مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

هشت رذیله 152 / ستمگری 19 / حقوق 18 / اعمال عبادی 1 / نماز

| چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۱۶ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


ستم کردن فقط به افراد و یا اشیاء نیست، به نماز و دیگر رفتارهای عبادی هم می شود ستم نمود زیرا این افعال عبادی، دارای شخصیتی ملکوتی هستند بر این اساس دارای حق و حقوقی می باشند که اگر این حقوق پرداخت نشود، روز قیامت جزء شاکیان ما خواهند بود و اگر بدرستی حقشان اداء شود، ما را کمک می کنند تا از طریق آنها اوج بگیریم و به اهدافی که برای تشریع این اعمال خداوند متعال در نظر گرفته است بهتر و زودتر برسیم!

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم:‏ مَنْ صَلَّى الصَّلَاةَ لِغَیْرِ وَقْتِهَا رُفِعَتْ لَهُ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ تَقُولُ ضَیَّعَکَ اللَّهُ کَمَا ضَیَّعْتَنِی. 

هر کس در خارج از وقت نماز، نماز بخواند، نمازش (به صورت) تیره و تاریک بالا مى‏رود (و به او نفرین مى‏کند) و مى‏گوید: خداوند تو را تباه کند که مرا تباه کردى! (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 229)

نماز بخاطر خواص منحصر به فردی که دارد حق بالایی به گردن ما دارد.

عجب نعمتی است این نماز!

عجب کریمانه رفتار نموده است خداوند بزرگ و مهربان که نماز را تشریع نموده است! آنهم به این زیبایی تشریع کرده! اذکار و حرکات در نماز در اوج زیبایی است طوری که هرچه در باره آنها بیاندیشی باز به نکته تازه ای پی می بری!

کافی است نمازی را که شیعه می خواند با نماز اهل سنت مقایسه کرد و یا با نمازی که دیگر ادیان آسمانی می خوانند و یا با مراسم عبادی که دیگر ادیان دارند و نیز نماز را مقایسه کرد با مراسم عرفانی مکاتب قارچی عرفانی!!

بعد از این مقایسه است که می شود اوج و تعالی عملی که توسط خداوند برنامه ریزی شده است را فهمید و دانست و ممنون گذار خداوند شد!

و نیز این که خداوند در شبانه روز پنج بار این چنین اجازه حضوری می دهد و رخصت می دهد تا از همه فعالیتهای دنیوی خلاص شویم و بیکباره آنها را کنار بگذاریم و برویم سوی یک خلصه عرفانی و به قوای مادی خود استراحت دهیم. اینها همه نعمتهایی است که جز آنها که قدر نماز را می دانند کسی نمی تواند پی به ارزششان ببرد!

فرض کنید اگر نماز نبود آن وقت با این همه مشکلات دنیایی واقعا چکار میشد کرد؟ اگر مجبور نبودیم وقتی دچار پلشتی شدیم همچنان نمازمان را بخوانیم آن وقت چه جیزی می توانست به این پلشتی ما پایان دهد و ما را از خطر سقوط حتمی و دائمی نجات دهد؟!

اداء حق نماز به تعظیم نماز و مهم شمردن آن است و پرهیز از هر برخوردی که استخفاف نماز و کوچک شمردن آن را دنبال داشته باشد.

1) محور قرار دادن نماز در اول وقت در برنامه های کاری و بخصوص خوابیدن به موقع در شب برای ادای نماز صبح در اول وقت آن هم نه با خواب آلودگی مهمترین نکته ای است که باید آنها که در پی ادای حق نماز هستند به آن توجه کنند!

2) و نکته بعدی رعایت آداب وضو و نماز و اهتمام به تعقیبات و نیز نوافل است و در مجموعه توصیه می شود تلاش شود تا به مرور طوری برای نماز و مخلفات آن برنامه ریزی شود که سه ساعت در شبانه روز به نماز اختصاص یابد.

3) تلاش شود تا حضور قلب و انکسار در نمازها رعایت شود و در یکی از وعده های نماز بخصوص نماز شب از خداوند طلب بکاء و اشک شود تا ان شاء زمینه آمرزش گناهان و کوتاهی های آن روز باشد.

ما و همه دوستان را از دعای خیرتان محروم نکنید!

پاورقی / خلوص امام خامنه ای

| سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ب.ظ

گروه معارف- رجانیوز: آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ مرتضی تهرانی همراه با برادر کوچک‌ترشان، مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی ازجمله برجسته‌ترین و قدیمی‌ترین شاگردان حضرت امام خمینی به شمار می‌آیند. ایشان دوران کودکی و نوجوانی را در دامان و مکتب پدر بزرگوارشان، مرحوم آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی تربیت یافتند. پدری که از اخیار روزگار خود و تربیت‌شده بزرگانی همچون مرحوم آیت‌الله سید علی قاضی(ره) بود.

 

آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی تهرانی دوره سطح علوم حوزوی را در نوجوانی گذرانید و در سن ۱۸ سالگی با مهاجرت به قم در زمره جوان‌ترین شاگردان درس خارج مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی قرار گرفت. هنگام عزیمت ایشان به قم، باوجودآنکه پدر بزرگوارشان با عموم مراجع وقت، مراوده داشتند، اما به مرتضایش، پیوند خاص با حاج‌آقا روح‌الله را توصیه کرد.

 

حاج آقا مرتضی در طول سالیان اقامت در قم همپای دوست صمیمی‌اش مرحوم حاج‌آقا مصطفی خمینی از مائده حکمت، معرفت و اخلاق امام خمینی بهره مستوفی می‌گیرد. اما انس و محبت متقابل بین حاج آقا مرتضی و حضرت امام خمینی فراتر از استاد و شاگردی بود. تا آنجا که حتی در  برخی تابستان‌ها که امام در روستای امام‌زاده قاسم تهران مستقر می‌شدند، حاج‌آقا مرتضی از بیشترین انس و مجالست با مراد محبوب خود برخوردار بود و گاهی با اشاره امام به‌طور شبانه‌روز در محضر معظم له ماندگار می‌شد.

 

عشق و علاقه به امام، حاج‌آقا مرتضی را در نیمه دوم دهه ۴۰ نیز به نجف اشرف کشاند و در همان فرصت  راقم این سطور توفیق یافت تا ۴۷ سال پیش به‌طور خصوصی بخشی از کفایه‌الاصول را در محضر ایشان به شاگردی بنشیند.

 

آیت‌الله‌ حاج‌آقا مرتضی تهرانی در گفت‌وگوی تفصیلی با مجله پاسدار اسلام به بررسی منزلت معنوی و علمی رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداختند. مشروح این گفتگو به شرح زیر است:

***

 

بِسمِ‌اللّه الرَّحمنِ الرَّحیم. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمین. وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلهِ الطّاهِرین و لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین.   

 

با آن که ضربان قلبم چهل تا چهل وپنج در دقیقه است اما صحبت درباره موضوع مورد نظرم را لازم می‌دانم بنده این طور فکر کرده‌ام که ابتدا اشاره‌ای داشته باشم به ذاتیات آیه‌الله خامنه‌ای «سلام‌الله علیه» که تقریباً از پانزده شانزده سالگیِ ایشان اطلاعِ نزدیک دارم و تصورم بر این است که ایشان اگر ازاین صحبت مطلع شوند یکی دو نکته را تعجب خواهند کرد که بر حسب ظاهر جز خودشان اطلاع نداشته‌اند و این در حافظه و اطلاعات‌ من هست.

 

و بعد وارد تصمیم‌های ایشان می‌شوم و مأخذ حرکت ایشان را هم عرض می‌کنم که کدام ‌یک از این ذاتیات است و بعد هم اشاره‌‌ای می‌‌کنم به آنچه که به عنوان نقیصه در جامعه دیده می‌شود و این را با استدلالی که در ذهنم هست بیان خواهم کرد.

 

البته این نقیصه‌ای که در جامعه وجود دارد منحصر به زمان ایشان نیست و از زمان امیرالمؤمنین«صلوات‌الله علیه» و بلکه از زمان رسول اکرم «صلوات‌الله علیه» بوده است و در زمان ما هم بوده و مواردش هم در ذهنم هست که اشاره می‌کنم . یعنی فاعل در فاعلیت خودش تام است، ولی قابل در قابلیت خودش تمامیت ندارد و قهراً این نقایص به چشم می‌خورند و کسانی که قدرت تحلیل مسئله را آن‌ طوری که صحیح است، ندارند، به اشتباه در نسبت مبتلا می‌شوند.

 

بنده در حدود ۶۲- ۶۳ سال پیش به تبعیت از مرحوم والدم «رضوان الله تعالی علیه» از تهران به مشهد مقدس هجرت کردم. آن زمان در مدرسه مروی تهران حجره داشتم و در سطح مشغول تحصیل سطح بودم.

 

در مشهد یکی از علما و مدرسین رسمی بود که شنیدم در لمعه خیلی مسلط است. مرحوم حاج سید احمد مدرس یزدی. فرزندی هم داشت به نام آقا سید جلال که بعد از پدر بزرگوارش مرد فاضلی شد و در مشهد مدرس بود که هر دو را بزرگان می‌شناختند. من اخوی بزرگ آقا را در درس آقای مدرس یزدی دیدم. تقریباً مشخص بود که بنده در معیت مرحوم حاج‌آقا از تهران آمده‌ام و از طلبه‌های مشهد نیستم. ایشان اظهار لطف کردند و چیزی نگذشت که انس ما بیشتر شد. گاهی اوقات پنج‌شنبه‌ها ایشان به منزل ما تشریف می‌آوردند که در اواسط بازار سرشور مشهد، کوچه‌ای بود به نام کوچه بانک شاهی. در آنجا بودیم.

 

آقا هم به اتفاق اخوی بزرگشان آقای سید محمد یک پنج‌شنبه به منزل ما تشریف آوردند. آن موقع حدود شانزده سال داشتند. در همان جلسه اول توجهم به ایشان جلب شد. علتش هم این بود که شواهدی را در چهره مبارک ایشان دیدم. ایشان از نظر بیت هم متعلق به یک بیت باتقوا بود، به‌گونه‌ای که من هر وقت می‌خواستم نماز ظهر و عصر را به جماعت بخوانم، به مسجد گوهرشاد نمی‌رفتم؛ بلکه نماز مرحوم آسید جواد خامنه‌ای، ابوی بزرگوار ایشان می‌رفتم. در بازار سرشور، مسجد آذربایجانی‌ها. ایشان مرد بزرگواری بود و در منزل لمعه تدریس می‌کرد.

 

بنده لمعه را در تهران خوانده بودم، ولی درس مرحوم آسید احمد مدرس یزدی بسیار پخته بود و ایشان کمال تسلط را به فروع مسئله داشت و لذا به این درس رفتم. در تهران رسائل را هم خوانده بودم. یک مقدار از مکاسب مانده بود که درس مرحوم آمیرزا هاشم قزوینی رفتم و شش ماه هم بیشتر مشهد نبودم و بعد به قم آمدم.. ایشان هم بعد به قم مشرف شدند و خدمتشان ارادت داشتیم و زیارتشان می‌کردیم. خدای متعال این بزرگوار را در حوزه درس مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری سوق داد.

 

هرچند من از اول هم کم ‌معاشرت می‌کردم و در سیزده سالی که در قم بودم، معاشرتم عمدتاً با مرحوم حاج ‌آقا مصطفی [خمینی] بود اما سیادت، تقوا وپاکیزگی ایشان را هم شاهد بودم. بنده ایشان را از آن زمان صاحب ذاتیات مثبت یافتم.

 

 مسئله دیگری که عرض کردم شاید ایشان اطلاع ندارند که من در جریان هستم، خوابی بود که ایشان در مشهد دیدند و این خواب را به کسی که معروف بود خوب تعبیر می‌کند، عرضه کردند و جوابی که آن شخص داد ـ خدا رحمتش کند. آدم خوبی بود و در تهران هم به منزل ما هم می‌آمد ـ یک تعبیر اجمالی بود و به آقا عرض کرد که این رؤیای صادقه است و نشان می‌دهد آینده فوق العاده دارید. آن روزها مرجع داشتیم، ولی به نظر معبّر نیامده بود که بالاتر از مرجعیت هم هست.

 

پیدا بود که رؤیای صادقه است. ایشان خواب را گرفتند و اجمالاً کشف کردند که یکی از مقدرات حق‌تعالی این است که مسیر ایشان در زندگی یک مسیر استثنایی و غیرمشابه با دیگران شود.

 

یکی از ذاتیات ایشان که اشاره می‌کنم، بلندهمتی ایشان است. یعنی آن‌ قدر این روح پاکیزه و لطیف و بزرگ است که وقتی ایشان این تعبیر را شنید، از آن موقع تدریجاً خودش را برای فعلیت این منزلت آماده کرد و از این حرکت اختصاصی و استثنایی هم هیچ غفلت نورزید.

 

خصیصه دیگر ایشان این بود که نسبت به والدین تأدب، تواضع، فروتنی و اطاعت بسیار زیادی داشتند. خیلی زیاد که از عرفیت خارج است، به‌خصوص نسبت به پدر بزرگوارشان. عجیب بود. آنها هم حتماً اثر وضعی دارد و پیدا بود که حق تعالی تعبیر همان خواب را برای ایشان تقدیر کرده است و باید منتظر باشیم که خدا ایشان را به آن منزلت برساند.

 

ایشان قم هم که مشرف شد، ازجمله درس مرحوم آقای حائری که می‌رفتند، کمال دقت را داشتند و کار می‌کردند و دریافتی ایشان از درس خارج، به‌خصوص درس خارج مرحوم آقای حائری که خارج دقیقی بود و خارج مکاسب بود، اگر کسی مانند آقا «سلام‌الله علیه» شش ماه درس ایشان می‌رفت، کافی بود که روش استنباط و تلاش و کار و کوشش در فقه و مبادی فقه را کاملاً بیاموزد. من معتقدم که این‌گونه است و شاید سایر ارادتمندان ایشان اطلاع نداشته باشند و خود ایشان هم شاید اطلاع نداشته باشند که خدا این دریافت را به من لطف کرده است.

 

آنچه که من در ایشان ادراک کردم، تصمیم و همت ایشان بود که بر حسب فضایل انسانی، ایشان دو کار را شروع کردند. یکی زحمت کشیدن در فقه و اصول، و دیگری زحمت کشیدن برای تهذیب نفس و ایجاد اخلاص در اعمالشان. در این دو مسیر تا الان متحرک بوده‌اند. چرا می‌گویم تا الان؟ برای اینکه بنده فرمایشات‌ ایشان را مرتب گوش می‌کنم. هر وقت به هر مناسبتی ایشان صحبت می‌کنند، من گوش می‌کنم. ایشان وقتی نماز مغرب را شروع می‌کنند، نگاه می‌کنم و می‌بینم روز به‌ روز  غلظت اخلاص ایشان در باطنشان بیشتر می‌شود.

 

در مراجع قطعاً چنین فردی با این جامعیت نداریم. یعنی وقتی به سراغ مسائل سیاسی می‌روند و مطالعه و جمع‌آوری و مقایسه می‌کنند، یک نفر غیر از ایشان نیست. در مسائل فقهی که وارد می‌شوند و جواب می‌دهند، کاملاً پیداست که سراپا اخلاص و تقواست. آن‌ قدر احتیاط می‌کنند که یک سر سوزن بر خلاف تقوا و احتیاط حرکت نکرده باشند. این را من تا الان لمس کرده‌ام و معتقدم دیگران به این صورت به ایشان نگاه نمی‌کنند.

 

در این جامعیتی که خدا این بزرگوار را رشد داده است، هیچ در بین علمای شیعه واسلام نداریم.

 

کسانی که به نظر بنده خیلی جالب و استثنایی می‌آمدند، مرحوم آقا موسی[صدر] بود، مرحوم آقای بهشتی بود و مرحوم آسید محمدباقر صدر بود. اینها را از نزدیک دیده بودم. مرحوم آقای بهشتی با من مأنوس بود، ولی هیچ‌کدام در ذاتیات به این بزرگوار نمی‌رسند و نرسیدند.

 

من این‌جور فکر می‌کنم که حق‌تعالی اراده فرموده است که وجود ایشان را از دیگران متمایز کند و با این همت عالی در این مسیر قرار بگیرد.

 

امام «رضوان‌الله تعالی علیه» راست می‌گفت. همت‌ ایشان عالی و غیرعادی بود. قبل از انقلاب بنده پای منبر امام نشسته بودم که فرمود: «والله من به عمرم نترسیده‏ام.» این از روحی عادی نیست. از روحی است که به‌قدری عظمت دارد که دیگر موجودات مادی را کوچک‌تر و ضعیف‌تر از خودش می‌داند.

 

این بزرگوار هم خدای متعال اراده فرموده است که مسئولیت سنگینی را به ایشان عطا کند که عطا کرده است. با ظرفیتِ فوق ادراک اشخاص عادی. این ذاتیات ایشان است. و ایشان کار کرد و من اطلاع داشتم که در فقه و اصول و رجال و لغت و... کار می‌کرد. و در کنار همه اینها کار روحی می‌کرد. حتماً الان هم دارد. من حتی چند شب پیش آثار حرکت در تهذیب نفس و تشدید اخلاص را وقتی ایشان داشت نماز می‌خواند در ایشان دیدم.می پرسید : چگونه دیدی ؟ با همین چشم ؟ می‌گویم خیر، با آن چشم دیگری که خدا به من عطا کرده است و یقین دارم. لااله‌الاالله. شب و روزی نیست که من از ایشان ۲۰ مرتبه یاد و برای ایشان دعا نکنم و به خدای متعال التماس نکنم که خدایا! این نعمت را برای شیعه مستدام بدار. معتقدم شکر و سپاسگزاری این نعمت الهی را شیعه اعم از علما و غیرعلما به‌جا نیاورده‌اند، چون درک نکرده‌اند، ولی خدای متعالی چنانچه بخواهد با عمل من و امثال من نعمت را بگیرد که دیگر چیزی برای ‌ما باقی نمی‌ماند.

 

ایشان در مقطعی که خودشان مستقیماً این مسئولیت الهی را به عهده داشتند، کارهای بزرگی انجام دادند، آن ‌قدر بزرگ که نمی‌شود حجم آن را تعیین کرد.

 

اگر خدای متعال این بزرگوار را در این سمت قرار نداده بود، هیچ‌ یک از علما تا سال‌های طولانی هم این همت و اراده را نداشت که آنچه را من خیال هم نمی‌کردم که در عمرم آن ابعاد معنوی، الهی، شرعی و انسانی را ببینم شاهد باشیم.

 

این عرایض من به بحث سوم منتهی می‌شود که باید برای مردم حل شود. مردمی که دین و شعور و ایمان دارند و تاریخ می‌دانند. در زمان ایشان وقتی کمبودهایی را احساس می‌کنیم، باید بفهمیم آنها را به چه کسانی باید نسبت بدهیم. عین این کمبودها در زمان امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» هم بود. آیا می‌توانیم نتیجه بگیریم که حضرت -نعوذ بالله- تقصیر کرده است؟ نمی‌توانیم. حضرت در فاعلیت، عصمت، علم و قدرت خودش بی‌نظیر بوده و انسان عادی نبوده است، پس چرا تا وقتی که ایشان زنده بود شریح را نتوانست از کوفه بیرون کند؟ این شریح بود که در قضیه کربلا فتوا داد. نبود؟

 

این را به چه کسی نسبت بدهیم؟ اصلاً ربطی به حجت الهی اعم از معصوم و غیر معصوم ندارد. غیر از کمال فاعلیت فاعل، قابلیت قابل هم باید به کمال برسد. که نرسیده بود. الان علت غیبت چیست؟ نعوذ بالله نقصی در وجود مقدس حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» هست؟ ایشان همین ‌طوری نمی‌دانند دلیلش چیست و منتظر مانده‌اند که خدای متعال اراده بفرماید؟ این حرف غلط است. جامعه هنوز قابلیت ندارد.

 

مطلبی را عرض کنم که قصه است، ولی حکمت دارد. فردی نقل می‌کرد شب خواب دیدم حضرت تشریف آوردند و فرمودند: «خیلی منتظر ما بودی؟» عرض کردم: «بله.» فرمودند: «من آمدم و حکمم را بگویم. این زن‌ تو با اینکه پنج بچه از او داری زن تو نیست. تمام این بچه‌ها ولد شبهه هستند. پول‌هایی که به دست آورده‌ای شرعاً مال تو نشده‌اند. کارهایی که کرده‌ای صحیح نبوده‌اند.» و حضرت یکی ‌یکی موجودیت مادی این مرد را زیر سئوال برد. در این قصه نقل می‌کنند این شخصی که در این قصه این ‌قدر منتظر قدوم ایشان بود، دید هیچ راهی ندارد، الا اینکه دستش را روی گوش‌هایش بگذارد و چند بار فریاد بزند: «آی دزد!» جوری فریاد زد که خودش از خواب بیدار شد.

 

مرحوم حاج شیخ محمدتقی آملی مدتی شاگردی مرحوم آقای قاضی را کرده بود، از اصحاب نجف و علمایی است که هم خود و هم پسرش درس مرحوم میرزای نائینی می‌رفتند.

 

ایشان هم غیر از فقه و اصول چیزهایی داشت که از طریق مرحوم آقای قاضی«رضوان‌الله تعالی علیه» به دست آورده بود، یعنی چون لیاقت داشت، خدای متعال به ایشان عنایت کرده بود. از ایشان نقل شد که فرموده بود خیلی نسبت به زیارت حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» مشتاق بودم و دائماً در خواب و بیداری از خدای متعال می‌خواستم. یک شب خواب دیدم که به من گفتند آن نور را از دور می‌بینی؟ حضرت دارند به آنجا تشریف می‌آورند. می‌گوید که من آن قدر نگاه کردم تا آنجا که شبح یک اندام را در نور دیدم، ولی چهره‌شان را ندیدم. آن ‌قدر به من فشار آمد که لرزه در بدنم افتاد. بیدار شدم و دیدم خیس عرق هستم و متوجه شدم من توان زیارت ایشان را ندارم. عوام آن طور که باید از مقام امامت و ولایت آگاهی ندارند.     

                                                     

این آقای بزرگوار «سلام‌ الله علیه» از طرف حق تعالی مأمور است که این مردمی که انتظار مصلح را می‌کشند، ببینند که با کوچکش چگونه برخورد می‌کنند. مثل حضرت مسلمی که حضرت سیدالشهدا«صلوات‌الله علیه» از مکه به کوفه فرستاد. حضرت مسلم که معصوم نبود. فاصله بین مقام عصمت و غیرعصمت خیلی زیاد است. بر حسب نوشته‌ها امام فرمود که اگر زمینه را مساعد دیدی، برای من نامه بنویس می‌آیم. حضرت مسلم«سلام‌الله علیه» همین کار را انجام داد و آن شد که همه بارها شنیده‌ایم.

 

انسان باید خیلی مواظب خودش باشد که فریب شیطان را نخورد. بنده یکی از کارهایی که بر دوش خودم می‌بینم، این است که با کسانی که در شک و شبهه هستند و پایشان می‌لنگد یک جلسه و چند جلسه بنشینم و آنها را روشن کنم که در تکلیف شرعی استقرار پیدا کنند. هر کسی این حوصله را ندارد ولی من برای افراد زیادی این کار را کرده‌ام.

 

آثاری که به عنوان برکات الهیه از آقا به جا مانده، خیلی بیش از زمان امام خمینی است. نه اینکه امام نمی‌توانستند. خدای متعال از آن بزرگوار آنچه خواسته ایشان عمل کرده، از این بزرگوار هم آنچه خواسته دارند عمل می‌کنند. ما الان زیر آسمان نداریم انسانی را که مثل آقا در مسائل سیاسی به صورت ریز، این مطالعات و این نظرات تصدیقی اعم از اثباتی و نفی‌ را داشته باشد. این مقدار توفیق را که خدای متعال به ایشان داده به خاطر این است که شایستگی اش را داشته است. هر کسی که دلش بخواهد که به این  نمی‌رسد.

 

آنچه که بنده در این عرایضم به عنوان محور دارم، مسئله اخلاص است. ایشان مرتب دارد زحمت می‌کشد که این اخلاص را بیشتر، پررنگ‌تر، لطیف‌تر و حساس‌تر کند. اگر شما بگویید فقط دارم حرفش را می‌زنم، عرض می‌کنم من همه بحث اخلاص «محجه البیضا»ی مرحوم فیض کاشانی را در کنار همه بحث‌های اخلاص مطالعه کرده‌ام وبه طور خصوصی برای۶۰ ، ۷۰فارغ التحصیل خارج یک سال تمام بحث اخلاص را تدریس کرده‌ام.

 

آن مقداری که شریعت، برای تبعیت از شخص شرط دانسته است، خدا بیش از آن به این بزرگوار عطا کرده است. فقه، اصول و سایر علومی که به آن ارتباط و بستگی دارد. آگاهی‌های جنبی‌ای که خدای متعال به ایشان داده است، بنده گمان ندارم که تا کنون کسی این مقدار آگاهی‌های ریز داشته باشد، به‌خصوص در دشمن‌شناسی.

 

 بنده ۵۰ سال پیش، خیلی قبل از انقلاب بعد از فوت مرحوم حاج‌آقای والد دوازده شب محرم در منزل ایشان منبر می‌رفتم. یکی از حرف‌هایی که زدم این بود که همان‌ گونه که انسان باید دوست‌شناس باشد و بعد ارتباط برقرار کند، باید دشمن‌شناس هم باشد. بعد تصریح می‌کردم که به‌خصوص مراجع و علما باید این‌‌گونه باشند و بدانند کجا چه مقدار باید فاصله بگیرند، چه مقدار بایستی صلابت به خرج بدهند و خودشان را به دشمن نزدیک نکنند.

 

این جمله دربسته‌ای است که به نظر من خیلی عمق دارد و خدا به این بزرگوار این نعمت – شناخت دشمن– را عطا کرده است. کسانی که خیال می‌کنند ایشان دارد تند می‌رود اشتباه می‌کنند. خدا این شناخت را به ایشان عطا کرده است و دارد جلوی پای خودش و جلوی پای ملت، چاه‌ها و چاله‌ها را می‌بیند.

 

به فرمایش‌های امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه»  به زبیر بعد از اینکه جدا شد، دقت بفرمایید. اینها در کلمات امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» هست.

 

این عالم بزرگوار را اگرچه می‌گوییم در مقام عصمت نیست، اما وقتی مؤید عندالله شد و آثار و علائم تأیید الهی را در ایشان دیدیم، آن هم نه یکی، نه دو تا، نه صد تا، می‌دانیم که آنقدر لطف خدای متعال شامل حال ایشان هست وظیفه ما این است که قدردان ایشان باشیم.

 

وظیفه بنده این است که آنهایی را که در شبهه هستند و می‌خواهند احتیاط کنند، روشن کنم و به آنان بفهمانم در این جا احتیاط معنی ندارد. این شبهه واحتیاط را شیطان در کله شما کرده است.

 

مهم‌ترین وجهه همت بزرگ ایشان که فوق متعارف و فوق بیان است، توجه و باور و آماده کردن خود و روح خود برای آن منزلت است. در این صورت است که انسان دیگر خستگی را نمی‌فهمد.

 

گاهی شایع می‌کنند که ایشان بیمار شده است، یا شیطنت های دیگر، اما ایشان کسی نیست که با این چیزها نقصان و ضعفی در او به وجود بیاید. تا نفس داشته باشد کار می‌کند. علتش هم آن دید و رؤیتی است که از واقعه دارد و برحسب آن واقعه حرکت می‌کند. ما هم باید قدرش را بدانیم.

 

باقی میماند مسئله سوم که مسئله خلاءهایی است که به نظرمان می‌آید. عرض می‌کنیم در زمان امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» مشابه اینها بوده است. در زمان امام «رضوان‌الله تعالی علیه» این مسائل بوده است. هنوز گاهی رسانه‌ها فرمایشات‌ امام را که پخش می‌کنند، ایشان می‌فرمایند سال گذشته این‌ جور گفتم، اسفاً عمل نشده است. اسفاً یعنی با تأسف انجام نشده. اگر انجام شده بود که ایشان می‌فرمود بحمدالله. نمی‌فرمود اسفاً. آقا از امیرالمؤمنین«صلوات‌الله علیه»، جد مطهرش که بالاتر نیست. پایین‌تر هم هست. در عین حال تا آنجایی که قدرت عقلی دارد، ایشان دارد عمل می‌کند. آمادگی در قابل به صورت کامل وجود ندارد. ایشان دارد کار خودش را می‌کند، کسر هم نمی‌گذارد تا آن وقتی که ان‌شاءالله خدای متعال اراده بفرماید و حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» ظهور کنند یا برنامه‌هایی که ایشان تنظیم کرده‌اند قابلیت اجرا پیدا کند. 

 

خدا را شاکرم ‌قدری موفق شدم در باره این موضوع صحبت کنم، بنده در حق ایشان مبالغه نکردم. عین اعتقاد قطعی من است. ایشان همه شرایط شرعی را دارد و خصوصیاتی که ایشان دارد، در عالم بی‌نظیر و این نعمت بزرگی است که خدای متعال نه فقط به همه مسلمان‌ها و شیعیان بلکه به همه انسان‌ها عطا کرده است.

 

 من آن وقتی که کسی در این مسیر نمی‌آمد کار خودم را کردم و خودم را به خطر انداختم. حالا که الحمدلله نظام روی روال خودش هست و خدا دارد این نظام را پیش می‌برد. این پیشرفت‌ها الهی هستند و عادی نیستند. آنچه این ملت را پیش برده اعتقاد و ایمانش بوده است به اضافه رهبر شایسته الهی. بدون رهبر نمی‌شود. امکان ندارد. یک کشور ۱۰۰ سال هم دائماً کشته بدهد، بی‌رهبر موفق نمی‌شود. در تاریخ دیده‌ایم. الجزایر ۲۵ سال کشته داد. رئیس‌جمهور روی کار آمد، حداکثر چهار سال توانست رئیس‌جمهور مستقل داشته باشد. بعد از آن تمام شد. چرا؟ چون رهبر نداشت. این باور قطعی‌ من است. و همواره در انتظار قسمت‌های آخر رؤیا هستم که فعلیت یابد.

 

*خود آن رؤیا را نفرمودید.

 

نه، نمی‌شود گفت. اما خوابی را مربوط به امام «رضوان‌الله تعالی علیه» نقل می‌کنم. خواب آقا را شاید راضی نباشند، لذا نمی‌گویم، اما امام چون مرحوم شده‌اند عرض می‌کنم. بزرگواری نزدیک به ۸۰ سال سن داشت، در منزل یکی از منسوبین ما که خوزستانی بود، حضور داشت. روز چهل و یکم [رحلت] مرحوم آیت‌الله بروجردی بود. وارد شدم که آن منسوبمان را ببینم و بعد هم به قم مشرف شوم. صاحبخانه بنده را معرفی کرد که پسر فلانی و شاگرد فلانی است. این اولاد پیغمبر که از شاگردان مرحوم آیت‌الله حائری بود گفت من ۳۰، ۳۵ سال پیش خوابی دیدم. آن زمان این آقا-امام- در حوزه آیت‌الله حائری که می‌آمد، از نظر من خیلی تلخ و نچسب بود. می‌گفت می‌دانستیم فاضل است، ولی جوری بود که با او ارتباط برقرار نکردم. در همان ایام یک شب خواب دیدم که بیابانی است و جمعیت کثیری، مثلاً یک میلیون نفر دایره‌وار ایستاده‌اند و در مرکز این دایره هم کارهایی انجام می‌شود که من از دور نمی‌بینم. جمعیت را شکافتم و تا مرکز دایره پیش رفتم. در مراکز دایره دیدم به اندازه ده دوازده متر جا هست. در یک طرف رسول اکرم«ص» تشریف دارند و شمشیری در دستشان‌ است. مقابل ایشان هم محمدرضا پهلوی ایستاده است. حضرت رسول«ص» چند بار فرمودند آیا کسی هست که بیاید و این شمشیر را از من بگیرد و حد خدا را بر این مجرم جاری کند؟ هیچ‌ کسی نیامد. این کسی که داشت این حرف را می‌زد، خودش با امام «رحمه الله علیه» موافق نبود و با تعبیر تلخ و نچسب از ایشان یاد کرد. گفت حضرت دو سه مرتبه فرمودند و کسی نیامد. یک وقت دیدم جمعیت دارد شکافته می‌شود و کسی دارد جلو می‌آید. از دور نمی‌دیدم. نزدیک که آمد متوجه شدم حاج‌آقا روح‌الله است.

 

جلو آمد و به حضرت سلام و عرض کرد: «یا رسول‌الله! من آماده هستم.» بعد هم شمشیر را گرفت.  گفت حاج آقا روح الله شمشیر را بلند کرد و با یک ضربت سر شاه را پراند، اما تن بی‌سر جلو آمد و یقه ضارب را گرفت و مقداری با هم دست به یقه بودند تا سرانجام حاج‌آقا روح‌الله که دید این تن بی سر نمی‌افتد، لذا دست راستش را انداخت و امحا و احشا‌ی‌ او را بیرون کشید. از خواب بیدار شدم.

 

اطلاعیه‌ها، بیانیه‌ها و مطالبی که امام می‌نوشت با دست راست بود و به‌ وسیله آنها امحا و احشای شاه را از داخل این مملکت بیرون کشید. این را چون امام مرحوم شده‌اند عرض کردم.

 

 ان‌شاءالله خدای متعال ۱۲۰ سال و هر چه بیشتر به این بزرگوار عمر با برکت عطا بفرماید. هر چقدر خدا به ایشان عمر طولانی عطا فرماید،  باز عرض می‌کنیم که خدایا! کم است. یا ما را ببر یا جامعه را خالی از ایشان نبینیم.

 

 و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


پاورقی / خمینی یعنی خم!

| دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۴۸ ق.ظ

خمینی یعنی خم

خمی که مخّ کمال است!

خمی که غدیرش نقطه اعتدال برای پیش افتادگان و عقب ماندگان است.

خمینی اثبات این اصل است که می توان معصوم نبود و معیار اعتدال و بودن در صراطی چون موی و شمشیر بود!

فقیه و فیلسوف و عارف و شاعر و انقلابی و منظم و نظیف و مهربان و زاهد و بصیر و پر تلاش و هوشمند در حدی بالاتر از همه آدمهای غیر معصوم!

خمینی یعنی مخ کمال!

خمینی یعنی درستی راهی که در آنیم! براستی ما در خم غدیریم!

خمینی تنها سند برای اتصال به آسمان! که هیچ قلبی در این زمان بی عشق خمینی مهر ارادت به ساحت امام کل بر خود ندارد پس بی اعتبار است و گزاف است و خرافه!

و از خامه خمینی، و مخ این خم، شد خامنه ای! که الهی تا می مست هستی که بیآید بماند!

پاسخ / شرم و ترس و صبر

| يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ

سؤال 177:

سلام علکم

راهکار اساسی برا رفع رودروایسی و خجالت وکمرویی ونیزجواب کسیروندادن 
در امور مختلف چیست؟
مرز ترس و صبر درمواجهه بامسایل دیگران چیست؟
پاسخ:
پاسخ سؤال اول:
برای رفع خجالت باید اول تشخیص داد که مورد خجالت مذموم است! چون بسیاری از خجالتها ممدوح و پسندیده است! ولی اگر خجالتی مانع از امر به معروف و یا گرفتن حق می شود حجالت مذموم است!
در این موارد شایسته است که انسان رفیفی داشته باشد که مثل او خجالتی نباشد تا به مرور از دل و جرأت دوستش او هم دل و جرأت پیدا کند!
و همچنین تا می تواند با همراهی همان دوستش اقدام به صحبت در جایی که شرم می کند، بنماید و حتی او شورع کننده سخن باشد و بعد سخن دوستش را ادامه دهد!
و همچنین قبل و بعد از عمل به این توصیه مجدانه بعد از نمازها از خداوند بخواهد تا کمکش کند تا بتواند شرمهای احمقانه را از خود دور کند!
پاسخ سؤال دوم:
صبر در جایی معنی دارد که فقط بخاطر حکم عقل، جلوی اقدام خلاف عقل و شرع را می گیرد. ولی اگر بخاطر ترس دست به اقدام نیم زند این هیچ ربطی به مفهوم صبر ندارد! لذا ترس و صبر اصلا با هم قرابتی ندارند تا بخواهیم مرزشان را مشخص کنیم!


پاورقی / روحانی، ضد ولایت فقیه

| جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۲۶ ب.ظ

برای ضد ولایت فقیه بودن همین کافی است که ولی فقیه حرفی بزند و 24 ساعت نگذشته فردی حرفی ضد حرف او بزند!

روحانی که بتازگی تدبیری نموده برای برگشت امید به تولیدکنندگان ایتالیایی و فرانسوی تا در مقابل اقتصاد مقاومتی،  مقاومت کند و بجای این که با خود تولیدکنندگان داخلی را ببرد، صد بازرگان با خود به سفر اروپائیش برده است چند روز قبل در جمع فرمانداران سخنانی گفت که سیاه ترین برگ را از تبیعت یک رییس جمهور از رهبر یک کشور را به ثبت رساند حالا بگذریم از این که آن رهبر؛ مقام عظمای ولایت است و آن رییس جمهور رییس جمهور کشور اسلامی ایران است!

ولی فقیه:

آمریکا مثل زورگویی است که کلید خانه ای را که شما با سختی و تلاش ساخته اید به زور از شما گرفته و وقتی میخواهید از او پس بگیرید به شما میگوید باید دو اتاق آنرا به من بدهید.

ضد ولایت فقیه:

بعضی مواقع فردی خانه ای می سازد و زحمت زیادی هم برای آن میکشد اما آن خانه سند ندارد لذا کسی برای آن ارزش قائل نمی شود.

ولی فقیه:

در تبلیغات توجه شود که در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است. نوشته‌ها و گفته‌هائی که سعی می‌کنند این حقیقت را نادیده گرفته و خود را ممنون طرف غربی وانمود کنند با افکار عمومی ملت، صادقانه رفتار نمی‌کنند.

ضد ولایت فقیه:

دستاورد اصلی مذاکرات لغو تحریم ها بود و در برابر آن مسائل جزئی مثل تعداد سانتریفیوژها و غیره چندان اهمیتی ندارد. این مسائل چندان مهم نیست.



سلام علیکم - بسم الله


تخیل یکی دیگر از نعمتهای خداوند که اگر از آن سوء استفاده شود، به حقِ آن تجازو شده است و گناه ستم اتفاق افتاده است. و ستم رذیله ای است که هر انسانی آن را زشت می انگارد!
قدرت تخیل کمک می کند تا آنچه را قرار است انجام گیرد، ابتداء در ذهن با تمام جزئیاتش ترسیم شود. ترسیم همین جزئیات است که سبب هیجان در فرد می شود. تخیل بیش از هر قدرتی دیگر در انسان باعث هیجان می شود!
همچنین با قدرت تخیل فرد خاطرات گذشته را در ذهن ترسیم میکند و احیانا آنها را دستکاری می نماید و آنطوری که دوست دارد آنها را بازپروی می کند. بازپروی به صورتی که دوست دارد کاشک آنطور اتفاق می افتاد!
تخیل بخاطر همین نقشی که در هیجانات دارد باید بخوبی تحت کنترل باشد و تنها در وقت ضرورت از آن استفاده شود.
مثلا علت این که اسلام با موسیقی میانه خوبی ندارد - حتی با نوع حلالش - همین تخیل برانگیزی آن است! رفتن در خاطرات گذشته و یا رؤیاهای آینده است!
البته انسان می تواند وارد خاطرات گذشته شود ولی هب شرط این که بخواهد آنها را بررسی کند و برای ساختن آینده از آنها عبرت بگیرد! اشتباهاتش را تکرار نکند و توفیقاتش را  دوباره از خداوند درخواست نماید و برایش برنامه ریزی کند!
و نیز رفتن در رؤیای آینده به اندازه ای لازم است که کمک کند برای برنامه ریزی آنهم به میزانی که آینده را طبق آن نظم دهد!
مرور و تخیل خاطرات گذشته نباید سبب اندوه بخاطر وضعیت الان فرد گردد زیرا این اندوه او را از تلاش در زمان حال بازمیدارد!
و نیز فرو رفتن افراطی در رؤیای آینده، فرد را از برنامه ریزی دقیق طبق واقعیات محدوده کننده ای که هست باز می دارد. او بیش از این که برای آینده برنامه ریزی کند، خیالبافی می کند و اصرار دارد دیگران هم این خیابافی های او را واقعیت انگارند و با او در اجرایی نمودن مثلا برنامه اش کمکش کنند!
در برنامه ریزی برای آینده فقط باید به اندازه ای از تخیل استفاده نمود که به تهیه برنامه ای منطقی کمک کند نه این که بخواهد با تخیل آینده، از نقشه ای که کشیده است لذت ببرد!
این لذت بردن سبب می شود هم برنامه طبق واقعیات ریخته نشود و هم باعث خواهد شد وقتی برنامه اش با مشکلی روبرو شود سریع ناامید گردد!
همچنین بازپروری خاطرات گناه آلود گذشته - بدون استثناء - آغاز گناهانی است که در آینده اتفاق می افتد!
بخصوص آنها که مبتلا به گناهان جنسی هستند باید به شدت از تخیل جنسی پرهیز کنند! هرچند تخیل جنسی گناه نیست ولی طبق روایتی از حضرت عیسی علیه السلام، تخیل گناه حکم دود بدون آتش را دارد که محیط خانه را سیاه می کند هرچند آتش نمی زند! از ذهن دود رفته توقعی معنویتی نیست! ذهن دود گرفته بیتشر مشتاق سیاهی است!
شیطان برای این که فردی را به گناه وادار کند ابتداء قبح آن گناه را نزد او می شکند. او این کار را با ترغیب فرد، به تخیل آن گناه آغاز میکند!
همچنین نقشه های شومی که انسانها برای هم دیگر می کشند همه با نیروی تخیل انجام می پذیرد!
از نعمت خداوند بر علیه خداوند استفاده می شود!!




پاسخ / فریب خوردن در خرید

| جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۸ ب.ظ

سإال 176:

سلام علیکم

تازگیا با تمام وسواسی که تو خرید کردن مثلا لوازم خانگی یا لباس دارم نمیدونم چراجنس بد یا  گرونتر از قیمت واقعی گیرم  میاد.؟
پاسخ:
سلام علیکم
توصیه اول این است که در همه امور زندگی صادق باشید و به هیچ نحو، هیچ کس را در هیچ موضوعی فریب ندهید!
توصیه بعدی این است که قبل از از خرید بارها بگویید: استخیر الله! یعنی خدایا از تو طلب خیر می کنم در این کاری که میخواهم انجام دهم! هرچه خرید مهم تر باشد این ذکر با تعدادی بیشتر و در حالات بهتری گفته شود وضعیت مطلوبش بعد از خواندن دو رکعت نماز به نیت نماز استخاره و بعد گفته این ذکر بار در سجده است!
توصیه سوم این است که هنگام خرید این دعا را بخواند:
یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا دَائِمُ یَا رَءُوفُ یَا رَحِیمُ أَسْأَلُکَ بِعَوْنِکَ وَ قُدْرَتِکَ وَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ أَنْ تَقْسِمَ لِی مِنَ التِّجَارَةِ الْیَوْمَ أَعْظَمَهَا رِزْقاً وَ أَوْسَعَهَا فَضْلًا وَ خَیْرَهَا لِی عَاقِبَةً (اى زنده و نگهدار جهان، اى دائم و مهربان، ترا بقدرت و عزتت و آنچه بدان آگاهى قسم میدهم که از تجارت امروز فراوانترین روزى و وسیعترین تفضلات خود و خوش‏عاقبت‏ترین آنها را به من عنایت کنى)
و نیز بعد از خرید یک بار الله اکبر بگوید و بعد سه بار بگوید:
اللَّهُمَّ إِنِّی اشْتَرَیْتُهُ أَلْتَمِسُ فِیهِ مِنْ فَضْلِکَ فَاجْعَلْ لِی فِیهِ فَضْلًا اللَّهُمَّ إِنِّی اشْتَرَیْتُهُ أَلْتَمِسُ فِیهِ مِنْ رِزْقِکَ فَاجْعَلْ لِی فِیهِ رِزْقاً (خداوندا من این را خریده‏ام که از فضل و احسان تو بهره یابم، پس در آن برکت و احسان برایم قرار ده، خداوندا با خرید این چیز روزى ترا مى‏طلبم، پس روزى خود را بوسیله آن نصیب من فرما) (مکارم الاخلاق؛ ص: 256)

پاسخ / رابطه حافظه و فهم با گرسنگی

| دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۲۶ ب.ظ

سؤال 175:

سلام.

چه رابطه ای بین جوع و علم و فهم و حافظه وجود دارد؟
میزان گرسنگی برای فهم مطالب چقدر است؟ مثلا باید آن قدر گرسنه بود تا آدم حالت سر گیجی و غش و بی حالی پیدا کند یا نه؟
اینکه میفرمایند العلم فی الجوع ؛ چه منظوری است؟
تشکر از شما استاد گرامی
پاسخ:
وقتی کسی زیاد غذا می خورد بدن بیشترین همت خود را برای هضم غذا می گذارد و کمتر برای فعالیتهای مغز انرژی می گذارد!
و نیز تجربه گرسنگی سبب می شود تا روح از بدن بیشتر مستغنی شود و قدرتهای خود را بیشتر بروز دهد. تجربه ای که مرتاضها در آن مهارت زیادی پیدا کرده اند!
البته برای تجربه گرسنگی بهترین روش اولا خوردن کم غذا و زیاد نمودن دفعات آن است! و ثانیا روزه گرفتن با صرف افطاری و سحری مختصر. و ثالثا کیفیت غذا را باید بالا برد و از طرفی کمیت آن را کاهش داد. و البته در این امر نیازمند مشاوره با کارشناس تغذیه است که متناسب با سن و وضعیت جسمانی فرد دستور العمل خاصی را توصیه کند!

پاسخ / عبادت، فلسفه خلقت

| دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ

سؤال 174:

سلام علیکم 

در کلام خدا که میفرمایند جز بز ای عبادت خلق نکردیم جن وانس را -عبادت-شامل چه کارهایی میباشد؟
پاسخ:
سلام علیکم
خدوند انسانها و جنیان را آفریده است و به آنها اختیار در انتخاب خیر و شر داده است تا آنها خیر برگزینند. و خیر عبادت خداوند است. عبادت به معنای اظهار عبودیت در مقابل خداوند است. اظهار عبودیت یعنی اعلان آمادگی برای انجام هر کاری است که رضایت خداوند را در پی دارد.
بنابرین آنچه ما انجام می دهیم در صورتی که مورد رضایت خداوند باشد، عبادت محسوب می شود.

سلام علیکم - بسم الله


چهارمین رذیله از میان هشت رذیله ای که همه انسانها متفق القول هستند نسبت به زشتی و رذیله بودنشان، ستمگری است! ولی انسانها همه اشان متفق القول نیستند که مصادیق ستمگری چیست!
دین آمده است تا انسان ها را نسبت مصادیق فجور و تقوا آگاه کند و الا طبق آیه شریفه 8 سوره مبارکه شمس، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها خداوند به نفس انسانی کلیات آنچه گناه و پرده دری و زشت است و آنچه پرهیزگاری و خصائص پسندیده است الهام نموده است و انسانها از این نظر مثل فکر می کنند.
شیطان با این مقدار از آگاهی انسانها مشکلی ندارد. او در تعیین مصادیق و در مسیر علاج زشتیها و راه بدست اوردن خوبیها انسانها را دچار اشتباه می کند. و دین آمده است که با آگاهی دادن جلوی این انحراف را بگیرد! بر همین اساس است که تعیین مصداق ستمگری بسیار مهم و ضروری است!
برای تعیین انواع مصادیق ستمگری، میاحث مربوط به حقوقِ آنچه پیرامون خود داریم را آغاز کردیم و در گامهای نخست پرداختیم به دارائیهایی که به ما نزدیک تر هستند. به همین خاطر بعد از حق خداوند، مباحث مربوط به حق نفس را مطرح نمودیم.
حافظه یکی از نعمتهای عظیم خداوند است که نفس انسانی از آن پربهره است! ادای حق این نعمت به قوی نگه داشتن آن است و زمانی حافظه در انسانها قوی می ماند که از آن کار کشیده شود! همیشه چیزهایی برای حفظ کردن وجود داشته باشد تا این قدرت خدادادی رو به افول نگذارد.
و نیز توصیه های طبی و غذایی که در این رابطه است بخوبی مورد عمل قرار گیرد.
در ادامه به قسمتی از آنچه در منابع اسلامی به عنوان عوامل قدرت و یا ضعف حافظه از آنها نام برده شده است اشاره می شود:
آنچه موجب تقویت حافظه می شود:
1) قرائت قرآن. (خصوصا آیة الکرسی)
2) مسواک زدن.
3) روزه گرفتن.
4) خوردن عسل (خصوصا ناشتا)، شیر، بِه (خصوصا ناشتا)، کندُر، گوشت راسته (کمر)، عدس، نان سرد، شیرینی، زعفران و سُعد را به مقدار مساوی با عسل مخلوط کند و بصورت ناشتا روزی دو مثقال بخورد.
5) زیاد شانه نمودن ریش.
6) حجامت نمودن. (بجز حجامت گودی پشت سر)
7) خواب قیلوله (خواب قبل از ظهر)
آنچه موجب ضعف حافظه می شود:
1) بلند گذاشتن ناخن.
2) خوردن سیب ترش، پنیر، گشنیز،
3) خواندن نوشته های سنگ قبرها.
4) راه رفتن بین دو زن.
5) حجامت در گودی پشت سر.
6) ادرار نمودن در آب راکد.
7) نگاه کردن به دار زده شده!
به این اینجا و اینجا هم سر بزنید!

چند نکته:
1) هنگام فراموش نمودن مطلبی دست بر پیشانی بگذارد و بگوید:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا مُذَکِّرَ الْخَیْرِ وَ فَاعِلَهُ وَ الْآمِرَ بِهِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَذْکُرَنِی مَا أَنْسَانِیهِ الشَّیْطَانُ الرَّجِیم‏. (خداوندا اى بیاد آرنده خیر و فاعل خیر و آمر بخیر از تو میخواهم که بر محمّد و آلش درود فرستى و آنچه را که شیطان از خاطر من برده بیادم آرى) (مکارم الأخلاق، ص: 356)
2) هنگامی که بخواهد حدیثی را نقل کند اگر حافظه اش یاری نکرد نام خداوند را بگوید و بعد صلوات بفرستد و شیطانی بنام حلاس را که مأمور فراموشاندن احادیث است لعنت کند! (مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: 108)
3) برای این که کارهای مختلفی که باید انجام دهد یادش نرود روی کاغذی بنویسد:
«بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، ان شاء اللَّه یادم مى‏آید و کار به دست خداست.» (تحف العقول، النص، ص: 483)
4) خواندن دعای حافظه پس از اقامه هر نماز واجبی: هُوَ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَعْتَدِی عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی قَلْبِی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر. (پاک و منزّه است خداوندى که بر اهل مملکت خود ستم و تجاوز روا نمى‏دارد، و منزّه است خدایى که اهل زمین را به انواع گوناگون عذاب، نمى‏گیرد، پاک و منزّه است خداوند رؤوف مهربان. خداوندا، در قلب من نور و بصیرت و فهم و آگاهى قرار ده، براستى که تو بر هر چیز توانایى.) (فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 168)