مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱۵ مطلب با موضوع «هشت رذیله :: ستمگری :: حقوق :: حق نفس» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


ستمگری رذیله ای است که همه انسان ها رذیله بودنش را قبول دارند. همه می دانند که باید به حقوق دیگران احترام گذاشت.
دین آمده است تا برای این قانون کلی که همه می دانند بخشنامه تهیه کند و آن را به طور کامل عملیاتی سازد. این «حقوق دیگران» را برای انسانها توضیح دهد و برای تجاوز به بعضی از مهمترین این حدود، مجازات دنیوی مشخص کند.
پای انسان نیز بر ذمه او حق دارد زیرا در خدمت او همچون مرکبی، عمل می کند.

از «پا» نباید در جهت معصیت خداوند بهره برد. نباید جایی رفت که خداوند راضی به حضور بنده اش در آن جا نیست!

رفتن به مجالس گناه و یا هر جا احتمال گناه در آن قوی است سبب ستم به حق پا می گردد.

مجالس گناه مثل مجلسی که در آن شراب می نوشند و یا در آن بدگویی مؤمنی می شود و یا در آن توطئه ای بر علیه مسلمانی و یا بر علیه جامعه اسلامی ریخته می شود و یا در آن قرار است رقص و آواز باشد و یا در آن سخنان ضد دینی زده می شود و یا در آن کسی از دین تفسیر شخصی اش را ارائه می دهد بی آن که سخنش مستند به نصوص قرآن و حدیث باشد. و یا ...

و نیز بیرون رفتن زنان از منزل بدون این که ضرورتی داشته باشد کاری است که خدوند از آن راضی نیست و در نتیجه استفاده ظالمانه از «پا» می باشد.

همچنین رفتن به مکان غصبی نیز چائز نیست حتی اگر عبوری باشد. بر این اساس عبور نمودن از زمینی برای میان بر زدن، تصرف ظالمانه محسوب می شود و علاوه بر ستم در حق مالک آن زمین، ستم در حق «پا» نیز هست!

رفتن سر قرار دوست غیر همجنس نامحرم و قدم زن با او و نیز رفتن سر قرار و قدم زدن با دوست همجنس غیر خدایی نیز از مصداق های ستم به حق «پا» و رعایت نکردن حق آن است!

در طرف مقابل رفتن به مکانهای مذهبی برای عبادت خالصانه خداوند خصوصا پیاده رفتن به آن مکانها مورد رضایت خداوند بوده و تشکری است که انسان از داشتن نعمت «پا» می کند. 

و نیز:

رفتن برای شرکت در دفاع و یا جهاد بر علیه کفار و فتنه گران.

رفتن برای زیارت والدین و دوستان خدایی

کمک به نیازمندان و آشتی دادن بین دو مؤمن

تبلیغ دین خداوند و شرکت در راهمپیمایی ها برای اظهار ولایت به مقام عظمای ولایت و نیز تبری جستن از دشمنان کنونی اسلام، آمریکا و اسرائیل.

ورزش با هدف قدرت گرفتن جهت خدمت به خداوند و نیز حفظ سلامتی

اصولا حرکت برای انجام عملی صالح و خداپسندانه هرچه بیشتر از «پا» استفاده شود و با پای پیاده حرکت صورت گیرد اجر و ارزشی بیشتر برای آن کار منظور می گردد. بر همین اساس بجای این که انسان اوقاتی را برای پیاده روی اختصاص دهد می تواند استفاده اش را از وسیله نقلیه به حداقل برساند و بیشتر مسیرها را پیاده رفت و آمد کند تا هم ورزش کرده باشد و هم کارهای صالحی را که در شبانه روز انجام می دهد از ارج و قرب بیشتری برخوردار باشد.

سلام علیکم - بسم الله


بحث در رابطه با ستمگری بود و تجاوز به حقوق و این که باید حقوق را شناخت.

در میان حقی که اعضای بدن بر گردن ما دارن از حق زبان و چشم گفتیم و حال نوبت به گوش رسیده است.

گوش در کنار چشم دو دریچه بسوی قلب هستند و گوش در این میان دربی گشاده تر است زیرا بسیاری از مفاهیم خیر یا شر را تنها از راه گوش می توان به قلب رساند.

بعضی ها گوش دارند ولی با آن نمی شنوند. لهم آذان لا یسمعون بها برایشان گوشهایی است ولی با آن نمی شنوند. انگاری کر هستند. (اعراف: 179؛ 195؛ حج: 46)

حرف حق به گوششان سنگین است! لجبازند. آنها هم رذیله لجبازی را دارند و هم ستمگری را چرا که باید از نعمت گوش برای شنیدن حرف حق استفاده کنند ولی این کار را نمی کنن!

از گوش برای شنیدن حرفهای دروغ، بدگویی دیگران، تمسخر دیگران، بافته هایی به اسم دین، موسیقی های مخدِّر و دیگر سخنان یاوه استفاده می کنند.

وقتی گوش به سخنان باطل عادت کند، از شنیدن سخنان حق احساس ناخوشایندی می کند. حق برایش تلخ می شود زیرا باطل را شیرین یافته است. نمی شود هم باطل را  شیرین احساس کند و هم حق را دلپذیر! بالاخره یکی از ایندو باید تلخ و سنگین و ناباور جلوه کند. چون با آمدن یکی دیگری می رود.

حق همیشه ساده و فهمش آسان است و این باطل است که برای اثبات خود باید تلاش کند و آسمان ریسمان کند تا خودش را درست و صحیح نشان دهد. ولی گوش وقتی تحت فرمان نفس اماره قرار گیرد و در ادامه شیطان نیز به میدان بیاید و مدام باطل را بر او بخواند، آن وقت است که فهم باطل ساده می شود و فهم جق پیچ پیدا می کند!

تطهیر قلب از گناه و پذیرفته شدن توبه سبب می شود تا گوش به وضعیت اولیه خود برگردد و حق را براحتی بپذیرد و از شنیدن باطل مضطرب شود و آن را ناخوشایند ببیند!



سلام علیکم - بسم الله


از ستمگری می گفتیم و این که ستم چهارمین رذیله از هشت رذیله ای است که همه انسانها آنها را رذیله می دانند.
ستم، تجاوز به حقوق دیگران است. ستم به اعضای بدن هم، مصداق نقض حقوق دیگران است زیرا بدن امانتی است دست ما که باید از آن درست استفاده نمود و الا همین نعمت می شود باعث عذاب و رنج.
از میان اعضای بدن چشم حایگاه رفیعی دارد. اینهمه زیبایی که در خلقت وجود دارد بسیاری از آنها فقط باچشم قابل درک است. خداوند عجب آزین کرده است جهان را برای این بشر!
با چشم می شود عبرتها گرفت. از این همه پدیده های پیرامون پندها شنید! به شرط آن که از قالبشان عبور کرد و به معنایشان رسید. «معنی»، یعنی مقصود و مقصود از همه آنچه در پیرامون آفریده شده است، شنیدن پیام آنهاست!
پیام پاییز، ریختن جلوهای سبز است و زمستان موی سفید است و پایان کار پس باید کاری کرد!
پیام باران، باریدن بر سنگ و خاک، بر مرداب و رود است! باید به وقت لطف و کرم، کسی را بی نصیب نگذاشت!
پیام خورشید هم همان پیام باران است و اگر شبی هست و آفتابی نیست، تقصیر زمین است که به خورشید پشت نموده است!
پیام گل، دیده شدن است و بعد پژمردگی و الا تا غنچه بود و محجوب، طراوت در درونش همچنان موج می زد!
پیام آب، پاکی است که با آن می شود چرک و نجس را شست و پاکیزه نمود. با بدی نمی شود بدی را پاسخ گفت!
پیام خاک فروتنی است زیرا که از هر در بسته ای وارد میشود و هیچ طاقچه ای درون قلبی نیست مگر این که می توان با فروتنی روی آن نشست!
پیام درخت استواری تنه به اندازه قدرت ریشه است! پس باید بیش از آنچه می نمائیم، باشیم!
پیام ...
پیام یک لیوان آب تناسب ظرفیت و رحمت است! می خواهی بیشتر رحمت نصیبت شود، ظرفیتت را بیشتر، تحملت را افزونتر کن!
هزاران پیام در هزاران پدیده اطراف است پس اگر رو به هر سویی کنی می توانی در هر نگاهی بر هر چیزی، عبرتی بگیری و این مهمترین کارکرد چشم است!
ولی افسوس که از چشم برای شعله ور نمودن هوس و فرو رفتن بیشتر در غفلتها استفاده می شود.
چشمانی که از نامحرم درویش نمی شود،
چشمانی که از زل زدن به اموال اغنیاء دست بر نمی دارد.
چشمانی که پر کینه می نگرد!
چشمانی که پر از اندوه از امور مادی است!
چشمانی که به تمسخر می نگرد!
چشمانی که کرشمه هایش کمان تیرهای مسموم است!
چشمانی که خسته و وامنده است!
چشمانی که ...
چشمانی که بی منظور می نگرد! زیاد می خوابد،
چشمانی که موقع سخن گفتن بین مخاطبین به عدالت تقسیم نمی شود!
چشمانی که شرم نمی کند!
...
حق این چشمها اداء نشده است و به آنها ستم شده است و باید از این همه ستم توبه نمود!
 



سلام علیکم - بسم الله


بحث ما درباره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله ای بود که همه انسانها به رذیله بودن آنها اذعان دارند فارغ از هر دین و اندیشه ای که داشته باشند!

ستمگری تجاوز به حقوق است! هر نعمتی و از آنجمه نعمت اعضای بدن، داری حقی بر گردن ماست! وظیفه ای است که باید طبق آن عمل نمود تا در نتیجه بهترین استفاده را از نعمت اعضای بدن برد!

در میان اعضای بدن زبان از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا دیگر اعضای بدن در دیگر حیوانات نیز وجود دارد ولی زبان و قدرت گویایی تنها در انسان است و خداوند برای همین درجه از اهمیت است که نعمت «بیان» را بعد از نعمت خلقت انسان مطرح می کند (الرحمن: 4)

زبان منشأ زشتیهای بسیاری است. این زشتیها عبارت است از:


1.                   احترام زبانی به فاسق و منافق و کافر

2.                   ادعای گناه نکرده

3.                   از خدا درخواست بیجا کردن

4.                   از خدا شکوه کردن

5.                   اظهار پشیمانی از انجام کار نیک

6.                   اظهار تعجب از قدرت خداوند

7.                   اظهار خشم بیجا

8.                   اظهار خواری

9.                   اظهار زبانی بخل

10.               اظهار زبانی حرص

11.               اظهار زبانی حسد

12.               اظهار زبانی طمع

13.              اظهار زبانی عُجب

14.               اظهار زبانی کبر

15.               اظهار زبانی لجاجت

16.               اظهار سوء ظن نابجا

17.               اظهار شهوت حرام

18.               اظهار عشق حرام

19.               اظهار فقر و تنگدستی کردن نابجا

20.               اظهار کسالت

21.               اظهار کینه

22.               اظهار ناامیدی کردن از خداوند

23.               اظهار ناشکیبایی

24.               افشاء سر

25.               ایجاد شبهه اعتقادی

26.               ایمنی از مکر خداوند

27.               با القاب زشت دیگران را خواندن

28.               با دشمنان خدا اظهار دوستی کردن

29.               با زن نامحرم شوخی کردن

30.               با صدای بلند نزد معصوم سخن گفتن (طوری که بی احترامی به ایشان باشد)

31.               بدعت

32.               به پدر و مادر اُف گفتن

33.               به ناحق شهادت دادن

34.               پاسخ دادن به سؤالی که از دیگری شده است!

35.               پریدن بین سخن دیگران

36.               پیشگویی و کهانت

37.               تجسس نابجا

38.               تحقیر دیگران

39.               تضعیف مسلمین

40.               تفاخر

41.               تفسیر به رأی کردن قرآن

42.               تلاوت غنایی قرآن

43.               تمسخر

44.               تهمت

45.               چاپلوسی

46.               چون و چرا کردن در کار انبیاء

47.               چون و چرا کردن در کار خدا

48.               خصومت (درگیری لفظی)

49.               خواندن شعر بدون حکمت

50.               خودستایی نابجا

51.               ِدروغ

52.               دروغ بستن به خداوند

53.               دشنام

54.               دعا برای ماندگاری ستمگران

55.               راز خود را بی جهت بی دیگری گفتن

56.               ریای زبانی

57.               سخن بدون علم

58.               سخن بدون فکر

59.               سخن بی فایده زیاد

60.               سخن چینی

61.               سخن گفتن هنگام قرائت قرآن

62.               سخنی بر خلاف تقیه گفتن

63.               سعایت (گزارش بر علیه مؤمن نزد ظالم دادن)

64.               شوخی زیاد

65.               طرح سؤالاتی که پاسخش ناخوشایند است!

66.                طعن و شماتت (و سرزنش)

67.               طلب مغفرت برای منافقین و کفار

68.               عذرتراشی برای ظلم ظالمان

69.               غنا

70.               غیبت

71.               غیر خدا را پرستش کردن

72.               فال بد زدن

73.               فریب

74.               قَذف (نسبت زنا و یا لواط دادن)

75.               قسم خوردن غیر ضروری

76.               قصه گویی های بی حکمت

77.               کفران زبانی نعمت

78.               گفتن سخنان شرم آور

79.               گفتن سخنان کفر آمیز

80.               گناه خود را بر گردن دیگری انداختن

81.               لعن و نفرین (نابجا)

82.               مذمت بیجا

83.               مراء و جدل

84.               مشورت غیر خیرخواهانه دادن

85.               منّت گذاردن

86.               نیشدار سخن گفتن

87.               وسوسه

88.               وعده دروغ دادن

برای مطالعه مستندات زشتیهای زبان اینجا را کلیک کنید!

هشت رذیله 137 / ستمگری 4 / حقوق 3 / حق نفس 1

| پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله انسانی بود. گفتیم ستمگری یعنی تجازو به حقوق. پس  بایسته است تا انواع حقوق را بخوبی بشناسیم تا بتوانیم خود را از هر گونه ظلم و ستمگری محفوظ داریم!

حق نخست حق الله بود و حق بعدی حق نفس است!

نفس شامل جسم و روح می شود! مهمترین اعضای جسمی چشم، گوش، زبان، دست، پا، دندان، مو و پوست و همچنین دستگاه گوارش و دستگاه تناسلی است!

و قوای روحی شامل قدرت تعقل، حافظه، تخیل، وجدان و نبوغ می شود!

هر کدام از موضوعات فوق، عنوانی مستقل برای بررسی است و آنچه تحت عنوان «نفس» از آن بحث می شود وجود انسان است! خلقت اوست! همه ویژگی های ممتاز جسمانی و روحانی اوست!

هر یک از ما اصل خلقتمان و اصل انسانیتمان نعمتی است که با شناخت هدف از خلقتمان و گام برداشتن در مسیر این هدف، می توان شکر این نعمت را بجای آورد و حق آن را ادا نمود!

نفس انسانی عظیم ترین پدیده خلقت است آنگونه که برای درک حقیقتش دانش کمی در اختیار بشر گذاشته شده است (اسراء: 85) هر چند بشر تلاش زیادی برای درک حقیقت «خود» نموده است!

حقیقت نفس انسانی آنقدر پر ارزش است که خداوند می فرماید: من از روح خودم در آن دمیدم! (حجر: 29؛ ص: 72) یعنی انسان دارای روح الهی است! اضافه «روح» به «الله» اضافه تشرفی است! برای این است که رفعت جایگاهی را نشان دهد! مثل بیت الله.

روح انسان تصمیم گیرنده است! نیروی اختیار و برگزیدن است! قدرت تصمیم، برترین نیرویی است که خداوند به انسان عطا نموده است!

و همچنین بدنی که خداوند به انسان بخشیده است هر چند در ظاهر و در مقایسه با دیگر حیوانات ضعیف به نظر می رسد ولی قدرت بالایی برای تطابق خود با محیط و شرائط زندگی دارد. انسان می تواند با اندکی از مایحتاج زندگی، بسازد و نیز می تواند خود را به شدت محتاج بیشترین اسباب مادی کند!

و نیز مغزی که جزء بدن است آنقدر قدرت دارد که بتواند همه جهان را به تسخیر علمی خود درآورد و از آن برای بهبود شرائط زندگی خود استفاده کند آنگونه که در این زمان پیشرفتهای فراوان انسان را در زمینه های مختلف شاهد هستیم!

نفسِ نفیس انسانی، و روح الهی که در او دمیده شده است و مغزی اینچنین قدرتمند و اعضای سازگار با محیط، بدون این که تکلیفی را بر عهده انسان بیاورد به او داده نشده است!

هدف از خلقت انسانی اینچنین پر قدرت، این است که در عین استفاده از قدرت خود، همه قدرت خود را از آنِ خداوند بداند و جز به فرمان او از نیروی خویش استفاده نکند!

به تعبیر دیگر هدف از خلقت انسان اظهار عبودیت و بندگی است! (ذاریات: 56) که لازمه این اظهار، پایبندی به دین است زیرا این دین است که سخن خداوند و خواسته او را به انسان ابلاغ می کند و به او می گوید باید چگونه از آنچه خداوند به او عطا نموده است بهره ببرد!