97/04/06 گزیده بیانات در دیدار
رئیس و مسئولان قوه قضائیه
شهادت بنیان بودن تقویم و لزوم جهاد همه جانبه در
قوه قضائیه
هفتهی قوّهی قضائیّه و روز قوّهی قضائیّه مانند
بعضی دیگر از روزهای برجسته در تقویم اسلامی ما «شهادتبنیان» است و این روز بر پایهی
فداکاری در راه خدا و کشته شدن در راه خدا تبیین شده؛ مثل روز معلّم، مثل پانزدهم خرداد
و بقیّهی روزهایی که براساس شهادت فیسبیلالله قرار گذاشته شده. خب این، دستگاه قضائی
را به شیوهی خاصّی معرّفی میکند، یک معنای خاصّی به دستگاه قضائی میدهد. دستگاه قضائی
صرفاً یک مجموعهی اداری دارای وظایفی که باید آن وظایف را انجام بدهد و گزارش بدهد
نیست؛ یک مجموعهی انسانیای است که در آن بایستی جهاد انجام بگیرد، جهاد همهجانبه
بایستی صورت بگیرد. باید در قوّهی قضائیّه ایثار وجود داشته باشد، کمااینکه شهادت
اوج ایثار است؛ گذشت از منافع خود، از خواستههای شخصی باید وجود داشته باشد و در خدمت
اهداف والا و عالی؛ این، معنای قوّهی قضائیّه است که خیلی مهم است و تکالیفی را متوجّه
قوّه میکند که فراتر از این کارهای مرسوم و اداری و وظایفی است که روی کاغذ نوشته میشود.
خرسندی و ناخرسندی از قوه قضائیه سبب خرسندی و ناخرسندی
از حاکمیت
وظیفهی دستگاه قضائی یک وظیفهی حاکمیّتی است؛
این دیگر محلّ تردید نیست؛ این کاری است که دستگاه حاکم بر کشور موظّف است این کار
را انجام بدهد؛ در همه جای دنیا هم همین است؛ یک وظیفهی حاکمیّتی است که عبارت است
از قضاوت و فصل خصومت و مجازات متخلّف از قانون؛ این کاری است که حکومت بایستی انجام
بدهد. اگر چنانچه خوب انجام گرفت، نتیجهاش این است که مردم از دستگاه حاکم خرسند و
خشنود میشوند؛ اگر چنانچه ناقص انجام گرفت، بد انجام گرفت، معیوب انجام گرفت، مردم
از دستگاه حاکم ناراحت و نگران و ناخرسند میشوند؛ اینجور نیست که بگویند خیلی خب حالا
دستگاه قضائی مثلاً یک مشکلی دارد؛ نه، این وظیفه، یک وظیفهی حاکمیّتی است و مجموعهی
دستگاه حاکم بر کشور در این زمینه مسئول است.
قوه قضائیه و تحول نبودن تحول تدریجی و لزوم شتاب
لازم برای تحقق تحول
شاخصهای تحوّل را مشخّص کنیم، بعد معلوم کنیم که
زمانبندی برای رسیدن به این شاخصها چگونه است؛ وَالّا اگر چنانچه این نباشد و همینطوری
که اشاره کردند -در گزارش هم من خواندم- بتدریج بهسمت تحوّل برویم، این تحوّل نخواهد
شد؛ چون همیشه مشکلات جلوتر از حرکتِ ما حرکت میکنند، اگر اینجور آرام بخواهیم حرکت
کنیم. تحوّل، یک کار تقریباً دفعی است که باید اتّفاق بیفتد. میگویم «تقریباً [دفعی]»،
نمیگویم «تحقیقاً دفعی»؛ یعنی باید سریع، با شتابِ مناسب، یک اتّفاقی بیفتد که معلوم
بشود تحوّل انجام گرفت و آن شاخصها تحقّق پیدا کرد. زمانهایی که رؤسای محترم قوّه،
مسئولیّت پیدا میکنند، زمانهای بسیار خوبی است و متناسب با این است که در این زمانها
بهمعنای واقعی تحوّل انجام بگیرد. هیچ اشکالی هم ندارد که در طول چند دهه در قوّهی
قضائیّهی کشور، چند بار تحوّل اتّفاق بیفتد؛ این کار، خیلی عادی و طبیعی است. یعنی
فرض بفرمایید که جناب آقای آملی با تحرّکِ خودشان، یک تحوّلی را در قوّه ایجاد میکنند،
نوسازی میکنند، تازهسازی میکنند، طراوت میدهند، نشاط و جوانی میدهند؛ کانّه حرکت
را از نو شروع کردن. در یک دورهی دیگر، کسی میآید همین را باز به یک شکل بهتری ترقّی
میدهد و پیش میبَرد و تعالی میبخشد؛ باید اینجور ما به مسئلهی تحوّل قوّه نگاه کنیم.
لزوم تواضع در مقابل افکار عمومی و اعتماد سازی
خصوصا در قوه قضائیه برای همراه شدن مردم در اِعمال قاطعیت
یک نکتهی مهم در باب قوّهی قضائیّه -که میبینم
جزو دغدغههای مسئولین محترم قوّه و شخص جناب آقای آملی است و به جایی هم غالباً نمیرسد،
یعنی درست پیش نمیرود- مسئلهی اعتمادسازی مردم است؛ که من قبلاً یک اشارهای به آن
کردم، حالا یک مقداری بیشتر و تفصیلاً عرض میکنیم. خب، افکار عمومی خیلی مهم است. ما
در مقابل دشمن و بدخواه و توطئهگر و دروغگو و تهمتزن باید با صلابت و قاطعیّت عمل
کنیم؛ که الحمدلله مواضع جناب آقای آملی انصافاً مواضع بسیار خوبی است در مقابله و
مواجهه [با آنها]. همین صحبتی که پریروز ایشان کردند، صحبت خیلی قوی، خوب و مطلوب مردم
[بود]؛ یعنی در مقابلِ آدمِ تهمتزن، در مقابلِ آدم فاسد، در مقابلِ آدم متخلّف باید
با قدرت وارد شد. در مقابلِ افکار عمومی نمیشود اینجوری ظاهر شد. در مقابل افکار عمومی
بایستی با تواضع، با دلسوزی، با محبّت وارد شد و با افکار عمومی تفاهم کرد؛ این خیلی
چیز مهمّی است، تا بتوانیم اعتماد افکار عمومی را جلب کنیم.
جلب اعتماد افکار عمومی، یکی از آن اساسیترین کارها
است برای قوّهی قضائیّه؛ البتّه برای همهی دستگاهها همینجور است، منتها قوّهی
قضائیّه چون با دعوا سروکار دارد و وارد میدان دعوا و معارضه با متجاوز و متعدّی از
قانون میشود، بیشتر از اغلب دستگاههای دیگر به اعتمادسازی احتیاج دارد؛ هم خود قوّهی
قضائیّه، هم دستگاههایی که ضابط قوّهی قضائیّهاند؛ آنها هم همینجور. مثلاً فرض
کنید نیروی انتظامی که ضابط قوّهی قضائیّه است، نیاز دارد به اینکه مردم به او اعتماد
کنند تا [اگر] یک جا لازم است یک اِعمال قدرتی بکند، یک خشونتی به خرج بدهد، مردم آنقدر
به او اعتماد داشته باشند که بگویند آهان! این جایش بود، لازم بود، باید این کار انجام
میگرفت.
اعتماد سازی قوه قضائیه با کار عملی و تبلیغات و
هدف قرار دادن دل مخاطب بجای گوش او در تبلیغات به کمک گروهی فنی و هنری
خب، حالا چه کار کنیم برای اینکه این اعتماد به
دست بیاید؟ به نظر میرسد دو کارِ اساسی باید انجام بگیرد. یک کار، کار عملی است؛ یک
کار، کار تبلیغاتی است. اوّل در مورد کار تبلیغاتی عرض بکنیم؛ ببینید، امروز قوّه زیر
شدیدترین فشارهای تبلیغی و رسانهای است! هم از ناحیهی دشمنانی که در خارج هستند،
هم از ناحیهی غافلینی که در داخل هستند؛ حالا تعبیر غافل بکنیم که با حُسنظن همراه
باشد. فرض بفرمایید حالا یک قاتل بیرحمی میآید چند جوانِ حافظِ امنیّت را به قتل
میرساند، بعد قوّهی قضائیّه در یک فرآیند قانونی در ظرف چند ماه به جرم او رسیدگی
میکند و او را محکوم میکند و حکم را اجرا میکند؛ یعنی یک کار کاملاً عادلانه و منصفانه
و صحیح. تبلیغاتی که دشمن میکند، درست عکس آن چیزی است که باید اتّفاق بیفتد؛ یعنی
این قاتل بیرحم را بهعنوان مظلوم معرّفی میکند، قوّهی قضائیّهی دلسوزِ علاقهمندِ
احقاقِ حقکنندهی حقوق مظلومین را ظالم و مثلاً فرض کنید که متجاوز معرّفی میکند؛
یعنی تبلیغات الان اینجوری است. تبلیغ بر ضدْ هم بیشتر اثر میگذارد؛ معمولاً اینجوری
است؛ یعنی غالباً تهمت و شایعه و حرف مفت بیشتر جا باز میکند تا بخواهد انسان آن را
جبران بکند و درست کند و تصحیح کند و اصلاح کند و حرف راست را به جای آن [جایگزین]
بکند. خب، این را چهجوری میخواهید حل کنید؟ در مقابل این، کار تبلیغی لازم است. تبلیغ
بایستی به معنای رساندن آن حقیقت به دل مخاطب باشد، نه به گوش مخاطب؛ باید دل مخاطب
تحت تأثیر قرار بگیرد. خب این یک کار فنّی است، یک کار هنری است؛ این امروز در دنیا
دارد در سطح بسیار وسیعی انجام میگیرد که سیاه را سفید نشان میدهند. الان شما نگاه
کنید [که کار] این بهاصطلاح پروپاگانداهای(تبلیغات جانبدارانه با هدف تحریف واقعیّت)
دنیا اینجوری است دیگر؛ اصلاً یک چیز غلط را درست و یک چیز باطلِ مطلقِ محض را حق
جلوه میدهند، مردم هم باور میکنند؛ چهجوری؟ به صِرف اینکه میآیند میگویند و مثلاً
یک حرفی میزنند و عالمانه و مجتهدانه صحبت میکنند نه! این شیوه دارد، این کار دارد؛
[این] کار هنری است. یکی از مهمترین کارهای شما این است؛ یعنی یک تیم قوی رسانهای
هنرمند را به کار بگیرید، بنشینند طرّاحی کنند -نه برای یک روز و دو روز و یک ماه؛
بهطور مستمر- تا بتوانند همینکه شما گفتید که ما فلان تعداد قاضی را اینجوری کنار
گذاشتیم یا فلان حرکت اصلاحی را انجام دادیم یا فلان تنقیح(اصلاح) قانونی را یا فلان
پیشبینی بلندمدّت را انجام دادیم، این را بتواند به مردم تفهیم کند درست که مردم آن
را مشاهده کنند ببینند.
شکایات زیاد از قوه قضائیه و لزوم بازرسی غیر محسوس
مأمورینی بروند در یک دادگستریای بهصورت ناشناس
و آنجا بنشینند، وضع دادگستری را، مراجعات مردم را ببینند، بعد به آن قاضی یا به آن
بازپرس مراجعه کنند ببینند دادگاه چهجوری است، دادسرا چهجوری است، چهجوری حکم میکنند؛
اینها کارهای خیلی خوبی است، منتها این کار بایستی دَه برابر آنچه انجام میگیرد، انجام
بگیرد؛ دَه برابر! حالا من از روی حسابوکتاب هم نمیگویم؛ همینطور اینجوری به نظرم
میرسد. شاید لازم باشد به جای دَه برابر بگوییم صد برابر، امّا حالا بنده احتیاط میکنم؛
دستکم ده برابر باید این کار انجام بگیرد؛ چون شکایت زیاد است. قاعدتاً به شماها هم
مراجعه میکنند، به ما [هم] مراجعه میکنند.
بیان نعمات الهی و لزوم معرفی قاضی های خوب و بد
شما قاضی خوب کم ندارید، قاضیهای بسیار خوب [دارید]؛
قاضیای که شب و روز ندارد، از وقت خواب و وقت استراحت و وقت حضور در خانواده و همهی
اینها میزند برای اینکه برسد به عمق یک پرونده و پرونده را احقاق کند و زنده کند مفاد
آن را؛ قاضیهای کوشا و اهل سعی و تلاش و صادق و قانع. خیلی خب، یک تعدادی از اینها
را چهره کنید، معرّفی کنید؛ فرض بفرمایید یک قاضیای را که این تعداد پرونده را به
بهترین وجهی که موجب رضایت متخاصمین است یا موجب رضایت مجموعهی دستگاه است و رسیدگی
کرده و به نتیجه رسانده، مشخّص کنید، معرّفی کنید؛ مثل معلّمین برجسته، مثل اساتید
برجسته، مثل محقّقین برجسته، مثل کارآفرینان برجسته. قاضی برجسته را چهره کنید تا تشویق
بشوند یک عدّهای به این سبک کار؛ خب همه از آبرو خوششان میآید و این [کار] آبروبخشِ
به این افراد است؛ یکی از کارها این است. نقطهی مقابلش هم همینجور؛ حالا بنده نمیگویم
هر کسی را که تخلّف کرده، فوراً تشهیرش(مشهورش) کنید -ممکن است لازم نباشد یا در مواردی
جایز نباشد- امّا در بعضی موارد تشهیر لازم است؛ مشخّص کنید، معرّفی کنید؛ قاضیای
که خیانت کرده در مقام قضا -حالا قاضی یا اعضای دادسرا، فرق نمیکند- این را معرّفی
کنید؛ چه اشکالی دارد؟ تشهیر کنید. مواردی اینجوری باید انجام بگیرد. و حرکت قوّهی
قضائیّه به سمت اصلاح درونی دستگاه قضا هم بایستی به نظر بنده بیتوقّف، بدون توقّف،
انجام بگیرد. من عرض میکنم شما هر پروندهی مهمّی که به جریان میاندازید، هر دعوایی
که به یک حکم عادلانهای آن را منتهی میکنید، این یک صدقه است، این یک کار خیر است،
این یک نعمت از طرف پروردگار بر شما است؛ وَ اَمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث؛(ضحی:
11) این نعمت را آشکار کنید، بگویید تا همه بدانند که این اتّفاق افتاد.
ایجاد فضای امن اقتصادی وظیفه قوه قضائیه
یکی از جاهایی که قوّهی قضائیّه میتواند برای اصلاح
اقتصاد کشور نقش ایفا کند، ایجاد امنیّت فضای اقتصادی است؛ این کارِ قوّهی قضائیّه
است. قوّهی قضائیّه باید بتواند نوعی برخورد کند با مختلکنندهی امنیّت، که فضای
کسبوکار مردم، فضای زندگی و معیشت مردم، یک فضای امنی باشد؛ این یکی از زمینههای
کار قوّهی قضائیّه برای اقتصاد کشور [است]. یک قلم دیگر از کارهایی که قوّهی قضائیّه
در زمینهی مسائل اقتصاد میخواهد انجام بدهد، همین است؛ مبارزهی با مفاسد اقتصادی
و مفسدین اقتصادی. قوّهی قضائیّه در این زمینه به صورت واضح و گاهی حتّی به صورت جنجالی
وارد بشود.
لزوم معدود نشان داد مفسدین اقتصادی و برخورد صریح
و روشن با آنها با ادله قابل فهم برای مردم
به نظر من در مجموع، دستگاه یک خطای دوپایهای را
دارد در زمینهی برخورد با مسائل اقتصادی انجام میدهد؛ یک پایه عبارت است از نوعی حرف
زدن و مشی کردن که تلقّی عمومی این باشد که فساد عمومی است، در حالی که فساد عمومی
نیست، فساد مال تعداد اندکی مفسد است؛ هم در دستگاههای دولتی، هم در دستگاههای مردمی،
هم در محیط کسبوکار، آنهایی که مفسدند، افراد معدودی هستند، تعداد معدودی؛ [ولی] ما
جوری در اظهاراتمان و در تعبیراتمان حرف میزنیم که تلقّی مردم این میشود که خب همهجا
را فساد گرفته! این غلط است، واقعیّت این نیست. این یک پایهی غلط. پایهی غلط دوم
اینکه با آن موردی که واقعاً فساد است، برخوردِ قاطع و روشن نمیکنیم؛ باید برخورد بشود؛
آنجایی که واقعاً مفسد اقتصادی است، باید صریح و روشن برخورد بشود.
و برخورد هم البتّه با تبیین [باشد]؛ یکی از کارهای
مهم این است، که برمیگردد به همان مقولهی تبلیغ. یعنی وقتی یک مفسد اقتصادی را شما
محاکمه میکنید و محکوم میکنید به یک مثلاً جزائی و یک مجازات و معاقبهای، این برای
مردم جوری تبیین بشود که مردم همه احساس کنند که این کارِ درستی است و این کار باید
همینجور انجام میگرفت.
فرار عبید الله به عباس و تبدیل تهدید به فرصت با
تبلیغ درست حجر بن عدی
در تاریخ در زندگی امام حسن (علیه السّلام) این
هست که عبیداللهبنعبّاس که فرمانده یک بخش خیلی مهمّی از لشکر امام حسن بود، شب که
خوابیدند، صبح پا شدند و دیدند در خیمهاش نیست؛ رفته بود، گریخته بود و ملحق شده بود
به معاویه؛ آمدند به او رشوه دادند، فلان دادند، پول دادند و رفت طرف معاویه. خب یکچنین
حادثهای برای لشکر امام حسن (علیه السّلام) خیلی حادثهی شکنندهای بود. آنجا یکی
از اصحاب نزدیک -که من حالا یادم نیست، قدیم دیدهام، حجربنعدی بود یا کسی دیگر- آمد
برای مردم سخنرانی کرد؛ یک بیانی کرد که بعد از پایان بیان او، همه اظهار خوشحالی کردند،
گفتند الحمدلله که این رفت! ببینید، این بیانِ تبیینِ بهمعنای واقعی، تبلیغ بهمعنای
واقعی، اینجوری است؛ میآید حرف میزند و روشن میکند که آنچه اتّفاق افتاد، بهنفع
ما بود؛ یعنی به تعبیر رایجِ امروز، تهدید را به فرصت تبدیل میکند؛ این بایستی در قوّهی
قضائیّه [باشد].
خاطرات و موضع هجومی در مسئله زن و حقوق بشر نه
دفاع و جنایات فرانسه و انگلیس در الجزایر و هند و مسئله داعش
در آن سالهای اوایل انقلاب به دانشگاه دائماً میرفتم،
مرتّب میرفتم سخنرانی میکردم؛ دانشجوها سؤال میکردند، جواب میدادیم. یک وقتی یکی از
دانشجوها از بنده پرسید که شما در مورد مسئلهی زن چه دفاعی دارید؟ جمهوری اسلامی چه
دفاعی دارد؟ بنده گفتم ما هیچ دفاعی نداریم! ما حملهای داریم، ما هجومی داریم! دفاع
چیست؟ ما در زمینهی [زن] مدّعی هستیم. ما در قضیّهی زن، مدّعی دنیا هستیم، مدّعی
رژیم طاغوت -آنوقتها که آن حرفها مطرح بود- هستیم، ما دفاع نداریم.
در زمینهی حقوق بشر اینجوری است، ما دفاع نباید
بکنیم، ما باید حمله کنیم! این کسانی که اینهمه جنایت کردهاند، اینهمه فساد ایجاد
کردهاند -نهفقط در تاریخ، همین حالا- مثلاً فرض کنید فرانسویها شدهاند مظهر حقوق
بشر. این فجایعی را که فرانسویها در آفریقا به وجود آوردند، در الجزایر و در غیر الجزایر
کارهایی که کردند، انسان وقتی میخواند، واقعاً تن او میلرزد! فرض بفرمایید یک دریاچهای
را، مثلاً یک مرداب بزرگی را با نفت و این چیزها آغشته کنند، بعد یک جمعیّت کثیری را
-زن، مرد، بچّه- از روستا بکوچانند طرف آن و بعد اینها را ببندند به رگبار، اینها هم
از ترس به آن دریاچه پناه ببرند، بعد آن دریاچه را آتش بزنند! حالا شما فکرش را بکنید،
این اتّفاق افتاده! مثلاً این قضیّه اتّفاق افتاده بهوسیلهی فرانسویها. بهوسیلهی
انگلیسیها در هند در یک باغی شش هزار نفر جمع شدند بهعنوان تظاهرات، انگلیسیها آمدند
مسلسل گذاشتند دم در آن باغ، یکسره شش هزار نفر را در یک روز یا در نصف روز و در چند
ساعت به قتل رساندند! حالا اینکه مثلاً برای پنجاه سال، صد سال قبل است، لکن همین زمانِ
خودمان سر قضایای داعش و سر قضایای سوریه و سر قضایای میانمار، شما ببینید اینها واقعاً
چه کردند! آنوقت اینها مدّعی حقوق بشرند؛ ما حرف داریم در زمینهی حقوق بشر، ما ادّعا
داریم علیه مدّعیان دروغگو و وقیح حقوق بشر؛ این کارها، کارهای بسیاری خوبی است که
خب بحمدالله در قوّهی قضائیّه دارد انجام میگیرد.