مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفاهت و حماقت» ثبت شده است

هشت رذیله 20 / ناسپاسی 17 / نعمتهای خداوند 2

| دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۸ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


این که غیبت داشتم چون مشهد بودم و دعاگو!
بعضی از عزیزان سؤالاتی را در باره بحث قبلی مطرح کرده بودند و من برایشان نوشتم که صبوری کنند تا این بحث به پایان برسد و آن وقت اگر هنوز سؤالی بی پاسخ مانده بود من در خدمتشان خواهم بود.
آنچه در دنیا با آن مواجه می شویم، از خوبی و بدی، همه می تواند هم نعمت باشد و هم نقمت! فرصت باشد و یا تهدید:
اگر غنا و ثروت طغیان می آورد، فقر هم کفر می آورد. اگر غنا و ثروت، زمینه انفاق را فراهم می کند فقر هم می تواند موجب افتخار و زمینه صبوری باشد.
سلامتی، هم فرصتی است برای تلاش بیشتر و هم زمینه ای است برای غفلت و سرمستی و اتراف. و بیماری نیز، هم می تواند غرور انسان را بشکند و «خاطرجمعی» را به «دل نگرانی» تبدیل سازد و هم می تواند زمینه فسردگی و فشردگی روحی باشد و انسان را بیزار و خسته از همه چیز کند!
قوه بالای تحلیل و نیروی بررسی دقیق مسائل، چه بسا غرور می آورد و سبب می شود انسان احتمال خطا را در آنچه تحلیل می کند ندهد و همین باعث بروز اشتباهی بزرگ شود. دیگرانی که این قدرت تحلیل را ندارد هر چند اشتباهات فروانی در تحللیهایشان دارند ولی این اشتباهات همیشه کوچک است. نوابغ بجای صدها اشتباه کوچک یک اشتباه بزرگ می کنند! آنقدر بزرگ که همه اشتباهات دیگران را در خود جای می دهد.
شخصی که نابینا است، هم می تواند ناامید باشد و رو به گدایی و جلب ترحم دیگران بیاورد و هم غیرتمندانه بکوشد تا به دیگران ثابت کند که: «من قدرت اراده ام همه کاسیتهایم را حبران می کند.» بسیار دیده ام نابیناهایی که بعد از نابینا شدن تازه زندگی اشان به سمت موفقیت متمایل شده است.
همسایه پیامبر بودن و خویش و هم خون ایشان گشتن چقدر می تواند زمینه رشد را فراهم سازد؟ خیلی زیاد! ولی این فرصت طلایی را ابولهب و زنش آنچنان تباه نمودند که الان که در دوزخ برزخی هستند آرزو می کنند ای کاش این فرصت بسراغشان نمی آمد. فرصت که می اید در پی اش تهدید هم روانه می شود.
یکی می شود فرزند یزید (معاویه دوم) و خلافت که به او پیشنهاد می شود تصریح می کند: «من همچون پدرانم غصبت خلافت نمی کنم» و یکی هم می شود فرزند امام صادق (عبد الله افطح) که ادعای امامت و خلافت می کند.
بهشتی را که خداوند برای آدم و حواء خلق نمود همه چیز برای زندگی خوش (رغدا) را در خود داشت و این اولین فرصت برای انسان را ببینید چگونه سوخت! ولی آدم و حواء وقتی از بهشت رانده شدند، تهدیدی بزرگ را تبدیل به فرصت نمودند و به مقام تائبین رسیدند و آدم، پیامبر شد!
دعاهای مستجاب شده و مستجاب نشده، در خود نمونه های زیادی از همین «تهدید شدن فرصتها» و «فرصتهای تهدید شده» را در خود دارند. و انسانها وقتی این نمونه ها را بررسی می کنند چه بسا آرزو می کنند ای کاش فلان دعا مستحاب نمی شد و خوشحالند که چه خوب شد فلان دعا مستجاب نشد همچنان که الان شادند از این که فلان دعایشان مستجاب شده است و غمگین هستند که چرا فلان دعایشان مستجاب نشده است.
و قرآن نگاه به این هزاران مثال و نمونه دارد آنجا که می فرماید: عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هم شر لکم (بقره: 216).
به نظر می رسد آنچه نعمت مطلق است و دو وجهی نیست و هیچ شری در آن نهفته نیست، عقل است. عقلی که تمام داشته ها و نداشته های انسان را مدیریت می کند و نمی گذارد فرصتها تبدیل به تهدید شوند و تلاش می کند تا تهدیدها را به فرصت تبدیل نماید.
و در نقطه مقابل، جهل و نادانی و سفاهت و حماقت و بی عقلی، شری است که درون خود هیچ خیری را همراه ندارد.
و ایندو (عقل و جهل) چیزی نیست که به عده ای داده شده باشد و از عده ای دیگر دریغ شده باشد. عقل و جهل، میزانی از هر دو، به هر انسانی داده شده است و انسانها با اختیار خود می توانند - که باید بتوانند - از جهل خود کاسته و بر عقل خود افزوده تا از کودگی به بزرگی برسند.
آنچه از تفاوت در داشته های انسانها و نداشته هایشان مشاهده می شود، همه امور دو وجهی است. و وجه خیر و شر هیچ کدام از این امور بر وجه دیگرش نمی چربد. لذا این تفاوتها، تبعیض نیست! بی عدالتی نیست!
خب فعلا بس است!
کمتر می نویسم تا بیشتر بیاندیشید!
با این که اول بحث گفتم صبوری کنید تا پاسخ سؤالتتان در ادامه بحث بیابید ولی از این بحث هر سؤالی دارید مطرح کنید البته برای دریافت پاسخش ممکن است هنوز لازم باشد صبوری کنید! ولی سؤالتتان برای من مفید است و جهت بحثهای آینده را دقیق تر می کند!
موفق باشید و خداوند یارتان تا توفیقی دیگر!