مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

پاسخ / سیادت

| دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ب.ظ

سؤال 166:

سلام علیکم
1.درباره "الهاشمی اولی من غیره" توضیح فرمایید و اینکه در چه شرایطی مصداق پیدا می کند و اگر چند سید بودند، اولویت با چه کسی است؟ 
2.منظور از هاشمی سیادت از طرف پدری است؟ از طرف مادری چطور است؟
3. کسی که از طرف مادری سید است، میتواند عمامه مشکی هم بگذارد؟
4. معمولا افرادی که سید هستند (از طرف پدری / مادر) احوالات معنوی خاصی دارند، این سخن برای همه هست، یا نه؟؟؟
5. به نظر شما اینکه معمولا بیشتر رهبر های امت ها سید هستند،(مثلا امام خمینی،امام خامنه ای،سید حسن نصرالله، آقای سیستانی و...) دلیل خاصی دارد؟ (مثلا ارتباط با امام زمان و...) یا خیر؟؟
پاسخ:
سلام علیکم
1- زمانی که جمعی دارای امام جماعت راتب تباشند یعنی کسی برای انها بطور مداوم نماز جماعت نمیخوانده است ابتداء کسی که افضل است. افضل از نظر علمی و یا آشنایی با مسائل شرعی و یا قرائت نماز. و اگر کسی افضل نیست کسی که سید است اولای از دیگران برای اقامه نماز جماعت است!
البته اگر در منزلی نماز جماعت خوانده می شود صاحب خانه مقدم است بعد افضل و بعد سید!
2- از طرف مادر نیز فرد سید می شود و جزء ذریه حضرت زهراء سلام الله علیها قرار می گیرد ولی احکام فقهی سید را ندارد مثلا خمس نمی شود به تو داد.
3- کسی از طرف مادر سید است نمی تواند عمامه مشکی بگذارد بخاطر این که در عرفا عمامه مشکی مال آنهایی است که از طرف پدر سید هستند و اگر سید مادری این کار را بکند دیگران را در تلقی سیادتی که از او دارند فریفته است! مگر این که در جامعه زندگی کند که سیدهای مادری هم عمامه مشکی می گذارند!
4- سادات ثواب و گناهشان دوبرابر دیگران است و همین خصوصیت سبب می شود تا اگر سادات در مسیر سیر سلوک گام بردارند موفق تر از بقیه باشند.

5- سادات از حرارت انقلابی بیشتری برخوردار هستند به همین خاطر است که رهبر اتقلابهای جوامع اسلامی بیشتر از سادات هستند.
برای اطلاعات بیتشر به این آدرس مراجعه کنید!

پاسخ / تربیت فرزند

| دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۳ ب.ظ

سؤال 165:

سلام علیکم

لطفا کتب و مطالبی که در این رابطه برای والدین نیاز است معرفی نمایید.( حال از تالیفات شخص خودتان یا دیگر مولفین)

در زمینه ی حفظ قرآن برای کودک نیز توضیحاتی بفرمایید، که از چه سنی مناسب است و به چه روش باشد و چه موسسه ای باشد و ...   .

پاسخ:

سلام علیکم

قبل از این که بفکر مطالعه درباره کتابهایی با موضوع والدین و تربیت فرزند باشید تلاش کنید خود و همسرتان از تربیت اسلامی برخوردار باشید و بدانید که عنوان مادر و پدر زیبنده کسانی خواهد بود که عنوان انسان و مسلمان و شیعه زیبنده آنهاست!

وقتی آیه شریفه یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً (تحریم: 6) نازل شد مردی که کنار پیامبر نشسته بود گریست و گفت: من از نجات خودم عاجزم، به نجات خانواده ام نیز مکلف شدم! پیامبر فرمود: همین کافی است که تو هر چه به خودت امر می کنی به آنها هم امر کنی و از هر چه خودت را نهی می کنی آنها را نیز نهی کنی! (مکارم الاخلاق: 217)

البته نمی خواهیم بگوییم مطالعه ای که درخواست منبعش را داشتید بی اهمیت است بلکه می خواستیم تأکید کنیم که این مطالعات بدون خودسازی های فردی تأثیر قابل انتظار را ندارد!

اما معرفی منبع:

به نظرم حکمت نامه کودک از منشورات دار الحدیث می تواند منبع جامعی در این موضوع باشد.

برای پاسخ به سؤال دوم به این آدرس و این آدرس سر بزنید.

پاسخ / گشایش رزق

| جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۰۱ ب.ظ

سؤال 164:

عرض سلام محضر استاد گرانقدر.

یکی از دوستانم هست که مدتی به طور قابل ملاحضه گره در کار اقتصادی اش افتاده و این در حالی است که پیش از این در همان کار خیلی موفق بوده به نحوی که برای دیگران مثل بود، حال سراغ دعانویس و سرکتاب و این جور چیزا افتاده.
اولا نظرتون درباره مراجعه به اینجور افراد چیه؟
ثانیا: به نظر حضرت عالی برای رفع مشکل چه باید کرد؟
ممنون از لطف شما.
پاسخ:
سلام علیکم
توصیه های مختلفی برای گشایش رزق در احادیث شده است که تلاوت سوره واقعه هر شب می تواند یکی از مؤثرترین آنها باشد و نیز بعد از هر نماز واجب به سجده رود و 14 بار با یک نفس بگوید: یا واسع یا وهاب.
دعانویسی دارای جایگاه ویژه ای است ولی مهم شناخت کسی است که اهلیت این کار را داشته باشد!
البته این نکته هم حائز اهمیت است که رونق های اقتصادی هیچ وقت ثابت نبوده است و همیشه فراز و نشیبهای خودش را دارد و دنیا دست بدست می گردد اگر قرار بود همیشه عده ای رونق بازار از آن آنها باشد دیگر «الدنیا دُوَل» معنی نداشت و اصلا آزمونهای الهی هم بی معنی بود! لذا مؤمن باید در وقت نعمت شاکر باشد و اهل انفاق طوری که زندگی شخصیش متناسب با درآمدش نباشد بلکه به اندازه نیازش باشد تا در وقت زوال نعمت در زندگی اش تفاوت فاحشی را شاهد نباشد! و بتواند صبوری کند.

پاورقی / شیخ نمر، نمی میرد!

| پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۴۲ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


سجاد شاکری، از شاعران کشور، جدیدترین سروده خود را به شیخ شهید آیت الله نمر اختصاص داده است:

قسم به نور که فیض سحر نخواهد مرد
چو هست ریشه و ساقه، ثمر نخواهد مُرد

کسوف، عزّت خورشید را نمی‌کاهد
خسوف رخ بدهد هم، قمر نخواهد مرد!

میان آتش نمرود زنده ماند خلیل ..
که رود، بین لهیب و شرر نخواهد مرد

به حکم آیه‌ «لَا تَحسَبَنَّ أمواتاً»
«نمر» نمرده و مرد خطر نخواهد مرد

به لحن شعر بخوانید حرف فلسفه را:
اگرچه جسم بمیرد، اثر نخواهد مرد

رسیده پای شیاطین به نقطه‌ای که دگر
از این مقام کسی بیشتر نخواهد مرد




شیخ نمر کیست؟
فارس
ویکی پدیا


سلام علیکم - بسم الله


در نوشته قبلی از قلب گفتیم و این که نگه داشتن قلب در وضعیت اطمینان بهترین کار برای اداء نمودن حق اوست!
میخواهیم در این نوشتار کمی درباره قسمتی از مصادیق این اطمینان و مصادیق ضد اطمینان، یعنی اضطراب سخن بگوییم!
کسی که خشم می ورزد قلبش را در تلاطم قرار می دهد!
کسی که حسود است مدام در حال غیظ کردن و خشم پنهان است!
کسی که بخیل است مدام از این که مجبور است بالاخره یک سری هزینه هایی بکند مدام قلبش ناراحت است!
کسی که عاشق است قلب خود را آنقدر نازک کرده است که به اندک بهانه ای می لرزد!
کسی که طمّاع است مدام نگران است که نقشه هایش برای دسترسی به اموال دیگران عملی نشود و یا بشدت هیجانی شده است از این که نقشه هایش درست عمل کرده است!
کسی که متکبر است مدام احساس میکند دیگران او را تحقیر می کنند و این احساس تحقیر او را در اندوهی مداوم قرار می دهد!
کسی که احمق است مدام با کارهایش اعتراض دیگران را بر می انگیزد و این اعتراضها بر اندوه و یا خشم او و در نتیجه تلاطم قلبیش می افزاید!
کسی که خجالتی است خودش سبب می شود که بسیاری از وقت ها از درون بیجهت احساس فشردگی کند!
کسی که دروغگو است همیشه قلبش را در حال هراس قرار می دهد که نکند دروغش فاش شود!
کسی که گناهان مخفی دارد و در عوض چهره مثبتی در جامعه دارد مدام قلبش مشغول است و به خودش نهیب می زند!
کسی که ...
خلاصه این که هر زشتی را که بررسی کنید می بینید قلب در آن دچار ستم می شود. خب این قلبِ ستم دیده چطور انتظار است که شادی را تجربه کند و صاحب خود را پر از نشاط در زندگی نماید و یا این که در نماز حضور داشته باشد و انسان از نماز خود و دیگر عباداتش لذت ببرد؟!
قلب، حرم الهی است و این قلبی که حرم است در سینه همه انسانها می تپد و آنها را دعون به رستگاری می کند و مدام با هیجانات مختلفش به او یادآورد می شود که این ره که می رود به قبرستان است!! به خرابستان است!! به خارستان است!! خلاصه به هر جا هست جز آرامش و اطمینان و ... سیر در ملکوت!

سلام علیکم - بسم الله


قرآن در آیه 36 اسراء می فرماید: وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَ‏ السَّمْعَ‏ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند.)
همه رفتارهای انسان پیروی نمودن از گزاره هایی است که یا آنها را تصدیق نموده است و به درستی آنها اذعان دارد و یا اعتماد نموده است به کسی که آن کس به درستی حرفی که می زند اعتقاد دارد! رفتارهای یک انسانِ فطری که آلوده به اعتماد به حدس و گمان و احتمال نشده است این گونه است! انسانِ فطری تنها به علم خود و یا علم کسی که مورد اعتماد است و علم دارد که آن کس علم دارد تکیه می کند.
ولی آنها که به ظنون و احتمالات ذهنی خود به اندازه علم بها می دهند کم کم رفتارهایشان دیگر تابع علم نیست. نه خود علمی دارند و نه اعتمادشان به کسی است که معتقد هستند او علم دارد! آنها فقط از ظنون خود تبعیت می کنند. (إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَ‏.) این آیه در پنج جای قرآن تکرار شده است: انعام: 116؛ 148؛ یونس: 66؛ نجم: 23؛ 28.
همچنین آیاتی دیگری در قرآن است که همین مضمون را می رساند: 

وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ‏ هُمْ‏ إِلاَّ یَظُنُّونَ‏ (بقره: 78)

و پاره‏اى از آنان عوامانى هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمى‏دانند؛ و تنها به پندارهایشان دل بسته‏ اند.

وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی‏ شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِ‏ وَ ما قَتَلُوهُ یَقیناً (نساء: 158)؛

و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالى که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانى که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروى مى‏کنند؛ و قطعاً او را نکشتند!

َ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا (یونس: 36)؛

بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بى‏اساس)، پیروى نمى‏کنند.

ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ (قصص: 39)؛

پنداشتند بسوى ما بازگردانده نمى‏شوند!

تَظُنُّونَ‏ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (احزاب: 10)؛

گمانهاى گوناگون بدى به خدا مى‏بردید.

ظَنَنْتُمْ‏ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ (فصلت: 22)؛

شما گمان مى‏کردید که خداوند بسیارى از اعمالى را که انجام مى‏دهید نمى‏داند!

وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ‏  (جاثیه: 24؛

آنها گفتند: «چیزى جز همین زندگى دنیاى ما در کار نیست؛ گروهى از ما مى‏میرند و گروهى جاى آنها را مى‏گیرند؛ و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمى‏کند!» آنان به این سخن که مى‏گویند علمى ندارند، بلکه تنها حدس مى‏زنند (و گمانى بى‏پایه دارند)!

قُلْتُمْ ما نَدْری مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُ‏ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنینَ (جاثیه: 32)؛

شما مى‏گفتید: «ما نمى‏دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانى در این باره داریم، و به هیچ وجه یقین نداریم!»

أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ‏ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً (جن: 7)؛

و اینکه آنها گمان کردند- همان‏گونه که شما گمان مى‏کردید- که خداوند هرگز کسى را (به نبوّت) مبعوث نمى‏کند!

إِنَّهُ ظَنَ‏ أَنْ لَنْ یَحُورَ (انشقاق: 14)؛

او گمان مى‏کرد هرگز بازگشت نمى‏کند!

**
خداوند برای این که انسانها دنبال ظنون خود نرود و به احتمالات توجهی نکنند و فقط در پی علم باشد این گونه استدلال می آورد که:

إِنَّ الظَّنَ‏ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِ‏ شَیْئاً (یونس: 36؛ نجم: 28) ظن و گمان، انسان را هرگز از تکاپو برای رسیدن به حقیقت بی نیاز نمی کند. نمی شود به ظن دلخوش داشت بلکه باید تلاش نمود تا این ظنون و احتمالات به علم منجر شود و یا کناری گذاشته شود.

حقی که قلب به گردن انسان دارد، اطمینان و قطع است! قلب از انسان می خواهد که جز با اطمینان معتقد به چیزی نشود و سخنی نگوید و هیجانی را در خود برانگیخته نکند و حرفی را نزد و قضاوتی را نکند حتی در ذهنش. قلب می گوید: من فقط با اطمینان آرامش پیدا می کند و تو ای انسان یا باید زبان و ذهنت در باره موضوعی سکوت کند و یا باید در آن باره به قطع برسد!

اگر انسانها توجه به حق قلب و فؤاد می کردند اینقدر حرفهای باطل و عقیده های خرافی بینشان رواج نمی یافت!

اینقدر بینشان سوء ظن به یکدیگر و شایعات بی اساس موج نمی گرفت!

در پایان ذکر این نکته مهم است که در مسائل روزمره انسانها روی احتمالات حساب باز می کنند مثلا وقتی از خیابان عبور می کنند یقین ندارند که سالم به آن طرف خیابان می رسند و یا در انجام هر کار خطرناکی اطمینانی به سلامت ندارند و یا وقتی کسی خبری برایشان می آورد همین که او را آدم مورد اطمینانی یافتند هر چند سخنش قطع آور نباشد ولی به سخنش توجه می کنند و اگر قرار باشد انسانها در مسائل روزمره تنها علم برایشان ملاک باشد زندگی دچار اختلال می شد همچنان که مشاهده می شود انسانهای وسواسی این چنین هستند. آنها علم زده هستند و به ظنها و احتمالات قوی توجهی ندارند و این گونه زندگی خود و اطرافیانشان را پر از زحمت و سختی نموده اند.

آنچه مهم است این است که اگر علم حاصل شد که عقلاء در موضوعاتی خاص به ظنون خود اعتماد می کنند، می توان این گونه به نتیجه رسید که خداوند از این اعتماد خشنود است! پس با این علم، انسان وقتی به ظنونی این چنین اعتماد می کند، در واقع باز به علم اعتماد نموده است!

البته وقتی می گوییم عقلاء یعنی همه انسانها بدون توجه به عقائد و میزان تحصیلات آنها.

خلاصه این که حق قلب بر انسان اطمینان است و داشتن یک زندگی علمی به معنای که توضیح داده شد و بدون آن ستم در حق قلب روا می شود.


 



سلام علیکم - بسم الله


نعمت سلامتی به همراه نعمت امنیت، دو نعمتی است که تا از دست ندهیم قدرش را نمی دانیم!
جفا نمودن به نعمت سلامتی و پرهیز نکردن از عوامل بیماری ستم در حق بدن است و ستمکاری را همه انسانها مذمت می کنند!
نمی شود کسی به بدنش ستم کند و پرهیز از عوامل بیماری نکند و بعد هم توقع داشته باشد در عباداتش احساس قرب الی الله کند و حالات خوش معنوی داشته باشد و برای پرهیز از گناهان قدرت لازم را داشته باشد!
مثلا ورزش کردن بدن را در مقابل بیماریها قدرت می دهد پس ورزش نکردن میشود ستم و کسی که می خواهد در مسیر قرب الی الله حرکت کند باید ورزش کند!
یا مثلا پرخوری موجب بیماریهای مختلفی است پس پرخوری ستم است و موجب تقویت نفس می شود طوری که اراده انسان دیگر بر نفس نمی چربد و گناه اتفاق می افتاد.
بر اساس آنچه گفته شد شناخت بیماریها و نیز شناخت امور بهداشتی در حدی معمول لازم است!
در اسلام آیات و روایات بسیاری امر سلامت امت اسلامی را بر عهده گرفته است.
آداب زیادی برای امورجاری انسان ذکر شده است تا با رعایت این آداب سلامت انسان تأمین شود.
و نیز دعاهای فراوانی از حضرت معصومین علیهم السلام نقل شده است تا در کنار رعایت امور مربوط بسلامت و معالجه، از آنها استفاده شود تا خداوند تنی سالم به فرد عنایت کند!
خوب است در این توشتار اشاره ای به گوشه ای از این دریای عمیق منابع اسلامی در امر سلامت داشته باشیم. در آینده ای نزدیک ان شاء الله قسمتی از مجموعه ای که موضوع آن امور سلامت است و در حال ویرایش آخر آن هستیم تقدیم شما کاربران عزیز خواهیم نمود!
قسمتی از توصیه های طبی اسلام عبارتند از:
  1. معالجه نمودن بیماری قبل از این که تحمل آن از حد توان بیمار خارج نشده باشد پسندیده نیست. [1] لذا باید تا میتوان از مصرف دارو پرهیز نمود. [2] بخصوص چهار بیماری بیشتر تحمل کنید:  1) زکام که مانع بیمارى خوره است. 2) دملها مانع بیماری پیسى است. 3) چشم درد مانع از نابینائى است. 4) سرفه که مانه از فلج (و سکته ناقص) است. [3]
  2. درست نیست که با بروز نشان های نخستین بیماری سریع فرد به استراحت بپردازد. [4]
  3. بهترین دارو پرهیز غذایی است و پرهیز غذایی نخوردن غذا نیست بلکه کم خوردن به وقت ضرورت است. [5] [6] البته پرهیز غذایی برای روزهای نخستین بیماری نافع است و الا بعد از هفت روز نفعی ندارد. (و باید معالجه صورت بگیرد) [7]
  4. (به مدت طولانی) رو به خورشید نباشید زیرا خورشید بخارکننده است رنگ را تیره کند و درد نهانی را آشکار نماید. [8] بخصوص هنگام نشستن پشت به خورشید بنشینید. [9]
  5. تا گرسنه نشده‏ اید بر سفره غذا منشینید و تا هنوز میل بخوردن دارید از کنار غذا برخیزید و کار جویدن را نیکو انجام دهید و مدفوع خود را (مدت طولانی) نگه ندارید و بخصوص هنگام خواب به مستراح بروید. عمل به این چهار توصیه شما را (در بسیاری از مواقع) از طبیب بى‏ نیاز می گرداند. [10] [11] 
  6. از آغاز سرما پرهیز کنید و از انتهای آن استقبال کنید. زیرا سرما با بدنها آن گونه مى‏کند که با درختان، ابتدایش مى‏سوزاند، و آخرش برگ مى‏رویاند. [12]
  7. چهار چیز موجب پیرى زودرس گردد: خوردن گوشتى که در آفتاب خشکیده، نشستن بر جاى نمناک، بالا رفتن از پلّکان و همبستر شدن با پیرزنان. [13]
  8. مصرف دارو بدون داشتن بیماری سبب عوارض طولانی مدت می شود هرچند فعلا عارضه ای از خود نشان ندهد. [14]
  9. پزشکان پسندیده نیست که زهرها (و داروهای کشنده) را روی خود آزمایش کنند. (زیرا) هرچند از آن رهایی یابند (ولی در دراز مدت از عوارض آن ایمن نخواهند بود.) [15]
  10. باید هنگام سخن گفتن با فرد جذامی فاصله نیم متری را با او حفظ نمود. [16]
  11. از خوردن دواهای تلخ خود داری شود بلکه با شکر (طبیعی) شیرین گردد. [17]
  12. هر دردى از تُخَمه (فاسد شدن غذا در معده) است جز تب که یکباره درآید. [18]


[1]  الخصال، ج‏1، ص: 26

[2]  مکارم الأخلاق، ص: 362

[3]  الخصال، ج‏1، ص: 210

[4]  بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏78، ص: 204

[5]  مکارم الأخلاق، ص: 362

[6]  الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 273

[7]  الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 291

[8]  الخصال، ج‏1، ص: 97

[9]  الخصال، ج‏2، ص: 617

[10]  الخصال، ج‏1، ص: 229

[11]  مکارم الأخلاق، ص: 146

[12]  نهج البلاغه؛ حکمت: 128

[13]  تحف العقول، النص، ص: 317

[14]  تحف العقول، النص، ص: 321    

[15]  تحف العقول، النص، ص: 321

[16]  مکارم الأخلاق، ص: 235

[17]  المحاسن، ج‏2، ص: 501

[18]  الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 269

پاسخ / اجازه وسوسه به شیطان

| سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ق.ظ

سؤال 163:

سلام ، یک سوال دارم که اگر جواب دهید ممنونم .
چرا خداوند به شیطان اجازه وسوسه کردن انسان را داد و این موضوع سبب شدتا در جهان همه چیز عالی پیش نرود؟

پاسخ:

سلام علیکم

شیطان از نسل جن است و جنیان مثل انسانها دارای اختیار هستند. شیطان از خداوند درخواست عمر زیاد کرد و خدا هم این دعا را مستجاب نمود و او هم تصمیم گرفت تا انسانها را وسوسه کند.

سؤآل شما آیا سؤال از این است که خداوند چرا عمر زیاد به شیطان داد؟ آیا باید خداوند عمر هر موجود زیانباری را کم کند؟ مثلا چقدر کم؟ آیا کمتر از این که جنایتی انجام دهد؟ آیا جنایت شامل هر نوع فریب دیگران هم می شود؟ خب شیطان دیگران را فریب می دهد آیا هر کس خواست برای اولین بار دیگری را فریب دهد خدا جانش را بگیرد؟ برای جندمین بار خوب است جانش را بگیرد؟

اختیار انسانها و جنیان دنیا را جایی برای آزمون نموده است و خداوند نیز به خواسته های بد و خوب توجه می کند و اگر اصرار با آن باشد خواسته را برآورده می کند چون خداوند می داند که هیچ کس نمی تواند به دیگری بر اساس امکاناتی که خدا به او داده است زیانی برساند. هرکسی بخواهد زیانی به کسی برساند به خودش زیان رسانده است! زیرا همه زیانهایی که دیگران می بینند می تواند فرصتی برای رشدهای فراوانی باشد.

پاورقی / فرجام برجام

| چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

حسین دهباشی سازنده فیلم تبلیغات روحانی «روحانی مچکریم» در صفحه خود در شبکه های اجتماعی نوشت:

«حالا هرچه می‌خواهی رفاقت کُنی | و با برادرانِ عزیزتر از جانِ وزارتِ‌امورِ‌خارجه، روبوسی! | نمی‌گذارند که! | دوست داری از بابِ آشتی‌کُنان بنویسی که: | «حالا ما یک چیزهایی نوشتیم، شُما سخت نگیرید!» | نمی‌شود که! دوستان | تسلّی‌نامهء غیررسمی و بی‌سربرگ و بی‌ثبت و شمارهء طرف را | در تیراژِ هوارتا نشر داده‌اند که: | مبادا نگران و بیدار شوید! | که قانونِ مصوّبِ مجالسِ نمایندگان و سنا و امضاء و ابلاغ شده توسط شخص ریاستِ جمهوریِ آمریکا را | وزیرِخارجه‌اش یک‌تنه اجرا نمی‌کُند! | بی‌خیالِ مو از ماست کشیدن‌هایِ کمیته روابطِ خارجیِ کُنگره مثلا | و انگاری که مردم و مقاماتِ ما | دور از جان | هالو هستند!

و چقدر دوست داری که سر بر شانهء دکتر ظریفِ زبان‌دان و محترم و میهن‌دوست و بسیار باتجربه و خیلی عزیز بگذاری | و برادرانه کنارِ گوشش زمزمه کُنی: | که آخر رفیق‌جان! | شُما که درس‌خواندهء سیاست و روابط و حقوقِ‌بین‌الملل در مکاتبِ خود حضرات هستی | و شمایی که به قولی قانونِ‌اساسیِ ایالاتِ متحده را از خودشان هم بهتر می‌دانی | یعنی باور کُنیم که اصلا هیچِ واحدِ درسی را در حوزهء مطالعهء تاریخِ داخلی و لبریز از ریاکاریِ آمریکا پاس نکرده‌ای؟

نجوا کُنی که: | آخر ای سربازِ فداکارِ سیاستِ خارجیِ وطن! | یعنی نخوانده‌ای که هم مدرسه‌ای های سابقِ شُما | چقدر با بنده‌خُداهایِ ساده‌لوح و سُرخ‌پوست چُپُقِ صلح دود کردند و قراردادِ تقسیمِ اراضی امضاء | اما دوسه‌روزی بعد که طرف‌شان و به اعتمادِ سندِ توافق | دوسه سنگری عقب رفت | زدند زیرِ چُپق! | و مایل به مایل جلوترتر رفتند تا به تهِ‌ته‌اش رسیدند | با تحمیلِ چُنان تحمیق و کُشتار و قحطی و تحریمی که | از جمعیّتِ هجده ملیونی بومیان در چهارصدسال قبل در آمریکا | حالا چیزی نمانده جُز حدودِ دوونیم ملیون مانده و رانده در اغلبِ کمپ‌هایِ فقر و فساد و مواد مخدّر | و آخرش بومیِ خوب، بومیِ مُرده بود برای اخلافِ همین جنابِ جان‌کری | که چقدر چهره‌اش به نقاشی‌هایِ به جامانده از ژنرال کاسترِ خوش‌صحبت و بلندبالا و مغرور و سرخ‌پوست‌کُش می‌ماند!

اعتراف کُنی | به لحاظِ زبان‌دانی و تعدادِ مقالات و پژوهش‌هایِ تیم‌مذاکره‌کُننده خودی | حتی به قدرِ شاگردانِ شاگردان آنها نمی‌رسی | اما رفیقانه بپرسی: | یعنی به واقع و به‌گمانت | مردمِ ما فرقِ میانِ قانون و نامه را نمی‌دانند؟ | ندیدی که باوجودِ فتوا و احکام و دستورات و قولِ بالاترین مقامِ مذهبی و حکومتیِ این نظام | که سلاحِ کُشتارِ‌جمعی و الاخص بُمبِ هسته‌ای | حرام اندر حرام است | نه طرفِ مُذاکره پذیرفت و نه حتّی خودِ شُما! | تا آنکه عهدنامه شود و مصوّبِ شورایِ حکّامِ آژانس و شورایِ امنیتِ مللِ مُتّحد و تاییدیه و الحاقیهء ولو بیست‌دقیقه‌ای از مجالسِ طرفین بگیرد و رهبران‌شان زیرش را امضاء کُنند و فُلان و بهمان! | پس چطور آنها فتوایِ کتبی و رسمی رهبر جمهوریِ‌اسلامی را | که تخطّی از آن نه فقط جُرم | که گناه است | کافی ندانسته و بیهوده بخوانند | و شُما به نمایندگی از سویِ همهء ما | نامهء مبهم و هویجوریِ آنها را کافی بدانی از بابِ «لیطمئن قلبی»؟

شانه‌هایِ خسته از بارِ سنگینِ مسئولیتِ بروبچه‌هایِ خودمان در جبهه دیپلماسی و بده‌وبستان با حریفانِ قُلدرِ غربی را ببوسی و لیک... | حیرت‌ات را پنهان نکنی | که حتی حالا هم که چه بی‌واهمه اعتماد کرده‌اید و باوجودِ آن‌همه خطِ‌قرمز زُعمایِ قوم و حتی ما رُفقایِ نق‌نقویِ شُما! | زودتر از طرفِ مقابل | بساطِ هسته‌ای و هزاران ساعت و ملیاردها دلار سرمایه‌گذاریِ ایرانیان را به گوشه‌ای می‌نهند | می‌بینی که چشم‌آبی‌ها ولو به قدرِ سرِسوزنی برداشتنِ تحریم‌ها را | وعده می‌دهند و موکول می‌کُنند | به اتمامِ اجرایِ همه آنچه در برجام به زیرِ بارش رفته‌ایم | امّا مقاماتِ اجراییِ ما | هنوز سینه سپر می‌کنند در دفاع از مواعیدِ حریفِ نابکار | و به اعتبارِ خود | نامهء و ماست‌مالیِ او را در فقره پیمان شکنیِ اخیر «تضمینی محکم و کافی» می‌داند | برایِ لغوِ قانون همه‌جوره محکم‌کاری‌شده‌ای که هم بازارِ گرچه فعلا کم‌رونق امّا بسیار پُرظرفیتِ توریسم در ایران را نابود می‌کند | و هم بابِ رفت‌وآمدهایِ علمی و بازرگانی و سیاسی را می‌بندد | و حتّی کمترین استثنایی ندارد برای دیپلمات‌هایی که از سویِ آن سی‌وهشت کشور به کشورمان می‌آیند | و نیز خلبانان و مهمان‌داران خطوطِ پروازیِ هم ایشان به ایران.

هواپیما که بی‌خدمه پرواز نمی‌کُند! | این قانون یعنی علاوه شدنِ قطعِ اغلب پروازهایِ خارجی به وضعیتِ تا همین‌جایش زمین‌گیر و ناامن مسافرت هوایی در ایران | درست است؟ | و سفارت دول فخیمه که بی‌کارمند اداره نمی‌شود! | اضافه کُنیم ایرانیان نیز باید حتی برای دریافت روادیدِ اکثریتِ کشورهایِ مهم دنیا به جای سفارت‌شان در تهران به سفارت آنها در کشورِ ثالثی مراجعه کُنند | نه؟ | حالا برگزاری همایش‌ها و مسابقات بین‌المللی و امثالِ آن بماند | که برایِ برگزاری‌شان باز باید قدم‌رنجه شود به همسایگانِ زالویِ پیرامون | که باز چریده‌تر شوند از قبلِ انزوایِ ناخواسته ایران.

حالا سئوال است دیگر! | با این «تضمینِ محکم و کافی» و مستظهر به تایید جنابِ آقایِ عراقچی | به نظرتان اگر فی‌المثلِ خلبانِ بخت‌برگشته شرکتِ لوفت‌هانزا یا ژاپن‌ایرلاین که توکِ‌پایی مسافرانی را به فرودگاهِ مهرآباد می‌رساند و باز می‌گردد | یا آن یکی استاد یا پزشک یا پیشه‌ور یا صنعت‌گر و یا ایرانگردی که از پنج‌سال قبل غلطی کرده و به اصفهانِ نصفِ‌جهانِ ما مهمان‌شُده‌اند | یک کُپی از ضمانت‌نامهء آقایِ کری را | به‌جای اخذِ روادید | بگذارد لای گذرنامه و گذرنامه‌اش را بدهد دستِ مامورِ مرزبانیِ ایالاتِ متحده | نه! | خُدایی! | قضیه حل است است دیگر | بله؟

آخر ای برادرانِ جان! | که مُژده داده بودید به اعتباریافتنِ گذرنامه‌هایِ ایرانی | بشنوید! | این آوایِ «مُچکّریم، مُچکّریمِ» مهمترین و ثروتمندترین کشورهایِ جهان است | از بی‌اعتبار شُدن پاسپورت‌هایشان | به همّتِ غفلتِ والایِ شُما | و در همین خصوص | ایرانیانِ دوملّیتی در همان کشورها | عرایضِ مشابهی دارند | که... زیاده جسارت است.

سلام علیکم - بسم الله


دستگاه گوارش نعمتی اساسی در میان دیگر اعضای بدن است که زندگی بدون آن امکان پذیر نیست.
نعمت هر چه بزرگتر باشد رعایت حق آن مشکل تر و البته ضروری تر است و بخاطر همین مشکل تر بودنش کمتر کسی است که بدرستی حق آن را اداء کند!
اکثر انسانها به معده خود ستم می کنند و در خوراکیها و نوشیدنیها اولا حلال و طیب بودن و ثانیا میزان آن را و ثالثا سالم بودن آن را رعایت نمی کنند!
1) حلال بودن
روح به عنوان مخلوقی لطیف به شدت آسیب پذیر است و کمی غبار هم اگر در اطرافش باشد جذب میکند و کدر می شود.
به همین خاطر است که بدنی که با لقمه حرام رشد کرده باشد روح در آن به شدت تاریک و کدر و گرفته است. انسانهای حرام خور قلبهای سختی دارند و حالات معنوی را اصلا تجربه نمی کنند و به همین خاطر مسیر کمال و رشدشان بسته است!
شرع مقدس اسلام اموال حرام را از اموال حلال بازشناسانده است!
یکی از اموری که مال را حرام می کند رباخواری است که متأسفانه در جامعه زیاد مشاهده می شود. حتی در بانکها بعضا بخاطر عدم رعایت بانکداری اسلامی مسیر ربا را بروی وام گیرندگان می گشایند. خداوند در قرآن خبر از از بین رفتن برکت پول ربوی می دهد: یمحق الله الربا (بقره: 276) وقتی پول ربوی برکت نکند با خودش مشکلات زیادی را می آورد و مثل مرداب صاحب خود را درون انواع پلیدی ها می کشاند.
2) پرخوری نکردن
یکی دیگر از اموری که موجب آسیبهای جدی به بدن و نیز مانع رشد و تعالی روح می شود پرخوری است!
بسیاری از بیماری ها با پرخوری بوجود می آید و بسیاری از بیماریها نیز با گرسنگی بهبود می یابد!
پرخوری گاهی به معنای زیاد خوردن در یک وعده غذایی است ولی تا وعده بعد و تا قبل از گرسنه شدن شخص از خوردن هر چیز دیگری خودداری می کند این نوع از پرخوری هرچند تجویز نمی شود ولی غالب احادیثی که در مذمت پرخوری سخن گفته اند منظورشان تداوم سیری بوده است که تبعا شامل این نوع از پرخوری نمی شود!
تداوم سیری یعنی همیشه شکم را پر نگه داشتن و قبل از گرسنگی سراغ غذا رفتن و مدام وقت و بی وقت درون شکم چیزی ریختن!
خداوند به اندازه ای که از شکم پر بدش می آید از هیچ ظرف پری اینچنین بدش نمی آید!
همین خشم خداوند سبب می شود تا علاوه بر از دست رفتن فرصتهایی که گرسنگی پیش روی فرد برای رشد می گذارد قلب نیز دچار قساوت و سختی شود و هوش و قوای دهنی به شدت کاهش یابد و بیماریهای مختلفی سراغ برد بیاید!
3) غذای سالم
استفاده از غذای ناسالم ستم در حق دستگاه گوارش است. عذای ناسالم گاهی برای همه ناسالم است و گاهی برای یک فرد خاصی بخاطر بیماری که دارد ناسالم است!
متأسفانه شکمبارگی سبب می شود انسان نه مقید به حلال و حرام باشد و نه از پرخوری پرهیز کند و نیز توجهی به سلامت غذایی که می خورد نداشته باشد! به همین خاطر است که اسلام به شدت با شکمبارگی مقابله نموده است!