مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معنای استزلّ» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 18

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ ثَوَّرَکَ عَلَیَّ وَ وَجَبَ فِی فِعْلِی بِسَبَبِ عَهْدٍ عَاهَدْتُکَ عَلَیْهِ أَوْ عَقْدٍ عَقَدْتُهُ لَکَ أَوْ ذِمَّةٍ آلَیْتُ بِهَا مِنْ أَجْلِکَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ ثُمَّ نَقَضْتُ ذَلِکَ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ لِرَغْبَتِی فِیهِ بَلِ اسْتَزَلَّنِی عَنِ الْوَفَاءِ بِهِ الْبَطَرُ وَ اسْتَحَطَّنِی عَنْ رِعَایَتِهِ الْأَشَرُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که شعله ی غضب تو را بر من مشتعل ساخت و باعث شد در اثر ارتکاب آن به خاطر عهدی که با تو بسته بودم، یا پیمانی که با تو داشتم، یا قَسَمی که برای یکی از مردم به خاطر تو خوردم، گناهی بر ذمه ی من لازم آید. اما پس از آن به خاطر میل و رغبتم به گناه ، آن عهدی و پیمان را بدون ضرورت نقض کردم؛ بلکه خوشگذرانی مرا از وفای به آن بازداشت و سرمستی مرا از رعایت آن فرو انداخت؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

ثوَّر، به معنای متحول نمودن و برانگیختن چیزی است که آن را زیر و رو کند! ثور، گاوی است که شخم می زند!

عهد، به معنای التزام خاص در مقابل شخصی است!

عقد، به معنا منضم نمودن دو جزء یا بیشتر در یک نقطه معین است!

ذمّة، به معنای تعهدی است که فرد بر گردن می گیرد که اگر مخالف آن عمل کند مورد مذمت قرار می گیرد!

آلیت (الی)، به معنای کامل شدن و بلوغ قدرت است! و به همین خاطر به معنی قسم نیز هست زیرا در قسم قدرت تصمیم به حد بلوغ و کمال می رسد!

استزلّ (زلل)، به معنای لغزش و رهاشدنی ظریف است که با برایک بینی قابل تشخیص است!

بَطَر، به معنای عبور از حد اعتدال طرب و شادمانی است!

اَشَر، به معنای بطر شدید است!

استحطَّ (حطط)، به معنای فرود از انچه مورد ملاحظه و اهمیت است!

شرح:

گناهانی که با نقض عهد شکل می گیرد عنوان این بند از دعاست!

آنچه که باعث خلف وعده و بدعهدی و شکستن قسم و نقض قرار داد بین بنده و خداوند و بین بنده و مردم می شود، به دو علت است:

اول رغبت و میل شدیدی که به انجام گناه وجود دارد! گناهی تعهد بر ترک آن شده است!

دوم سرکیف بودن نسبت به نعمتهایی که هست! خاطر جمع بودن از این که این نعمتها زوال نمی یابد! در نتیجه ضرورتی را برای رعایت تعهدات و پیمانها و قسمها نمی بیند!

اگر به او بگویند چرا به تعهدادت عمل نمیکنی خواهد: «خب حالا که عمل نکردم مگه چی میشه؟» این «مگه چی میشه» یعنی نسبت به بقای نعمتها مطمئن هست! یعنی سرمست از نعمتهاست!

وقتی انسان نعمتی را در حال زوال ببیند، نسبت به آن سرمست نمی شود. از آن به اندازه بهره می برد! به نعمت به چشم ابزاری برای رسیدن به اهداف دیگر می نگرد! و وقتی آن اهداف محقق شد شاد می گردد. نه این که به صرف بهره وری از نعمت، سرخوش شود!