هشت رذیله 25 / ناسپاسی / نعمتهای خداوند 7
| پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۳۲ ق.ظ
سلام علیکم - بسم الله
گام نخست در شکر نعمتها، شمارش آنها بود و گام دوم: بیاد آنها بودن، بود و گام سوم که امشب درباره آن می خواهم ان شاء الله صحبت کنم: دل نسپردن به آنهاست!
وقتی شما هدیه ای می گیرید، اگر مشغول هدیه شوید و از هدیه دهنده غافل شوید، کفران او را نموده اید! باید با نوع برخوردتان با هدیه دهنده و هدیه، به هدیه دهنده بفهمانید که چیزی که برای شما مهم است، توجهی است که هدیه دهنده به شما دارد. توجهی که با هدیه دادن نشان داده است.
نعمتهای خداوند نشان توجه خداوند به انسانهاست! مهم نیست آن نعمت بزرگ است یا کوچک! مهم توجه خداوند به مخلوقش می باشد که بسیار مهم است! نعمتها نباید ذره ای از قلب ما را بخودشان مشغول کنند زیرا در این صورت بزرگی و کوچکی نعمت در میزان تشکر شما از خداوند تأثیر می گذارد و این یعنی پیام نعمت فراموش شده است. پیام نعمت، توجه خداوند به شماست.
هر چه عظمت خداوند بیشتر نزد انسان مشهود شود، نعمتهای بزرگ، کوچک جلوه نموده و نعمتهای کوچک، بزرگ می نمایند!
بهشت با همه عظمتش نزد امام علی در مقابل حضور در مسجد کوچک است! ایشان می فرمایند: «اگر من را مختار قرار دهند که در بهشت باشم و یا در مسجد، مسجد را بر می گزینم!»
مسجد خانه خداوند است! بهشت که خانه خداوند نیست! وقتی بنده ای این توفیق را می یابد به مسجد بیاید یعنی خداوند او را به خانه اش دعوت نموده است!
امام سجاد به مسجد الحرام آمد متوجه شده عده ای از بزرگان از مسلمانان آن زمان، برای آمدن باران دعا نموده اند ولی بارانی نیامده است! ایشان با ناراحتی فرمود: «یعنی بین شما یک نفر نیست که خداوند او را دوست داشته باشد و دعایش را مستحاب کند؟!» و بعد مقابل کعبه سر بر سجده گذاشت و فرمود: «ای خدایی که من را دوست دارد باران بفرست!» ناگاه باران، باریدن گرفت. از حضرت پرسیدند:
«از کجا دانستی خداوند تو را دوست دارد؟» حضرت فرمود: «اگر من را دوست نمی داشت من را به زیارت خانه اش دعوت نمی کرد!»
شما ان شاء الله فردا صبح توفیق نماز صبح را می یابید. و از آن طرف ممکن است دعای خاصی را به درگاه خداوند بارها مطرح نموده اید و هنوز دعای شما مستجاب نشده است. آیا فکر می کنید توفیق نماز صبح و یا نمازهای دیگر، کمتر از استجابت فلان دعا است؟ مگر وقتی فلان دعا مستجاب شود چه چیزی نصیب شما شود که ارزشش بیشتر از نمار باشد؟
خداوند نان را مقدر انسانها نموده است! بوی نان هیچ وقت تکراری نمی شود! هیچ انسانی با نان بیگانه نیست! هر غذای دیگری بسته به فرهنگ مردمانی، در جایی معروف است و در جایی ناشناخته مگر نان! و نان ارزانترین غذایی است که در اختیار انسانها قرار دارد.
نان هدیه خداوند به انسان است! لذا در آداب اسلامی آمده است که نان را تکریم کنید! نان را ببویید و ببوسید! ظرفی را روی آن نگذارید! اگر نانی را در جایی دیدید که افتاده، آن را بردارید و تمییز کنید و بخورید! وقتی سفره را انداختند و نان آوردند دیگر منتظر چیز دیگری نباشید و شروع کنید به خوردن نان و دیگر آداب.
وقتی دلمان را از علاقه خاص به نعمتها خالی نمودیم، همه توجهمان به راز این تنعّمها معطوف می شود. خداوند من را متنعِّم نموده است! این بسیار شعف برانگیز است! اصلا مهم نیست من متنعِّم به چه نعمتی شده ام!
خداوند امشب برای من خواب را گوارا نموده است! صبحگاهان وقتی بیدارم می کند عمری دوباره به می بخشد! پیامبر وقتی از خواب بر می خواست اولین کاری که می کرد سجده می نمود و در سجده می فرمود که: «خدایا ستایش از آن توست زیرا که روح من را به جسد من برگرداندی تا تو را حمدت گویم!»
فردا خورشید بر من می تابد. مستحب است وقت طلوع خورشید به او سلام کنی! و او را شاهد بر توحیدت نسبت به خداوند بگیری!
در من میلیاردها سلول مشغول انجام فعالیتهای دقیق خود هستند که همه به امر خداوند اینچنین می کنند! شاید همین الان قسمتی از سلولهای بدن من در کارشان اخلال ایجاد شده باشد ولی همه تلاششان را خواهند نمود تا به وضعیت نخست برگردند.
خدایا من به شدت تحت عنایات تو هستم! آنقدر که تو بیاد من هستی من اصلا بیادت نیستم! آنچه به من دادی صلاحم را اینچنین تشخیص دادی و آنچه به من ندادی نه این که نتوانستی بدهی بلکه مصلحتم ندیدی که به من بدهی! تو مصلحت من را بر جزع و فزع های من ترجیح می دهی و این نشانه عمق توجه تو به من است! نداده هایت و فقری که شاید به من داده باشی، بیشتر در من این فخر را بوجود می آورد که توجه به من داری. آیا من هم می توانم همچون برگزیده ترین انسان بگویم: الفقر فخری!
از همه اینها که بگذریم مگر ما چه شأنیت و لیاقتی داشتیم که خداوند ما را بخاطر این بوجود آورد؟ ما هیچ بودیم و خداوند ما را آفرید. جاندار هم آفرید. انسان هم آفرید. مسلمان هم آفرید! دارای تفکرات ناب هم آفرید. زشتیها را نزدمان زشت و زیباییها را زیبا نمود.
آیا این نعمتها به اندازه کافی دلیل برای عنایت خداوند به ما نیست؟
آیا وقت آن نرسیده است که چشمان خود را بر حجم کوچک و بزرگ نعمتها ببنیدیم و به وقت بارش نعمت، به آبی که در کف دستمان جمع شده است ننگریم و همچنان صورتمان به آسمان باشد تا قطرات نعمت با قطرات اشکمان از این همه توجه پروردگار مخلوط گردد؟
آیا وقت آن نرسیده است که خداوند را بخاطر گذشته شاکر باشیم و به عبادتش قیام کنیم نه بخاطر آینده، و این که قرار است به ما چه ثوابی بدهد؟
حتی نباید دل به نماز و صدقه بست! نماز راهی است برای تشکر از خداوند و تشکر از خداوند وقتی محقق می شود که در ابزار تشکر غرق نشویم! و ابراز تشکر ما را از توجه به مشکور باز ندارد!
امام باقر به فقیر وقتی صدقه می داد آن را می گرفت و می بوسید و دوباره به او بر می گرداند و می فرمود: ان الله یأخذ الصدقات. این پول مورد عنایت خداوند قرار گرفته است لذا بوسیدن دارد. امام دلبسته و در نتیجه مغرور به صدقاتش نمی شد بلکه از آن روی به صدقه علاقه داشت که می تواند دست خورده دست خداوند را ببوسد!
البته منظور از دل نبستن، انس گرفتن نیست! انس گرفتن خاصیت هر جاندار و بخصوص انسان است! انسان به همه آنچه اطراف اوست انس می گیرد. صمیمی می شود. از انسانهای اطراف گرفته تا اشیاء.
انس گرفتن مثل دوست داشتن آب است برای رفع تشنگی و دوست داشتن نان است بری رفع گرسنگی و دوست داشتن بستر است برای رفع خستگی. آنچه اطراف ما هستند نیازهای مادی و روحی ما را رفع می کنند و ما هم همراه با رفع نیازهایمان از حضورشان احساس آرامش می کنیم. ولی دل، مقوله ای جداست! قلب حرم الهی است!
مؤمن در قلب خود خدا را دارد و کافر در قلب خود هیچ چیزی ندارد. قلب حرم الهی است! فرق نمی کند صاحب قلب مؤمن باشد و یا کافر. مؤمن قلبش خالی نیست لذا احساس گمگشتگی نمی کند. خلأ عاطفی ندارد. هر زمان چنگ به علف خشکی نمی زند تا شاید بتواند خود را از مرداب تنهایی برهاند.
مؤمن چون از نظر عاطفی تأمین شده است هیچ تطمیع و تهدیدی در او کارگر نمی افتد. اصلا این امور را به سخریه می گیرد.
مؤمن نعمتهای خداوند را، اوج توجه خداوند به خود می داند و به این همه عنایت حق، بخود می بالد. او به شدت شکر گزار این همه عنایت است!
وقتی شما هدیه ای می گیرید، اگر مشغول هدیه شوید و از هدیه دهنده غافل شوید، کفران او را نموده اید! باید با نوع برخوردتان با هدیه دهنده و هدیه، به هدیه دهنده بفهمانید که چیزی که برای شما مهم است، توجهی است که هدیه دهنده به شما دارد. توجهی که با هدیه دادن نشان داده است.
نعمتهای خداوند نشان توجه خداوند به انسانهاست! مهم نیست آن نعمت بزرگ است یا کوچک! مهم توجه خداوند به مخلوقش می باشد که بسیار مهم است! نعمتها نباید ذره ای از قلب ما را بخودشان مشغول کنند زیرا در این صورت بزرگی و کوچکی نعمت در میزان تشکر شما از خداوند تأثیر می گذارد و این یعنی پیام نعمت فراموش شده است. پیام نعمت، توجه خداوند به شماست.
هر چه عظمت خداوند بیشتر نزد انسان مشهود شود، نعمتهای بزرگ، کوچک جلوه نموده و نعمتهای کوچک، بزرگ می نمایند!
بهشت با همه عظمتش نزد امام علی در مقابل حضور در مسجد کوچک است! ایشان می فرمایند: «اگر من را مختار قرار دهند که در بهشت باشم و یا در مسجد، مسجد را بر می گزینم!»
مسجد خانه خداوند است! بهشت که خانه خداوند نیست! وقتی بنده ای این توفیق را می یابد به مسجد بیاید یعنی خداوند او را به خانه اش دعوت نموده است!
امام سجاد به مسجد الحرام آمد متوجه شده عده ای از بزرگان از مسلمانان آن زمان، برای آمدن باران دعا نموده اند ولی بارانی نیامده است! ایشان با ناراحتی فرمود: «یعنی بین شما یک نفر نیست که خداوند او را دوست داشته باشد و دعایش را مستحاب کند؟!» و بعد مقابل کعبه سر بر سجده گذاشت و فرمود: «ای خدایی که من را دوست دارد باران بفرست!» ناگاه باران، باریدن گرفت. از حضرت پرسیدند:
«از کجا دانستی خداوند تو را دوست دارد؟» حضرت فرمود: «اگر من را دوست نمی داشت من را به زیارت خانه اش دعوت نمی کرد!»
شما ان شاء الله فردا صبح توفیق نماز صبح را می یابید. و از آن طرف ممکن است دعای خاصی را به درگاه خداوند بارها مطرح نموده اید و هنوز دعای شما مستجاب نشده است. آیا فکر می کنید توفیق نماز صبح و یا نمازهای دیگر، کمتر از استجابت فلان دعا است؟ مگر وقتی فلان دعا مستجاب شود چه چیزی نصیب شما شود که ارزشش بیشتر از نمار باشد؟
خداوند نان را مقدر انسانها نموده است! بوی نان هیچ وقت تکراری نمی شود! هیچ انسانی با نان بیگانه نیست! هر غذای دیگری بسته به فرهنگ مردمانی، در جایی معروف است و در جایی ناشناخته مگر نان! و نان ارزانترین غذایی است که در اختیار انسانها قرار دارد.
نان هدیه خداوند به انسان است! لذا در آداب اسلامی آمده است که نان را تکریم کنید! نان را ببویید و ببوسید! ظرفی را روی آن نگذارید! اگر نانی را در جایی دیدید که افتاده، آن را بردارید و تمییز کنید و بخورید! وقتی سفره را انداختند و نان آوردند دیگر منتظر چیز دیگری نباشید و شروع کنید به خوردن نان و دیگر آداب.
وقتی دلمان را از علاقه خاص به نعمتها خالی نمودیم، همه توجهمان به راز این تنعّمها معطوف می شود. خداوند من را متنعِّم نموده است! این بسیار شعف برانگیز است! اصلا مهم نیست من متنعِّم به چه نعمتی شده ام!
خداوند امشب برای من خواب را گوارا نموده است! صبحگاهان وقتی بیدارم می کند عمری دوباره به می بخشد! پیامبر وقتی از خواب بر می خواست اولین کاری که می کرد سجده می نمود و در سجده می فرمود که: «خدایا ستایش از آن توست زیرا که روح من را به جسد من برگرداندی تا تو را حمدت گویم!»
فردا خورشید بر من می تابد. مستحب است وقت طلوع خورشید به او سلام کنی! و او را شاهد بر توحیدت نسبت به خداوند بگیری!
در من میلیاردها سلول مشغول انجام فعالیتهای دقیق خود هستند که همه به امر خداوند اینچنین می کنند! شاید همین الان قسمتی از سلولهای بدن من در کارشان اخلال ایجاد شده باشد ولی همه تلاششان را خواهند نمود تا به وضعیت نخست برگردند.
خدایا من به شدت تحت عنایات تو هستم! آنقدر که تو بیاد من هستی من اصلا بیادت نیستم! آنچه به من دادی صلاحم را اینچنین تشخیص دادی و آنچه به من ندادی نه این که نتوانستی بدهی بلکه مصلحتم ندیدی که به من بدهی! تو مصلحت من را بر جزع و فزع های من ترجیح می دهی و این نشانه عمق توجه تو به من است! نداده هایت و فقری که شاید به من داده باشی، بیشتر در من این فخر را بوجود می آورد که توجه به من داری. آیا من هم می توانم همچون برگزیده ترین انسان بگویم: الفقر فخری!
از همه اینها که بگذریم مگر ما چه شأنیت و لیاقتی داشتیم که خداوند ما را بخاطر این بوجود آورد؟ ما هیچ بودیم و خداوند ما را آفرید. جاندار هم آفرید. انسان هم آفرید. مسلمان هم آفرید! دارای تفکرات ناب هم آفرید. زشتیها را نزدمان زشت و زیباییها را زیبا نمود.
آیا این نعمتها به اندازه کافی دلیل برای عنایت خداوند به ما نیست؟
آیا وقت آن نرسیده است که چشمان خود را بر حجم کوچک و بزرگ نعمتها ببنیدیم و به وقت بارش نعمت، به آبی که در کف دستمان جمع شده است ننگریم و همچنان صورتمان به آسمان باشد تا قطرات نعمت با قطرات اشکمان از این همه توجه پروردگار مخلوط گردد؟
آیا وقت آن نرسیده است که خداوند را بخاطر گذشته شاکر باشیم و به عبادتش قیام کنیم نه بخاطر آینده، و این که قرار است به ما چه ثوابی بدهد؟
حتی نباید دل به نماز و صدقه بست! نماز راهی است برای تشکر از خداوند و تشکر از خداوند وقتی محقق می شود که در ابزار تشکر غرق نشویم! و ابراز تشکر ما را از توجه به مشکور باز ندارد!
امام باقر به فقیر وقتی صدقه می داد آن را می گرفت و می بوسید و دوباره به او بر می گرداند و می فرمود: ان الله یأخذ الصدقات. این پول مورد عنایت خداوند قرار گرفته است لذا بوسیدن دارد. امام دلبسته و در نتیجه مغرور به صدقاتش نمی شد بلکه از آن روی به صدقه علاقه داشت که می تواند دست خورده دست خداوند را ببوسد!
البته منظور از دل نبستن، انس گرفتن نیست! انس گرفتن خاصیت هر جاندار و بخصوص انسان است! انسان به همه آنچه اطراف اوست انس می گیرد. صمیمی می شود. از انسانهای اطراف گرفته تا اشیاء.
انس گرفتن مثل دوست داشتن آب است برای رفع تشنگی و دوست داشتن نان است بری رفع گرسنگی و دوست داشتن بستر است برای رفع خستگی. آنچه اطراف ما هستند نیازهای مادی و روحی ما را رفع می کنند و ما هم همراه با رفع نیازهایمان از حضورشان احساس آرامش می کنیم. ولی دل، مقوله ای جداست! قلب حرم الهی است!
مؤمن در قلب خود خدا را دارد و کافر در قلب خود هیچ چیزی ندارد. قلب حرم الهی است! فرق نمی کند صاحب قلب مؤمن باشد و یا کافر. مؤمن قلبش خالی نیست لذا احساس گمگشتگی نمی کند. خلأ عاطفی ندارد. هر زمان چنگ به علف خشکی نمی زند تا شاید بتواند خود را از مرداب تنهایی برهاند.
مؤمن چون از نظر عاطفی تأمین شده است هیچ تطمیع و تهدیدی در او کارگر نمی افتد. اصلا این امور را به سخریه می گیرد.
مؤمن نعمتهای خداوند را، اوج توجه خداوند به خود می داند و به این همه عنایت حق، بخود می بالد. او به شدت شکر گزار این همه عنایت است!
- ۲ نظر
- ۲۲ آبان ۹۳ ، ۰۰:۳۲