مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الا بذکر الله تطمئن القلوب» ثبت شده است

هشت رذیله 33 / شتابزدگی 5 / ذکر، علاج شتابزدگی 1

| چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث درباره شتابزدگی انسان بود. بیشترین لطمه را انسان در شتاب نسبت به قضاوت درباره خداوند می بیند. ما باید تکلیف خود را با خداوند و کارهای او مشخص کنیم! همه ما در این باره مشکل داریم!
خداباروی و ایمان به خداوند یعنی حق دادن به خداوند درباره همه کارها و گفته های او.
این حق دادن فقط در مقام نظر و اعتقاد نیست! بلکه احساس انسان مؤمن به خداوند حق می دهد و باور دارد که: انه هو الحق.
انسان در آغاز مسیر، و در برخورد با حقائق، عقلش آنها را می پذیرد. یعنی عقل سخنی در مخالفت با حقائقی که کشف می کند ندارد بزند. ولی به محض این که سخنی را یافت شروع به تشکیک در باره حقیقتی که قبلا فهم شده و کشف گردیده می کند. شما در این زمان شاید به بسیاری از حقائق بارو داشته باشید ولی هیچ اطمینانی نیست که آیا در آینده - و شاید آینده ای نزدیک - در قسمتی از این حقائق تشکیک نکنید. مگر ندیده اید انسانهایی که این چنین بوده اند.
ولی وقتی انسان به یقین می رسد، اتفاقی عجیب می افتد. در سایه این اتفاق انسان با حقائق دریافتی به وحدت می رسد! اصلا انگاری وارد عالَمی دیگر می شود. تازه آن وقت است که می فهمد، حقائقی را فهمیده است. مثل این که آنچه قبلا فکر می کرده است فهمیده است و باورشان نموده است، خیال و وهمی بیش نبوده است. هرچند قبلا درباره حقائق تشکیک نمی کرده است ولی انگاری همین توقع تشکیک در آینده سایه شومش را به باورهای الآن او نیز انداخته است.
اصل مشکل انسانها در دنیا، اسارتشان در این عالَم است. عالَمی که با حجابهای قطور مادیات پوشیده شده است. آنقدر پوشیده که حتی حیوانات نیز دچار این میزان از غفلت نیستند.
اسارت در دنیا اندوه با خود می آورد و افسردگی و دلزدگی و چون انسان نمی داند که اصل مشکلش چیست پس درمانی را هم که می چوید، نمی تواند علاج واقعی درد او باشد. و صد البته که دانشمندان همین آدمهای مادی وقتی می خواهند انسان افسرده ای را درمان کنند بیشتر او را در غفلت فرو می برند آنگونه که خود در غفلت فرو رفته اند.
کمبود یقین، اصلی ترین کمبود انسان در این جهانی است که از نظر رتبه حیات، در پست ترین نوع آن قرار دارد. به همین خاطر به این زندگی، «دنیا» گفته می شود. و چون «دنیا» وصف برای کلمه مقدَّر «دار» است و «دار» مؤنث مجازی است، «دنیا» نیز مؤنث آورده شده است. مذکر «دنیا»، «ادنی» است و «ادنی» صفت تفضیل است. و چون مفضول آن ذکر نشده است! یعنی گفته نشده است که این زندگی از چه پست تر است، پس ترجمه دنیا می شود: «پست ترین!» آری ما در پست ترین رتبه حیات زندگی می کنیم.
حال ببینید انسانی که طول بالهایش طوری ساخته شده است که او را تا بالاترین رتبه حیات بتواند اوج دهد، چقدر باید در این پست ترین رتبه حیات زجر بکشد، احساس تنهایی بکند، افسرده باشد و هیچ مخدری از شراب گرفته تا موسیقی و عشق ورزیهای مادی و انواع سرگرمی ها نتواند مرحم اندوه های او باشد.
این که قرآن می فرماید: الا بذکر الله تطمئن القلوب به همین خاطر است! نمی فرماید: بعلم الله! بتصدیق الله! بعبادة الله! باطاعة الله! بلکه می فرماید: بذکر الله! «ذکر» مهمترین نشانه عشق است! عاشق در دیواره های ذهنش جز صورت معشوق هیچ چیز نیست! ذکر، لازمه محبت است. خداوند بجای ملزومی که محبت است، لازم آن را که ذکر است آورده است. بقول ادیبان از لازم اراده ملزوم نموده است.
محبت تعلق به غیر از خداوند هم می گیرد. ولی چون مؤمن شدیدترین رتبه محبتش از آن خداوند است (الذین آمنوا اشد حبا لله؛ بقره: 165) پس ذکر اختصاص به همو پیدا می کند. آیه الا بذکر الله ترجمانی لطیف از آیه اشد حبا می باشد. آری انسان تا رابطه اش را با خداوند بهبود نبخشد به آرامش نمی رسد چه این حقیقت را قبول داشته باشد و چه نداشته باشد.
اگر انسان بتواند از شتابزدگی نسبت به قضاوت درباره خداوند دست بردارد، می تواند از مرتبه باور علمی، باوری که عقل فعلا دارد، به باور و یقینی شهودی و عینی برسد و در رتبه بعدی با حقیقت، به وحدت نائل شود یعنی همان حق الیقین.
رابطه خویش را با خداوند گسترش دهیم! برای همه کارهای ریز و درشتمان بسم الله بگوییم! از نمازی تا نماز دیگر مثل فراری باشیم که از غاری می خواهد خود را به غاری دیگر و پناهگاهی دیگر برساند و مجبور است از میان گرگها و مردابها عبور کند و تا وقتی به نمازی دیگر و به حصن و قلعه و غار و پناهگاهی دیگر نرسیده است نفس راحت نکشد! باید به نمازهایی که در سه وعده خوانده می شود این گونه نگریست! اینها مقدمه رسیدن به یقین است!
باید با اهل معرفت مجالست نمود و از نَفَس آنها قدرت گرفت. لااقل اگر به آنها دسترسی نداریم کتابهایشان را بخوانیم و با حالاتشان مأنوس باشیم!
برای همه امور کوچک و بزرگ زندگی خود اهل دعا باشیم! زندگی خود را مدیون دعاهایمان باشیم! حتی آبی که می خوریم از خداوند بخواهیم که با این آب سیرابمان کند و با این مقدرا خواب خستگیمان را ببرد و با این تکه نان قانعمان سازد!
باید همه امور زندگی خود را با خداوند گره بزنیم!
از ذوات مقدسه ائمه اطهار باید برای رسیدن به این منظور کمک بطلبیم!
دوستان! کار برای انجام بسیار داریم! وقت کم و کار زیاد و توشه هیچ و راه طولانی و گرگ در کمین و روزگار، یلدایی بلند!
خوب بیاندیشید و به سؤال برسید و بپرسید و از پاسخها سؤال بیرون بکشید و در این بین به آنچه گفته می شود عمل کنید تا فهمتان عمیق تر شود و سؤالتتان پخته تر گردد!

هشت رذیله 24 / ناسپاسی 21 / نعمتهای خداوند 6

| دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۱۳ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


جلسه قبل از شمارش نعمتهای خداوند به عنوان اولین گام برای تشکر از این نعمتها گفتیم و در این جلسه می خواهیم پیرامون گام دوم سخن گوییم: یادآوری نعمتها!
بیاد نعمتها بودن سبب می شود بیاد خداوند باشیم! بیاد خداوند بودن، بیاد خود خدا بودن نیست! زیرا نمی شود ذات باری تعالی را در ذهن تصور نمود؛ بلکه بیاد خداوند، یاد نمودن از نعمتها و انتساب آنها به خداوند است!
نعمتها ابزار بروز صفات خداوند است! پس نعمتها اسم خداوند می باشد. وقتی می گوییم: «بسم الله» یعنی از اسم خداوند کمک می گیرم! شما هر کاری را می خواهید انجام دهید بی نیاز از نعمت نیستید! پس بی نیاز از اسم خداوند نیستید!
ایمان شما وقتی تجلی می کند که نعمتها را اسم خداوند بدانید! نعمتها را ابزرای بدانید که خداوند توسط آنها سمُوّ و نُمُوّ و جلوه می کند و شناسانده می شود و مورد تذکر قرار می گیرد!
در آغاز مطالعه که بسم الله می گویید یعنی ابزاری که برای مطالعه در اختیار دارید، این خداوند است که آنها را در اختیار شما گذاشته است.
فرق ایمان و کفر همین است! کافر منکر این حقیقت است و مؤمن این حقیقت را تصدیق می کند! با «بسم الله»ی که می گوید، آن را تصدیق می کند.
در حدیث داریم کسی که دچار مشکلی شده است و چیزی او را غمگین و دلنگران نموده است سرش را به آسمان بلند کند و سه بار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم!» خداوند اندوهش را بر طرف می سازد!
چرا باید گفتن «بسم الله» این خاصیت را داشته باشد! به این خاطر که آنچه باعث اندوه انسان می شود، قطع اسباب از مسبب الأسباب است! اگر انسان به این حقیقت همیشه متذکر باشد که ابزار مادی و معنوی همه صفرهایی است که ارززشان به پشتبانی آن خدای یگانه است دیگر با کم و زیاد شدن این اسباب، اندوهگین و هراسان نمی شود! مؤمن همه قدرت و عزت را از خداوندی می داند و کم و زیاد شدن برایش بی معنی است!
پس بیاد «منتسب بودن همه پدیده ها به خداوند» راز جاودانگی ذکر و آرامشی است که از پس این ذکر بوجود می آید و «الا بذکر الله تطمئن القلوب» این چنین محقق می شود.
و نماز در پنج وعده، در آغاز و پایان هر بخش کاری، تذکر مدام این حقیقت است که یادت نرود جهان همه به مشیت اوست.
نوافل یومیه، اعمال عبادی روزهای خاص، ذکرهای عام و خاص، تلاوت قرآن، روزه های واجب و مستحبی، حج و عمره، زیارت قبور اولیاء خداوند، ارزش بالای کسب علوم معرفتی، توصیه مؤکد به رعایت حدود شرعی در انجام همه اموری جاری زندگی اعم از حلال و حرام و آداب و ... انسان را در مسیر ذکر، ذکر انتساب نعمتها به خداوند، یاری می کند و کدام مکتب و دین و مذهب و برنامه ای تدوین شده است که این چنین طراحی داشته باشد و این قدر موفق عمل کند؟!! 
موفق باشید - خدا حافظ