مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشداء علی الکفار» ثبت شده است

98/03/08 گزیده بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها

استادان دانشگاه دارای نقشی بی نظیر و یا کم نظیر و نیازمند مراقبتی دقیق تر از این نقش

کار بزرگی بر دوش استادان دانشگاه‌ها و اعضای هیئت عملی دانشگاه‌ها است که حقیقتاً با کمتر شأنی و جایگاهی در کشور قابل مقایسه است. اگر با دقّت به جایگاه استاد دانشگاه و تربیت‌کننده‌ی دانشجو و جوان توجّه بشود، براحتی قابل قبول است که این جایگاه حقّاً و انصافاً یک جایگاه کم‌نظیری است؛ حالا نمیگوییم منحصر به فرد امّا واقعاً کم‌نظیر است. و همین جایگاه حسّاس موجب این است، یعنی اقتضا میکند که هم خود اساتید محترم، هم دستگاه‌های مدیریّت آموزش عالی در این زمینه با دقّت بیشتر، با مراقبت بیشتر حرکت کنند و اقدام کنند و تصمیم بگیرند.

طرح 2040 و زیر سؤال بردن پیشرفتهای علمی کشور

خب، پیشرفتهای دانشگاهی به معنای واقعی کلمه چشمگیر است؛ این را نبایستی مورد غفلت قرار داد. اینکه من تأکید میکنم روی این قضیّه، به خاطر جریانی است که راه افتاده، نه فقط در ایران [بلکه] در دنیا، برای کوچک کردن، سبک کردن‌ و بی‌ارزش نشان دادن حرکت عظیم علمی کشور؛ الان در دنیا دارد روی این کار میشود؛ پول خرج میکنند، برنامه‌ریزی میکنند؛ یک نمونه‌اش این برنامه‌ی ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد است[1] -که لابد شماها مطّلعید یا مطّلع میشوید- درباره‌ی ایران در ۲۰۴۰، [سال] ۲۰۴۰ و زیر سؤال بردن پیشرفتهای علمی کشور و کارهای مهمّ دانشگاهی کشور؛ که در اینجا هم کسانی هستند که با آنها هم‌صدایی میکنند، برای گُل زدن آنها بهشان پاس میدهند؛ اینجا هم از این کارها انجام میگیرد.

پیشرفتهای علمی کشور و انکار آن حرکتی مرکب از خباثت و خیانت

بنده اصرار دارم تأکید کنم که به هیچ وجه این حرکت مرکّب از خباثت و خیانت، درست نیست؛ دانشگاه به معنای واقعی کلمه پیشرفتهای زیادی داشته، کار بزرگی شده در کشور. حالا اگر بخواهیم با دانشگاه قبل از انقلاب مقایسه کنیم که اصلاً زمین تا آسمان فاصله است؛ دانشگاه پیش از انقلاب، دانشگاه بود منتها ضعیف، بی‌اثر در مسائل دنیا، در حوزه‌ی علم در بین‌الملل و بی‌ نام و نشان، محتاج و وابسته‌ی به دیگران -که [برای] خدمات آموزشی و علمی بایستی خیلی اوقات از خارجی‌ها، از غربی‌ها استفاده میشد‌- آنکه اصلاً قابل ذکر نیست؛ لکن حتّی دانشگاه امروز با دانشگاه ۲۰ سال قبل و ۲۵ سال قبل و ۳۰ سال قبل هم تفاوتهای چشمگیری دارد؛ امروز دانشگاه به معنای واقعی کلمه پیشرفت کرده. به اذعان مراکز رتبه‌بندی بین‌المللی جهانی، تعداد زیاد و قابل توجّهی از دانشگاه‌های ما جزو دانشگاه‌های برجسته‌ی دنیا محسوب میشوند. ما امروز چهارده میلیون دانش‌آموخته‌ی دانشگاه‌ها داریم در کشور؛ چهارده میلیون رقم خیلی بالایی است! همین الان پنج درصد بلکه اندکی بیشتر از پنج درصدِ کلّ جمعیّت کشور، دانشجو داریم که در دانشگاه‌ها مشغول تحصیلند؛ رقم بالایی است.

اتهام کشور به نداشتن دانش بومی محصولات دفاعی و سکوت در موضوع غنی سازی اورانیوم و سلولهای بنیادی

حالا متّهم میکنند -نمیدانم حالا شما این خبرها را [دارید یا نه؛] لابد در جریان قرار میگیرید- هم محصولات علمی ما را، [هم تحصیل‌کردگان ما را]. مثلاً فلان مقاله‌نویس مزدبگیر سعودی برمیدارد راجع‌ به محصولات دفاعی پیشرفته‌ی ما که آدمهای عاقل دنیا را میترساند، مقاله مینویسد و میگوید اینها چیزی نیست، اینها مال دیگران است، مال ایران نیست، مال خودشان نیست! اصلاً نمی‌شناسند. حالا او که آن [جور میگوید]، آن مقاله‌نویس خارجی هم -آمریکایی یا اروپایی- به کمک افراد خائن ایرانی، متّهم میکند این قشر عظیم تحصیل‌کرده‌ی دانشگاه را، این مجموعه‌ی عظیم اساتید امروز دانشگاه را به کم‌عمقی و کم‌سوادی! اگر اینها کم‌عمقند، پس غنی‌سازی بیست درصدِ اورانیوم را چه کسی در این کشور درست کرد؟ پیشرفت در دانش نانو را چه کسی دارد در کشور دنبال میکند؟ پیشرفت در همین سلّول‌های بنیادی را که ایشان ذکر کردند، چه کسی دارد در کشور پیش میبرد؟ اینها همه، چشمها را خیره میکند؛ البتّه چشمهای آدمهای وارد و مطّلع و چیزفهم را. بنابراین دانشگاه بحمدالله کار بزرگی را انجام داده و حتّی همین کسانی هم که با ظاهر غیر سیاسی و باطن سیاسی راجع‌ به مسائل علمی کشور حرف میزنند، در خلال گزارششان ناگزیر اعتراف میکنند به پیشرفتهای علمی کشور. بنابراین این یک حقیقتی است که وجود دارد و ما بر اساس این حقیقت باید فکر کنیم، کار کنیم، برنامه‌ریزی کنیم.

پیدایش دانشگاه مهندسی برای وابسته نمودن کشور

مهندسی دانشگاه در کشور در آغاز پیدایشش، یک مهندسی برای وابسته ‌کردن کشور بود، نه برای استقلال کشور؛ اصلاً از اوّل این ‌جوری دانشگاه تولید شد؛ با همان منطق تقی‌زاده‌ای که «ایرانی باید سر تا پا غربی بشود»؛ دانشگاه با این نگاه، با این دید در کشور ایجاد شد. حالا همان دانشگاه است که دارد پرچم استقلال علمی و پیشرفت مستقلّ علمی را به اهتزاز درمی‌آورد؛ همان دانشگاه است. این خیلی حقیقت مهمّی است. خب، این حالا راجع ‌به اینکه دانشگاه بحمدالله از این جهت پیشرفت کرده.

پیشرفت دانشگاه با وجود مانع تراشی برای حضور نخبگان در کشور

البتّه این را هم عرض بکنم که این پیشرفت دانشگاه در این وضعی که توصیف کردیم، در حالی اتّفاق افتاده که مزاحمتهای زیادی هم وجود داشته، یعنی پیشرفت علمی و تربیت علمی جوانان دانشجو در بخشهای مختلف در حالی اتّفاق افتاده که مزاحمهایی هم وجود داشته؛ یعنی کسانی بوده‌اند در داخل دانشگاه خودمان -مثلاً بعضاً استادهایی دیده شده‌اند- که دانشجو را تشویق میکردند به اینکه درس خواندن را در اینجا ادامه ندهد و بگذارد برود؛ یا آن تحصیل‌کرده و دانش‌آموخته‌ی در خارج از کشور را که رفته درس خوانده، خودش را تقویت کرده، حالا آمده و مایل است در کشور بیاید بماند و خدمت کند و فایده بدهد به کشور، مقرّراتی و آدمهایی و مجریانی وجود داشته‌اند که با این آدم رفتاری کرده‌اند که از آمدن پشیمان شده. این مطالبی که عرض میکنم مواردی است که بنده مثالها و نمونه‌هایش را خودم می‌شناسم. جوان دانش‌آموخته‌ی برجسته‌ی نخبه در فلان کشور پیشرفته‌ی دنیا یا فلان دانشگاه‌ها تحصیل کرده، حالا برگشته؛ گاهی اوقات جوری با او رفتار میشود یا مقرّراتی جلوی پای او قرار میگیرد که واقعاً او را از برگشتن پشیمان میکند؛ در عین حال با این موانع است که دانشگاه ما بحمدالله این پیشرفتها را کرده.

معضل دانشگاه وجود مدرکهایی بدون عمق علمی و اما دارای ارزش بالای رسمی

یک مسئله، مسئله‌ی کیفیّت تحصیلی است که باید حتماً پیشرفت کند. این منافات ندارد با آن حرفی که گفتم «سطح ما از لحاظ کیفیّت علمی بالا است»؛ نه، الان در دانشگاه‌های ما مدرکهایی وجود دارد که نمیتواند حاکی از عمق علمی باشد، یعنی ارزش علمی بالایی ندارد امّا ارزش رسمی و مدیریّتی بالایی دارد؛ یعنی وقتی که این مدرک را کسی داشته باشد، از لحاظ رسمی، از لحاظ پیدا کردن کار و مانند اینها دارای ارزش است، در حالی که عمق علمی در این مدرک ملاحظه نشده و وجود ندارد.

لزوم درگیر شدن دانشگاه با مسائل جامعه مثل اسیبهای اجتماعی (اعتیاد و طلاق و حاشیه نشینی) و تشکیل جلساتی در این موضوع با حضور رهبری

دانشگاه علاوه بر وظیفه‌ای که نسبت به درون خود دارد، یک وظیفه‌ای هم درباره‌ی جامعه دارد. وظیفه‌ی درونی، همین تولید علم، پیشرفت علمی، تربیت علمی است؛ وظیفه‌ی بیرونی، اثرگذاری در مجموع جامعه است. دانشگاه نمیتواند از مسائل جامعه منفک و منزوی باشد. این یک نکته‌ی بسیار مهمّی است که بنده به اساتید محترم، برادران و خواهران عرض میکنم: سعی کنید دانشگاه را درگیر مسائل اجتماعی کنید؛ البتّه خواهم گفت که دستگاه‌های مختلف باید از دانشگاه کمک بخواهند، راهنمایی بخواهند، کار بخواهند و دانشگاه به آنها کمک کند، لکن آن، رابطه‌ی بین دستگاه‌ها و دانشگاه است، و این حرف که حالا میزنیم، رابطه‌ی بین مردم و دانشگاه‌ها است با مسائل جامعه.

مثلاً فرض کنید ما در مورد آسیب‌های اجتماعی جلسه تشکیل دادیم. الان شاید حدود دو سه سال است که هر چند وقت یک بار جلسات منظّمی تشکیل میشود که خود بنده شرکت میکنم، مسئولین اصلی کشور هم شرکت میکنند، درباره‌ی آسیب‌های اجتماعی مثل اعتیاد، مثل طلاق، مثل حاشیه‌نشینی و از این قبیل در این جلسات بحث میشود، تصمیم‌گیری میشود، کارهای خوبی هم انجام گرفته، پیشرفتهای خوبی هم شده؛ اینها مسائل جامعه‌ی ما است. دانشگاه چه نقشی در این مسائل ایفا میکند؟

جریان منحرف روشنفکری بخاطر منزوی بودن دانشگاه از مسائل جامعه

دانشگاه‌ها و بخصوص اساتید باید با [مسائل] مردم [ارتباط داشته باشند؛] راهش چیست؟ چه جوری اساتید میتوانند با مسائل جامعه ارتباط برقرار کنند؟ این موضوعی است که هیچ لزومی ندارد کسی از خارج دانشگاه این را معیّن بکند یا بنده مثلاً یک نکته‌ای در این زمینه بگویم؛ این، کار خود دانشگاه است. در خود دانشگاه، اساتید، مجموعه‌ها، گروه‌های علمی، جوامع علمی دانشگاهی بنشینند فکر کنند، ببینند نوع ارتباط اساتید با مسائل جامعه، با مشکلات جامعه چگونه باید باشد، راهش چیست. اگر این [طور] نشد و اساتید از جامعه منزوی شدند، آن وقت این خواسته که دانشگاه بتواند مشکلات جامعه را حل کند، دست‌نیافتنی خواهد شد. اساتید نباید از جامعه منزوی باشند؛ [مثل] همان بلائی که بر سر روشنفکریِ کشور ما آمد. جامعه‌ی روشنفکر ما از اوّل که تشکیل شد، به قول خودشان در برج عاج نشستند، با مردم مخلوط نشدند، با مردم همراه نشدند، خودشان هم این را اعتراف کردند، این را خودشان هم گفتند. من چند سال پیش در دانشگاه در بین دانشجوها این را گفتم که در آن نمایشنامه‌ای که آن شخص نوشته بود -آی باکلاه، آی بی‌کلاه- یک آقایی روی ایوان هست که قضایا را میبیند، مسائل را مشاهده میکند امّا هیچ اقدامی از او دیده نمیشود، مطلقاً؛ این روشنفکر است. روشنفکر غربیِ از غرب منشأ گرفته، وضعش این است، شأنش این است، شأنش همان آقای روی ایوان در ‌آن نمایشنامه است که هیچ اقدامی نمیکند، هیچ کاری انجام نمیدهد، فقط میبیند؛ خوب میبیند، مسائل را میتواند بفهمد، بشناسد امّا خطر نمیکند، وارد نمیشود، برای خودش مشکل و دردسر درست نمیکند، و فقط گاهی یک کلمه حرفی میزند. در انقلاب هم این دیده شد؛ در انقلاب اسلامی، در این حرکت عظیم مردمی، مردم در صفوف مقدّم بودند، روشنفکرها بعضاً از عقب می‌آمدند، بعضی‌ها هم اصلاً نیامدند، تا آخر هم نیامدند. نباید کاری کنیم که سرنوشت اساتید دانشگاه و مجموعه‌ی بزرگ باارزش دانشگاهی یک چنین سرنوشتی بشود؛ یعنی از مردم جدا بشوند، به مردم بی‌اعتنا بشوند، از مسائل مردم بی‌خبر بمانند.

تلاش جریان یآس افرین در دانشگاه بخاطر جلوگیری از پیشرفت های علمی موجب نگرانی قدرتهای سلطه‌گر

خب حالا من چند نکته‌ را یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم راجع به مسائل دانشگاه. یک نکته این است که یک شرط اساسی برای پیشرفت عبارت است از امید. امروز یک جریانی در داخل کشور و خارج کشور وجود دارد برای دمیدن روح یأس به جای دمیدن روح امید -که در اوّلِ صحبت اشاره کردم که در خارج می‌نشینند، راجع به مسائل ایران بحث میکنند، و استنتاجشان با تحلیل‌های مغرضانه و خبرهای بعضاً دروغ -یعنی خبرهای خلاف واقع- این است که در ایران حرکت علمی پیشرفتی ندارد و امیدی هم به پیشرفت آن نیست- یأس‌آفرینی. خب موفّقیّتها را طبعاً نادیده میگیرند و این روی دانشجو اثر میگذارد؛ این جریانِ یأس‌آفرین در ذهن دانشجو اثر میگذارد؛ وقتی او مأیوس شد، کار نمیکند. اگر چنانچه نخبه‌ای باشد -حالا تعداد اندکی این‌ جور هستند- و توانایی داشته باشد، امکانات داشته باشد، میگذارد میرود خارج، به عقبش هم نگاه نمیکند. ولیکن اکثر، این امکانات را ندارند؛ [لذا] مأیوس میشوند و دنبال یک مدرک دارای ارزش رسمی ولو بدون محتوای علمی می‌افتند برای اینکه یک شغلی پیدا کنند و یک کاری پیدا کنند؛ پیشرفت علمی پیش نمی‌آید. یأس این [جور] است؛ روی دانشجو اثر میگذارد، روی استادها کمتر اثر میگذارد امّا بعضاً دیده شده که روی استاد هم اثر بگذارد؛ یعنی این تبلیغات، استاد را که در واقع در وسط میدان دانشگاه ایستاده و میان‌دار مسائل دانشگاه است، از پیشرفت علمیِ دانشگاه مأیوس میکند؛ یأس‌آفرینی خطر بسیار بزرگی است. این را دیگرانی که [بیان] میکنند -خارجی‌ها- با حساب و کتاب میکنند؛ ببینید، مقاله نوشته‌اند و در مقاله تصریح کرده‌اند که پیشرفت علمیِ ایران مایه‌ی نگرانی است؛ این را صریحاً نوشتند: «پیشرفت علمیِ ایران مایه‌ی نگرانی است»؛ مایه‌ی نگرانیِ کیست؟ معلوم است؛ قدرتهای استعمارگر، قدرتهای متجاوز و سلطه‌گر که حیاتشان به سلطه‌ی بر ضعفا است، نمیتوانند ببینند که یک کشوری در یک موقعیّت حسّاسی مثل موقعیّت کشور ما، خودش را از ضعف نجات بدهد و به قوّت و قدرت برسد؛ مایه‌ی نگرانیِ آنها است. اینها خیلی راحت موفّقیّتها و پیشرفتها را ندیده میگیرند و بعضی [افراد] هم واقعاً فراموش میکنند. من از آن کسانی که یا آن استادی که به ما خبر میرسد، گزارش میرسد که مثلاً سر کلاس یا در برخورد با مجموعه‌ی دانشجویی یأس‌ْآور حرف میزند، واقعاً تعجّب میکنم که چطور اینها موفّقیّتهای کشور را ندیده میگیرند! این پیشرفت عظیم علمی، این حرکت علمی‌ای که بخصوص در دو دهه‌ی اخیر -در حدود هفده هجده سال اخیر، از اوایل دهه‌ی ۸۰- در کشور به وجود آمده و سهم ایران را در تولید علم در دنیا چقدر بالا برده، و توانایی‌های عملی را جلوی چشم همه قرار داده، می‌بینند، در عین حال آن دمدمه(فریب) و وسوسه‌ی یأس‌آفرین در آنها اثر میگذارد! [این] مایه‌ی تعجّب است.

لزوم برنامه ریزی برای گشت و گذارهای علمی برای استد و دانشجو جهت مشاهده پیشرفتهای علمی

جوری برنامه‌ریزی بشود که موفّقیّتهای عظیم علمی دانشگاه‌ها در معرض دید قرار بگیرد، همه ببینند؛ این گشت و گذار علمی برای استاد و برای دانشجو یک برنامه‌ای باشد که اصلاً در بخشهای مختلف، گشت و گذار علمی کنند؛ پیشرفتهای علمی را بروند ببینند، مشاهده کنند. فرض کنید مثل نمایشگاه کالاهای فلان صنعت که میگذارند، همه میروند می‌بینند آشنا میشوند، پیشرفتهای علمی را معرّفی کنند تا همه ببینند، و مشخّص کنند که از کِی این اتّفاق افتاده؛ در چه سالهایی، در چه مدّتی این پیشرفتها اتّفاق افتاده است تا امید به وجود بیاید. بنده روی مسئله‌ی امید تکیه میکنم. خواهش من این است که برادران عزیز، خواهران عزیز، اساتید معظّم و مکرّم، این را در کلاسهای درس، در مواجهه‌ی با دانشجویان حتماً در نظر داشته باشید و کاری کنید تا این جوان امیدوار بشود. دشمن میخواهد یأس ایجاد کند؛ یک جریانی هم متأسّفانه در داخل کمک میکند به دشمن -این هست دیگر، وجود دارد- شما در مقابل این جریان خائن و خبیث بِایستید و ایجاد امید کنید.

علم نافع در ارتباط یافتن دانشگاه با دستگاه های دولتی توسط معاونت علمی و پیدا نمودن راهی برای حل مشکلاتی مثل: بهره وری، اسراف در انرژی، اقتصاد نفتی، اقتصاد دولتی، نظام مالیاتی، نظام بودجه ریزی، شکستن تحریم

ما راجع به «علم نافع» زیاد صحبت کرده‌ایم؛ در دیدارهای مختلف دانشگاهی، دانشجویی و مانند اینها بحث کرده‌ایم راجع به آن. گفتیم «علم نافع» هم یعنی علمی که مسائل کشور را حل میکند؛ حلّ مسائل کشور، علمِ نافع است. یعنی با مسائل گوناگونی که در کشور وجود دارد، مواجهه‌ی علمی بشود؛ فقط هم مسئله‌ی ما، مسئله‌ی صنعت نیست. بله، ارتباط صنعت و دانشگاه یک نقطه‌ی خاص و مهمّی بود که ما خیلی [وقت] پیش روی آن تکیه کردیم -که من با رئیس‌جمهور وقت (دولت نهم) صحبت کردم و این معاونت علمی اساساً از آن وقت به وجود آمد که بین صنعت و دانشگاه یک ارتباط علمی برقرار بشود- این مربوط به صنعت بود، لکن مخصوص صنعت نیست. در بخشهای مختلف و گوناگون، ما نقاط کور داریم؛ حالا مثلاً در مسائل اقتصادی، بیماری‌های مُزمنی داریم؛ مِن ‌باب مثال، «پایین‌ بودن بهره‌وری». یکی از مشکلات اقتصادی ما پایین‌ بودن بهره‌وری فعّالیّتها است؛ خب این، راه [حلّ] علمی دارد، روی این باید کار علمی بشود، راه حلّ علمی دارد. فرض بفرمایید «اسراف در مصرف انرژی» -که شدّت مصرف انرژی ما چند برابر دنیا است- خسارت بسیار بزرگ و فراوانی است؛ این راه حل دارد. این را البتّه بنده چند سال پیش در سخنرانی گفته‌ام(۱۳۹۰/۱/۱) امّا این جوری نیست که با گفتن و مثل یک نصیحت، قضیّه حل بشود؛ نه، [برای] این باید راه حلّ علمی پیدا بشود و مشخّص بشود؛ اینجا و [در مسائلی] از این قبیل بایست از دانشگاه استفاده بشود.

یا فرض بفرمایید که همین مسئله‌ی وابستگی اقتصاد ما به نفت و نفتی ‌بودنِ اقتصاد، دولتی‌ بودنِ اقتصاد، مشکلات نظام مالیاتی، مشکلات نظام بودجه‌ریزی، همه‌ی اینها مشکلات است؛ و در همه‌ی اینها ارتباط بین دستگاه‌های دولتی و دانشگاه یک امر لازمی است. [مثلاً] طرحهای شکستن تحریم. ما اوّلین کشوری در دنیا نیستیم که تحریم میشویم؛ کشورهای زیادی [بوده‌اند]؛ تحریم راه حل دارد؛ طرحهایی وجود دارد؛ در مواجهه‌ی با تحریم راه حلّ علمی وجود دارد؛ باید این راه حل را جُست؛ جستجو کرد، پیدا کرد و به مسئولین ارائه کرد. یا استفاده‌ی مطلوب از تحریم؛ چون تحریم یک رنجی، مشکلاتی دارد امّا یک منافع و فوایدی هم دارد که ما را وادار میکند به اینکه به توانایی‌های درونی خودمان مراجعه کنیم. پس بنابراین اینها کارهایی است که میشود انجام داد. یا همین «رونق تولید» که ما امسال به عنوان شعار سال مطرح کردیم، خب راهکار علمی دارد؛ اینها بایستی در دانشگاه بررسی بشود. برای این کار اراده‌ی محکم لازم است.

وظیفه دانشگاه در علم نافع در دو بستر علوم کاربردی و علوم پایه

باید واقعاً برای ورود اساتید دانشگاه و محقّقین و علما و فضلای دانشگاهی در این مسائل، راهکار پیدا بشود؛ یعنی ساز و کاری باید پیدا بشود که چگونه وارد بشوند؛ این هم کار خود دانشگاه است. مثلاً در مورد صنعت یکی از پیشنهادها این است که فرصت مطالعاتی بدهند برای اساتید در یک مرکز صنعتی، که استاد ذی‌ربط برود در این مرکز صنعتی و از نزدیک با مسئله‌ی صنعت آشنا بشود، مشکلات را ببیند. حالا ما ظاهراً چند هفته‌ی قبل بود،( ۱۳۹۸/۲/۲۴) صحبت کردیم که دستگاه‌های مختلف، نیازهای علمی خودشان را فهرست کنند؛ خوشبختانه وزارت صنعت فهرست کرد، ارائه کرد، در رسانه‌ی ملّی هم ارائه شد. خیلی خب، حالا الان وزارت صنعت میگوید من این معضلات را دارم، این اشکالات را دارم، این نیازها را دارم؛ دانشگاه باید وارد بشود؛ شما هم عرضه کنید؛ وزارت علوم با یک مدیریّت درست این قضیّه را جمع و جور کند و مشخّص کند که در قبال این درخواستِ کمکِ وزارت صنعت، دانشگاه چه کار میتواند بکند؛ هم برای صنعت مفید است، هم برای دانشگاه مفید است. به هر حال، این علمِ نافع است که عرض کردیم نیازهای کشور و نقاط کور بخشهای مختلف، چه صنعتی، چه اقتصادی، چه کشاورزی، چه بخشهای گوناگون مدیریّتی و امثال اینها، به وسیله‌ی تحقیقات دانشگاهی و مقالات دانشگاهی روشن بشود؛ این کمک [میکند]. این، علم نافع و کاربردی است. خب این را گفته‌ایم، الان هم عرض میکنیم، تکرار هم میکنیم، روی آن هم اصرار میکنیم، منتها در کنار این بایستی به تحقیقات عمیق و بلندمدّت هم توجّه کرد. کارهای مهمّی وجود دارد که سود نقد ندارد، دستاورد نزدیک ندارد، امّا جادّه و بستر پیشرفت علمی کشور است؛ یعنی بایستی به دانشمند این فرصت را داد، این اجازه را داد که بلندپروازی کند؛ در مسائل علمی، تحقیقات عمیق و بنیانی برایش مطرح باشد و آنها را دنبال بکند. بنابراین دو جریان وجود دارد، یعنی علم نافع که ما میگوییم، صرفاً دانشی نیست که جنبه‌ی کاربردیِ نقد دارد بلکه یکی‌اش این است؛ یک جریان هم کارهای مهم و اساسی است.

کم کردن بودجه علم (علوم پایه) و فرهنگ اولین اولویت دولتها در برخورد با مشکلات بودجه ای

در همین زمینه، من به مسئله‌ی پرداختن به علوم پایه اشاره میکنم که قبلاً هم یک وقتی، یکی دو بار در صحبت با دانشگاهی‌ها مطرح کرده‌ام.( ۱۳۹۷/۳/۲۰) بحث علوم پایه خیلی مهم است منتها چون دستاوردِ نقدِ حاضر و آماده‌ای برایش وجود ندارد، گرایش به آن در بین دانشجوها و کسانی که رشته انتخاب میکنند، کم است. باید ترتیبی داده بشود که گرایش به این دانشهای علوم پایه یک گرایش بهتری، و گرم‌تری از سوی دانشجویان باشد. و علوم پایه، هم نیاز دارد به سرمایه‌گذاری دولت -چون متأسّفانه دولتها هم وقتی مشکل مالی پیدا میکنند، جزو اوّلین جاهایی که در بودجه حذف میشود، عبارت است از همین بخش علم و فرهنگ و مانند اینها؛ اینها هیچ مشکلی، دردسری ندارد؛ اوّل بودجه‌ی اینها را [قطع میکنند]؛ آمدند به من گفتند که بودجه‌ی بخشهای علمی را امسال پنجاه درصد کم کرده‌اند؛ خب یعنی پنجاه درصد از فعّالیّت‌ علمی کشور بایستی متوقّف بشود- دولت باید کمک بکند، هم خود صاحب‌نظران و دانشمندان باید کمک کنند، هم آموزش و پرورش در این زمینه وظیفه دارد؛ هدایت تحصیلی باید انجام بگیرد از طرف آموزش و پرورش؛ جوری این جوان را حرکت بدهند و هدایت تحصیلی بکنند که به سمت علوم پایه و مانند اینها حرکت بکند.

لزوم سرمایه گذاری در علوم پایه و کشف بیشتر حقائق عالم

ما در علوم پایه باید سرمایه‌گذاری مستمر بکنیم و حرکتمان حرکت پیش‌دستانه باشد؛ یعنی سعی کنیم به استقبال حقایق کشف‌‌نشده‌ی عالم برویم. حقایق بسیاری در عالم وجود دارد که کشف نشده، کما ‌اینکه صد سال پیش خیلی از حقایقی که امروز کشف شده، کشف نشده بود؛ در طبیعت وجود داشت امّا کشف نشده بود. این جور نیست که فرض کنید که نیروی الکتریسیته تازه به وجود آمده [باشد]؛ از اوّلی که دنیا به وجود آمد، این بود، [لکن] کسانی همّت کردند، هوشمندی به خرج دادند و این را کشف کردند. ما دنبال حقایق کشف‌نشده‌ی عالم وجود باشیم؛ یکی از کارهای اساسی ما این است. پرداختن به علوم پایه و علوم بنیادی این خصوصیّت را دارد که جامعه‌ی علمی را میکشاند به سمت کشف حقایق کشف‌نشده؛ نه اینکه ما هم فقط صرفاً حول ‌و ‌حوش حقایقی که کشف شده است و حرکتهایی که دیگران انجام داده‌اند، حرکت بکنیم.

لزوم رتبه بندی دانشگاه ها با ملاکهایی بعضا متفاوت از ملاکهای بین المللی مثل جنبه های فرهنگی

یک نکته‌ی دیگر، مسئله‌ی ارزیابی و رتبه‌بندی دانشگاه‌ها است که این را ما قبلاً هم گفته‌ایم که مخاطب این حرف، دستگاه‌های مدیریّتی آموزش عالی هستند؛ یعنی وزارت علوم و وزارت بهداشت و شورای عالی انقلاب فرهنگی و دستگاه‌های گوناگون مدیریّتی، مخاطبِ این کارند. بایستی ما دانشگاه‌هایمان را، هم ارزیابی کنیم -البتّه ارزیابی‌های بین‌المللی وجود دارد و آن هم به جای خودش ایرادی ندارد لکن خیلی از ارزیابی‌های بین‌المللیِ دانشگاه‌ها ناظر به شرایط و امکانات و سنّت‌های بومی و داخلیِ ما نیست؛ یک چیزهایی را به عنوان مزیّت و امتیاز دخیل میکنند که ممکن است ما آنها را به عنوان امتیاز قبول نداشته باشیم- خودمان در داخل بایستی رده‌بندی کنیم، امتیازدهی کنیم، مزیّتهای دانشگاه‌ها را مشخّص بکنیم -البتّه یکی از این مزیّتها جنبه‌های فرهنگی است که بعد یک اشاره‌ای خواهم کرد- [تا رتبه‌شان] معلوم بشود و این، رقابت مثبت بین دانشگاه‌ها را شکل بدهد- [هم رتبه‌بندی و] هم ارزیابی کنیم؛ مثلاً فرض بفرمایید بگوییم کارِ این دانشگاه رتبه‌ی بالایی داشته، پیشرفت خوبی داشته، به دانشگاه‌ها نمره بدهیم؛ این از جمله‌ی کارهایی است که در مدیریّتهای آموزش عالی به نظر من لازم است انجام بگیرد و در ارتقاء کیفیّت و شکل‌گیریِ فضای رقابتی هم اثر میگذارد.

لزوم جریان سازی (نه امنیتی و انتظامی) تقابل با مشکلات فرهنگی دانشگاه و پاسخ به سؤالات فرهنگی دانشجویان توسط اساتید متدین انقلابی

اساتید انقلابی و متدیّن خوشبختانه در دانشگاه زیادند؛ جمع عظیمی از اساتید دانشگاه‌ ما اساتیدی هستند که به انقلاب از بُن دندان عقیده دارند، معتقدند، پایبندند و متدیّنند و مایلند پیشرفتهای انقلابی در همه‌ی زمینه‌ها همچنان ادامه و استمرار پیدا کند. به نظر من این مجموعه‌ی اساتید انقلابی بایستی همّت کنند تا در داخل دانشگاه جریان‌سازی کنند؛ این به نظرم خیلی مهم است. محیط دانشگاه به خاطر برخی از مشکلات فرهنگی، آن محیطی که مورد انتظار در نظام اسلامی و جمهوری اسلامی است، نیست؛ یعنی زیاد اتّفاق می‌افتد که یک جوانی با زمینه‌های مذهبی، با زمینه‌های انقلابی، با زمینه‌های فکریِ خوب وارد دانشگاه بشود و خالی از این زمینه‌ها یا بسیاری از این زمینه‌ها از دانشگاه خارج بشود؛ این وجود دارد، این میراث گذشته‌ی دانشگاه‌های ما است. ‌همان ‌طور که عرض کردم، مهندسیِ دانشگاه در کشور ما از اوّل برای این نبوده است که تدیّن و وابستگی به استقلال فکری و فرهنگی در آن شکل بگیرد [بلکه] ‌عکس این بوده؛ این تا حدود زیادی در دانشگاه‌های ما هنوز سریان و جریان دارد. شما اساتیدِ محترم متدیّن و انقلابی باید کاری کنید که جریان انقلابی و فکری و اسلامی در دانشگاه، جریان رایج بشود.

این [کار] احتیاج به این هم ندارد که حتماً با امکانات امنیّتی و انتظامی و غیره [باشد]؛ نخیر، این کار، کار انسانی،‌ کار اسلامی، کار فرهنگی است؛ جریان‌سازی است. خب، طبعاً دانشجوها سؤالاتی دارند؛ جوانند، این سؤالات را اساتید انقلابی پاسخ بدهند. هفته‌ی قبل(۱۳۹۸۳/۱) جمعی از دانشجوها اینجا بودند، تعدادی صحبت کردند، خب همینها سؤالات دانشجوها است، سؤالات دانشجوها از این قبیل است؛ این سؤالات باید پاسخ داده بشود. بهترین جا برای پاسخ دادن، محیط دانشگاه است، کلاس درس است؛ بهترین کس، شایسته‌ترین کس برای پاسخ‌گویی شما هستید؛ استاد دانشگاه‌. ذهن جوان را روشن کنید در زمینه‌های مختلف.

لزوم مبارزه با ارتجاع و التقاط و انحراف در دانشگاه و وجود جریانهای چپ مارکسیستی در دانشگاه و فروپاشی شوروی بخاطر سست بودن بنیاد غلط مارکسیسم و آمریکا سود برنده از آن

در دانشگاه، هم بایستی با ارتجاع مقابله کرد، هم با التقاط باید مبارزه کرد، هم با انحراف باید مقابله کرد؛ امروز در دانشگاه‌ها حتّی جریان چپ مارکسیستی هم به خودش جرئت میدهد [حرف بزند]؛ مارکسیستی که مظاهر اصلی و عمده‌ی آن، در زیر فشار واقعیّتها و حقایق عالم وجود فرو ریخت، از بین رفت -شوروی را آمریکا از بین نبرد، شوروی را ناحق بودنِ پایه‌های تفکّر مارکسیستی از بین برد؛ البتّه آمریکایی‌ها استفاده‌اش را بردند، غربی‌ها استفاده‌اش را کردند- با وجود اینکه این بنیانهای غلط فرو ریخته، از بین رفته، باز حالا هنوز یک عدّه‌ای شعارهای چپ مارکسیستی را میخواهند زنده کنند؛ البتّه خیلی هم جدّی نیستند. به نظر من این کسانی که این روزها راجع به مسائل گوناگون چپ و چپ مارکسیستی و مانند اینها حرف میزنند، کسانی هستند که [وقتی] انسان در عمق حرفهایشان دقّت میکند، میبیند همان چپ آمریکایی [هستند]؛ مثل همان افرادی که ظاهر شعارهایشان چپ بود، باطنشان آمریکایی و غربی بود، اینها هم همین‌ جور هستند.

ضرورت فعالیتهای فرهنگی در دانشگاه در راستای ساخته شدن جوان

در بعضی از دانشگاه‌ها مطلقاً فعّالیّت فرهنگی وجود ندارد؛ این هم یکی از نقایص است. برادران عزیز، خواهران عزیز! هدف دانشگاه فقط این نیست که معلومات به جوان بدهند؛ هدف، ساختن جوان است؛ ساختن یک انسان والا است با سلاح علم؛ بنابراین اخلاق هم، تربیت هم، سبک زندگی هم از جمله‌ی عناصری است که همراه با علم در دانشگاه باید به جوان داده بشود تا جوان ساخته بشود؛ این چیزی است که ضروری است. دانشگاه‌ها را از لحاظ فرهنگی باید غنی کرد، باید غنای فرهنگی لازم را به دانشگاه [داد]. البتّه در بعضی دانشگاه‌ها تا حدودی هست، در بعضی هم نیست، در بعضی هم عکسش هست! جوان باید مؤمن، انقلابی، پاکدامن، دلبسته به کشور، مستعد برای خدمت به مردم تربیت بشود؛ وَالّا اگر جوانی باشد که احساس مسئولیّت نکند، هیچ به سرنوشت کشور اصلاً اعتنائی نداشته باشد، با معلومات بالا هم از دانشگاه بیرون بیاید، چه فایده‌ای برای کشور خواهد داشت؟

مذاکره یعنی معامله و عدم مذاکره با آمریکا بخاطر نداشتن سود و داشتن ضرر

مقصود از مذاکره‌ای که میگویند «ایران باید به میز مذاکره برگردد»، مطلق مذاکره نیست، مذاکره‌ی با خصوصِ دولت آمریکا است؛ وَالّا ما که با کشورهای دیگر -با کشورهای اروپایی، با دیگر کشورها- مشغول مذاکره هستیم، ما که مشکلی نداریم. بله، با اروپایی‌ها و دیگران هم که مذاکره میکنیم، مسئله، تعیینِ موضوع مذاکره است؛ روی هر موضوعی مذاکره نمیکنیم؛ روی مسائل ناموسیِ انقلاب -به این تعبیر بگویم، روشن‌تر است- مذاکره نمیکنیم. در مورد توانایی‌های نظامی‌مان با کسی مذاکره نمیکنیم؛ چون معنای مذاکره، معامله است؛ یعنی فرض کنید [میگویند] «شما کوتاه بیا و این امکانِ دفاعی را که تو را مقتدر میکند و توانای بر دفاع میکند، از دست بده»؛ خب اینکه قابل مذاکره نیست. مذاکره‌ی در این ‌جور مسائل دو کلمه است و تمام میشود: «او میگوید ما این را میخواهیم، ما میگوییم نه، ما قبول نداریم»؛ مذاکره‌ای پیش نمیرود، معامله‌ای انجام نمیگیرد. مثل همان قضیّه‌ی خواستگاری که گفت مسئله‌ی ازدواجِ شما به کجا رسید؟ گفت همه‌ چیزش تمام شده، فقط سر دو کلمه مانده؛ آن دو کلمه هم این است که ما میگوییم ما دختر شما را میخواهیم، آنها میگویند غلط میکنید!(خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) سر مسائل اساسی، سر دو کلمه، مسئله تمام میشود؛ یعنی قابل مذاکره نیست -مذاکره‌ی به معنای معامله؛ چون مذاکره به معنای معامله است؛ صِرف نشستن و گفتگو و گعده‌ کردن نیست- پس منظورشان از مذاکره که مدام میگویند ایران سر میز مذاکره بیاید -که هم خود آمریکایی‌ها میگویند، هم دیگران میگویند- یعنی مذاکره‌ی با آمریکا. خب، در مورد مذاکره‌ی با آمریکا مکرّر گفته‌ایم‌ ما مذاکره نمیکنیم. علّت چیست؟ علّتش را هم من بارها در بحثهای مختلف گفته‌ام: اوّل اینکه مذاکره‌ی با آمریکا برای ما هیچ فایده‌ای ندارد، دوّم اینکه ضرر دارد؛ یعنی چیزی است بی‌فایده و با ضرر. اینها را تشریح کرده‌ایم.

مذاکره برای آمریکا تاکتیتی در کنار راهبرد فشار و فشار طرف مقابل راه مقابله با این ترفند مثل خروج تدریجی از برجام

من حالا اینجا یک اشاره‌ی دیگری میکنم. آمریکایی‌ها وقتی که یک چیزی را هدف میگیرند با یک دولتی، با یک کشوری و بنا میگذارند که با زور و با فشار آن مقصود خودشان را به دست بیاورند، فشار در اینجا برایشان راهبرد است، امّا در کنار این راهبرد، یک تاکتیک هم دارند و آن عبارت است از مذاکره. فشار می‌آورند تا طرف را خسته کنند؛ وقتی احساس کردند طرف خسته شده و حالا ممکن است قبول بکند، میگویند خیلی خب، بیایید مذاکره کنیم؛ این مذاکره مکمّل آن فشار است. این مذاکره برای این است که محصول آن فشارها چیده بشود، نقد بشود، تثبیت بشود؛ مذاکره برای این است. فشار بیاورند، حالا که طرف خسته شد، احساس کرد که دیگر واقعاً چاره‌ای ندارد، میگویند خیلی خب، حالا بیاییم مذاکره کنیم؛ می‌نشینند پشت میز مذاکره، همان چیزی را که در واقع زمینه‌اش را با فشار فراهم کردند تثبیت میکنند، نقد میکنند؛ مذاکره‌ی با آمریکا این است. راهبرد او مذاکره نیست؛ راهبرد او فشار است، و مذاکره یک ذیلی است در مقابل فشار.

راه مقابله‌ی با این ترفند هم جز یک چیز بیشتر نیست و آن، اینکه طرف مقابل هم اگر ابزار فشاری در اختیار دارد، از آن ابزار فشار استفاده کند؛ راه فقط این است. اگر چنانچه از آن ابزار فشار استفاده کرد، آن وقت طرف را میتواند متوقّف کند؛ یا فشار را کم کند یا فشار را متوقّف کند؛ اگر از ابزار خودش استفاده کرد. امّا اگر چنانچه نه، فریب دعوت به مذاکره را خورد، با خودش گفت «خب حالا که این میگوید بیاییم مذاکره کنیم، پس احتیاجی به این نیست که من از اهرمهای فشاری که در اختیارم هست استفاده کنم، چه لزومی دارد؟ مذاکره میکنیم»؛ اگر این فریب را خورد، لغزیده و رفته؛ یعنی باخت قطعی است.

تنها راه این است. ما در مقابل فشارهای آمریکا ابزارهای فشار داریم؛ این ابزارهای فشار هم بر خلاف آنچه آنها میخواهند تبلیغ کنند و بگویند، ابزارهای نظامی و مانند این چیزها نیست؛ حالا یک وقتی اگر لازم باشد، آنها هم هست، لکن آنچه مورد نظر ما است، این مسائل نیست، [این] ابزارها نیست؛ نه، ما ابزار فشار داریم. همین کاری که اخیراً شورای عالی امنیّت ملّی انجام داد و ابلاغ شد، یکی از ابزارهای فشار است. گفتند حالا که شما این جور دارید رفتار میکنید و اروپایی‌ها هم به وظایف خودشان عمل نمیکنند، ما هم به تعهّدات خودمان در این بخش و در این محدوده عمل نمیکنیم؛ یعنی ما هم خودمان را از تعهّد خارج میکنیم. کار درستی بود؛ حرکت، حرکت درستی بود. یکی از راه‌ها همین است. وقتی شما از ابزار فشار خودتان و از اهرم فشار خودتان استفاده نکردید، او خیالش راحت است، هیچ عجله‌ای هم ندارد، همین طور دائم کِش میدهد کار را، چون میداند که برای او ضرری پیش نخواهد آمد؛ امّا اگر چنانچه شما توانستید از ابزار فشار استفاده کنید، آن وقت او به فکر می‌افتد که یک کاری بکند.

حرام بودن مصرف سلاح های کشتار جمعی و غیر منطقی بودن تولدی بدون مصرف آنها

توانایی‌های علمی ‌و فنّاوری‌ ما در زمینه‌ی مسائل هسته‌ای بالا است؛ دنبال سلاح هسته‌ای هم مطلقا نیستیم؛ نه برای خاطر آمریکا، نه برای خاطر تحریم، برای خاطر مبنا. مبنای فکری ما سلاحهای کشتار جمعی از قبیل اتمی و شیمیایی و مانند اینها را مجاز نمیکند، اینها شرعاً حرام است. بعضی هم به ما گفتند شما بگویید که تولید بکنند، [امّا] مصرف نکنند؛ نه، این هم یک کار غلطی است؛ برای خاطر اینکه اگر تولید کردیم، یعنی خرج و هزینه‌ی فراوانی را متحمّل شده‌ایم، در حالی که هیچ استفاده‌ای از آن نمیبریم و طرف مقابل وقتی میداند که ما بنا نیست از آن استفاده بکنیم، این مثل نداشتن است، هیچ فرقی نمیکند. بنابراین تولید در حالی که بنای بر استفاده نداریم، مطلقاً چیز منطقی و عقلایی محسوب نمیشود؛ بنابراین ما از لحاظ مبنائی مخالفیم با این قضیّه؛ مبنای فقهی ما و دینی و شرعی ما این است؛ دنبال سلاح نیستیم، امّا به غنی‌سازی هسته‌ای نیازمندیم. امروز ممکن است بالفعل خیلی این نیاز محسوس نباشد، امّا ده سال دیگر قطعاً محسوس خواهد بود. اگر ما امروز خودمان را آماده نکنیم و توانایی‌های کشور را در این زمینه بالا نبریم، ده سال دیگر باید از صفر شروع کنیم؛ این منطق ما است. بنابراین ما میتوانیم از این توانایی‌ها استفاده کنیم، این توانایی‌ها را تقویت کنیم؛ اینها جزو اهرمهای فشار ما است، طرف را متوقّف میکند. بنابراین این حرف که حالا مذاکره [کنیم، صحیح نیست.]

اهمیت مسئله فلسطین در سال 98 بخاطر تلاش دنباله های امریکا در منطقه برای جا انداختن معامله قرن

مسئله‌ی روز قدس هم امسال از هر سال مهم‌تر است. البتّه مسئله‌ی فلسطین یک مسئله‌ی اساسی است و مخصوص دولتها و کشورهای اسلامی هم نیست؛ مسئله‌ی فلسطین یک مسئله‌ی انسانی است؛ وجدانهای انسانی وادار به واکنش میشوند در مقابل آنچه بر سر ملّت فلسطین آمد، صرفاً مسئله‌ی اسلامی نیست؛ البتّه برای مسلمانها این کار اهمّیّت بیشتری دارد، اولویّت بیشتری دارد، و غیر از جنبه‌ی انسانی، جنبه‌های شرعی و دینی هم دارد ولی مسئله، مسئله‌ی انسانی است. بنابراین راه‌پیمایی روز قدس که دفاع از فلسطین است به وسیله‌ی حضور مردمی، همیشه مهم است، امسال مهم‌تر است به خاطر این کارهای خیانت‌باری که بعضی از دنباله‌های آمریکا دارند در منطقه انجام میدهند برای جا انداختن «معامله‌ی قرن»[2] که البتّه جا نخواهد افتاد و هرگز تحقّق هم پیدا نخواهد کرد؛ و آمریکا و دنباله‌هایش حتماً در این قضیّه هم شکست خواهند خورد. فرقشان با گذشته‌ها این است که حالا صریحاً میگویند که میخواهیم مسئله‌ی فلسطین را کأن‌لم‌یکن کنیم و حذف کنیم از مسائل مطرح دنیا، که البتّه چنین کاری را نخواهند توانست و ناکام خواهند ماند.



[1]  هدف از این پروژه، انجام تحقیقات در موضوعات اقتصادی و فنّی مرتبط با توسعه‌ی درازمدّت و پایدار و مطالعه و ارزیابی پیامدهای احتمالی آنها در حوزه‌ی جهانی عنوان شده است.

[2]  طرحی از سوی ایالات متّحده‌ی آمریکا در راستای روند صلح بین فلسطین و اسرائیل؛ به‌گونه‌ای که در مقابل واگذاری امتیازات فراوان به اسرائیل، با تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی، شامل نیمی از کرانه‌ی باختری، تمام نوار غزّه و چند محلّه از بیت‌المقدّس شرقی موافقت میشود.

98/01/26 گزیده بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن

تأثیر معنوی و فکری تلاوت قرآن

آنچه مهم است، این است که ما قدر قرآن را بدانیم. قرآن فقط برای تلاوت کردن نیست؛ تلاوت قرآن مقدّمه‌ی فهم قرآن و به دست آوردن معرفت قرآنی است؛ این را بایستی برای خودمان تأمین کنیم. اگر تلاوت، تلاوت درست و به‌جایی باشد، دو فایده‌ی مهم را باید به ما بدهد: یکی اینکه معنویّت ما را، روح معنوی ما را تعمیق کند، عمق ببخشد. ما غرق در امور مادّی هستیم؛ انسانها احتیاج دارند به توجّه معنوی، به روح معنویّت و این با تلاوت قرآن -اگر خوب تلاوت کنیم قرآن را- حاصل میشود. و دوّم اینکه به فکر خودمان و اندیشه‌ی خودمان مدد برسانیم و آن را از معرفت قرآنی تغذیه کنیم؛ یعنی قرآن، هم در دل ما اثر میگذارد، هم در ذهن ما اثر میگذارد. اگر با قرآن مأنوس بشویم، خیلی از مفاهیم حیات و زندگی برای ما روشن خواهد شد. کج‌رَوی‌ها، بدفهمی‌ها، یأسها، خیانتهای انسانها به یکدیگر، دشمنی‌های انسانها با یکدیگر، ذلیل کردن انسانْ خود را در مقابل طواغیت عالم و امثال اینها، همه ناشی از دوری از قرآن است. قرآن، هم به ما معنویّت میدهد، هم به ما معرفت میدهد.

سعادت دنیوی با قرآن: عزت، رفاه، دانش، قدرت و وحدت

قرآن کتاب سعادت بشر است بلاشک سعادت دنیا و آخرت. قرآن فقط برای سعادت آخرت نیست؛ سعادت دنیا را هم قرآن تأمین میکند. سعادت دنیا یعنی برخورداری از نِعَم الهی در این نشئه؛ این را با قرآن میشود تأمین کرد. میشود ملّتها با قرآن، با عمل به قرآن عزّت پیدا کنند، رفاه پیدا کنند، دانش پیدا کنند، قدرت پیدا کنند، وحدت و انسجام پیدا کنند، سبْک زندگی شیرین پیدا کنند؛ اینها همه امور دنیوی است. آخرت هم که حیات معنوی و حقیقی و مستمر و ابدی است، با قرآن حاصل میشود. پس قرآن کتاب سعادت دنیا و آخرت است، به شرط آنکه ما به قرآن عمل بکنیم، ببینیم قرآن چه میگوید.

فراموش نمودن «اشداء علی الکفار» با ساختن با آمریکا و صهیونیستها و «رحماء بینهم» با تکفیر مسلمین

ببینید! موارد عمل نکردن به قرآن در بین ما امّت اسلامی یکی دو مورد نیست و گرفتاری‌های ما هم ناشی از همینها است. مثلاً فرض بفرمایید قرآن درباره‌ی پیروان پیغمبر میفرماید: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللهِ وَ رِضوانًا؛(فتح: 29) پس «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». بعضی از ما «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش میکنیم، میگذاریم کنار. مثل چه کسانی؟ مثل همینهایی که در کشورهای اسلامی با آمریکا ساختند، با صهیونیست‌ها ساختند، خون فلسطینی‌ها را لگد کردند، حقّ فلسطینی‌ها را ضایع کردند؛ اینها «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش کردند و شدند نوکر کفّار، شدند دنباله‌روِ کفّار، امربرِ کفّار. الان بسیاری از سران کشورهای عربی از این قبیلند؛ اینها یک دسته‌اند. یک دسته‌ی دیگر هم «رُحَماءُ بَینَهُم» را فراموش کرده‌اند، اختلافات بین مسلمانها را [به وجود می‌آورند]. وَ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض؛(توبه: 71) این را قرآن میگوید.
آن وقت اینها می‌آیند مؤمن بالله را، مؤمن بالقرآن را، مؤمن بالکعبه را، مؤمن بالقبله را تکفیر میکنند، میگویند کافر است؛ این «رُحَماءُ بَینَهُم» فراموش میشود. وقتی «رُحَماءُ بَینَهُم» نبود، جنگهای داخلی در کشورهای اسلامی راه می‌افتد؛ سوریه را ببینید، یمن را ببینید؛ الان بیش از چهار سال است که یمن دارد بمباران میشود؛ آن بمباران‌کننده کیست؟ کافر است؟ نه، یک مسلمانی است؛ بِظاهر او هم مسلمان است امّا به مسلمان رحم نمیکند. معنای «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین»(حجر: 91) این است که به یک قسمت از قرآن [عمل میکنند]؛ اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتاب وَ تَکفُرونَ بِبَعضٍ؟(بقره: 85) حالا خیلی از اینها که به هیچ چیزِ قرآن اعتقاد ندارند.

معنای ذکر: انجام ندادن عملی بر خلاف رضای خداوند

تلاوت قرآن مقدّمه‌ی عمل است، مقدّمه‌ی معرفت است، مقدّمه‌ی آشنایی است. ما به سهم خودمان ببینیم در این عرصه‌ی عمل چه کار میتوانیم بکنیم. اوّلش این است که یاد خدا را فراموش نکنیم؛ بعد، این است که تقوای الهی را معیار کار خودمان قرار بدهیم؛ اینها کارهای آسان است، اینها کارهای ممکن است، اینها کارهای نشدنی نیست که بگوییم «چه جوری؟». به یاد خدا باشید: یااَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلًا؛(احزاب: 41 و 42) هر کاری انسان میخواهد بکند، به این فکر باشد که آیا این کار موافق رضای الهی است یا نیست؛ اگر احراز نکرد که مخالف رضای الهی است اشکالی ندارد، لکن مواظب باشد که مخالف رضای الهی نباشد؛ این ذکر الهی است. ذکر فقط به زبان نیست؛ توجّه به این معنا، ذکر الهی است.

تقوا یعنی مواظبت هنگام عبور از منطقه ی خارزار عالم ماده و وجود

هدایت قرآن در اختیار افراد باتقوا است. معنای تقوا هم این است که مراقب خودمان باشیم؛ مراقب خودمان! مثل کسی که از یک جادّه‌ی باریکی عبور میکند که اطرافش پرتگاه است، دو طرفش پرتگاه است؛ اینجا هر قدمی که برمیدارید، زیر پایتان را نگاه میکنید. «تقوا» در روایات تشبیه شده است به راه رفتن در منطقه‌ی خارزار؛ آن منطقه‌ای که پُر از خار است؛ میگویند اینجا مواظبید که این لباسهای شما یا مثل ما قبای بلندتان، عبای بلندتان یا شلوارتان به این خارها گیر نکند یا خار به پایتان فرو نرود؛ مراقبت میکنید. چطور مراقبید! تقوا یعنی این؛ یعنی مراقب باشید که در این خارزار عالم وجود و عالم مادّه که از اطراف، خارها انسان را احاطه کرده‌اند، گیر نکنید. ...
عزیزان من! با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. آنچه من تأکید میکنم و توصیه میکنم، این است که با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. این ذکر الهی و تقوایی که عرض کردیم، اگر برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسان‌تر میشود؛ [چون] «هُدًی لِلمُتَّقین»؛(بقره: 2) تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل»[1] [است]؛ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء؛(نحل: 93) این جوری است که بعضی‌ها را از آن طرف میبرد، بعضی‌ها را هدایت میکند. هدایت مال متّقین است. هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشن‌تر و بالاتر است؛ باید این را دنبال بکنیم.

شهید علی چیت سازیان و شهادت بالاترین مرحله تقوا

تقوا مراتبی دارد؛ مرتبه‌ی عالی‌اش مال آن کسانی است که از جانشان گذشتند. رحمت خدا، رضوان خدا بر آن شهید عزیزی(علی چیت‌سازیان) که این کلمه را یاد ما داد که اگر از سیم خاردار نفْس خودت گذشتی، میتوانی از سیم خاردار دشمن هم بگذری. رضوان خدا بر این شهیدان! خیلی چیزها یاد ما دادند.

امداد سیل زدگان آموزش شهدا

الان همین حرکتی که شما در امداد به سیل‌زدگان خوزستان و دیگر مناطق می‌بینید، آموزش شهدای ما است؛ امروز حرکت عظیم مردم از سرتاسر کشور به سمت مناطق سیل‌زده یک پدیده‌ی عجیبی است؛ به این توجّه دارید؟ حالا خوزستان یک جور، لرستان یک جور، ایلام یک جور، مازندران یک جور، گلستان یک جور؛ مردم، جوانها میروند آنجا و همراه با جوانهای خود آن محلها، با تنشان، با دستشان، با امکاناتشان، بعضی‌ها با پولشان، با جنسشان، با هدایایشان امداد میکنند؛ حرکت عظیمی راه افتاده؛ اینها در دنیا کم‌نظیر است. حالا در جاهای مختلف دنیا دستگاه‌های موظّف مثل هلال‌احمرها یا مثلاً فرض کنید بعضی از بخشهای دولتی میروند و کارهایی میکنند امّا [اینکه] آحاد مردم این جور سیل‌آسا حرکت کنند بروند، یک پدیده‌ی مهمّی است؛ این درس شهدای ما است.

نفسهای آخر دشمن

بدانید که آنچه امروز دشمنان علیه جمهوری اسلامی به یک صورت، و علیه امّت اسلامی به یک صورت -منتها ظهور دشمنی‌ها نسبت به جمهوری اسلامی بیشتر است- انجام میدهند، نَفَسهای آخرِ دشمنی دشمن نسبت به جمهوری اسلامی است. هر چه آنها سخت‌تر بگیرند، اراده‌ی ما قوی‌تر خواهد شد؛ هر چه آنها شدّتِ عمل به خرج بدهند، ما قوی‌تر خواهیم شد. هر چه آنها نسبت به پایبندی ما به مفاهیم قرآنی و معارف قرآنی بیشتر عصبانی بشوند، به توفیق الهی تمسّک ما به قرآن بیشتر خواهد شد. تمسّک به قرآن، مایه‌ی سعادت ما است، مایه‌ی قوّت ما است، مایه‌ی عزّت ما است؛ و از خداوند متعال میخواهیم که این تمسّک را روز‌به‌روز در ما بیشتر کند و ما را به آن اهدافی که قرآن برای ما معیّن کرده است برساند.


[1]  اشاره به بیتی از دفتر ششم مثنوی: «در نُبی فرمود این قرآن ز دل / هادی بعضی و بعضی را مضل»

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۵۱

97/09/21 گزیده بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدا


سلام خداوند بر خانواده شهدا بخاطر صبر و تبدیل عزا به عید

سلام خدای متعال و بندگان صالحش و ملائکه‌اش بر ارواح طیّبه‌ی شهیدان؛ همه‌ی شهیدان تاریخ، شهیدان اسلام، شهیدان انقلاب اسلامی و شهیدان دفاع: از انقلاب، از اسلام، از حریم اهل‌بیت، و از امنیّت کشور تا امروز. خیلی خوش‌آمدید خانواده‌های محترم شهدا، پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها. قدر خانواده‌ی شهدا و پدرها و مادرها و همسرها و فرزندان و برادران و خواهران شهدا و داغداران شهدا را بندگان صالح خدا میدانند؛ علّت هم این است که خدای متعال بر شما سلام و درود فرستاده است: اُولئکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَـة؛(بقره: 157) [اینکه] خدا صلوات بفرستد، خدا درود بفرستد، خیلی رتبه‌ی والا و مهمّی است؛ چون صبر کردید، چون مصیبتِ فقدان فرزند را که برای اغلب مردم دنیا یک عزا است، شما تبدیل کردید به یک عید، به یک تبریک؛ از اینکه خدای متعال جوان شما را در جوار خود «اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون»(آل عمران: 169) قرار داده است، شما تسلّی پیدا کردید؛ این صبر خانواده‌ی شهدا یک چنین ارزشی دارد.

پیام شهیدان، پیام نفی ترس و اندوه و توضیح جمله امام: «ملّتی که شهادت دارد اسارت ندارد»

پیام شهیدان حقیقتاً پیام بشارت است؛ ما باید گوشمان را اصلاح کنیم که این پیام را بشنویم؛ بعضی نمی‌شنوند پیام شهدا را، لکن این [آیه‌ی] قرآن کریم است: وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون،(آل عمران: 170) پیام شهیدان، پیام نفی ترس و اندوه است. البتّه این [نفی] ترس و اندوه، مصداق اتمّش برای خود آنها است؛ در آن نشئه‌ی پُر از ترس و پُر از اندوه که همه‌ی انسانها گرفتار خود هستند، پیام کسانی که در راه خدا به شهادت رسیدند -یعنی همین جوانهای شما؛ چه آنهایی که در دفاع مقدّس به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از مرز به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از امنیّت به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از حرم و از حریم اهل‌بیت به شهادت رسیدند- بشارت است برای خودشان و همچنین برای مخاطبانشان؛ اینکه امام بزرگوار فرمود ملّتی که شهادت دارد اسارت ندارد، به این خاطر است. وقتی شما به فدا شدن در راه خدا به صورت یک موفّقیّت بزرگ نگاه کردید، به سمت خطر -به‌خاطر شهادت- بی‌محابا حرکت کردید، هیچ نیرویی در دنیا نیست که بتواند در مقابل شما ایستادگی کند.

غلبه و قدرت متعلّق به آن ملّتی و آن مردمی است که معتقدند اگر در این راه برایشان خطری پیش بیاید، ضرری پیش بیاید، شهادت و از دنیا رفتن پیش بیاید، آنها برنده هستند، بازنده نیستند؛ آن ملّتی که این روحیه را، این اعتقاد را دارد، شکست برای آن ملّت وجود ندارد؛ این ملّت پیش خواهد رفت، همچنان‌که ملّت ایران در راهِ بسیار پُرخطر و پُرزحمت خود، تا امروز پیش رفته است. شوخی است؟ همه‌ی قدرتمندان فاسد ظالم خبیث عالم دست به دست هم بدهند، در مقابل ملّت ایران بِایستند، هیچ غلطی هم در طول چهل سال نتوانند بکنند و این نهال تازه‌پا تبدیل بشود به این درخت مستحکم، شجره‌ی طیّبه و غیر قابل تکان دادن! این را چه کسی کرد؟ اعتقاد به شهادت، این سرنوشت افتخارآمیز را برای کشور به وجود آورد؛ یعنی همین جوانهای شما. گریه میکند، آرزو میکند که در راه خدا شهید بشود؛ به پدرش، به مادرش، التماس میکند میگوید من رفتم در عملیّات شهید نشدم، چون شما راضی نبودید؛ شما راضی بشوید تا من شهید بشوم. در شرح حال یکی از همین شهدای [مدافع] حرم خواندم که به همسرش میگوید شما راضی نبودی من شهید بشوم، شما نمیگذاری من شهید بشوم؛ التماس میکند به همسرش که تو راضی بشو تا من شهید بشوم. دنیای مادّی معنای این حرفها را نمیفهمد، درک نمیکند. این روحیه و این اعتقاد است که جوانِ مؤمنِ انقلابیِ ما را در مقابل حوادث، مثل کوه استوار نگه میدارد.

شهدای مدافعین حرم و رویشهای چند برابری نسبت ریزش ها معجزه انقلاب

بارها گفته‌ایم بعضی از عناصر انقلابی از راه برگشتند؛ انقلاب ریزش داشته است، دلِ کسانی بسته‌ی به دنیا شد. صدر اسلام هم همین‌جور بود؛ در صدر اسلام هم یک عدّه انقلابیّونِ اوّلِ کار، بعد شدند دنیادارانِ اواسط و اواخر عمر. بله، این هست؛ امّا در کنار این ریزش، چند برابر، ما رویش داریم؛ رویش انقلاب؛ معجزه‌ی انقلاب این است. بعد از چهل سال شما می‌بینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، نه آن حماسه‌ها را از نزدیک دیده، امّا امروز با روحیه‌ی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب -مثل همّت و خرّازی و بزرگانی از این قبیل- میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن می‌ایستد. اینکه من میگویم جوانهای مؤمنِ امروز، از لحاظ انگیزه از جوان اوّل انقلاب اگر جلوتر نباشند عقب‌تر نیستند، یعنی این. اینها رویشهای انقلابند. این معجزه‌ی انقلاب است، این معجزه‌ی نظام جمهوری اسلامی است که میتواند همان روحیه‌های پُرتلاش و قوی و فولادین را بازآفرینی کند به شکل همین شهدای امروز شما؛ اینها مایه‌ی افتخارند، اینها ستونهای این انقلاب و این کشورند.

شهادتها و صبر بر شهادتها حافظ کشور از سلطه اجانب

جوانهای شما هستند که این کشور را نگه داشته‌اند، جوانهای شما؛ این خونهای پاکِ برزمین‌ریخته‌ هستند که مانع شده‌اند که مستکبرین عالم، آمریکای جنایت‌کار، مثل دوران طاغوت بر این کشور مسلّط بشود؛ اینها نگذاشتند، جوانهای شما نگذاشتند. اگر این شهادتها نبود، اگر این شجاعتها نبود، اگر این صبرهای پدر و مادرها و همسرها نبود، معلوم نبود وضع کشور چگونه میشد، معلوم نبود این کشور بتواند در مقابل این جبهه‌ی مستکبر ایستادگی کند. ایستادگی کردیم چون این کشور جوانهایی مثل شما داشت؛ و همچنان جوانها هستند؛ ملّت هم قدر اینها را میداند.

تشییع جنازه با شکوه و مردم قدردان شهدا

شما ببینید در تشییع جنازه‌ی این پیکرهای پاک -همین شهدای این روزها؛ شهدای مرز، شهدای دفاع از حرم، شهدای گوناگون امنیّت و امثال اینها- مردم چه میکنند! دیروز در کهکیلویه و بویراحمد دیدید این جمعیّت عظیم، تشییع جنازه کردند پیکر مطهّر یک سرباز شهید را؛ قضیّه این‌جوری است، این مردم قدر میدانند. چهار نفر آدم کج‌فهمِ کج‌فکرِ دلبسته‌ی به دنیای مادّیِ غرب حرف میزنند، تحلیل‌های بی‌ربط و بی‌معنا میکنند؛ بکنند، [امّا] واقعیّت قضیّه غیر از آن چیزی است که آنها میگویند. جمهوری اسلامی نیرومند است با معنویّتش، با فکرش، با انسانهای فداکارش، با ایمانش، با پدر و مادرهای مؤمن، با همسرهای مؤمن و با جوانان مؤمن. جوانی که از خانواده‌اش صرف نظر میکند، از همسر محبوبش صرف نظر میکند، از کودک شیرین‌زبانش صرف نظر میکند، میرود در راه خدا مبارزه میکند و جان خودش را به خطر می‌اندازد؛ کشور را اینها نگه داشته‌اند؛ نیرومندی انقلاب به وجود یک چنین انسانهایی و یک چنین ایمانهایی است؛ دشمن نمیفهمد.

مظلومین یمن و دشمنان ایران اسلامی خصوصا آمریکا غرق در لجن فساد اخلاقی و سیاسی و دولت ترامپ افشاگر جهره آمریکا

و من به شما عرض بکنم؛ دشمنانِ سرشناسِ ایرانِ اسلامی غرق در لجنند؛ لجن فساد اخلاقی، لجن فساد سیاسی؛ غرقند. امروز دولتمردان آمریکا را نگاه کنید؛ پول‌پرستی‌شان، حق‌کُشی‌شان، بی‌اعتنائی‌شان به جان و مال انسانها و ملّتها را نگاه کنید؛ یک نمونه‌اش در یمن است. در یمن جنایت را سعودی‌ها دارند میکنند امّا شریک این جنایت، آمریکایی‌ها هستند؛ خودشان هم اقرار میکنند. بیمارستان را میزنند، بازار را میزنند، مجلس را میزنند، محلهای [حضور] جمعیّت را میزنند؛ بحث دعوای نظامی نیست، با ملّتها مخالفند؛ اینها جنایت‌کارند، غرق در لجنند؛ چهره‌ی آمریکا این است. ملّت ایران اگر میخواهد آمریکا را و استکبار را -که مظهرش آمریکا است- درست بشناسد، نگاه کند به امروز، به کارهای این رئیس‌جمهور(ترامپ) و دولتمردان کنونی آمریکا؛ همه‌شان همین‌جور هستند، مخصوص اینها [هم] نیست؛ اینها با صراحت، آن چهره‌ی زشت و نفرت‌انگیز را آشکار کردند، وَالّا همه‌شان همین‌جور هستند؛ ایران اسلامی در مقابل اینها ایستاده است. ایران اسلامی در مقابل حق‌کشی، در مقابل بی‌عدالتی، در مقابل فساد اخلاقی و فساد سیاسی ایستاده است. ایران اسلامی با استقلال خود، با ایستادگی خود البتّه موجب دشمنی جهانخواران میشود؛ آنها مایلند تسلّط پیدا کنند، مایلند سیطره پیدا کنند؛ آنها دلشان میخواهد ایران، مثل ایران قبل از انقلاب باشد که بر همه‌ی امورش مسلّط بودند؛ مثل کشورهای ضعیف دیگری که امروز هستند. می‌بینید با یک کشوری دست دوستی میدهند، [ولی] اموال او را میمکند و میبرند، بعد هم میگویند اینها گاو شیرده‌ ما هستند. آنها دلشان میخواهد ایران عزیز، ایران بزرگ، ایران پُرافتخار و ملّت شجاع ایران مثل آن کشورها، زیرِ دست آنها باشند؛ به این هدف نرسیدند و قطعاً به این هدف نخواهند رسید.

توضیج نامگذاری امام آمریکا را به شیطان بزرگ و لزوم ایستادگی همه ملتهای موحد مقابل آن

امام بزرگوار ما آمریکا را «شیطان بزرگ» نامگذاری کردند؛ شیطان یعنی چه؟ شیطان آن موجودی و آن عنصری است که همه‌ی انسانهای دین‌دار و موحّد عالم باید در مقابل او بِایستند؛ امام با این نامگذاری در واقع بسیج کردند همه‌ی موحّدین عالم را، همه‌ی دین‌داران عالم را، همه‌ی ملّتهای با انصاف عالم را در مقابل آمریکا؛ و این هدف تا حدود زیادی توفیق پیدا کرده است و بیش از این هم توفیق پیدا خواهد کرد؛ دشمن هم تلاش میکند بلکه بتواند ملّت ایران را منصرف کند. البتّه نقشه‌های آمریکا در مورد ملّت ایران لو رفته؛ نقشه‌ای که بتوانند آن را عمل بکنند و ضربه وارد کنند دیگر ندارند، هر کاری که میتوانستند کرده‌اند، نقشه‌های آینده‌شان هم لو رفته است. هدف و نقشه‌ی آمریکا با این کارهای اخیر -این کارهایی که در این یکی دو سال گذشته کردند که قلم درشتش تحریم همه‌جانبه‌ی اقتصادی است- و کارهایی که دارند میکنند، توطئه‌هایی که دارند میکنند که مأمورین مخصوصی برای مقابله‌ی با ایران میگذارند، به دشمنان گوناگون ایران -منافقین و امثال اینها- کمک میکنند، این است که بلکه بتوانند به کمک تحریم و به کمک کارهای ضدّامنیتّی و مانند اینها در جمهوری اسلامی، در کشور عزیز ایران اسلامی ما دو دستگی و اختلاف و جنگ داخلی و مشکلات ایجاد کنند؛ هدفشان این است، همه‌ی تلاش خودشان را هم در این راه مصرف کردند.

تهدید به تابستان داغ 97 و لزوم هوشیاری در مقابل مکر آمریکا

اینها اوّل امسال که سال ۹۷ است -یا اندکی قبل از امسال، اوایل سالِ جاریِ مسیحی- اعلام کردند که ایران تابستان داغی خواهد داشت؛ مقصودشان این بود که ما در تابستان به سراغ ایران میرویم و نقشه‌های ما در ایران تحقّق پیدا خواهد کرد؛ یعنی همین اختلاف و دعوا و این را بکِش به خیابان و آن را بیاور در عرصه و [بین] این گروه با آن گروه، آن گروه با آن گروه [دیگر]، جنگ راه می‌اندازیم، دعوا راه می‌اندازیم؛ هدفشان این بود. به کوری چشم آنها تابستان امسال یکی از بهترین تابستانهای سال بود. بعد هم گفتند جمهوری اسلامی چهل‌سالگی را نمیبیند؛ یعنی در پاییز و زمستان امسال همان توطئه‌ها را عمل خواهیم کرد. ملّت ایران با استحکام تمام ایستاده است؛ به توفیق الهی در بیست‌و‌دوّم بهمن، این ملّت سالگرد چهلم انقلاب اسلامی را با شکوه بسیار بهتر از سالهای قبل برپا خواهد کرد.

ملّت بیدار است. مسئولین هم مشغولند؛ کار میکنند، تلاش میکنند؛ البتّه بیشتر باید تلاش کنند. من هم به ملّت عزیزمان عرض میکنم این بیداری را حفظ کنید؛ اینکه اینها گفتند در سال ۹۷ ما چنین میکنیم، چنان میکنیم، و نقشه‌هایی را برای جمهوری اسلامی ابراز کردند -یعنی در واقع نقشه‌شان لو رفت- این ممکن است فریب باشد؛ ممکن است جنجال را برای سال ۹۷ بکنند، نقشه را برای سال ۹۸ بکشند؛ مِن‌باب مثال. همه باید حواسشان جمع باشد؛ به همه‌ی ملّت عرض میکنم. آمریکا دشمن خبیثی است، دشمن حیله‌گری است، دستش با صهیونیست‌ها و مرتجعین منطقه در یک کاسه است و همه‌ی آنها دشمن ایران اسلامی و دشمن ملّت ایرانند؛ ما باید بیدار باشیم. البتّه ما قوی‌تر از آنها هستیم؛ آنها با این انگیزه‌ی قوی علیه جمهوری اسلامی، تاکنون هیچ غلطی نتوانسته‌اند بکنند، بعد از این هم نمیتوانند بکنند؛ در این تردیدی نیست. دشمن ضعیف است؛«اِنَّ کَیدَ الشَّیط‌ـانِ کانَ ضَعیفا»(نساء: 76) آیه‌ی قرآن است ولیکن ما نباید غافل بشویم، ما نباید به خواب برویم.

لزوم بیداری مسؤولین و ملت خصوصا جوانها با انجام وظیفه برای تقویت اقتصادی کشور

توصیه‌ی من به همه‌ی جوانهایمان، به همه‌ی مجموعه‌های گوناگون کشور، به همه‌ی اصناف کشور، به همه‌ی جریانهای سیاسی کشور این است که مراقب باشند به دشمن پهلو ندهند، مراقب باشند میدان را برای دشمن آماده نکنند؛ بیدار باشند. اگر ما غافل بشویم، ما به خواب برویم، همان دشمن ضعیف زهر خودش را خواهد ریخت؛ باید همه بیدار باشیم؛ همچنان که بحمدالله امروز همه‌ی ملّت بیدارند و در طول این سالها هم ملّت بیدار بودند؛ این بیداری را باید حفظ کنیم؛ توصیه‌ی من به جوانهایمان این است؛ همه، در هر جایی که هستند، برای کشور کار کنند؛ برای تقویت کشور، برای تقویت اقتصاد کشور، برای تولید داخلی -که امسال را ما برای تولید داخلی به صورت شعار اعلام کردیم- هر کسی در هر جایی که هست تلاش خودش را بکند؛ تولیدکننده یک جور، مصرف‌کننده یک جور، تصمیم‌گیرنده‌ یک جور، قانون‌گذار یک جور، مجری یک جور، دولت یک جور، مجلس یک جور، قوّه‌ی قضائیّه همین‌طور؛ هر کدام با بیداری و هشیاری کامل وظایفشان را انجام بدهند؛ این توصیه‌ی ما به مردم است.

جنایت در یمن و وظیفه آل سعود اشداء علی الکفار نه گاو شیرده آنها

کسانی در دنیای اسلام با دشمن پیوند دوستی بسته‌اند. حرکتی که آل سعود دارد انجام میدهد، این جنایتی که در یمن به وسیله‌ی آنها دارد انجام میگیرد برای اشغالگری یمن و در مقابل ملّت مظلوم یمن، به ضررشان تمام میشود؛ این را بفهمند؛ این به ضررشان تمام میشود. امروز حدود چهار سال است، نزدیک به چهار سال است که اینها دارند در یمن جنایت میکنند؛ اینها خیال میکردند در ظرف چند روز یا حدّاکثر چند هفته خواهند توانست مسلّط بشوند بر یمن و اختیار و زمام امر را در آنجا به دست بگیرند، [امّا] چهار سال است که نتوانسته‌اند. هرچه جلوتر بروند، سقوطشان سخت‌تر و ضربه‌ای که بر آنها وارد خواهد آمد مؤثّرتر خواهد بود. چطور میشود یک دولتی که بر یک ملّت مسلمان، بر یک کشور اسلامی حکومت میکند، بشود عامل دست دشمنان اسلام، عامل دست آمریکا، گاو شیرده آمریکا؟ چرا؟ خادم حرمین شریفین باید «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»(فتح: 29) باشد، نه «اشدّاء علی المؤمنین»؛ اینها «اشدّاء علی المؤمنین» هستند، «اشدّاء علی الیمن» هستند، «اشدّاء علی البحرین» هستند؛ مردم مؤمن را زیر فشار قرار میدهند؛ این یک سیاست بسیار ابلهانه‌ای است که خشم الهی را برمی‌انگیزد.

ملت ایران در طوفان منطقه و رسیده به اروپا (فرانسه) در کشتی امن محبت اهل البیت و اسلام

ملّت ایران با چشم باز، با بصیرت، همه‌ی این اوضاع را زیر نظر داشته باشد و موضع خود را مستحکم نگه دارد و بداند در این دریای طوفانیِ این منطقه و این دنیا -این طوفان، امروز به اروپا هم رسیده است؛ فرانسه را ملاحظه کنید؛ کشورهای اروپایی هم اسیر طوفانند- در این طوفانی که دنیا را و بخصوص منطقه را فراگرفته است، ملّت ایران به برکت اسلام در کشتی امن محبّت اهل‌بیت و اسلام قرار گرفته‌اند. این بصیرت را حفظ کنید، این روش را حفظ کنید، این مسیر را ان‌شاءالله با قدرت ادامه بدهید؛ پیروزی متعلّق به ملّت ایران است.

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 48

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ تَجَهَّمْتُ فِیهِ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِکَ مُسَاعَدَةً فِیهِ لِأَعْدَائِکَ أَوْ مَیْلًا مَعَ أَهْلِ مَعْصِیَتِکَ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن به جهت کمک به دشمنانت، یا خوش آمد گناهکاران و مقدّم داشتن آن ها بر اهل طاعتت، با یکی از اولیایت، رو ترش کرده و اخم نمودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

تجهَّمت (جهم) به معنای گرفتگی است بر خلاف بشاشت. جهنم نیز از همین ماده است!

شرح:

رو ترش کردن به صورت اولیاء خداوند فقط بخاطر خوشنودی دشمنان خداوند و اهل معصیت، گناه بزرگی است که در بند فوق برای آن طلب مغفرت شده است!

خداوند مؤمنان را کسانی معرفی می کند که نسبت به کفار سخت گیری و غیر منعطف و نسبت به هم کیشان خود، مهربان و آسان گیر هستند.

حتی پیامبر خویش را بخاطر این که به نابینایی در مجلس اعیان کفار قریش ترشرویی کرد در صورت عبس توبیخ می کند و حال آن که حضرت آن نابینا مقصر بود. البته نابینا از ترشرویی پیامبر چیزی را متوجه نشد ولی کفار دیدند و خوششان آمد که پیامبر به یکی از اصحابش ترشرویی می کند. خداوند به همین میزان هم راضی نیست که مؤمنین باعث شادمانی کفار شوند. کفار نباید تصور کنند بین مؤمنین کدورتی است و به این وسیله شاد شوند!

هر اختلافی که مؤمنین با هم دارند باید در فضایی صمیمی بدون رو ترش کردن و اخم نمودن و صدا را بلند کردن بر علیه یکدیگر حل و فصل شود! خصوصا این که این نوع برخوردهای زشت بخواهد جلوی دیدگان کفار صورت گیرد!

قانون فوق در رتبه ای ضعیف تر برای اهل معصیت نیز صدق می کند! یعنی این که نباید جلوی دیدگان اهل معصیت، اهل طاعت نسبت به یدیگر رو ترش کنند و به این وسیله موجبات شادمانی اهل معصیت را فراهم کنند. باید اهل معصیت باورشان شود که تنها با تقوای الهی می توانند ارتباط ماندگاری با دیگر انسانها داشته باشند و از اعتمادی که به آنها می شود برای زندگی درست و سالم خود بهره ببرند.

 

پاورقی / سازش با توهین کنندگان

| دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۳۱ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


عشاق محمد


انسان جائز الخطا است! این قبول ولی نوع خطاها حکایت از نوع اندیشه هر انسانی دارد.

اصولگرایان و اصلاح طلبان هر دو خطاهای زیادی برایشان ثبت شده است. منتها خطاهای ایندو از یک نوع نیست در نتیجه میزان سرزنش آنها نیز در یک سطح نیست.

خطاهای اصول گرایان در سیاست خارجی، افراط در دشمنی با کفار و در نظر نگرفتن مصلحت در بعضی برخوردهاست و خطاهای اصلاح طلبان در سیاست خارجی زیاده روی در سازش و در نظر نگرفتن حقیقت در قسمتی از برخوردهاست.

لغزش در مصلحت غیر از لغزش در حقیقت است. مثلا کسی خطایش این است که در یک جایی باید دروغ می گفته است ولی راستش را گفته است و دیگری خطایش در این است که باید راستش را می گفته است و کارش را توجیه کرده و دروغ گفته است. حقیقت با راستگویی است هرچند در بعضی موارد دروغ تجویز و حتی واجب می شود. هر مفهومی در حقیقت خود متصف به حُسن و یا قبح می شود.

مفهوم ارتباط با کفار، دارای حقیقتی است و آن استیلای مسلمان بر کافر است. این استیلا بدون در نظر گرفتن امری دیگر دارای حُسن است. اصلاح طلبان درک درستی از این حقیقت ندارند لذا آن را در عمل قبول نمی کنند به همین خاطر بیشتر دچار اشتباه محاسباتی می شوند و تن به سازشهای بی مورد می دهند.

و چون هر حقیقتی می تواند در تقابل با مصلحت قرار بگیرد پس لازم است که عقب بنشیند، اما اصول گرایان گاهی خطا می کنند و عقب نمی نشینند.

دولت آقای روحانی یکی از ایراداتش به دولت آقای احمدی نژاد این بوده است که او در برخورد با کشورهادافعه داشته است. برفرض که این ایراد را بپذیریم اشتباه در میزان دافعه آیا بزرگتر است یا اشتباه در میزان جاذبه؟

گفتم که باید دید کدام یک از دافعه و یا جاذبه حقیقت است و یا مصلحت؟ دفع کفار حقیت است و جذب آنها مصلحت. خطای در حقیقت بسیار بزرگتر از خطای در مصلحت است.

در خبرها شنیدیم که همانروزی که مجله هفتگی شارلی ابدو اقدام به چاپ کاریکاتور موهن نسبت به ساحت پیامبر خوبیها در شمارگان میلیونی کرد، آقای وزیر خارجه دولت تدبیر و امید به فرانسه رفته و قسمتی از مذاکرات هسته ای را آنجا برگذار نموده است. این خطای در میزان سازش است. حاکی از تمایل این دولت به کفار است. و عاقبتِ این تمایل سرافکندگی نظام مقدس جمهوری اسلامی نزد کفار است.

این سرافکندگی دنبالش ناکامتر شدن دولت است در رسیدن به اهدافش چون توکل به غیر خداوند است. و این نه تدبیر است و نه موجب امید. همیشه این خبط ها تنگاهای اقتصادی را بریا مردم ایران بیشتر نموده است.

دولت تدبیر و امید عاری از تدبیر و امید است. سابقه پیشکسوتان جریان اصلاح طلبان و یا آنها که از اصول گرایان به سمت اصلاح طلبان تمایل پیدا کرده اند همه حکایت از زاویه آنها با خط ولایت فقیه از قبل از انقلاب دارد.

مجالی برای آوردن مستندات را ندارم و به همین اندازه اکتفاء می کنم. خداوند عاقبت ما را ختم بخیر کند و ما را از شر هر آنچه خلق نموده است حفظ نماید!

اشداء بینهم


رحماء علی الکفار