گزیده بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت شهریور 97
97/06/07 گزیده بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت
غدیر موجب یأس کفار و غلبه مؤمنین
حقیقتاً
غدیر و معرّفی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بهعنوان ولیّ امر امّت اسلامی
و جانشین پیغمبر، یکی از نعمتهای بزرگ خدای متعال بود؛ یعنی همچنان که خود
اصل نبوّت و رسالت، منّت الهی و نعمت بزرگ الهی است که «لَقَد مَنَّ اللهُ
عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن اَنفُسِهِم»،(آل عمران:
164) در مورد ولایت امیرالمؤمنین هم حقیقتاً یک نعمت بزرگ و یک منّت بزرگی
بود: «خَلَقَکُمُ اللهُ اَنوَاراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ حَتّى
مَنَّ اللهُ عَلَینا بِکُم فَجَعَلَکُم فی بُیُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَن
تُرفَع« تا آخر؛ حقیقتاً نعمت بزرگی است. خب ولایت امیرالمؤمنین و مسئلهی
ولایت، یک جا در قرآن -در سورهی مائده- مایهی یأس کفّار است: اَلیَومَ
یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم؛(مائده: 3) آن روزی که مسئلهی ولایت
مطرح شده، آن روزی است که به نصّ قرآن «یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن
دینِکُم»، مایهی یأس کّفار است که مرحوم علّامهی طباطبائی یک تفصیل خیلی
زیبایی در این زمینه دارند در تفسیر المیزان که این یأس چگونه است و با چه
منطقی این یأس وجود دارد؛ یک جای دیگر در همین سورهی شریفه، این آیهی
مبارکه است که «وَمَن یَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسولَه وَ الَّذینَ ءامَنوا
فَاِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغّْلِبون»،(مائده: 56) که مراد از این
«الَّذینَ ءامَنوا» که در این آیه است و آیهی قبلش که «وَهُم
راکِعون»(مائده: 55) [است] -آیهی رکوع [که میگوید] در حال رکوع، انفاق
میکنند- امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) است؛ «ءامَنوا» در این آیه هم
اشارهی به همان است؛ [یعنی] آیهی بعد از «اِنَّما وَلِیُّکُمُ الله».
آنوقت اینجا «حِزبَ الله» را که همان کسانی هستند که دنبالهرو این ایمان و
این حرکتند، «غالبون» معرّفی میکند؛ یعنی یک جا مسئلهی یأس کفّار است، یک
جا مسئلهی غلبهی اهل حق. زمینههای حرکت امّت اسلامی و جامعهی اسلامی،
بخصوص جامعهی شیعه اینها است که مایهی غلبه و مایهی یأس کفّار و مایهی
توانایی و قدرت و در اختیار ما است.
عدالت، زهد و مردمی بودن ملاک حکومت علوی
آنچه
ما بهعنوان دولت اسلامی و حکومت اسلامی بایستی بهطور دائم در نظر داشته
باشیم این است که باید حکومت علوی را معیار خودمان قرار بدهیم، خودمان را
با حکومت علوی بسنجیم؛ هر مقداری که بین ما و آن حکومت فاصله است، آن را
عقبماندگی بهحساب بیاوریم. اگر چنانچه کارهای خوب انجام میدهیم، از لحاظ
معنوی پیشرفت میکنیم یا کارهایی که مایهی افتخارِ بهحسب ارزشهای اسلامی
است انجام میدهیم، مبالغه نکنیم در اهمّیّت آن؛ مقایسه کنیم با حکومت علوی و
ببینیم چقدر فاصله است بین ما و او. شاخص عمده در حکومت علوی، یکی عدالت
است، یکی پارسایی و پاکدامنی است، یکی مردمی بودن و با مردم بودن است؛
حکومت علوی اینها است دیگر؛ زندگی امیرالمؤمنین مظهر عدل است، مظهر زهد
است، مظهر مردمی بودن و پاک زیستن است.
هفته دولت یک مرحله از چهار مرحله ارزیابی هر دولتی
هفتهی
دولت را هم تبریک عرض میکنم. هفتهی دولت به جز اینکه نام شریف و ماندگار
آن دو شهید عزیز -شهید رجائی و شهید باهنر- را تداعی میکند و آنها را که
حقّاً و انصافاً دو شخصیّت برجسته و ممتاز بودند در مقابل چشم ما قرار
میدهد، علاوه بر این خود هفتهی دولت، برکاتی دارد؛ یکی از برکاتش این است
که شاخص و نشانهی عبور یک مقطع از مهلت چهارساله است؛ هر دولتی چهار سال
فرصت دارد، چهار سال مهلت دارد؛ این نشان میدهد که یک دوره از این چهار سال
سپری شد و به خودِ مأمور دولتی، مسئول دولتی -بخصوص مسئولین عالیرتبه،
مثل آقایان که تشریف دارید- این فرصت را میدهد که یک ارزیابیای از کار
خودش بکند؛ چون ارزیابی ما، وقتی در درونِ خودمان ارزیابی میکنیم، گاهی
متفاوت است با آن ارزیابیای که انسان میخواهد در مقام بیانِ به دیگران
ارزیابی کند. گاهی اوقات این ارزیابی واقعاً ما را خرسند میکند، گاهی هم
ممکن است که ما ببینیم این ارزیابی جوری است که ما را متنبّه میکند و موجب
میشود که به فکر بیفتیم که یک کاری را انجام بدهیم یا یک حرکتی را انجام
ندهیم، جبران کنیم. بالاخره هفتهی دولت یک فرصت اینچنینی است.
تشکر از دولت دوازدهم برای رشد اقتصادی 4.6 درصدی و رشد صادرات غیر نفتی و کاهش واردات
خوشبختانه
در این دولت -دولت دوازدهم- حقّاً و انصافاً نقاط قوّتی وجود دارد که قابل
ذکر است. خب در این یک سالی که از عمر این دولت دوازدهم گذشته، با اینکه
مدّتی از این یکساله هم مصروف انتخاب کابینه و تعیین وزرا و مشکلاتی که در
این راه هست شد، درعینحال کارهای خوبی انجام گرفته، اتّفاقات خوبی افتاده
که آقای رئیسجمهور بخش مهمّی از آنها را در بیاناتشان گفتند. در زمینهی
اقتصاد، رشد ۴.۶ درصدی چیز خوبی است و اتّفاق خوبی است که افتاده؛ اگرچه با
آنچه ما در سیاستها آوردهایم -۸ درصد- فاصلهاش زیاد است لکن بههرحال در
این شرایط، ۴.۶ درصد خوب است؛ رشد بسیار قابل قبول برای دولت است. در برخی
از بخشها مثل کشاورزی و انرژی تولیدات خوبی انجام گرفته. در همین
سهماههی امسال، صادرات کشور قریب ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده، واردات کشور ۵
درصد کاهش پیدا کرده؛ اینها اتّفاقات خوبی است که افتاده؛ اینها قابل
توجّه است.
گفتگوی سه قوه و نتیجه بخش بود مذاکرات با خودیها
بهطور
معمول و متعارف وقتیکه دو نفر انسان پهلوی هم مینشینند، نقاط مشترکی
دارند، نقاط تفارقی هم دارند؛ نمیشود به استناد نقاط تفارق، انسان مشترکات
را فراموش کند. بالاخره بحث مذاکره در دنیا مطرح میشود، میگویند با فلان
دولت، با فلان کشور مذاکره کنیم؛ خب وقتی مذاکره با دشمنها و با مخالفین و
با امثال اینها مطرح میشود، با دوستان و خودیها به طریق اولی مذاکره باید
انجام بگیرد. مذاکره بشود؛ یک چیزی مورد اختلاف است، مذاکره میشود، یک
کلمهای شما میگویید، یک کلمهای او میگوید، بالاخره به یک نقطهای میرسید.
بایستی این کار ادامه پیدا کند و لازم است.
لزوم تقویت نقاط ضعف مورد استفاده دشمن و لزوم کار پر حجم مسؤولین اقتصادی
در
مورد اقتصاد، باید قوی و پُرحجم کار کرد. ببینید دوستان! دشمن متمرکز شده
روی مسئلهی اقتصاد، علّتش هم این است که در زمینهی مسائل اقتصاد یک به
اصطلاح خلأهایی وجود داشته، یک ضعفهایی وجود داشته، به تعبیر نظامیها یک
نقاط کور راداری وجود داشته که دشمن از آنجاها توانسته نفوذ بکند و وارد
بشود؛ ما باید این نقاط کور راداری را ببندیم، ما باید نقطهضعفها را درست
بشناسیم و اینها را برطرف کنیم؛ میتوانیم. همهی این کارهایی را که باید
انجام بگیرد -حالا من اشاره میکنم به بعضی از اینها- ما میتوانیم. در
ادارهی اقتصادی کشور راه وجود دارد؛ اینجور نیست که ما دچار بُنبست
باشیم؛ نه، راههایی وجود دارد و میشود این راهها را باقدرت پیمود و رفت
انشاءالله. بایستی بکنید؛ بایستی وارد بشوید؛ بایستی پرحجم و باکیفیّت کار
کنید؛ مسئولین اقتصادی کشور باید شب و روز نشناسند.
تولید داخلی محور اقتصاد مقاومتی
بحث
اقتصاد مقاومتی و سیاستهای اقتصاد مقاومتی که گفته شد، اساس سیاستهای
[اقتصاد] مقاومتی، آن لُبّش عبارت است از تکیه بر تولید داخلی؛ اساسِ آن،
این است. سیاستهای اقتصاد مقاومتی، هم بهمعنای سنگرسازی دفاعی در مقابل
دشمن است -یعنی واقعاً این سیاستها اگر به طور کامل و دقیق اجرا بشود،
سنگرسازی میکند؛ سنگرسازی دفاعی است- هم توانمندسازی برای حرکت به جلو است؛
یعنی سیاستهای اقتصاد مقاومتی هم جنبهی پدافندی دارد، هم جنبهی آفندی
دارد، محورش هم تولید است.
پرهیز از تصدی گری دولت بجای مدیریت و دو رکن مدیریت اقتصادی دولت: باز نمودن راه فعالیت اقتصادی و جلوگیری از فعالیت مضر اقتصادی
دولت
باید مدیریّت کند اقتصاد کشور را. مدیریّت را با تصدّیگری نباید اشتباه
کرد؛ تصدّیگری دولت در امر اقتصاد به ضرر کشور تمام میشود؛ این را ما عملاً
در انقلاب تجربه کردیم و میدانیم که تصدّیگری دولت خوب نیست. اصلاً
سیاستهای اصل ۴۴ برای این بود که این تصدّیگری انجام نگیرد؛ [پس] آن را
بکلّی از حوزهی فکر خارج کنیم، یعنی این مدیریّتی که من میگویم، مطلقاً
اشتباه نشود با تصدّیگری در مسئلهی اقتصاد.
مدیریّت
اقتصادی دو رکن مهم دارد؛ یکی این است که ما میدان را باز کنیم برای
فعّالیّت فعّالان سالم اقتصادی؛ میدان باز بشود برای اینها و کمکشان بکنیم؛
افرادِ صاحبِ فکرِ اقتصادی بنشینند ببینند راههای کمک کردن به فعّال
اقتصادی چیست -راههایی وجود دارد- و موانعی که بر سرِ راهِ کارِ درستِ
اینها و پیشرفتِ اینها وجود دارد چیست؟ آن موانع را بردارند؛ من حالا یکی
دو مثال عرض خواهم کرد؛ یک رکن مدیریّت این است. یک رکن دیگر هم این است که
دستگاه دولتی، هوشمندانه، هوشیارانه، با چشم باز، مراقب فعّالیّت مضرّ
اقتصادی باشد.
دشمن بدنبال عصبانی کردن مردم مثل کمبود پوشک و یا کمبود شوینده ها در شب عید
البتّه
حالا من دو مورد را هم یادداشت کردهام اینجا که یک مواردی هم هست که بحث
سودطلبی نیست که بگوییم برای سودطلبی، این آدم -مفسد اقتصادی- این کار را
کرده، [بلکه] خرابکاری است. مثلاً فرض بفرمایید شما میبینید ناگهان در
تهران یا در شهرهای بزرگ، پوشک بچّه کمیاب میشود! این اتّفاق افتاده، واقعی
است، این بهعنوان فرض نیست؛ آخر پوشک بچّه؟ این مردم را عصبانی میکند
دیگر! طرف مقابل -دشمن- میخواهد مردم عصبانی بشوند از دستگاه دولتی و
دستگاه حکومت؛ این یکی از راههایش است؛ پوشک! یا شب عید که مثلاً فرض
کنید وقت شستوشو و مانند اینها است، موادّ شوینده ناگهان کمیاب میشود،
نیست؛ خب این کاری است که خرابکاری است. اینها را بایستی با چشم باز دنبال
کرد؛ این یک مسئلهی مهم است.
ایران در تولید ناخالص هجدهم جهان و در ظرفیتهای استفاده نشده رتبه اول
یک
مسئلهی مهمّ دیگری که من اینجا بهمناسبت مسائل اقتصادی عرض میکنم، این
است که کشور ما از لحاظ ظرفیّتهای اقتصادی، یک کشور برجسته است، یک کشور
سطح بالا است؛ ظرفیّتهای اقتصادی ما خیلی خوب است. اگر از این ظرفیّتها
استفاده نکنیم، واقعاً کفران نعمت کردهایم؛ خدای متعال [میفرماید]: اَلَم
تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کـُفرًا؛(ابراهیم: 28) ما نعمت
خدا را نبایست تبدیل کنیم به کفران. ما ظرفیّتهای فوقالعاده [داریم]. یک
مطالعاتی انجام گرفته در موسّسات بینالمللی مثل همین صندوق بینالمللی و
امثال اینها که اینجا برای من گزارشش را آوردهاند؛ میگویند تولید ناخالص
داخلی ایران -که تولید ناخالص، در واقع ظرفیّت بالفعلِ موجودِ
تحقّقیافتهی کشور است دیگر، یعنی آنچه بالفعل تحقّق پیدا کرده- در رتبهی
هجده جهان قرار دارد، یعنی در بین دویست و خُردهای کشور، ما در رتبهی
هجدهم هستیم از لحاظ تولید ناخالص داخلی، که این تولید ناخالص داخلی یعنی
آن چیزی که شما از ظرفیّتهای کشور بهره بردهاید، تحقّق دادهاید و به دست
آوردهاید. این خب خیلی چیز بالایی است، این تحقیقات بینالمللی است.
یک
تحقیق دیگری هست باز در کنار این -مال بانک جهانی است؛ در سال ۲۰۱۳- که از
لحاظ ظرفیّتهای استفادهنشدهی داخلی، ایران در رتبهی اوّل جهان است؛ شما
چه احساسی پیدا میکنید از این؟
وارد نمودن بنزین مصداق استفاده بد از امکاناتت کشور (نفت(
چرا
ما باید بنزین وارد کنیم؟ در مواردی، سالهایی اتّفاق افتاده که چند
میلیارد ما پول دادیم برای اینکه بنزین وارد کشور کنیم؛ کشوری که خودش
منابع مهم نفتی دارد و صادرکنندهی نفت است، آنوقت بنزینِ منشقّ از نفت را
باید ما وارد بکنیم؛ خب این خیلی چیز عجیب و غریبی است.
مصرف زیاد بنزین مصداق استفاده بد از امکانات کشور و دولت دهم خراب کننده سیاست استفاده کم از بنزین
حالا
در داخل کشور هم یکی از مشکلات بزرگ ما از این بهاصطلاح به نظر من بد
استفاده کردن از ظرفیّتهای داخلی، مصرف بالای بنزین در داخل است؛ آن روز
ایشان به من گفتند که روزانه ۱۰۵میلیون لیتر مصرف بنزین کشور است؛ حالا یک
جای دیگر من خواندم در یک گزارشی که بیشتر است، ۱۲۰ میلیون [لیتر]. حالا،
۱۰۵ میلیون لیتر! چرا؟ چرا باید اینقدر ما مصرف بکنیم؟ یک دورهای مسئولین
توانستند مصرف روزانه را برسانند به حدود ۶۵ میلیون لیتر، یعنی کمتر از ۶۵
میلیون لیتر؛ شد این کار؛ البتّه خود آنها بعداً خرابش کردند.
لزوم کنترل نقدینگی و پرهیز بانکها از بنکداری و زیاد نمودن شعبه ها و ایجاد امکاناتت رفاهی برای کارمندان با پول مردم
بانکی
که نتوانسته خودش را اداره کند و مردم را به صف کرده، اعتبار این بانک را
سلب کنید. اوّلاً نظارت بانک مرکزی بر بانکها موجب میشود که به این وضع
نرسند -اگر چنانچه نظارت مستمری از اوّل وجود داشته باشد- وقتی هم که به
این زمینه رسید بالاخره باید با بانک برخورد بشود. اینهمه بانک خصوصی!
بانکها چرا مشکل نقدینگی پیدا میکنند؟ برای خاطر اینکه شعبه زیاد میکنند،
برای اینکه آسایشگاه برای افراد خودشان [درست میکنند]. این را من یک وقتی
به جنابعالی هم گفتم که بنده در تهران با ماشین از یکجایی عبور میکردم، یک
دیوار طولانی بود که همینطور که با ماشین رفتیم، دائم دیدیم این دیوار
هست، هست، هست؛ من پرسیدم این مال کیست؟ چیست اینجا به این بزرگی؟ یک
تشکیلات عظیمی [بود]! گفتند بله، برای بانکِ فلان است. خب این بانک غلط
میکند که یک چنین کاری را [کرده]، میخواهد چه بکند این را؛ یعنی واقعاً این
چیز مهمّی است، پولهای مردم را میگیرند و اینجوری امکانات درست میکنند؛
حالا اینکه یک تشکیلاتی است که لابد برای تفریح و مانند این حرفها است؛ نه،
بانکها بنگاهداری میکنند. بنده همینجا در همین جلسه یک بار گفتم که جلوی
بنگاهداری بانکها را بگیرید؛ بانک برای بنگاهداری که نیست. خب پولهای
مردم اینجوری [صَرف میشود]؛ کنترل قوی و مدیریّت قوی بانک مرکزی بر
بانکها موجب میشود که به اینجا نرسند که بانک مرکزی بین دو محذور گیر کند؛
یا بدهد، یکجور مشکل برایش درست بشود؛ یا پول و نقدینگی را افزایش ندهد،
یکجور دیگر محذور درست بشود. یعنی این بالاخره جزو مسائل مهم است. به نظر
من به وضع بانکها برسید و نقدینگی را بهطور جدّی اهمّیّت بدهید و دنبال
بکنید.
تأکید بر دیپلماسی قوی با همسایگان برای سهیم شدن در لااقل ده درصد زمینه های اقتصادی آنها
تأکید
میکنم ارتباط روزافزون با همسایگان را. ما خب چهارده پانزده همسایه داریم،
خیلیهایشان و اکثرشان کسانی هستند که ما میتوانیم با اینها ارتباطات خوب
داشته باشیم. از فرصتها استفاده کنیم. من پیغام دادم به شما(وزیر خارجه)
راجع به پاکستان که خب شما گفتید که مشغول مقدّمات هستید که این کار را
انجام بدهید. عراق هست، ترکیه هست، پاکستان هست، کشورهای آسیای غربی هست،
جاهای دیگر هستند، بالاخره ما با این مجموعهی بزرگ در مسائل گوناگون
میتوانیم کار کنیم. این دیپلماسی قوی با همسایگان برای مسائل اقتصادی ما هم
خوب است. به من اینجور گزارش دادند که اگر چنانچه ما بتوانیم [به
اندازهی] ده درصد از فعّالیّت اقتصادی این کشورها، با آنها کار بکنیم،
برای ما یک رقم خیلی بالایی [است]؛ ده درصد چیز زیادی هم نیست. یک مسئله
این است.
لزوم ارتباط با اروپا و قطع امید از آنها و نگاه شک آلود به وعده های انها
یکی
[هم] مسئلهی اروپا است. بنده قبلاً هم گفتهام، الان هم میگویم که ارتباط
با اروپا باید ادامه کند. البتّه اروپا یک شکل نیست، جاهای مختلفش
مختلفند، در یک چیزهایی مشترکند، در یک چیزهایی نه، جور دیگرند، روشهای
مختلفی دارند. بههرحال با مجموعهی اروپا -کشورهای اروپایی، نه جامعهی
اروپا- با کشورهای اروپایی بایستی ادامهی ارتباط باشد امّا قطع امید کنید
از اینها؛ از اروپا قطع امید بکنید. اروپا جایی نیست که ما بتوانیم برای
مسائل گوناگون خودمان از جمله همین مسئلهی برجام و مسائل اقتصادی و مانند
اینها به آنها امید ببندیم؛ نه، اینها کاری نخواهند کرد؛ قطع امید [بکنید].
این قطع امید به معنای قطع رابطه نیست، به معنای قطع مذاکره نیست؛ به
معنای این است که ما تصمیم خودمان را جور دیگری بگیریم، این است معنایش و
نگاه شکآلود داشته باشید به وعدههای آنها؛ به هرچه وعده میدهند، با تردید
نگاه کنید. الان هم که دارند بازی درمیآورند. به نظر من در این قضایای
مربوط به برجام و تحریمها دارند شوخی میکنند؛ در واقع اینها یک رفتار
مناسبی الان با ما ندارند.
برجام وسیله نه هدف و آتش زدن آن در صورت تأمین نشدن منافع ملی با آن
برجام
هدف نیست، برجام وسیله است. برجام هدفی نیست که ما لازم باشد این را حتماً
حفظ کنیم؛ وسیلهای برای حفظ منافع ملّی ما است. اگر چنانچه یک روزی به
این نتیجه رسیدید که برجام نمیتواند منافع ملّی را تأمین بکند، برجام را
بگذارید کنار، یعنی هیچ اهمّیّتی ندارد؛ ببینید منافع ملّی چه اقتضاء
میکند. از من هم گاهی سؤال میشود که شما گفتی که برجام را آتش میزنی، چرا
آتش نزدی؟ علّتی که آتش نزدیم همین بود که گفتیم شاید بشود منافع ملّی را
با آن تأمین کرد؛ وَالّا اگر آدم بفهمد که منافع ملّی تأمین نمیشود، ما هم
آتش زدن را بلدیم که این کار را بکنیم. بالاخره بازی نکنند با ما؛ این را
باید جدّی دنبال بکنید.
احتیاج آمریکا به مذاکره با ایران و عدم ضرورت رفع این احتیاج
مسئلهی
دیگر در قضیّهی سیاست خارجی، آمریکا است. اینکه حالا باز بعضی زمزمه شروع
کردهاند که «در حاشیهی اجلاسِ مجمعِ عمومی، ممکن است مذاکره انجام
بگیرد»، این به طور قطع منتفی است؛ یعنی معنی ندارد یک چنین چیزی. آنها که
آن ظاهرسازها بودند، آنجوری عمل کردند با ما؛ اینها که آدمهای وقیحِ
مُتهتّکِ(پرده دَر) پُرروی صریحِ شمشیر از رو بندند؛ با اینها چه
مذاکرهای؟ اصلاً معنی ندارد. حالا آقای رئیسجمهور که هیچ، وزیر خارجه و
عناصر وزارت خارجه هم همینجور؛ هیچ معنی ندارد با اینها مذاکره کردن.
البتّه شما این را هم میدانید و شاید بهتر از من بدانید که آمریکاییها
احتیاج دارند به مذاکرهی با جمهوری اسلامی. دولتهای آمریکا -هم آن دولت
قبلی، هم این دولت، هم دولت اسبق- همه احتیاج دارند نمایش بدهند که ما جایی
مثل جمهوری اسلامی را کشاندیم پای میز مذاکره؛ این چیزی است که نیاز
دارند. آن روزی که اوباما موفّق شد تلفنی با آقای دکتر روحانی صحبت بکند،
اینها آنجا جشن گرفتند که خبرش بعداً رسید به ما از طُرُقی. اینها احتیاج
دارند به این قضیّه؛ هیچ لزومی ندارد که ما این احتیاج آنها را برآورده
کنیم. حالا [اینکه] چرا ما با مذاکره مخالفیم هم، من دلیلش را قبلاً
گفتهام، دیگر تکرار نمیکنم.
پرهیز از رسانه ای نمودن اختلاف نظر بین مسؤولین
اختلافنظرها
را رسانهای نکنند؛ این هم مهم است. بالاخره شما دربارهی فلان مسئله با
یک رئیس دیگر اختلافنظر دارید؛ چه لزومی دارد که این اختلافنظر در
رسانهها گفته بشود؟ معنای این چیست؟ چه فایدهای بر این مترتّب است؟ اینکه
حالا چهار عنصر سیاسی ورشکسته، یک گوشهای خوششان بیاید که ما مثلاً حالا
اینجوری موضع گرفتیم، دلیل نمیشود. اختلاف بین مسئولان افکار مردم را
مغشوش میکند، آشفته میکند، آنها را نگران میکند، مضطرب میکند. من گاهی حتّی
میبینم آقایان وزرا هم برخلاف همدیگر حرف میزنند! شما که در هیئت وزیران
دور یک میز نشستهاید، آقای رئیسجمهور هم در رأس آنجا نشسته؛ هرچه
میخواهید دعوا کنید، همانجا دعوا کنید، همانجا با هم اختلافنظر [را طرح
کنید]؛ دیگر چرا میآورید در تریبون؟ یک وزیری یک حرفی میزند، یک وزیر
دیگری میآید آن حرف را رد میکند؛ این خیلی چیز عجیبی است؛ این مجادلات
رسانهای واقعاً یک چیز خیلی بدی است.
استیضاح رییس جمهور و متانت مجلس و آقای روحانی در این مسئله، اقتدار جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی
امّا
جلسهی دیروز مجلس، به نظر من نمایش اقتدار جمهوری اسلامی بود. خدا خیر
بدهد به آقای رئیسجمهور و به قوّهی مقنّنه که مشترکاً نمایش اقتدار و
ثبات جمهوری اسلامی را دیروز دادند؛ این خیلی نکتهی مهمّی است. نمایندگان
مجلس سؤال میکنند از رئیسجمهوری که با بیش از ۲۳ میلیون رأی انتخاب شده و
رئیسجمهور بدون اِبا و امتناع میرود و با خونسردی سؤالها را میشنود، بعد
با متانت اینها را جواب میدهد؛ اینها خیلی علامتهای خوبی است. اینکه ما
میگوییم مردمسالاری دینی در کشور، یعنی این؛ یعنی اینکه وظایفشان را عمل
میکنند، آشفته نمیشوند، سؤال ـ جواب میکنند، حرف میزنند، به هم نمیپرند؛
اینها خیلی مهم است؛ این اتّفاق دیروز افتاد. اگر چنانچه فرض کنید دیروز یک
نفر از نمایندگان، لحن نامناسبی به کار میبُرد، یا آقای رئیسجمهور در
برخورد با مجلس یک لحن نامناسب [داشت]، این چقدر بد بود، این چقدر به ضرر
جمهوری اسلامی بود! نخیر، آنها محترمانه سؤال کردند، آقای رئیسجمهور هم
با متانت، با خونسردی جواب داد. حالا البتّه بین خواستههای آنها و
توقّعات و انتظارات آنها و واقعیّتهایی که وجود دارد، یک فاصلهای وجود
دارد، یک شکافی وجود دارد و در این تردیدی نیست که این شکاف باید پُر بشود،
[امّا] این اشکالی ندارد، مهم این است که آنچه اتّفاق افتاد، بهنظر من یک
نمایش باشکوهی بود از قدرت جمهوری اسلامی، از ثبات جمهوری اسلامی، از
اعتمادبهنفسِ مسئولین در جمهوری اسلامی؛ مجلس یکجور اعتمادبهنفس نشان
داد، رئیسجمهور و دولت یکجور اعتمادبهنفس نشان داد؛ این به نظر من بسیار
چیز خوبی بود.
مشورت و شور ستادی جزو سنن طبیعی رفتار جمعی
در
آن موردِ جلسات سه قوّه هم البتّه این مطلبی که آقای دکتر روحانی اشاره
کردند درست است و بایستی یک هماهنگی خوبی [بشود]؛ من هم سفارش کردم، باز هم
سفارش خواهم کردم، منتها توجّه بکنید که جوری حرکت نشود که وظایف ذاتی
قوای دیگر مورد غفلت قرار بگیرد؛ قبلاً هم من با جنابعالی صحبت کردم؛ جوری
باشد که هماهنگی کنید. بله، خب جنگ، فرمانده میخواهد -ما هم که یک مقدار
مختصری در جنگ بودیم میدانیم- منتها فرمانده شُور ستادی میکند، یعنی
هیچوقت هیچ فرماندهی نیست که بدون شُور ستادی همینطور بگوید «آقا برویم» و
دنبالش راه بیفتند؛ نه، بالاخره ستاد دارند، مینشینند بحث میکنند، شُور
ستادی میکنند و کار میکنند، و گاهی اوقات میشود که نظر فرمانده با این
مشورتی که با افراد ستاد میکند، بکلّی عوض میشود یعنی جور دیگری میشود.
یعنی چیزهایی هست که جزو سُنن طبیعی و معمولی رفتارهای جمعی است؛ اینها
باید رعایت بشود؛ یکیاش همین است که مشورت کنیم، فکر کنیم، حقوق افراد
گوناگون را در نظر بگیریم و البتّه «فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی
الله»(آل عمران: 159) هم دنبالش هست که باید آن را هم انجام بدهیم.
- ۰ نظر
- ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۲۶