مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفکر در صفات الهی» ثبت شده است

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 57

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَدْعُو إِلَى الْکُفْرِ وَ یُطِیلُ الْفِکْرَ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَجْلِبُ الْعُسْرَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کفر میکشد و فکر و تحیّر را زیاد میکند، و موجب فقر میشود و سختی را پیش میکشد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

در این بند از دعای استغفار از دو اثر دیگر گناه سخن به میان آمده است: کفر و فقر!

* سه توضیح برای این بند از دعا وجود دارد:

توضیح اول در باره رابطه بین کفر و فقر است.

هر یک از کفر و فقر، تهیدستی یکی از ابعاد زندگی انسانها را روشن می سازد. بعد معنوی و بعد مادی!

کفر، تهیدستی معنویت است و فقر، تهیدستی مادیت!

اگر می خواهید کمی به حقیقت تأسفبار کفر و فقر معنوی پی ببرید نگاه کنید به تهیدستان که در بیغوله ها زندگی می کنند با جامگانی کهنه و بدنهایی کثیف و اخلاقهایی فاسد.

کفار هر چند ظاهرشان تمییز و منازلشان فاخر باشد ولی درونشان کثیف و بهم ریخته و فاسد است! و این خاصیت دنیاست که نمی گذارد باطن انسانها به ظاهرشان نم پس دهد و آن را تحت تأثیر قرار دهد.

در مقابل کفر و فقر، ایمان و ثروت است!

اگر می خواهید زیبایی درونی مؤمنین را مشاهده کنید ببینید ثروتمندان چه دنیای با شکوهی دارند! هر چه میخواهند در دسترس آنها آن هم از بهترین نوعش هست! مؤمنین نیز این چنین هستند. دنیای معنویشان بسیار باشکوه است! آنها هر چه از معنویات بخواهند در دسترس خود دارند. آنچه آنها دارند، کفار دریغش را دارند و آنچه کفار دارند، مؤمنین حسرتش را نمی خورند.

پس کفر، فقر درون است. و ایمان ثروت درون است!

* توضیح دوم درباره رابطه کفر و فکر (یَدْعُو إِلَى الْکُفْرِ)

تفکر در چیستی خداوند انکار خداوند را در پی دارد. آنچه انسان از معرفت در باره خداوند متعال نیازمند است تنها پی بردن به هستی خداوند و نیز اسماء زیبای اوست! این که خداوند چیست - برفرض که بشر توان این درک را داشته باشد - بکار انسان نمی آید.

اصلا چیستی دیگر موجودات نیز به کار انسان نمی آید!

اصلا کدام مفهوم بدرستی تعریف شده است؟ بشر درباره حد و تعریف دقیقِ کدام مفهوم موفق بوده است؟ انسان تنها توانسته است از مفاهیم رسمی را ترسیم کند یعنی توانسته است لوازمی که همراه با آن مفهوم است را شناسایی کند ولی نتوانسته است دست به حقیقت ذات آن مفهوم دست آزد!

همچنین فکر کردن درباره حقیقت اسماء الهی نیز راه به کفر دارد زیرا انسان نمی تواند درکی از حقیقت این اسماء داشته باشد. مثلا حقیقت علم خداوند غیر از علم بشر است! علم بشر نگارش صورت یک مفهومِ خارج از ذهن، در ذهن است ولی خداوند که ذهن ندارد. علم خداوند نسبت به آنچه هست، علمی حضوری است. دیگر صفاتی که برای خداوند گفته می شود نیز از این قبیل است.

مهم برای انسان تصدیق لوازم اسماء الهی است. مثلا خداوند چون علم دارد لازمه اش آکاهی از همه آن چیزی است که در درون انسانها و بیرون آنها اتفاق می افتد. و تصدیق این آگاهی برای انسان شرم و خوف از انجام عمل زشت می آورد.

انسان به اندازه ای که بتواند این شرم و خوف را در خود بوجود بیاورد نیازمند به بررسی علم خداوند است ولی این که علم خداوند چطوری بوجود آمده است و حقیقت آن چیست، هیچ اثری روی خوف و شرم انسان ندارد. علم بی فائده است! بر فرض که انسان بتواند به این چنین درکی برسد باز این علمی لا ینفع است! و اعوذ بالله من علم لا ینفع!

پس فکر در حقیقت ذات الهی و حقیقت اوصاف او عین کفر است! چرا کفر؟ زیرا انسان وقتی نتواند چیزی را درک کند آن را انکار میکند. نمی گوید: «من نمی فهمم» می گوید: «چیزی برای فهمیدن وجود ندارد و الا من می فهمیدم!»

* توضیح سوم  تبیین رابطه گناه با کفر و فقر است.

گناه به دنبال خود عذاب وجدان را به همراه دارد و تنها راه رهای از عذاب وجدان ترک گناه است ولی شیطان انسان را فریب می دهد و به او راه دیگری را نشان می دهد و آن تشکیک در گناه بودن عمل زشتی است که صورت می گیرد.

تشکیک و بعد انکار گناه بودن عمل یعنی تشکیک در انتساب امر و نهی به خداوند. می گوید: «از کجا معلوم خداوند شراب را حرام کرده باشد!»

در مرتبه بعد تشکیک در این که اصلا مگر خدوند حق این تحریم را دارد؟! و این که این تحریم ظلم به انسان و محدود ساختن آزادیهای اوست!

در رتبه بعدی تشکیک و بعد انکار اصل وجود داشتن خداوندی است که بتواند به مردم امر و نهی کند!

و در آخر انکار حقیقت خدا! حتی خدایی که ساکت باشد و دستانش بسته و کاری به کار جهان نداشته باشد! انسان گنهکار تصدیق این چنین خدای دست بسته ای را هم بر نمی تابد!

گناه اگر با رقیق شدن زشتی عمل همراه شود، خطر انحراف به سمت کفر را دارد.