مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

پاسخ / تغییر روحیه معنوی

| دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۴ ب.ظ

سؤال 162:

سلام

از بعد ماه رمضان، بخصوص از ماه ذی قعده و ذی حجه و در نهایت ماه محرم و صفر، حال معنوی بهتری داشتم. نسبت به نماز اول وقت و نوافل بیشتر مواظب بودم. با تمام شدن ماه صفر احساس می کنم حال و هوای این مسائل در من کم شده است، با اینکه عذاداری ها و زیارات زیادی در ماه صفر داشتم. علت و راه حل چیست؟
پاسخ:
سلام علیکم
در ماه محرم و صفر مثل ماه رمضان انسانهای بیشتری توجه به معنویات دارند و همین سبب می شود تا تحت تأثیر جو جامعه انسان به خوبیها بیشتر راغب باشد و از زشتیها بیشتر فاصله بگیرد.
پس از اتمام این ماه های پر برکت انسان آن جو را از دست می دهد و خودش می ماند با مقداری از کارهای معنوی که مقدرای عادتش شده و حالات معنوی که میزانی در او نفوذ کرده است!
بنابرین افت حالات معنوی در ماه ربیع طبیعی است ولی بدون توجه به حالات معنوی باید تلاش کرد تا کارهای عبادی به قوتش خودش باقی بماند هر چند حال قبلی از انجام آنها وجود نداشته باشد!
کار عبادی را بخاطر حال معنوی انجا بدهید ولی بخاطر نبود حال معنوی آن را ترک نکنید! تا خلوص خود را در انجام آن به اثبات برسایند!

پاسخ / ضرورت مداومت بر زیارت عاشورا

| دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۸ ب.ظ

سؤال 161:

دلیل مداومت بزرگان بر زیارت عاشورا چیست؟ گاها افراد در دو ماه محرم و صفر زیارت عاشورا (با لعن و سلام ها) را هر روز می خوانند، به انگیزه دو ماه. بعد از ماه صفر هم باید مداومت داشت یا اولویت با ادعیه یا زیارات یا قرائت قرآن می باشد. اگر بله با چه انگیزه ای، صرفا برای اینکه این کار قطع نشود؟

پاسخ:

سلام علیکم

زیارت عاشورا دارای بلندترین مضامین در دو موضوع تولی و تبری است که این دو موضوع رکن اصلی دین و مذهب و هدف از آفرینش انسان و ملاک بهشت و دوزخ و رضوان و سخط خداوند است!

و نیز این زیارت تنها زیارتی است که از زبان خداوند متعال به پیامبر بزرگوار اسلام عنایت شده است و همه امامان آن را می خواندند.

دعاهایی که در این زیارت آماده است اساس همه دعاهایی است از انسانها عادی گرفته تا اولیاء خداوند آن را از خداوند طلب می کنند.

لذا تأکید شده است تا شیعیان با این زیارت مأنوس باشند و آن را اگر نه هر روز شبهای جمعه که زمان زیارت امام حسین علیه السلام است آن را بخوانند!

پاسخ / مقایسه نظام اسلامی با نظام پهلوی

| دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ب.ظ

سؤال 160:

سلام علیکم

خدمت شما استاد ارجمند
داریم کم کم به ماه بهمن و ایام الله دهه فجر میرسیم و سمت سوی گفتگو های افراد خیلی بیشتر به سمت مقایسه جمهوری اسلامی با دوره محمد رضای پهلوی و رضا شاه و خدمات و این حکومت ها میرود.هر چند در تمام ایام هجمه ی این شخصیت ها از کوروش و داریوش گرفته تا بحث پیرامون رهبری در محافل گوناگون برقرار است.
در جمع دوستان با این روبه رو هستم که افراد از دولت رضا شاه نیک یاد میکنند: از احداث راه آهن در آن زمان،از اینکه وقتی نانوای خلافکار جرم او آشکار شد او را در کوره انداخته و این قاطعیت را با این دوره و اختلاس ها مقایسه می کنند.
یا از خدمات محمد رضا تمجید می کنند: از ساخت ورزشگاه و ورود اف14 و ...
یا از کوروش و نظم در اجتماع او و منشور او ...
یا از داریوش و اینکه او همان ذولقرنین در قران است
لطفا اطلاعات جامعی یا کتابهایی که بتواند ما را در برخورد با این افراد که کم هم نیستند، و پاسخ  به شبهه هایی که که از این بیشتر آن را شما بهتر از من می دانید بهتر وبیشتر می تواند هدایت کند، راهنمایی بفرمایید
پاسخ:
سلام علیکم
تفاوت عمده نظام اسلامی با نظام پهلوی در خدمات ارائه شده به شهروندان نیست بلکه در اسلامی بودن این نظام و غیر اسلامی بودن و یه به اصطلاح دوران صدر انقلاب طاغوتی بودن آن نظام است!
عمر بن خطاب از رضا خان بیشتر کار کرد و معاویه هم بیشتر و خیلی از خلفای اموی و عباسی هم بیشتر حتی می شود گفت همه اینها بیشتر از زمان حکومت امام علی علیه السلام کارهای عام المنفعه کردند و مردم در زمان حضرت بیشتر جنگ دیدند و آشوب و غارت!
متأسفانه ما کمتر به این سؤال، پاسخ جامعی داده ایم که چرا انقلاب کردیم و نسل امروز سؤال می کند چرا انقلاب شد؟
قرآن حکومت را از آن خدا می داند (ان الحکم الا لله) پس باید هر حکمی و هر قانونی تأیید خداوند به آن بخورد تا بشود از آن به خیر و صلاح و فلاح رسید!
کسانی که اهمیت این موضوع را درک کنند می توانند تفاوت ماهوی این نظام را با دیگر نظامات بفهمند! کسانی که از نظام های دیگر حمایت می کنند در درک معنی حاکمیت خداوند و علت ضرورت آن مشکل دارند.
کتابهایی که در زمینه ولایت فقیه نوشته شده است بخوبی توانسته است روی این موضوع بحث کند لذا توصیه میشود نظریه ولایت فقیه بدرستی مورد بحث قرا گیرد و خود را درگیر با مسائل دیگر نکنید و الا وارد مجادله ای بی سرانجام می شوید!
نظام اسلامی دشمنان زیادی را برای این کشور بوجود آورد و این دشمنان نه فقط در خارج که داخلی ها هم که همسو با ولایت فقیه نیستند و اصلا اعتقادی به این اصل ندارند و به دورغ خود را معتقد و پایبند این اصل دانسته اند و مصادر مختلفی را نیز اشغال نموده اند همه این دشمنان باعث این همه مشکلات هستند و همه اشان می خواهند نظام اسلامی را غیر کاآمد نشان دهند.
غیرکارآمد نشان دادن نظام الهی اختصاص به این نظام ندارد بلکه همه آنها که در مقابل انبیاء ایستادند میخواستند انبیاء را افرادی تفرقه افکن و مضر به حال اجتماع معرفی کنن و البته تا حد زیادی هم موفق شدند!
حال اکر کورش همان ذو القرنین باشد خب ما با او مشکلی نداریم! اصلا مگر قرار بوده است ما با کورش در این زمان مشکل داشته باشیم؟
مشکل ما در کورش است و نه داریوش و نه رضا پهلوی و نه محمد رضا پهلوی مشکل ما این است که هرکس حکومت را بدست می گیرد باید قانون خداوند را استخراج کند و تلاش کند آن را اجرا کند و اگر هم موانعی سر راهش بود این موانع سبب نشود تا از خیر تقنین اسلامی بگذرد و یا در جهت اجرای آن دست از کار بکشد! 
و الان در نظام اسلامی این مسئله قابل رؤیت است که قوانین مجلس زیر نظر شورای نگهبان عدم مخالفتش با اسلام تأیید می شود و در قوه قضائیه و مجریه هم بسیاری تلاش در جهت اجرای قوانین دارند و عده ای هم سودجویی می کنند بالاخره این سود جویان در زمان امام علی علیه السلام هم بودند در کنار همه غارتهای خارجی درست مثل همین زمان و اینها سبب نشده تا کسی از شیعیان لااقل بگوید حکومت خلفای جور برتر از حکومت امام علی علیه السلام بوده است!

پاسخ / حضرت محسن

| جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ب.ظ

سؤال 159:

سلام

برای حضرت محسن -که جان حقیرم به فدای او - چه فضیلت و کرامتی است؟ با این که نه به دنیا آمد و نه تکلیف و اختیاری داشت؟
آیا همانند دیگر کودکانی است که قبل از تولد به شهادت می رسند؟!
 شکرا!
پاسخ:
از حضرت محسن به «سر مستودع» یاد شده است! این سر و راز می تواند سندیت شهادت ایشان بر مظلومیت اهل البیت در بارزترین مصداق باشد!
حضرت محسن هر چند بدنیا نیامد تا از ایشان کرامات مختلفی جلوه کند ولی مهم نقش آفرینی این بزرگان است دست مثل حضرت رقیه که با شهادت ایشان و دفن حضرتش در خرابه شام پیاگاهی از اهل البیت علیهم السلام در آن شهر کفر و نفاق تا روز قیامت برجا ماند.

پاسخ / مسئله فلسطین

| جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ب.ظ
سؤال 158:
با سلام خدمت شما استاد ارجمند
سوالی است که مدتها است ذهن من را درگیر کرده ،و در جامعه در ارتباط با افراد مختلف این سوال را  یا متشابهات آن را بسیار در گفتگو ها میشنوم و آن این مظمون سوالات است:
چرا 60 سال است فلسطین با اسراییل در حال جنگ می باشد؟یک جنگ فرسایشی؟
چرا مردم فلسطین با سنگ با دشمن میجنگند؟چرا مگر اسلحه در اختیار انها قرار نمیگیرد
این سوال که مقصر اول این جنگ خود فلسطین بود که مقداری از اراضی را به یهودیان فروخت و...؟
اسراییل از این جنگ چه سودی میبرد؟
ایا دین فلسطینیان اسلام خلافتی است؟چرا روی صورت شهدایشان را نمیپوشانند؟
و بسیاری سوال از این موارد
لطفا پاسخی جامع از موضوع فلسطین و اسراییل بفرمایید که بتوان بعد از مطالعه به افراد شبهه افکن مم باب این موضوع پاسخی محکم و کامل داد
پاسخ:
سلام علیکم
چرا 60 سال است فلسطین با اسراییل در حال جنگ می باشد؟یک جنگ فرسایشی؟
خب چکار کنن؟ کمتر کسی از آنها پشتیبانی می کند و آنها هم پیروز نمی شوند خب باید ظلم را قبول کنن؟
چرا مردم فلسطین با سنگ با دشمن میجنگند؟چرا مگر اسلحه در اختیار انها قرار نمیگیرد
نوار غزه که با انواع سلاح که عمدتا توسط ایران مسلح شده اند می جنگند و ان شاء الله به مرور کرانه باختری هم مسلح خواهند شد! و البته اختلافات مبارزین فلسطینی با هم و نیز خناسانی که موجب کدورت و اختلاف بین بعضی از این مبارزین با یاران شده بودند و کم و بیش نیز همین قضیه الان هم هست! و همین سبب شده است تا ایران نتواند بطور جدی در تسلیح مبارزین فلسطینی کمک مورد قبولی داشته باشد!
این سوال که مقصر اول این جنگ خود فلسطین بود که مقداری از اراضی را به یهودیان فروخت و...؟
بحث الان در این نیست که مقصر اولی کیا بودند بلکه بحث در این است که چرا باید فلسطینیان در اداره حکومت فلسیطن نقشی نداشته باشند بلکه به صورت مناطقی جدای از هم با حکومت محلی اداره گردند.
ایران نظرش این است که باید آنانی که بالاجبار از فلسطین مهاجرت نموده اند بر گردند و بعد رأی گیری شود و نوع حکومت به انتخاب مردم انتخاب و اداره شود!
اسراییل از این جنگ چه سودی میبرد؟
خب جنگ را اگر واگذارد که دیگر کشوری بنام اسرائیل نخواهد بود! و اسرائیل مرکز صهیونیست جهانی است و صهیونیست جهانی همه مراکز مهم قدرت دنیا را اداره می کند.
ایا دین فلسطینیان اسلام خلافتی است؟
بله آنها اهل سنت هستند! غالب آنها شافعی هستند و شافعی در میان چهار امام سنیان بیشتر ارادت را به خاندان اهل البیت علیهم السلام داشته است!
چرا روی صورت شهدایشان را نمیپوشانند؟
پوشاندن روی شهیدان و یا مردگان واجب نیست بلکه مستحب است وقتی میت را در قبر می گذارند روی او را باز نموده و گونه راستش را بر خاک قبر بگذارند!
لطفا پاسخی جامع از موضوع فلسطین و اسراییل بفرمایید که بتوان بعد از مطالعه به افراد شبهه افکن مم باب این موضوع پاسخی محکم و کامل داد
برای اطلاع از موضوع فلسطین و اسرائیل به منابع ذیل مراجعه کنید:
http://www.siasi.porsemani.ir/node/1210
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa8502
http://www.hamshahrionline.ir/details/33122

پاسخ / رابطه تهذیب نفس با عاشق شدن

| جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

سؤال 157:

سلام استاد.

رابطه تهذیب نفس با عاشق شدن چیه؟ منظورم عاشق حضرت حق شدن، به معنایی واقعی عشق، فیلم و تئاتر نباشه.

یعنی انسان با تهذیب نفس به اینجا می رسه؟ چجوری میشه آخه تکلیف، عشق بیاره؟

ممنون.

پاسخ:

سلام علیکم

تهذیب نفس یعنی زدون نفس از اوهام و نگاه واقعی داشتن به حقائق و خالی نمودن آن از برداشتهای غیر واقعی نسبت به حقائق!

وقتی نفس مهذب شود، انسان علاوه بر این که حقائق را بدرستی می شناسد، نسبت به حقائق درک شده نیز احساس پیدا می کند. تبری و تولایش قوت و قدرت می گیرد. نفرت و محبتش گرمای لازم را می یابد.

وقتی ارزشهای اخلاقی به عنوان قسمتی از حقائق مورد درک صحیح قرار گیرد، صاحبان این ارزشها مورد محبت انسان واقع می شوند و بسته به میزان تخلق انسان به این ارزشها محبت به آنها نیز تشدید می شود و در نهایت عشق به این انسان شکل می گیرد.

اما تکلیف، اعتقاد به ضرورت انجام بعضی از کارها و ترک بعضی دیگر از کارها است! وقتی این تکلیف الهی باشد قطعا با تعهد به آن کم کم نفس خوی وهمی اش از بین می رود و خوی تازه می گیرد و در اثر این خوی تازه بسط و قبض قلب نیز سامان می پذیرد.

سامان یافتن قبض و بسط قلب موجب می شود تا محبت انسان در مسیر درست خرج شود که در نهایت این محبت تبدیل به عشق می گردد!


سلام علیکم - بسم الله


یکی دیگر از نعمتهای خداوند که رعایت نکردن حقوق آن ستم به آن حساب می شود نیروی جنسی است!
استفاده درست از این نیرو موجب بقای نسل انسانی و نیز شادکامی در زندگی است! چه بسیار از تلخکامیها و بدخلقی ها در زندگی است که دلیلش عدم استفاده بجا از این نیروی شگرف  است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است!
نمی خواهیم مثل فروید بگوییم همه ناکامیها و یا بهروزیها در زندگی انسان معلول نحوه برخورد با قوه جنسی در اوان کودکی است ولی می گوییم که قوه جنسی تأثیر شگرفی در خلقیات انسانها و نحوه روابط آنها با دیگران می گذارد.
«عفت» به معنای تقوای جسی است! عفت ملکه ای است در درون انسانها که آنها را در مقابل تکانه های جنسی مراقبت می کند و با مواجه با صحنه گناه آنها را از لغزش مصون می دارد همانگونه حضرت یوسف مصون ماند.
 «عفت» قابل کسب است می توان با رعایت اصول بهداشت جنسی اسلامی آن را بدست آورد.
رعایت اصول بهداشت جنسی اسلامی، اداء حق قوه جنسی و در نتیجه جلوگیری از ستم به این قوه است.
می دانید که بحث ما در باره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله ای است که همه انسانها به زشتی آن معتقد و معترف هستند.
ستم به قوه جنسی به عنوان یکی از اعضای بدن جایگاهی بسیار ویژه دارد طوری که هرزگی را همه انسانها زشت و ناهنجاری می شمارند و انتساب هرزگی را ناسزایی نابخشنودنی می دانند.
منتها اختلافی که انسانها با یکدیگر دارند در موضوع نحوه برخورد با این ناهنجار است! دین اسلام انسان را به شدت نیازمند راهنمایی برای برخورد صحبح با مشکلات این قوه می داند.
آنها که پیشنهادات و احکام و حدود اسلامی مربوط به قوه جنسی را برنمی تابند در اصل خود اقدام به گسترش ناهنجارهای مربوط به مسائل جنسی می کنند. آنها نمی توانند هم از عفت و پاکدامنی دفاع کنند و هم با احکام نورانی اسلام در این رابطه مخالفت نموده و یا در این صحت این احکام تشکیک کنند!
وجود هوسهای بعضا مخفی جنسی در صاحب نظران آنها را واداشته است تا با احکام اسلامی در موضوع عفت و هرزگی مخالفت کنند و الا کسانی که از ملکه عفت برخوردار هستند به راحتی مهر صحت بر این احکام می زنند و از آنها دفاع نموده و خود نیز پایبند به آن هستند.
در اسلام مباحث مربوط به قوای جنسی به سه دسته عمده تقسیم می شود:
1) انحرفات جنسی
اسلام از نه عمل به عنوان انحرافات جنسی نام برده است و بر حرمت آنها تأکید نموده است و مجازاتهایی را برای انها مشخص نموده است. این نه گناه عبارت است از:
زنا، لواط (همجنسگرایی مرد)، مساحقه (همجنسگرایی زن)، استمناء (خودارضایی مرد)، استشهاء (خودارضایی زن)، قیادت (یا جاکشی، واسطه گردی باری کامیابی حرام زن و مرد)، دیّوثی (زن خود را در اختیار دیگران قرار دادن)، وطی حیوان (نزدیکی با حیوان)، تشبه زن و مرد به یکدیگر.
2) حجاب
در ذیل این عنوان همه آنچه مربوط به نحوه تعامل زن و مرد است آمده است! حدود پوشش اسلامی، مرز اختلاط زن و مرد، کنترل جذابیتهای زنامه مثل پوشش و آرایش و زنت همه از مسائلی است که تحت می توان آنها را در عنوان حجاب قرار داد!
3) بهداشت جنسی
بهداشت جنسی اشاره داد به همه اموری که کنترل قوای جنسی را ممکن می سازد. مسائل مربوط به ازدواج و آداب آمیزش و نیز تقویت قوای جنسی از طریق غذا و همچنین رعایت نکات مختلفی از آداب خواب و استحمام و غیره که در بهداشت جنسی مؤثر است همه تحت عنوان بهداشت جنسی قابل بررسی و مطالعه است!
خداوند توفیق داده است کلیه منابغ قرآنی و حدیثی مربوط به مسائل جنسی مورد بررسی قرار گیرد و در مجموعه این تحقیقات گرد آوری شود که می توانید این مجموعه را از اینجا دانلود کنید!

پاورقی / صَفر و سفر و صِفر

| پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ق.ظ

محرم و صفر ...

دارد رخت بر می کشد و خرامان می رود بی آن که برگردد و به ما پابرهنگان که دوان بدرقه کنان سوی اندوه فراغش بر سر زنان بیتاب و بی خودیم نگاهی بکند و ای وای نکند این آخرین محرم و صفرم باشد و سفرم به آخر برسد و دستانم همه صِفر!

**

نوحه از مهدی سلجشور!

دریافت صوت

باز از سینه دلم 

با دل خون پای برهنه زده بیرون    

به گمانم شده مجنون

به کجا می بردم

این که چنین بال

کشیدست و پریدست و  رهیدست

چه جانکاه کشید از دل خود آه 

دلم سوخت برای دلمو

تا که نشستم به بر حرف دل خویش 

شنیدم که به لب ندبه کنان

مویه کنان موی کنان آه کشان از دل و جان گفت

سوال از چه ببین حال شب و روزم و

این غصه جان سوز 

که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر        

همه زائر همه حاجی همه محرم

و گمانم که هم الان همگی گرم طوافند                   

به دور حرم قبله عالم

همان عشق معظم

همان روح مکرم

خداوند غم و اشک محرم

و من غم زده اینجا تک و تنها

باز هم با دل خون گفت دل من

تو کجا دیده دو چشمت

که در این ظلمت گمراهی و

این عصر سیاهی

که کسی خرج کسی شعله کبریت نکردست

دو خورشید طلایی

که دو تا پرچم سرخ است نمادش

به مدار هم و با هم بدرخشند

بتابند و نخوابند 

شب و روز دل گمشدگان را  چو قیامت

بیارند دو سر سفره ارباب نشانند

چه بزمی است در این سفره

که یک سوی بود جنت الاربابُ

بود سوی دگر جنت العباسُ

در آن بین چه بین الحرمینی

که با شور حسینی همه سینه زنان

گریه کنان ناله زنان شور بگیرند

برای پسر حصرت زهرا


سلام علیکم - بسم الله


ستمگری تجاوز به حقوق است! و بدون شناخت حقوق نمی توان از مصادیق ستمگری مطلع شد و بدون اطلاع از حقوق نمی توان ستمگر نبود!
از حق نفس گفتیم و از حق اعضای بدن و از جق زبان و چشم و گوش و پا و اینک از حق «دست» می خواهیم بگویم!
کارایی زیاد دست سبب شده است تا معنایی محازی «قدرت» را از آن خود کند. مثلا گفته می شود ید الله فوق ایدیهم! یعنی قدرت خداوند بر قدرت آنها برتری دارد!
دست خدمتگذار انسان است! کمک می کند تا بلند شویم و بنشینیم! ما را موقع افتادن کمک می کند تا کمترین آسیب را ببینیم و نیز از آنچه چشم و سر ما را تهدید می کند محافظت می نماید.
دست و بخصوص انگشتان ما بیش از دستان دیگر حیوانات قابل انعطاف و در نتیجه خدمت رسانی است!
تنوع رفتاری انسان سبب شده است تا بدن انسان و بخصوص دست، از کارآمدی زیادی برخوردار شود. انگشتان دست انسان می تواند هم کارهای به شدت سنگین و سخت را انجام دهد و هم کارهای بسیار ظریف و حساس را!
این همه توانایی اعضای بدن و از آن جمله دست انسان را به این اندیشه وامیدارد آیا این همه توانمندی بدون حساب و کتاب به انسان داده شده است؟ آیا می توان قبول نمود انسان در زندگی دنیا متفاوت تر از همه حیوانات و موجودات می تواند زندگی کند و در قبال نعمتهای ویژه ای که دریافت داشته است مسؤولیت خاصی را بر عهده نداشته باشد؟! قطعا این گونه نیست!
ما در میان حیوانات می بینیم هر وقت رده ای از حیوانات از دیگر رده ها جلو می افتد و از امکانات بیشتری برخوردار می شود مسؤولیت بیشتری را نیز بر عهده می گیرد. تعادل عجیبی بین میزان امکانات و مقدار مسؤولیت وجود دارد.
همه اعضای بدن و بخصوص دست و پا و چشم و گوش و زبان و پوست (که از آن در روایات تفسیر به آلت تناسلی شده است) روز قیامت بر علیه صاحب خود شهادت خواهند داد. آنها خواهند گفت که چگونه صاحب آنها به مسؤولیتهای خود در قبال اینها توجه نکرده است و از ای اعضاء بیشتر سوء استفاده را نموده است تا حسن استفاده!

یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ‏ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (نور: 24)

الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ‏ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (یس: 65)

شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ‏ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (فصلت: 20)

إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (اسراء: 36)

نوازش یتیم و دست دادن به دوستان و دادن صدقه و مهتر از همه دراز نمودن آن سوی آسمان بوقت دعا از جمله مهترین کارهای پسندیده ای است که تنها توسط دست صورت می پذیرد! و در نقطه مقابل، ضرب و شتم دیگران، دراز نمودن دست گدایی و یا ذلت، کف زدنها و رقصیدنهای نامشروع از جمله شاخص ترین کارهای ناپسندی است که باز توسط دست انجام می گیرد!
وقتی به دست نگاه می کنید بیاد داشته باشید چقدر این عضو بخشنده است! به آسانی و بی منت در خدمت دیگر اعضای بدن است بی آن که آنها به او خدمتی انجام دهند! باید کرامت و بخشندگی را از دست آموخت!

پاورقی / نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی

| پنجشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ق.ظ
نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی‌

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.

چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.

جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟

از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.

به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.
سیّدعلی خامنه‌ای
۸ آذر ۱۳۹۴