مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۵۴ مطلب با موضوع «پاورقی» ثبت شده است

پاورقی / فرجام برجام

| چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

حسین دهباشی سازنده فیلم تبلیغات روحانی «روحانی مچکریم» در صفحه خود در شبکه های اجتماعی نوشت:

«حالا هرچه می‌خواهی رفاقت کُنی | و با برادرانِ عزیزتر از جانِ وزارتِ‌امورِ‌خارجه، روبوسی! | نمی‌گذارند که! | دوست داری از بابِ آشتی‌کُنان بنویسی که: | «حالا ما یک چیزهایی نوشتیم، شُما سخت نگیرید!» | نمی‌شود که! دوستان | تسلّی‌نامهء غیررسمی و بی‌سربرگ و بی‌ثبت و شمارهء طرف را | در تیراژِ هوارتا نشر داده‌اند که: | مبادا نگران و بیدار شوید! | که قانونِ مصوّبِ مجالسِ نمایندگان و سنا و امضاء و ابلاغ شده توسط شخص ریاستِ جمهوریِ آمریکا را | وزیرِخارجه‌اش یک‌تنه اجرا نمی‌کُند! | بی‌خیالِ مو از ماست کشیدن‌هایِ کمیته روابطِ خارجیِ کُنگره مثلا | و انگاری که مردم و مقاماتِ ما | دور از جان | هالو هستند!

و چقدر دوست داری که سر بر شانهء دکتر ظریفِ زبان‌دان و محترم و میهن‌دوست و بسیار باتجربه و خیلی عزیز بگذاری | و برادرانه کنارِ گوشش زمزمه کُنی: | که آخر رفیق‌جان! | شُما که درس‌خواندهء سیاست و روابط و حقوقِ‌بین‌الملل در مکاتبِ خود حضرات هستی | و شمایی که به قولی قانونِ‌اساسیِ ایالاتِ متحده را از خودشان هم بهتر می‌دانی | یعنی باور کُنیم که اصلا هیچِ واحدِ درسی را در حوزهء مطالعهء تاریخِ داخلی و لبریز از ریاکاریِ آمریکا پاس نکرده‌ای؟

نجوا کُنی که: | آخر ای سربازِ فداکارِ سیاستِ خارجیِ وطن! | یعنی نخوانده‌ای که هم مدرسه‌ای های سابقِ شُما | چقدر با بنده‌خُداهایِ ساده‌لوح و سُرخ‌پوست چُپُقِ صلح دود کردند و قراردادِ تقسیمِ اراضی امضاء | اما دوسه‌روزی بعد که طرف‌شان و به اعتمادِ سندِ توافق | دوسه سنگری عقب رفت | زدند زیرِ چُپق! | و مایل به مایل جلوترتر رفتند تا به تهِ‌ته‌اش رسیدند | با تحمیلِ چُنان تحمیق و کُشتار و قحطی و تحریمی که | از جمعیّتِ هجده ملیونی بومیان در چهارصدسال قبل در آمریکا | حالا چیزی نمانده جُز حدودِ دوونیم ملیون مانده و رانده در اغلبِ کمپ‌هایِ فقر و فساد و مواد مخدّر | و آخرش بومیِ خوب، بومیِ مُرده بود برای اخلافِ همین جنابِ جان‌کری | که چقدر چهره‌اش به نقاشی‌هایِ به جامانده از ژنرال کاسترِ خوش‌صحبت و بلندبالا و مغرور و سرخ‌پوست‌کُش می‌ماند!

اعتراف کُنی | به لحاظِ زبان‌دانی و تعدادِ مقالات و پژوهش‌هایِ تیم‌مذاکره‌کُننده خودی | حتی به قدرِ شاگردانِ شاگردان آنها نمی‌رسی | اما رفیقانه بپرسی: | یعنی به واقع و به‌گمانت | مردمِ ما فرقِ میانِ قانون و نامه را نمی‌دانند؟ | ندیدی که باوجودِ فتوا و احکام و دستورات و قولِ بالاترین مقامِ مذهبی و حکومتیِ این نظام | که سلاحِ کُشتارِ‌جمعی و الاخص بُمبِ هسته‌ای | حرام اندر حرام است | نه طرفِ مُذاکره پذیرفت و نه حتّی خودِ شُما! | تا آنکه عهدنامه شود و مصوّبِ شورایِ حکّامِ آژانس و شورایِ امنیتِ مللِ مُتّحد و تاییدیه و الحاقیهء ولو بیست‌دقیقه‌ای از مجالسِ طرفین بگیرد و رهبران‌شان زیرش را امضاء کُنند و فُلان و بهمان! | پس چطور آنها فتوایِ کتبی و رسمی رهبر جمهوریِ‌اسلامی را | که تخطّی از آن نه فقط جُرم | که گناه است | کافی ندانسته و بیهوده بخوانند | و شُما به نمایندگی از سویِ همهء ما | نامهء مبهم و هویجوریِ آنها را کافی بدانی از بابِ «لیطمئن قلبی»؟

شانه‌هایِ خسته از بارِ سنگینِ مسئولیتِ بروبچه‌هایِ خودمان در جبهه دیپلماسی و بده‌وبستان با حریفانِ قُلدرِ غربی را ببوسی و لیک... | حیرت‌ات را پنهان نکنی | که حتی حالا هم که چه بی‌واهمه اعتماد کرده‌اید و باوجودِ آن‌همه خطِ‌قرمز زُعمایِ قوم و حتی ما رُفقایِ نق‌نقویِ شُما! | زودتر از طرفِ مقابل | بساطِ هسته‌ای و هزاران ساعت و ملیاردها دلار سرمایه‌گذاریِ ایرانیان را به گوشه‌ای می‌نهند | می‌بینی که چشم‌آبی‌ها ولو به قدرِ سرِسوزنی برداشتنِ تحریم‌ها را | وعده می‌دهند و موکول می‌کُنند | به اتمامِ اجرایِ همه آنچه در برجام به زیرِ بارش رفته‌ایم | امّا مقاماتِ اجراییِ ما | هنوز سینه سپر می‌کنند در دفاع از مواعیدِ حریفِ نابکار | و به اعتبارِ خود | نامهء و ماست‌مالیِ او را در فقره پیمان شکنیِ اخیر «تضمینی محکم و کافی» می‌داند | برایِ لغوِ قانون همه‌جوره محکم‌کاری‌شده‌ای که هم بازارِ گرچه فعلا کم‌رونق امّا بسیار پُرظرفیتِ توریسم در ایران را نابود می‌کند | و هم بابِ رفت‌وآمدهایِ علمی و بازرگانی و سیاسی را می‌بندد | و حتّی کمترین استثنایی ندارد برای دیپلمات‌هایی که از سویِ آن سی‌وهشت کشور به کشورمان می‌آیند | و نیز خلبانان و مهمان‌داران خطوطِ پروازیِ هم ایشان به ایران.

هواپیما که بی‌خدمه پرواز نمی‌کُند! | این قانون یعنی علاوه شدنِ قطعِ اغلب پروازهایِ خارجی به وضعیتِ تا همین‌جایش زمین‌گیر و ناامن مسافرت هوایی در ایران | درست است؟ | و سفارت دول فخیمه که بی‌کارمند اداره نمی‌شود! | اضافه کُنیم ایرانیان نیز باید حتی برای دریافت روادیدِ اکثریتِ کشورهایِ مهم دنیا به جای سفارت‌شان در تهران به سفارت آنها در کشورِ ثالثی مراجعه کُنند | نه؟ | حالا برگزاری همایش‌ها و مسابقات بین‌المللی و امثالِ آن بماند | که برایِ برگزاری‌شان باز باید قدم‌رنجه شود به همسایگانِ زالویِ پیرامون | که باز چریده‌تر شوند از قبلِ انزوایِ ناخواسته ایران.

حالا سئوال است دیگر! | با این «تضمینِ محکم و کافی» و مستظهر به تایید جنابِ آقایِ عراقچی | به نظرتان اگر فی‌المثلِ خلبانِ بخت‌برگشته شرکتِ لوفت‌هانزا یا ژاپن‌ایرلاین که توکِ‌پایی مسافرانی را به فرودگاهِ مهرآباد می‌رساند و باز می‌گردد | یا آن یکی استاد یا پزشک یا پیشه‌ور یا صنعت‌گر و یا ایرانگردی که از پنج‌سال قبل غلطی کرده و به اصفهانِ نصفِ‌جهانِ ما مهمان‌شُده‌اند | یک کُپی از ضمانت‌نامهء آقایِ کری را | به‌جای اخذِ روادید | بگذارد لای گذرنامه و گذرنامه‌اش را بدهد دستِ مامورِ مرزبانیِ ایالاتِ متحده | نه! | خُدایی! | قضیه حل است است دیگر | بله؟

آخر ای برادرانِ جان! | که مُژده داده بودید به اعتباریافتنِ گذرنامه‌هایِ ایرانی | بشنوید! | این آوایِ «مُچکّریم، مُچکّریمِ» مهمترین و ثروتمندترین کشورهایِ جهان است | از بی‌اعتبار شُدن پاسپورت‌هایشان | به همّتِ غفلتِ والایِ شُما | و در همین خصوص | ایرانیانِ دوملّیتی در همان کشورها | عرایضِ مشابهی دارند | که... زیاده جسارت است.

پاسخ / حضرت محسن

| جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ب.ظ

سؤال 159:

سلام

برای حضرت محسن -که جان حقیرم به فدای او - چه فضیلت و کرامتی است؟ با این که نه به دنیا آمد و نه تکلیف و اختیاری داشت؟
آیا همانند دیگر کودکانی است که قبل از تولد به شهادت می رسند؟!
 شکرا!
پاسخ:
از حضرت محسن به «سر مستودع» یاد شده است! این سر و راز می تواند سندیت شهادت ایشان بر مظلومیت اهل البیت در بارزترین مصداق باشد!
حضرت محسن هر چند بدنیا نیامد تا از ایشان کرامات مختلفی جلوه کند ولی مهم نقش آفرینی این بزرگان است دست مثل حضرت رقیه که با شهادت ایشان و دفن حضرتش در خرابه شام پیاگاهی از اهل البیت علیهم السلام در آن شهر کفر و نفاق تا روز قیامت برجا ماند.

پاسخ / مسئله فلسطین

| جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ب.ظ
سؤال 158:
با سلام خدمت شما استاد ارجمند
سوالی است که مدتها است ذهن من را درگیر کرده ،و در جامعه در ارتباط با افراد مختلف این سوال را  یا متشابهات آن را بسیار در گفتگو ها میشنوم و آن این مظمون سوالات است:
چرا 60 سال است فلسطین با اسراییل در حال جنگ می باشد؟یک جنگ فرسایشی؟
چرا مردم فلسطین با سنگ با دشمن میجنگند؟چرا مگر اسلحه در اختیار انها قرار نمیگیرد
این سوال که مقصر اول این جنگ خود فلسطین بود که مقداری از اراضی را به یهودیان فروخت و...؟
اسراییل از این جنگ چه سودی میبرد؟
ایا دین فلسطینیان اسلام خلافتی است؟چرا روی صورت شهدایشان را نمیپوشانند؟
و بسیاری سوال از این موارد
لطفا پاسخی جامع از موضوع فلسطین و اسراییل بفرمایید که بتوان بعد از مطالعه به افراد شبهه افکن مم باب این موضوع پاسخی محکم و کامل داد
پاسخ:
سلام علیکم
چرا 60 سال است فلسطین با اسراییل در حال جنگ می باشد؟یک جنگ فرسایشی؟
خب چکار کنن؟ کمتر کسی از آنها پشتیبانی می کند و آنها هم پیروز نمی شوند خب باید ظلم را قبول کنن؟
چرا مردم فلسطین با سنگ با دشمن میجنگند؟چرا مگر اسلحه در اختیار انها قرار نمیگیرد
نوار غزه که با انواع سلاح که عمدتا توسط ایران مسلح شده اند می جنگند و ان شاء الله به مرور کرانه باختری هم مسلح خواهند شد! و البته اختلافات مبارزین فلسطینی با هم و نیز خناسانی که موجب کدورت و اختلاف بین بعضی از این مبارزین با یاران شده بودند و کم و بیش نیز همین قضیه الان هم هست! و همین سبب شده است تا ایران نتواند بطور جدی در تسلیح مبارزین فلسطینی کمک مورد قبولی داشته باشد!
این سوال که مقصر اول این جنگ خود فلسطین بود که مقداری از اراضی را به یهودیان فروخت و...؟
بحث الان در این نیست که مقصر اولی کیا بودند بلکه بحث در این است که چرا باید فلسطینیان در اداره حکومت فلسیطن نقشی نداشته باشند بلکه به صورت مناطقی جدای از هم با حکومت محلی اداره گردند.
ایران نظرش این است که باید آنانی که بالاجبار از فلسطین مهاجرت نموده اند بر گردند و بعد رأی گیری شود و نوع حکومت به انتخاب مردم انتخاب و اداره شود!
اسراییل از این جنگ چه سودی میبرد؟
خب جنگ را اگر واگذارد که دیگر کشوری بنام اسرائیل نخواهد بود! و اسرائیل مرکز صهیونیست جهانی است و صهیونیست جهانی همه مراکز مهم قدرت دنیا را اداره می کند.
ایا دین فلسطینیان اسلام خلافتی است؟
بله آنها اهل سنت هستند! غالب آنها شافعی هستند و شافعی در میان چهار امام سنیان بیشتر ارادت را به خاندان اهل البیت علیهم السلام داشته است!
چرا روی صورت شهدایشان را نمیپوشانند؟
پوشاندن روی شهیدان و یا مردگان واجب نیست بلکه مستحب است وقتی میت را در قبر می گذارند روی او را باز نموده و گونه راستش را بر خاک قبر بگذارند!
لطفا پاسخی جامع از موضوع فلسطین و اسراییل بفرمایید که بتوان بعد از مطالعه به افراد شبهه افکن مم باب این موضوع پاسخی محکم و کامل داد
برای اطلاع از موضوع فلسطین و اسرائیل به منابع ذیل مراجعه کنید:
http://www.siasi.porsemani.ir/node/1210
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa8502
http://www.hamshahrionline.ir/details/33122

پاسخ / رابطه تهذیب نفس با عاشق شدن

| جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

سؤال 157:

سلام استاد.

رابطه تهذیب نفس با عاشق شدن چیه؟ منظورم عاشق حضرت حق شدن، به معنایی واقعی عشق، فیلم و تئاتر نباشه.

یعنی انسان با تهذیب نفس به اینجا می رسه؟ چجوری میشه آخه تکلیف، عشق بیاره؟

ممنون.

پاسخ:

سلام علیکم

تهذیب نفس یعنی زدون نفس از اوهام و نگاه واقعی داشتن به حقائق و خالی نمودن آن از برداشتهای غیر واقعی نسبت به حقائق!

وقتی نفس مهذب شود، انسان علاوه بر این که حقائق را بدرستی می شناسد، نسبت به حقائق درک شده نیز احساس پیدا می کند. تبری و تولایش قوت و قدرت می گیرد. نفرت و محبتش گرمای لازم را می یابد.

وقتی ارزشهای اخلاقی به عنوان قسمتی از حقائق مورد درک صحیح قرار گیرد، صاحبان این ارزشها مورد محبت انسان واقع می شوند و بسته به میزان تخلق انسان به این ارزشها محبت به آنها نیز تشدید می شود و در نهایت عشق به این انسان شکل می گیرد.

اما تکلیف، اعتقاد به ضرورت انجام بعضی از کارها و ترک بعضی دیگر از کارها است! وقتی این تکلیف الهی باشد قطعا با تعهد به آن کم کم نفس خوی وهمی اش از بین می رود و خوی تازه می گیرد و در اثر این خوی تازه بسط و قبض قلب نیز سامان می پذیرد.

سامان یافتن قبض و بسط قلب موجب می شود تا محبت انسان در مسیر درست خرج شود که در نهایت این محبت تبدیل به عشق می گردد!


پاورقی / صَفر و سفر و صِفر

| پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ق.ظ

محرم و صفر ...

دارد رخت بر می کشد و خرامان می رود بی آن که برگردد و به ما پابرهنگان که دوان بدرقه کنان سوی اندوه فراغش بر سر زنان بیتاب و بی خودیم نگاهی بکند و ای وای نکند این آخرین محرم و صفرم باشد و سفرم به آخر برسد و دستانم همه صِفر!

**

نوحه از مهدی سلجشور!

دریافت صوت

باز از سینه دلم 

با دل خون پای برهنه زده بیرون    

به گمانم شده مجنون

به کجا می بردم

این که چنین بال

کشیدست و پریدست و  رهیدست

چه جانکاه کشید از دل خود آه 

دلم سوخت برای دلمو

تا که نشستم به بر حرف دل خویش 

شنیدم که به لب ندبه کنان

مویه کنان موی کنان آه کشان از دل و جان گفت

سوال از چه ببین حال شب و روزم و

این غصه جان سوز 

که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر        

همه زائر همه حاجی همه محرم

و گمانم که هم الان همگی گرم طوافند                   

به دور حرم قبله عالم

همان عشق معظم

همان روح مکرم

خداوند غم و اشک محرم

و من غم زده اینجا تک و تنها

باز هم با دل خون گفت دل من

تو کجا دیده دو چشمت

که در این ظلمت گمراهی و

این عصر سیاهی

که کسی خرج کسی شعله کبریت نکردست

دو خورشید طلایی

که دو تا پرچم سرخ است نمادش

به مدار هم و با هم بدرخشند

بتابند و نخوابند 

شب و روز دل گمشدگان را  چو قیامت

بیارند دو سر سفره ارباب نشانند

چه بزمی است در این سفره

که یک سوی بود جنت الاربابُ

بود سوی دگر جنت العباسُ

در آن بین چه بین الحرمینی

که با شور حسینی همه سینه زنان

گریه کنان ناله زنان شور بگیرند

برای پسر حصرت زهرا


پاورقی / نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی

| پنجشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ق.ظ
نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی‌

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.

چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.

جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟

از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.

به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.
سیّدعلی خامنه‌ای
۸ آذر ۱۳۹۴

پاورقی / کربلا

| سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۰ ب.ظ

کربلا

در کربلا آنچنان کار بالا گرفت و کرب و بلایی اتفاق افتاد که حتی هزاران سال قبل خود را هم اشک آلود نمود!

در کربلا بلای کری و کوری به جان همه افتاده بود و آنها که می شنیدند و می دیدند بسیار اندک بودند!

در کربلا کرب و اندوهی بود بنام «لا» گفتن به نصرت خواهی خداوند از مخلوقاتش!!

در کربلا کربی اتفاق افتاد که بلایش دامن جامعه بشریت را تا قیام منجی کل گرفت و روزی نیست که از بشر انتقام آن کرب گرفته نشود!

در کربلا همه بلاهای کربی و پر اندوه که در همه اعصار و قرون بر مظلومین باریده بود، بیکباره بارید!

در کربلا  بلا آنچنان کربی ایجاد نمود که بعد از آن هر کربی به انسان روی کند، آن بلا، خاطره اش زنده می شود!

در کربلا آنچنان بلایی آمد و کربی که کروبیان آسمان و بلاکشان زمین اندوه و بلای خویش را خرد و حقیر شمردند!

در کربلا کارِ بلا به آخر رسید و در کرب و اندوه های دیگر، دیگر بلای تازه ای نیامد!

پاورقی / عشق الهی

| پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله

حلول ماه غم ماه محرم بر شما تسلیت باد!

به همین مناسبت کتاب سی عشق الهی را تقدیم می کنم!

باشد که اگر اشکی ریخت و دلی شکست برای غفران ما هم دعا کنید!

سی عشق الهی

پاورقی / برداشت

| يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ

یکی از کاربران محترم با ارسال عکسی خواسته است تا عزیزان برداشت خود را از آن بگویند!

می توانید برداشت خود را در وبلاگ پلک که تحت مدیریت ایشان است منعکس کنید!

تشکر می کنم از این حرکت ابتکاری و خوشحال می شوم که حرکت مشابه را از ایشان و دیگر دوستان ببینم!



پاوقی . پاسخهایی از آیت الله بهجت

| يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ب.ظ
 
نخستین گناه شاید به ناکجا آباد بکشد!
 
اگر انسان یک گام در راه غیر رضای خدا بردارد، دیگر گام‌های بعدی را نمی داند چه خواهد شد! همان گام اول، او را به جاهایی که نمی‌داند، خواهد کشید.
 
شرط همه توسلات، توبه است 
 
آیا استفاده از تربت سیدالشهداء و آب زمزم – که این‌قدر آن‌ها را برای شفا یافتن سفارش می‌کنید – دعای ویژه‌ای هم دارد؟ آیت‌الله بهجت: شرط همه توسلات، توبه است و غیر از توبه، شرط دیگری ندارد.
 
در هر مرتبه‌ای هستید، تقوا را مراعات کنید 
 
در هر حال با خدا باشید و خدا را فراموش نکنید تا این‌که خودمان، خودمان را فراموش نکنیم. هر کسی – با هر مرتبه‌ای که دارد – اگر از خداوند و انبیاء و راه انبیاء و اوصیاء دوری کند، آخرش به همان اندازه دوری‌اش، پشیمان خواهد شد و هر کس در هر مرتبه و هر جا و هر کاری باشد، با نزدیک شدن به آنان، آخر کارش سعادت و خوشحالی است.
 
کاری کنید که نیاز به کشتن حیوانات موذی نباشد 
 
شخصی از حضرت آیت‌الله العظمی بهجت پرسید در خانه‌مان مورچه زیاد است. آیا کشتن آن‌ها اخلاقا پسندیده است؟ آقا فرمودند: به جای کشتن، مقداری نفت جلو لانه‌شان بریزید. وی گفت: حالا که در خانه پخش شده‌اند چه کنیم؟ 
 
آقا با تبسمی فرمودند: [یا أیها النمل] ادخلوا مسکنکم لایحطمنّکم سلیمان و جنوده. (سوره نمل آیه ۱۸)
 
چه زمانی ازدواج کنیم؟ 
 
جوانی ۱۸ ساله از حضرت آیة‌الله العظمی بهجت رحمة الله پرسید: چه زمانی ازدواج کنیم؟ 
 
آقا تبسم نمایانی کرد و فرمود: پس از بلوغ! 
  
استحباب در خانه ماندن زن 
 
در خانه نگه داشتن زن، مستحب است و اگر بیرون رفتن برای وی خطری داشته باشد، این کار واجب می‌شود. 
 
پرسش: آیا فضیلت نماز جماعت تنها برای مردان است یا زنان هم می‌توانند شرکت کنند؟ 
 
پاسخ: به شرطِ آن‌که در مسجد با پرده‌ای کاملا پوشیده باشند، می‌توانند شرکت کنند؛ در راه هم اگر پشت سر مردان حرکت کنند، این کار مانند پرده‌ای آنان را از مردان جدا می‌سازد و باید این‌گونه باشند.
  
از علی علیه‌السلام بگو تا از علی علیه‌السلام بشنوند 
 
حضرت آیةالله العظمی بهجت رحمةالله به یکی از روحانیان که گاهی در مجالس ایشان موعظه می‌کند، فرمودند: بر منبر، خطبه‌های کوچک نهج‌البلاغه را بخوان و برای مردم بازگو کن؛ چراکه وقتی آن خطبه‌ها خوانده شود، مردم شنونده امام علی علیه‌السلام خواهند بود. 
  
او [دیگر] کیست؟! قرآن بخوان، خوب است 
 
روزی جوانی در راه خانه، از حضرت آیة‌الله بهجت رحمة‌الله پرسید: نظر شما درباره دکتر... [نویسنده‌ای که اشکالات بنیادین فراوانی در کتاب‌هایش هست] چیست؟ 
 
فرمودند: او [دیگر] کیست؟ 
 
و پس از چند لحظه شاید به این خاطر که دانستند جوان مقصود ایشان را متوجه نشده، دوباره رو کردند به وی و افزودند: قرآن بخوان [که این کار] خوب است.