیگران هستند. این حق اگر پاس داشته نشود، مصداق ستم است. و ستمگری چهارمین رذیله از مجموعه رذائل هشت گانه است که موضوع بحث ماست!

البته مسؤولین در غیر حکومت اسلامی هم تا آنجایی که در پی عدالت هستند و کار مردم را راه می اندازند حق بر عهده دیگران ایجاد می کنند ولی فعلا ما در پی بیان حدود حقوق این دسته از مقامات سیاسی نیستیم چون در اولویت ما بیان حقوق سیاسیون کشور خود ما هست که بحمد الهی حکومت اسلامی در آن برقرار است!

مقامات سیاسی شکوفه ها و میوه های شجره طیبه حکومت الهی هستند زیرا برای مردم ثمرات حکومت اسلامی و الهی توسط اینها خودش را نشان می دهد. البته الان ما در پی بیان تکالیفی که اینها بر عهده دارند نیستیم و ان شاء در قسمت حقوق رعایا به آن خواهیم پرداخت. و مسلم است که سیاسیون در حکومت الهی تکلیف بالای بر عهده دارند زیرا اگر خطا بکنند چهره خوبی از حکومت خداوند نشان نخواهند داد و این زمینه ضعف ایمان و حتی کفر مردم را نسبت به خداوند آماده می سازد!

البته ناگفته نماند که ادای حقوق سیاسیون خود می تواند در انجام تکالیفی که آنها بر عهده دارند بسیار مؤثر باشد! لذا به نظر می رسد طرح مسئله حقوق سیاسیون مقدم بر طرح بحث تکالیف آنهاست و نیز با مردم راحتر می توان ارتباط برقرار نمود و آنها را هدایت کرد تا با مقامات سیاسی لذا از این باب هم می توان مطمئن شد که بحث حق مسؤولین بر بحث تکلیف آنها مقدم است. و باید روی آن تأکید بیشتری شود.

حقی که سیاسیون بر گردن ما دارند این است که آنها را نصیحت کنیم! البته در وقت نصیحت مقام آنها را در نظر داشته باشیم! بطور طبیعی آنها نیازمند حفظ احترام در بیان انتقادات هستند. کسی که داری مقامی است شیطان راحت تر او را خشمگین می کند. دچار خشمی متکبرانه می سازد! خب البته همه صاحبان مقام اینطور هستند حتی والدین و یا اساتید و یا امام جماعت. نمی شود از آنها انتظار داشت که اگر ما شما را نصیحت کردیم - حالا با هر قالبی - شما باید نصیحت پذیر و انتقاد پذیر باشید! اصلا خود این طرز تفکر نشان کبر ماست! کرنش نداشتن در مقابل مقام یک شخص، نشان کبر است! بعضی وقتها آنها که فقیر هستند - به معنای گسترده فقیر یعنی کسی که کمتر دارد در برخورد باکسی که بیشتر دارد اعم از داشتن مال و یا علم و یا مقام سیاسی - دارای کبر بیشتری هستند. انگار این نداشتن و کم داشتن آنها را طلبکار نموده است! تلاش دارند کسی را که بالاتر از خودشان است را تحقیر کنند و به او بگویند تو نباید بالاتر از من باشی!

پس حفط رعایت ادب در برخورد با کسی که مقامی بالاتر دارد خصوصا هنگام نصیحت و انتقاد به او شرط ادب است! ادبی که اگر بدرستی رعایت شود می تواند نصیحت را مؤثر کند!

همچنین لازم است در وقت نصیحت به نکات مثبت کار آن شخص نیز اشاره شود. اگر هنگام دعا لازم است ابتداء حمد و ثنای ذات مقدس خداوند شود در برخورد با هر صاحب مقامی نیز همین ثناء لازم است! 

پس نصیحت همراه با حفظ ادب و خالی از تحقیر و منیت همراه با انصاف و بیان نکات مثبت در کنار ارائه پیشنهاد برای رفع کاستیها حقی است که سیاسیون در گردن ما دارند!

  • ۰ نظر
  • ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۱

هشت رذیله 163 / ستمگری 30 / حقوق 29 / والیان 2 / ولی فقیه

| سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۱ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


ظلم به حق ولی فقیه، خصوصا در این زمان، گسترده ترین و پرگناه ترین ستمی است که روا می شود. این ستم هم از ناحیه کسانی می شود که اصلا معتقد به این اصل نیستند و هم از طرف آنهایی که ولایت فقیه را قبول دارند ولی، ولی فقیه را قبول ندارد و هم از طرف آنهایی که ولایت و ولی فقیه را قبول دارند ولی برای ولی فقیه، شأنیت و احترامی در محدوده قانون قبول دارند. و هم از طرف کسانی که داعیه ذوب در ولایت فقیه را دارند ولی رابطه اشان با ولی فقیه رابطه با شخص ولی فقیه است نه با شخصیت ایشان لذا یک رابطه عافطی صرف با ایشان برقرار نموده اند و وفاداری اشان به ایشان در حد چفیه و عکس و نوع انگشتری که به دست دارند محدود شده است و اصلا بدنبال تحقق دغدغه های ولی فقیه نیستند. درست مثل کسانی که به کسی عشق می ورزند ولی اصلا در پی محقق ساختن آرزوهای معشوق خود نیستند ولی هرچه دلت بخواهد می توانند برای او شعر بخوانند و قربان صدقه اش بشوند. محبت دارند ولی ولایت ندارند.
البته در این بین هم هستند کسانی دیگر که بظاهر از ولایت فقیه دم می زنند و «مقام معظم رهبری» از دهانشان نمی افتد ولی در باطن اصلا معتقد به ولایت و ولی فقیه نیستند.
خب تا اینجا چند دسته شد؟ چهار دسته. این منافقین را هم اضافه کنیم می شود پنج گروه و دسته!

ولی فقیه کسی است که رهبریت حکومت اسلامی را بر عهده گرفته است. پیروی کامل از اوست که می تواند اسلام را محقق کند و حکومت خداوند را در زمین عینیت بخشد! آیا این چیز کمی است؟! آیا شیطان براحتی می گذارد این اتفاق بیافتد؟! انسانهای بدتر از شیطان چطور؟!

همه زوری که شیطانهای جنی و انسی می زنند برای این است که خداوند و دین او در زمین حاکم نباشد. به همین خاطر است که گسترده ترین و پرگناه ترین ستمی که انسانها می کنند، ستم در حق ولی فقیه است!

مخاطب این بحث ما آنهایی نیستند که ولایت فقیه را قبول ندارند لذا ما در صدد اثبات حقانیت ولایت فقیه نیستیم. و نیز مخطابین ما آنهایی نیستند که حضرت آقا را مناسب به این مقام نمی دانند. مخاطبین ما کاربران عزیز و ثابت این وبلاگ هستند که شکر خدا عموما از وفاداران به حضرت آقایند.

بر آنها که داعیه وفاداری به حضرت آقا دارند لازم است که سخنان حضرت آقا را همچون قرآن و حدیث مطالعه کنند و تلاش کنند تا دغدغه های ایشان را دغدغه های خود سازند و در هر حوزه کاری که مشغول هستند و نیز در زندگی شخصی خود آن طور باشند که ایشان می پسندد که پسند ایشان پسند امام زمان عجل الله فرجه است!

در عصر غیبت امام زمان علیه السلام خداوند این چنین نعمتی را بعد از حضرت امام به انسانها ارزانی نداشته است! آیا ما چقدر از این نعمت بهره می بریم؟ آیا با وجود ایشان دیگر کسی در تحقق عینی آیاتی چون: «قد تبین الرشد من الغی» و یا »انا هدیناه السبیل» تریدی دارد؟ نباید تردیدی داشته باشد. تردید داشته باشد سخنان ایشان را بخوبی مطالعه نکرده است! مواضع ایشان را در مسائل مخنلف بخوبی نشناخته است. خب برود مطالعه کند و بشناسد!

در صورت توفیق بیشتر متن سخنرانیهای ایشان را وگر نه گزیده سخنان ایشان را مطالعه کنید و ازخ داوند بخواهید تا خداوند ما را و شما را ملتزم قلبی و عملی این بزرگ قرار دهد. آمین یا رب العالمین!

  • ۰ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۱

پاسخ / برکت رزق

| جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ب.ظ

سؤال 184:

سلام علیکم

با حقوق 3000000تومندرماه  احساس میکنم برکتی در زندگیم نیست چه کنیم تارزق مون با برکت بشه؟
پاسخ:
سلام علیکم
امور مختلفی به برکت رزق کمک می کند:
1) تقدیر معیشت. تقدیر معیشت حساب و کتاب داشتن همه خرجهای زندگی است. بخشنده بودن فرد و یا بی اهمیت بودن بعضی خرجهای دم دستی دلیل بر بی حساب و کتاب بودن آنها نمی شود. خداوند که از بخشنده ترین است همه چیز را طبق مقدار و اندازه ای معین و حساب شده به مخلوقاتش می دهد:

وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (حجر: 21) و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمى‏کنیم!

موارد زیادی در مخارج زندگی می شود زد که در آنها دقت درستی صورت نگرفته است! دقت در این امور جدای از این که با نگاه مادی می تواند سهم مهمی در کاهش هزینه ها داشته باشد از نگاه معنوی نیز می تواند موجب رضایت خداوند شود در نتیجه خداوند برکت ویژه ای به مال انسان بدهد!

2) حلال بودن مال است! هرچه بیشتر باید سعی نمود تا مال از امور شبه ناک دور باشد و به حلال طیب نزدیک شود!

3) در هزینه هایی که شرعا و یا اخلاقا ضرورت دارد نباید صرفه جویی و بخل نمود زیرا بخل سبب می شود انسان نزد خداوند جریمه شود طوری که هم آن مالی که بخل شده است از دست برود و هم چندین برابر آن از بین برود!



  • ۰ نظر
  • ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۵

پاورقی / هاشمی ناآگاه است یا خائن؟

| چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۵ ب.ظ

حذف فرمت متن    1395/01/11 رهبر انقلاب در دیدار جمعی از مداحان: اینکه بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، دنیای موشک نیست، این اگر از روی ناآگاهی گفته شود که ناآگاهی است؛ اما اگر از روی آگاهی باشد خیانت است.

تصویر توییتر هاشمی که در تلگرام ایشان نشر یافته است:



برداشتهای هاشمی رفسنجانی از آیه شریفه (در تفسیر راهنما)  وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ؛ در برابر آنها (دشمنان) آنچه توانائی دارید از نیرو آماده سازید (و همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و (همچنین) گروه دیگری غیر از اینها را که شما نمیشناسید و خدا میشناسد و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید. به شما باز گردانده میشود و به شما ستم نخواهد شد. عبارتند از:
۱- تقویت قواى نظامى و تهیه ادوات جنگى براى نبرد با دشمنان خدا، وظیفهاى بر عهده تمامى مسلمانان
۲- مسلمانان باید براى تقویت بنیه نظامى تمام تلاش خویش را تا حد ترساندن دشمن، به کار بندند و از هر چه در اختیار دارند دریغ نورزند.
۳- اسبهاى سوارى در عصر بعثت، کارآمدترین و مهمترین وسیله براى تقویت بنیه نظامى
۴- جامعه اسلامى باید به پیشرفته ترین ادوات رزمى زمان مجهز باشد.
۵- قواى نظامى جامعه اسلامى باید به گونهاى باشد که دشمنان دین را همواره به هراس افکند.
۶- وحشت دشمن از توان رزمى مسلمانان، تعیین کننده مرز قدرت نظامى ضرورى در جامعه ایمانى
۷- اهل ایمان باید توان رزمى برتر خویش را به دشمنان دین بنمایانند.
۸- جامعه ایمانى در عصر پیامبر(ص) مواجه به دو گروه از دشمن: دشمنانى شناخته شده و دشمنانى ناشناخته
۹- لزوم آمادگى نظامى جامعه اسلامى در برابر دشمنان شناخته شده و ناشناخته
۱۰- دشمنان ناشناخته مسلمانان در عصر پیامبر(ص)، داراى نیروى ضعیفتر نسبت به دشمنان شناخته شده
۱۱- تنها خداوند آگاه به دشمنانى است که براى جامعه ایمانى ناشناختهاند.
۱۲- ترغیب مؤمنان از جانب خداوند به انفاق در راه خدا، تأمین هزینه هاى نبرد و تهیه تدارکات و امکانات رزمى
۱۳- انفاق در راه خدا، داراى پاداشى کامل و تضمین شده از جانب خدا
۱۴- تأمین کمترین هزینه جهاد، در پى دارنده پاداش عادلانه الهى
۱۵- انفاق امکانات براى تقویت بنیه نظامى جامعه اسلامى، از مصادیق انفاق فى سبیل اللّه است.
۱۶- نبرد با دشمنان دین، از مصادیق سبیل اللّه است.
۱۷- خداوند هرگز در پاداش دادن به بندگان خویش ستم روانمى دارد.
۱۸- کاستى در پاداش انفاقها و نادیده گرفتن انفاقهاى ناچیز، ستمکارى است.
۱۹- پرداخت مزد کارها به کمتر از مقدار استحقاق، ستمکارى است.
۲۰- بازداشتن دشمنان از هجوم به جامعه ایمانى و ستمکارى آنان، از منافع جهاد و تأمین هزینه ادوات آن است.


سه عملکرد عجولانه تیم هاشمی: توجیه، اصلاح و تکذیب:



  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۲۵

سلام علیکم - بسم الله


بحث در خصلت ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله ای است که همه انسان ها به زشت بودن آن معترفند. گفتیم که ستمگری نادیده گرفتن حق دیگری است. پس باید اول این حق را شناخت و بعد آن را پاس داشت و به آن تجاوز نکرد و از آن عبور ننمود.
تا اینجا از حق خداوند گفتیم و از حق نفس و از حق اعمال عبادی که مجموعا 27 حق را شامل می شد. و بحول و قوه الهی از این جلسه ببعد وارد حق کسانی می شویم که بر ما ولایت دارند.

آنها که بر ما ولایت دارند شش نفر هستند: مهمترینشان انبیاء و اوصیای آنها هستند و بعد ولی فقیه و بعد دیگر صاحب منصبان منصوب از طرف ولی فقیه و بعد والدین و بعد معلمین و در آخر مؤمنین.

حق امام در ادامه حق خداوند است زیرا امام خلیفه خداوند در زمین است. هر وظیفه ای که ما نسبت به خداوند داریم، این امام است که آن را ابلاغ می کند. هر حرفی که امام می زند حرف خداوند است. لذا اطاعت خداوند اطاعت امام است و اطاعت امام اطاعت خداوند می باشد.

منظور از امام همه پیامبران و اوصیاء آنها هستند. چون پیامبر هستند فرمان خداوند را ابلاغ می کنند و هشدار می دهند و بشارت می دهند و چون امام هستند، در پی اجرای احکام خداوند در میان انسانها می باشند. خداوند وظیفه انبیاء را اجرای عدالت در میان انسانها اعلام می کند. (حدید: 25)  پس هیچ پیام رسانی اینگونه نیست فقط حرفی بزند و پیامی برساند بلکه تلاش می کند تا آن را اجراء کند. هرچند زمینه اجراء فرامین خداوند برای بسیاری از انبیاء فراهم نشد ولی آنها تلاش خود را نمودند.

قرآن در باره انبیاء می فرماید:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ‏ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدین‏ (انبیاء: 73)

و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى‏کردند، و انجام دادن کارهاى نیک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحى کردیم، و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.

و انبیاء بعد از مرگ خود، همه وظائف اجرایی خود را به اوصیای خود واگذار نمودند لذا آنها نیز امام و پیشوای انسانها در مسیر رشد و کمال هستند.

همه آنچه انسانها در طول زمانها از حکمت و حق و رشد و کمال دانستند و داشتند به برکت ارشادها و مجاهدتهای انبیاء و جانشنینان آنها بوده است.

در این میان خصوصا امامان بزرگوار شیعه از امتیاز خاصی برخوردار هستند هم به جهت کانال فیض مادی و معنوی که هستند و هم بخاطر برتری مطلقی که در فضائل دارند. و نیز صد البته بخاطر این که همه معارفی که بدست ما رسیده است این حضرات معصومین علیهم صلوات الله به ما رسانده اند؛ زیرا حکمتهای دیگر انبیاء و اوصیاء را به صورت کامل و پیرایه شده اش را نیز اینان به ما منتقل نمودند.

همه تفسیر قرآن، همه فقه شیعه، همه دعاها، همه مواعظ، همه سیره عملی یک انسان کامل که در روایات انعکاس یافته است، همه معارف دیگر دین مبین اسلام، همه و همه از وجود ذی جود این ذوات مقدسه است! سلام و درود خداوند و فرشتگان و اولیاء خداوند و همه هستی بر اینان باد! الهی که در دنیا ما آنها را بشناسیم و در آخرت نیز آنها ما را بشناسند و کنار خود در بهشت جایمان دهند تا، تا ابدالدهر از فیوضاتشان فیض ببریم و در بحر معنویت و تجلی ربوبی غرق شویم! الهی آمین!

حق ولایت را باید با قبول ولایت اداء نمود. کسی که ولایت این بزرگان را می پذیرد:

اولا در قلبش سرسپرده غیر اینان نمی شود.

ثانیا تلاش میکند تا همه برنامه های زندگیش را از اینان دستور بگیرد و با اینان هماهنگ شود.

ثالثا آنهای دیگری که ولایتشان بر ما ثابت شده است بدرستی جقشان اداء شود زیرا ولایت آنها در طول ولایت اینان است و هرچند ولایت اینان نیز در راستای ولایت خداوند است.

هِرَم ولایی که در جهان هستی خداوند پایه ریزی نموده است تنها عروه وثقی (بقره: 256؛ لقمان: 22) و حبل الله (آل عمران: 103) و وسیله ای (مائده: 35؛ اسراء: 57) است که می توان حلقه های کمالی را طی نمود و به مرکز قرب الهی نزدیک شد.

ان شاء در جلسات آینده در این باره بیشتر خواهیم گفت!

  • ۰ نظر
  • ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۰۵

هشت رذیله 161 / ستمگری 28 / حقوق 27 / اعمال عبادی 8 / دعا

| دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۴ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


طبق حدیث شریف، دعا مخ عبادت است در نتیجه حقی که دعا بر ذمه انسان دارد بیش از همه اعمال عبادی است. لذا خداوند کسانی را که اهل دعا نیستند (غافر: 60) همانند آنها که اهل عبادت نیستند (اعراف: 206) مستکبر می داند. برای هر دوی اینها یک تعبیر دارد. پس طبق دو آیه فوق و حدیث شریف، دعا و عبادت مثل روح و جسم می باشند. روح و مغز عبادت دعا است!
دعا یعنی خواندن کسی که پایین است، کسی را که بالاست. خواندن برای درخواست. انسان پایین است و خداوند بالاست. انسان هرچه را از خداوند بخواهد نامش دعا است! کسانی که دعا نمی کنند یعنی از خداوند درخواستی ندارند! ولی مگر می شود انسان در خواستی نداشته باشد؟! آنها اگر بخواهند با خداوند درخواستشان را مطرح کنند یعنی اقرار نموده اند او بالاست. او بالاتر از همه است. البته وقتی کسی را نیابند که سراغش بروند و درخواستهایشان را با او در میان بگذارند، سراغ او می روند ولی این سبب نمی شود که آنها متکبر نباشند. بالاخره هر آدم متکبری ناخواسته نزد بعضی کرنش می کند.
تواضع دربرابر خداوند به این است که نتیجه تفکر توحیدی باشد. نتیجه رسیدن به این حقیقت باشد که لا حول و لا قوه الا بالله. و الا تواضع در وقت ضعف فضیلتی نیست. هر حیوانی هر چند عظیم الجسه و یا درنده در وقت ضعف بی آزار است و قدرتش را برخ نمی کشد. چون قدرتی ندارد.
مؤمن چه در وقت ضعف و چه قوت، چه بیماری و چه سلامت، چه فقر و چه ثروت، چه عزت و چه ذلت، چه رفاه و چه رنج همه خواسته هایش را چه کوچک چه بزرگ چه خواستهایی که خودش و یا دیگران می توانند آنها را برآورده کنند چه نمی توانند، خلاصه در همه حالات اهل دعا است! مدام در حال خواستن است.
حق دعا، استمرار دعا و اصرار بر دعاست! فهمیدن این حقیقت است که من بنده ام و او مولاست! من جاهلم و او عالم است! من ضعیفم و او تواناست! من فقیرم و او غنی است. من لئیمم و او کریم است من ذلیلم و او عزیز است. من مخلوقم و او خالق است. من مرزوقم و او رازق است. من بدکارم و او نیکوکار است. فهمیدن حقیقت عبودیت در وقت ضعف و نیاز، ثمره رشد عقل نیست ثمره شرائط است و با عوض شدن شرائط حس عبودیت نیز می رود.
آنها که فقط وقت نیاز دعا می کنند و اظهار و احساس کوچکی می کنند، اینها متکبر هستند. وقتی نیازشان برطرف شد احساس و اظهار بزرگی می کنند. همین که دیگر احساس نیاز به خداوند نمی کنند و در نتیجه دیگر دعا نمی کنند و خواسته هایشان را با او در میان نمی گذارند یعنی احساس بی نیازی از او می کنند و این یعنی احساس بزرگی. احساس استغناء. خداوند می فرماید: انسانها وقتی غنی می شوند احساس استغناء می کنند. انسان وقتی احساس استغناء کرد خود را ملزم نمی بیند از دستورات خداوند تبعیت کند. در نتیجه طغیان می کند. معصیت می کند. (علق: 6 و 7)
کسی که اهل دعاست معصیت نمی کند چون همیشه احساس می کند توانی ندارد. جز توانی که خداوند به او می دهد. بسم الله گفتن در آغاز هر کار کوچک و بزرگی یعنی از خداوند می خواهد که در انجام آن کار موفق شود. شما از الان تصمیم بگیر به همین یک توصیه گوش کنی بعد ببین آیا باز هم غفلت تو را می گیرد؟! باز هم معصیتی اتفاق می افتد؟!
الدعا مخّ العبادة همه حرکات و اذکار و رفتارهای عبادی، خواستن مستمر از خداوند است!
استجابت دعا یعنی توفیق دعای بیشتر. استجابت دعا یعنی احساس این که کسی دعا را می شنود. خدای بزرگ می شنود! وای چه توفیق بزرگی! خداوند دارد می شنود! می فهمی یعنی چه؟! حیف که از درکش عاجزیم! اگر عاجز نبودیم برای استجابت دعا دنبال معنی دیکری نبودیم! دنبال این نبودیم که آیا به خواسته امان رسیدیم یا نه! کسانی که استجابت دعا را رسیدن به خواسته اشان می دانند، وقتی به خواسته اشان رسیدند دیگر دست از دعا بر می دارند. ولی اولیاء خداوند چه به خواسته اشان برسند و چه نرسند، همچنان دعا می کنند. همچنان اظهار نیاز می کنند. قبل باران، وقت باران، بعد باران، از خداوند باران می خواهند. اصلا آنها نَفَسشان خداست!
غفلت قاتل اولیاء خداوند است. غفلت یعنی عدم استجابت دعا؛ زیرا در غفلت، فرد دیگر دعا نمی کند. یعنی خدا سخنش را نمی شنود. یعنی خدا با او مأنوس نیست! یعنی خدا با او قهر است! و این آنقدر مصیبت بزرگی است و آنقدر موجب دلتنگی است که ولیّ خدا را می کشد. (طبق حدیث)!
الان روز دوم سال جدید است. بیاییم در این آغاز سال از خداوند بخواهیم ما را اهل دعا قرار دهد. چقدر بدبختی است که خداوند این چنین آغوش گشوده است و انسان گرمای آغوش بیچارگانی مثل خودش را ترجیح می دهد!!
دعا تنها موضوعی است که من دوست دارم درباره اش زیاد بگویم و بنویسم ولی اگر در خانه کس است همین مقدار بس است! البته کمتر از این مقدار هم بس بود!
  • ۰ نظر
  • ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۳۴

سلام علیکم

| دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


می توانید ما را در کانالها زیر در پیام رسان تلگرام دنبال کنید:

گزیده ها
مشق تدبر
تفسیر قرآن
نهج البلاغه
زبدة الاحادیث
یه چیزایی
پاسخ به شبهات
پرسش و مشاوره
یاداشتهای روز


آیدی تلگرام: @sar1343




  • ۱ نظر
  • ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۱۸