مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شتابزدگی و اعتقاد به آخرت» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


شتابزدگی انسان بخاطر عدم توجه به هدف خلقت انسان است. انسان اگر بداند برای درک و اظهار عبودیت آفریده شده است، آنچنان تواضع و خضوع او را دربر می گیرد که هیچ در کار خداوند قضاوت نابجا نمی کند.
انسانِ عابدِ عالم، محو قدرت و حکمت و عزت و محبت خداوند است. او می داند که کارش در دنیا همان کاری است که قبلا آن را انجام می داده است. یعنی در عالم ارواح. و همچنین کارش در دنیا همان کاری است که بعدا انجام خواهد داد. یعنی در عالم برزخ و قیامت و ان شاء الله در بهشت!
اصلا انسان در جهان، اعم از عالم ارواح و دنیا و برزخ و آخرت کاری ندارد جز آن که مدام نگذارد نفسش او را به هم عرضی با خداوند بکشاند. وقتی انسانی برای خود قدرتی و عزتی و مالی و علمی و ... قائل باشد این یعنی هم عرضی با خداوند. این یعنی شریک خداوند شدن و خداوند منزه از آن است که شریکی داشته باشد.
انسان وظیفه اش در دنیا تسبیح و تنزیه و منزه نمودن خداوند از هر گونه شرکی است. کاری که همه موجودات انجام می دهند. یسبح لله ما فی السموات و الارض.
کسی که مدام باید از خود مراقبت کند تا همچنان عبد خداوند باشد و «ما دون» او بماند و در سطح خداوند خود را تصور نکند آیا چگونه انسانی خواهد شد؟ انسانی خواهد شد که برای خود هیچ چیزی و حتی وجودی قائل نیست.
کسی که این چنین است هر چه دارد را نعمت می داند. لطف خداوند می داند. همین که هست و وجود دارد! همین که انسان است! همین که مسلمان است! همین که همین حرفها را باور نموده است!
انسان این چنینی می داند نعمتها از بلاها غفلت آورتر است! همچنین سلامتی از مرض، غِنی از فقر، عزت از ذلت و کلا داشتن از نداشتن!
قرآن می فرماید: «انسان وقتی خود را بی نیاز می بیند طغیان می کند.» (علق: 6 و 7) بعضی از اولیاء خداوند طوری هنگام فراوانی نعمت نگران می شدند که دیگران هنگام بلا نگران می شوند! می گفتند نکند این استدراج باشد. یعنی خداوند نعمتها را پیاپی فرو می فرستد تا بنده اش را در غفلت بیشتر فرو ببرد. نکند گناهان زیاد سبب شده است تا دیگر امیدی در بیداری و رشد او نباشد در نتیجه جزایش این باشد که در خوابی عمیق تر فرو رود!! و این بدترین عقوبت است!
لذا فرموده اند وقتی نعمتها پیآپی سراغت می آید و دست به هرچه می زنی طلا می شود و همه چی جور است به خداوند پناه ببر! دلت شور بزند! چون هجوم نعمتها، بدنبالش احساس بی نیازی و استغناء است! و استغناء، هم عرضی با خداوند و شرک است.
انسانِ شتابزده انسان غافلی است! این شتابزدگی او را مشتاق منافعی خاص نشان می دهد. این اشتیاق بخاطر غفلت از خطرات این منافع است. اشتیاق زیاد برای رهایی از وضعیت موجود یعنی خود را عالم تر و خیرخواه تر و مهربانتر از خداوند دیدن!
ابراهیم را که به آتش می افکندند هر فرشته ای که آمد تا کمکش کند قبول نکرد. به او گفته شد از خداوند بخواه که نجاتت دهد و او فرمود: خداوند خود می داند و می بیند! این باورِ ابراهیم، آتش را برایش گلستان نمود.
هرچند ما مأمور شده ایم که همه خواسته های خود را با خداوند مطرح کنیم! خواسته های مادی و معنوی. کوچک و بزرگ. ولی باید توجه داشته باشیم که اصرار ما باید روی چه دعاهایی باشد! شما در دعاهایی که از حضرات معصومین علیهم السلام رسیده است چقدر خواسته های مادی می بینید؟ چند درصدش ادای دین و شفای مریض و ازدواج و خرید خانه و رونق گرفتن شغل و غیره و غیره است؟ البته این ها هم هست ولی درصد پایینی اینها را تشکیل می دهد.
مثلا گفته شده است برای رفع مشکلات هیچ علاجی بهتر از استغفار و گفتن مداوم ذکر «استغفر الله» نیست! چرا گفته نشد که مدام رفع همان مشکل خود را تکرار کنید؟! مثلا مدام بگویید: اللهم ارزقنی یا مدام بگویید: اللهم اکشف همّی (خدایا اندوهم را برطرف کن) و یا مدام بگویید: اللهم زوجنی زوجة صالحة چرا نگفتند روزی هزار بار مشکل خود را به عنوان ذکر تکرار کنید؟
... برای این که متوجه شوی که وقتی صلاح توست که از مشکلات رهایی یابی که مشکلات توانسته باشند رسالت خود را بخوبی انجام داده باشند. رسالت مشکلات، پی بردن انسان به مشکل منیت است! منیّت و نفسانیت و «خود»، بزرگترین حجاب بین عبد و رب است! هرچه بیشتر خود را ببینی خداوند را کمتر خواهی دید و در نتیجه از عباداتت حظ کمتری می بری چرا که کسی را می پرستی که او را نمی بینی! چون خودت را می بینی!
مشکلات آمده اند که به تو بگویند تو موجود عاجزی هستی!
ببین چگونه کمی فشارهای زندگی قلبت را مچاله کرده است؟!
ببین جسمت چقدر آسیب پذیر است که به سادگی مریض می شود و یا جراخت می بیند؟!
ببین چقدر محتاج احترامی که با توهینی اینقدر از نشاطت کاسته می شود و آرامشت بهم می ریزد؟!
ببین چقدر از اندیشه و عقل محرومی که بعضا کارهای احمقانه ات تو را در حد کودکی تنزل می دهد؟!
ببین چقدر ترسویی! تنبلی! بخیلی! دهان بین هستی! حسودی! کم غیرتی؟!
ببین چه ساده مرعوب خشمت، مجذوب شهوتت، مفتون شکمت می گردی؟!
...
ای انسان آرام باش و صبور و بردبار و حلیم و بدان که خدایی مدیر توست که مهربانترین و حکیم ترین و پرقدرت ترین است. پس با یاد این حقیت و این ذکر قلب را آرم ساز و تنها کاری که تو باید انجام دهی جلب رضایت خداوند است دیگر کارها را بر عهده او بگذار!


سلام علیکم - بسم الله


دومینِ از هشت رذیله شتابزدگی است و شنابزدگی گاهی در فکر و قضاوت است و گاهی در رفتار.
شتابزدگی در قضاوت آن وقتی خیلی خطرناک می شود که در باره کارهای خداوند باشد. کارهای خداوند در ذهنهای عجول، همیشه عجیب و غریب جلوه می کند! البته این اختصاص به کارهای خداوند ندارد. در ذهنهای عجول کار حکیمان همیشه غیر متعارف جلوه می کند.
معنی حِلم، برگشت به معنای حُلم دارد. حُلم یعنی عقل. بردباری نشان عقل است. آنقدر این نشانه قوی است که شده است خود عقل. در نقطه مقابل جهل است. شتابزدگی یکی از نشانه های جهل است ولی آنقدر این نشانه گویا است که شتابزدگی هم معنی سفاهت و جهالت و نابخردی گشته است.
همیشه درک جاهل از عاقل ضعیف بوده است. ولی عاقل بخوبی - بخاطر عقلی که دارد - می تواند جاهل را درک کند. و خداوند به همین خاطر است که توسط جهال و عجولان درک نمی شود ولی او بخوبی حال بندگانش را درک می کند و چشم از بسیاری از قضاوتهای عجولانه آنها و در نتیجه از بسیاری از بی تابی های آنها می بندد که اگر می خواست غیر این باشد همان می شد که مثل شده است: علی می ماند و حوضش!
می گویند خطیبی از شرائط آنهایی گفت که میخواهند از حوض کوثر بنوشند. آنقدر این شرائط زیاد و سخت بود که یکی از پامنبریها حوصله نکرد سخن خطیب تمام شود، صدایش را بلند نمود و گفت: اینطور که شما میگویی روز قیامت علی می ماند و حوضش!
ولی این همه، دلیل نمی شود تا راهیان کوی کمال به فکر رام ساختن ذهن عجولشان نباشد و هدفهایی دوری را در چشم انداز کمالیشان تعیین نکنند.
آنچه از کارهای خداوند که نزد عجولان عجیب می نماید بیشتر مربوط به تأخیر در عقاب و ثواب است. از نظر آنان مجرمان همچنان به کارهای خلاف خود ادامه می دهند و بهره های مادیش را می برند و خوبان کمتر ثمره خوبیهای خود را می بینند.
انسان عجول زمان را خیلی جدی گرفته است. فکر می کند انسان است و همین چند روز دنیا: اگر در این چند روز دنیا ثمره کارهای بدش را یا خوبش را دید که دید و الا خوبان ناکام خواهند بود و بدان مسرور. این طرز تفکر آیا جز ضعف ایمان به آخرت است؟ آیا جز ندیدن هدف آفریش است؟
آدمهای عجول فقط درباره خداوند عجولانه قضاوت نمی کنند آنها در باره همه چیز این گونه اند. جوانان پیران را کند می بینند و شاگردان استاد را اینگونه می پندارند و تازه بدوران رسیده ها پیشکسوتها را سست و کهنه می انگارند و سربازان برای فرمانده خود این چنین نظری دارند و فرزندان به جان پدر مدام غر می زنند و او را به شتاب بیشتر وامی دارند و ... کودکان بیشتر گریه اشان بخاطر شتابشان در برآورده شدن خواسته هایشان است.
رابطه انسان با خداوند همان رابطه انسان با دیگر انسانهاست. آنها با طبیعت هم اینگونه هستند. و عجیب است این طبیعت که چقدر با خالق خویش همراه است. با دقت و بررسی بسیار درست، و نه کند و نه تند، به رشدش ادامه می دهد. حیوان هم جزء همین طبیعت است. خورشید در وقت طلوع، از زمانی که آفریده شده است در فاصله زمانی خاصی طلوع می کند و غروب می نماید. هرجای زمین طلوع و غروبی متناسب با همانجا دارد. نه کند و نه تند.
طبیعت با این میانه روی در رشدش خداوند را تسبیح می کند. تسبیح یعنی ایراد به کار خالقش نمی گیرد. از برنامه ای که به او داده اند تخطی نمی کند. این برنامه را نشان حکمت بی بدیل خالقش می داند. خالقش را از عیب منزه می داند. تسبیح یعنی منزه نمودن خداوند. در نقطه مقابل تنها این انسان است که خالقش را تسبیح نمی کند. جز آنها که عاقلترند. با طبیعت همراه ترند. با دریافت نشانه ها، خداوندِ خویش را بخوبی شناخته اند. آنها آرامند. یاد خداوند آنها را آرام ساخته است. یاد خداوند یعنی یاد این جهان. این جهان همه جلوه اسماء او هستند.
عجولان، فکری بحال خود بکنند. فکری بحال اعتقادشان به خداوند و به قیامت و به هدف آفرینش بکنند. فکری برای همزیستی با دیگر مخلوقات خداوند بکنند.
عجولان فکری بحال خود بکنند!