مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معنای التباس» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 8

فراز چهارم: ثُمَّ کَشَفْتَ السِّتْرَ عَنِّی وَ سَاوَیْتُ أَوْلِیَاءَکَ کَأَنِّی لَمْ أَزَلْ لَکَ طَائِعاً وَ إِلَى أَمْرِکَ مُسَارِعاً وَ مِنْ وَعِیدِکَ فَازِعاً فَلُبِّسْتُ عَلَى عِبَادِکَ وَ لَا یَعْرِفُ بِسِیرَتِی غَیْرُکَ فَلَمْ تُسَمِّنِی بِغَیْرِ سِمَتِهِمْ بَلْ أَسْبَغْتَ عَلَیَّ مِثْلَ نِعَمِهِمْ ثُمَّ فَضَّلْتَنِی فِی ذَلِکَ عَلَیْهِمْ کَأَنِّی عِنْدَکَ فِی دَرَجَتِهِمْ وَ مَا ذَلِکَ إِلَّا بِحِلْمِکَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ مَوْلَایَ فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ کَمَا سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بِهِ فِی الْقِیَامَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس پرده را کنار زده و خود را با اولیاءت قرار دادم، گویا همیشه مطیع تو بوده و به سوی اوامرت شتابان و از تهدیدهایت هراسان بوده ام. ظاهرم را آنگونه آراستم که بر بندگانم مشتبه شد،در حالی که غیر از تو از درون من آگاه نبود،تو نیزمرا جز آنگونه که آنها مرا میشناختند معرفی نکردی،بلکه حتی نعمتهایی را که به آنها میدادی به من هم عطا کردی. سپس مرا به آنها برتری دادی، گویا نزد تو، همرتبه آنها هستم اینها همه نیست مگر به واسطه ی حلم و بردباری تو و نعمت فراوان تو بر من. پس حمد و سپاس ازان توست ای مولای من ! از تو درخواست میکنم ای خدا ! همانطوری که اینگونه گناه را در دنیا مستور وپنهان ساختی، در قیامت نیز مرا رسوا نکنی ای بهترین رحم کنندگان!

لغت:

طائعا (طوع و اطاعت)، به معنای رغبت و خضوع و عمل به دستور است. اگر رغبت نباشد، ولی عمل به دستور صورت گیرد نامش «کُره» است.

فزع، به معنای ترس شدید همراه با اضطراب و بیتابی است هنگامی که حادثه ناخوشایند بزرگی اتفاق بیافتد.

در نسخه دیگر از دعا بجای «فازعا«، «فارغا» آمده است. فارغ یعنی تهی و مشغول نبودن. و این تعبیری دیگر از ترس است. هنگامی که ترس، شدید باشد، قلب از غیر از آنچه موجب ترس گشته است فارغ و تهی می شود و فقط متمرکز روی موضوع ترس می گردد.

وعید، به معنای مفاد وعده ای است که داده شده است. وعده ای که در امر شر بوده لذا همراه با تهدید است!

لبس، به معنای پوشش است. التباس به معنای اشتباه است زیرا حقیقت پوشیده شده است. تلبیس به معنای پوشاندن حقیقت بر دیگری است. که در نتیجه معنای مکر و فریب را می دهد.

سیره، به معنای حرکت و سیری خاص در زندگی است.

سمة، وسَّم به معنای علامت زدن و نشان دار نمودن است. وسَّم یعنی او را معرفی نمود و شاخصش کرد.

سبغ، به معنای وسعت بدون ضیق و تنگنایی است. وسعتی کامل!

نعمت، به معنای گوارایی زندگی و خوش بودن حال است! اعم از این که این حال مادی باشد یا معنوی!

شرح:

ظاهرا منظور  از  «کشف ستر» در جمله نخست این فراز، مشهور نمودن فرد گنهکار به خوب بودن است!

بالاخره هر گنهکاری خوبیهایی هم دارد! خداوند بجای رسوا نمودن بنده اش، خوبیهای او را برملا می سازد. بنده، خودش را در ردیف اولیاء خداوند می پندارد!

در نتیجه روابطی که بین او و دیگر اولیاء خدا بوجود می آید در سطحی از مطلوبیت است که انگاری او دائما مطیع خداوند بوده و به سرعت همه دستورات او را انجام می داده و دلش مالامال از ترس خداوند بوده است! این چنین خوبان خداوند را دچار اشتباه می کند و حال آن که آنها از گنهکاری او و روشهای ناپسندی که در زندگی دارد خبر ندارند. و خداوند نه تنها هیچ اولیائش را با خبر از او نمی کند. حتی نعمتهایی از معنویت به او می دهد که در ظاهر بر اولیائش برتری هم می یابد! انگاری هم رتبه آنان است!

و این همه را خداوند طبق حلم و بردباریش و تفضلها و لطفهایی که دارد انجام می دهد. (وَ مَا ذَلِکَ إِلَّا بِحِلْمِکَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِکَ)

شهرت به شر جایش را شهرت به خیر می دهد و عذاب جایش را به نعمت! و این، ظهورِ تمام و کمال ستّاریت خداوند است. ستّاریتی که جلوه ای از «الله» است و الله جامع همه صفات جلال و جمال اوست. پس چون انسان متوجه جلوه های الوهیت او می شود او را می ستاید و حمد می کند و این ستایش را تنها مخصوص او می داند زیرا مثلا همین ستاریت با این تفصیلاتی که در دعای فوق آمده است، چه کسی غیر از خداوند دارای آن است؟! (فَلَکَ الْحَمْدُ مَوْلَایَ)

در قسمت انتهایی این بند از دعا به نکته مهمی اشاره شده است: (فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ کَمَا سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بِهِ فِی الْقِیَامَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.)

خداوند متعال همه آن الطافی که قرار است در آخرت به بندگان بهشتیش داشته باشد در همین دنیا نیز به صورت محدود دارد. انگاری خداوند از باب مشت نمونه خروار به آنها نعمتهای بهشتی را می نمایاند.

اصلا بهشت همین دنیا است بدون معایب و نواقصش! نعمتهای دنیا محدود است هم از نظر کمیت و هم کیفیت و هم زمان ماندگاری ولی نعمتهای بهشتی هیچ کدام از این سه نقص را ندارد.

لذا وقتی انسان در دنیا نعمتی را می بیند از خداوند بخواهد که از همان نعمت در بهشت برخوردار شود.

یکی از مهمترین نعمتها، مصونیت حیثیت و آبروی انسان است! در دعای فوق از خداوند خواسته شده است همانگونه که در دنیا نه تنها رسوایی اتفاق نیافتاده است بلکه بجای آن خوبیها نشر یافته است و فرد صاحب وجهه نزد خوبان شده است، در آخرت نیز همین نعمت ادامه یابد!

یکی از این نعمتها در دنیا، محفوظ ماندن آبروی انسان است.