مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیانت عین سیاست» ثبت شده است

هشت رذیله 170 / ستمگری 37 / حقوق 36 / رعایا 2 / مردم و مسؤولین

| دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۸ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


ستمگری ریشه ای ترین و شایع ترین خصلت زشت انسانی است. و لذا تا انسان فکری برای این خصلتش نکند نمی تواند از هدایتهای بیرونی - سخن دین و وحی و حکمت حکیمان و پند واعظان - استفاده کند. قرآن می فرماید:

وَ اللَّهُ لا یَهْدِی‏ الْقَوْمَ الظَّالِمینَ‏ (بقره: 258، آل عمران: 86، مائده: 51، انعام: 144، توبه: 19، 109، قصص: 50، احقاف: 10، صف: 7، جمعه: 5)  این که خداوند ظالمین را هدایت نمی کند و یا از گذشته انها چشم نمی پوشد: إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ‏ طَریقاً (نساء: 168) و برویشان هیچ مسیری را نمی گشاید: لا یَهْدیهِمْ‏ سَبیلاً اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمینَ‏ (اعراف: 148) نه بخاطر این است که آنها در قلمرو کاری انبیاء نیستند. خیر! اگر انبیاء برای هدایت ظالمین نیامده باشند پس برای هدایت چه کسی آمده اند؟! بلکه این ظالمین هستند که با وجود خصلت ظلم و ستمی که دارند اگر آنها را به راه درست بخوانند جواب مناسبی به این هدایت نمی دهند: وَ مَنْ أَظْلَمُ‏ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها ... وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‏ فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (کهف: 57).

منتهی هر فعلی و ترکی که در جهان صورت می گیرد و هر حرکت و سکونی، همه طبق مشیت خداوند است. در نتیجه خداوند همه اینها را بخودش نسبت می دهد. خداوند نمی خواهد ظالمین تصور کنند که توانسته اند در مقابل هدایت های الهی مقاوت کنند و قدرت خداوند را بچالش بکشند. اینطور نیست. این خداوند است که آنها را هدایت نمی کند. یعنی خداوند می تواند قوه اختیار انسانهای ظالم را بگیرد و آنها را به جبر در مسیر سعادت بیاندازد. همانطور که مخلوقات طبق غریزه ای که خداوند به آنها داده است عمل می کنند و امکان تخلف از آن نیز برایشان نیست.

خوب به آنچه گفته شد توجه کنید و اگر قسمتی از آن نامفهوم بود و یا تصدیق نکردید بپرسید!

بحث ستمگری را تا اینجا پیش آوردیم که ستمگر به حقوقی که بر ذمه دارد بی توجه و یا کم توجه است. رسیدیم به حقوق رعیت. مردم، رعیت مسؤولین سیاسی هر جامعه هستند.

سیاست به معنای تدبیر امور مردم است. انسانها کارهای فردی اشان را خودشان انجام می دهند ولی کارهای جمعی اشان را نیازمند به شخصی هستند که او به نمایندگی از مردم، آنها را انجام دهد. مردم چاره ای ندارند جز این که در امور جمعی خود رئیس داشته باشند. لذاست که فرموده اند اگر دو نفر با هم مسافرت می روند یک نفر از آندو باید رئیس بشود. و نیز در منزل مشخص شده است که ریاست با مرد است. چنان که در غیبت معلم در کلاس این ارشد کلاس است که باید اموری که مربوط به جمع دانش آموزان است راه ببرد.

قسمت اعظم تعالیم دینی درباره مسائل جمعی انسانهاست. راهبری این مسائل نیازمند به رهبری است که حل این امور را بر عهده بگیرد. به همین خاطر گفته شده است که سیاست عین دیانت است. دین یعنی سیستم جزا و پاداش. این که چه کاری چقدر ارزشمند است و چقدر ضد ارزش است. و این که ما به ازای دنیوی و اخروی این ارزشها و ضد ارزشها چیست. و این که چگونه انسانها بخاطر انجام ارزشها و ارتکاب ضد ارزشها مجازات شده و یا پاداش بگیرند. همه اینها را دین مشخص می کند. و سیاست یعنی فهم این معارف و اجرای آن. پس سیاست بعد اجرایی دین است. و دین اگر اجرا نشود که ارزشی ندارد.

خب با این مقدمه وظیفه مهم ساسیون مشخص شد.

متأسفانه انسانها بخاطر خوی ستمگری که دارند از امکاناتی که مردم در اختیار یکی از آنها قرار می دهند تا او به نمایندگی از آنها امور اجتماعی آنها را سامان دهد به نفع خواسته های شخصی خود استفاده می کند و لذا کم سیاسی یافت می شود که از این امکانات مردمی به نفع خود بهره نگیرد.

اگر انسان سیاسی نسبت به قدرت مردمی که به او داده شده است زهد بورزد و همه این قدرت را فقط در مسیر مصالح جامعه ای که رئیسشان شده است بکار بگیرد قطعا به وظیفه خود عمل نموده است.

اعتمادی که هر جمعی به فردی می کند حق مردم است و آن شخص باید این حق را اداء کند. اعتماد به یک روحانی و عالم دینی، به استاد، به ریش سفیذ فامیل و یا محله، به پدر، به مادر در غیاب پدر، به نماینده شورای محل و مجلس شورای اسلامی و رییس جمهور و رهبریت نظام. حتی اعتماد به شخصی که قرار است غذایی را تقسیم کند. و نیز اعتماد به ارشد کلاس وقتی معلم مدتی نظم کلاس را بر عهده او می گذارد.

انسانهایی که در راهبری خود نسبت به امور شخصی اشان لنگ می زنند و به این وسیله ظلم به نفس می کنند قطعا وقتی مسؤولیت دیگران را بر عهده می گیرند از پس ادای حقوق آنها بر نمی آیند و در نتیجه به آنها ستم روا می دارند.

انسانهایی که بیش از توانایی علمی و جسمی و روحی خود مسؤولیت اجتماعی را قبول می کنند قطعا به اعتمادی که به آنها شده است خیانت خواهند نمود.

شخص روحانی که هدایت عده ای را بر عهده می گیرد، حتی در حد ارائه یک سخنرانی، ولی آمادگی لازم برای این امر مهم را در خودش بوجود نمی اورد روز قیامت باید پاسخ خداوند را برای حیانت به اعتمادی که به او شده است بدهد.

با توضیحاتی که داده شد امیدوارم معنای وسیع سیاست و انسان سیاسی و نوع وظیفه ای که اینها بر عهده دارند و نحوه اداء این وظیفه روشن شده باشد!

  • ۰ نظر
  • ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۴۸