مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولایت طاغوت» ثبت شده است

97/09/04 گزیده بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی


رسیدن بشر به بلوغ فکری قبول دعوت پیامبر اسلام، موجب رهایی از جهالت و فریب و بی عدالتی

ولادت پیامبر اکرم را؛ خورشید فروزانی که در دوران جهل و فریبِ جاهلیّت، طلوع کرد و جهان را روشن کرد؛ به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه‌‌الصّلاة‌والسّلام): وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور؛ حقیقت قضیّه همین است؛ دنیا، در تاریکیِ جهل و فریب فرو رفته بود، در آن دورانی که پروردگار عالم این نور را به بشریّت اهدا فرمود و عطا فرمود. امروز جسم مبارک پیغمبر در میان ما نیست لکن «اَرسَلَهُ بِالهُدى وَ دینِ الحَقّ»؛ دین او، هدایت او همراه ما است. اگر از این نور تبعیّت کنیم، اگر مشمول این تعبیر قرآنی باشیم که «وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذی أُنزِلَ مَعَهُ»، آن‌وقت نتیجه‌اش این است که «اُولئکَ هُمُ المُفلِحون»؛(اعراف: 157) تبعیّت از هدایت الهی و نوری که او آورد -که این نور، قرآن است و قرآن کتاب هدایت و کتاب نور است- تبعیّت از این هدیه‌ی الهی به وسیله‌ی پیغمبر اکرم به بشریّت، موجب این است که فلاح و رستگاری به بشر عطا بشود و عنایت بشود.

بشر دنبال فلاح است، دنبال رستگاری است. گرفتاری بشریّت از آغاز تا امروز، عبارت است از نبود عدالت، نبود رحمت، نبود هدایت. گمراهی‌های گوناگون بشر، زندگی را بر آنها دشوار کرده است. امروز هم بشریّت، محتاج همان سرچشمه‌ی نور است؛ امروز هم بشریّت، محتاج این است که به دعوت نبیّ اکرم -که دعوت حق است، دعوت صدق است، دعوت رحمت است- پاسخ بگوید؛ اگر بشر به این مرحله‌ی از بلوغ فکری برسد که به دعوت نبیّ مکرّم اسلام پاسخ بدهد، گرفتاری‌های بشر برطرف خواهد شد. امروز هم حضور قدرتها و ظلمِ ناشی از بی‌باکی و تهوّر آنها در اَعمال مجرمانه، موجب شده است دنیا مثل آن روز «کاسِفَةُ النّور» و «ظاهِرَةُ الغُرور» باشد؛ امروز هم متأسّفانه بشریّت گرفتار است. این گرفتاری، مخصوص دنیای اسلام نیست که از اسلام دور مانده است، [بلکه] همه‌ی بشریّت گرفتارند؛ آن کشورهایی هم که بظاهر از پیشرفت تمدّنی و زرق‌وبرق دنیایی برخوردارند، بشدّت گرفتارند؛ این گرفتاری، ناشی از جهل است، ناشی از فریب است، ناشی از نبود عدالت است؛ و اسلام پاسخگوی همه‌ی اینها است، اسلام تضمین‌کننده‌ی فلاح و رستگاری ملّتها است؛ ما مسلمانها باید این درس را بگیریم.

تلازم تسلط اسلام بر دل مردم با سیلی خوردن استکبار و همین دلیل بر دشمنی استکبار و آمریکا با مردم منطقه

البتّه این را نباید فراموش کرد که به توفیق الهی و به فضل الهی، جریان مقاومت در مقابل ظلم و زور، امروز در دنیا وجود دارد، متّکی به نام خدا و به اسلام. منطقه‌ی ما یک نمونه‌ی از آن است. امروز در منطقه‌ی ما روحیه‌ی بیداری اسلامی بر بسیاری از ملّتها و کشورها حاکم است. اینکه شما ملاحظه میکنید قدرتمندان مستکبر دنیا، در رأس آنها آمریکای جنایت‌کار -شیطان بزرگ- نسبت به این منطقه حسّاس هستند، به‌خاطر این است که در این منطقه روحیه‌ی گرایش به اسلام و اقبال به اسلام و بیداری اسلامی به‌طور واضح به چشم میخورد؛ اینها با بیداری ملّتهای مسلمان مخالفند، اینها از بیداری ملّتهای مسلمان میترسند. در هرجایی که اسلام توانسته است بر دل و جانِ مردم مسلّط بشود، استکبار سیلی خورده و ما جدّاً معتقدیم که استکبار، بار دیگر از بیداری اسلامی در این منطقه سیلی خواهد خورد.

لزوم برگشت به ولایت خداوند و خروج از ولایت طاغوت و آمریکا و تعبیر گاو شیرده برای آل سعود توسط آمریکا موجب تحقیر ملل مسلمان

نصیحت ما به حکّام کشورهای اسلامی هم این است که به ولایت اسلام برگردند؛ تحت ولایة‌الله قرار بگیرند؛ ولایت آمریکا و ولایت طاغوت به کار آنها نخواهد آمد. امروز متأسّفانه بعضی از کشورهای مسلمان منطقه‌ی ما به جای ولایة‌الله، زیر عَلَم ولایت طاغوت سینه میزنند، به جای تبعیّت از اسلام و از نور قرآن، از آمریکا تبعیّت میکنند. آمریکا هم بنا بر طبع استکباری خود، آنها را تحقیر میکند؛ شنیدید -همه شنیدند- که رئیس‌جمهور یاوه‌گوی آمریکا، حکّام سعودی را تشبیه کرد به گاو شیرده؛ این تحقیر است؛ این اهانت است؛ اهانت به مردم آن منطقه و مردم آن کشور است. اگر آل‌سعود از اهانت به خودشان بدشان نمی‌آید، خب به جهنّم، بدشان نیاید، اهانت بشوند؛ امّا این اهانت به مردم منطقه است، اهانت به ملّتهای مسلمان است. چرا باید حکّام اسلامی در دو حرکت جنایت‌آمیز که امروز متأسّفانه منطقه‌ی ما را جریحه‌دار کرده است -یکی حرکت جنایت‌آمیز علیه فلسطینی‌ها و درباره‌ی مسئله‌ی مهمّ فلسطین، یکی هم حرکت جنایت‌آمیز درباره‌ی یمن- با آمریکا همراه بشوند؟ این را هم مطمئن باشند که در هر دو قضیّه هم مطمئنّاً پیروزی با مردم فلسطین و مردم یمن است و آمریکا و تبعه‌ی آمریکا در این قضیّه شکست خواهند خورد.

ضعف روزافزون رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه و 22 روزه و 8 روزه و 2 روزه

بوضوح امروز آمریکا، در این منطقه ضعیف‌تر از ده سال پیش و بیست سال پیش است؛ بوضوح رژیمِ صهیونیستیِ خبیث، امروز ضعیف‌تر از گذشته است. چند سال قبل از این، رژیم صهیونیستی در مقابل حزب‌الله لبنان شکست خورد؛ ۳۳ روز توانست مقاومت بکند و بعد شکست خورد؛ دو سال بعد از آن در مقابل فلسطینی‌ها ۲۲ روز توانست مقاومت کند و شکست خورد؛ چند سال بعد در مقابل مردم مظلوم غزّه ۸ روز توانست مقاومت بکند و شکست خورد؛ در همین هفته‌ی اخیر ۲ روز توانست مقاومت بکند و شکست خورد؛ این ضعف رژیم صهیونیستی است، ضعفِ روز‌افزون رژیم صهیونیستی است.

مقاومت نیازمند حسن ظن به وعده های خداوند و ملت ایران شجره طیبه

مقاومت هم جز در سایه‌ی ایمان بالله و اتّکاء بالله و اعتماد به وعده‌ی الهی ممکن نیست؛ خدای متعال وعده فرموده است، با تأکید فرموده است: وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(حج: 40) با تأکید، وعده‌ی نصرت داده است؛ این وعده تحقّق پیدا خواهد کرد. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح کنیم، به وعده‌ی الهی با چشم حُسن‌ظن نگاه کنیم نه با سوء‌ظن، پیروز خواهیم شد. سوء‌ظنّ به وعده‌ی الهی مال کفّار است؛ الظّانّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ‌ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم؛(فتح: 6) این کسانی که به وعده‌ی الهی سوء‌ظن دارند، معلوم است که از وعده‌ی الهی سود نخواهند برد. ملّت ایران حسن‌ظنّ خود به وعده‌ی الهی را اثبات کرده است؛ ایستاده است. به ما حمله‌ی نظامی هم شد، تحریم هم شدیم، نفوذ عوامل جاسوسی هم اتّفاق افتاد، شهید هم دادیم، امّا ملّت ایران مثل کوه ایستاد و توانست خود را مستحکم و پایدار کند! امروز این شجره‌ی طیّبه -شجره‌ی طیّبه‌ی جمهوری اسلامی و ملّت ایران- شجره‌ی طیّبه‌ای است که «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء».(ابراهیم: 24) روز‌به‌روز به فضل الهی ما پیشرفت کردیم، روز‌به‌روز قوی‌تر شدیم؛ بعد از این هم همین خواهد بود؛ و این نسخه‌ِی حرکت مسلمین و پیشرفت مسلمین در دنیای اسلام است. رحمت خدا بر امام بزرگوار ما که او این راه را جلوی پای ما باز کرد، و رحمت خدا بر شهیدان عزیز ما که آنها بودند که جان خودشان را در این راه گذاشتند و توفیقات را برای ملّت ایران به وجود آوردند؛ ان‌شاءالله در آینده هم همین خواهد بود. [اگر] برادران مسلمان، وحدت را، اتّحاد را، یک‌زبانی را، یکدلی را در همه‌ی منطقه‌ی اسلامی در نظر بگیرند، بر همه‌ی این توطئه‌ها ان‌شاءالله غالب خواهند شد به فضل الهی.

هشت رذیله 168 / ستمگری 35 / حقوق 34 / والیان 7 / کارفرما

| پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث درباره ستمگری و تضییع حقوق دیگران بود. از بارزترین ستمها در زشتی، ستم به والیان است. کسانی که بر قسمتی از زندگی ما ولایت دارند. یکی از والیان کارفرما است.
کارگران چون نیروی کاری خود را در ساعاتی مشخص در مدت زمانی معین در اختیار کسی قرار داده اند پس دیگر بر توان کاری خود در آن زمان معین ولایت ندارند و کارفرماست که دارای این ولایت است!
کارفرما می تواند شخصی حقیقی باشد مثل صاحب یک کارخانه و یا صاحب یک ساختمان که عده ای برای او کار می کنند و یا مسافری که راننده  قرار است او را تا جایی برساند و یا سفارش دهنده لباسی که قرارداد بسته است که این لباس در ظرف یک هفته مثلا دوخته شود و دوخت این لباس فرض کنید ده ساعت زمان می برد. صاحب لباس بر ده ساعت از ساعات یک هفته خیاط ولایت دارد و وقتی خیاط کار را آنقدر به تأخیر بیاندازد که تنها ده ساعت مفید تا اتمام هفته باقی مانده باشد، دیگر در آن زمان حق ندارد به کار دیگری بپردازد. اگر این چنین کند به حق والی خود ستم نموده است! 
نیز کارفرما می تواند شخصیتی حقوقی داشته باشد مثل دولت. عموم کارمندان دولت، کارگرانی هستند که دولت در محدوده زمانی مشخص ولایت بر نیروی کاری آنها دارد و آنها حق ندارند به میل خود از این نیرو استفاده کنند. یعنی اگر کارگر و یا کارمندی حتی دقائقی از زمان مورد قرار داد را پی کارهای شخصی خود باشد ولایت کارفرما را نقض نموده اند و به او ستم نموده اند. مگر این که کارهای شخصی از نوعی باشد که امکان تعویق آنها نباشد مثلا رفتن دستشویی. حتی نماز اول وقت را هم باید با اجازه کارفرمای خود بخوانند. مگر این که از ابتدای قرارداد ذکر کنند که نماز را اول وقت خواهند خواند.
ستم به کارفرمایانِ حقوقی، بیشتر صورت می گیرد زیرا نظارت کمتری از طرف والی حقوقی انجام می پذیرد. به همین خاطر است که می شنویم میزان معدل کار مفید کارمندان دولت حتی تا کمتر از یک ساعت تقلیل یافته است!!
همچنین در صورتی که کارگر، تخصص خاصی از خود را به کارفرما واگذار نموده است باید از همه آن برای انجام کاری که توافق نموده است استفاده کند. او نمی تواند در ساعت موظفی خود ابتکار کمتری بخرج دهد و بعد برود در ساعت غیر موظفی اصل ابتکار خود را بکار گیرد و مایه اصلی را برای شغل دوم خود بگذارد.
حرمت گرفتن رشوه اینجا معنی پیدا می کند زیرا کسی که رشوه می گیرد، نیروی کار خود که ولایتی بر آن ندارد و در واقع مال دیگری است به خریدار دیگری واگذار می کند و در عوضِ آن پول می گیرد (و یا مثلا هدیه !! می گیرد) رشوه مثل فروختن مال دیگری است.
هرچند رشوه در فقه اسلامی مصداق بارزی دارد که مربوط به قاضی است برای دادن حکمی بر خلاف حق ولی معنای گسترده تر آن همانی است که توضیح دادیم!
بعضی برای توجیه رشوه و یا کم کاری می گویند حقوق دریافتی آنها کفاف زندگی را نمی دهد. خب اگر این توجیه استلال منطقی باشد باید انسان بخودش حق بدهد برای گذران زندگی دزدی هم بکند. چه فرق می کند که انسانِ نیازمند، مال دیگری را تصاحب کند و یا نیروی کار خود را که مال دیگری است به کس دیگری بفروشد؟ و یا نیروی کار خود را بطور کامل در اختیار کارفرمایش قرار ندهد یعنی مالی را غصب کند و نگذارد صاحب آن از آن بدرستی استفاده کند.
رشوه دزدی است و کم کاری غصب است و دزدی و غصب مصداق بارز ستم است.
ستم به کارفرما هم مال انسان را مخلوط به حرام می کند زیرا با دزدی و غصب همراه است و هم به روحیه ولایت مداری فرد آسیب می زند. کسی ولایت هر یک از والیان را محترم نشمارد نمی تواند مطمئن باشد که ولایت خداوند را ارج نهاده است. او خود باعث خروج از ولایت خداوند شده است. او با خروجش از ولایت خداوند تحت ولایت طاغوت قرار گرفته است و مسیرش را از «بسوی نور» تغییر داده است و «بسوی تاریکی» را برگزیده است.

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون‏ (بقره: 257)

زندگی وقتی بسوی تاریکی می رود مدام بر مشکلات آن افزوده می شود و چاله ها با کندن چاه پر می شود پس چاله های چاه می شود و چاه ها عمیق تر می گردد و دست آخر دنیایش کاملا از هم گسیخته می گردد و آخرتش هم که آخر همین دنیا و تجسم همین دنیا و عصاره همین دنیا است خراب اندر خراب خواهد شد!

راه علاج ساختن به کم زندگی است تا بتوان زندگی را در حد متوسطی از رفاه و آرامش حفظ نمود. برای رهایی از مشکلات، آنها را پیچیده تر ننمود. واقعا باید پذیرفت که بعضی از مشکلات زندگی را نمی شود حل کرد. زخمی است که اگر هم قرار باشد التیام یابد باید به آن فرصت داد و الا زخم چرکی می شود و انسان مجبور می شود قسمتی از زندگی خود را بطور کامل از دست بدهد.