مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسالت دین» ثبت شده است

هشت رذیله 160 / ستمگری 27 / حقوق 26 / اعمال عبادی 7 / ذکر

| سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله انسانی است که زشتی آن را همه انسانها قبول دارند. منتها بحث در مصادیق ستمگری است. دین آمده است تا انسانها را نسبت به مصادیق زشتیها و زیبائیها آشنا کند. همه اختلافات سر مصادیق است. اصلا همه کمالات و نواقص بشر سر جزئیات است. سر کلیات دعوایی نیست! همه می گویند عدالت خوب است و ظلم بد است. ولی عدالت به چیست؟ و ظلم به چیست؟ پاسخ این سؤال را دین می دهد. این نامش هدایت کردن و راهنمایی نمودن است.
«این آن است» حق بودن «آن» را همه قبول دارند ولی این که «این» همان است را نمی دانند و در آن اختلاف دارند. وقتی قبول شد که «ب» مصداق «الف» است. مرحله بعد تعیین مصداق «ب» است که «ج» مصداق آن است. مرحله بعد تعیین مصداق «ج» است که «د» مصداق آن است. و ... آنقدر مسئله پیش می رود تا به مغز همه معارف فرد دست پیدا کند.
وقتی ما از ستم به اعمال عبادی سخن می گوییم یعنی شکر خدا خیلی عمیق شده ایم! خیلی جلو آمده ایم! وقتی می گوییم ذکر یکی از اعمال عبادی است نباید به آن ستم کنیم باید حقش را بشناسیم و آن را اداء کنیم یعنی شکر خدا، خداوند ما را هدایت زیادی نموده است که داریم از ستم به ذکر صلوات و یا الحمد لله سخن می گوییم! الهی شکر. الحمد لله رب العالمین!
اصلا ذکر ها پاس داشت همین هدایتهاست! تشکر همین راهنمایی شدنهاست! ذکر و ورد را همه ملتها در مراسم مذهبی خود دارند ولی آنچه در مکتب شیعه به عنوان ذکر وجود دارد از چشمه زلال وحی رسیده است و دست ساز نیست! ذکرهای دست ساز بوی نخوت سازنده آن را می دهد. بوی خودستایی می دهد نه خداستایی. حال کرده است این طوری با خدا ارتباط برقرار کند نه آنطور که خداوند فرموده است!
دیده اید بعضی ها را که آنطور خودشان می پسندند با دیگران می خواهند ارتباط گیری کنند هر چند دیگران از آن نوع ارتباط خوششان نیاید. اینها در اتباط گیری موفق نیستند زیرا قواعد مسلم پذیرفته شده اجتماعی را در ارتباطات خود رعایت نمی کنند.
ارتباط با خداوند هم همینطور است. یکی از راه های ارتباط هم ذکر است. ذکر را باید از معصوم علیه السلام دریافت نمود تا حتما بشود با آن ارتباط گرفت. ذکر مأثور (ذکر رسیده از معصوم) مثل شماره تلفن است. عددی کم و زیاد شود ارتباط باطرف مقابل برقرار نمی شود.
هم محتوای ذکر و هم عدد خاص و هم اگر شرائط دیگری دارد باید دقیق رعایت شود تا ارتباط برقرار شود. اینها نیاز به علم دارد. اینها علم ضروری است که باید تحقیق نمود و بعد یاد داد و یاد گرفت و بعد هم پایبندشان شد!
مثلا ذکر تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم عدد خاص دارد و هم ترتیب خاص و هم زمان خاص. اینها باید رعایت شود. مثلا بعد از نماز نباید کاری غیر از شروع این ذکر نمود حتی این تلاوت آیه شریفه ان الله و ملائکته که رسم است و بعد ذکر سه صلوات آن هم بلافاصله بعد از نماز، سندی ندارد. نه تلاوتش و نه سه تا صلواتش و نه این که بلافاصله بعد از نماز باشد. چیزی که سند دارد این است که بعد از نماز صبح و مغرب مستحب است این آیه خوانده شود و بعد گفته شود: اللهم صل علی محمد و ذریته.
الان نمی خواهیم وارد جزئیات اذکار بشویم قصد ما ایجاد این حساسیت است که باید بدرستی ذکرها را شناخت و آنها را بدرستی انجام داد.
انسان در رابطه با همه زمانهایی که نه فکرش متمرکز موضوعی بوده است و نه زبانش مشغول صحبت مفیدی بوده است باید روز قیامت پاسخ گو باشد. به او گفته می شود وقتی زبانت و ذهنت آزاد بوده است چرا مشغول ذکر نبودی؟ چرا از آن لحطه از عمرت استفاده نکردی؟ در حدیث امده است لبهای شیعیان از زیادی ذکری که می گویند خشکیده است.
دائم الذکر بودن یکی دیگر از حقوق ذگر است که باید اداء شود. ذکر، بردن نام معبود است. کدام عاشق است که دوست نداشته باشد مدام نام معشوقش را بر زبان بیاورد و آن را به خوبی ستایش کند؟!
توسل به ذکر برای حل مشکلات یکی دیگر از حقوق ذکر است. درست نیست مسلمان هنگام برخورد با مشکلات از ذکر غافل شود و در پی راههای دیگر حل مشکل باشد. خب البته آن راه ها باید بهشان پرداخت ولی همراه با ذکر. در غیر این صورت چه فرق بین مؤمن و کافر؟ فرق که نمی تواند فقط یک سری گذاره های کلی و فکری باشد بدون این که این اعتقادات خودش را در رفتار فرد منعکس کند!!
مثلا در وقت هجوم هوس بهترین ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم اللهم صل علی محمد و آل محمد» است. آنقدر این ذکر تکرار شود تا هوس برود. البته باز می آید دوباره باید با تیر این ذکر به قلب شیاطین زد تا دست از سر انسان بردارند!
پس پرهیز از اقدام خودسرانه در اختراع ذکر و یا تعیین عددهای خاص بدون سند و نیز التزام به دائم الذکر بودن و نیز استمداد از ذکر در کنار دیگر راه های حل مشکل سه حق عمده ذکر است که ان شاء الله این توفیق را یبایم تا بتوانیم بدرستی یاد خداوند کنیم و به آرامشی که خداوند وعده اش را داده است برسیم!


سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند27

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسَانِی أَوْ أَضْمَرَهُ جَنَانِی أَوْ هَشَّتْ إِلَیْهِ نَفْسِی أَوْ أَتَیْتُهُ بِفِعَالِی أَوْ کَتَبْتُهُ بِیَدِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را با زبان تعریف کردم، یا در دل به فکر آن بودم، یا نفسم به آن مشتاق گشت، یا با کردارم آن را انجام دادم، یا با دستم آن را نوشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

مدحته (مدح) به معنای ستودن صفات زیبای درونی است اعم از این که این صفات اختیاری بوجود آمده باش یا خیر! امام «حمد» اختصاص به ستودن صفات اختیاری دارد!

اضمره (ضمر) به معنای کمر باریک است! و به همین مناسبت به معنای پنهان ساختن شیء ظریف در قلب نیز هست!

جنانی (جنن) به معنای پرره انداختن و پوشاندن است و بهه مین مناسبت هم به باغ پر درخت جنة گفته می شود زیرا درختهای زیاد آنچه درون باغ است را می پوشانند و نیز جنین و جُنة (سپر) و جنون و بالاخره جنان که به معنای قلبی است که محتوایات آن پوشیده از دیگران است!

هشَّت (هشش) به معنای رخاوت و نرمی است که موجب بیرون ریختن هرآنچیزی می شود که در اوست!

شرح:

در فراز فوق، صورتهای مختلف وجودی گناه شمارش شده است:

گناهانی که با زبان ستایش می شود! و برای شنونده از غلظت زشتیشان کاسته می گردد!

گناهانی که شوق به آنها در قلب پنهان می ماند و با زبان بزرو داده نمی شود!

گناهانی که نفس نسبت به آنها احساس کشش و «بندآب دادن» می کند!

گناهانی که در نوشتار  خود را نشان می دهند!

در هر چهار مورد گناه از قبحش کاسته می شود! آنوطر که خداوند آنها را زشت می بیند، بنده آنها را زشت نمی بیند! معلوم است که بنده در تاریکی بسر می برد چون خداوند نور است و اگر بنده ای نظری متفاوت از خداوند درباره زشتی ها و زیبایی ها داشته باشد معلوم است از خداوند و از نور دور است و در تاریکی است!

دین آمده است تا اسنانها از تاریکی ها بسوی نور بیاید یعنی نگاهشان را به مسائل همچون خداوند نمیایند!

دین یعنی جزا یعنی نتیجه هر کاری یعنی بازتاب هر عملی یعنی عکس العملی که هر کسی با قلب و زبا نو دستش باید در مقابل زیبایی ها و زشتیها داشته باشد!

دین یعنی مکتب ارزش گذاری! ارزش گذاری برای همه کارهای اختیاری انسان! برای همه فکر ها و احساسها و رفتارها!

هر انسانی دینی دارد یعنی سازه ای برای ارزش گذاری دارد! این سازه در طول زندگی متفاوت می شود! و نیز انسانها را از یکدیگر متفاوت می سازد.

دین اسلام ناب به انسان انواع خط کش را برای ارزش گذاری انواع افکار و عواطف و رفتار را به انسان می دهد!

و شیطان تمام تلاشش این است که با زنده نگه داشتن گناه از قبح او بکاهد! لذا گناه با زبان انسانها ستایش می شود و با قلب آنها بازی می کند و شعله تمنای نفس را همیشه فروزان نگه میدارد و  در نوشت های شیطانی خود را تثبیت می کند!

سلام علیکم - بسم الله


شتابزدگی، دومین رذیله انسانی است که در اولویت دوم برای علاج قرار دارد.
شتابزدگی گاهی در قضاوت و در ذهن و فکر صورت می گیرد و گاهی در رفتار.
قرآن اصل موضوع شتابزدگی را در موضوع «قضاوت سریع نسبت به پی آمدهای طغیان در مقابل اوامر الهی» مطرح می کند.

دین به معنای جزا است! سازه ای است که ارزشها و ضد ارزشها در آن نمره گذاری می شوند.

هر انسانی دارای دین و نظام جزا و سازه نمره دهی به ارزشها و ضد ارزشها است. ما آدم بی دین نداریم. هر چند دین اصطلاحی شده است برای مجموعه نظرات منسوب به خداوند در موضوع ارزشها و ضد ارزشها!

تنها دینی که دقیقا نظر خداوند را درباره میزان ارزشمندی و ضد ارزشی افکار، عواطف و رفتار انسانها تبیین می کند اسلام ناب است. اسلامی که مکتب تشیع آن را در پیراسته ترین و خالصترین حدش توضیح می دهد. پیرایه و خالص از دستکاریهای بشری.

اسلام مدام از ثواب و عقاب سخن می گوید. از این که ستم دارای چه عواقبی است و عدالت دراری چه پیآمدهایی است.

چالش مهمی که اسلام با آن روبرو است تأخیر این پیامدها  - ثوابها و عقابها - است. این تأخیر دستآویز مهمی شده است برای آنها که همچنان زشتکاری می کنند و نیز موجب تردید شده است برای آنها که می خواهند در مسیر ارزشها ثابت قدم باشند.

شتابزدگیِ انسان او را وامی دارد تا در دیدن اثر کار خود، عجله بخرج دهد. واژه «تأخیر» از همین جا معنی می یابد. اگر شتابی نبود این واژه مفهمومی نداشت. شتاب، زمان آمدن «اثر» را کوتاه می بیند و وقتی این زمانِ کوتاه انگاشته شده، سپری شد و خبری از «اثر» نشد، این طور نتیجه گیزی می شود که پس «اثر»ی نیست. پس دین که مدعی بیان نظرات خداوند است، به خداوند افتراء زده است. و یا اصلا خداوند دروغ گفته است (!!!).

تکذیب و یا تردید در محتوای دین، ثمره شتابزدگی در قضاوت درباره گزاره های دینی است.

عجولان، غافل از هدف آآفرینش انسان هستند. هدف آفرینش انسان رشد و کمال است. رشد و کمال در جلب رضایت خداوند است. اگر قرار باشد هر انسانی با انجام کار خطایی اثر آن را ببیند، خطا را نه برای جلب رضایت خداوند که برای رهایی از اثر آن ترک می کند و نیز اگر قرار باشد هر انسانی با انجام کار خوبی، زود اثرش را ببیند، دیگر او آن کار را نه برای این که خداوند از آن کار رضایت دارد، آن کار را انجام می دهد بلکه بخاطر این که هرچه زودتر به منافع آن کار برسد، کار پسندیده ای را مرتکب می شود.

انسان برای ادامه زندگی در سرای دیگر به شدت محتاج جلب رضایت خداوند و ایجاد ارتباط اُنسی با خداوند است زیرا سرای دیگر سرای جاودان است و اگر انسان نتواند راه به لایه های معرفت و شهود و محبت و دلدادگی داشته باشد، آن وقت چگونه می تواند در بهشت جاودانه زندگی کند؟ چقدر بخورد و بیاشامد و خوش بگذراند؟ هرچند هم که نعمتهای مادی در بهشت متنوع و متفاوت از دنیا باشد ولی آیا این همه تنوع می تواند انسان را بصورت ابدی سرگزم کند و به او احساس تکرار و دلزدگی ندهد؟ نه نمی تواند.

حداقل اگر انسان از زشتی فاصله می گیرد و یا به نکویی دست می آزد، و نسبت به کسب رضایت خداوند مجاب نشده است، این کار را  برای خود آن زشتی و نکویی انجام دهد نه آثارش. به احترام عقلش این کار را بکند. عقلش حکم به زشتی و زیبایی خیلی از امور می کند. باید به این حکم احترام گذاشت بی آن که آثارش انسان را تهدید و تطمیع کند.

احترام به عقل سبب رشد آن می شود. عقل که رشد یافت نکات دقیق تری از زشتی و زیبایی را در اختیار انسان می گذارد. و همین یعنی رشد.

رشد عقل و یا رشد قلب هدف اصلی خلقت است و این با شتابزدگی در دیدن آثار نمی سازد.

در تربیت هم این نکته حائز اهمیت است. تربیت سیرکی به این معنا است که حیوانی که برای نمایشهایی در سیرک تعلیم یافته، وقتی کار خوبی انجام داد به او نقلی داده شود تا پاداش کارش را زودی ببیند و برای ادامه نمایشش انگیزه داشته باشد.

کسی که تربیت سیرکی می شود، عقل و قلبش با خود آن کار انس ندارد بلکه هرچه هست همان نقل است! همان اثر است! همان پاداش و یا عقوبت است. با این که زشتی یک عمل، زشتر از زشتی آثار آن عمل است. و تیز زیبایی یک عمل، زیباتر از زیبایی اثر آن عمل است.

البته ناگفته نماند که انسانها آثار بسیاری از کارهای خود را شاید با کمی تأخیر و شاید هم بدون تأخیر ببینند ولی این به معنای یک قانون در جهان خلقت نیست. آنقدر این مسئله استثناء دارد که سبب می شود قانون عکس شود و آنچه قانون به نظر آمده است بشود استثناء.

همین قانون و استثناء و بعد عکس شدن آنها سبب می شود تا انسانها از تیرس تهدید و تطمیع آثار خازج شوند و در نتیجه زمینه رشد آنها فراهم شود. و البته هز زمینه رشدی، زمینه سقوط نیز دارد.

خلاصه این که انسانها یا رشد می کنند: یا عقلشان رشد می کند و به حقیقت همه چیز بیشتر نزدیک می شوند و یا قلبشان رشد می کند و ارتباط درونی اشان با خداوند تقویت می گردد و به معرفت دست می یابند.

و یا هم سقوط می کنند و از خوبیها دست برداشته و به زشتیها دست می آلند.