مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

یاران! خم غدیرتان پر از شراب عقل افزا بادا

شعری در مدح امیر المؤمنین علیه السلام منسوب به ابو علی سینا

بگردون ابرش از رحمت برآمد از دل دریا
که دریا شد از آن صحرا که صحرا شد از آن دریا

بخـار از دشت پیدا شد چو ترکان بخارایی
زتیر ترکشش سـوزد سر خـارا ز بُن خارا

زبان بگشود سوسن چون بشیر از مژده ی یوسف
زحسرت چشم نرگس همچنان یعقوب شد نابینا

پی معجز ز شاخ گل برآمد بلبل از شادی
تجلی کرد بر هر شاخ گل صد معجز موسی

علیِّ عالیِ اعلا، ولیِ والی والا
وصی سیدِ بطحا به حکمش جمله مـا فیها

قوام جسم را جوهر، زمانی روح را رهبر
کلام نیک پیغمبر، ولیّ ایزد دانا

 حدیثی خاطرم آمد که می فرمود پیغمبر
به اصحابش شب معراج سرّ لیلة الاسرا

 بطاق آسمان چهارمین دیدم من از رحمت
هزاران مسجدی اندر درون مسجد اقصی

 بهر مسجد هزاران طاق، بر هر طاق محرابی
بهر محراب دو صد منبر، به هر منبر علی پیدا

 ز پیغمبر چو بشنیدند اصحاب این سخن گفتند
که دیشب با علی بودیم جمله جمع در یک جا

 تبسم کرد سلمان، این سخن گفتا به پیغمبر
بغیر از خود ندیدم هیچکس در نزد آن مولا

 اباذر گفت با سلمان به روح پاک پیغمبر
نشسته بودم اندر خدمتش در گوشه ای تنها

 بگوش فاطمه خورد این سخن گفتا علی دیشب
که تا صبح از درون خانه پا ننهاد برون اصلا

 که ناگه جبرئیل از حق سلام آورد بر احمد
که ای مسند نشین بارگاه قرب اوادنی

 اگر چه بر همه ظاهر شدم بر صورتی اما
ولیت از همه بگذشت، با ما بود در بالا

 جنابش خالقی باشد که بر خلقش دو صد عالم
بهر عالم دو صد آدم بهر آدم دو صد حوا

 بحکمش صد هزاران طور بر هر طور صد موسی
بهر موسی هزاران بیضه اندر بیضه صد عیسا

 نه وصفش این چنین باشد که می گویند در عالم
زخندق جست و مرحب کشت اندر بیشه ی هیجا

 علی سریست در وحدت که باشد سِر بی همتا
علی خلقی است در خلقت که باشد خلقتش یکتا

 چو این اوصاف را بشنید از وصف کمال او
گرفت انگشت حیرت بر دهانش بوعلی سینا




دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 11 ثانیه

پاورقی / پاسخ به افاضات جدید مهاجرانی

| شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ب.ظ

ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﻄﺎﺍﻟﻠﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻧﯽ در موضوع: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ ما ایرانیان

ﻭﻗﺘﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ، ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﺑﺎ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﭘﯿﺎﻡ، ﻭﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺪﺳﺖ ﻋﻤﺮ ﻓﺘﺢ ﺷﻮﺩ . ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺩﺭﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻧﺸﯿﻦ ،ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﯾﺮ ﺳﻢ ﺍﺳﺒﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺗﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ .

ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺗﺠﺎﺭ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻨﺪ ، ﺻﺪﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﮐﺸﺘﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﯾﺮ ﺳﻢ ﺍﺳﺒﺎﻥ ﻣﻐﻮﻟﯽ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ . ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺍﺳﺐ ﭼﺮﺍﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ .

ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺗﺰﺍﺭﯼ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ، ﺍﻧﺘﻘﺎﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﺮﮐﻤﻨﭽﺎﯼ ﻭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ .

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﺷﺪ ، ﺗﺎﻭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻃﯽ ۳۷ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻭ ﺟﻨﮓ ﻭ .... ﺩﺍﺩﯾﻢ . ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ....

ﻭﻗﺘﯽ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﺷﺪ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺴﺎﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻣﺸﺮﻭﺑﺎﺕ ﺍﻟﮑﻠﯽ ﺭﺍ ،ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ.

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ .

ﻭ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﺷﺪ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ !!!... ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ . ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺳﺮ ﻧﻘﻄﻪ ﺷﺮﻭﻉ :ﻧﺒﻮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ .

ﻣﺎ ﺍﺻﻮﻻ ﻭ ﺑﻨﯿﺎﺩﯾﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﻢ ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺑﺎ ﺟﻬﺎﻧﯿﺎﻥ . ﯾﻌﻨﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺣﺘﯽ ﺑﯿﻦ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻭ ﺗﻮﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﺷﯿﻨﻬﺎﻣﻮﻥ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ؛ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ... ﺍﻭﻝ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﺗﻮ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻠﻪ ﻫﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﻗﺎﻧﻮﻥ !!!

ﺟﻬﺎﻥ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺣﮑﻤﺖ ﻭ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ …

ﺭﻣﺰ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﺭﺍﺯ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻧﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟ ﯾﮏ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺎﯾﯽ ﺳﯿﺎﻫﭙﻮﺳﺖ، ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﮎ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﺭﻳﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ! ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻧﯽ ﺩﺳﺖ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺖ ﻣﯿﻼﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ۹ ﻧﻔﺮﻩ، ﺷﺶ ﭘﺴﺮ ﻭ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﭘﺴﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ۴۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ ﻟﻨﺪﻥ ! ﺷﻐﻠﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﻘﺎﻋﺪﻩ ﺑﺎ ﻧﺨﺴﺖ ﻭﺯﯾﺮﯼ ﭘﻬﻠﻮ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ .

ﺭﻗﯿﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﻟﻨﺪﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ . ﺯﺍﮎ ﮔﻠﺪ ﺍﺳﻤﯿﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺻﺎﻟﺘﺎ ﯾﻬﻮﺩﯼ - ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺮﺍﮐﺰ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ ﮐﺎﻟﺞ ﺍﯾﺘﻮﻥ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﮑﺎﻩ ﮐﻤﺒﺮﯾﺞ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻣﺮﮐﺰﯾﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﻭ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺻﺪﯾﻖ ﺧﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﯾﺪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻭ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ

ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ، ﺍﮔﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﯿﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺮﺳﻨﺪ . ﺩﯾﻦ ﻭ ﻗﻮﻣﯿﺖ ﻭ ﺟﻨﺴﯿﺖ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺳﺪّ ﺭﺍﻩ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ.

ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ ۱۹۷۹ ‏( ۱۳۵۷ ‏) ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﻻﺭ ﺍﻭﭘﮏ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﭘﻮﻟﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻮﺩ . ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﻮﺭﺵ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻭﭘﮏ ﻋﻘﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺍﺭﺯﯼ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﯿﻔﺘﺪ، ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ "ﺍﻧﻘﻼﺏ " ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ !! .

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ۲۱ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۴۰ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ، ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ۵۲ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﺋﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻭﮔﺎﻧﻤﺎﻥ "ﮐﺮﺩﻧﺪ " ﺗﺎ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۶۰ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﻮﮐﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺑﮑﺸﺪ!!

ﺑﺎ ﮔﺮﻭﮔﺎﻧﮕﯿﺮﯼ، ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻧﻔﺘﯽ ﻋﺮﺑﯽ ﻓﻮﺭﺍ ﺩﻻﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻧﮏ ﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻃﻼ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﺍﻭﻧﺲ ﻃﻼ ۱۵۱ ﺩﻻﺭ ﺑﻮﺩ . ﺑﺎ ﻫﺠﻮﻡ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﻃﻼ ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﺍﻭﻧﺲ ﻃﻼ ﺍﺯ ۱۵۱ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ۸۵۰ ﺩﻻﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﯾﺎﻓﺖ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮔﺮﻭﮔﺎﻥ ﻫﺎ، ﻗﯿﻤﺖ ﻃﻼ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﻃﻼﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺑﺠﺎﺋﯽ ﻃﻼ ﺑﺎ ﺩﻻﺭ، ۱۸۶ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﺳﻮﺩ ﺑﺮﺩ، ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﭼﻪ ﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪ "ﻻﻧﻪ ﺟﺎﺳﻮﺳﯽ" ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﮐﺮﺩﯾﻢ !!!

ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ۳۷ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻮﮐﺮﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﺧﺪﻣﺘﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﻫﺎﻥ ﮐﻒ ﮐﺮﺩﻩ " ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ" ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﺗﮑﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﭘﺮﭼﻤﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﯾﺸﻤﺎﻥ ﻭ ﺣﻤﺎﻗﺘﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻧﺪ!!!

پاسخ ما

بسم الله

همه این مثلا مقاله مغالطه است که با این حجم از مغالطات بعید است خود نویسنده هم فریب سخنانش را خورده باشد و چیزی را از نظر خودش کتمان نکرده باشد.

بک

مقاله نویس می گوید: « ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺩﺭﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻧﺸﯿﻦ ،ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﯾﺮﺳﻢ ﺍﺳﺒﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺗﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ.»

خب معلوم است این آقا هنوز ناراحت است از مسلمان شدن ایران و همین حکایت از نحوه کار استکبار بر تغییر ذهنها دارد که این چنین وزیر ارشاد اسلامی یک کشور اسلامی را آنچنان منحرف می کند که از مسلمان شدن کشورش تعبیر می کند به « ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﯾﺮﺳﻢ ﺍﺳﺒﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺗﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ.»

دو

مقاله نویس می گوید: « ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺗﺠﺎﺭ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻨﺪ، ﺻﺪﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﮐﺸﺘﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﯾﺮ ﺳﻢ ﺍﺳﺒﺎﻥ ﻣﻐﻮﻟﯽ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ. ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺍﺳﺐ ﭼﺮﺍﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ.»

برای حمله مغول به ایران علل مختلفی ذکر شده است که البته یکی از علل همین مطلبی است که مقاله نویس گفته است ولی شادی علت عمده تر آن خطابی است که چنگیز به سلطان محمد می کند. چنگیز وقتی از تصرفاتش می گوید در گفتگو با سلطان او را «پسرم» خطاب می کند و این به معنای تفهمیم این نکته است توسط چنگیز که «باید من را ابرقدرت بی منازع بدانی». خوبی استکباری که از طرف چنگیر بروز داده شد موجب سوء ظن سلطان محمد به او شد و همین سبب شد تا گزارشی که درباره 450 نماینده چنگیز مبنی بر جاسوس بودن آنها باشد را قبول کند و دستور کشتن آنها را بدهد. و مؤید این تحلیل این است که سلطان محمد سفیر به پکن فرستاد و نمایندگان و تجاری از طرف او به چین گسیل شدند که چنگیز آنها را به شدت مورد اذیت و آزار قرار داد ولی بعدا از آنها دلجویی نمود تا قدرت برتر خود را به آنها تفهیم کرده باشد. درست کاری که مصداق بارز استکبار، آمریکا، در این زمان انجام می دهد.

و نیز گفته شده است تلاش خلیفه ناصر عباسی که در بغداد حکمرانی می کرد و از ایرانیها دلخوشی نداشت در تحریک چنگیز برای حمله به ایران بی تأثیر نموده است. ظاهرا ناصر عباسی در این زمان جایش را به شیوخ خلیج داده است.

سه

مقاله نویس می نویسد: «ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺗﺰﺍﺭﯼ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻧﺘﻘﺎﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﺮﮐﻤﻨﭽﺎﯼ ﻭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻧﺪ. »

آیا قرارداد گلستان تنها بخاطر حمله به سفارت روسیه در ایران بود؟ یعنی جنگهای پی در پی روسیه به ایران برای راهیابی به آبهای آزاد و آنهمه ظلم و ستم آنها و نیز علاقه مردمان مسلمان تحت الحمایه روسها برای پیوستن به ایران و کشتاری که روسها از این مردمان کردند و خیانت ارامنه ساکن ایران و صدها مسئله خرد و ریز که معمول همه جنگها است هیچ تأثیری در پذیرش این قرارداد ندارد؟!

این مقاله نویس در نیم خط همه تاریخ جنگهای ایران و روسیه خلاصه کرده است. آفرین به این خلاصه نویس.

چهار

مقاله نویس می نویسد: « ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﺷﺪ، ﺗﺎﻭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻃﯽ ۳۷ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻭ ﺟﻨﮓ ﻭ .... ﺩﺍﺩﯾﻢ . ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ...»

رابطه ایران با آمریکا بعد از انقلاب سازنده بود حتی در 25 بهمن 57 که سفارت آمریکا توسط چریکهای فایی خلق و بصورت خودسر تسخیر شد، امام خمینی این اقدام را تأیید نکرد و لذا نیروهای کمیته انقلاب وارد کارزار شدند و سفارت را آزاد نمودند و ایران از این بابت از سفیر آرمیکا عذر خواهی کرد.

اما تسخیر سفارت بخاطر این بود که آمریکا شاه را در خاک خود پذیرفته بود هر چند آمریکا می دانست با این پذیرش سفارتش تسخیر خواهد شد ولی بر اساس تئوری «کیسینجر – راکفلر / چیس مانهاتان»، بانک «چیس مانهاتان» تصمیم داشت تا با متقاعد کردن دولت در پذیرفتن شاه و در نتیجه شتاب بخشیدن به خشونت‌ها در ایران، طرح مسدود کردن دارایی‌های ایران را به اجرا بگذارد. در واقع یکی از نخستین اقدامات دولت کارتر، مسدود سازی میلیاردها دلار از سرمایه‌های ایران در ایالات متحده بود؛ سرمایه‌هایی که مقادیری از آنها در بانک چیس مانهاتان سپرده گذاری شده بود. وقتی پرشت تصمیم دولت ایالات متحده را با ابراهیم یزدی (وزیر امور خارجه) در میان گذاشت، یزدی اعتراض کرد و این تصمیم را برای دولت بازرگان بسیار مخاطره‌آمیز خواند. یزدی که از تلاش دوستان شاه برای گرفتن اجازه ورود او به آمریکا اطلاع داشت بارها به صورت غیر علنی سعی کرده بود تا از طریق مذاکره با دیپلماتها، دولت آمریکا را به عدم پذیرفتن شاه ترغیب نماید، اما توصیه پرشت و لینگن تأثیر چندانی بر قضاوت کاخ سفید نداشت.

بعد هم که سفارت تسخیر شد معلوم شد آنجا اصلا سفارت نبوده است و لانه جاسوسی بوده و نتیجه اش افشای بسیاری از طرحهای براندازنده بود که سود بسیاری را عائد انقلاب کرد.

خسارتهایی که مقاله نویس منسوب به تسخیر لانه جاسوسی کرده است بالاخره به بهانه ای دیگر ببار می آمد زیرا ایران دیگر حیاط خلوت آمریکا نبود. به نظر نمی آید فهم این مسئله خیلی سخت باشد.

پنج

مقاله نویس می گوید: «ﻭﻗﺘﯽ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﺷﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺴﺎﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻣﺸﺮﻭﺑﺎﺕ ﺍﻟﮑﻠﯽ ﺭﺍ ،ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ.»

مجلس شورای اسلامی دو روز قبل از حمله به سفارت انگلیس با طرح دو فرویتی نمایندگان، روابط دیپلماتیک ایران انگلیس را از سطج سفیر به کاردان تقلیل داد و به سفیر انگلیس دامنییک جان چیلکات گفته شده تا ایران را ترک کند.

حالا شما بگویید در این قضیه انگلیس بیشتر تحقیر شد یا ایران که پول چند تا شیشه را پرداخت نموده است؟!

شش

مقاله نویس می گوید: «ﻭ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﺷﺪ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ  ...»

این مقاله نویس واقعا فکر می کند رابطه دو کشور را براحتی می توان به حمله چند نفر به سفارت خانه برهم زد و یا نه این روابط به هزار و یک دلیل به نازکترین حد خود رسیده است و حالا با ضربه ای کوچک همان مقدار رابطه نیز برهم می ریزد.  

هفت

مقاله نویس می گوید: « ﺭﻣﺰ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﺭﺍﺯ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻧﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟ ﯾﮏ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺎﯾﯽ ﺳﯿﺎﻫﭙﻮﺳﺖ، ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﮎ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﺭﻳﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ!»

وقتی عراق به کویت حمله کرد، دنیا پشت آمریکا قرار گرفت و آمریکا دچار این تصور شد که جهان تک قطبی ایجاد کرده است. تصور غلطی بود و این تصور غلط باعث یک سلسله اقدامات غلط نظامی و سیاسی ایالات متحده از سال 1991 تا 2003 یعنی از جنگ اول عراق تا سقوط صدام شد که آنچنان وجهه ایالات متحده را تخریب کرد که برای اصلاح آن وجهه نه تنها باید شرایط ویژه ایجاد می کردند بلکه باید چهره ظاهری آمریکا را هم عوض می کردند. شاید انتخاب یک رئیس جمهور سیاه پوست با ظاهری متفاوت می توانست با کمترین هزینه، تصور تغییر چهره آمریکا را در جهان القا نماید. از این واضح تر و کم هزینه تر امکان نداشت.

این آقای مقاله نویس واقعا فکر می کند این رأی مردم است که در کشور آمریکا کسی را سرقدرت می آورد؟ فکر نمی کنم اینقدر ساده لوح باشد.

هشت

مقاله نویس می گوید: «ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻧﯽ ﺩﺳﺖ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺖ ﻣﯿﻼﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ۹ ﻧﻔﺮﻩ، ﺷﺶ ﭘﺴﺮ ﻭ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﭘﺴﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ۴۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ ﻟﻨﺪﻥ ! ﺷﻐﻠﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﻘﺎﻋﺪﻩ ﺑﺎ ﻧﺨﺴﺖ ﻭﺯﯾﺮﯼ ﭘﻬﻠﻮ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ . ﺭﻗﯿﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﻟﻨﺪﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ . ﺯﺍﮎ ﮔﻠﺪ ﺍﺳﻤﯿﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺻﺎﻟﺘﺎ ﯾﻬﻮﺩﯼ - ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺮﺍﮐﺰ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ ﮐﺎﻟﺞ ﺍﯾﺘﻮﻥ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﮑﺎﻩ ﮐﻤﺒﺮﯾﺞ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻣﺮﮐﺰﯾﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.»

این آقای مقاله نویس می داند که در سال ۲۰۱۳، صادق خان به دلیل رای مثبت به ازدواج همجنسگرایان، تهدید به مرگ و با فتوای امام جماعت مسجد برادفورد مرتد اعلام شد؟!

نه

مقاله نویس می گوید: «ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﻭ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺻﺪﯾﻖ ﺧﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﯾﺪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻭ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ، ﺍﮔﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﯿﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺮﺳﻨﺪ . ﺩﯾﻦ ﻭ ﻗﻮﻣﯿﺖ ﻭ ﺟﻨﺴﯿﺖ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺳﺪّ ﺭﺍﻩ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ.»

البته دین سد راه پیشرفت در کشورهای غربی نیست به شرط آن که قبل از فعالیت سیاسی در این کشور فرد فعال، از خیر دین بگذرد و همجنسگرایی را که حرمت آن جزء اصول مسلم  اسلام است به رسمیت بشناسد. و اوبامای سیاه نیز، برای پز برابری سیاه و سفید رییس جمهور شود. آیا این آقای مقاله نویس نمی داند که در زمان ریاست جمهوری اوباما بیشترین تعرض به سیاهان در آمریکا شده است؟!

ده

مقاله نویس می گوید: «ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪ ۱۹۷۹ ‏( ۱۳۵۷ ‏) ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﻻﺭ ﺍﻭﭘﮏ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﭘﻮﻟﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻮﺩ . ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﻮﺭﺵ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻭﭘﮏ ﻋﻘﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺍﺭﺯﯼ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﯿﻔﺘﺪ، ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ "ﺍﻧﻘﻼﺏ " ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ !!»

البته ما هرچه زور زدیم نتوانستیم این «دولار اوپک» را بفهمیم یعنی چه؟ هر کشوری واحد پولی خود را دارد ولی این که سازمانی بتواند ارز مخصوص خود را داشته باشد از آن حرفهاست!!

بله عراق قبل از اشغال توسط آمریکا تصمیم گرفت نفت خود را با یورو بفرشد و اوپک نیز به همین بفکر افتاد. گفته شده است یکی از علل حمله آمریکا به عراق همین تصمیم عراق بوده است زیرا آمریکا از این تصمیم عراق و بعد هم دیگر اعضای اوپک بشدت آسیب می دید.

یازده

مقاله نویس می گوید: « ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ۲۱ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۴۰ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ، ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ۵۲ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﺋﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻭﮔﺎﻧﻤﺎﻥ "ﮐﺮﺩﻧﺪ " ﺗﺎ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۶۰ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﻮﮐﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺑﮑﺸﺪ !! ﺑﺎ ﮔﺮﻭﮔﺎﻧﮕﯿﺮﯼ، ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻧﻔﺘﯽ ﻋﺮﺑﯽ ﻓﻮﺭﺍ ﺩﻻﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻧﮏ ﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻃﻼ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﺍﻭﻧﺲ ﻃﻼ ۱۵۱ ﺩﻻﺭ ﺑﻮﺩ . ﺑﺎ ﻫﺠﻮﻡ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﻃﻼ ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﺍﻭﻧﺲ ﻃﻼ ﺍﺯ ۱۵۱ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ۸۵۰ ﺩﻻﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﯾﺎﻓﺖ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮔﺮﻭﮔﺎﻥ ﻫﺎ، ﻗﯿﻤﺖ ﻃﻼ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﻃﻼﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺑﺠﺎﺋﯽ ﻃﻼ ﺑﺎ ﺩﻻﺭ، ۱۸۶ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﺳﻮﺩ ﺑﺮﺩ، ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﭼﻪ ﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪ "ﻻﻧﻪ ﺟﺎﺳﻮﺳﯽ" ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﮐﺮﺩﯾﻢ !!!»

همیشه مبارزه زیان مادی به همراه داشته است بالاخره پول که مهمتر از جان نیست. در مبارزه، انسانها ترجیح می دهند جانشان را بدهند ولی خواری را تحمل نکنند.

اگر آن لانه جاسوسی تسخیر نمیشد چه بسا الان دیگر نظام اسلامی نبود و این آقای نویسنده هم از قِبل نظام به نمایندگی مجلس و معاونت پارلمانی رئیس جمهور و در نهایت به وزارت نمی رسید و بعد هم سوگلی استکبار جهانی نمی گشت.

دوازده

مقاله نویس می گوید: «ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ۳۷ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻮﮐﺮﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﺧﺪﻣﺘﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﻫﺎﻥ ﮐﻒ ﮐﺮﺩﻩ " ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ" ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﺗﮑﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﭘﺮﭼﻤﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﯾﺸﻤﺎﻥ ﻭ ﺣﻤﺎﻗﺘﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻧﺪ!!!»

آن تکه پارچه را شکر خدا خیلی از جاها به عنوان نماد استکبار جهانی و شیطان بزرگ آتش می زنند و تنفر جهانیان از آمریکا رو به افزونی است و این «مرگ گفتن ها» در نهایت محقق خواهد شد. که البته نشانه های احتضارش قابل رؤیت است.

اگر آمریکا به ریش ما می خندند نمی دانیم چرا اینقدر ما او را خشمگین می کنیم؟ ما مگر چقدر ارزش داریم که اینقدر هزینه امان می کند که ما را بکوبند. مورچه چی هست که کله و پاچه اش باشد؟!

دو نکته درباره آقای نویسنده:

1) در سال ۱۳۸۳ خانمی که کارمند سابق مرکز گفتگوی تمدن‌ها بود، عنوان کرد که همسر صیغه ای مهاجرانی است و از او شکایت کرد و خواهان ثبت ازدواج شد. مهاجرانی هرگونه ارتباط با او را تکذیب و در بیانیه‌ای «این پرونده را جریان‌سازی جناح سیاسی رقیب» خواند ولی در پی شکایت همین زن بازداشت شد مهاجرانی در ششم مرداد سال ۱۳۸۳ به اتهام ترک نفقه، عدم ثبت واقعه ازدواج و فریب در امر ازدواج روانه زندان شد و ۴ روز بعد با ارائه وثیقه آزاد شد. مهاجرانی در همان جلسه مرداد ۸۳ تعهد می‌کند که ظرف یک ماه نسبت به اخذ رضایت شاکی خود اقدام نماید لیکن چند ماه بعد از کشور خارج شده و تاکنون مراجعت نکرده است. به نوشتهٔ مسعود بهنود در ژوئیه سال ۲۰۰۴، برخی زندگی سیاسی مهاجرانی را به خاطر این رخداد پایان یافته تلقی می‌کردند.

2) سازمان افشاگر ویکی‌لیکس در ژوئن ۲۰۱۵ اقدام به انتشار ۶۰ هزار سند دیگر از مجموع نیم میلیون سند خارج شده از سیستم الکترونیکی وزارت خارجه عربستان سعودی کرد که در یکی از این اسناد، عطاء الله مهاجرانی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در نامه‌ای به سفارت سعودی در لندن درخواست کرده بود که آن کشور هزینه تحصیل فرزندش (علی مهاجرانی) در مقطع دکتری دانشگاه واریک را متقبل شود و عربستان نیز با این درخواست موافقت کرده و چکی به مبلغ ۱۶ هزار پوند برای یک سال تحصیلی در وجه نامبرده صادر کرده و پذیرفته است که حداقل به مدت چهار سال هر سال حدود ۱۶ هزار پوند بپردازد.

هشت رذیله 182 / ستمگری 49 / حقوق 48 / خانواده 8 / فامیل 2

| يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۸ ق.ظ
بسم الله - سلام علیکم

بحث درباره صله رحم و ارتباط با خویشان بود. برای صله رحم در روایات ما چهارده خاصیت گفته شده است که قسمت عمده آن را در پست قبلی توضیح دادیم. این خواص عبارتند از:

زیاد شدن عمر، از بین رفتن فقر و رشد اموال و زیاد شدن رزق، آبادانی شهرها، آسان شدن مراحل مرگ و حساب روز قیامت، رفع بلاها و مبتلا نشدن به مرگ بد، پاک شدن اعمال و بازداشته شدن از بسیاری از گناهان، نیکو شدن اخلاق و پیدا کردن شخصیتی گوارا و مطلوب، پیدا کردن روحیه بخشندگی.

قطع رحم موجب می شود انسان از این خواص محروم بماند و به همین خاطر فرموده اند که قطع رحم فرد را دچار انواع مشکلات می کند.

چند نکته:

1) صله رحم حتی اگر نیازمند طی نمودن مسافت طولانی باشد، باید انجام گیرد.

2) حداقل صله رحم یک سلام کردن است.

3)  حضرت آیت الله خامنه ای سالی دو بار از خویشانشان دعوت بعمل می آورند. بر اساس  عمل ایشان و نیز سخن بعضی بزرگان حداقل صله رحم ارتباط با خویشان هر شش ماه یک بار است.

4) ارتباط با خویشان لازم است حتی اگر طرف مقابل قطع ارتباط نموده است. شما به او سلام کن هر چند او پاسخ نگوید. شاید به همین خاطر باشد که سلام نمودن 69 حسنه و پاسخ آن یک حسنه دارد. زیرا اگر بر عکس بود، خیلی ها به بهانه این که به سلامشان پاسخ نمی دهند، از سلام کردن ابا داشتند.

چند نکته

5) در میان فامیل عمو و خاله از اهمیت بیشتری برخوردار است. خاله جای مادر و عمو جای پدر باید مورد احترام و دلجویی باشند.

6) ارتباط با فامیل هم به معنای زیارت و احوال پرسی از آنها است و هم به معنای رفع مشکلات آنهاست. احوال پرسی سبب می شود تا فرد احساس تنهایی نکند و دلش گرم و محکم باشد از این که فامیل دارد و بی کس و کار نیست. و رفع مشکل هم نتیجه همان احساس کس و کار داشتن هست. اگر قرار باشد کسی احساس کند تنها نیست ولی به وقت مشکل از فامیل کسی به داد او نرسد، او دیگر با کسی که اصلا کس و کاری ندارد، فرقی نمی کند.

چند استفتاء:

1) رفت و آمد با خانواده ای که خمس پرداخت نمی کنند، چه حکمی دارد؟

همه ی مراجع  به جز تبریزی و سیستانی): معاشرت با آنان اشکال ندارد؛ و اگر یقین نداشته باشد به غذای آنها خمس تعلق گرفته، خوردن آن جایز است؛ و چنانچه احتمال تاثیر بدهد آنان را ارشاد کند.

آیات عظام تبریزی و سیستانی: معاشرت با آنان اشکال ندارد، می تواند از غذای آنها استفاده کند؛ هر چند بداند که خمس آن پرداخت نشده است. چنانچه احتمال تاثیر بدهد آنان را ارشاد کند.

2) آیا خویشاوندان زن از اقوام شوهر محسوب می شوند که صله با آنان واجب باشد، یا خیر؟ و همین طور خویشاوندان شوهر از ارحام زن محسوب می شوند یا خیر؟

آیت الله فاضل  رحمه الله علیه): خیر، خویشاوندان زن یا شوهر جزو ارحام دیگری نمی باشند.

3) اگر شوهری همسرش را از صله ی رحم - به ویژه دیدار والدین - منع کند، تکلیف زن چیست؟ آیا می تواند بدون اجازه او به دیدن آنان برود؟

همه ی مراجع: خیر، نمی تواند بدون اجازه ی شوهر به دیدار آنان برود، و صله ی رحم منحصر به رفت و آمد نیست؛ بلکه با احوال پرسی و پیغام فرستادن از طریق تلفن، نامه و مانند آن نیز محقق می شود.

4) آیا ‌نزدیک و دور بودن خویشاوندی در مقدار صله رحم تأثیرگذارند؟

آیت الله العظمی خامنه‌ای: قطع رحم با کسانى که از خویشاوندان نَسَبى مى‌باشند، جایز نیست و صله رحم متوقف بر مراوده و رفت و آمد ‏نیست و با احوالپرسی و پیغام فرستادن از طریق تلفن یا نامه هم محقق مى‌شود.‏

آیت الله العظمی مکارم شیرازی: اولاً: صله رحم یعنی ارتباط با خویشاوندان از طریق دیدار یا نامه یا تلفن یا دعوت از آنان یا راه‌های دیگر). و مادام که مانع شرعی و عرفی در کار نباشد، نباید قطع کرد.

ثانیاً: ارحام، تمام بستگان نسبی هستند. البته نسبت به پدر و مادر، فرزند، برادر و خواهر توجه بیشتری باید کرد و نسبت به ارحام دور، توجه مختصر کافی است و خویشاوندان خیلی دور را شامل نمی‌شود.

آیت الله العظمی سیستانی: صله رحم واجب است و در غیر پدر و مادر کافیست هر چند وقت یکبار با تماس تلفنی جویای احوالشان باشید.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی: به طور کلی صله رحم واجب و قطع آن حرام است و فرقی بین درجه اول و دوم نیست.

آیت الله العظمی نوری همدانی: صله رحم واجب است و نباید ترک شود.

5) آیا انسان مى  تواند براى حفظ ایمان خود با ارحام قطع رحم نماید؟

آیت الله العظمی بهجت:

مى تواند رفت و آمد را کم کند، ولى به طور کلى قطع نکند.

آیت الله العظمی مکارم:

هرگاه ارتباط و رفت و آمد با کسانى که در مسیر زندگى خود مقرّرات مذهبى را رعایت نمى کنند، سبب شود که آنان در وضع زندگى خود تجدید نظر کنند و کم کم به اصول و موازین پایبند شوند و یا لااقل این رفت و آمدها اثر سویى در روحیه خود انسان و وضع خانواده او نگذارد، در این صورت رعایت پیوند خویشاوندى لازم است و باید این فریضه الهى را انجام داد.

ولى اگر برعکس به جاى این که انسان در روحیّه آنان اثر بگذارد، معاشرت با آنها سبب شود که انسان تحت تاثیر افکار و روحیّات فاسد و زندگى آلوده آنان قرار گیرد، در این صورت چون سعادت او در خطر است ناچار باید این فریضه را به خاطر یک امر مهمّ تر بطور موقّت ترک گوید.

پاورقی / پیشرفت ژاپن در کلام امام خامنه ای

| جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۴۰ ق.ظ

پیشرفت ژاپن در کلام امام خامنه ای

1) اگر این قیام للّه نشد، حد اکثر این است که به سمت یک وضعیت معمولى در دنیا کشیده خواهیم شد که این براى ما هیچ جاذبه‏اى ندارد. شما فرض کنید ما مثل کشور ژاپن شویم- دیگر از آن بالاتر که نمى‏شود- یا مثل یک درجه پایین‏تر از آن شویم؛ با این همه، وقتى قیام لله نباشد، این مجموعه جاذبه‏ اى ندارد. وقتى معنویت نباشد، وقتى کار براى خدا نباشد، وقتى تشکیل جامعه‏ى نمونه‏ ى انسانى هدف نباشد، اصولًا تلاش و زحمت وجهى ندارد. (68/11/9)

2) آیا مى‏دانید که جنگ دوم جهانى براى اروپا و ژاپن و بقیه ‏ى کشورها به چه قیمتى تمام شد؟ آیا مى‏دانید که چند سال طول کشید تا توانستند خودشان را از زیر این بار خلاص کنند؟ در حالى که ثروت امریکا و جاهاى دیگر هم پشت سر و در اختیارشان بود. (70/7/5)

3) همه مى‏دانند که در ژاپن‏، حدود صد سال پیش از این گفتند که مردم حق ندارند از مصنوعات خارجى استفاده کنند، تا در داخل آن کشور چرخ اقتصاد به کار بیفتد. (70/12/14)

4) اروپا محیط کوچکى بود که در آن عطش قدرت زیادى وجود داشت. عمده‏ ى ثروتهاى دنیا هم، نه در اروپا که در آسیا و آفریقا نهفته بود. تشنگان ثروت و قدرت براى به دست آوردن چنان ثروتهایى مجبور بودند راههاى دور و دراز را بپیمایند و با قبضه کردن مناطق ثروت‏خیز دنیا، آن ثروتها را در جسم نظامهاى سیاسى‏اى که آن روز در اروپا، تازه طعم پیشرفت علمى و صنعتى را چشیده و مزمزه مى‏کردند، تزریق کنند. بدین ترتیب بود که به جان ثروتهاى آسیا و آفریقا افتادند که هرکس کتابهاى تاریخ معاصر جهان را خوانده باشد، بقیه‏ ى داستان را مى‏داند. هندوستان طعمه‏ ى استعمار شد. چین طعمه‏ ى استعمار شد. ژاپن و تمام مناطق شرق آسیا هم طعمه‏ ى استعمار شدند و استرالیا یکباره بلعیده شد! (73/1/24)

5) من شنیده‏ ام که در برخى از محافل سیاسىِ حسّاس دنیا گفته شده که ما نخواهیم گذاشت یک ژاپن اسلامى در این منطقه به وجود آید! آن ژاپن اسلامى، شما هستید. این حرف بیخود هم گفته نشده است؛ به‏ خاطر اینکه کشور ما برحسب آمار از لحاظ- به قول رایجِ معروف- نرخ سرعت رشد علمى و تحقیقى، در بُرهه‏ اى از زمان و در همین چندساله، بالاترین نرخ رشد را در دنیا داشته است. البته آنچه که در قدر مطلق و موجودى ماست، نشان‏دهنده‏ ى این است که با پیشرفتهاى دنیا هنوز خیلى فاصله داریم؛ اما فاصله بسیار بسیار زیادتر بوده و ما توانسته‏ ایم این فاصله را با سرعت بالا کم کنیم. این موضوع در کشور ما در همین ده، پانزده سالِ اخیر اتّفاق افتاده است. البته امروز قدرمطلقهاى ما نسبت به گذشته خیلى تفاوت دارد. (82/11/21)

6) ژاپن، پیشرفت علمى خودش را به کمک امریکا و غرب به دست نیاورد؛ ژاپنى‏ها توانستند نفوذ علمى کنند- شاید تعبیر رقت، تعبیر خوبى نباشد- و توانستند علم را به شکلى که طرف راضى نیست، از او بقاپند؛ منتها ملت سخت‏کوشى بودند و خودشان را پیش بردند؛ غرب به آن‏ها کمکى نکرد. (86/2/25)

7) بعد از آنى که ژاپن را شکست دادند، پایگاه در آنجا درست کردند، که هنوز پایگاه آمریکائى‏ها در ژاپن هست. ژاپنى‏ها با این همه پیشرفتهاى علمى، هنوز نتوانستند پایگاه آمریکا را در ژاپن جمع کنند! آنجا پایگاه نظامى دارد؛ به مردم ظلم مى‏کنند، اذیت هم مى‏کنند، تو روزنامه‏ها هم آمد، خبرگزارى‏ها هم گفتند؛ تجاوز به نوامیس و کارهاى خلاف دیگر؛ اما هنوز در آنجا هست. (88/8/12)

هشت رذیله 181 / ستمگری 48 / حقوق 47 / خانواده 7 / فامیل 1

| دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


آنچه فامیل را در میان دیگر صاحبان حق ممتاز می کند این است که خداوند در قران حق او را در کنار حق خودش قرار داده است. در آیه نخست سوره نساء می فرماید: وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست مى‏کنید. پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید. یقیناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.

بحث ما درباره رهایی از ستم بود و برای این منظور باید مصادیق ستم را شناحت و برای شناخت مصادیق ستم باید حقوق را شناحت.

به فامیل در زبان عربی «رَحِم» گفته می شود و خداوند در حدیثی قدسی فرموده است که من نام فامیل را از نام خودم، رحمن، منشق نمودم لذا هرکس با رحم وصل باشد و ارتباط داشته باشد با من مرتبط است و هر کس هم با آنها قطع ارتباط کرده باشد، با من قطع ارتباط نموده است.

بر این اساس کسی که با فامیل خود قطع ارتباط کند، هرچند هم اهل عبادت باشد، چون با خداوند ارتباطی ندارد، این عباداتش هباء منثورا، خاستری در معرض تندباد خواهد بود و اثری برایش نخواهد داشت. و البته شیطان چون ارزش هر کاری را بخوبی می داند، وقتی ببیند کسی با فامیلش ارتباط ندارد دیگر مانع عبادات او نمی شود و شاید او را تشویق هم بکند زیرا عبادتی که قبول نمی شود، موجب خودپسندی می شود لذا عبادات قبول نشده فرد را از خداوند دور می کند. هرچه که انسان را به خداوند نزدیک می کند اگر اهتمامی برای انجام درست آن نباشد، ابزاری برای دوری از خداوند می شود زیرا نبود این اهتمام دلیل بر استخفاف قرب است و این استخفاف عین بُعد از خداوند است.

اصولا افرادی که بصورت احساساتی و بدون معرفت لازم، سراغ آیین مدهبی و عبادی می آیند، اینها بزودی از این آیین دست بر می دارند و یا اگر هم عادت به این آیین کنند، قلبشان محل انواع رذائل اخلاقی می شود. نمی شود با آیین عبادی و مذهبی شوخی کرد.

از طرفی صله رحم موجب تزکیه عمل می شود یعنی اگر عمل نیکی دارای آلودگیهایی در نیت آن است و یا ایرادهایی در ظاهر آن هست، با صله رحم این آلودگیها برطرف می شود و پاک می گردد.

علاوه بر تزکیه عمل، رشد اقتصادی و نیز عمر طولانی نیز نصیب فرد خواهد شد و به همین خاطر کمتر دچار بلا و مصیبتی می شود که بر اثر آن مالش و یا جانش آسیب ببیند.

البته شاید این دو خاصیت اخیر بخاطر حمایتی باشد که خویشان او از او می کنند زیرا که او همیشه ارتباطش را با آنها داشته و در وقت نکبت و مصیبت یارشان بوده است و خداوند نیز وقتی این یاری خویشان را ببیند، به یاری آنها برکت می دهد و چند برابر سود یاری آنها، به او سود می بخشد. خداوند وقتی از کسی حرکتی ببیند به او برکت خواهد داد. که قرآن فرمود: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها. هرکس کار خوبی بکند ده برابر سود طبیعی آن بهره می برد.

کسی که صله رحم می کند مراحل مرگ را به راحتی و به آسانی طی می کند زیرا دلبستگیش به دنیا کاهش می یابد. با بذل بخششی که به خویشان خود می کند هم دلش را از کینه و نفرت خالی می کند و هم کاری می کند مالش به او نچسبد و سختی مرگ بخاطر دل پر نفرت و مال چسبنده است.

و نیز فرموده اند صله رحم اخلاق را نیکو می کند. نیکو شدن اخلاق بخاطر از تنهایی بیرون آمدن است. بسیاری از بدخلقی ها معلول احساس تنهایی است.

از دیگر خواص صله رحم، دست گشادگی است. زیرا صله رحم، به معنای کمک به رحم و خویشاوندان است. این کمک می کند تا انسان کم کم دارای روحیه جود و بخشش شود.

طیب نفس و گوارا شدن آن خاصیت دیگر صله رحم است. دیده اید بعضی ها تلخ هستند. برای خودشان هم تلخند و برای دیگر نیز تلخند. روابط خویشاوندی کمک می کند تا انسان از انی تلخی رهایی یابد و برای خودش و دیگران دارای شخصیتی گوارا شود.

پاورقی / هاشمی نخبه سیاسی آیا؟!

| دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۰۲ ق.ظ

هاشمی جاهل و یا خائن؟


وَدَّ الَّذینَ‏ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً واحِدَةً (نساء: 102)

کافران دوست دارند شما از سلاح‏ها و ساز و برگ جنگى خود غفلت ورزید، تا یک‏باره به شما هجوم کنند

سلام عزیزان

خداوند برای هر انسانی مسیر رشدش را هموار می کند و این انسان است که باید شکر این همواری مسیر رشد را بجای آورد و دچار خودشیفتگی یعنی همان غرور نشود. که اگر بشود، همان مسیر رشد، مسیر سقوطش خواهد شد. یعنی به همان چیزی که شهره گشته است، شهره به ضد آن خواهد شد.

مثال بارز این واقعیت آقای هاشمی رفسنجانی است که سالیان سال به عنوان نخبه سیاسی در کشور مطرح بود. ولی در این سالهای اخیر مدام در حال سقوط است. و طولی نخواهد کشید که واژه «نخبه» جایش را به «ابله» خواهد داد.

البته این نخبگی واژه ای بود که عوام مردم برای او بکار می بردند و الا با دقت در مواضع ایشان حتی از قبل از انقلاب می توان بخوبی دریافت که حضور ایشان به عنوان یکی از سران انقلاب از آن اتفاقهایی بوده است که در مسیر همه انقلابها اتفاق می افتد. بی آن که لیاقتی در کار باشد درست مثل رییس جمهور شدن بنی صدر و نخست وزیر شدن موسوی. و من هیچ وقت ایشان را نخبه سیاسی نمی دانستم و تحلیلهای ایشان را در نماز جمعه و جاهای دیگر علمی و واقعی نمی دانستم.

ایشان در آخرین اظهار نظر سیاسی خود در سیم مرداد در جمع معلمین گفته است:

«اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند محروم شدند... نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را می‌بردند و از این رو با این اقدام پول‌های‌شان آزاد شد و به‌دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش‌بنیان برای خود درست کردند، لذا دیگر آسیب‌پذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معلمان باید وارد این فضا شوند، مطمئنم  دوره دوم دولت روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند.»

واقعا برای من سؤال است که این اظهارات بوی جهلش بیشتر است یا بوی خیانتش؟ همچنان که امام خامنه ای در موضع گیری نسبت به سخن منسوب به او که گفته بود «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست، نه‌موشک‌ها» فرموده بودند که این سخن یا بر اثر جهالت است و یا خیانت. حالا من مانده ام این سخن جدید ایشان بوی کدامش بیشتر است.

ایا هاشمی جاهل است؟ یعین او نمی داند آلمان و ژاپن ارتش دارند و در تخصیص بودجه به امور دفاعی و نظامی خود اولی مقام هشتم و دومی مقام نهم را دارد؟ اگر ایران بودجه دفاعیش در سال 2015، 12 میلیارد دلار بوده است ایندو هر کدام حدود 40 میلیارد دلار خرج امور دفاعی خود کرده اند؟

آیا هاشمی نمی داند آلمان و ژاپن تنها به مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی دوم ارتش نداشتند و بعد ارتش خود را تشکیل داند؟

آیا هاشمی نمی داند کشوی مثل ژاپن که آمریکا پایگاه های متعددی در آن دارند نیاز ندارد برای امنیت کشورش کاری کند و ایران که از هر طرف در محاصره پایگاه های آمریکا است به شدت نیازمند موظبت از امنیت خود است؟

آیا هاشمی نمی داند تنها علتی که آمریکا به ایران حمله نکرده است محاسبات اوست و این که می داند از حمله به ایران ضرر زیادی خواهد دید؟

هاشمی نمی شود اطلاعاتش از من طلبه معمولی کمتر باشد.

شاید هم جاهل نباشد بلکه اطمینانی که آمریکائیها به او و به شاگرد و مرید و خانه زادش  آقای روحانی داده اند او را دارای احساس امنیتی اینچنین کرده است. خدا نکند این باشد. و الا این اصل خیانت است. و خداوند خائنین را دچار مرگ زودرس نمی کند بلکه تا آنها را در چشم مردمان از اوج قله به حضیض دره تنزل ندهد، مرگشان را رقم نخواهد زد که این سنت الهی است و نمونه هم زیاد دارد.

در دوره نخست دولت روحانی رونق اقتصادی گره خورد به برجام و در دور دوم گره خواهد خورد به تعطیلی نیروی دفاعی.


پایگاه های امریکا در منطقه

برای مطالعه بیشتر

برای مطالعه بیشتر

برای مطالعه بیشتر

برای مطالعه بیشتر

سلام علیکم - بسم الله


پدربزرگ و مادربزرگ اگر بزرگ داشته شوند، آنها می توانند بزرگ فامیل باشند و با نقش بزرگی که دارند نگذارند فامیل از یکدیگر متلاشی شود. آنها حکم شیرازه ای را دارند که برگهایی که از یک خانواده انشعاب پیدا کرده است در کنار هم نگه داشته شود

آن اهمیتی که رحم و خویشاوند از نظر اسلام دارد با وجود پدربزرگ و مادربزرگ بدرستی پاس داشته می شود.

اهمیت هر کسی بسته به میزان مسؤولیتی است که بر عهده دارد. و مسؤولیت نیز بر اساس میزان نقشی است که برای او وجود دارد. انسانها با ازدواج خانواده مستقل تشکیل می دهند. چه رشته ای آنها را همچنان بیکدیگر متصل نگه می دارد؟ آن رشته نقطه مشترک بین چند خانواده است. ممکن است برادر یا خواهر چون در یک سطح هستند از یکدیگر حساب نبرند و احترامی برای یکدیگر قائل نباشند. خاله ها و دائی ها هم همینطور. عموها و عمه ها نیز همینطور. فرزندان آنها نیز به تبع والدینشان همین وضعیت را دارند. در این میان پدربزرگ و مادربزرگ تنها نقطه اتکاء هستند که نزد دیگران بالطبع از احترام خاصی برخوردار هستند.

بر این اساس، هم نصیحتهای آنها و هم داروری های آنها می تواند بسیاری از مشکلات درون فامیل را حل کند. و از گسستگی آنها جلوگیری نماید. فامیل وقتی از هم گسسته نشود یک جامعه دچار گسستگی نخواهد شد و در یک نگاه کلی دشمن نیز نمی تواند بین آنها نفوذ کند و فرهنگ خود را بر آنها غالب سازد.

بیگانه برای این که فرهنگش را غالب سازد و در نتیجه جوامع انسانی را تسلیم خود کند تا از آنها منافع خودش را داشته باشد سراغ گسستن آنها می رود و برای این کار پدربزرگ و مادبزرگ را تبدیل می کند به دو پیر و سالمندی که باید به آسایشگاه سالمندان سپرده شوند تا بقیه عمر خود را بیهوده بگذرانند.

ممکن هم هست که فرزندان، آنها را در کنار خود بپذیرند ولی فقط به عنوان کسانی که انسانیت حکم می کند و یا خداوند حکم می کند که مورد احترام باشند نه این که آنها واقعا بزرگ فامیل و رییس فامیل باشند.

صله رحم و ارتباط خویشاوندی ممکن نیست تحقق یابند جز با اداء حق پدربزرگ و مادربزرگ. و ادای حق آنها هم به این است که به آنها جایگاه اصلیشان داده شود. و جایگاه اصلی آنها جایگاهی تشریفاتی نیست.

البته تلاش خود پدربزرگ و مادربزرگ هم بسیار مؤثر است. اگر آنها حکیمانه سخن نگویند و حکیمانه رفتار نکنند بلکه هرچه بر سن آنها افزوده می شود سخنان و رفتارهای کودکانه تری از آنها سر بزند آن وقت دیگر کاری از دست فرزندان ساخته نیست و آنها جایگاهشان تشریفاتی و بعضا آزاردهنده خواهد شد. و مرگشان همه را خوشحال خواهد کرد و یک فَرَج محسوب می شود.

بر اساس آنچه گفته شد چند توصیه می شود:

1) اگر مشکلی درون یک خانواده حل نشد قبل از اطلاع هر کس دیگری به پدربزرگ و مادربزرگ مراجعه شود و حکم آنها پذیرفته شود. (نساء: 35)

2) برنامه ای ترتیب داده شود تا زمانی را فرزندان و بخصوص نوه ها اختصاص دهند به این که سخنان پدربزرگها و مادربزرگها را بشنوند. حتما در میهمانیها وقتی را برای این کار اختصاص دهند.

3) نوه ها بیاموزند که از پدربزرگ و مادر بزرگ خود بخواهند تا برایشان در مسائل پیش رویی که دارند دعا کنند.
4)  آنها را در جریان مسائلشان قرار دهند. چه به عنوان مشورت چه به عنوان قضاوت و چه به عنوان یک گزارش ساده.
5) آداب برخوزد با آنها را رعایت کنند مثل:
الف) قبل از حضور آنها غذا صرف نشود.
ب) در سفر حتی الامکان آنها را با خود ببرند.
ح) در بالای محلس جایگاهی برای آنها آماده کنند.
د) وقتی وارد می شوند از جای خود به احترامشان بر خیزند.
ه) در حضور آنها صدایشان را بلند نکنند. با هم مشاجره نکنند.
و) آنها را با ضمیر اول شخص مورد خطاب قرار ندهند.
ز) اگر گوششان سنگین است بجای این که صدایشان را بلند کنند دهان خود را به گوش آنها نزدیک کنند.
ح) رعایت خستگی مفرط آنها را بکنند.
ط) با رعایت ظرافت، آنها را نسبت به پرهیزهایی که باید داشته باشند و یا داروهایی که باید استفاده کنند یاری کنند.
ی) فرزندان، نوه ها، عروسها و دامادها دست آنها را ببوسند.
ک) فرزندان با آنها بخصوص جلوی نوه های محالفت نکنند.
ل) ...
 

سلام علیکم - بسم الله


پدر بزرگ و مادر بزرگ، بزرگ هر خانواده و هر ایل و قبیله و طائفه و فامیل هستند. حقشان بزرگ است. ادای حقشان واجب است. ستم در حق آنها شیرازه خانواده و فامیل را گسسته می کند. و این گسستگی موجب از بین رفتن حقهای بیشتری می شود. به همین خاطر، ستم در حق بزرگان فامیل ام الفساد است. ریشه و مادر فسادهای دیگر است. بنابرین بسیار ضروری است که برای رهایی از خوی ستم پیشگی، حق بزرگان بدرستی شناخته و ادا شود. خوی ستم، چهارمین رذیله از هشت رذیله ی انسانی است که در ادامه مباحث هشت رذیله در پی طرح آن هستیم.

خداوند متعال انسان را اجتماعی آفریده است. روحیه اجتماعی در انسان سبب می شود تا او در درون خودش به سلسله مراتبی که در اجتماعات انسانی هست احترام بگذارد و از آنها حرف شنوی داشته باشد. و یا نسبت به افراد زیر مجموعه خود احساس مسؤولیت کند و در پی ارشاد آنها باشد.

جامعه غربی که از فطرت انسانی خود دور افتاده است خانواده ها را کوچک و کوچک تر کرده است. آنقدر کوچک که دیگر بزرگی در آن باقی نمانده است و عن قریب دیگر از خانواده خبری در غرب نخواهد بود.

غرب و شرق کنار یکدیگر زندگی می کنند و با پیشرفتی که در رسانه ها بوجود آمده است بیشتر از هر وقت دیگر، غرب و شرق در هم تنیده شده اند البته با تفوق فرهنگ غربی. زیرا آنها خود سازنده این رسانه ها هستند لذا در استفاده از آن دست پیش دارند. و نیز فرهنگشان با هوسهای انسانی بیشتر همراه است لذا می توانند بر فرهنگ عمیق شرقیها خصوصا ملتهای مسلمان غلبه کنند.

امتیاز عمده خانواده مسلمان در احترام به والدین نیست زیرا هنوز این احترام به صورت فرهنگی و قانونی در دیگر ملتها نیز کم و بیش هست ولی در دیگر ملتها برای پدر بزرگ و مادر بزرگ احترامی و حقی نه به صورت فرهنگی و باور عمومی و نه به صورت قانونی وجود ندارد.

در اسلام پدر و پدر بزرگ به یک میزان حق دارند. مثلا اجازه هر یک از آنها برای ازدواج دختر کافی است. هر کدام که زودتر این اجازه را داد دیگری نمی تواند آن را نقض کند.

احترامات ظاهری که به پدر بزرگ و مادر بزرگ گذاشته می شود زمینه نفوذ آنها را بیشتر می کند و همچنین احساس نیاز به آنها را در اعضای خانواده گسترش می دهد.

این احترامات باید در ابتدا بوسیله پدر و مادر و عروس و داماد گذاشته شود تا فرزندان نیز آن را بیاموزند و این فرهنگ احترام به بزرگان به نسلهای بعدی منتقل شود.

فایده بزرگان فامیل نباید تنها خلاصه شود در عیدی دادن و یا بستی خریدن برای نوه ها. نباید اینگونه تصور شود که اینان تنها قرار است پناهگاهی برای نوه های خود باشند که هر وقت با والدین خود دچار مشکلی شدند سراغ آنها بیایند و آنها هم حق را به نوه های خود بدهند و والدینشان را توبیخ کنند.

چه بسیار والدینی که با روش تربیتی بزرگان فامیل مشکل دارند و احساس می کنند زندگی با اینان سبب خواهد شد که بچه ها سوء استفاده کنند و از نظر تربیتی آشی شوند که دو تا آشپز دارد.

برای حل این مشکل لازم هست که پدربزرگها و مادربزرگ ها در تربیت بچه ها مستقیم دخالت نکنند بلکه تذکرات خود را به والدین آنها بدهند و جلوی بچه ها دستورالعملهای والدین را نقض نکنند. بلکه به آنها همیشه توصیه کنند که از والدین خود اطاعت نمایند.

تشویق نوه ها به نافرمانی سبب خواهد شد که والدین آنها نیز نافرمان شوند و آن وقت بزرگانی که می بایست شیرازه خانواده باشند خود موجب از هم پاشیدگی آن شوند.

و همچین اگر پدربزرگ و مادر بزرگ از این توصیه تخطی کردند و مستقیم با والدین جلوی چشم نوه ها مخالفت نمودند، والدین توجه داشته باشند که بحث و جدل باعث از بین رفتن احترام خود و احترام بزرگان نزد بچه ها خواهد شد. آنها تلاش کنند تا در خفا به والدین خود تذکر دهند و آنها را متوجه اشتباهشان کنند و اگر آنها قبول نکردند به بچه هایشان این توضیح را بدهند که نباید از پدربزرگ و مادربزرگ سوء استفاده کنند و باعث بهم خوردن ارتباط بین اعضای خانواده شوند.

باید بچه ها را نسبت به علل منطقی تصمیمات، آگاهی داد تا خود بتوانند در اختلافات بین والدین و پدربزرگ و مادربزرگ خود تصمیم بگیرند. آن وقت است که این اختلافات برای بچه ها موجب برکت و رشد فکری خواهد شد. به شرطی که هریک از والدین و پدربزرگ و مادر بزرگ به نظری که بچه ها برمی گزینند، احترام بزگذارند و نظرات خود را بر آنها تحمیل نکنند و تلاش نکنند تا با تطمیع و تهدید بچه ها را به سمت خود سوق دهند.