مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معنای ضمر» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 33

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ کَتَبْتَهُ عَلَیَّ بِسَبَبِ عُجْبٍ کَانَ مِنِّی بِنَفْسِی أَوْ رِیَاءٍ أَوْ سُمْعَةٍ أَوْ خُیَلَاءَ أَوْ فَرَحٍ أَوْ حِقْدٍ أَوْ مَرَحٍ أَوْ أَشَرٍ أَوْ بَطَرٍ أَوْ حَمِیَّةٍ أَوْ عَصَبِیَّةٍ أَوْ رِضًا أَوْ سَخَطٍ أَوْ سَخَاءٍ أَوْ شُحٍّ أَوْ ظُلْمٍ أَوْ خِیَانَةٍ أَوْ سَرِقَةٍ أَوْ کَذِبٍ أَوْ نَمِیمَةٍ أَوْ لَهْوٍ أَوْ لَعِبٍ أَوْ نَوْعٍ مِمَّا یُکْتَسَبُ بِمِثْلِهِ الذُّنُوبُ وَ یَکُونُ فِی اجْتِرَاحِهِ الْعَطَبُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشته ای به جهت خود پسندی که در من به وجود آمده، یا خود نمایی، یا خودستایی(با رساندن عمل خود به گوش دیگران)، یا تکبّر، یا شادمانی، یا کینه، یا خوشی، یا بخشندگی، یا بخل، یا ظلم، یا خیانت، یا دزدی، یا دروغ، یا سخن چینی، یا لهو و لعب، یا هرنوع کاری که با آن مرتکب گناه میشوند و هر که آن را انجام دهد خود را به هلاکت اندازد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

عجب، به معنای حالتی است که حاصل می شود از دیدن چیزی که خارج از جریان طبیعی است که عادتا مورد توقع است! و اگر این حالت تعلت به نفس و صفات و اعمال آن بگیرد، عُجب گفته می شود!

ریاء (رئی) به معنای آشکار کردن عمل در نزد مردم تا آن را ببینند و به او گمان خیر پیدا کنند.

سُمعة (سمع) به معنای آن است که عمل نیکى دور از چشم مردم انجام دهد به این هدف که بعداً به گوش یک یا چند نفر و یا مردم برسد و نسبت به او گمان خیر برده شود!

خُیَلاء (خیل) به معنای تکبری است که از تخیل داشتن فضیلتی بوجود می آید که انسان در خودش می بیند! به اسب نیز خیل گفته می شود زیرا انسان وقتی سوار بر آن می شود در خودش نخوتی احساس می کند!

فَرَح  به معنای مطلق سرور و شادمانی است! اعم از این که از حدش خارج شود یا نشود!

حِقْد به معنای نگه داشتن دشمنی در قلب و منتظر فرصت برای بروز آن بودن!

مَرَح  به معنای شادمانی شدید که همراه با تکبر است می باشد!

أَشَر  به معنای سرخوشی شدیدتر از بطر است!

بَطَر  به معنای سرخوشی است که از حد اعتدال خارج شده باشد!

حَمِیَّة  (حمی) به معنای شدت حرارت در دفاع از عزت و غرور خود است!

عَصَبِیَّة  (هصب) به معنای یاری خواهی از قوم و عشیره بدون توجه به این که حق با کیست!

سَخَط به معنای مفهومی مقابل رضا است. چنانکه غضب مقابل رحمت است و کراهت مقابل محبت!

سَخَاء به معنای نرم شدن هنگام درخواست است (لذا خداوند را نمی توان سخیّ نامید) ولی جود به معنای زیادی عطا است به دون این مورد درخواست قرار گیرد!  

شُحّ  به معنای بخل شدید است که بالطبع همراه با حرص است!

ظُلْم  به معنای تباه نمودن حق و اداء نکردن آنچه حق است!

نَمِیمَة  به معنای نقل قول نمودن از شخصی است نزد شخصی دیگر که باید آن سخن مخفی می ماند و لذا این نقل موجب فساد شده است!

لَهْو  به معنای تمایل و لذت بردن از چیزی بدون توجه به نتیجه و عواقب آن!

لَعِب به معنای هر سخن و رفتاری است که از آن منظور مفیدی که مورد تأیید عقل باشد منظور نیست و عاقل به آن رغبتی ندارد!

شرح:

در این بند از دعای استغفار از بیست و دو موضوع سخن به میان آمده است که قسمتی از آن زمینه گناه و قسمتی خود گناه است!

1) خودپسندی (عُجب) و خود بزرگ بینی (تکبر) و خودنمایی (ریا و سمعه) موجب می شود تا کارهای ارزمند انسان بی ارزش شود و مقبول خداوند قرار نگیرد و در نتیجه قربی صورت نگیرد و کام شخص از  زشتیها فاصله نگیرد و زمینه ارتکاب انواع معاصی برایش مهیا باشد!

و همچنین این خصلتها خود باعث گناهانی مثل بدگویی و تحقیر و استهزاء و غیره می شود!

2) شاد بودن (فرح) از موضوع خاص و یا ناراحت بودن (حقد) از شخص خاص می تواند زمینه قسمتی از گناهان باشد! قلب مؤمن شاد از توفیقی است که برای انجام کارهای خداپسندانه نصیبش شده است و ناراحتیش هم بخاطر زشتکارهایش هست! شادی و ناراحتی در غیر این دو صورت غفلت زا ست.

3) سرخوشی و سرمستی در تمام مراحل شدت و ضعفش (مرح، اشر، بطر) موجب رفتارهای خارج از اعتدال می شود. رفتارهایی که حکایت از غفلت فرد از واقعیات موجود می کند!

4) احساس غرور نسبت به خود و خانواده و خویشان و قبیله خود و تلاش در دفاع از آن (حمیة و عصبیة) بدون این که حق محور این دفاع باشد چه بسیار ستمهایی را که باعث شده است و لجاجتها و بر باطل پا فشردنهایی را موجب گشته است!

احساس خوشایندی و یا ناخوشایندی (رضا و سخط) از مسئله ای زمینه ای دیگر برای رفتار خارج از اعتدال است! مثلا انسانی از مبارزه خوشش می آید و بر عکس فرد دیگری  از آن خوشش نمی آید همین مسئله سبب می شود تا در جایی که نباید، بر طبل جنگ کوبیده شود و یا در جایی که باید، پشت به جنگ شود!

5) دو خصلت بخشندگی و بخل (سخاء و شحّ) هم اگر به درستی کنترل نشود سبب گناه می شود، سخاء و روحیه بخشندگی ممکن است فرد را دچار تبذیر و مصرف نابجای مال کند و بخل نیز او را به منع از مصرف بجای مال نماید!

ظلم و خیانت و سرقت و سخن چینی خود گناه هستند و اساس روابط ناسالم در جامعه ای رو به تباهی می باشند!

6) لهو و لعب و پرداختن به کارهایی که تنها لذتی آنی داشته و عواقب آن مورد نظر قرار نمی گیرد و از نتایج عقلانی درستی برخوردار نیست اموال زیادی را به خود اختصاص داده است و عمرهای زیادی خصوصا انسان معاصر صرف آنها نموده است!

لهو و لعب سبب می شود تا تازگی گناه و فریندگی آن همچنان تازه بماند و رشد و کمال و عبودیت و قرب الی الله و آنچه از این دست، غریب و غیر مأنوس جلوه کند!

22 موضوع در این بند از دعا که در شش گروه جای گرفته است اساس همه زشتکاریها و غفلتهای انسانها است!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند27

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسَانِی أَوْ أَضْمَرَهُ جَنَانِی أَوْ هَشَّتْ إِلَیْهِ نَفْسِی أَوْ أَتَیْتُهُ بِفِعَالِی أَوْ کَتَبْتُهُ بِیَدِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را با زبان تعریف کردم، یا در دل به فکر آن بودم، یا نفسم به آن مشتاق گشت، یا با کردارم آن را انجام دادم، یا با دستم آن را نوشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

مدحته (مدح) به معنای ستودن صفات زیبای درونی است اعم از این که این صفات اختیاری بوجود آمده باش یا خیر! امام «حمد» اختصاص به ستودن صفات اختیاری دارد!

اضمره (ضمر) به معنای کمر باریک است! و به همین مناسبت به معنای پنهان ساختن شیء ظریف در قلب نیز هست!

جنانی (جنن) به معنای پرره انداختن و پوشاندن است و بهه مین مناسبت هم به باغ پر درخت جنة گفته می شود زیرا درختهای زیاد آنچه درون باغ است را می پوشانند و نیز جنین و جُنة (سپر) و جنون و بالاخره جنان که به معنای قلبی است که محتوایات آن پوشیده از دیگران است!

هشَّت (هشش) به معنای رخاوت و نرمی است که موجب بیرون ریختن هرآنچیزی می شود که در اوست!

شرح:

در فراز فوق، صورتهای مختلف وجودی گناه شمارش شده است:

گناهانی که با زبان ستایش می شود! و برای شنونده از غلظت زشتیشان کاسته می گردد!

گناهانی که شوق به آنها در قلب پنهان می ماند و با زبان بزرو داده نمی شود!

گناهانی که نفس نسبت به آنها احساس کشش و «بندآب دادن» می کند!

گناهانی که در نوشتار  خود را نشان می دهند!

در هر چهار مورد گناه از قبحش کاسته می شود! آنوطر که خداوند آنها را زشت می بیند، بنده آنها را زشت نمی بیند! معلوم است که بنده در تاریکی بسر می برد چون خداوند نور است و اگر بنده ای نظری متفاوت از خداوند درباره زشتی ها و زیبایی ها داشته باشد معلوم است از خداوند و از نور دور است و در تاریکی است!

دین آمده است تا اسنانها از تاریکی ها بسوی نور بیاید یعنی نگاهشان را به مسائل همچون خداوند نمیایند!

دین یعنی جزا یعنی نتیجه هر کاری یعنی بازتاب هر عملی یعنی عکس العملی که هر کسی با قلب و زبا نو دستش باید در مقابل زیبایی ها و زشتیها داشته باشد!

دین یعنی مکتب ارزش گذاری! ارزش گذاری برای همه کارهای اختیاری انسان! برای همه فکر ها و احساسها و رفتارها!

هر انسانی دینی دارد یعنی سازه ای برای ارزش گذاری دارد! این سازه در طول زندگی متفاوت می شود! و نیز انسانها را از یکدیگر متفاوت می سازد.

دین اسلام ناب به انسان انواع خط کش را برای ارزش گذاری انواع افکار و عواطف و رفتار را به انسان می دهد!

و شیطان تمام تلاشش این است که با زنده نگه داشتن گناه از قبح او بکاهد! لذا گناه با زبان انسانها ستایش می شود و با قلب آنها بازی می کند و شعله تمنای نفس را همیشه فروزان نگه میدارد و  در نوشت های شیطانی خود را تثبیت می کند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 9

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ سَهِرْتُ لَهُ لَیْلِی فِی التَّأَنِّی لِإِتْیَانِهِ وَ التَّخَلُّصِ إِلَى وُجُودِهِ حَتَّى إِذَا أَصْبَحْتُ تَخَطَّأْتُ إِلَیْکَ بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ وَ أَنَا مُضْمِرٌ خِلَافَ رِضَاکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که با صرف وقت و تأمل برای انجام آن، شب را به بیداری گذراندم تا توانستم مرتکب شوم، ولی صبح که شد در زیّ صالحین به سوی تو گام برداشتم، در حالی که خلاف رضایتت را در درون خود پنهان کرده بودم ای پروردگار عالمیان! پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

سهر، به معنای بیخوابی و توجه به این بی خوابی است! صرف نخوابیدن در شب را سهر نمی گویند. «بیدارخوابی کشیدن در شب» معنی دقیق فارسی سهر است!

حلیه، به معنای زینتی است ظاهری که از بیشتر از بیرون خود شیء به آن ملحق می شود بر خلاف واژه «زینت» که بیشتر جلوه خود آن شیء است!

ضمر، به معنای نازک میان است با حذف همه زوائد. به درون انسان ضمیر گفته می شود زیرا درون انسان پیراسته از همه زوائدی است که انسان را در تشخیص حقیقت درون انسان دچار انحراف می کند!

شرح:

شب برای بعضی بجای آرامش، موجب عصیان روح است! زیرا شب انسان را بیشتر تنها می سازد! «خود» هر فردی بیشتر در شب خود را نشان می دهد!

اگر «خود» مایل به گناه باشد، در شب این تمایل را شدیدتر بر اراده انسان تحمیل می کند!

ولی در روز «خود» خود را در پوششی قرار می دهد و انسان مطابق عنوان اجتماعیش و همانی که از او انتظار دارند عمل می کند!

در مقابل انسانهای اهل خدا هستند که شب را غنیمتی برای راز و نیاز در آستان محبوب می دانند. با چانه ها بر زمین می افتند و اوجی را می گیرند که تنها در توصیف آن می توان چند واژه را به بازی گرفت و الا از پس درک آن بر نمی آییم!