مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

سلام علیکم - بسم الله


ستمگری رذیله ای است که همه انسان ها رذیله بودنش را قبول دارند. همه می دانند که باید به حقوق دیگران احترام گذاشت.
دین آمده است تا برای این قانون کلی که همه می دانند بخشنامه تهیه کند و آن را به طور کامل عملیاتی سازد. این «حقوق دیگران» را برای انسانها توضیح دهد و برای تجاوز به بعضی از مهمترین این حدود، مجازات دنیوی مشخص کند.
پای انسان نیز بر ذمه او حق دارد زیرا در خدمت او همچون مرکبی، عمل می کند.

از «پا» نباید در جهت معصیت خداوند بهره برد. نباید جایی رفت که خداوند راضی به حضور بنده اش در آن جا نیست!

رفتن به مجالس گناه و یا هر جا احتمال گناه در آن قوی است سبب ستم به حق پا می گردد.

مجالس گناه مثل مجلسی که در آن شراب می نوشند و یا در آن بدگویی مؤمنی می شود و یا در آن توطئه ای بر علیه مسلمانی و یا بر علیه جامعه اسلامی ریخته می شود و یا در آن قرار است رقص و آواز باشد و یا در آن سخنان ضد دینی زده می شود و یا در آن کسی از دین تفسیر شخصی اش را ارائه می دهد بی آن که سخنش مستند به نصوص قرآن و حدیث باشد. و یا ...

و نیز بیرون رفتن زنان از منزل بدون این که ضرورتی داشته باشد کاری است که خدوند از آن راضی نیست و در نتیجه استفاده ظالمانه از «پا» می باشد.

همچنین رفتن به مکان غصبی نیز چائز نیست حتی اگر عبوری باشد. بر این اساس عبور نمودن از زمینی برای میان بر زدن، تصرف ظالمانه محسوب می شود و علاوه بر ستم در حق مالک آن زمین، ستم در حق «پا» نیز هست!

رفتن سر قرار دوست غیر همجنس نامحرم و قدم زن با او و نیز رفتن سر قرار و قدم زدن با دوست همجنس غیر خدایی نیز از مصداق های ستم به حق «پا» و رعایت نکردن حق آن است!

در طرف مقابل رفتن به مکانهای مذهبی برای عبادت خالصانه خداوند خصوصا پیاده رفتن به آن مکانها مورد رضایت خداوند بوده و تشکری است که انسان از داشتن نعمت «پا» می کند. 

و نیز:

رفتن برای شرکت در دفاع و یا جهاد بر علیه کفار و فتنه گران.

رفتن برای زیارت والدین و دوستان خدایی

کمک به نیازمندان و آشتی دادن بین دو مؤمن

تبلیغ دین خداوند و شرکت در راهمپیمایی ها برای اظهار ولایت به مقام عظمای ولایت و نیز تبری جستن از دشمنان کنونی اسلام، آمریکا و اسرائیل.

ورزش با هدف قدرت گرفتن جهت خدمت به خداوند و نیز حفظ سلامتی

اصولا حرکت برای انجام عملی صالح و خداپسندانه هرچه بیشتر از «پا» استفاده شود و با پای پیاده حرکت صورت گیرد اجر و ارزشی بیشتر برای آن کار منظور می گردد. بر همین اساس بجای این که انسان اوقاتی را برای پیاده روی اختصاص دهد می تواند استفاده اش را از وسیله نقلیه به حداقل برساند و بیشتر مسیرها را پیاده رفت و آمد کند تا هم ورزش کرده باشد و هم کارهای صالحی را که در شبانه روز انجام می دهد از ارج و قرب بیشتری برخوردار باشد.

سلام علیکم - بسم الله


بحث در رابطه با ستمگری بود و تجاوز به حقوق و این که باید حقوق را شناخت.

در میان حقی که اعضای بدن بر گردن ما دارن از حق زبان و چشم گفتیم و حال نوبت به گوش رسیده است.

گوش در کنار چشم دو دریچه بسوی قلب هستند و گوش در این میان دربی گشاده تر است زیرا بسیاری از مفاهیم خیر یا شر را تنها از راه گوش می توان به قلب رساند.

بعضی ها گوش دارند ولی با آن نمی شنوند. لهم آذان لا یسمعون بها برایشان گوشهایی است ولی با آن نمی شنوند. انگاری کر هستند. (اعراف: 179؛ 195؛ حج: 46)

حرف حق به گوششان سنگین است! لجبازند. آنها هم رذیله لجبازی را دارند و هم ستمگری را چرا که باید از نعمت گوش برای شنیدن حرف حق استفاده کنند ولی این کار را نمی کنن!

از گوش برای شنیدن حرفهای دروغ، بدگویی دیگران، تمسخر دیگران، بافته هایی به اسم دین، موسیقی های مخدِّر و دیگر سخنان یاوه استفاده می کنند.

وقتی گوش به سخنان باطل عادت کند، از شنیدن سخنان حق احساس ناخوشایندی می کند. حق برایش تلخ می شود زیرا باطل را شیرین یافته است. نمی شود هم باطل را  شیرین احساس کند و هم حق را دلپذیر! بالاخره یکی از ایندو باید تلخ و سنگین و ناباور جلوه کند. چون با آمدن یکی دیگری می رود.

حق همیشه ساده و فهمش آسان است و این باطل است که برای اثبات خود باید تلاش کند و آسمان ریسمان کند تا خودش را درست و صحیح نشان دهد. ولی گوش وقتی تحت فرمان نفس اماره قرار گیرد و در ادامه شیطان نیز به میدان بیاید و مدام باطل را بر او بخواند، آن وقت است که فهم باطل ساده می شود و فهم جق پیچ پیدا می کند!

تطهیر قلب از گناه و پذیرفته شدن توبه سبب می شود تا گوش به وضعیت اولیه خود برگردد و حق را براحتی بپذیرد و از شنیدن باطل مضطرب شود و آن را ناخوشایند ببیند!



سلام علیکم - بسم الله


از ستمگری می گفتیم و این که ستم چهارمین رذیله از هشت رذیله ای است که همه انسانها آنها را رذیله می دانند.
ستم، تجاوز به حقوق دیگران است. ستم به اعضای بدن هم، مصداق نقض حقوق دیگران است زیرا بدن امانتی است دست ما که باید از آن درست استفاده نمود و الا همین نعمت می شود باعث عذاب و رنج.
از میان اعضای بدن چشم حایگاه رفیعی دارد. اینهمه زیبایی که در خلقت وجود دارد بسیاری از آنها فقط باچشم قابل درک است. خداوند عجب آزین کرده است جهان را برای این بشر!
با چشم می شود عبرتها گرفت. از این همه پدیده های پیرامون پندها شنید! به شرط آن که از قالبشان عبور کرد و به معنایشان رسید. «معنی»، یعنی مقصود و مقصود از همه آنچه در پیرامون آفریده شده است، شنیدن پیام آنهاست!
پیام پاییز، ریختن جلوهای سبز است و زمستان موی سفید است و پایان کار پس باید کاری کرد!
پیام باران، باریدن بر سنگ و خاک، بر مرداب و رود است! باید به وقت لطف و کرم، کسی را بی نصیب نگذاشت!
پیام خورشید هم همان پیام باران است و اگر شبی هست و آفتابی نیست، تقصیر زمین است که به خورشید پشت نموده است!
پیام گل، دیده شدن است و بعد پژمردگی و الا تا غنچه بود و محجوب، طراوت در درونش همچنان موج می زد!
پیام آب، پاکی است که با آن می شود چرک و نجس را شست و پاکیزه نمود. با بدی نمی شود بدی را پاسخ گفت!
پیام خاک فروتنی است زیرا که از هر در بسته ای وارد میشود و هیچ طاقچه ای درون قلبی نیست مگر این که می توان با فروتنی روی آن نشست!
پیام درخت استواری تنه به اندازه قدرت ریشه است! پس باید بیش از آنچه می نمائیم، باشیم!
پیام ...
پیام یک لیوان آب تناسب ظرفیت و رحمت است! می خواهی بیشتر رحمت نصیبت شود، ظرفیتت را بیشتر، تحملت را افزونتر کن!
هزاران پیام در هزاران پدیده اطراف است پس اگر رو به هر سویی کنی می توانی در هر نگاهی بر هر چیزی، عبرتی بگیری و این مهمترین کارکرد چشم است!
ولی افسوس که از چشم برای شعله ور نمودن هوس و فرو رفتن بیشتر در غفلتها استفاده می شود.
چشمانی که از نامحرم درویش نمی شود،
چشمانی که از زل زدن به اموال اغنیاء دست بر نمی دارد.
چشمانی که پر کینه می نگرد!
چشمانی که پر از اندوه از امور مادی است!
چشمانی که به تمسخر می نگرد!
چشمانی که کرشمه هایش کمان تیرهای مسموم است!
چشمانی که خسته و وامنده است!
چشمانی که ...
چشمانی که بی منظور می نگرد! زیاد می خوابد،
چشمانی که موقع سخن گفتن بین مخاطبین به عدالت تقسیم نمی شود!
چشمانی که شرم نمی کند!
...
حق این چشمها اداء نشده است و به آنها ستم شده است و باید از این همه ستم توبه نمود!
 



پاورقی / کربلا

| سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۰ ب.ظ

کربلا

در کربلا آنچنان کار بالا گرفت و کرب و بلایی اتفاق افتاد که حتی هزاران سال قبل خود را هم اشک آلود نمود!

در کربلا بلای کری و کوری به جان همه افتاده بود و آنها که می شنیدند و می دیدند بسیار اندک بودند!

در کربلا کرب و اندوهی بود بنام «لا» گفتن به نصرت خواهی خداوند از مخلوقاتش!!

در کربلا کربی اتفاق افتاد که بلایش دامن جامعه بشریت را تا قیام منجی کل گرفت و روزی نیست که از بشر انتقام آن کرب گرفته نشود!

در کربلا همه بلاهای کربی و پر اندوه که در همه اعصار و قرون بر مظلومین باریده بود، بیکباره بارید!

در کربلا  بلا آنچنان کربی ایجاد نمود که بعد از آن هر کربی به انسان روی کند، آن بلا، خاطره اش زنده می شود!

در کربلا آنچنان بلایی آمد و کربی که کروبیان آسمان و بلاکشان زمین اندوه و بلای خویش را خرد و حقیر شمردند!

در کربلا کارِ بلا به آخر رسید و در کرب و اندوه های دیگر، دیگر بلای تازه ای نیامد!

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما درباره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله ای بود که همه انسانها به رذیله بودن آنها اذعان دارند فارغ از هر دین و اندیشه ای که داشته باشند!

ستمگری تجاوز به حقوق است! هر نعمتی و از آنجمه نعمت اعضای بدن، داری حقی بر گردن ماست! وظیفه ای است که باید طبق آن عمل نمود تا در نتیجه بهترین استفاده را از نعمت اعضای بدن برد!

در میان اعضای بدن زبان از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا دیگر اعضای بدن در دیگر حیوانات نیز وجود دارد ولی زبان و قدرت گویایی تنها در انسان است و خداوند برای همین درجه از اهمیت است که نعمت «بیان» را بعد از نعمت خلقت انسان مطرح می کند (الرحمن: 4)

زبان منشأ زشتیهای بسیاری است. این زشتیها عبارت است از:


1.                   احترام زبانی به فاسق و منافق و کافر

2.                   ادعای گناه نکرده

3.                   از خدا درخواست بیجا کردن

4.                   از خدا شکوه کردن

5.                   اظهار پشیمانی از انجام کار نیک

6.                   اظهار تعجب از قدرت خداوند

7.                   اظهار خشم بیجا

8.                   اظهار خواری

9.                   اظهار زبانی بخل

10.               اظهار زبانی حرص

11.               اظهار زبانی حسد

12.               اظهار زبانی طمع

13.              اظهار زبانی عُجب

14.               اظهار زبانی کبر

15.               اظهار زبانی لجاجت

16.               اظهار سوء ظن نابجا

17.               اظهار شهوت حرام

18.               اظهار عشق حرام

19.               اظهار فقر و تنگدستی کردن نابجا

20.               اظهار کسالت

21.               اظهار کینه

22.               اظهار ناامیدی کردن از خداوند

23.               اظهار ناشکیبایی

24.               افشاء سر

25.               ایجاد شبهه اعتقادی

26.               ایمنی از مکر خداوند

27.               با القاب زشت دیگران را خواندن

28.               با دشمنان خدا اظهار دوستی کردن

29.               با زن نامحرم شوخی کردن

30.               با صدای بلند نزد معصوم سخن گفتن (طوری که بی احترامی به ایشان باشد)

31.               بدعت

32.               به پدر و مادر اُف گفتن

33.               به ناحق شهادت دادن

34.               پاسخ دادن به سؤالی که از دیگری شده است!

35.               پریدن بین سخن دیگران

36.               پیشگویی و کهانت

37.               تجسس نابجا

38.               تحقیر دیگران

39.               تضعیف مسلمین

40.               تفاخر

41.               تفسیر به رأی کردن قرآن

42.               تلاوت غنایی قرآن

43.               تمسخر

44.               تهمت

45.               چاپلوسی

46.               چون و چرا کردن در کار انبیاء

47.               چون و چرا کردن در کار خدا

48.               خصومت (درگیری لفظی)

49.               خواندن شعر بدون حکمت

50.               خودستایی نابجا

51.               ِدروغ

52.               دروغ بستن به خداوند

53.               دشنام

54.               دعا برای ماندگاری ستمگران

55.               راز خود را بی جهت بی دیگری گفتن

56.               ریای زبانی

57.               سخن بدون علم

58.               سخن بدون فکر

59.               سخن بی فایده زیاد

60.               سخن چینی

61.               سخن گفتن هنگام قرائت قرآن

62.               سخنی بر خلاف تقیه گفتن

63.               سعایت (گزارش بر علیه مؤمن نزد ظالم دادن)

64.               شوخی زیاد

65.               طرح سؤالاتی که پاسخش ناخوشایند است!

66.                طعن و شماتت (و سرزنش)

67.               طلب مغفرت برای منافقین و کفار

68.               عذرتراشی برای ظلم ظالمان

69.               غنا

70.               غیبت

71.               غیر خدا را پرستش کردن

72.               فال بد زدن

73.               فریب

74.               قَذف (نسبت زنا و یا لواط دادن)

75.               قسم خوردن غیر ضروری

76.               قصه گویی های بی حکمت

77.               کفران زبانی نعمت

78.               گفتن سخنان شرم آور

79.               گفتن سخنان کفر آمیز

80.               گناه خود را بر گردن دیگری انداختن

81.               لعن و نفرین (نابجا)

82.               مذمت بیجا

83.               مراء و جدل

84.               مشورت غیر خیرخواهانه دادن

85.               منّت گذاردن

86.               نیشدار سخن گفتن

87.               وسوسه

88.               وعده دروغ دادن

برای مطالعه مستندات زشتیهای زبان اینجا را کلیک کنید!

هشت رذیله 137 / ستمگری 4 / حقوق 3 / حق نفس 1

| پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله انسانی بود. گفتیم ستمگری یعنی تجازو به حقوق. پس  بایسته است تا انواع حقوق را بخوبی بشناسیم تا بتوانیم خود را از هر گونه ظلم و ستمگری محفوظ داریم!

حق نخست حق الله بود و حق بعدی حق نفس است!

نفس شامل جسم و روح می شود! مهمترین اعضای جسمی چشم، گوش، زبان، دست، پا، دندان، مو و پوست و همچنین دستگاه گوارش و دستگاه تناسلی است!

و قوای روحی شامل قدرت تعقل، حافظه، تخیل، وجدان و نبوغ می شود!

هر کدام از موضوعات فوق، عنوانی مستقل برای بررسی است و آنچه تحت عنوان «نفس» از آن بحث می شود وجود انسان است! خلقت اوست! همه ویژگی های ممتاز جسمانی و روحانی اوست!

هر یک از ما اصل خلقتمان و اصل انسانیتمان نعمتی است که با شناخت هدف از خلقتمان و گام برداشتن در مسیر این هدف، می توان شکر این نعمت را بجای آورد و حق آن را ادا نمود!

نفس انسانی عظیم ترین پدیده خلقت است آنگونه که برای درک حقیقتش دانش کمی در اختیار بشر گذاشته شده است (اسراء: 85) هر چند بشر تلاش زیادی برای درک حقیقت «خود» نموده است!

حقیقت نفس انسانی آنقدر پر ارزش است که خداوند می فرماید: من از روح خودم در آن دمیدم! (حجر: 29؛ ص: 72) یعنی انسان دارای روح الهی است! اضافه «روح» به «الله» اضافه تشرفی است! برای این است که رفعت جایگاهی را نشان دهد! مثل بیت الله.

روح انسان تصمیم گیرنده است! نیروی اختیار و برگزیدن است! قدرت تصمیم، برترین نیرویی است که خداوند به انسان عطا نموده است!

و همچنین بدنی که خداوند به انسان بخشیده است هر چند در ظاهر و در مقایسه با دیگر حیوانات ضعیف به نظر می رسد ولی قدرت بالایی برای تطابق خود با محیط و شرائط زندگی دارد. انسان می تواند با اندکی از مایحتاج زندگی، بسازد و نیز می تواند خود را به شدت محتاج بیشترین اسباب مادی کند!

و نیز مغزی که جزء بدن است آنقدر قدرت دارد که بتواند همه جهان را به تسخیر علمی خود درآورد و از آن برای بهبود شرائط زندگی خود استفاده کند آنگونه که در این زمان پیشرفتهای فراوان انسان را در زمینه های مختلف شاهد هستیم!

نفسِ نفیس انسانی، و روح الهی که در او دمیده شده است و مغزی اینچنین قدرتمند و اعضای سازگار با محیط، بدون این که تکلیفی را بر عهده انسان بیاورد به او داده نشده است!

هدف از خلقت انسانی اینچنین پر قدرت، این است که در عین استفاده از قدرت خود، همه قدرت خود را از آنِ خداوند بداند و جز به فرمان او از نیروی خویش استفاده نکند!

به تعبیر دیگر هدف از خلقت انسان اظهار عبودیت و بندگی است! (ذاریات: 56) که لازمه این اظهار، پایبندی به دین است زیرا این دین است که سخن خداوند و خواسته او را به انسان ابلاغ می کند و به او می گوید باید چگونه از آنچه خداوند به او عطا نموده است بهره ببرد!

هشت رذیله 136 / ستمگری 3 / حقوق 2 / حق الله

| سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری به عنوان چهارمین رذیله از هشت رذیله انسانی بود.

قرار شد برای تبیین مصادیق ستم انواع حقوق را از نظر اسلام مورد بررسی قرار دهیم!

حق اول، حق الله است! همچنان که خداوند «اکبر» است حق او نیز بزرگترین حق است!

بزرگی حق خداوند بخاطر نعمتهایی است که خداوند به انسانها داده است! خداوند در مقابل همه این نعمتها فقط یک چیز از انسان خواسته است و آن این که قبول کند این نعمتها از ناحیه اوست! این نعمتها محصول تلاش انسان نیست! استحقاقی در میان نیست که خداوند بر اسسا این استحقاق نعمتی داده باشد! او کاری نکرده است که این نعمتها را به عنوان مزد گرفته باشد!

خداوند این نعمتها را تنها بخاطر لطفش به انسانها داده است! حق خداوند این گونه ادا می شود که انسان همینها را بخداوند بگوید و با آمادگی کامل جهت انفاق مال و جان و آبرو طبق فرمان خداوند اعلان کند که من خودم را نبده تو می دانم و هر چه دارم از آن توست و تو هروقت و هرجا صلاح بدانی من آنها را به تو بر می گردانم.

لذا وقتی مصیبتی به بنده ای فرود می آید و به تبع آن ضربه ای به جان و یا مال و یا آبرویش می خورد، می گوید: انا لله و انا الیه راجعون (بقره: 156)

وقتی بنده ای این طور شد خداوند همه امور بنده اش را بر عهده می گیرد و او را درخوشیها و مشکلات تنها نمی گذارد. در خوشیها تنها نمی گذارد تا مست شود و از بندگی سقوط کند و در مشکلات نیز خداوند همراه اوست تا یا مشکلات حل شود و یا از ثقل آنها کاسته گردد و یا ظرفیت تحمل آنها زیاد شود و بالاخره با یکی  از این سه راه مشکل حل شود!

البته این توضیحی که برای حق خداوند داده شد، توضیحی است که می توان از آن برای همه حقوق استفاده نمود. مثلا حق والدین به این است که بدانی آنها حلقه وجودی تو بودند پس آنچه داری را از آنها بدان و همیشه شرمسارشان باش!

همچنین است همه آدمهای پیرامون ما و نیز انبیاء و امامان (علیهم السلام) که هر کدام به نوعی به ما لطفی نمودند که اگر ما ارزش لطف آنها را بدانیم و مقابلشان فروتنی کنیم رفتارهایی را انجام خواهیم داد که به این وسیله حق اینان ادا می شود!

نکته اخر این که ادای همه حقوقها، ادای حق خداوند است زیرا این «ادای حقوق» فرمان خداوند است که اطاعت می شود و این شکر نعمتهای خداوند است که پاس داشته می شود.

هشت رذیله 135 / ستمگری 2 / حقوق 1

| يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۹ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما در باره ستمگری، چهارمین رذیله از هشت رزیله بود!
گفتیم ستمگری تجازو به حقوق است!
برای پیشگیری از ستم و توبه از ستمهای انجام شده باید ابتداء حقوق را شناخت!
همه امکاناتی که در اختیار انسان قرار گرفته است برای او تکلیف و وظیفه ای را بوجود آوده است. هیچ نعمتی مجانی نیست! بهایی دارد! حقی بر ذمه انسان می آورد! ادای این حق، بهاء آن نعمت است!
خداوند خود بالاترین نعمت است! پس از خلقت انسان و از خلقت جهان برای انسان و از نعمت هدایتی که به او بخشیده است هدفی داشتی است! شناخت این هدف و گام برداشتن در مسیر رسیدن به این هدف، ادای دین نسبت به اوست. ادای حقی است که خداوند بر ذمه انسان دارد!
بدن و روح انسان نعمت دوم است! رعایت نکردن حق نفس، ظلم به نفس است! اعضای بدن (زبان، گوش، چشم و ...) و نیز نعمت قوای درونی (مثل حافظه و عقل و ...) همه دارای حقوقی بر گردن ما هستند!
حق بعدی، انسانهای پیرامون هستند! انسانها هر کدام به نوعی برای ما فرصت هستند. حتی دشمن ما فرصت برای ماست در نتیجه بر گردن ما حقی دارد که باید آن را اداء نمود و الا ظلم به او صورت گرفته است!
انسانهای پیرامون ما عبارتند از: پیشوا (مسؤول سیاسی، معلم و شاگرد، زیر دستان، همسر، مادر و پدر، فرزند، برادر، کسی که لطفی به ما می کند، امام جماعت و مأمون. همنشین، همسایه، دوست، شریک، طلبکار و بدهکار، شاکی و کسی که از او شکایت شده،  مشورت کننده و مشورت دهنده، نصیحت کننده و نصیحت خواه، کهنسال و خردسال، درخواست کننده مالی و درخواست شونده مالی، خوشحال کننده، بدی کننده، مؤمن، اهل ذمه، فروشنده و خریدار، مالک و مستأجر،
و نیز حیوانات و حتی گیاهان نیز بخاطر فرصتی که برای ما بای زندگی بهتر آماده می سازند دارای حقوقی نیز هستند.
در کنار آنچه گفته شد از اعمال عبادی نیز باید قدر دانی نمود و حق مربوطه آنها را بدرستی اداء نمود. مثل نماز، روزه، حج، انفاق.
ادای درست حقوق، سبب می شود تا انسان بتواند از فرصتهایی که خداوند در دنیا در اختیار او قرار داده است بنحو احس استفاده کند.
خداوند در قرآن آیه 77 سوره قصص می فرماید:

وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ‏ نَصیبَکَ‏ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ

و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب؛ و بهره‏ات را از دنیا فراموش مکن؛ و همان‏گونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن؛ و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!

باید از آنچه خداوند داده است در پی آخرت بود! خانه آخر! سرایی جاویدان! مصالح این سرا را باید از اینجا فرستاد و باری این کار تنها کافی است ظالم نبود و ستم نکرد و نسبت به حقوق پایبند بود و همه تلاش خود را در پی ادای آنها بکار بست به کمک خداوند و متعال و بیاری تعالیم دین او!

باید پاسخ این همه نعمتهای زیبا را با عمل زیبا داد. و در پی تباهی و ضایع نمودن حقوق نبود! آنها که حقوق را به تباهی می کشند، رابطه عاطفی با خداوند نخواهند داشت!

ان شاء الله قصد داریم بیاری خداوند متعال هر یک از حقوقی را که نام بردیم بطور مبسوط مورد بررسی قرار دهیم.

امیدو داریم همانطور که خداوند یاریمان نمود تا دعای استغفار را در حد بضاعتمان شرح دهیم، در ارائه مباحث مربوط به حقوق هم موفق شویم!

هشت رذیله 134 / ستمگری 1

| سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۵۶ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


شکر خدا شرح دعای استغفار به پایان رسید و در آخرین جلسه جمع بندی موضوعی این دعای شریف نیز در اختیار عزیزان قرار گرفت!
شرح این دعا را به این بهانه در دستور کار قرار دادیم که این مطلب را بخوبی بیان کرده و توضیح داده باشیم که یکی از مصادیق لجاجت اعتراف نکردن به گناه است!
اعتراف نکردن به گناه وقتی می تواند دلیل بر لجاجت باشد که فرد علم به گناه داشته باشد ولی به آن اعتراف نکند.
دعای استغفار ما را با لایه های مختلف گناه آشنا می کرد و آثار مخرب آن را توضیح می داد لذا لازم شد تا این دعا معرفی و شرح داده شود تا هنگام اعتراف بگناه بهانه ای برای عدم اعتراف نباشد!
لجات سومین رذیله از مجموعه هشت رزدیله ای بود که انسانها آنها را زشت می شمارند بی آن که در این زشت شماری تحت تأثیر دین و یا فرهنگی خاصی باشند!
هشت رزیله عبارت بودند از: ناسپاسی، شتابزدگی، لجاجت، ستمگری، ولنگاری، حرص، بخل، نادانی!
از این جلسه ببعد به خواست خداوند می پردازیم به رذیله ستمگری!
ستم، انحراف در فطرت آزادیخواهی
ستمگری و تجاوز به حقوق دیگران از طبع آزادیخواهی انسان و حد ناپذیری او نشأت می گیرد! آزادیخواهی مثل دیگر فطرایات انسانها همانطور که می تواند موجب تعالی و رشد او شود موجب پستی او نیز بشود! همه فطریات می تواند راه نفوذ شیطان باشد که برای استفاده صحیح از این فطریات باید ابتداء راه نفوذ شیطان را بر اینان بست آنگاه از آنها برای رشد و تعالی بهره برد!
این که گفته می شود شیطان تلبیس می کند، لباس حق بر قامت باطل می نماید یعنی همین! یعنی از مطلب حقی استفاده باطل می کند، یعنی از راه انس خواهی انسان او را به انس با شیاطین جن و انس می کشاند و از راه ستایش خواهی او را عبادت غیر خداوند وادار می کند و از راه آزادیخواهی او را از قید عقل و شرع خارج می سازد!
ستم به دیگری، ستم بخود
ستم به دیگری با دو تحلیل ستم به خود است:
اول این که با رواج ستم در جامعه، خود ستمکار نیز مورد ستم دیگران قرار می گیرد!
دوم این که با ستم به دیگری روح ستمکار بیشتر در اسارت هوس و نفس او قرار می گیرد و این امارت هوس سرانجامی جز تباهی سلامت جسم و روح نخواهد داشت!
انسان باید بیاموزد که با تجاوز به حقوق دیگران، حقوق خودش نیز مورد تجازو قرار می گیرد لذا بایسته است که به حقوق خود راضی باشد و از آزادی خودش را محدود در قوانین طبیعی و دینی و مدنی کند تا بتواند از مقدار باقیمانده آزادی، به نحو احسن سود بجوید!
قوانینی طبیعی همه حدودی است که طبیعت برای انسان گذاشته است تا انسان بتوان در سلامتی و امنیت زندگی کند!
قوانی دینی همه حدودی است که دین برای انسان گذاشته است تا او بتواند از آسیبهایی که علم او کشش درک آن را ندارد محفوظ و مصو بمناند و به منافعی نسبت به آنها غفلت دارد برسد!
قوانین مدنی مجموعه تجارب بشر است که توسط نمایندگان مردم مورد تصویب قرار می گیرد تا با تشریک تجربه انسان بتواند از تجراب تخلخی که بوجود آمده است بدرستی بهره بگیرد و بعضی کارهای را برای خود لازم و بعضی دیگر را مخرب بشمارد!
ستمگر همه این قوانین را نادیده می گیرد و تنها به لذت آنی خود می اندیشد و حتی حقوق خود را نیز پای همین لذات زودگذر قربانی می کند و در نتیجه به خودش بزرگترین ستم را روا می دارد!
اصلا ستمگر مگر جز بخودش ستم می کند! ستمگر با ستمش تنها می تواند از دنیای انسانها بکاهد ولی از ایمانشان و آخرتشان نمی تواند بکاهد زیرا ایمان هر کس چیزی است که در قلب انسانها است و قلب هیچ کس بدون اجازه خودش قابل تصرف نیست!
پس دو نکته در این جلسه روی آن تأکید نمودیم اول این که ستم گر بیش از این مه به دیگران ستم کند به خود ستم نموده است و نکته دوم این که اصلا ستمگر جز بخود ستم نمی کند!
توضیح بیتشر این دو نکته ان شاء الله در جلسه بعد!

سلام علیکم - بسم الله


شکر خدا شرح فقرات دعای استغفار به پایان رسید و در این پست جمع بندی موضوعات مطرح شده در این دعای شریف را ملاحظه می کنید!

عددهای داخل پردانتز، اشاره به شماره بندهای دعا دارد.

تعریف گناه

اصولا گناه به معنی برگزیدن محبت به خود بر اوامر خداوند است. (20)

براین اساس گناهان انجام نواهی (3، 11) و ترک اوامر الهی است (3) و نیز هر حرکتی که در مسیر غیر طاعت خداوند باشد (10) حتی سخنی خارج از محدوده محبت الهی باشد در دعای استغفار گناه شمرده شده است. (10)

زمینه های گناه

آنچه مزینه های گناه را آماده می سازد این امور است:

1) سوء استفاده از اسماء الهی

معرفت نسبت به اسماء حسنای الهی می تواند مورد سوء استفاده قرار بگیرد و گنهکار را نسبت به ارتکاب گناه گستاخ کند! در دعای استغفار به آن دسته از اسماء الهی که زمینه گناه را فراهم نموده است اشاره شده است. مهمترین نام خداوند که موجب غفلت شده است ستاریت خداوند است که در شش بند از دعا از آن سخن رفته است. (2، 6، 12، 13، 42، 47)

بعد از آن عفو خداوند (2، 36، 44، 55) و سپس حلم او (2، 42، 44) و بعد غفران (42، 47)  و کرم الهی (23، 36) و در ادامه حسن ظن به خداوند (23، 28) و فرصتی که او به گنهکاران می دهد (7، 13) و نعمتهایی که بر آنها سرازیر می سازد (7).

گنهکار خداوند را علاوه بر صفات فوق اهل رحمت واسعه می داند (55) و به همین خاطر در عذاب نمودن اناته و مث دارد (2) و حتی کید دشمنان انسان را که قصد جان انسان را دارند دفع می کند (7) و بیشتر این که کارهای خوب انسان را نشر می دهد و برای گهنگار وجهه نزد اولیائش ایجاد میکند. (8) و نیز امید به ثواب کارهای نیک هم موجب تسکین وجدان گنهکار می شود! (55)

2) سوء استفاده از نعمتهای الهی

عافیت و سلامتی (2، 39، 42) و قدرت جسمانی (2، 34) به همراه برخورداری از نعمتهای الهی (19، 39) و گشایش و گستردگی رزق (2، 39، 42) و رفاه و سرسمتی از نعمت (18، 33) زمینه گناه را بخوبی آماده می سازد.

3) نفس و شیطان

تمایلات (8) و شهوات نفسانی (31) آمیخته با جهل و نادانی (29، 30) همراه با تزیین گناه برای نفس (11، 30) و تخیل آن (27، 69) در نتیجه مخفی ماندن هوس گناهانی خاص در سینه (58) و سست شدن نفس در مواجهه با آن (27، 68)

در کنار وسوسه و کید شیطان (8) ضلع سوم این مثلث شوم را تمام و کمال می سازد!

در این میان تکبر (33، 49) و کینه توزی (33) و اظهار ذلت نزد مخلوق (49) و ترس از او (35) و خشم های بی مورد (33) و بخصوص تعصبهای جاهلانه (33) و نیز بخل (33) و مشغول شدن به انواع سرگرمیها و بازیها (33) بیتشر موجبات شادمانی نفس و شیطان را فراهم می سازد (33) زیرا به مساعد وبدن مزمنه گناه به شدت می افزاید!

حواشی گناه

بعضی از امور هست که جزء حواشی گناه است که بعضا زشتی آن بیشتر از اصل گناه است مثل:

1) سرزنش گناه دیگری و بعد ارتکاب آن. (16)

2) گناه بعد از توبه (17، 36، 41، 55) و عمل خلاف عهد و قسم برای ترک گناه (18، 36، 38، 61) و در نتیجه خیانت به امانت الهی. (31)

3) فراموش نمودن گناه. (12، 21)

4) کم اهمیت شمردن (12، 17) و کوچک شمردن گناه. (69)

5) علنی انجام دادن گناه. (12)

6) عذر تراشی برای گناه. (20)

7) غفلت از توبه و استغفار. (22)

8) با فریب گناه کردن. (32)

9) اصرار بر گناه. (43)

مصادیق گناه

در دعای استغفار نام نه گناه بخصوص ذکر شده است. این گناهان عبارتند از:

1) گمراه نمودن و فریب دادن دیگران خصوصا آنانی را که تابع انسان هستند. (31) از طریق:

·        یاد دادن (4) و راهنمایی به گناه (30) از راه گفتار (27، 68) و یا نوشتار. (27، 68)

·        غافل ساختن نسبت به آگاهی های فطری و اخلاقی و دینی درباره گناهان در راستای مایل ساختن آنها بر گناه (32) و مشتبه نشان دادن آنچه را خداوند آشکار نموده است از معرفی گناهان. (61)

·        تقبیح آنچه خداوند تزیین نموده است. (61)

·        ظاهر نمایی نزد اهل طاعت و خلاف آن را در درون داشتن. (9)

·        تلاش برای فراهم نمودن زمینه گناه برای دیگران. (31)

·        در افتادن با کسی که نهی از منکر می کند. (31)

2) تنها گذاردن (35) و یا دشمنی (35) و بدنبال آن ستم به اولیاء خداوند و اهل طاعت (48، 32) به نفع دشمنان و اهل معصیت چه به صورت مستقیم (48) و چه غیر مستقیم مثلا از طریق رعایت نکردن تقیه. (10)

3) ستم به مخلوقات و بدی نمودن در حق آنها. (30)

4) تلاش در غلبه بر دیگری حال یا از راه زور و یا از راه حیله. (31)

5) ریا (32، 39)

6) خیانت (33)

7) دزدی (33)

8) دروغ (33)

9) سخن چینی (33)

آثار گناه

گناه دارای آثار مخوفی است و کسی که از انی اثار احساس امنیت می کند در واقع ایمن از مکر خداوند شده است! (64). از این آثار در دعای استغفار اینگونه یاد شده است:

1) از دست دادن محبت و رضایت و قرب الهی (51) و راضی نمودن شیطان (53) و در نتیجه دچار خشم (3، 35، 32، 46، 62) و سخط خداوند شدن (3، 20، 52، 53)

2) تواضع و اظهار ذلت نزد مخلوق بخاطر ترس (67) و یا طمع (67، 64) و دست دراز کردن نزد آنها. (65، 66) و در همین راستا گناه سبب می شود تا طاعت از مخلوق در مسیر معصیت خداوند جالب و زینت شود! (67)

3) محجوبیت (37) و در نتیجه ناامیدی مطلق (58) بخصوص ناامیدی از خداوند (24، 52): از رحمت (49، 54) و مغفرت او (54) زیرا که کرامت (14) و رحمت الهی از شخص گنهکار منصرف شده (14) و دیگر بر او نازل نمی شود! (62) نعمتها کدر گشته (37) و بی دوام شده (62) و از بین رفته (14، 45) خصوصا وقتی بر گناه اصرار می شود. (43)

ناامیدی از رحمت خداوند بیشتر خود را در ناامیدی از امور ذیل خود ار نشان می دهد:

·        حل مشکلات (54)

·        استجابت دعا (24، 25، 52، 59)

·        برگشت به طاعت خداوند (49)

4) مردن قلب (53) و هلاکت (50) و تباهی (15، 26) آن از نتایج مخرب گناه است. مردن قلب می تواند دارای نشان های زیر باشد:

·        یأس از طاعت خداوند (49)

·        گمراهی و از رشد (5، 50)  و هدایت (51) بازماندن

·        دچار کفر و حیرت شدن (57)

5) نسیان ذکر الهی (64) و غفلت از هشدارهای او (64) و فراموشی وعده های عذاب. (55) و در نتیجه دوری از ثواب الهی (37) و محرومیت از خیرهای وعده داده شده (38)  و از بین رفتن ارزش کارهای خوب (46) و رو سیاهی در قیامت (56) و گرفتار عذاب الهی شدن: (37) عذاب الیم و دردناک برای گناه صغیره و عقاب شدید و سخت برای گناه کبیره. (43)

6) حسرت و ندامت (25، 45) بخصوص در قیامت (26)

7) نزول بلاها  (15، 59) و عذابهای الهی (14، 45) و تعجیل آن (43، 46) مثل:

·        از بین رفتن برکت (5) و کم شدن رزق (5) و محبوس شدن (25، 65) و قطع آن (59) در نتیجه فقر و برخورداری از زندگی همراه با عسر و سختی (57) و بعد ناامیدی از وسعت رزق (54) و یأس دست یابی به هر آنچه نزد خداوند است (52، 64)

·        بیماری (26، 31)

·        خشکسالی (15)

·        رسوایی (15) سقوط ارزش گنهکار (31) و منفور و مغضوب مردم شدن (60) بخصوص اهل طاعت دیگر با او مأنوس نبوده بلکه از همنشینی با او وحشت می کنند (60) دنبال این رسوایی گمنامی گهنکار (5) است آنگونه که انگار او اصلا وجود نداشته است! (45)

شاید دو چندان شدن بدیها که از آثار گناه شمرده شده است (46) به معنای انی باشد که وقتی انسان بخاطر گناهی رسوا می شود گناهان نکرده را هم به او نسبت می دهند و مورد تهمت هیز قرار می گیرد!

·        شماتت دشمنان (15)

·        کم شدن فرصت و عمر (58)

·        اشتعال کرب (ضیق قلب) (53) و انواع اندوه ها (59)

·        سوء ظن به نفس (49) و عدم اعتماد به دریافتهای حتی صحیح آن!