هشت رذیله 11 / ناسپاسی 8 / معلم 3
سلام علیکم - بسم الله
«بقر» به معنای شکافتن شکم است. علمی که سینه امام علی علیه السلام را تنگ نموده بود و بارها از مردم خواسته بود تا از ایشان آن را طلب کنند و می فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی»، امام محمد باقر علیه السلام آن را نشر دادند. پس از ایشان امام جعفر صادق علیه السلام راه پدر را ادامه دادند و آنچنان موجی از همه علوم اهل البیت علیهم السلام را بروز دادند که فقهی بنام فقه جعفری شکل گرفت و دنیا را آمده مدیریت اسلامی نمود.
همانطور که در قسمت والدین عرض کردم، عنوان را باید از شخصیت جدا نمود. پلیس راهنمایی و رانندگی فرمان که می دهد باید آن فرمان را اطاعت نمود. مهم نیست این پلیس آدم خوبی است و یا آدم بدی است. مهم آن است که او پلیس و مأمور اجرای قانون است و تخطی از فرمان او توهین به قانون است و توهین به قانون سبب تضعیف قانون و رواج ستم در جامعه می شود.
و یا وقتی پزشکی توصیه ای می کند، مهم نیست این پزشک مسلمان است یا کافر است! مؤمن است و یا مؤمن نیست، مهم آن است که او پزشک است و اگر به مریض گفت: «روزه نگیر!» او باید اطاعت کند و اگر روزه بگیرد، روزه اش صحیح نیست و وقتی بهبودی یافت باید روزه اش را قضا کند.
عنوان معلم هم تبعیت از همین قانون می کند. وقتی انسانی به ما مطلبی را آموخته است، در حقیقتا ابزاری گشته است که خداوند از طریق او ما را مورد تعلیمش قرار داده است. ابرازی که خداوند مورد استفاده قرار داده است، مقدس است.
چنانچه پولی که شما صدقه می دهید، ابزاری است که خداوند توسط آن، فقیر را بی نیاز می کند. این پول مقدس می شود. به همین خاطر امام باقر علیه السلام وقتی پولی را در دست فقیر می گذاشتند، آن پول را می گرفتند و می بوسیدند و دوباره به فقیر بر می گردانند و می فرمودند: «دست خداوند به آن خورده است زیرا خداوند در قرآن می فرماید: ان الله یأخد الصدقات. این خداوند است که صدقه ها را می گیرد.»
هر آنچه منسوب به خداوند شود، تقدس می یابد مثل تقدس مسجد، سادات، حرم امامان علیهم السلام، سجاده، مهر و تسبیح، کاغذی که بر آن قرآن نوشته شده است، عالم دینی، پیشانی مؤمن، ضریح قبور ائمه اطهار و فرزندانشان علیهم صلوات الله و ...
حال این انتساب هر چه بیشتر شود، و خداوند از این ابزار، بیشتر برای لطف بندگانش استفاده کند، آن شیء و یا آن کس، ارزشی افزونتر و عنوانی مقدس تر می باید.
هر چه معلمی، بیشتر به شما آموخته باشد و آنچه را که آموخته است بیشتر منسوب به خداوند باشد و شما در پرتو نور علم، بیشتر مسیر خروج از تاریکی را پی گرفته باشید، عنوان آن معلم ارج و قرب افزونتری می یابد.
خداوند که مکانی ندارد تا انسان بتواند قرب به او را حس کند و ارادتش را بخداوند بصورت مادی نشان دهد. در این جاست که والدین و معلمین می توانند به کمک شیدایی که به دنبال قرب به خداوند است بیایند.
سؤالی که مطرح است این است که در ارزشمندی الهی معلم، آیا تفاوتی هم می کند که او چه مطالبی به انسان بیاموزد؟ آیا حتما باید از دین بگوید؟
پاسخ این است که در ارزشمندی عالم، تنها علم او دخیل است. علم غیر از وهم است. علم دریچه ورود به واقعیت و بیرون آمدن از تارهای ذهن و دنیای ذهنی و خودساخته است.
این دریچه مهم نیست از طریق علوم تجربی باز شود و یا از طریق علوم انسانی و یا ریاضی و یا دینی.
هر چه انسان بیشتر علم بیاموزد، از تار ذهن و نفس بیشتر خلاص می شود و بهتر یاد می گیرد که حقیقت، واقعیتی بیرون از ذهن است که باید به آن رسید و کرنشش کرد و هرچه بر خلاف آن در ذهن و تصور و باور است باید دور ریخت و از آنها توبه کرد و تبری جست.
اگر حقیقتا هر معلم و هر متعلمی بتواند حق محور باشد و سینه اش را برای دریافت حقیقت باز بگدارد و مزاحمین در مسیر را کنار بزند و از حسادتها و خودپسندیها و اغراض مادی خود را برهاند و وقتی پژوآک حقیقت را در دورن خودش شنید، بدون آن که کاری داشته باشد به این که صدا از دهان که بیرون آمد: دشمن بود یا دوست؟ موافق بود یا مخالف؟ کوچک بود یا بزرگ؟ استاد بود یا شاگرد، و در مقابل حقیقت کرنش کند و آن را تصدیق نماید و آن را نشر دهد و اگر تا حال غیر آن می اندیشیده است، اعتراف به خطا بودن اندیشه قبلی اش بکند، یقین بدانید این شخص به بالاترین معارف دینی خواهد رسید هر چند ممکن است فعلا حتی مسلمان نباشد.
همه علم نور است! همه عالمان خشیت از خداوند دارند. (فاطر: 28) خشیت از خداوند یعنی هراس از شکوه خلقت. خلقت پر عظمت پروردگار هستی. شکوهی که آنقدر سینه را پر می کند که می خواهد جانت را بگیرد. در آن حال از تعجب و شگفتی عبور می کنی و به هراس و ترس می رسی. نه ترسی مانند آنچه تجربه نموده ایم! الهی که برسم به آنچه می نویسم و برسید به آنچه می خوانید!
با این مقدمه روشن شد که مقام هر معلمی قابل ارج گذاری است. هر چند در این میان آنها که علم دین را میاموزانند از سینه ای فراختر نسبت به دیگران برخوردارند و دانش آموزان خود را در مراحلی بالاتر از دیگر مراتب راهبری می کنند و در نتیجه از ارجی بیشتر و احترامی افزونتر و تکریمی زیادتر برخودار خواهند بود.
ولی نباید این حقیقت تلخ ناگفته بماند که بعضی عالمان دین، تنها ذهن خود را انبانی از اطلاعات حفظی دینی نموده اند ولی سینه خود را بروی حقائق ساده ای هم هنور نگشوده اند.
ولی نباید وجود این نوع از موجودات خداوند، اصل کلی ما را خدشه دار کند. اصل کلی این است: هر که به شما علمی یاد داد و یکی از ملیاردها سلول مغزتان آینه حقیقت نمود، باید مورد تکریم قرار گیرد بخاطر همان توضیحی که دادم!
همین مقدار فعلا بس باشد!
شب بخیر!
- ۰ نظر
- ۱۰ مهر ۹۳ ، ۰۰:۴۶