مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

پاورقی / اربعین حسینی

| دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۷ ق.ظ

گزارش روزنامه هافینگتون پست از مراسم اربعین

روزنامه هافینگتون پست در مقاله ای تحت عنوان : " بزرگترین حرکت زائرانه‌ی جهان در جریان است اما شما هرگز چیزی از آن نشنیده‌اید!" به زیارت اربعین حسینی و پیاده روی ملیونها زائر به سوی کربلای معلی پرداخته است.

در این مقاله  که به قلم سید مهدی المدرسی نوشته شده امام حسین ‌علیه السلام را نماد فراگیر، بی‌حد‌و‌مرز و فرامذهبی از آزادی و مهربانی معرفی  کرده وبه تشریح این پیاده روی عظیم پرداخته شده است . این مقاله جمعیت زائران را پنج برابر زائران حج می خواند. و آن را بسیار برجسته تر از آیین پر جمعییت هندوها، کومبه ملا، می داند. در ادامه این مقاله به ویژگی های خاص زیارت اربعین حسینی از جمله برگزاری آن در موقعیت های خطرناک و تهدیدات مختلف، شرکت کردن پیروان سایر ادیان و مذاهب در آن و همچنین نحوه میزبانی بی مانند از شرکت کننده گان در این مراسم پرداخته شده است.

در این مقاله آمده است:

این حرکت حج یا کومبه‌میلای (kumbh mela) هندو‌ها نیست. این حرکت با عنوان «اربعین» مشهور بوده و پرجمعیت‌ترین اجتماع جهان است و احتمالا شما هرگز چیزی درباره‌ آن  نشنیده‌اید. نه ‌تنها تعداد این افراد از زائران مکه بیشتر است (درواقع ۵ برابر آن است)، بلکه از کومبه ‌ملا نیز برجسته تر است؛ زیرا کومبه‌ میلا تنها هر سه سال یک‌بار برگزار می‌شود. خلاصه،  اربعین هر اجتماع بشری دیگری  بر روی کره زمین را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. جمعیت مراسم اربعین سال گذشته به ۲۰ میلیون نفر رسید یعنی 60 درصد کل جمعیت عراق، و هر سال هم بیشتر می شود.

از همه مهم‌تر، مراسم اربعین یک مراسم منحصربه‌فرد است؛ زیرا در موقعیتی برگزار می‌شود که به لحاظ ژئوپلتیکی متشنج و خطرناک است. داعش، شیعه را دشمن خونی خود می‌پندارد. از این رو، هیچ چیز بیشتر از این گروه‌های ترور را به خشم نمی‌آورد که ببینند زائران شیعه به خاطر بزرگ‌ترین نمایش اعتقادشان گرد هم می‌آیند.

مراسم اربعین یک ویژگی خاص دیگر هم دارد. هرچند اربعین مشخصاً یک مراسم شیعی است، سنی‌ها و حتی مسیحیان، ایزدی‌ها، زرتشتی‌ها و... نیز هم برای زیارت و هم به‌عنوان خادم زائران در این مراسم شرکت می‌کنند. با توجه به ماهیت انحصاری آیین‌های دینی ، این اتفاق بسیار مهم است و این تنها می تواند یک معنا داشته باشد: مردم ـ فارغ از هر رنگ و‌نژادی ـ حسین‌بن‌علی را نماد فراگیر، بی‌حد‌و‌مرز و فرامذهبی  آزادی و ایثار می‌دانند.

در ادامه مقاله به دلایل ناآگاهی مردم جهان از این مراسم اشاره شده و آمده است:

اما چرا شما هیچ‌گاه درباره‌ این مراسم چیزی نشنیده‌اید؟ احتمالاً به این قضیه مربوط است که رسانه‌ها عموماً ، بیشتر با تصویری منفی، سیاه و افراطی سرو کار دارند تا روایتی مثبت و امیدبخش ، بخصوص وقتی با اسلام مواجه می‌شوند. اگر چندهزار معترض ضدمهاجرت در خیابان‌های لندن جمع شوند، در سرخط‌های خبری جای خواهند داشت. به راهپیمایی دموکراسی‌خواهانه در هنگ ‌کنگ یا تجمع ضد پوتین در روسیه نیز به همین میزان توجه خواهد شد. اما   تجمعی بیست میلیونی در محیطی متشنج سرشار از ترور و ناعدالتی حتی در بخش‌های خبری تلویزیونی جایی ندارد. اما تحریمی نانوشته بر این حرکت باشکوه تحمیل می‌شود؛ حتی اگر تمام مؤلفه‌های یک پدیده چشم‌گیر را داشته باشد؛ مؤلفه‌هایی مانند جمعیت چشم‌گیر، اهمیت سیاسی، پیام انقلابی، محیط متشنج و اصالت. اما اگر این داستان از زیر دست سردبیران بخش‌های خبری شبکه های خبری مهم درز کند، موج می‌آفریند و افرادی زیادی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

در ادامه این مقاله به شرح حال جوانی استرالیایی پرداخته شده که با تماشای اتفاقی چند ثانیه از راهپیمایی عظیم اربعین در سال 2003 اسلام آورده است.

در میان افراد بی‌شماری که تحت تاثیر این مراسم خاص بودند، جوانی استرالیایی بود که چندین سال پیش با او ملاقات داشتم و به‌تازگی اسلام آورده بود. واضح است که کسی به‌راحتی دین‌ش را تغییر نمی‌دهد. بنابراین، وقتی از او جویا شدم، گفت که همه چیز از سال ۲۰۰۳ شروع شد. یک شب، همان‌طور که صحنه‌ای از حرکت میلیون‌ها نفر به سمت شهر کربلا را در خبر‌ها مشاهده می‌کرد، با اسم فردی مواجه شد که هیچ‌گاه آن را نشنیده بود: «حسین». برای اولین بار در دهه‌های گذشته و در یک رخدادی که در سرتاسر جهان به تصویر کشیده می‌شد، جهان توانسته بود شمه‌ای از حرکتی را ببیند که پیش‌تر در عراق ممنوع شده بود.

وقتی که رژیم بعثی عراق سقوط کرد، بینندگان غربی مشتاق بودند که ببینند عراقی‌هایی که هم‌اکنون از دست کنترل دیکتاتور خلاص شده‌اند، چه‌ عکس‌العملی خواهند داشت. «جمهوری وحشت» سقوط کرده بود. آن جوان استرالیایی می‌گفت که دائم از خودش می‌پرسید که کربلا کجاست و چرا همه رو به سوی آن دارند؟ حسین(ع) کیست که چنین شوری به پا کرده که مردمان بعد از چهارده قرن برای عزای او می‌آیند؟

آن‌چه او در یک گزارش شصت‌ثانیه‌ای دیده بود تکان‌دهنده بود؛ زیرا این تصویر بر خلاف آن چیزی بود که قبلا دیده بود. پیوند قوی‌ای باعث شده بود که مردمان مانند براده‌هایی باشند که هرچه به مغناطیس لامَفَرّ حسینی نزدیک می‌شوند تجمعشان بیشتر شود. آن جوان استرالیایی گفت: اگر می‌خواهید یک دین حی و حیات‌بخش را ببینید، به کربلا بیایید.

چه‌طور مردی که ۱۳۹۶ سال پیش کشته شده است این‌چنین حی و حاضر است که میلیون‌ها نفر مصیبت او را مصیبت خود می‌دانند؟ بعید است که آدم‌ها وارد نزاعی شوند که دغدغه شخصی‌ای نسبت به آن نداشته باشند. از سوی دیگر، اگر احساس کنید که کسی به خاطر آزادی شما، حق برخورد عادلانه با شما و حق زندگی باشرافت  برای شما جنگیده است، احساس می‌کنید که علاقه زیادی به او دارید و دل‌بسته او هستید تا آنجا که بعید نیست که به باور‌ها و عقاید او روی بیاورید و تغییر دین یا مذهب بدهید.

مقاله نویس هافینگتون پست سپس به واقعه عاشورا و نحوه شهادت امام حسین (ع) و عزاداری مردم در دهه اول محرم و سپس اربعین  پرداخته و در ادامه تجربه خود از حضور در مراسم اربعین را تشریح کرده است:

من به کربلا، شهر اجدادیم، سفر کردم تا بفهمم که چرا این شهر این‌قدر همگان را از خود بی‌خود می‌کند. مشاهده کردم که حتی بزرگ‌ترین لنزهای دوربین‌ها هم برای به تصویر کشیدن روح این اجتماع پرجوش و خروش اما آرام و ایمن کوچک‌اند.

 بهمنی از مردان، زنان و کودکان  اما غالبا سیاهپوش از این کران تا آن کران را پر کرده‌اند. جمعیت آن‌قدر زیاد است که صد‌ها مایل را بند آورده‌ بودند.

فاصله ۴۲۵مایلی میان شهر بندری بصره تا کربلا مسیری طولانی است که معمولاً با ماشین طی می‌شود اما به‌طور خارق‌العاده‌ای در این مراسم، افراد با پای پیاده آن را می‌گذرانند. دو هفته کامل طول می‌کشد تا زائران این مسیر را طی کنند. آدم‌ها با سن‌های مختلف زیر آفتاب سوزان روز و سرمای‌ استخوان‌سوز شب این مسیر را پیاده می‌روند. آن‌ها از میان مسیرهای ناهموار و از دل نقاط تمرکز تروریست‌ها و از نقاط خطرناک عبور می‌کنند. زائران حتی سازوبرگ‌های اولیه را با خود ندارند و تنها وسایل کمی هم‌راه با عشق آتشینشان به «مولا» حسین را با خود می‌آورند. پرچم‌ها و بنر‌ها مقصود این سفرشان را به آن‌ها یادآوری می‌کند:

جان بعد از حسین بی‌ارزش است

مرگ و زندگی‌م یک‌سان است

رواست که مرا مجنون بخوانند

در ادامه این مقاله به پذیرایی رایگان عراقی ها از زائران اشاره شده و آمده است:

یکی از بخش‌های این حرکت زائرانه که هر بیینده‌ای را به شگفتی وامی‌دارد مشاهده هزاران موکبی است که همراه با آشپزخانه سیار هستند و توسط روستاییانی ساخته شده است که در محدوده مسیر پیاده‌روی زائران زندگی می‌کنند. موکب‌ها جاهایی هستند که تمام مایحتاج زائران در آن‌جا تأمین می‌شود. از غذای تازه گرفته تا جای استراحت؛ از تلفن رایگان بین‌المللی گرفته تا گهواره‌های کودکان؛ همه چیز رایگان است. درواقع، لازم نیست در این مسیر ۴۰۰مایلی، زائران چیزی غیر از لباس‌هایشان را به همراه داشته باشند.

شگفت‌تر از آن نحوه دعوت از زائران برای خوردن و نوشیدن است. فعالان موکب‌ها به میان راه آمده و به زائران التماس می‌کنند تا پیشنهاد آن‌ها را قبول کنند. غالبا این پیشنهاد شامل سرویس کاملی است که در شأن پادشاهان است. ابتدا پا‌هایتان را ماساژ می‌دهند؛ سپس یک وعده غذای لذیذ به شما می‌دهند؛ سپس از شما دعوت می‌کنند تا در فاصله‌ای که لباس‌هایتان را می‌شویند و اتو می‌کنند، استراحت کنید. البته همه این‌ها را با افتخار انجام می‌دهند.

برای آن‌که شمه‌ای از ماجرا را درک کنید، به این نکته توجه کنید. پس از زلزله هائیتی و با حمایت و هم‌دلی جهانی، برنامه غذای جهانی سازمان ملل اعلام کرد که با تلاش‌های زیادش، نیم‌میلیون وعده غذایی تحویل داده است. ارتش ایالات متحده منابع عظیمی از آژانس‌های فدرال را فراهم کرد و اعلام کرد که در مدت پنج‌ماه بعد از این فاجعه انسانی، ۴. ۹ میلیون وعده غذایی به اهالی هائیتی تحویل داده شده است. حالا این را مقایسه کنید با تعداد بیش از ۵۰ میلیون وعده غذایی در روز در طول مراسم اربعین که برابر است با حدود ۷۰۰ میلیون وعده غذایی برای تمام مدت این مراسم. تمام این غذا‌ها نه با سازمان ملل متحد یا هر خیریه بین‌المللی دیگری بلکه توسط کارگران و کشاورزان فقیری تأمین شده است که عاشق این‌اند که به زائران خدمت کنند و تمام سال پس‌انداز می‌کنند. همه چیز، مانند امنیت این مراسم، غالباً بر عهده رزمندگان داوطلبی است که یک چشم بر داعش دارند و یک چشم بر محافظت از مسیر پیاده‌روی زائران. یکی از افراد فعال در موکب‌ها می‌گوید: «برای آن‌که ببینید اسلام چه آموزه‌هایی دارد، به رفتار چندصد تروریست وحشی نگاه نکنید. بلکه به از جان گذشتگی بی‌چشم‌داشتی نگاه کنید که میلیون‌ها زائر اربعین از خود نشان می‌دهند.»

لزوم ثبت در گینس

درواقع، از چند لحاظ باید مراسم اربعین در کتاب‌ گینس ثبت شود: بزرگ‌ترین گردهم‌آیی سالانه، طولانی‌ترین سفره پیوسته غذا ، بیشترین افرادی که به‌رایگان غذا می‌خورند، بزرگ‌ترین گروه داوطلبانه‌ای که به یک واقعه خاص خدمت می‌کنند و همه این‌ها در جایی است که تهدید حملات انتحاری وجود دارد.

از خودگذشتگی بی‌همتا

فقط به این جمعیت انبوه نفس‌گیر نگاه کنید. چیزی که باید به این منظره اضافه کنید این است که هرچه شرایط امنیتی بد‌تر می‌شود، حتی افراد بیشتری انگیزه پیدا می‌کنند که تهدیدهای تروریست‌ها را به چالش بکشند و در این موقعیت خطرناک به پیاده‌روی می‌پردازند. بنابراین، این حرکت زائرانه صرفاً یک فعالیت مذهبی نیست بلکه مظهری از مقاومت است. ویدئوهایی در فضای آنلاین منتشر شده است که نشان می‌دهند چه‌طور مهاجمان انتحاری خود را به میان زائران می‌اندازند و صرفاً باعث افزایش جمعیت زائران می‌شوند؛ زائرانی که هم‌صدا می‌خوانند:

اگر دست و پایمان را قطع کنند، به سرزمین‌های مقدس می‌خزیم.

انفجارهای وحشتناکی که در طول سال اتفاق می‌افتند غالباً علیه شیعیان بوده و جان افراد بی‌شماری را می‌گیرد. این انفجار‌ها خطرات و ناامنی‌هایی که متوجه شیعیان عراق است را نشان می‌دهد. اما به نظر می‌رسد که این تهدیدهای مرگ‌آور نمی‌توانند مردم ـ پیر و جوان، عراقی و خارجی ـ را از این سفر خطرناک به سوی شهر مقدس کربلا بازدارند.

برای فردی که بیرون از این ماجراست راحت نیست که بفهمد چه چیزی به این زائران امید و نیرو می‌بخشد. شما زنان بچه ‌به‌ بغل، مردان ویلچر ‌نشین، مردمان عصا‌ به ‌دست و نابینایان زیادی را در این مسیر می‌بینید. من پدری را دیدم که تمام مسیر بصره تا کربلا را با پسر معلولش سفر کرده بود. پسر دوازده ساله معلولیت ذهنی داشت و نمی‌توانست بدون یاری دیگران راه برود. بخشی‌هایی از مسیر، پدر پسر را روی شانه‌های خود نشانده بود و راه می‌رفت. این داستانی است که می‌توان از روی آن فیلم‌هایی ساخت که قابلیت دریافت اسکار دارند اما به نظر می‌رسد که هالیوود بیشتر با قهرمانان کمیک سروکار دارد.

در  ادامه هافینگتون پست به اعمال زائران به هنگام تشرف به حرم امام حسین و حضرت ابوالفضل پرداخته است.

انگار همگان پیوندی شخصی با مردی دارند که هیچ‌گاه او را ندیده‌اند. با او سخن می‌گویند و نامش را می‌خوانند. به ضریحش چنگ می‌زنند و زمین حرم را بوسه می‌زنند. در و دیوار آن‌جا را آن‌گونه لمس می‌کنند که انگار صورت یک دوست صمیمی و قدیمی را لمس می‌کنند. این تصویری حماسی است. انگیزه‌شان چیست؟ باید شخصیت و شأن امام حسین را فهمید و درک کرد که اینان چه ارتباط روحانی ‌ای با سرگذشت جاوید او برقرار می‌کنند.

اگر جهان حسین را، پیا‌مش را و ایثارش را درک می‌کرد، ریشه‌های تاریخی داعش و تمایل آن‌ها به خون‌ریزی را می‌فهمیدند. قرن‌ها پیش در کربلا بود که انسانیت خباثتی را دید که در قتل حسین موج می‌زد. نور در مقابل تاریکی بود. فضیلت در مقابل رذالت بود. حضور حسین در همه جنبه‌های زندگی دوستدارانش موج می‌زند. سرگذشت حسین رشد و تغییر برای بهترشدن را تشویق کرده و هیچ نوعی از بایکوت رسانه‌ای نمی‌تواند نور آن را خاموش کند.

 

هشت رذیله 32 / شتابزدگی 4 / تکنولژی و شتابزدگی

| چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۵ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


شتابزدگی به عنوان دومین رذیله انسان، یا در سرعت در قضاوت است و یا سرعت در رفتار.
انسانهای عجول، در شروع کارهای نیک و نیز در انجام آن و همچنین در انتظار برای دیدن نتیجه به زمان اعتقادی ندارند. همچنین نقطه مقابل آنها انسانها کند و سست و تنبل. آنها هم به زمان اعتقادی ندارند. فکر می کنند می توانند زمان را در تسخیر خود داشته باشند و حال آن که بشر هرچه را در تسخیر داشته باشد نمی تواند زمان را در اختیار بگیرد.
«شدن» و «تغییر» نیازمند به زمان خاص خود است. تقدیر یعنی اختصاص زمان مناسب به هر تغییری و جهان همه در ید با کفایت خداوند مقدِّر است!
امام علی علیه السلام در نامه به فرزند خود، در توصیف خود به عنوان پدر و کسی بیشتر عمر خود را سپری نموده است می فرماید: معترف بالزمان. گذر عمر مهمترین درسی که به انسان می دهد این است که باید به زمان ایمان آورد. و این فارق اصلی بین جلفی جوان و وقار پیر است!
شما همین تکنولوژی را ملاحظه کنید. به همه چیز سرعت داده است! از رشد گیاه گرفته تا حمل و نقل و مخابرات و ... و حتی پخت و پز!

این همه سرعت چه کرده است؟
آیا سبب شده است که انسانهای بیشتری سیر شوند؟
آیا سبب گشته است انسان وقت بیشتری را با خانواده خود و یا برای مطالعه بگذراند؟
ایا سبب گشته است تا انسانها کمتر بیمار شوند؟
آیا باعث شده است تا گناه و ستم کمتر شود؟
ایا موجب شده است تا شایسته سالاری در نصب و عزلهای سیاسی رائج شود؟ و خوبان و بدان این چنین نتیجه کار خوب خود را ببینند؟
آیا باعث شده است تا انسانها در امنیتی بهتری زندگی کنند؟
آیا روابط بین انسانها بهبود یافته است؟
آیا با این گستردگی اطلاعات، مردم کمتر حرف دروغ و بی اساس می شنوند؟
ایا در کل انسانها به آرامشی بهتر از قبل رسیده اند؟
می دانیم که پاسخ همه این سؤالها منفی است! منفی است و همراه با تأسف!
تکنولوژی فقط انسان را شتاب زده نموده است و در نتیجه از رشد معنوی و نیز مادی باز داشته است.
و در این میان دینی که انسان را سفارش به آرامش و تفکر و طمأنینه و صبر و حلم و استقامت و انتظار می کند به سخریه گرفته می شود. و خداوند مورد انتقاد قرار می گیرد که چرا در نشان دادن آثار اعمال شتاب نمی کند؟!! اسنان بجای این که از خداوند بردباری بیاموزد می خواهد خداوند را نیز مثل خود شتابزده ببیند. و وقتی خداوند زیر بار این همه اصرارهای بی مورد نمی رود، دروغگویش می پندارند. لاف زنش می انگارند. می گویند: خدا وعده سرخرمن می دهد. یا می گویند: خداوند توانایی عمل به وعده هایش را ندارد! یا می گویند: خوب بودن چیزی جز خسران نیست باید تا می توان از زندگی لذت برد که برای این جهان پسی نیست.
آیا انسانها ندیده اند که چه بسیار ستمگران که با ذلت از این دنیا رفتند و چه بسیار ستمدیدگان که وارث امکانات همان ظالمین شدند هرچند خود اینان نیز راه همانها را رفتند و ستمگر شدند!
این سخن آخری روزنی دیگر برای نگاه به بحث شتابزدگی است که ان شاء الله در جلسه بعد توضیح خواهم داد!


سلام علیکم - بسم الله


دومینِ از هشت رذیله شتابزدگی است و شنابزدگی گاهی در فکر و قضاوت است و گاهی در رفتار.
شتابزدگی در قضاوت آن وقتی خیلی خطرناک می شود که در باره کارهای خداوند باشد. کارهای خداوند در ذهنهای عجول، همیشه عجیب و غریب جلوه می کند! البته این اختصاص به کارهای خداوند ندارد. در ذهنهای عجول کار حکیمان همیشه غیر متعارف جلوه می کند.
معنی حِلم، برگشت به معنای حُلم دارد. حُلم یعنی عقل. بردباری نشان عقل است. آنقدر این نشانه قوی است که شده است خود عقل. در نقطه مقابل جهل است. شتابزدگی یکی از نشانه های جهل است ولی آنقدر این نشانه گویا است که شتابزدگی هم معنی سفاهت و جهالت و نابخردی گشته است.
همیشه درک جاهل از عاقل ضعیف بوده است. ولی عاقل بخوبی - بخاطر عقلی که دارد - می تواند جاهل را درک کند. و خداوند به همین خاطر است که توسط جهال و عجولان درک نمی شود ولی او بخوبی حال بندگانش را درک می کند و چشم از بسیاری از قضاوتهای عجولانه آنها و در نتیجه از بسیاری از بی تابی های آنها می بندد که اگر می خواست غیر این باشد همان می شد که مثل شده است: علی می ماند و حوضش!
می گویند خطیبی از شرائط آنهایی گفت که میخواهند از حوض کوثر بنوشند. آنقدر این شرائط زیاد و سخت بود که یکی از پامنبریها حوصله نکرد سخن خطیب تمام شود، صدایش را بلند نمود و گفت: اینطور که شما میگویی روز قیامت علی می ماند و حوضش!
ولی این همه، دلیل نمی شود تا راهیان کوی کمال به فکر رام ساختن ذهن عجولشان نباشد و هدفهایی دوری را در چشم انداز کمالیشان تعیین نکنند.
آنچه از کارهای خداوند که نزد عجولان عجیب می نماید بیشتر مربوط به تأخیر در عقاب و ثواب است. از نظر آنان مجرمان همچنان به کارهای خلاف خود ادامه می دهند و بهره های مادیش را می برند و خوبان کمتر ثمره خوبیهای خود را می بینند.
انسان عجول زمان را خیلی جدی گرفته است. فکر می کند انسان است و همین چند روز دنیا: اگر در این چند روز دنیا ثمره کارهای بدش را یا خوبش را دید که دید و الا خوبان ناکام خواهند بود و بدان مسرور. این طرز تفکر آیا جز ضعف ایمان به آخرت است؟ آیا جز ندیدن هدف آفریش است؟
آدمهای عجول فقط درباره خداوند عجولانه قضاوت نمی کنند آنها در باره همه چیز این گونه اند. جوانان پیران را کند می بینند و شاگردان استاد را اینگونه می پندارند و تازه بدوران رسیده ها پیشکسوتها را سست و کهنه می انگارند و سربازان برای فرمانده خود این چنین نظری دارند و فرزندان به جان پدر مدام غر می زنند و او را به شتاب بیشتر وامی دارند و ... کودکان بیشتر گریه اشان بخاطر شتابشان در برآورده شدن خواسته هایشان است.
رابطه انسان با خداوند همان رابطه انسان با دیگر انسانهاست. آنها با طبیعت هم اینگونه هستند. و عجیب است این طبیعت که چقدر با خالق خویش همراه است. با دقت و بررسی بسیار درست، و نه کند و نه تند، به رشدش ادامه می دهد. حیوان هم جزء همین طبیعت است. خورشید در وقت طلوع، از زمانی که آفریده شده است در فاصله زمانی خاصی طلوع می کند و غروب می نماید. هرجای زمین طلوع و غروبی متناسب با همانجا دارد. نه کند و نه تند.
طبیعت با این میانه روی در رشدش خداوند را تسبیح می کند. تسبیح یعنی ایراد به کار خالقش نمی گیرد. از برنامه ای که به او داده اند تخطی نمی کند. این برنامه را نشان حکمت بی بدیل خالقش می داند. خالقش را از عیب منزه می داند. تسبیح یعنی منزه نمودن خداوند. در نقطه مقابل تنها این انسان است که خالقش را تسبیح نمی کند. جز آنها که عاقلترند. با طبیعت همراه ترند. با دریافت نشانه ها، خداوندِ خویش را بخوبی شناخته اند. آنها آرامند. یاد خداوند آنها را آرام ساخته است. یاد خداوند یعنی یاد این جهان. این جهان همه جلوه اسماء او هستند.
عجولان، فکری بحال خود بکنند. فکری بحال اعتقادشان به خداوند و به قیامت و به هدف آفرینش بکنند. فکری برای همزیستی با دیگر مخلوقات خداوند بکنند.
عجولان فکری بحال خود بکنند!



سلام علیکم - بسم الله


شتابزدگی، دومین رذیله انسانی است که در اولویت دوم برای علاج قرار دارد.
شتابزدگی گاهی در قضاوت و در ذهن و فکر صورت می گیرد و گاهی در رفتار.
قرآن اصل موضوع شتابزدگی را در موضوع «قضاوت سریع نسبت به پی آمدهای طغیان در مقابل اوامر الهی» مطرح می کند.

دین به معنای جزا است! سازه ای است که ارزشها و ضد ارزشها در آن نمره گذاری می شوند.

هر انسانی دارای دین و نظام جزا و سازه نمره دهی به ارزشها و ضد ارزشها است. ما آدم بی دین نداریم. هر چند دین اصطلاحی شده است برای مجموعه نظرات منسوب به خداوند در موضوع ارزشها و ضد ارزشها!

تنها دینی که دقیقا نظر خداوند را درباره میزان ارزشمندی و ضد ارزشی افکار، عواطف و رفتار انسانها تبیین می کند اسلام ناب است. اسلامی که مکتب تشیع آن را در پیراسته ترین و خالصترین حدش توضیح می دهد. پیرایه و خالص از دستکاریهای بشری.

اسلام مدام از ثواب و عقاب سخن می گوید. از این که ستم دارای چه عواقبی است و عدالت دراری چه پیآمدهایی است.

چالش مهمی که اسلام با آن روبرو است تأخیر این پیامدها  - ثوابها و عقابها - است. این تأخیر دستآویز مهمی شده است برای آنها که همچنان زشتکاری می کنند و نیز موجب تردید شده است برای آنها که می خواهند در مسیر ارزشها ثابت قدم باشند.

شتابزدگیِ انسان او را وامی دارد تا در دیدن اثر کار خود، عجله بخرج دهد. واژه «تأخیر» از همین جا معنی می یابد. اگر شتابی نبود این واژه مفهمومی نداشت. شتاب، زمان آمدن «اثر» را کوتاه می بیند و وقتی این زمانِ کوتاه انگاشته شده، سپری شد و خبری از «اثر» نشد، این طور نتیجه گیزی می شود که پس «اثر»ی نیست. پس دین که مدعی بیان نظرات خداوند است، به خداوند افتراء زده است. و یا اصلا خداوند دروغ گفته است (!!!).

تکذیب و یا تردید در محتوای دین، ثمره شتابزدگی در قضاوت درباره گزاره های دینی است.

عجولان، غافل از هدف آآفرینش انسان هستند. هدف آفرینش انسان رشد و کمال است. رشد و کمال در جلب رضایت خداوند است. اگر قرار باشد هر انسانی با انجام کار خطایی اثر آن را ببیند، خطا را نه برای جلب رضایت خداوند که برای رهایی از اثر آن ترک می کند و نیز اگر قرار باشد هر انسانی با انجام کار خوبی، زود اثرش را ببیند، دیگر او آن کار را نه برای این که خداوند از آن کار رضایت دارد، آن کار را انجام می دهد بلکه بخاطر این که هرچه زودتر به منافع آن کار برسد، کار پسندیده ای را مرتکب می شود.

انسان برای ادامه زندگی در سرای دیگر به شدت محتاج جلب رضایت خداوند و ایجاد ارتباط اُنسی با خداوند است زیرا سرای دیگر سرای جاودان است و اگر انسان نتواند راه به لایه های معرفت و شهود و محبت و دلدادگی داشته باشد، آن وقت چگونه می تواند در بهشت جاودانه زندگی کند؟ چقدر بخورد و بیاشامد و خوش بگذراند؟ هرچند هم که نعمتهای مادی در بهشت متنوع و متفاوت از دنیا باشد ولی آیا این همه تنوع می تواند انسان را بصورت ابدی سرگزم کند و به او احساس تکرار و دلزدگی ندهد؟ نه نمی تواند.

حداقل اگر انسان از زشتی فاصله می گیرد و یا به نکویی دست می آزد، و نسبت به کسب رضایت خداوند مجاب نشده است، این کار را  برای خود آن زشتی و نکویی انجام دهد نه آثارش. به احترام عقلش این کار را بکند. عقلش حکم به زشتی و زیبایی خیلی از امور می کند. باید به این حکم احترام گذاشت بی آن که آثارش انسان را تهدید و تطمیع کند.

احترام به عقل سبب رشد آن می شود. عقل که رشد یافت نکات دقیق تری از زشتی و زیبایی را در اختیار انسان می گذارد. و همین یعنی رشد.

رشد عقل و یا رشد قلب هدف اصلی خلقت است و این با شتابزدگی در دیدن آثار نمی سازد.

در تربیت هم این نکته حائز اهمیت است. تربیت سیرکی به این معنا است که حیوانی که برای نمایشهایی در سیرک تعلیم یافته، وقتی کار خوبی انجام داد به او نقلی داده شود تا پاداش کارش را زودی ببیند و برای ادامه نمایشش انگیزه داشته باشد.

کسی که تربیت سیرکی می شود، عقل و قلبش با خود آن کار انس ندارد بلکه هرچه هست همان نقل است! همان اثر است! همان پاداش و یا عقوبت است. با این که زشتی یک عمل، زشتر از زشتی آثار آن عمل است. و تیز زیبایی یک عمل، زیباتر از زیبایی اثر آن عمل است.

البته ناگفته نماند که انسانها آثار بسیاری از کارهای خود را شاید با کمی تأخیر و شاید هم بدون تأخیر ببینند ولی این به معنای یک قانون در جهان خلقت نیست. آنقدر این مسئله استثناء دارد که سبب می شود قانون عکس شود و آنچه قانون به نظر آمده است بشود استثناء.

همین قانون و استثناء و بعد عکس شدن آنها سبب می شود تا انسانها از تیرس تهدید و تطمیع آثار خازج شوند و در نتیجه زمینه رشد آنها فراهم شود. و البته هز زمینه رشدی، زمینه سقوط نیز دارد.

خلاصه این که انسانها یا رشد می کنند: یا عقلشان رشد می کند و به حقیقت همه چیز بیشتر نزدیک می شوند و یا قلبشان رشد می کند و ارتباط درونی اشان با خداوند تقویت می گردد و به معرفت دست می یابند.

و یا هم سقوط می کنند و از خوبیها دست برداشته و به زشتیها دست می آلند.

سلام علیکم - بسم الله


در ابتدای بحث «هشت رذیله - گفتیم که قرآن از هشت رذیله انسانی نام می برد. نخستین آنها ناسپاسی بود که به آن پرداخته شد و دومین آنها شتابزدگی است.
شتابزدگی به معنای تلاش برای حذف زمان جهت دیدن اثر یک کار است.
هر کاری برای این که به نتیجه مناسب خود برسد نیازمند گذشت زمان مناسب است. چنانچه این زمان به درستی در نظر گرفته نشود انسان دچار شتابزدگی می شود.
نقطه مقابل شتاب، سستی در انجام امور است. افراد تنبل زمان را بیشتر از آنچه واقعیت است، می بینند. هر وقت به انها بگویی: «از انجام کارت غفلت نکن!» می گوید: «هنوز وقت هست!»
شتابزدگی در دیدن نتیجه کار، ممکن است تنها یک تظاهر باشد. وقتی به کسی گوشزد میکنی که کاری که مشغول انجام آن هستی دارای ضرر هست، مدام می گوید: «کو ضرر؟»
در واقع هیچ کس نمی خواهد ضرر کار خودش را زودتر ببیند بلکه با تظاهر به عجله در دیدن نتیجه بد کارها، می خواهد منکر این نتیجه شود و بعد ثابت کند که کاری که انجام می دهد بد نیست و الا نتیجه بدش خیلی زود بسراغش می آمد.
در قرآن آیات زیادی به این موضوع پرداخته اسیت که کفار وقتی درباره عواقب کفرشان به انها هشدار داده می شود می گفتند: «کو این عذاب؟» قرآن این سخن کفار را این گونه تعبیر می کند: «آنها برای آمدن عذاب شتاب می کنند. یَسْتَعْجِلُونَکَ‏ بِالْعَذابِ» (مراجعه کنید به: انعام: 57؛ یونس: 11 و 50؛ رعد: 6؛ حج: 47 ...)
کفار با اظهار شتابزدگی مصنوعی هشدارهای خداوند را به سخریه می گیرند و مؤمنین با شتابزدگی واقعی بخاطر دیدن تأخیر در عقوبت دیدن کفار، نسبت به وعد های خداوند دچار تردید می شوند. چه بسیار معتقدین به خدا و دین که از این که کفار آزادانه مشغول کارهای زشت خود هستند و نه تنها کارهای زشتشان بازتابی منفی برایشان نداشته است که بیشتر هم به سود رسیده اند دچار حیرت می شوند و نمی دانند حکمت این همه تأخیر در عقوبت کفار چیست.
شتابزدگی، طبیعی انسان خودنساخته است. او را دچار غفلت از آثار شوم کارهای زشتش می کند. کارهای بدی را انجام می دهد و یا کارهای خوبی را ترک می کند و یا در انجام آنها تأخیر می نماید.
بر همین اساس است که انسانها کارهای زشتی که داری عواقب سریع باشد را انجام نمی دهند. مثل احتیاطی که ما آدمها در برخورد با سیم برق داریم. و یا حواس جمع تری که در حین رانندگی داریم.
همین شتابزدگی سبب می شود تا زمان استجابت دعا خیلی دیر به نظر برسد. و حتی باعث شود تا آدمها از استجابت دعای خود ناامید شوند. با این که انسان به محض این که دعایی - همراه با شرائط - بکند، امورات دنیا به سمت استجابت دعای او تغییر مسیر می دهند ولی این به معنای این نیست که در وقتی که دعاکننده مناسب می بیند، دعایش مستجاب شود بلکه باید زمان واقعی استجابت برسد.
کودگی که نمی داند پخت یک غذا چقدر طول می کشد مدام از مادر خود غذا می خواهد و مادر هم مدام به او می گوید: «باید صبر کنی تا غذا بپزد.»
البته کودک اگر زیاد اصرار کند مادر غذایی را که هنوز باید بیشتر بپزد جلوی او می گذارد و خداوند نیز ممکن است دعایی را به صورت نارس استجابت کند  که در آن وقت یا فرد از این استجابت شر می بیند و یا خیر کاملی را که اگر صبر می کرد از آن بهره مند می شد، نصیبش نمی شود.

هشت رذیله 28 / ناسپاسی 25 / عجز از شکر

| شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


این آخرین سخن ما در باره موضوع سپاسگذاری است.
از انواع نعمتها گفتیم و از این که چقدر خداوند ما را با الطافش نوازش نموده است! اما آیا ما چقدر از او تشکر نموده ایم سؤالی است که پاسخی مختصر و البته تأسف بار دارد: هیچ!!
وقتی خداوند شوق و رغبت تشکر را به قلب ما می اندازد یعنی باز نعمتی تازه به ما داده است! در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام برای کارهای عبادی مثل نماز و روزه و زکات و حج و قربانی هم حقوقی تعیین شده است! این افعال هم نعمتهایی است که باید شکرشان را نمود.
این چنین است که اولیاء خداوند هیچ گاه نمی توانند خودشان را از شرم این همه نعمت رها کنند. بخاطر همین شرم همیشه احساس مقصر بودن دارند و حتی از خداوند می خواهند که خداوند آنها را از این احساس خارج نکند.
اصل تواضع، استکانت، تذلل، خشوع، خضوع، عبودیت، در مقابل خداوند بر می گردد به همین احساس شرم از عدم شکر.
احساس شرم در انسانها نسبت به یکدیگر نیز برخواسته از احساس بار نعمتی است که بر دوش مانده است! احساس شرمی که شاگرد نسبت به استاد دارد و یا فرزند نسبت به والدین. اگر نعمتی نباشد و ضرورت تشکری نباشد، شرم معنی ندارد. شرم بر خواسته از حس احترام به دیگران است. و این احترام یعنی تعظیم و تعظیم و بزرگ دیدن، بزرگ دیدن هرآنچیزی است که از دیگران به انسان رسیده است. انسانی که لئیم و پست است گستاخ و بی شرم هم هست. او اصلا احساس نمی کند نسبت به کسی دینی دارد و در نتیجه خود را مجبور نمی بیند که به دیگری احترامی بگذارد پس بر خود لازم نمی بیند از او پروایی بکند لذا مقابل دیگران کرنش ندارد. او گستاخی متکبر است.
انسانی که اهل سپاس است، هر تشکری هم که بکند باز احساس می کند نتوانسته است از عهده شکر بر آید زیرا هر کاری که او بعد از لطف دیگران، برای دیگران نموده است لطف ابتدایی نبوده است بلکه لطفش پاسخی بوده است. برای لطفش انگیزه پاسخ داشته است. ولی لطف دیگری خالص بوده است. لااق نسبت به این انگیزه  خالص بوده است.
به همین خاطر است که مؤمن به راحتی نمک گیر می شود. این نمک گیر شدن، او را متواضع می سازد و تواضع سبب می شود تا زحمت دیگران را به راحتی بپذیرد و از آن احساس رنجوری نکند. صبوری کند. بردباری ورزد. و برای این که بهتر بتواند دیگران را تحمل کند، مدام در پی دیدن خوبیهای آنها و بزرگ نمودن آن خوبی در ذهنش هست! و در موازات این تلاش، سعی می کند تا زشتیهایشان را نبیند. لااقل توجیهی کند که از غلظت آنها کاسته شود. راز زندگی پر نشاط همین است!
کسی که از باب عدم توان نسبت به تشکر از نعمتهای خداوند مدام شرمنده است بخوبی این احساسش را به شرم نسبت به دیگران نیز سرایت می دهد. اما کسی که دلیرانه خود را معاف از تشگر نسبت به خداوند بداند چگونه می تواند در مقابل دیگران متواضع باشد و تنها خوبیهایشان را ببیند و زندگی پر نشاط و کم تنشی داشته باشد؟!
و از آن طرف، کسی که لطف دیگری را تکلیف می پندارد و تکلیف خود را، لطف، و در نتیجه همیشه از همه طلبکار است، نمی تواند نسبت به خداوند احساس شرم کند. مقابل او اظهار عبودیت نماید. و این همان سخن مشهور است که: من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق. و با توضیحی تا اینجای بحث داده شد، عکس این سخن نیز صادق است: من لم یشکر الخالق لم یشکر المخلوق.
رابطه با خداوند، هم عرض با رابطه با مردم، بهبود یافته و یا به چالش می افتد. جدا نمودن این دو رابطه از یکدیگر فریب بزرگ شیطان است. راز همراهی نماز و زکات همین است. راز صیغه جمع در دعای سوره حمد و سلام نماز همین است. راز گناه بودن غالب گناهان همین است.
پس عزیران! به تقصیر خود در امر شکرگزاری اعتراف کنیم و این اعتراف را با تداوم ذکر «استغفر الله» محقق سازیم. که پیامبر در هر مجلسی هفتاد بار می فرمودند: «استغفر الله».
اینجا مجموعه سخنان ما در باب شکرذاری تمام شد. ولی همچنان پرونده بحث در قسمت نظرات باز است!
ان شاء الله در جلسه بعد درباره رذیله دوم سخن می گوییم: شتابزدگی!
فعلا خدا حافظ و شب بخیر!