مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عجول و جاهل» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دومینِ از هشت رذیله شتابزدگی است و شنابزدگی گاهی در فکر و قضاوت است و گاهی در رفتار.
شتابزدگی در قضاوت آن وقتی خیلی خطرناک می شود که در باره کارهای خداوند باشد. کارهای خداوند در ذهنهای عجول، همیشه عجیب و غریب جلوه می کند! البته این اختصاص به کارهای خداوند ندارد. در ذهنهای عجول کار حکیمان همیشه غیر متعارف جلوه می کند.
معنی حِلم، برگشت به معنای حُلم دارد. حُلم یعنی عقل. بردباری نشان عقل است. آنقدر این نشانه قوی است که شده است خود عقل. در نقطه مقابل جهل است. شتابزدگی یکی از نشانه های جهل است ولی آنقدر این نشانه گویا است که شتابزدگی هم معنی سفاهت و جهالت و نابخردی گشته است.
همیشه درک جاهل از عاقل ضعیف بوده است. ولی عاقل بخوبی - بخاطر عقلی که دارد - می تواند جاهل را درک کند. و خداوند به همین خاطر است که توسط جهال و عجولان درک نمی شود ولی او بخوبی حال بندگانش را درک می کند و چشم از بسیاری از قضاوتهای عجولانه آنها و در نتیجه از بسیاری از بی تابی های آنها می بندد که اگر می خواست غیر این باشد همان می شد که مثل شده است: علی می ماند و حوضش!
می گویند خطیبی از شرائط آنهایی گفت که میخواهند از حوض کوثر بنوشند. آنقدر این شرائط زیاد و سخت بود که یکی از پامنبریها حوصله نکرد سخن خطیب تمام شود، صدایش را بلند نمود و گفت: اینطور که شما میگویی روز قیامت علی می ماند و حوضش!
ولی این همه، دلیل نمی شود تا راهیان کوی کمال به فکر رام ساختن ذهن عجولشان نباشد و هدفهایی دوری را در چشم انداز کمالیشان تعیین نکنند.
آنچه از کارهای خداوند که نزد عجولان عجیب می نماید بیشتر مربوط به تأخیر در عقاب و ثواب است. از نظر آنان مجرمان همچنان به کارهای خلاف خود ادامه می دهند و بهره های مادیش را می برند و خوبان کمتر ثمره خوبیهای خود را می بینند.
انسان عجول زمان را خیلی جدی گرفته است. فکر می کند انسان است و همین چند روز دنیا: اگر در این چند روز دنیا ثمره کارهای بدش را یا خوبش را دید که دید و الا خوبان ناکام خواهند بود و بدان مسرور. این طرز تفکر آیا جز ضعف ایمان به آخرت است؟ آیا جز ندیدن هدف آفریش است؟
آدمهای عجول فقط درباره خداوند عجولانه قضاوت نمی کنند آنها در باره همه چیز این گونه اند. جوانان پیران را کند می بینند و شاگردان استاد را اینگونه می پندارند و تازه بدوران رسیده ها پیشکسوتها را سست و کهنه می انگارند و سربازان برای فرمانده خود این چنین نظری دارند و فرزندان به جان پدر مدام غر می زنند و او را به شتاب بیشتر وامی دارند و ... کودکان بیشتر گریه اشان بخاطر شتابشان در برآورده شدن خواسته هایشان است.
رابطه انسان با خداوند همان رابطه انسان با دیگر انسانهاست. آنها با طبیعت هم اینگونه هستند. و عجیب است این طبیعت که چقدر با خالق خویش همراه است. با دقت و بررسی بسیار درست، و نه کند و نه تند، به رشدش ادامه می دهد. حیوان هم جزء همین طبیعت است. خورشید در وقت طلوع، از زمانی که آفریده شده است در فاصله زمانی خاصی طلوع می کند و غروب می نماید. هرجای زمین طلوع و غروبی متناسب با همانجا دارد. نه کند و نه تند.
طبیعت با این میانه روی در رشدش خداوند را تسبیح می کند. تسبیح یعنی ایراد به کار خالقش نمی گیرد. از برنامه ای که به او داده اند تخطی نمی کند. این برنامه را نشان حکمت بی بدیل خالقش می داند. خالقش را از عیب منزه می داند. تسبیح یعنی منزه نمودن خداوند. در نقطه مقابل تنها این انسان است که خالقش را تسبیح نمی کند. جز آنها که عاقلترند. با طبیعت همراه ترند. با دریافت نشانه ها، خداوندِ خویش را بخوبی شناخته اند. آنها آرامند. یاد خداوند آنها را آرام ساخته است. یاد خداوند یعنی یاد این جهان. این جهان همه جلوه اسماء او هستند.
عجولان، فکری بحال خود بکنند. فکری بحال اعتقادشان به خداوند و به قیامت و به هدف آفرینش بکنند. فکری برای همزیستی با دیگر مخلوقات خداوند بکنند.
عجولان فکری بحال خود بکنند!