مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من لم یشکر الخالق» ثبت شده است

هشت رذیله 28 / ناسپاسی 25 / عجز از شکر

| شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


این آخرین سخن ما در باره موضوع سپاسگذاری است.
از انواع نعمتها گفتیم و از این که چقدر خداوند ما را با الطافش نوازش نموده است! اما آیا ما چقدر از او تشکر نموده ایم سؤالی است که پاسخی مختصر و البته تأسف بار دارد: هیچ!!
وقتی خداوند شوق و رغبت تشکر را به قلب ما می اندازد یعنی باز نعمتی تازه به ما داده است! در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام برای کارهای عبادی مثل نماز و روزه و زکات و حج و قربانی هم حقوقی تعیین شده است! این افعال هم نعمتهایی است که باید شکرشان را نمود.
این چنین است که اولیاء خداوند هیچ گاه نمی توانند خودشان را از شرم این همه نعمت رها کنند. بخاطر همین شرم همیشه احساس مقصر بودن دارند و حتی از خداوند می خواهند که خداوند آنها را از این احساس خارج نکند.
اصل تواضع، استکانت، تذلل، خشوع، خضوع، عبودیت، در مقابل خداوند بر می گردد به همین احساس شرم از عدم شکر.
احساس شرم در انسانها نسبت به یکدیگر نیز برخواسته از احساس بار نعمتی است که بر دوش مانده است! احساس شرمی که شاگرد نسبت به استاد دارد و یا فرزند نسبت به والدین. اگر نعمتی نباشد و ضرورت تشکری نباشد، شرم معنی ندارد. شرم بر خواسته از حس احترام به دیگران است. و این احترام یعنی تعظیم و تعظیم و بزرگ دیدن، بزرگ دیدن هرآنچیزی است که از دیگران به انسان رسیده است. انسانی که لئیم و پست است گستاخ و بی شرم هم هست. او اصلا احساس نمی کند نسبت به کسی دینی دارد و در نتیجه خود را مجبور نمی بیند که به دیگری احترامی بگذارد پس بر خود لازم نمی بیند از او پروایی بکند لذا مقابل دیگران کرنش ندارد. او گستاخی متکبر است.
انسانی که اهل سپاس است، هر تشکری هم که بکند باز احساس می کند نتوانسته است از عهده شکر بر آید زیرا هر کاری که او بعد از لطف دیگران، برای دیگران نموده است لطف ابتدایی نبوده است بلکه لطفش پاسخی بوده است. برای لطفش انگیزه پاسخ داشته است. ولی لطف دیگری خالص بوده است. لااق نسبت به این انگیزه  خالص بوده است.
به همین خاطر است که مؤمن به راحتی نمک گیر می شود. این نمک گیر شدن، او را متواضع می سازد و تواضع سبب می شود تا زحمت دیگران را به راحتی بپذیرد و از آن احساس رنجوری نکند. صبوری کند. بردباری ورزد. و برای این که بهتر بتواند دیگران را تحمل کند، مدام در پی دیدن خوبیهای آنها و بزرگ نمودن آن خوبی در ذهنش هست! و در موازات این تلاش، سعی می کند تا زشتیهایشان را نبیند. لااقل توجیهی کند که از غلظت آنها کاسته شود. راز زندگی پر نشاط همین است!
کسی که از باب عدم توان نسبت به تشکر از نعمتهای خداوند مدام شرمنده است بخوبی این احساسش را به شرم نسبت به دیگران نیز سرایت می دهد. اما کسی که دلیرانه خود را معاف از تشگر نسبت به خداوند بداند چگونه می تواند در مقابل دیگران متواضع باشد و تنها خوبیهایشان را ببیند و زندگی پر نشاط و کم تنشی داشته باشد؟!
و از آن طرف، کسی که لطف دیگری را تکلیف می پندارد و تکلیف خود را، لطف، و در نتیجه همیشه از همه طلبکار است، نمی تواند نسبت به خداوند احساس شرم کند. مقابل او اظهار عبودیت نماید. و این همان سخن مشهور است که: من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق. و با توضیحی تا اینجای بحث داده شد، عکس این سخن نیز صادق است: من لم یشکر الخالق لم یشکر المخلوق.
رابطه با خداوند، هم عرض با رابطه با مردم، بهبود یافته و یا به چالش می افتد. جدا نمودن این دو رابطه از یکدیگر فریب بزرگ شیطان است. راز همراهی نماز و زکات همین است. راز صیغه جمع در دعای سوره حمد و سلام نماز همین است. راز گناه بودن غالب گناهان همین است.
پس عزیران! به تقصیر خود در امر شکرگزاری اعتراف کنیم و این اعتراف را با تداوم ذکر «استغفر الله» محقق سازیم. که پیامبر در هر مجلسی هفتاد بار می فرمودند: «استغفر الله».
اینجا مجموعه سخنان ما در باب شکرذاری تمام شد. ولی همچنان پرونده بحث در قسمت نظرات باز است!
ان شاء الله در جلسه بعد درباره رذیله دوم سخن می گوییم: شتابزدگی!
فعلا خدا حافظ و شب بخیر!