مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَدْعُو إِلَى غَضَبِکَ أَوْ یُدْنِی مِنْ سَخَطِکَ أَوْ یَمِیلُ بِی إِلَى مَا نَهَیْتَنِی عَنْهُ أَوْ یَنْآنِی عَمَّا دَعَوْتَنِی إِلَیْهِ

در جلسه قبل معنی لغات بند سوم دعای استغفار - متن فوق - را گفتیم و کمی هم توضیح دادیم.

در این جلسه می خواهیم درباره ترتیب جملات این بند از دعا سخن بگوییم.

امام علیه علیه السلام در این قسمت از دعا، مراحل شکل گیری گناه را توضیح می دهند.

گناهانی که موجب خشم خداوند می شوند، گناهانی است که عذاب الهی را در پی دارد. چون خشم خداوند به معنای عقاب اوست.

خداوندی که حلیم است، خشمش بجاست! حلیم به کسی می گویند، که در مقابل سفیه و جاهل خشمگین نمی شود. ولی وقتی همین فردِ بردبار، خشمگین می شود، یعنی طرف مقابلش دیگر سفیه و جاهل نیست! کار زشتش از سر سفاهت و حماقت و کمبودهای ذهنی اش نیست! می فهمد و کار زشت انجام می دهد.

در قرآن اشخاصی مورد خشم خداوند قرار گرفته اند، کسانی هستند که به اندازه کافی مدارا با آنها صورت پذیرفته است:

کفر (بقره: 60) و نفاق (مجادله: 14)، دور زدن قانون شریعت (مائده: 60)، قتل عمدی مؤمن (بقره: 61؛ آل عمران: 112؛ نساء: 93)، فرار از میدان جنگ (انفال: 61)، انواع طغیان در مقابل خداوند (طه: 81)؛ سوء ظن به خداوند (فتح: 6)

انسان چگونه خداوندِ حلیم و حکیم را بخشم آورده است؟ (یُدْنِی مِنْ سَخَطِکَ):

انسان قبل از مرحله خشم، سخط خداوند را ارزانی خودش نموده است. رضایت او را از خودش سلب کرده است. او مثل سابق دیگر در پی این نبوده است که آیا خداوند از این کار من راضی هست یا نه؟ (آل عمران: 162) 

حال انسان چگونه به این مرتبه سقوط می کند، که دیگر رضایت خداوند برایش مهم نیست؟ (یَمِیلُ بِی إِلَى مَا نَهَیْتَنِی عَنْهُ):

او در خود احساس تمایل می کند به محرمات الهی. و به این تمایل نیز جواب مثبت می دهد. او در این مرحله نمی خواهد خداوند را از خودش ناراضی کند، فقط به گناه تمایل دارد و مقابل این تمایل هم نمی ایستد. (محمد: 28)

چرا انسان تمایل به گناه پیدا می کند؟ (یَنْآنِی عَمَّا دَعَوْتَنِی إِلَیْهِ):

زیرا از آنچه خداوند دستور داده است به آرامی و با میل خودش دور می شود. 

نتیجه این که بی میلی به نماز و انجام دیگر واجبات سبب تمایل به گناه می شود و تمایل به گناه سبب مهم نبودن رضایت خداوند می گردد و این موجب عدم رضایت خداوند می شود، و نهایتا خداوند از بنده اش خشمگین می گردد.

پس واجبات حفاظ محرمات هستند و پرهیز از هر رتبه از محرمات، حفاظ ارتکاب محرمات با درجه حرمت بالاتر می باشند.

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 3:
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَدْعُو إِلَى غَضَبِکَ أَوْ یُدْنِی مِنْ سَخَطِکَ أَوْ یَمِیلُ بِی إِلَى مَا نَهَیْتَنِی عَنْهُ أَوْ یَنْآنِی عَمَّا دَعَوْتَنِی إِلَیْهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
ترجمه: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هرگناهی که مرا به سوی غضبت فرا میخواند؛ یا مرا به سوی خشمت نزدیک میسازد؛ یا مرابه سوی آنچه که نهی ام کرده ای می کشاند؛ یا از آنچه که مرا به سوی آن دعوت نموده ای دور می نماید؛ پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهتری آمرزندگان.
لغت:
غضب، به صخره سخت، «غضبة» گفته می شود. و به همین مناسبت به حالتی که انسان تحت تأثیر هیجانات درونی پیدا می کند و طبق آن در خود احساس قدرت و سختی و عدم انعطاف می کند، غضب گفته می شود.
وقتی حالات انسانی را به خداوند نسبت می دهیم، منظور آثار آن حالات است!
این که گفته می شود: «خشم خداوند» یعنی اراده خداوند بر عذاب. زیرا کسی که خشمگین می شود در پی مجازات نمودن کسی است که او را بخشم آورده است.
همچنین است وقتی گفته می شود: «خداوند رؤوف است» و یا «خداوند ملول می شود» و یا «خداوند دانست» و یا «ما شما را فراموش کردیم آنگونه که شما ما را فراموش کردیم» و یا «خداوند شما را یاد می کند وقتی شما او را یاد کنید» و ... دیگر انتسابهایی که مفهوم انسانی آن در شأن خداوند متعال نیست!
بسیاری از صفات فعلی خداوند از این قبیل است! منظور از انتساب این صفات، انتساب رفتارهای متناسب با آن است!
دنو، (یدنی) به معنای نزدیکی همراه با انحطاط و پایین بودن است. بر این اساس مناسب دو واژه گناه و سخط، دنو است نه قرب.
سخط؛ به معنای عدم رضایت است. پس نسبت به غضب، از شدت کمتری برخوردار است!
میل، اگر با «الی» بیاید به معنای رغبت است و اگر با «عن» بیاید به معنای ضد رغبت است. پس میل در دعای فوق، به معنای رغبت است.
نأی، به معنای تأخیر و مکث همراه با میل به دوری است. گناهانی است که به نرمی انسان را از انجام طاعات دور می سازد.
شرح:
در این بند از دعای استغفار، حضرت به گناهان از زاویه دیگری نگاه می کند و آن نگاه به مقدمات گناه است.
مقدمات گناه، انسان را وادار به گناهانی می کند که نتیجه اش خشم خداوند، عدم رضایت او، ارتکاب محرمات الهی و دوری و بی میلی به طاعات است.
توبه و طلب استغفار بدون بررسی آنچه سبب گناهان شده است بی معنی است. توبه، یعنی علاج آسیبی که روح زده شده است! پس باید مانند بیماری جسمی، در پی علت آن بود.
وقتی در دعای فوق از خداوند مغفرت اموری را می خواهیم که ما را به گناهانی فرا می خوانند که خشم و سخط خداوند را بدنیال دارد، یعنی باید این امور را بشناسیم!
شناخت مقدمات گناه ساده است! اصلا نیازمند معرفتی خاص نیست و الا حضرت در این دعا از این امور سخن می گفت.
هر انسانی طبق تجربیاتی که از گناهانش دارد می تواند بخوبی صدای گامهای شیطان را بشنود. این که قرآن می فرماید: بل الانسان علی نفسیه بصیره و لو القی معاذیره (قیامت: 14) یعنی همین!
انسان بخوبی می تواند هم حرارت گناه را که با نزدیک شدن شیطانی که از آتش آفریده شده است حس کند و هم حرارت خشم خداوند را بخوبی احساس کند. کافی ایست جلوی عذر و بهانه ها را بگیرد و خودش را نفریبد و به ندای درونی و فطری خود توجه کند و برای عقلی که او را هشدار می دهد، احترام قائل شود.
انسان به طور فطری سراغ گناه نمی رود و از آنجام آن وحشت دارد و به او اضطراب دست می دهد. شیطان برای این که این دفاع طبیعی انسان در مقابل معصیت را بشکند، به وسوسه نسبت به اموری روی می آورد که مشتبه و مشکوک است.
دین مقدس اسلام آمده است برای این که ما را نسبت به همین امور مشکوک و مشتبه، آگاهی دهد.
بسیاری از پرهیزهای شرعی، پرهیز از اموری است که بظاهر بی زیان و یا کم زیان هستند.
مثلا خوردن مقدار کمی شراب، و یا بیرون بودن کمی از موی زن و یا تصرف کمی در مال غیر، و مانند اینها، در ظاهر زیان مهمی متوجه انسان نمی کند، ولی همه اینها مقدمات زیانهای بزرگتر هستند.
و نیز وجوب انجام بعضی از کارها مثل عبادات و یا لزوم انجام انفاقات واجب با قصد قربت و رعایت حدود آن، بظاهر کارهایی کم ثمر و بی ثمر به نظر می رسد، ولی آنها را به عنوان عوامل بازدارندگی معصیت نگاه کنیم، تحلیل ما در باره چرایی این امور متفاوت خواهد شد.
به همین خاطر است که تسلیم بودن رکن دین است! اگر قرار باشد ما تنها بر اساس فطرتی که شناخت زشتیها به او تعلیم داده شده است، با مسائل برخورد کنیم، فطرت ما در تشخیص بسیاری از مقدمات گناه عاجز است.
و باز به همین خاطر است که بعضی تنها قسمتی از دین را اخذ می کنند و دیگر قسمتهای بهداشتی - روحی آن را پس می زنند مگر این که فرهنگ جامعه اشان آن را پذیرفته باشد!

پاورقی - شعبان، ماه عاشورائیان

| شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۵۵ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


حلول ماه شعبان المعظم را تبریک عرض می کنم.
هر ماه لقبی دارد. محرم الحرام، صفر المظفر ... رجب المرجَّب، شعبان المعظم، رمضان المبارک ...
در میان ماه های قمری تنها شعبان است که به «بزرگ شده» «تعظیم گشته» نامیده شده است.
نیمه این ماه ارزش شب قدر را دارد. حتی قسمت نخست مراسم قدر و تقدیر، در این شب صورت می پذیرد و مابقی آن در سه شب معروف ماه رمضان!
در ماه شعبان، شعبه های خیر بروی انسانها گشوده می شود. انسانها که غالبا بخاطر گناهانشان، توفیق کمتری برای انجام کارهای خیر دارند، با آمرزشی که در ماه رجب پیدا نموده اند، توفیقاتشان در ماه شعبان زیاد می شود.
با پاکی ماه رجب، و آزینی که از کارهای خیر در ماه شعبان نصیب بندگان می شود، آنها آماده رفتن به میهمانی خداوند در ماه رمضان می شوند.
ارزشمندی این ماه سبب شده است تا ولادت عاشورائیان در این ماه باشد. سرور شهیدان، ابا عتد الله الحسین علیه السلام؛ سرور اصحاب امام، قمر بنی هاشم علیه السلام؛ طلایه دارد اسیران آل الله، امام سجاد علیه السلام و در آخر ثار الله و منتقم  خون امام، آن که قائم است و منتظر قیام برای تسویه حساب با همه آنها که در مقابل تکر حسینی ایستادند و یا آن را یاری نکردند.
امروز، چهارم شعبان، روز ولادت حضرت عباس علیه السلام است!
سقایی حضرت، نکته عمیقی در خود نهفته دارد. اطاعت بی چون و چرای ایشان از مولای خود برای آوردن آب برای بچه ها آن هم آوردن آب از جایی که چهار هزار تیرانداز از آنها محافظت می کنند در همین مشک نهفته است. اطاعت از امام و شفقت بر کودکان. اطاعت از بزرگترین خورشید هستی، و مهربانی بر ستارگان کوچک بنی هاشم!
آن اطاعت و این شفقت، از عباس، قمر می سازد. نور را از خورشید می گیرد و بر ستمدیدگان می تابد. او می شود قمر بنی هاشم!
وقتی دست راستش را می زنند، مشک را به دست چپش می دهد و رجز می خواند که: انی احامی ابدا عن دینی. دین عباس مشک اوست که باید از آن حمایت و مواظبت کند. مشک همان اطاعت و شفقت است. دو عنصری که چون نبود حسین و بهترینهای آن دوران و همه دوران، به مسلخ رفتند و هنوز هم به مسلخ می روند.
آن اطاعت و آن شفقت، عباس را دربان حسین تا روز قیامت نمود. هر کس می خواهد به زیارت مولای کل مشرف شود باید از عباس اجازه بگیرد. خدمت ایشان ابتداء برسد.
یادش بیاید که زیارت بی معرفت تنها سفری تفریحی است.
یادش بیاید که زیارت تجدید عهد است با امام. تجدید عهد بدون آن که بداند مفاد عهدنامه چیست، بیشتر به سخریه می ماند.
هر امامی عهدی دارد. تعهدی با خداوند نموده است که کاری انجام دهد و رکنی از دین را برافراشته سازد. و زائر هر امامی نیز همان عهد را با امام مزور می بندد که در حد توانش راه امام را ادامه دهد.
امام حسین علیه السلام، کارش این بود که اگر وقتی رسید که دین جز با کشتن تو زنده نشد، جانت فدای دین! پس دین اسلام مهمتر از جان حسین است. آنها که دین را در تمام عرصه ها زنده می سازند، کمک به خون حسین می کنند که هدر نرود.
آنها که از ریخته شدن خون حسین غمزده اند، خب کاری کنند تا این خون هدر نرود.
شما خواننده عزیز تلاشی بکنید! هم در تقوای و اخلاق خود و هم در تبلیغ دین در محیط خانواده و اقوام و همسایگان و دوستان و هم در فضای مجازی!
این بهترین کار خیر در این ماه شعبان است که شعبه های خبر بروی انسان گشوده شده است!