مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شرح دعای استغفار» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 9

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ سَهِرْتُ لَهُ لَیْلِی فِی التَّأَنِّی لِإِتْیَانِهِ وَ التَّخَلُّصِ إِلَى وُجُودِهِ حَتَّى إِذَا أَصْبَحْتُ تَخَطَّأْتُ إِلَیْکَ بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ وَ أَنَا مُضْمِرٌ خِلَافَ رِضَاکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که با صرف وقت و تأمل برای انجام آن، شب را به بیداری گذراندم تا توانستم مرتکب شوم، ولی صبح که شد در زیّ صالحین به سوی تو گام برداشتم، در حالی که خلاف رضایتت را در درون خود پنهان کرده بودم ای پروردگار عالمیان! پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

سهر، به معنای بیخوابی و توجه به این بی خوابی است! صرف نخوابیدن در شب را سهر نمی گویند. «بیدارخوابی کشیدن در شب» معنی دقیق فارسی سهر است!

حلیه، به معنای زینتی است ظاهری که از بیشتر از بیرون خود شیء به آن ملحق می شود بر خلاف واژه «زینت» که بیشتر جلوه خود آن شیء است!

ضمر، به معنای نازک میان است با حذف همه زوائد. به درون انسان ضمیر گفته می شود زیرا درون انسان پیراسته از همه زوائدی است که انسان را در تشخیص حقیقت درون انسان دچار انحراف می کند!

شرح:

شب برای بعضی بجای آرامش، موجب عصیان روح است! زیرا شب انسان را بیشتر تنها می سازد! «خود» هر فردی بیشتر در شب خود را نشان می دهد!

اگر «خود» مایل به گناه باشد، در شب این تمایل را شدیدتر بر اراده انسان تحمیل می کند!

ولی در روز «خود» خود را در پوششی قرار می دهد و انسان مطابق عنوان اجتماعیش و همانی که از او انتظار دارند عمل می کند!

در مقابل انسانهای اهل خدا هستند که شب را غنیمتی برای راز و نیاز در آستان محبوب می دانند. با چانه ها بر زمین می افتند و اوجی را می گیرند که تنها در توصیف آن می توان چند واژه را به بازی گرفت و الا از پس درک آن بر نمی آییم!

سلام علیکم - بسم الله


بند چهارم دعای استغفار:
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَمَلْتُ إِلَیْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ بِغَوَایَتِی أَوْ خَدَعْتُهُ بِحِیلَتِی فَعَلَّمْتُهُ مِنْهُ مَا جَهِلَ وَ عَمَّیْتُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَا عَلِمَ وَ لَقِیتُکَ غَداً بِأَوْزَارِی وَ أَوْزَارٍ مَعَ أَوْزَارِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
ترجمه: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که بنده ای از بندگانت را با فریب کاری به سوی آن کشاندم و با نقشه و خدعه او را فریب دادم؛ آنگاه گناهی را که نمی شناخت به او یاد دادم و جلوی دید او را از آنچه میدانست گرفتم و میدانم که فردای قیامت باید با وزر و وبال گناه دیگران، علاوه بر گناه خود، با تو ملاقات کنم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
لغت:
استمال، یعنی مایل ساخت.
غوی، مقابل رشد است و رشد قرا گرفتن در مسیر خیر و صلاح است پس غیّ واقع شدن در مسیر شر و فساد خواهد بود.
خدعه، یعنی مخفی نمودن آنچه که در شأنش این است که آشکار باشد.
حیله، تحویل و تغییر دادن کلام و عمل است برای منظوری که پنهان داشته شده است.
وزر، یعنی باری که حمل بر چیزی می شود. مثل گناه که بار بر گردن انسان می شود.
شرح:
حضرت در این بند از دعا از گناهی سخن به میان می آورند که بسیار بزرگتر از گناهان قبلی است که در باره اشان صحبت شده است. و آن گناه، گناهکار نمودن دیگران است!
به دو صورت انسان دیگران را گنهکار می کند:
صورت نخست گناهکار نمودن افرادی است که به انسان اطمینان دارند! مثل اعضای خانواده، دوستان، شاگردان.
صورت دوم گنهکار نمودن کسانی است که باید اعتمادشان نخست جلب شود!
برای گنهکار نمودن دسته نخست نه نیازی به قصد است و نه نیازی به نقشه کشیدن است! بلکه صرف گمراهی خود انسان کافی است که آنها نیز گمراه شوند.
(اسْتَمَلْتُ إِلَیْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ بِغَوَایَتِی)
وقتی پدر و مادر لاابالی باشند، زمانی که دوستان انحراف داشته باشند وقتی استاد مهذَّب نباشد، طبیعی است که آنانی که به او اعتماد دارند، دچار لاابالی گری و انحراف شده و مسیر تهذیب و خودسازی را طی نخواهند کرد!
اما دسته دوم با حیله و خدعه بدام می افتند. امیراطوری رسانه در جهان که مهمترین ابزار برای شیطان است در قالب فیلمها و سریالها به اسم بررسی مشکلات خانوادگی، بیشترین ضربه را به خانواده ها می زند و آتش غیر قابل فروکشی از شهوت را در آنها ایجاد می کند! (أَوْ خَدَعْتُهُ بِحِیلَتِی)
فریب به دو صورت شکل می گیرد:
آموختن مسائلی که موجب فتنه است! قرار نیست انسان همه چیز را بداند. علم مثل خوراک است! خوراک حدی دارد. این حد هم در کمیت آن است و هم در کیفیت آن است! ممکن است غذایی برای کسی خوب باشد و اما دیگری از خوردن این غذا زیان ببیند.
خواندن مطالب شبه برانگیز همان غذای سنگینی است که معده های ضعیف توان هضم آن را ندارند و اذیت می شوند.
اطلاعات جنسی برای کسی که در التهاب بلوغ، ملتهب است، حکم بنزین روی آتش را دارد.
آشنایی با انواع راههای فریب، مثل آنچه زندانیان به یکدیگر می آموزند، قدرت فریبکاری را افزایش می دهد.
به همین خاطر است که آموزش جادو حرام است!
آشنای با تکنولژی ارتباطات، باید به میزان رشد قدرت عقل صورت گیرد. (فَعَلَّمْتُهُ مِنْهُ مَا جَهِلَ)
صورت دوم فریب کور نمودن شخص و غافل نمودن او نسبت به اطلاعات مفیدی است که دارد!
انسان بر اساس آموزه های فطری و یا محیطی که کسب نموده است، در مقابل بسیاری از گناهان از خود مقاوت نشان می دهد.
خدشه نمودن در این اطلاعات و شبه افکنی در آنها و از آن طرف جلوه دادن گناه و آسان نمودن دسترسی به آن، موجب می شود تا دیگر انسان تحت تأثیر آگاهی های خود نباشد و چشم دلش را بر این اطلاعات ببند. (عَمَّیْتُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَا عَلِمَ)
این چنین می شود که شخص گنهکار در قیامت علاوه بر بار گناه خودش، همانند بار گناه دیگران را نیز باید بر دوش بکشد!


سلام علیکم - بسم الله


قسم چهارم: تعمّدات
قسم چهارم گناهان، گناهانی است که عمدی صورت می پذیرد. در مقابل گناهان قسم قبلی که بر اساس خطا صورت می پذیرفت.
در گناهان عمدی، با دقت در معنی عمد، هم تمایل وجود دارد و هم قلبش نسبت به انجام آن اطمینان دارد. کارش را منطقی و مستند و دارای عِماد و عَمَد و استوانه و پشتیبان می بیند.
بعد از انجام گناه و خوابیدن شراره آن، تازه بصیرتش بر می گردد و پی به سستی دلیلی که بر اساس آن گناه نموده است می برد و تصمیم می گیرد، از آن دلیل واهی، عبور کند. آن را هیچ و پوچ انگارد. به آن بی توجه شود.
در این وقت است که از خداوند می خواهد که از او تجاوز کند. یعنی عبورش را (جوازش را) قبول کند. خداوند این را بپذیرد که او دیگر از آن دلیل واهی عبور نموده است و دوباره آن را سندی برای کار زشت قرار نمی دهد. دیگر چون مشکل مادی دارد خود را آلوده به ربا نمی کند، چون در خطر آبرو ریزی قرار گرفته است، دروغ نمی گوید. چون تحت فشار جنسی قرار گرفته است، استمناء نمی کند. چون دوستانش مسخره اش می کنند، از حجاب خود نمی کاهد.
قسم پنجم: عَثَرات
قسم چهارم گناهان لغزشهاست. کارهای زشتی بر اساس بی فکری و شتابزدگی انجام گرفته است.
حکیم و فرزانه کسی است که بر همه سخنان و رفتارهای خود مدیریت دارد و نمی گذارد آنچه از او سر می زند، محکم و استوار بر پایه اندیشه درست نباشد!
ولی کو حکیم؟! بسیاری از ما کم و بیش بهره ای از حماقت داریم. بهره ای از شتابزده بودن. این چنین است که با سخنان و رفتارهایی نگاه دیگران را بخود دگرگون می سازیم. و این دگرگونی ما را رنج می دهد. رنج می کشیم از این که دیگران ما را احمق و بی مایه  و بی خرد و سفیه بدانند.
حال از خداوند می خواهیم که این رنج را از ما بیرون کشد. از بینش ببرد. لغزش ما را «اقاله» کند.
قسم ششم: غِرِّیّات
قسم ششم از گناهان، رفتار هایی است که تحت تأثیر امور غفلت زا شکل می گیرد.
غالب انسانها در غفلت بسر می برند! یعنی نسبت به وظائف خود و هدف آفرینش و بهره بری درست از لحظات عمر خود، بیخبرند. بی توجهند. حواسشان نیست! علت این غفلت هم مجموعه دنیا با همه سرگرمیهای آن است.
در این میان بعضی از غفلتها قدرتی بیشتر دارند. بیشتر مست می کنند. وقتی انسانی تحت این نوع از غفلتها قرار گیرد، می گوییم او دچار «غرّه» شده است. نسبت به علمش مغرور شده است. به هیکلش، به زورش، به استعدادش، به پولش، و ... مغرور شده است.
خب این جای مؤاخذه دارد. جای این دارد که توسط خداوند مورد توبیخ قرار بگیرد که چرا نعمتهایی که تو باید از آنها برای رشدت استفاده کنی، برای سقوطت بهره بردی؟! و توبیخ خداوند همان عقاب اوست. این طور نیست خداوند فقط تشری بزند و تمام!
وقتی شخص خود را مستحق مؤاخذه بداند آن وقت است که از خداوند درخواست عدم مؤخذه می کند و نیز تلاش می کند دوباره از نعمتهای خداوند سوء استفاده نکند.
بند 1 فراز 5: فَأَنَا الظَّالِمُ لِنَفْسِی الْمُقِرُّ بِذَنْبِی الْمُعْتَرِفُ بِخَطِیئَتِی
لغت:
ظلم، یعنی تباه ساختن حق و اداء ننمودن آن.

اقرار و اعتراف: فرق اقرار با اعتراف این است که در مفهوم اعتراف، معرفت و آگاهی نسبت به آنچه بدان اقرار می‌کند نهفته است؛ اما در اقرار لزوما این معرفت نیست. و نیز اعتراف همواره با زبان است؛ اما اقرار گاهی با زبان است و گاهی با غیر زبان.

چون شخص گنهکار آگاهی به همه تبعات ذنوب ندارد، در دعای اسغفار برای ذنوب «اقرار» آمده است و برای خطاها «اعتراف» ذکر شده است.

شرح:

ظلم به نفس به چهار علت بدترین ظلم است:

اول این که ظلم به نفس، ظلم به محبوب ترین کس است. نفس انسان محبوب ترین فرد نزد اوست!

دوم این که ظلم به نفس، ظلم به کسی است که هیچ دادرسی ندارد. وقتی کسی به ما ظلم می کند ما نزد خالق و نزد مخلوق شکایت می کنیم و دادمان را می ستانیم ولی وقتی به نفس خود ستم می کنیم، نفس ما نزد چه کسی شکایت کند؟! نفس اگر بخواهد نزد خداوند هم شکایت کند باز باید ما این اجازه را به او بدهیم!

سوم این که ظلم به نفس گرفتن سعادت دنیا و آخرت از اوست. ظلم به دیگری در بالاترین حدش، گرفتن زندگی دنیایی از اوست. کسی نمی تواند آخرت فردی را از او بگیرد. ولی ظلم به نفس هم دنیای خودمان را از خودمان می گیریم و هم آخرت او را.

چهارم این که ظلم به نفس علت ظلم به دیگری است. زیرا تا کسی به خودش ستم نکند، به دیگری هم ستم نمی کند لذا وزر و بال همه ستمها به نفس خود ظالم برمی گردد.

اقرار اجمالی به ذنوب و اعتراف تفصیلی و تحلیل درست خطاها، موجب می شود تا زمینه آمرزش فرد آماده شود.

بند 1 فراز 6: فَیَا غَافِرَ الذُّنُوبِ أَسْتَغْفِرُکَ لِذَنْبِی وَ أَسْتَقِیلُکَ لِعَثْرَتِی فَأَحْسِنْ إِجَابَتِی فَإِنَّکَ أَهْلُ الْإِجَابَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ

لغت:

غفران، یعنی محو اثر. این که بعضی غفران را پوشاندن و ستر معنی می کنند درست نیست. زیرا خداوند گناهان را همیشه می پوشاند مگر جایی که فرد زیادروی کرده باشد با این وجود گهنکار از خداوند می خواهد که او را مورد غفران قرار دهد. از این معلوم می شود، غفران چیزی بیش از پوشاندن است.

امام علی علیه السلام می فرماید: الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى کَأَنَّهُ‏ غَفَر. هشدار! هشدار! خداوند آنقدر می پوشاند که انگاری آمرزیده است (ولی نیامرزیده است!) در این حدیث حضرت غفران مفهومی غیر از «ستر» معرفی می کند.

احسان، یعنی نیکو نمودن چیزی. محسن کسی است که آنچه انجام می دهد، نیکو آن را انجام می دهد. پس احسان به معنی نیکوکاری است نه کار نیکو! ممکن است فردی کاری نیکو انجام دهد مثلا به دیگری کمک کند ولی آن کار را نیکو انجام ندهد یعنی کمکش را با منت همراه سازد.

جواب، یعنی پاره نمودن و نفوذ نمودن. اجابت خواسته فردی یعنی خواسته او را نافذ و مؤثر قرار دادن. 

تقوی، یعنی حفظ نمودن چیزی از حرکت به سمت مخالف، اعم از مخالفت با شرع یا عقل یا طبیعت. 

اهل التقوی بودن خداوند می تواند سه معنی داشته باشد:

اول این که: (معنی فاعلی) او با هدایتهایی که انسان ها را می کند، جلوی بندگانش را برای رفتن در مسیر خلاف می گیرد.

دوم این که: (معنی فاعلی) او خود، آنچه دیگران را از آن نهی نموده انجام نمی دهد. پس در حقیقت وقتی کسی تقوای از خود بروز می دهد، مظهر نام «اهل التقوی» خداوند شده است.

سوم این که: (معنی مفعولی) او اهلیّت دارد که انسانها نسبت به او تقوا داشته باشند.

شرح:

مجموعه گناهان ششگانه ای که در بند نخست دعای استغفار ذکر شده است در فراز آخر این بند، در دو قسم خلاصه شده است:

ذنوب و لغزشها.

ذنوب مجموعه گناهانی است که دارای تبعات است (ذنب) و حکایت از جدایی از مسیر حق می کند (جرم) و برای ارتکابش دارای دلیلی موهوم است. (تعمّد)

لغزشها نیز مجموعه اشتباهات (خطا) و کارها بدون فکر (عثره) و غفلتهاست. (غِرّه)

در این فراز از خداوند طلب غفران برای دسته نخست شده است و برای دسته بعد طلب اقاله شده است. زیرا مشکلی که قسم اول دارند، آثار مخرب آنهاست.

ولی قسم دوم مشکلشان رنجی است که فرد از انجام آنها می برد:

اولا اعتماد معقولی که باید به خودش داشته باشد، کاهش پیدا کرده است.

ثانیا بازخوردهای اجتماعی کارهای خطا، بر رنج فرد می افزاید.

ثالثا این قسم از گناهان ممکن است به دوزخ هم منجر شود که دارای رنجی غیر قابل قیاس با زنجهای دنیاست.

در میان دو دسته فوق، تکیه بیشتر روی قسم نخست شده است زیرا خداوند با نام «غافر الذنب» خوانده شده است نه «مُقیل العثرات» و این نشان از اهمیت بیشتر ذنوب نسبت به دیگر گناهان است.

در پایات بند نخست دعا، از خداوند درخواست نیکوترین اجابت شده است. نیکوترین اجابت به معنای اجابت کامل است. در فراز میانی دعا گفته شد که خداوند گناهان را مورد عفو و صفح و عدم مؤاخذه و اقاله قرار داده و توبه و عبور فرد را از گناه می پذیرد. در فراز نهایی دعا از خداوند خواسته می شود همین برخورد را ادامه دهد طوری که وقتی از شخص از دنیا می رود، گناهی در پرونده اش نماند. و همواره از رحمت خداوند برخوردار باشد.
و در انتها نیز خداوند با سه صفت مورد ستایش قرار گرفته است:
اهل الاجابة
خداوند اهلیت برای اجابت دارد. همه آنچه یک اجابت می طلبد خداوند از آنها برخوردار است. او بر همه چیز قادر است و مهربان است و حکمت دارد. سه ضلع کامل برای این که هر درخواستی را پاسخی در خور دهد.
اهل التقوی
خداوند اهلیت برای تقوا دارد. زیرا او اشد المعاقبین است. قدرتمندی که اگر قرار بر عدالتش باشد، هیچ موجودی توان خشم او را ندارد لذا بایسته است که از او ترسیده شود. که ترس، نشان عقل است. ترسی که منشأ آن موهوم نیست و واقعی است. چه واقعیتی بالاتر از این که حکم خداوند توسط گنهکار زیر پا گذاشته شده است و خداوند نیز همه قدرت را برای مجازات نمودن او دارد؟!
اهل المغفرة
خداوند اهل مغفرت است. آنچه لازمه این اهلیت است خداوند دارد زیرا او حلیم و صابر است. اگر ما انسانها نمی توانیم در مقابل آنها که بر خلاف میل و نظر ما عمل می کنند صبور باشیم و دلمان را کدورت نسبت به آنها پاک کنیم بخاطر این همه صفات نقصانی است که داریم؛ صفاتی که خداوند از همه آنها مبرا است!


  • ۰ نظر
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۵۵

هشت رذیله 54 / لجاجت 6 / توبه از لجاجت 1

| پنجشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


توبه از لجاجت به معنای رو نمودن به حق است! به حقی که تکذیب شده است!
توبه هر گناهی متناسب با آن گناه است! توبه یعنی برگشت! برگشت از مسیری که می رفته است! توبه یعنی عوض نمودن مسیر زندگی که به انجام گناه منجر شده است!
لجاجت غیر از گناه رفتاری است هر چند غالبا گناهان رفتاری معلول لجاجت است! لجاجت گناهی است که در ذهن و قلب فرد صورت می گیرد! آدم لجوج در ذهنش حقیقت را تکذیب می کند و در قلبش آن را سبک می شمارد.
ممکن است کسی گناهی انجام دهد و خودش، خودش را محکوم کند و سرزنش نماید! از کارش اصلا راضی نباشد! خودش را اسیر نفس بوالهوسش بداند. از خدا بخواهد که او را از این اسارت نجات دهد. بگوید: نفسی غالب و عقلی مغلوب.
اما آدم لجوج برای آرام نمودن نفس لوامه اش مدام با قطار نمودن گزاره هایی سعی در محکوم نمودن خودش را دارد.
گزاره های حقی که در فطرت و ذهن لجوج وجود دارد، مورد سوء استفاده قرار می گیرد و ترکیبی نادرست پیدا می کند و بعد با آن به قلبی که هشدار می دهد و نفس لوامه ای که سرزنش می کند، شلیک می شود.
توبه لجوح به این است که دست از این خوددرگیری بردارد.
البته این کار به آسانی صورت نمی گیرد زیرا لجاجت سبب شده است تا میزان زیادی از شفاف بودن ذهن و زلال بودن قلب از بین برود.
لجوج به مرور دارای شبهاتی درباره بسیاری از حق ها می شود و در ادامه نسبت به بسیاری از آنها غافل می گردد.
برای رهایی از این غفلت باید چه کرد؟
باید یک دور گناهان را آموزش دید! هرچند انسان از طرف خداوند این آموزش را دیده است. (و نفس و ما سوّیها فالهمها فجورها و تقویها) ولی با این مشکلی که برای لجوج پیش آمده است، فطرت او آسیب دیده است! علم باید به کمک آسیب فطرت بیاید! علمی که دین در اختیار انسان گذاشته است!
یکی از وظائف عمده دین تلاش برای آماده نمودن زمینه قبولی توبه است! انسانها وقتی می خواهند از مسیر غلطی که رفته اند برگردند نیازمند به بازسازی فطرت دارند. در مسیر گناه بسیاری از حق ها و باطل جایشان با هم عوض می شود.
وقتی کسی تصمیم می گیرد بعد از مدتها خود را و لباسش را و محیط زندگی اش را نظافت کند اول باید مطمئن شود آیا مفهوم کثیفی را بخوبی می داند؟
بعد از مدتی کثیف بودن کم کم مصادیق کثیفی تقلیل پیدا می کند. پس باید ابتداء این مصادیق روشن شود.
اصلا علت این که ایمان و ولایت شرط قبولی توبه است برای این است که بدون استفاده از دین ناب نمی توان از مصادیق درست گناه باخبر شد در نتیجه طلب آمرزش مصداق درستی نخواهد داشت.
کسی خدمت امام علی علیه السلام از مشکلات زندگی اش گفت. و حضرت به او توصیه کرد که استغفار کند. آنچه گفت که زیاد استغفار نموده است و نتیجه نگرفته است! حضرت به او فرمود که چون گناهان را نمی شناخته است، طلب بخشش از گناهان بی معنی خواهد شد.
وقتی کسی نمی داند مصادیق گناهان چه اموری است چگونه می تواند برای آنها طلب آمرزش کند؟! چگونه می تواند توبه کند؟!
تکرار زیاد گناه سبب می شود انسان به مرور در همه مفاهیمی که مربوط به موضوع گناه است تجدید نظر کند. اعم از مفاهیم اعتقادی و فقهی.
فعلا قصد بسط این موضوع را ندارم! شاید در مباحث قبلی در توضیح جمله قبل مطالبی گفته باشم! اگر کسی خواست برایش بیشتر ان شاء الله توضیح می دهم. فعلا قصد ما طرح مباحثی در موضوع شناسایی گناه است!
در ادامه حدیث فوق امام علی علیه السلام دعایی را یاد آن بنده خدا دادند که در آن به انواع گناهان اشاره شده بود و از آنها طلب مغفرت می شد.
حضرت آن دعا را البته به صورت مفصلترش - با بیش از سه برابر حجمش - بعد از نماز صبح می خواندند که از آن به دعای استغفار یاد می شود.
ان شاء الله قصد داریم متن این دعا را بررسی کنید. جلسات زیادی برای این کار طول خواهد کشید. چون این دعا دارای 70 بند است. حداقل هر بندی نیازمند یک جلسه است! پس حداقل هفتاد جلسه را باید به آن اختصاص دهیم!
امیدوارم، هم توفیق اتمام این جلسات را پیدا کنیم و هم با اتمام جلسات نگاه نویی به گناه داشته باشیم و فطرتمان نو شده و بازسازی شده باشد!
فعلا متن دعا را از اینجا داتلود کنید و یک دور آن را با ترجمه اش مرور کنید تا با آمادگی به استقبال اولین جلسه بیایید.



  • ۳ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۳۳