هشت رذیله 67 / لجاجت 19 / توبه از لجاجت 14 / شرح دعای استغفار 13 (بند 8)
| جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ب.ظ
سلام علیکم - بسم الله
دعای استغفار بند هشتم فراز 1
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ تَوْبَتِی ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَکَرُّمِ قَسَمِی بِکَ وَ أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِی بِذَلِکَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ عِبَادِکَ إِنِّی غَیْرُ عَائِدٍ إِلَى مَعْصِیَتِکَ
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در آن توبه ی خویش را تقدیم به تو کردم، سپس مواجه شدم با کرامت و قسم یاد کردنم به تو و اولیاءت را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمیگردم!
لغت:
توبه، به معنی بازگشت از گناه و پشیمانی از آن است! ولی اگر توبه به خداوند نسبت داده شود با حرف «علی» می آید که معنی استعلاء و سیطره را می دهد در نتیجه معنای آن برگشت خداوند به بنده به عنوان مولا است که معنایش رحمت خداوند به بنده اش می شود.
واجَهَ، یعنی رو در رو شد! برخورد کرد!
تکرّم، یعنی منزه نمودن خود! پاک نشان دادن خود!
عود، به معنی برگشت دوباره به کاری است که قبلا انجام شده است!
معصیت، مفهومی مقابل تبعیت دارد! معصیت یعنی عدم تبعیت!
شرح:
این بند از دعای استغفار به یکی از پیچیده ترین نوع گناه که اختصاص به کسانی دارد که نمایی از اولیاء خداوند دارد اختصاص دارد!
در طول تاریخ و نیز در خبرهای پیرامونمان و شاید در بعضی مشاهدات شخصی خودمان با انسانهایی برخورد کرده باشیم که هیچ چیز از نشان های ولی خدا بودن کم نداشتند ولی بعدها که کوس رسوایشان بلند شد، معلوم گشت آنها منافقانی بیش نبودند که از فرصت استتاری که خداوند به آنها داده بود سوء استفاده کردند و و گرگانی در لباس میش گشتند!
در فراز نخست دعا، سخن از سه مرحله توبه است:
نخست تقدیم توبه است! (قَدَّمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ تَوْبَتِی) تقدیم توبه غیر از خود توبه است! تقدیم همراه با احترام ویژه است! شاید منظور از تقدیم توبه، ابراز پشمانی از گناه همراه با تقدیم قربانی باشد! و قربانی همان نفس است! باید خواهشهای مسموم نفس را قربانی نمود! و این قربانی را پیش کش حضرت حق نمود.
گام بعدی قسم یاد کردن به ذات باری تعالی برای عدم تکرار گناه است. (ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَکَرُّمِ قَسَمِی بِکَ)
با قسمی که یاد می شود، فرد گنهکار خود را از تخلف از قراری که نموده است، منزه می کند! می گوید من عیب تخلف وعده را ندارم!
قسم خوردن نوعی اعلان مهم بودن آنی است که به او قسم خورده شده است!
شخص گنهکار با معصیت خود، خود را در معرض این اتهام قرار داده است، معصیتش بخاطر غیر مهم دانستن فرامین الهی است!
تائب وقتی قسم می خورد در واقع می گوید علت معصیت من استخفاف تو ای خدا نبوده است! تو همچنان برام مقدس و بس بزرگی!
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ تَوْبَتِی ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَکَرُّمِ قَسَمِی بِکَ وَ أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِی بِذَلِکَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ عِبَادِکَ إِنِّی غَیْرُ عَائِدٍ إِلَى مَعْصِیَتِکَ
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در آن توبه ی خویش را تقدیم به تو کردم، سپس مواجه شدم با کرامت و قسم یاد کردنم به تو و اولیاءت را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمیگردم!
لغت:
توبه، به معنی بازگشت از گناه و پشیمانی از آن است! ولی اگر توبه به خداوند نسبت داده شود با حرف «علی» می آید که معنی استعلاء و سیطره را می دهد در نتیجه معنای آن برگشت خداوند به بنده به عنوان مولا است که معنایش رحمت خداوند به بنده اش می شود.
واجَهَ، یعنی رو در رو شد! برخورد کرد!
تکرّم، یعنی منزه نمودن خود! پاک نشان دادن خود!
عود، به معنی برگشت دوباره به کاری است که قبلا انجام شده است!
معصیت، مفهومی مقابل تبعیت دارد! معصیت یعنی عدم تبعیت!
شرح:
این بند از دعای استغفار به یکی از پیچیده ترین نوع گناه که اختصاص به کسانی دارد که نمایی از اولیاء خداوند دارد اختصاص دارد!
در طول تاریخ و نیز در خبرهای پیرامونمان و شاید در بعضی مشاهدات شخصی خودمان با انسانهایی برخورد کرده باشیم که هیچ چیز از نشان های ولی خدا بودن کم نداشتند ولی بعدها که کوس رسوایشان بلند شد، معلوم گشت آنها منافقانی بیش نبودند که از فرصت استتاری که خداوند به آنها داده بود سوء استفاده کردند و و گرگانی در لباس میش گشتند!
در فراز نخست دعا، سخن از سه مرحله توبه است:
نخست تقدیم توبه است! (قَدَّمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ تَوْبَتِی) تقدیم توبه غیر از خود توبه است! تقدیم همراه با احترام ویژه است! شاید منظور از تقدیم توبه، ابراز پشمانی از گناه همراه با تقدیم قربانی باشد! و قربانی همان نفس است! باید خواهشهای مسموم نفس را قربانی نمود! و این قربانی را پیش کش حضرت حق نمود.
گام بعدی قسم یاد کردن به ذات باری تعالی برای عدم تکرار گناه است. (ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَکَرُّمِ قَسَمِی بِکَ)
با قسمی که یاد می شود، فرد گنهکار خود را از تخلف از قراری که نموده است، منزه می کند! می گوید من عیب تخلف وعده را ندارم!
قسم خوردن نوعی اعلان مهم بودن آنی است که به او قسم خورده شده است!
شخص گنهکار با معصیت خود، خود را در معرض این اتهام قرار داده است، معصیتش بخاطر غیر مهم دانستن فرامین الهی است!
تائب وقتی قسم می خورد در واقع می گوید علت معصیت من استخفاف تو ای خدا نبوده است! تو همچنان برام مقدس و بس بزرگی!
مرحله آخر شاهد گرفتن اولیاء خداوند بر این معاهده جدید است. (أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِی بِذَلِکَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ عِبَادِکَ)
شاهد گرفتن، برای اطمینان بخشی بیشتر به طرفی است که قرار است دوباره به ما اعتماد کند!
چون توبه عزم بر عدم برگشت به گناه است، عزمی که بارها انجام گرفته و شکسته شده است، لذا فرد تائب با تقدیم قربانی و قسم خوردن، از دوستان خداوند هم می خواهد که پای برگه تعهد به عدم بازگشت به گناه را امضاء کنند.
علیکم السلام.
خواهش های مسموم نفس چه نوع خواهش هایی هستند؟؟؟
التماس دعا
سلام علیکم
خواهش های مسموم نفس، هر خواهشی است که نفس را پروار می کند! و بر خواهشهایش می افزاید! نفس ابتدا با زیاده روی در حلالهای خواهشهای مسمومش را آغاز می کند و بعد سوی محرمات خفیف می رود و بعد نوبت می رسد به حرامهای شدید!
پس خواهشهای مسموم آغازش با اسراف و زیاده روی در رفع نیازمندیهای اولیه است!
سلام علیکم
خواهش های مسموم نفس، هر خواهشی است که نفس را پروار می کند! و بر خواهشهایش می افزاید! نفس ابتدا با زیاده روی در حلالهای خواهشهای مسمومش را آغاز می کند و بعد سوی محرمات خفیف می رود و بعد نوبت می رسد به حرامهای شدید!
پس خواهشهای مسموم آغازش با اسراف و زیاده روی در رفع نیازمندیهای اولیه است!
سلام
در دعای کمیل که حضرت می فر مایند ظلمت نفسی، فرمودید حضرت چون فقر خود را در براابر خداوند می دانند لذا وقتی می گویند ظلمت نفسی با خودشان هستند نه اینکه فقط برای آموزش به ما اینگونه بگویند.
در دعای استغفار با اینگونه استغفار که به تمام گناهان حتی گناهان عمدی هم اشاره می کنند ومی فرمایند اینها از من سر زده را چگونه توجیه می کنیم.
آیا باز حضرت استغفار حقیقی برای خود می کنند؟