پاورقی / هشت سخنرانی امام موسی صدر در موضوع نهضت حسینی (3)
سخنرانى امام موسى صدر در جمع اعضاى ارشد جنبش امل
بسوی خط حسینی
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام على سیدنا محمد و على آله الطیبین الطاهرین، السلام علیک یا ابا عبدالله و على الارواح التى حلّت بفنائک، علیک منى سلام الله ابداً ما بقیت و بقى اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منى لزیارتکم، السلام على الحسین و على علىّ بن الحسین و على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین.
امروز که روز شهادت امام حسین (علیه السلام) است پیش از هر چیز باید با تمام وجود به حقیقت این مناسبت و اهداف و ابعاد این مناسبت توجه کنیم. این وظیفه پیش از هر شخص دیگرى بر ما واجب است، زیرا حسین پیش از هر کس دیگرى، متعلق به ماست. حسین متعلق به ما اهل مسجد و اهل نماز و شرکتکنندگان در نماز جمعه است. امام حسین علیه السلام هدف خود را از این سفر که به شهادت ایشان انجامید، بیان کرده است و لازم نیست ما درباره هدف مبارک او اجتهاد یا استنباط کنیم. هنگامى که از مدینه بیرون مىآمد یعنى هنگامى که این سفر منتهى به مرگ را آغاز کرد فرمود: «والله أنى ما خرجت أشراً ولا بطراً ولا ظالماً ولامفسداً أردت الإصلاح فى أمه جدى ما استطعت، أرید الأمر بالمعروف والنهى عن المنکر»؛ به خدا سوگند من از روى سرمستى و سرخوشى و یا براى ستمگرى و فسادانگیزى قیام نکردهام، بلکه مىخواهم در حد توان امت جدم را اصلاح کنم. مىخواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم.»
بنابراین، از اولین لحظات شروع قیام هدف روشن است. این قیام براى مطالبه خلافت و حکومت و یا براى فتنهانگیزى و آشوبطلبى در امت پیامبر نبود. دشمنى حسین (علیه السلام) با یزید و یاران یزید به خاطر دشمنىهاى دیرینه میان بنىامیه و بنىهاشم قبل از اسلام نبود، زیرا این مسایل پایان یافته بود و حد اقل این بود که از سوى پیامبر و فرزندان و اصحاب ایشان این دشمنى کنار گذاشته شده بود. بنابراین قیام امام حسین (علیه السلام) جز براى اصلاح و امر به معروف و نهى از منکر نبود. قیام او براى پاسدارى از دین خدا و برپایى نماز و دادن زکات و امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح در جامعه اسلامى- در حد توان- بود.
آخرین سخنى نیز که امام در پایان این سفر فرمود، یعنى هنگام شهادت و در لحظه دیدار با پروردگار، این بود: «إن کان دین محمد لم یستقم إلا بقتلى یا سیوف خذینى.»؛ «اگر دین محمد جز با کشته شدن من اصلاح نمىشود و راست نمىگردد، پس اى شمشیرها مرا دریابید.» این جمله در ابتداى این سفر نیز از او نقل شده است.
بنابراین، در هدف امام شکى نیست. این سفر دشوار و فداکارى بزرگى که هیچ فداکارى دیگرى شبیه آن نیست به خاطر دین بوده است. هر کس دین دارد حسین به خاطر او و خدمت به او و در راه او کشته شده است و از این رو او را «ثارالله» (خون خدا) مىنامند. معاذ الله خدا که خون ندارد، کشته نمىشود، ولى شهید به خاطر کسانى که به دین خدا ایمان دارند و در مسیر خدا حرکت مىکنند، شهید مىشود.
بنابراین، حسین (علیه السلام) شهید است براى هر انسان مؤمن و هر چه ایمان انسان بیشتر شود اختصاص حسین (علیه السلام) به او بیشتر مىشود. کسى که یک درجه از ایمان دارد، حسین یک درجه به او اختصاص دارد، و کسى که مثلا ده درجه از ایمان دارد، حسین نیز به اندازه ده درجه به او اختصاص دارد. وقتى من مىگویم: کسانى که نماز مىخوانند و به مسجد مىآیند و شعایر الهى را به پا مىکنند، حسین پیش از هر کسى اختصاص به آنان دارد، سخنى به گزاف نگفتهایم و مبالغه نکردهایم، زیرا شما با خواندن نماز و اجتماعات مذهبى و برپایى شعایر الهى ما همگى ادعا مىکنیم که مؤمن هستیم و به همان اندازه که ادعا مىکنیم، حسین متعلق به ماست، زیرا او براى ما و دین ما و خط ما و رفتار ما کشته شد. اندوهى که شما نسبت به حسین احساس مىکنید نشانه ایمان شماست و اگر احساس بىتفاوتى و بىاعتنایى کنید نشانه بىایمانى شماست. موضوع روشن است؟ از این رو امام (علیه السلام) تأکید مىکند که پیروان ما کسانى هستند که به خاطر اندوه ما اندوهگین و به خاطر شادى ما شاد مىشوند. ما در این روزها سخت احساس غم و اندوه مىکنیم، بیش از وقتى که عزیز یا دوست یا خویشاوندى را از دست داده باشیم. چرا اندوه بر حسین بیشتر است اى برادران؟
مبالغه نمىکنم و شعر هم نمىگویم، این حقیقت است. انسان وقتى دوست یا نزدیکى را از دست مىدهد ناراحت مىَشود. چرا؟ چون پشتیبان یا تکیهگاه یا عزت یا سرپرستى یا مال او را از دست داده است.
خدمات حسین به دین فراتر از هر خدمت دیگرى است. خدمت هیچ یک از برادر و پدر و خویشان و دوست و یاور من مانند خدمات حسین نیست. وقتى من براى پدرم اندوهگین مىشوم، باید براى حسین بیشتر اندوهگین شوم. پدر بودن حسین براى من فراتر از پدر بودن پدرم براى من است. بنابراین ما صبح و عصر و شب و همه وقت مجلس عزا به پا مىکنیم تا نشان دهیم اندوه ما بر حسین فراتر از هر اندوه دیگرى است. ما براى از دست دادن عزیزانمان یک یا دو بار یا یک هفته، چهل روز یا یک سال مراسم عزا مىگیریم، ولى براى حسین (علیه السلام) این مراسم هر سال و هر زمان در روز عاشورا و دهه اول محرم صبح و عصر و شب برگزار مىشود. این نشانه چیست؟ نشانه آن است که مىخواهیم افزون بر زبان با عمل خود نیز ثابت کنیم که ما عظمت این مصیبت و اندوه بسیار آن و تأثیر عمیق این شهادت را در دلهاى خود احساس مىکنیم. حسین (علیه السلام) پیش از انکه شهید دیگران باشد، شهید ما است. ما ناراحتیم چون چیزى که متعلق به ما بود از دست دادهایم. ما پدر و مادر و دوست و یاور و تکیهگاه و عزت و سرپرست و همه چیز خود را از دست دادهایم به ویژه آنکه احساس مىکنیم او به خاطر ما فداکارى کرد. یعنى چه براى ما فداکارى کرد؟
آیا مبالغه مىکنم؟ نه، مىگویم براى ما، بله. ممکن است کسى به خاطر حفظ مال شما کشته شود یا به خاطر حفظ عزت و آبروى شما کشته شود. ولى حسین به خاطر حفظ همه اینها براى من و شما کشته شد. این احساس اندوه عمیق ما در واقع احساس تقدیر عمیق است، ما احساس مىکنیم که مدیون حسین هستیم و نمىتوانیم این دِین خود را ادا کنیم و او خدمتى کرده و فضل و منتى بر ما دارد که هیچ چیز با آن برابرى نمىکند و ما توان جبران آن را نداریم.
با توجه به این مقدمه ما نخستین عزاداران و اندوهداران براى امام حسین (علیه السلام) هستیم و نخستین کسانى هستیم که قدردان فداکارىهاى اوییم. از این رو باید خدماتى انجام دهیم، نه به خاطر جبران و غرامت، چرا که او فداکارى نکرده تا چیزى در قبال آن از ما دریافت کند. خدمت ما به حسین تأکیدى است بر موفقیت و پیروزى او در جهاد. ما وقتى اهداف امام حسین (علیه السلام) را اجرا مىکنیم، در حقیقت بر پیروزى حسین (علیه السلام) مىافزاییم.
حسین به خاطر چه کشته شد؟ براى دین، پس هر چه دین ما بیشتر و عمیقتر شود، حسین بیشتر پیروز مىشود. اگر در جهان یک درجه از دین وجود داشته باشد حسین صد درجه پیروز شده است و اگر صد درجه از ایمان وجود داشته باشد حسین بسیار بیشتر موفق شده است. درست است؟
بنابراین ما اجتماعکنندگان در این مسجد مقدس و در این روز بزرگ، پیش از هر کس دیگر باید پیام عاشورا را درک کنیم. چرا گریه مىکنیم؟ چرا اندوهگینیم؟ باید بفهمیم وظیفه ما در برابر این مسأله چیست؟ این وظیفه باید نمود پیدا کند و با زبان و قلب ما تحقق یابد. باید در کارها و احساسات و زبان و نیت ما کاملا ظهور یابد، زیرا ما نخستین کسانى هستیم که از فداکارىهاى حسین قدردانى مىکنیم، به خاطر او اندوهگین مىشویم و براى تحقق اهداف او تلاش مىکنیم. وقتى به این فکر مىکنیم که حسین (علیه السلام) چیزى براى خود نگه نداشت، و از بذل مال و آبرو و خانواده و کودکان و دوستان و یاران خوددارى نکرد و همه چیز حتى جان خود را فدا کرد، درمىِیابیم که خدمات او برابر با همه خدمات است. فکر مىکنید حسین (علیه السلام) پسرش را دوست نداشت؟ آیا تنها من و شما فرزندانمان را دوست داریم؟ چطور فرزندش را دوست نداشت در حالى که بر سر پیکر بىجان على اکبر بدون هیچ گونه تعارفى آشکارا گفت: «على الدنیا بعدک العفا.»؛ «پس از تو دنیا هیچ ارزشى ندارد ...» آیا درک نمىکرد که پسرش جوان است و نمىخواهد کشته شود؟ وقتى بر سر جنازه عباس مىرسد، آیا حسین برادرش را دوست نداشت؟ آیا وجود این برادر و قدرت و تأثیر او در زندگى را درک نمىکرد؟ چقدر او براى این برادر زحمت کشیده بود و از این رو در رویارویى با مصیبت او گفت: «اکنون کمرم شکست»
بنابراین، امام حسین (علیه السلام) نیز برادران و فرزندانش را دوست داشت، زندگى را دوست داشت، آسایش را دوست داشت، همه نعمتهاى خداوند را در روى زمین دوست داشت ولى به خاطر من و شما از قربانى کردن هیچ یک از آنها فروگذار نکرد و هر آنچه داشت براى سعادت شما و سعادت من داد. وظیفه ما در برابر این خدمت چیست؟
اگر من یک ساعت از آسایش یا وقت خود را فدا کنم یا از برخى عادات خود دست بردارم یا واجبات را انجام دهم و گناهان را ترک کنم، آیا فکر مىکنید کار دشوارى انجام دادهام؟ هر چقدر هم این کارها دشوار باشد، حسین (علیه السلام) دشوارىها و سختىهاى بیشترى تحمل کرده است. کسى نگوید من به فلان گناه عادت کردهام، چگونه از من مىخواهید آن را ترک کنم؟ این کار دشواراست. این کار هر چقدر سخت باشد، حسین (علیه السلام) کارى بسیار سختتر از آن انجام داد. مىگویى سخت است که بخشى از وقت خود را مثلا به نماز یا حج یا اداى حقوق اختصاص دهم. مىگویم وضعیت حسین (علیه السلام) سختتر و دشوارتر از وضعیت تو بود ولى خوددارى نکرد.
«هَلْ جَزَاء الاحْسَانِ الا الاحْسَانُ»؛ «مگر پاداش احسان جز احسان است؟» (رحمن: 60) حسین به شما نیکى و خدمت کرد، آیا شما نمىخواهید با عملى ساختن اهداف حسین (علیه السلام) به خودتان نیکى کنید؟
بنابراین به همان اندازه که در این روزها احساس مصیبت و اندوه عمیق و نیز احساس قدردانى فراوان مىکنیم به همان اندازه باید بازنگرى جدیدى را در مورد زندگى و اوضاعمان آغاز کنیم و خط تازهاى براى رفتار و سلوکمان برگزینیم، باید تجسم حسینى بودن روى زمین باشیم. در این زمان چقدر ما نیازمند حسینى بودن هستیم. حسینى بودن یعنى اینکه انسان به اوج فداکارى و بخشش و وفادارى و خدمت برسد، بتواند بیشترین خدمت و عطا و بخشش را ارائه دهد، به بالاترین مرتبه عفو و گذشت برسد. فکر مىکنید وقتى عصبانى مىشوید، خیلى سخت است که از غرور و خودخواهى خود دست بردارید، درست است که این کار سخت است ولى آیا آنچه حسین انجام داد برایش سخت نبود؟
بنابراین، در سایه یاد حسین و در سالگرد شهادت حسین مىکوشیم تا دوباره زندگى خود را اصلاح و تنظیم کنیم.
برادران! ما به عنوان افراد، خانوادهها، شهر و امت، اوضاع داخلى و خارجىمان به هیچ شکل مطلوب نیست. هیچ یک از کمالات نفسانى در ما وجود ندارد و در برابر جهانیان نیز امتیاز و کمال نداریم. هیچ عزت و افتخارى نداریم. هیچ آرمانگرایى در اخلاق نداریم، هیچ آرمانگرایى در زندگى و برخورد با دیگران نداریم، آرمانى در تربیت فرزندان نداریم، اوضاع نامطلوبى داریم. نمىخواهم در این باره توضیح دهم. مسئول این وضعیت خود ما هستیم. «ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ»؛ «این پاداش اعمالى است که پیشاپیش به جاى آوردهاید وگرنه خداوند به بندگانش ستم روا نمىدارد.» (آل عمران: 182؛ انفال:: 51) خداوند متعال متعلق به هیچ فرد یا امت خاصى نیست. ما خود مسئول وضعیت خود هستیم و خود قادر به تغییر آن هستیم. این فرصت، یعنى ایام عاشوراى امام حسین (علیه السلام) فرصت خوبى براى تغییر همه اوضاع است. چرا؟ چون زیربنا و اساس و خطوط اصلى زندگى ما و راهى که در زندگى مىپیماییم اشتباه است، چون راه حسین نیست. از امروز و در پرتو نام و یاد حسین میتوانیم در راه حسین حرکت کنیم و در خط او گام برداریم و شهادت حسین (علیه السلام) را قدر بدانیم و بر مصیبت بزرگى که از حسین (علیه السلام) به ما رسیده است اندوهگین باشیم و این مصیبت را جبران کنیم.
چگونه مىتوانیم حسینى باشیم و در خط حسین حرکت کنیم؟ وقتى که فداکارى کنیم، خدمت کنیم، بکوشیم و از چیزى فروگذار نکنیم، وقتى که به تمام معنا از غرور و خودخواهى خود دست برداریم. ما تجربههایى را پیش چشم داریم. تجربه فلسطین را که در برابر دیدگانمان است، تصور کنید. دولتها و گروهها و ملتها و اسلحهها و ثروتها و میلیونها انسان نتوانستند کارى انجام دهند، ولى چند نفر فدایى از جان گذشته و جان بر کف توانستند این جماعت و کیان این کشور را تکان دهند. چطور تعدادى فدایى توانستند چنین کنند؟ تعداد آنان پانصد یا چهارصد نفر است. به طور دقیق کسى نمىداند همین قدر مىدانیم که تعدادشان کم است و گروهى اندک از مردم هستند.
اینها را مىگویم تا خود را کوچک و حقیر نشمارى، نگویى من در عرصه زندگى چه کارى مىتوانم انجام دهم؟ همه کار مىتوانى انجام دهى ولى به شرط آنکه این خودبینى را از خود دور کنى و در خط حسین (علیه السلام) باشى و بتوانى آنچه از تو مىخواهند، آنچه راه مبارزه از تو مىطلبد، آنچه چالشهاى زندگى اقتضا مىکند و هر آنچه نیاز است، تقدیم کنى.
ما اگر توانستیم از راحتى خود چشم بپوشیم و به کار و تلاش بپردازیم و اگر توانستیم از عادتهاى خود دست برداریم، مىتوانیم تعالى پیدا کنیم. اگر توانستیم کینههاى خود را کنار بگذاریم مىتوانیم به مرتبهاى بالاتر برسیم و با یکدیگر دوستى کنیم و برادر باشیم و دست یارى به هم بدهیم. اگر عادتهاى عمومى خود را کنار گذاشتیم یعنى از اینکه بگوییم این خواست مردم است و مُد و جریانها و موجهاى اجتماعى این چنین است، دست برداریم. آیا حسین (علیه السلام) بر خلاف جریان حرکت نکرد؟ آیا حسین (علیه السلام) در برابر ستمگران از بزرگ و کوچک و با همه اسلحهها و سپاهیان و افکار و آراء و خدمات و تبلیغات آنها نایستاد؟ او به تنهایى با این جریانها و جبههها مخالفت کرد و از بذل هیچ چیزى خوددارى نکرد و همه چیز را تقدیم کرد.
اگر مىخواهیم به خط حسین و هدف حسین برسیم و شکوه و عزت خود را بازیابیم و زندگى خود را احیا کنیم باید در راه حسین (علیه السلام) حرکت کنیم. اما اگر مىخواهى آسایش و ثروت و خوشبختى و خو دخواهى و ... خود را نگه دارى، در همان موقعیتى که هستى مىمانى و به اندازه سر سوزنى تغییر نمىکنى. تو از بیست سال پیش تا کنون همین بودهاى و از امروز تا بیست سال دیگر نیز همین خواهى بود تا اینکه بمیرى و همه بمیریم. اگر مىخواهى همان گونه که بودهاى باشى، هدفت را مشخص کردهاى و هدف کوچکى براى خود مشخص کردهاى و همچون سنگ در جا زدهاى و تغییر نکردهاى، ولى هر اندازه تلاش کنى بالاتر روى و تعالى یابى و پیشرفت کنى مىتوانى بخشى از خودبینى خود را کنار بگذارى.
بنابراین در امروز و در سایه نام و یاد حسین بزرگ مىتوانیم صفحه جدیدى از زندگى خود را ورق بزنیم. این نکته را به طور کوتاه به خود و شما مىگویم و اعلام مىکنم که ما در آستانه فصلى جدید از زندگى خود هستیم، در برابر فرصتى تازه از زندگى خود هستیم. مىتوانیم رویکرد و جهت خود را عوض کنیم و به همان سویى که حسین (علیه السلام) رفت برویم و به وضعیتى بهتر از آنچه امروز داریم برسیم، براى اینکه به این هدف برسیم باید با نام و یاد حسین (علیه السلام) زندگى کنیم، در مجالس عزادارى حضور یابیم، گوش کنیم، و به فکر فرو رویم و به خود آییم و غم و اندوه در رفتار و لباس و خانه و شبزندهدارى ما نمود پیدا کند و به این شکل با نام و یاد حسین (علیه السلام) زندگى کنیم. زیرا براى انسان سخت است که خود را تغییر دهد. ولى وقتى صحنههاى باعظمت کربلا را به یاد مىآورى و این مصیبتها و فداکارىها و خدمات را به یاد مىآورى به یکباره تکانى مىخورى و دگرگون مىشوى.
پیش از شما نیز جماعتى در مثل این روز دگرگون شدهاند. عبیدالله بن حر جعفى، آیا مردى عثمانى نبود؟ یعنى ادعاى خونخواهى خلیفه عثمان را از امام نداشت؟ او مردى گمراه بود ولى در چنین روزهایى یکباره از خط باطل به خط حق تغییر مسیر داد. چنین چیزى ممکن است.
برادران! این مسئله نیاز به بحث و گفتوگو و استدلال ندارد. در این فرصت مىتوانید برنامه و خط مشى جدید در پیش بگیرید و زندگى شخصى و عمومى خود را اصلاح کنید و براى امت و برادران و فرزندان خود عزت و سربلندى به ارمغان آورید. مىتوانید این وضع را تغییر دهید. شما مسجدیان و نمازگزاران و روزهداران و سجدهکنندگان و برپادارندگان شعایر الهى نسبت به دیگران مقدم هستید. شما شروع کنید. این، زندگى نیست برادران، بلکه مرگ تدریجى است. زندگى کردن با گرفتارى و خوارى و کینهتوزى و مصیبت و منتظر حرکت دیگران ماندن تا آنان سرنوشت او را تعیین کنند، این، زندگى نیست، مرگ است، و خدا و رسول او هرگز براى ما چنین نخواستهاند و ما باید نخستین کسانى باشیم که تلاش مىکنیم و تغییر مىدهیم و آغاز مىکنیم، زیرا ما به همان اندازه که دین داریم، به همان اندازه متعلق به حسین هستیم و به همان اندازه و بیش ازدیگران حسین به ما تعلق دارد.
پس بیایید از همین روزهاى مبارک آغاز کنیم، بىگمان خداوند سبحان نیز از ما دستگیرى خواهد کرد و به ما توفیق خواهد داد و ما را از یاران حسین (علیه السلام) قرار خواهد داد. والسلام علیکم.
- ۹۵/۰۷/۱۶