مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ضروت جلب رضایت خداوند» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


شتابزدگی، دومین رذیله انسانی است که در اولویت دوم برای علاج قرار دارد.
شتابزدگی گاهی در قضاوت و در ذهن و فکر صورت می گیرد و گاهی در رفتار.
قرآن اصل موضوع شتابزدگی را در موضوع «قضاوت سریع نسبت به پی آمدهای طغیان در مقابل اوامر الهی» مطرح می کند.

دین به معنای جزا است! سازه ای است که ارزشها و ضد ارزشها در آن نمره گذاری می شوند.

هر انسانی دارای دین و نظام جزا و سازه نمره دهی به ارزشها و ضد ارزشها است. ما آدم بی دین نداریم. هر چند دین اصطلاحی شده است برای مجموعه نظرات منسوب به خداوند در موضوع ارزشها و ضد ارزشها!

تنها دینی که دقیقا نظر خداوند را درباره میزان ارزشمندی و ضد ارزشی افکار، عواطف و رفتار انسانها تبیین می کند اسلام ناب است. اسلامی که مکتب تشیع آن را در پیراسته ترین و خالصترین حدش توضیح می دهد. پیرایه و خالص از دستکاریهای بشری.

اسلام مدام از ثواب و عقاب سخن می گوید. از این که ستم دارای چه عواقبی است و عدالت دراری چه پیآمدهایی است.

چالش مهمی که اسلام با آن روبرو است تأخیر این پیامدها  - ثوابها و عقابها - است. این تأخیر دستآویز مهمی شده است برای آنها که همچنان زشتکاری می کنند و نیز موجب تردید شده است برای آنها که می خواهند در مسیر ارزشها ثابت قدم باشند.

شتابزدگیِ انسان او را وامی دارد تا در دیدن اثر کار خود، عجله بخرج دهد. واژه «تأخیر» از همین جا معنی می یابد. اگر شتابی نبود این واژه مفهمومی نداشت. شتاب، زمان آمدن «اثر» را کوتاه می بیند و وقتی این زمانِ کوتاه انگاشته شده، سپری شد و خبری از «اثر» نشد، این طور نتیجه گیزی می شود که پس «اثر»ی نیست. پس دین که مدعی بیان نظرات خداوند است، به خداوند افتراء زده است. و یا اصلا خداوند دروغ گفته است (!!!).

تکذیب و یا تردید در محتوای دین، ثمره شتابزدگی در قضاوت درباره گزاره های دینی است.

عجولان، غافل از هدف آآفرینش انسان هستند. هدف آفرینش انسان رشد و کمال است. رشد و کمال در جلب رضایت خداوند است. اگر قرار باشد هر انسانی با انجام کار خطایی اثر آن را ببیند، خطا را نه برای جلب رضایت خداوند که برای رهایی از اثر آن ترک می کند و نیز اگر قرار باشد هر انسانی با انجام کار خوبی، زود اثرش را ببیند، دیگر او آن کار را نه برای این که خداوند از آن کار رضایت دارد، آن کار را انجام می دهد بلکه بخاطر این که هرچه زودتر به منافع آن کار برسد، کار پسندیده ای را مرتکب می شود.

انسان برای ادامه زندگی در سرای دیگر به شدت محتاج جلب رضایت خداوند و ایجاد ارتباط اُنسی با خداوند است زیرا سرای دیگر سرای جاودان است و اگر انسان نتواند راه به لایه های معرفت و شهود و محبت و دلدادگی داشته باشد، آن وقت چگونه می تواند در بهشت جاودانه زندگی کند؟ چقدر بخورد و بیاشامد و خوش بگذراند؟ هرچند هم که نعمتهای مادی در بهشت متنوع و متفاوت از دنیا باشد ولی آیا این همه تنوع می تواند انسان را بصورت ابدی سرگزم کند و به او احساس تکرار و دلزدگی ندهد؟ نه نمی تواند.

حداقل اگر انسان از زشتی فاصله می گیرد و یا به نکویی دست می آزد، و نسبت به کسب رضایت خداوند مجاب نشده است، این کار را  برای خود آن زشتی و نکویی انجام دهد نه آثارش. به احترام عقلش این کار را بکند. عقلش حکم به زشتی و زیبایی خیلی از امور می کند. باید به این حکم احترام گذاشت بی آن که آثارش انسان را تهدید و تطمیع کند.

احترام به عقل سبب رشد آن می شود. عقل که رشد یافت نکات دقیق تری از زشتی و زیبایی را در اختیار انسان می گذارد. و همین یعنی رشد.

رشد عقل و یا رشد قلب هدف اصلی خلقت است و این با شتابزدگی در دیدن آثار نمی سازد.

در تربیت هم این نکته حائز اهمیت است. تربیت سیرکی به این معنا است که حیوانی که برای نمایشهایی در سیرک تعلیم یافته، وقتی کار خوبی انجام داد به او نقلی داده شود تا پاداش کارش را زودی ببیند و برای ادامه نمایشش انگیزه داشته باشد.

کسی که تربیت سیرکی می شود، عقل و قلبش با خود آن کار انس ندارد بلکه هرچه هست همان نقل است! همان اثر است! همان پاداش و یا عقوبت است. با این که زشتی یک عمل، زشتر از زشتی آثار آن عمل است. و تیز زیبایی یک عمل، زیباتر از زیبایی اثر آن عمل است.

البته ناگفته نماند که انسانها آثار بسیاری از کارهای خود را شاید با کمی تأخیر و شاید هم بدون تأخیر ببینند ولی این به معنای یک قانون در جهان خلقت نیست. آنقدر این مسئله استثناء دارد که سبب می شود قانون عکس شود و آنچه قانون به نظر آمده است بشود استثناء.

همین قانون و استثناء و بعد عکس شدن آنها سبب می شود تا انسانها از تیرس تهدید و تطمیع آثار خازج شوند و در نتیجه زمینه رشد آنها فراهم شود. و البته هز زمینه رشدی، زمینه سقوط نیز دارد.

خلاصه این که انسانها یا رشد می کنند: یا عقلشان رشد می کند و به حقیقت همه چیز بیشتر نزدیک می شوند و یا قلبشان رشد می کند و ارتباط درونی اشان با خداوند تقویت می گردد و به معرفت دست می یابند.

و یا هم سقوط می کنند و از خوبیها دست برداشته و به زشتیها دست می آلند.