مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

حسین وارث انبیاء

السلام علیک یاأبا عبدالله، و على الارواح التى حلّت بفنائک، علیکم منى جمیعا سلام الله أبداً ما بقیت و بقى اللیل و النهار، و لاجعله الله آخر العهد منى لزیارتکم، السلام على الحسین و على على بن الحسین و على‏أولاد الحسین و على‏أصحاب الحسین.

در زیارتى که به مناسبت امروز نقل شده است، و در پایان جلسه نیز براى تجدید بیعت آن را خواهیم خواند، آمده است:

السلام علیک یا وارث آدم صفوه‏الله؛

السلام علیک یا وارث نوح نبى‏الله؛

السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل‏الله؛

السلام علیک یا وارث موسى کلیم‏الله؛

السلام علیک یا وارث عیسى روح‏الله؛

السلام علیک یا وارث محمّد حبیب‏الله؛

هدف این زیارت، بخشیدن حرکت و پویایى به عاشورا و خارج کردن این واقعه از انزوا و مخالفت با جداسازى آن از گذشته و آینده است، زیرا که همه خطر در این است که عاشورا فقط به یادبودهایى بدل شود، و واقعه کربلا تنها براى کتاب‏ها و سیره‏نویسى، و یا ذکر آن براى اجر و ثواب‏ اخروى باشد. بیم آن مى‏رود که این حادثه از ظرف زمانى خود فراتر نرود، و مقتل حسین و یارانش در همان سال 61 مدفون شود؛ حسینى بود، کشته شد و همه چیز پایان یافت.

براى اینکه‏این خواست و کینه و کنار نهادن واقعه محقق نشود، و کار امام حسین هدر نرود، پاره‏اى فقرات در این زیارت آمده است، تا میان شهادت حسین و ستیز همیشگى حق و باطل پیوند برقرار سازد. ستیزى که از نخستین حرکت انسان براى اصلاح و جهاد آغاز مى‏شود و تا رسیدن به زندگى آزاد، با کرامت و رهایى از ستم و ستم‏پیشگان ادامه دارد.

یکى از دوستان اندیشمند ما مى‏گوید که دشمنان حسین سه گروه‏اند:

دشمن نخست: کسانى که حسین و یارانش را کشتند. آنان‏ستمکار بودند، اما اثر ستمشان ناچیز است، زیرا که جسم را کشتند و اجساد را پاره پاره کردند و چادرها را به آتش کشیدند و اموال را به غارت بردند. آنان چیزهاى محدودى را از میان بردند. اگر حسین در سال 61 هجرى به شهادت نمى‏رسید، در سال دیگرى از دنیا مى‏رفت. پس‏ خطر اصلى چیست؟ آنان با کشتن حسین چه چیزى را محقق ساختند؟ باید گفت که آنان مرگ حسینع را جاودانه و همیشگى کردند. بنابراین، خطر دشمن اول، ظالم اول و طغیانگر اول، محدود است.

دشمن دوم: کسانى که کوشیدند تا آثار حسین را پاک سازند. بنابراین، نشانه‏هاى قبرش را از میان بردند و بقعه‏اى را که در آن به خاک سپرده شده بود، به آتش کشیدند و یا مانند بنى عباس، حرم امام حسینع را به آب بستند.

اینان مانع عزادارى براى حسینع شدند، چنان‏که در عصر عثمانى این‏گونه بود. دوران تاریکى بود؛ هنگامى که مجلسى بر پا مى‏داشتند، مراقبینى مى‏گماردند، تا رسیدن عمّال عثمانى را خبر دهند و عزاداران پراکنده شوند. هم‏اینان زیارت حسین را منع کردند و براى کسانى که مى‏خواستند قبر امام حسین را زیارت کنند، موانع بسیارى به وجود مى‏آوردند. اینها گروه دوم از دشمنان حسین هستند، کسانى که مى‏خواستند اسم حسین و یاد حسین فراموش شود، و آرامگاه حسین و عزادارى بر حسین از میان رود.

خطر این گروه بیش از گروه اول است، اما در اجراى برنامه‏هایشان، ناتوان ماندند، چنان‏که این مسئله در تاریخ روشن شد. ما، امروز شاهد گسترش زمانى و مکانى‏ عزادارى‏هاى امام حسین هستیم. امروز، دست کم بیش از صد میلیون نفر در عزادارى‏هاى امام حسین ع شرکت مى‏کنند؛ نه تنها در جهان اسلام، بلکه همچنین در آفریقا. جمعه گذشته در ایام عاشورا، همه خطبه‏ها به اسم امام حسینع برگزار شد؛ در همه جا، در اروپا، در آمریکا و در هر کشورى که دوستداران حسینع زندگى مى‏کنند. امروز صد میلیون نفر و یا بیشتر مجالس حسینى را برپا مى‏کنند. سفر من به گابن با اربعین حسینى مصادف بود و در آنجا سخنرانى مفصلى کردم. در سنگال هم که بودم مجالس مفصلى برپا کردیم. به همین ترتیب، در همه کشورها مراسم عزادارى امام حسینع در حال گسترش است. این مراسم، اینجا، در لبنان، در بیروت و در مکان‏هاى گوناگون، فزونى مى‏یابد و پربارتر مى‏شود. بنابراین، گروه دوم از دشمنان امام حسین، پر خطرتر و ستمکارتر از گروه نخست‏اند، اما در کارشان ناکام ماندند. خطر اینها از گروه سوم کمتر است.

دشمن سوم: این گروه بر آن بودند تا چهره امام حسین را مخدوش کنند، و واقعه کربلا را در حد سالگردها و عزادارى‏ها نگه دارند، و آن را در گریه و اندوه و ناله منحصر کنند. ما بر حسین بسیار مى‏گرییم، اما هرگز در گریه متوقف نمى شویم. گریه ما براى نو کردن اندوه‏ها و کینه‏ها و میل به انتقام و خشم بر باطل است. این‏ها انگیزه ما براى گریه است.

چرا از به خاک افکنده شدن امام حسین یاد مى‏کنیم و آن را در مقاتل مى‏خوانیم؟ ناله‏ها و شیون‏هاى دلخراش! ماجرا را صحنه به صحنه مى‏خوانیم تا واقعیت را پیش رو آوریم، و خطر ستم‏پیشگان و سنگدلى‏شان را دریابیم، و همچنین ابعاد فداکارى و تأثیر آن را بفهمیم. پس، ما تنها به شیون بسنده نمى‏کنیم، و حسین را تنها شهید اشک‏ها نمى‏دانیم، و برآنیم که تکلیف ما فقط با عزادارى‏به انجام نمى‏رسد. اگر در تاریخ نبرد میان حق و باطل، واقعه کربلا را از مقطع زمانى خودش خارج سازیم و آن را با گذشته پیوند دهیم، به طور طبیعى حادثه با آینده هم پیوند مى‏خورد. چنان‏که مى‏گوییم حسین وارث آدم و نوح و موسى و عیسیع است، و امام صادق و باقر و رضا ع میراث‏دار او هستند، و هر کسى که با باطل مى‏ستیزد و همه توان و حیات خود را در راه دفاع از حق تقدیم مى‏کند، میراث‏دار اوست.

حق و باطل از ازل با هم در ستیز بودند. این مسئله سنّت خداوند در خلق است. آدمى خیر و شر را مى‏شناسد، چنان‏که در قرآن آمده است:

 «فألهمها فجورها و تقواها» (شمس/ 8)

 (سپس بدى‏ها و پرهیزگارى را به او الهام کرد.)

خداوند است که به من آموخت و الهام کرد و روح در من دمید و مرا آفرید. من هم خیر و شر را درمى‏یابم، و هم بر خیر توانا هستم و هم بر شر:

 «إنا هدیناه السبیل إما شاکراً و إما کفوراً» (انسان/ 3)

 (راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس.)

این سنت خداوند است که در هستى هم امکان انجام دادن خیر هست و هم شر. ما راه خیر را، چشم‏بسته و بدون آگاهى از شر، طى نمى‏کنیم. آدمى، در هر موقعیتى که قرار مى‏گیرد، خودش را در برابر دو گزینه مختار مى‏بیند؛ چیزى هست که او را به خیر مى‏خواند، و چیزى دیگر که او را به شر دعوت مى‏کند. او در هر موقعیتى خود را در نبردى آزاد مى‏بیند، که مى تواند خیر را برگزیند، و یا در چاه شر سقوط کند. اگر خیر را برگزیند، کامل مى‏شود، زیرا این گزینش پس از نبردى جانکاه و درونى بوده است.

انسان، همچون زنبور عسل نیست. زنبور تنها مى‏تواند عسل بسازد. آدمى مثل گوسفند، مثل حیوانات نجیب یا مثل خورشید نیست. اینها فقط توانایى کار خیر دارند. اما آدمى هم توانایى انجام دادن خیر را دارد و هم شر. بنابراین، سنّت آفرینش خداوند، وجود احساس خیر و شر در نفس انسان، و وجود خیر و شر در عالم خارج است. پس، آدمى در هر موضعى در برابر دو گزینه قرار دارد.

وجود خیر و شر دو جبهه ابدى و ازلى پدید مى آورد. جد ما، حضرت آدم، برگزیده خدا، جبهه اصلى را رهبرى کرد و نبرد میان قابیل و هابیل صورت پذیرفت. مى‏توان گفت که این ستیز، نبردى نمادین یا حقیقتى تاریخى است، فرقى نمى‏کند. آنچه مهم است، بازتاب این نبرد براى ماست. قرآن نیز نبرد هابیل و قابیل را بیان مى‏کند. در این نبرد، جبهه کوچک خیر، در برابر جبهه کوچک شر قرار مى‏گیرد. گستره این نبرد محدود است. میان دو برادر، که از یک پدر و یک مادر هستند، نبرد روى مى‏دهد. قابیل، هابیل را مى‏کشد. هابیل، در زیر خاک دفن مى‏شود. نبرد از همان لحظه اول رنگ خون به خود گرفت. این نبرد سخت که آغاز شد، از همان زمان تا به امروز و تا ابد، تجربه اى در اختیار انسان قرار داد.

از آن زمان به بعد نبردها ادامه یافتند. پژوهشگران، منتقدان، فلاسفه، اقتصاددانان و پایه‏گذاران مکتب‏هاى اقتصادى قدیم و جدید، این نبردها را تفسیر کرده‏اند، درباره آنها نظر داده‏اند و اثرهاى آنها را برشمرده‏اند. آنان در اظهار نظر خود بر حق هستند، زیرا هر کدام به نوعى این نبردها را تعریف کرده‏اند. آنان در زمانى زندگى مى‏کردند که ویژگى بارز نبرد، اختلاف طبقاتى بود. من شک ندارم که اگر آنان در دوره ما زندگى مى‏کردند، به این نبردها ویژگى دیگرى مى‏دادند. چرا که این نبردها، امروز، از چارچوب طبقاتى خارج شده‏اند. این نبردها گاهى میان طبقات است و گاهى درون طبقات مختلف اجتماعى و گاهى میان ملت‏ها و یا غیر اینهاست. نمى‏خواهم در این مورد بحث کنم. آنان آخرین نبردها را مشخص کردند و آن‏ها را تعمیم دادند و گفتند که همه تاریخ، از ابتدا تا انتها، نتیجه مبارزه و نبرد است.

اما واقعیت این است که نبرد حقیقى میان ستم‏پیشه و ستم‏دیده است، زیرا که ستم شکل‏هاى گوناگونى دارد. گاهى ظلم حالت شخصى دارد؛ کسى دیگرى را مى‏زند، شوهرى همسرش را مى‏زند، برادرى برادرش را مى‏زند و یا شخصى به همسایه‏اش آزار مى‏رساند. این نبردها شخصى است.

گاهى ستم ویژگى دیگرى مى‏یابد. استعمار، ستمى سیاسى است و استعمارگران به مردم ستم مى‏کنند؛ آزادى و سرزمین و وطنشان را غصب مى‏کنند. این چیزها را گاهى به کمک سیاست غصب مى‏کنند، و گاهى به زور شمشیر. این نوع ستم، نبرد میان ظالم و مظلوم را تصویر مى‏کند، و نیز استعمارگران را نشان مى‏دهد.

گاهى نبرد ویژگى اقتصادى مى‏یابد؛ استثمار کننده و استثمار شونده. گروهى با فریب و زور و ربا، اموال دیگران را مى‏دزدند. ربا، در قدیم رواج داشت؛ چه پیش از اسلام، چه پس از اسلام، حتى امروز هم وجود دارد. گروهى با سوء استفاده از مال و امکاناتى که دارند، اموال و حاصل تلاش دیگران را تصاحب مى‏کنند. این نوع دیگرى از ستم است؛ نبرد میان استثمار کننده واستثمار شونده.

گاهى نبرد با ویژگى فرهنگى و فکرى نمودار مى‏شود. یکى از متفکران، این ستم را استحمار مى‏نامد. استحمار یعنى اینکه مردم را نادان نگه دارند. مردم چیزى نفهمند و نادان بمانند. در اینجا نیز ستمکار عقل و اندیشه و آگاهى و احساس ستمدیده را نادیده مى‏گیرد. در اینجا نیز نبرد پا برجاست.

قرآن کریم، همه انواع ستم را معرفى مى‏کند، و ستمدیدگان را یک جا نشان مى دهد:

 «و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم أئمه و نجعلهم الوارثین» (قصص/ 5)

 (و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روى زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.)

استضعاف، یعنى گروهى، گروهى دیگر را ضعیف بشمارد، و دارایى و اندیشه آنان را غصب کند. نگاه تاریخى قرآن کریم مى‏گوید که در زمین مردم دو گروه‏اند؛ یا ظالم‏یا مستضعف. این دو گروه در برابر هم قرار مى‏گیرند، ستم فزونى مى‏یابد، ظالم طغیان مى‏کند، چیره مى‏شود و سرانجام حکم مى‏راند.

مستضعفین جستجو مى‏کنند، همدل مى‏شوند، التماس مى‏کنند، توسل مى‏جویند، ناله و فریاد سر مى‏دهند، و سرانجام خداوند براى آنان رهبر یا وحى و یا پیامبرى مى‏فرستد، تا آنان را گرد هم آورد و رهبرى کند. آنان نیز از مصالح خود در برابر ستمکار دفاع مى‏کنند. همه پیامبران؛ کسانى که فریادشان خداى واحد و احد بود، همیشه در میان عده زیادى مستضعف بودند. آنان در کنار مستضعفین مى‏ایستادند، نه به علت کینه‏توزى نسبت به قدرتمندان، چرا که عقده‏اى در کار نیست، بلکه به سبب بیزارى از ظلم. آنان مى‏خواهند زورمداران و ستمگران را از عرششان فرو کشند. پیامبر، هیچ کینه و عقده‏اى نسبت به هیچ کس ندارد. او از این کینه‏توزى‏ها مبراست.

نبرد بالا مى‏گیرد. مستضعفین به پا مى‏خیزند، بر گرد پیامبر خود فراهم مى‏آیند و نبرد را آغاز مى‏کنند، فداکارى مى‏کنند و مبارزه را پى مى‏گیرند تا ستمکار از عرشش سقوط کند و از طغیانش دست بشوید. مستضعفین، در برابر استعمار و استثمار و استحمار ستمکار مى‏ایستند.

انواع سه‏گانه ستم، سردمدارانى دارد. اینان قبلًا بوده‏اند و اکنون نیز هستند. اما سرانجام ستم در برابر اکثریت شکست مى‏خورد و ستمکار نیز در هم مى‏شکند. سپس ستمکار جامه نو بر تن مى‏کند؛ جامه انبیا و لباس دین. به دعوت جدیدى فرا مى‏خواند و شعار دفاع از مصلحت مردم را سر مى‏دهد. اعلام مى‏کند که در کنار مستضعفین است. مستضعفین مى‏بینند ستم از درون خودشان پا گرفته است؛ غصب و استبداد و استعمار و استثمار و استحمار از دورن خودشان است. در این هنگام نبردى دیگر آغاز مى‏شود. بدین گونه این نبرد از ازل تا ابد پاینده است.

این نبرد براى چیست؟ این سنّت خداوند است. این نبرد همیشگى براى این است که آدمى بتواند با اراده کامل خود، از میان خیر و شر، یکى را انتخاب کند و این گونه است که‏ سلسله پاینده ستیز میان ستمکار و ستمدیده کامل مى‏گردد. در این روند بود که نبرد آغاز شد: از آدم، برگزیده خدا و نوح، پیامبر خدا و عیسى، روح خدا و موسى، همسخن خدا و تا محمّد، محبوب خدا و على، ولى خدا.

از این رو، واقعه کربلا، نبردى منفک و پدیده‏اى یگانه در تاریخ انسان نیست، البته حلقه‏اى ویژه است و به طور طبیعى با دیگر حلقه‏هاى تاریخ نبرد، تفاوت دارد و همچنان که این حلقه با گذشته پیوند دارد، با آینده نیز در پیوند است.

ما با این یادکردها و عزادارى‏ها و برپایى مجالس سوگ، مى‏کوشیم تا این واقعه را همچون رویدادى تازه تجربه کنیم. پدران و نیاکان و رهبران و علماى ما نیز چنین کرده‏اند. به سخنان امام حسین گوش فرا مى دهیم:

 «ألا ترون أن الحق لایعمل به و الباطل لایتناهى عنه»  (آیا نمى‏بینید به حق عمل و از باطل دورى نمى‏شود.)

این سخن در گوش عزاداران طنین مى‏افکند، و انسان را وا مى‏دارد تا هوشیار باشد که امروز چه باید بکند؟ تا وقتى که نبرد ادامه دارد و دو جبهه از هم متمایز است، و تا هنگامى که دو جبهه رهبران و پیروان خود را دارد، ما باید ببنیم آیا در جاى خود ایستاده ایم؟ در کدام جبهه هستیم؟

سخنان و شعارها روشن‏اند. وقتى که انسان معاصر درمى‏یابد که نبرد امام حسین با گذشته و آینده پیوند دارد، درنگ مى‏کند، و در برابر دو جبهه مى‏ایستد تا صف خود را انتخاب کند. اگر بخواهیم هر دو جبهه را بشناسیم، باید بدانیم هر کدام ویژگى‏هاى خودش را دارد. زیاد دقت نمى‏خواهد. ویژگى‏ها روشن است. آیا کسى هست که شک کند اسرائیل ظالم است؟ اسرائیل فلسطین را اشغال و مردم را آواره و بى‏گناهان را نابود کرده است. به بهانه حمایت از خود، اشغال را ادامه مى‏دهد و فکر جهانى را با استعمار و استثمار و استحمار به بیراهه برده است.

بنابراین، ما مستضعف هستیم. اسرائیل در جبهه یزید است؛ جبهه باطل، جبهه ستم‏پیشگان، و ما در جبهه مستضعفین هستیم؛ جبهه حسین. ما چه باید بکنیم؟ سیره حسین را مى‏خوانیم و مى‏بینیم که حسین با خاندان و یاران و فرزندان و با همه هستى و مردان و زنان خود به آوردگاه مى‏رود. کسانى هم که با حسین از مدینه خارج نشدند، با اجبارى از جانب حسین مواجه نشده بودند، چرا که امام حسین براى آنان چنین نوشت:

 «ألا وأن من خرج معى، یقتل و من لم یخرج، لن‏یبلغ النصر.»

 (بدانید آن که با من از مدینه خارج شود، کشته خواهد شد و آن کس که بماند به پیروزى نخواهد رسید.)

او مى‏خواهد همه دوستداران و عزیزان خود را به همراه ببرد، اما به کجا؟ به محراب شهادت. او مى‏داند که همگى به سوى شهادت گام بر مى‏دارند و همین طور هم بود. سخنان امام حسین و على‏اکبر را وقتى که على‏اکبر به خیمه‏ها بازگشت و آب خواست، مى‏خواندم. مضمون سخن امام حسین این بود که آبى در کار نیست، اما به على‏اکبر مى‏گوید: «امیدوارم که از دست جدّت سیراب شوى.» آیا على اکبر در این دنیا سیراب مى‏شود؟ جدّش کجا به او آب مى‏دهد؟ حسین شهادت و مرگ را براى فرزندش آرزو مى‏کند. مى‏گوید: بفرما، بجنگ و بمیر. این معناى سیراب شدن از دست جدت است. دیگران از او اجازه مى‏خواهند و او به آنان اجازه مى‏دهد، و همین گونه یکى پس از دیگرى، همه آنان را تقدیم کرد. در مقتل ماجرا را شنیده‏اید. جزئیات این کارزار به حقیقت بسیار نزدیک است. مردمى بودند که گمراه شدند و طمع ورزیدند. به آنان اندکى پول دادند یا اینکه یک مشت خرماى خشک گرفتند و براى قتل حسین‏ آمدند. روایات و سیره‏ها متفاوت است، برخى گفته‏اند که سى هزار نفر یا بیشتر امام حسین را محاصره کرده بودند ... آنان مى‏دیدند که پس از کشتن امام حسین ع به درون خیمه‏ها مى‏روند و لباس‏ها و زیور آلات و گوشواره‏ها را بى‏رحمانه به غارت مى‏برند. آرى، روشن شد که چه کردند. در مقتل خوانده‏اید که با شمشیرها و نیزه‏ها و هر وسیله‏اى که در دسترسشان بود، حمله کردند. ما روایت این رخدادها را در ایام عاشورا مى‏خوانیم. هدف چیست؟ مى خواهیم عاشورا را در جایگاه درست تاریخى خود قرار دهیم، زیرا که این واقعه در سلسله حلقه‏هاى متصل به هم جاى دارد. نبرد حق و باطل با حسین به اوج خود مى‏رسد، اما این نبرد همچنان ادامه دارد. پیش از امام حسین بود و پس از او هم خواهد بود. چرا حلقه امام حسین متفاوت و ویژه است؟ زیرا فداکارى امام حسین، فداکارى بزرگى بود. او همه چیز را براى خدا تقدیم کرد:

 «إن کان دین محمد لم یستقم‏إلا بقتلى، فیا سیوف خذینى.»

 (اگر دین محمد پا بر جا نمى‏ماند مگر با مرگ من، پس اى شمشیرها مرا در یابید.)

او همه چیز را تقدیم کرد. اگر این واقعه را به سلسله تاریخى و سرمدى نبرد میان حق و باطل پیوند دهیم، خود را در این جبهه نبرد قرار داده‏ایم.

امروز این نبرد میان فلسطینى‏ها و اسرائیل است. این مسئله، نخست، تکلیف فلسطینى‏هاست و اگر آنان این کار را انجام ندهند، بر ما واجب عینى است که به پا خیزیم و این کار را به انجام رسانیم. درست است، اسرائیل نیرومند است، اما یزید نیز قدرت داشت. اسرائیل مى‏کشد، مى‏سوزاند و قتل عام مى‏کند. آنچه را انجام مى‏دهد، بر صفحه‏هاى تلویزیون مى‏بینم. به یاد مى‏آوریم که مسلم‏بن‏عقیل نیز در کاخ به قتل رسید، سرش را از تن جدا کردند، و جسدش را از بلندى افکندند. پس اسرائیل در صف یزید است. همه ابعاد واقعه کربلا هم اکنون نیز وجود دارد. حسین بازنگشت و نگفت که آنان ظالم‏اند و به مرد و زن و مرده رحم نمى‏کنند. نگفت که آنان پس از کشتنم، سینه‏ام را پاره پاره مى‏کنند. پس، بر ماست که در راه حق گام برداریم. چه سودى دارد که خوار بمانیم؟ او که پیشواست باید این همه را تحمل کند.

بنابراین، نبرد ما با اسرائیل، ادامه نبرد امام حسین است. آنان درباره حسین مى‏گفتند:

 «خرج عن حده فقتل بسیف جده»

 (او از حد و حدود خود تجاوز کرد و با شمشیر جدش کشته شد.)

این حکمى بود که در محکمه براى امام حسین صادر کردند. مى‏گفتند: چرا عصیان مى‏کنى؟ چرا نمى‏گذارى مردم شادمان باشند؟ چرا نمى‏گذارى مردم نماز بگزارند و روزه بگیرند؟ حج بر جاى آورند و زکات بپردازند؟ اى حسین! چرا این کار را مى‏کنى؟ از این همه نبرد و درگیرى چه مى‏جویى؟

من آمده‏ام تا به شما هشدار دهم که اسرائیل هم همان حرف را مى‏زند: بیایید با هم زندگى کنیم، بیاید با هم زندگى مسالمت‏آمیز داشته باشیم! آیا این حرف‏ها از دولتى که بر اساس اشغال‏گرى و تعدى و طمع و زیاده‏خواهى برپاست، پذیرفتنى است؟ اسرائیل مى‏گوید: ما بالاتر از دیگر انسان‏ها هستیم. همه آدمیان باید تحت سلطه ما باشند. پس، این نبرد امام حسین در عصر ماست. ما چیزى را از سلسله نبرد حق و باطل جدا نمى‏کنیم؛ چنان که به حسین در نبردش با یزید مى‏گوییم: «

السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله.

  • ۹۵/۰۷/۳۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی