مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

هشت رذیله 182 / ستمگری 49 / حقوق 48 / خانواده 8 / فامیل 2

| يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۸ ق.ظ
بسم الله - سلام علیکم

بحث درباره صله رحم و ارتباط با خویشان بود. برای صله رحم در روایات ما چهارده خاصیت گفته شده است که قسمت عمده آن را در پست قبلی توضیح دادیم. این خواص عبارتند از:

زیاد شدن عمر، از بین رفتن فقر و رشد اموال و زیاد شدن رزق، آبادانی شهرها، آسان شدن مراحل مرگ و حساب روز قیامت، رفع بلاها و مبتلا نشدن به مرگ بد، پاک شدن اعمال و بازداشته شدن از بسیاری از گناهان، نیکو شدن اخلاق و پیدا کردن شخصیتی گوارا و مطلوب، پیدا کردن روحیه بخشندگی.

قطع رحم موجب می شود انسان از این خواص محروم بماند و به همین خاطر فرموده اند که قطع رحم فرد را دچار انواع مشکلات می کند.

چند نکته:

1) صله رحم حتی اگر نیازمند طی نمودن مسافت طولانی باشد، باید انجام گیرد.

2) حداقل صله رحم یک سلام کردن است.

3)  حضرت آیت الله خامنه ای سالی دو بار از خویشانشان دعوت بعمل می آورند. بر اساس  عمل ایشان و نیز سخن بعضی بزرگان حداقل صله رحم ارتباط با خویشان هر شش ماه یک بار است.

4) ارتباط با خویشان لازم است حتی اگر طرف مقابل قطع ارتباط نموده است. شما به او سلام کن هر چند او پاسخ نگوید. شاید به همین خاطر باشد که سلام نمودن 69 حسنه و پاسخ آن یک حسنه دارد. زیرا اگر بر عکس بود، خیلی ها به بهانه این که به سلامشان پاسخ نمی دهند، از سلام کردن ابا داشتند.

چند نکته

5) در میان فامیل عمو و خاله از اهمیت بیشتری برخوردار است. خاله جای مادر و عمو جای پدر باید مورد احترام و دلجویی باشند.

6) ارتباط با فامیل هم به معنای زیارت و احوال پرسی از آنها است و هم به معنای رفع مشکلات آنهاست. احوال پرسی سبب می شود تا فرد احساس تنهایی نکند و دلش گرم و محکم باشد از این که فامیل دارد و بی کس و کار نیست. و رفع مشکل هم نتیجه همان احساس کس و کار داشتن هست. اگر قرار باشد کسی احساس کند تنها نیست ولی به وقت مشکل از فامیل کسی به داد او نرسد، او دیگر با کسی که اصلا کس و کاری ندارد، فرقی نمی کند.

چند استفتاء:

1) رفت و آمد با خانواده ای که خمس پرداخت نمی کنند، چه حکمی دارد؟

همه ی مراجع  به جز تبریزی و سیستانی): معاشرت با آنان اشکال ندارد؛ و اگر یقین نداشته باشد به غذای آنها خمس تعلق گرفته، خوردن آن جایز است؛ و چنانچه احتمال تاثیر بدهد آنان را ارشاد کند.

آیات عظام تبریزی و سیستانی: معاشرت با آنان اشکال ندارد، می تواند از غذای آنها استفاده کند؛ هر چند بداند که خمس آن پرداخت نشده است. چنانچه احتمال تاثیر بدهد آنان را ارشاد کند.

2) آیا خویشاوندان زن از اقوام شوهر محسوب می شوند که صله با آنان واجب باشد، یا خیر؟ و همین طور خویشاوندان شوهر از ارحام زن محسوب می شوند یا خیر؟

آیت الله فاضل  رحمه الله علیه): خیر، خویشاوندان زن یا شوهر جزو ارحام دیگری نمی باشند.

3) اگر شوهری همسرش را از صله ی رحم - به ویژه دیدار والدین - منع کند، تکلیف زن چیست؟ آیا می تواند بدون اجازه او به دیدن آنان برود؟

همه ی مراجع: خیر، نمی تواند بدون اجازه ی شوهر به دیدار آنان برود، و صله ی رحم منحصر به رفت و آمد نیست؛ بلکه با احوال پرسی و پیغام فرستادن از طریق تلفن، نامه و مانند آن نیز محقق می شود.

4) آیا ‌نزدیک و دور بودن خویشاوندی در مقدار صله رحم تأثیرگذارند؟

آیت الله العظمی خامنه‌ای: قطع رحم با کسانى که از خویشاوندان نَسَبى مى‌باشند، جایز نیست و صله رحم متوقف بر مراوده و رفت و آمد ‏نیست و با احوالپرسی و پیغام فرستادن از طریق تلفن یا نامه هم محقق مى‌شود.‏

آیت الله العظمی مکارم شیرازی: اولاً: صله رحم یعنی ارتباط با خویشاوندان از طریق دیدار یا نامه یا تلفن یا دعوت از آنان یا راه‌های دیگر). و مادام که مانع شرعی و عرفی در کار نباشد، نباید قطع کرد.

ثانیاً: ارحام، تمام بستگان نسبی هستند. البته نسبت به پدر و مادر، فرزند، برادر و خواهر توجه بیشتری باید کرد و نسبت به ارحام دور، توجه مختصر کافی است و خویشاوندان خیلی دور را شامل نمی‌شود.

آیت الله العظمی سیستانی: صله رحم واجب است و در غیر پدر و مادر کافیست هر چند وقت یکبار با تماس تلفنی جویای احوالشان باشید.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی: به طور کلی صله رحم واجب و قطع آن حرام است و فرقی بین درجه اول و دوم نیست.

آیت الله العظمی نوری همدانی: صله رحم واجب است و نباید ترک شود.

5) آیا انسان مى  تواند براى حفظ ایمان خود با ارحام قطع رحم نماید؟

آیت الله العظمی بهجت:

مى تواند رفت و آمد را کم کند، ولى به طور کلى قطع نکند.

آیت الله العظمی مکارم:

هرگاه ارتباط و رفت و آمد با کسانى که در مسیر زندگى خود مقرّرات مذهبى را رعایت نمى کنند، سبب شود که آنان در وضع زندگى خود تجدید نظر کنند و کم کم به اصول و موازین پایبند شوند و یا لااقل این رفت و آمدها اثر سویى در روحیه خود انسان و وضع خانواده او نگذارد، در این صورت رعایت پیوند خویشاوندى لازم است و باید این فریضه الهى را انجام داد.

ولى اگر برعکس به جاى این که انسان در روحیّه آنان اثر بگذارد، معاشرت با آنها سبب شود که انسان تحت تاثیر افکار و روحیّات فاسد و زندگى آلوده آنان قرار گیرد، در این صورت چون سعادت او در خطر است ناچار باید این فریضه را به خاطر یک امر مهمّ تر بطور موقّت ترک گوید.

پاورقی / پیشرفت ژاپن در کلام امام خامنه ای

| جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۴۰ ق.ظ

پیشرفت ژاپن در کلام امام خامنه ای

1) اگر این قیام للّه نشد، حد اکثر این است که به سمت یک وضعیت معمولى در دنیا کشیده خواهیم شد که این براى ما هیچ جاذبه‏اى ندارد. شما فرض کنید ما مثل کشور ژاپن شویم- دیگر از آن بالاتر که نمى‏شود- یا مثل یک درجه پایین‏تر از آن شویم؛ با این همه، وقتى قیام لله نباشد، این مجموعه جاذبه‏ اى ندارد. وقتى معنویت نباشد، وقتى کار براى خدا نباشد، وقتى تشکیل جامعه‏ى نمونه‏ ى انسانى هدف نباشد، اصولًا تلاش و زحمت وجهى ندارد. (68/11/9)

2) آیا مى‏دانید که جنگ دوم جهانى براى اروپا و ژاپن و بقیه ‏ى کشورها به چه قیمتى تمام شد؟ آیا مى‏دانید که چند سال طول کشید تا توانستند خودشان را از زیر این بار خلاص کنند؟ در حالى که ثروت امریکا و جاهاى دیگر هم پشت سر و در اختیارشان بود. (70/7/5)

3) همه مى‏دانند که در ژاپن‏، حدود صد سال پیش از این گفتند که مردم حق ندارند از مصنوعات خارجى استفاده کنند، تا در داخل آن کشور چرخ اقتصاد به کار بیفتد. (70/12/14)

4) اروپا محیط کوچکى بود که در آن عطش قدرت زیادى وجود داشت. عمده‏ ى ثروتهاى دنیا هم، نه در اروپا که در آسیا و آفریقا نهفته بود. تشنگان ثروت و قدرت براى به دست آوردن چنان ثروتهایى مجبور بودند راههاى دور و دراز را بپیمایند و با قبضه کردن مناطق ثروت‏خیز دنیا، آن ثروتها را در جسم نظامهاى سیاسى‏اى که آن روز در اروپا، تازه طعم پیشرفت علمى و صنعتى را چشیده و مزمزه مى‏کردند، تزریق کنند. بدین ترتیب بود که به جان ثروتهاى آسیا و آفریقا افتادند که هرکس کتابهاى تاریخ معاصر جهان را خوانده باشد، بقیه‏ ى داستان را مى‏داند. هندوستان طعمه‏ ى استعمار شد. چین طعمه‏ ى استعمار شد. ژاپن و تمام مناطق شرق آسیا هم طعمه‏ ى استعمار شدند و استرالیا یکباره بلعیده شد! (73/1/24)

5) من شنیده‏ ام که در برخى از محافل سیاسىِ حسّاس دنیا گفته شده که ما نخواهیم گذاشت یک ژاپن اسلامى در این منطقه به وجود آید! آن ژاپن اسلامى، شما هستید. این حرف بیخود هم گفته نشده است؛ به‏ خاطر اینکه کشور ما برحسب آمار از لحاظ- به قول رایجِ معروف- نرخ سرعت رشد علمى و تحقیقى، در بُرهه‏ اى از زمان و در همین چندساله، بالاترین نرخ رشد را در دنیا داشته است. البته آنچه که در قدر مطلق و موجودى ماست، نشان‏دهنده‏ ى این است که با پیشرفتهاى دنیا هنوز خیلى فاصله داریم؛ اما فاصله بسیار بسیار زیادتر بوده و ما توانسته‏ ایم این فاصله را با سرعت بالا کم کنیم. این موضوع در کشور ما در همین ده، پانزده سالِ اخیر اتّفاق افتاده است. البته امروز قدرمطلقهاى ما نسبت به گذشته خیلى تفاوت دارد. (82/11/21)

6) ژاپن، پیشرفت علمى خودش را به کمک امریکا و غرب به دست نیاورد؛ ژاپنى‏ها توانستند نفوذ علمى کنند- شاید تعبیر رقت، تعبیر خوبى نباشد- و توانستند علم را به شکلى که طرف راضى نیست، از او بقاپند؛ منتها ملت سخت‏کوشى بودند و خودشان را پیش بردند؛ غرب به آن‏ها کمکى نکرد. (86/2/25)

7) بعد از آنى که ژاپن را شکست دادند، پایگاه در آنجا درست کردند، که هنوز پایگاه آمریکائى‏ها در ژاپن هست. ژاپنى‏ها با این همه پیشرفتهاى علمى، هنوز نتوانستند پایگاه آمریکا را در ژاپن جمع کنند! آنجا پایگاه نظامى دارد؛ به مردم ظلم مى‏کنند، اذیت هم مى‏کنند، تو روزنامه‏ها هم آمد، خبرگزارى‏ها هم گفتند؛ تجاوز به نوامیس و کارهاى خلاف دیگر؛ اما هنوز در آنجا هست. (88/8/12)

هشت رذیله 181 / ستمگری 48 / حقوق 47 / خانواده 7 / فامیل 1

| دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


آنچه فامیل را در میان دیگر صاحبان حق ممتاز می کند این است که خداوند در قران حق او را در کنار حق خودش قرار داده است. در آیه نخست سوره نساء می فرماید: وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست مى‏کنید. پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید. یقیناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.

بحث ما درباره رهایی از ستم بود و برای این منظور باید مصادیق ستم را شناحت و برای شناخت مصادیق ستم باید حقوق را شناحت.

به فامیل در زبان عربی «رَحِم» گفته می شود و خداوند در حدیثی قدسی فرموده است که من نام فامیل را از نام خودم، رحمن، منشق نمودم لذا هرکس با رحم وصل باشد و ارتباط داشته باشد با من مرتبط است و هر کس هم با آنها قطع ارتباط کرده باشد، با من قطع ارتباط نموده است.

بر این اساس کسی که با فامیل خود قطع ارتباط کند، هرچند هم اهل عبادت باشد، چون با خداوند ارتباطی ندارد، این عباداتش هباء منثورا، خاستری در معرض تندباد خواهد بود و اثری برایش نخواهد داشت. و البته شیطان چون ارزش هر کاری را بخوبی می داند، وقتی ببیند کسی با فامیلش ارتباط ندارد دیگر مانع عبادات او نمی شود و شاید او را تشویق هم بکند زیرا عبادتی که قبول نمی شود، موجب خودپسندی می شود لذا عبادات قبول نشده فرد را از خداوند دور می کند. هرچه که انسان را به خداوند نزدیک می کند اگر اهتمامی برای انجام درست آن نباشد، ابزاری برای دوری از خداوند می شود زیرا نبود این اهتمام دلیل بر استخفاف قرب است و این استخفاف عین بُعد از خداوند است.

اصولا افرادی که بصورت احساساتی و بدون معرفت لازم، سراغ آیین مدهبی و عبادی می آیند، اینها بزودی از این آیین دست بر می دارند و یا اگر هم عادت به این آیین کنند، قلبشان محل انواع رذائل اخلاقی می شود. نمی شود با آیین عبادی و مذهبی شوخی کرد.

از طرفی صله رحم موجب تزکیه عمل می شود یعنی اگر عمل نیکی دارای آلودگیهایی در نیت آن است و یا ایرادهایی در ظاهر آن هست، با صله رحم این آلودگیها برطرف می شود و پاک می گردد.

علاوه بر تزکیه عمل، رشد اقتصادی و نیز عمر طولانی نیز نصیب فرد خواهد شد و به همین خاطر کمتر دچار بلا و مصیبتی می شود که بر اثر آن مالش و یا جانش آسیب ببیند.

البته شاید این دو خاصیت اخیر بخاطر حمایتی باشد که خویشان او از او می کنند زیرا که او همیشه ارتباطش را با آنها داشته و در وقت نکبت و مصیبت یارشان بوده است و خداوند نیز وقتی این یاری خویشان را ببیند، به یاری آنها برکت می دهد و چند برابر سود یاری آنها، به او سود می بخشد. خداوند وقتی از کسی حرکتی ببیند به او برکت خواهد داد. که قرآن فرمود: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها. هرکس کار خوبی بکند ده برابر سود طبیعی آن بهره می برد.

کسی که صله رحم می کند مراحل مرگ را به راحتی و به آسانی طی می کند زیرا دلبستگیش به دنیا کاهش می یابد. با بذل بخششی که به خویشان خود می کند هم دلش را از کینه و نفرت خالی می کند و هم کاری می کند مالش به او نچسبد و سختی مرگ بخاطر دل پر نفرت و مال چسبنده است.

و نیز فرموده اند صله رحم اخلاق را نیکو می کند. نیکو شدن اخلاق بخاطر از تنهایی بیرون آمدن است. بسیاری از بدخلقی ها معلول احساس تنهایی است.

از دیگر خواص صله رحم، دست گشادگی است. زیرا صله رحم، به معنای کمک به رحم و خویشاوندان است. این کمک می کند تا انسان کم کم دارای روحیه جود و بخشش شود.

طیب نفس و گوارا شدن آن خاصیت دیگر صله رحم است. دیده اید بعضی ها تلخ هستند. برای خودشان هم تلخند و برای دیگر نیز تلخند. روابط خویشاوندی کمک می کند تا انسان از انی تلخی رهایی یابد و برای خودش و دیگران دارای شخصیتی گوارا شود.

پاورقی / هاشمی نخبه سیاسی آیا؟!

| دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۰۲ ق.ظ

هاشمی جاهل و یا خائن؟


وَدَّ الَّذینَ‏ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً واحِدَةً (نساء: 102)

کافران دوست دارند شما از سلاح‏ها و ساز و برگ جنگى خود غفلت ورزید، تا یک‏باره به شما هجوم کنند

سلام عزیزان

خداوند برای هر انسانی مسیر رشدش را هموار می کند و این انسان است که باید شکر این همواری مسیر رشد را بجای آورد و دچار خودشیفتگی یعنی همان غرور نشود. که اگر بشود، همان مسیر رشد، مسیر سقوطش خواهد شد. یعنی به همان چیزی که شهره گشته است، شهره به ضد آن خواهد شد.

مثال بارز این واقعیت آقای هاشمی رفسنجانی است که سالیان سال به عنوان نخبه سیاسی در کشور مطرح بود. ولی در این سالهای اخیر مدام در حال سقوط است. و طولی نخواهد کشید که واژه «نخبه» جایش را به «ابله» خواهد داد.

البته این نخبگی واژه ای بود که عوام مردم برای او بکار می بردند و الا با دقت در مواضع ایشان حتی از قبل از انقلاب می توان بخوبی دریافت که حضور ایشان به عنوان یکی از سران انقلاب از آن اتفاقهایی بوده است که در مسیر همه انقلابها اتفاق می افتد. بی آن که لیاقتی در کار باشد درست مثل رییس جمهور شدن بنی صدر و نخست وزیر شدن موسوی. و من هیچ وقت ایشان را نخبه سیاسی نمی دانستم و تحلیلهای ایشان را در نماز جمعه و جاهای دیگر علمی و واقعی نمی دانستم.

ایشان در آخرین اظهار نظر سیاسی خود در سیم مرداد در جمع معلمین گفته است:

«اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند محروم شدند... نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را می‌بردند و از این رو با این اقدام پول‌های‌شان آزاد شد و به‌دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش‌بنیان برای خود درست کردند، لذا دیگر آسیب‌پذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معلمان باید وارد این فضا شوند، مطمئنم  دوره دوم دولت روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند.»

واقعا برای من سؤال است که این اظهارات بوی جهلش بیشتر است یا بوی خیانتش؟ همچنان که امام خامنه ای در موضع گیری نسبت به سخن منسوب به او که گفته بود «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست، نه‌موشک‌ها» فرموده بودند که این سخن یا بر اثر جهالت است و یا خیانت. حالا من مانده ام این سخن جدید ایشان بوی کدامش بیشتر است.

ایا هاشمی جاهل است؟ یعین او نمی داند آلمان و ژاپن ارتش دارند و در تخصیص بودجه به امور دفاعی و نظامی خود اولی مقام هشتم و دومی مقام نهم را دارد؟ اگر ایران بودجه دفاعیش در سال 2015، 12 میلیارد دلار بوده است ایندو هر کدام حدود 40 میلیارد دلار خرج امور دفاعی خود کرده اند؟

آیا هاشمی نمی داند آلمان و ژاپن تنها به مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی دوم ارتش نداشتند و بعد ارتش خود را تشکیل داند؟

آیا هاشمی نمی داند کشوی مثل ژاپن که آمریکا پایگاه های متعددی در آن دارند نیاز ندارد برای امنیت کشورش کاری کند و ایران که از هر طرف در محاصره پایگاه های آمریکا است به شدت نیازمند موظبت از امنیت خود است؟

آیا هاشمی نمی داند تنها علتی که آمریکا به ایران حمله نکرده است محاسبات اوست و این که می داند از حمله به ایران ضرر زیادی خواهد دید؟

هاشمی نمی شود اطلاعاتش از من طلبه معمولی کمتر باشد.

شاید هم جاهل نباشد بلکه اطمینانی که آمریکائیها به او و به شاگرد و مرید و خانه زادش  آقای روحانی داده اند او را دارای احساس امنیتی اینچنین کرده است. خدا نکند این باشد. و الا این اصل خیانت است. و خداوند خائنین را دچار مرگ زودرس نمی کند بلکه تا آنها را در چشم مردمان از اوج قله به حضیض دره تنزل ندهد، مرگشان را رقم نخواهد زد که این سنت الهی است و نمونه هم زیاد دارد.

در دوره نخست دولت روحانی رونق اقتصادی گره خورد به برجام و در دور دوم گره خواهد خورد به تعطیلی نیروی دفاعی.


پایگاه های امریکا در منطقه

برای مطالعه بیشتر

برای مطالعه بیشتر

برای مطالعه بیشتر

برای مطالعه بیشتر

سلام علیکم - بسم الله


پدربزرگ و مادربزرگ اگر بزرگ داشته شوند، آنها می توانند بزرگ فامیل باشند و با نقش بزرگی که دارند نگذارند فامیل از یکدیگر متلاشی شود. آنها حکم شیرازه ای را دارند که برگهایی که از یک خانواده انشعاب پیدا کرده است در کنار هم نگه داشته شود

آن اهمیتی که رحم و خویشاوند از نظر اسلام دارد با وجود پدربزرگ و مادربزرگ بدرستی پاس داشته می شود.

اهمیت هر کسی بسته به میزان مسؤولیتی است که بر عهده دارد. و مسؤولیت نیز بر اساس میزان نقشی است که برای او وجود دارد. انسانها با ازدواج خانواده مستقل تشکیل می دهند. چه رشته ای آنها را همچنان بیکدیگر متصل نگه می دارد؟ آن رشته نقطه مشترک بین چند خانواده است. ممکن است برادر یا خواهر چون در یک سطح هستند از یکدیگر حساب نبرند و احترامی برای یکدیگر قائل نباشند. خاله ها و دائی ها هم همینطور. عموها و عمه ها نیز همینطور. فرزندان آنها نیز به تبع والدینشان همین وضعیت را دارند. در این میان پدربزرگ و مادربزرگ تنها نقطه اتکاء هستند که نزد دیگران بالطبع از احترام خاصی برخوردار هستند.

بر این اساس، هم نصیحتهای آنها و هم داروری های آنها می تواند بسیاری از مشکلات درون فامیل را حل کند. و از گسستگی آنها جلوگیری نماید. فامیل وقتی از هم گسسته نشود یک جامعه دچار گسستگی نخواهد شد و در یک نگاه کلی دشمن نیز نمی تواند بین آنها نفوذ کند و فرهنگ خود را بر آنها غالب سازد.

بیگانه برای این که فرهنگش را غالب سازد و در نتیجه جوامع انسانی را تسلیم خود کند تا از آنها منافع خودش را داشته باشد سراغ گسستن آنها می رود و برای این کار پدربزرگ و مادبزرگ را تبدیل می کند به دو پیر و سالمندی که باید به آسایشگاه سالمندان سپرده شوند تا بقیه عمر خود را بیهوده بگذرانند.

ممکن هم هست که فرزندان، آنها را در کنار خود بپذیرند ولی فقط به عنوان کسانی که انسانیت حکم می کند و یا خداوند حکم می کند که مورد احترام باشند نه این که آنها واقعا بزرگ فامیل و رییس فامیل باشند.

صله رحم و ارتباط خویشاوندی ممکن نیست تحقق یابند جز با اداء حق پدربزرگ و مادربزرگ. و ادای حق آنها هم به این است که به آنها جایگاه اصلیشان داده شود. و جایگاه اصلی آنها جایگاهی تشریفاتی نیست.

البته تلاش خود پدربزرگ و مادربزرگ هم بسیار مؤثر است. اگر آنها حکیمانه سخن نگویند و حکیمانه رفتار نکنند بلکه هرچه بر سن آنها افزوده می شود سخنان و رفتارهای کودکانه تری از آنها سر بزند آن وقت دیگر کاری از دست فرزندان ساخته نیست و آنها جایگاهشان تشریفاتی و بعضا آزاردهنده خواهد شد. و مرگشان همه را خوشحال خواهد کرد و یک فَرَج محسوب می شود.

بر اساس آنچه گفته شد چند توصیه می شود:

1) اگر مشکلی درون یک خانواده حل نشد قبل از اطلاع هر کس دیگری به پدربزرگ و مادربزرگ مراجعه شود و حکم آنها پذیرفته شود. (نساء: 35)

2) برنامه ای ترتیب داده شود تا زمانی را فرزندان و بخصوص نوه ها اختصاص دهند به این که سخنان پدربزرگها و مادربزرگها را بشنوند. حتما در میهمانیها وقتی را برای این کار اختصاص دهند.

3) نوه ها بیاموزند که از پدربزرگ و مادر بزرگ خود بخواهند تا برایشان در مسائل پیش رویی که دارند دعا کنند.
4)  آنها را در جریان مسائلشان قرار دهند. چه به عنوان مشورت چه به عنوان قضاوت و چه به عنوان یک گزارش ساده.
5) آداب برخوزد با آنها را رعایت کنند مثل:
الف) قبل از حضور آنها غذا صرف نشود.
ب) در سفر حتی الامکان آنها را با خود ببرند.
ح) در بالای محلس جایگاهی برای آنها آماده کنند.
د) وقتی وارد می شوند از جای خود به احترامشان بر خیزند.
ه) در حضور آنها صدایشان را بلند نکنند. با هم مشاجره نکنند.
و) آنها را با ضمیر اول شخص مورد خطاب قرار ندهند.
ز) اگر گوششان سنگین است بجای این که صدایشان را بلند کنند دهان خود را به گوش آنها نزدیک کنند.
ح) رعایت خستگی مفرط آنها را بکنند.
ط) با رعایت ظرافت، آنها را نسبت به پرهیزهایی که باید داشته باشند و یا داروهایی که باید استفاده کنند یاری کنند.
ی) فرزندان، نوه ها، عروسها و دامادها دست آنها را ببوسند.
ک) فرزندان با آنها بخصوص جلوی نوه های محالفت نکنند.
ل) ...
 

سلام علیکم - بسم الله


پدر بزرگ و مادر بزرگ، بزرگ هر خانواده و هر ایل و قبیله و طائفه و فامیل هستند. حقشان بزرگ است. ادای حقشان واجب است. ستم در حق آنها شیرازه خانواده و فامیل را گسسته می کند. و این گسستگی موجب از بین رفتن حقهای بیشتری می شود. به همین خاطر، ستم در حق بزرگان فامیل ام الفساد است. ریشه و مادر فسادهای دیگر است. بنابرین بسیار ضروری است که برای رهایی از خوی ستم پیشگی، حق بزرگان بدرستی شناخته و ادا شود. خوی ستم، چهارمین رذیله از هشت رذیله ی انسانی است که در ادامه مباحث هشت رذیله در پی طرح آن هستیم.

خداوند متعال انسان را اجتماعی آفریده است. روحیه اجتماعی در انسان سبب می شود تا او در درون خودش به سلسله مراتبی که در اجتماعات انسانی هست احترام بگذارد و از آنها حرف شنوی داشته باشد. و یا نسبت به افراد زیر مجموعه خود احساس مسؤولیت کند و در پی ارشاد آنها باشد.

جامعه غربی که از فطرت انسانی خود دور افتاده است خانواده ها را کوچک و کوچک تر کرده است. آنقدر کوچک که دیگر بزرگی در آن باقی نمانده است و عن قریب دیگر از خانواده خبری در غرب نخواهد بود.

غرب و شرق کنار یکدیگر زندگی می کنند و با پیشرفتی که در رسانه ها بوجود آمده است بیشتر از هر وقت دیگر، غرب و شرق در هم تنیده شده اند البته با تفوق فرهنگ غربی. زیرا آنها خود سازنده این رسانه ها هستند لذا در استفاده از آن دست پیش دارند. و نیز فرهنگشان با هوسهای انسانی بیشتر همراه است لذا می توانند بر فرهنگ عمیق شرقیها خصوصا ملتهای مسلمان غلبه کنند.

امتیاز عمده خانواده مسلمان در احترام به والدین نیست زیرا هنوز این احترام به صورت فرهنگی و قانونی در دیگر ملتها نیز کم و بیش هست ولی در دیگر ملتها برای پدر بزرگ و مادر بزرگ احترامی و حقی نه به صورت فرهنگی و باور عمومی و نه به صورت قانونی وجود ندارد.

در اسلام پدر و پدر بزرگ به یک میزان حق دارند. مثلا اجازه هر یک از آنها برای ازدواج دختر کافی است. هر کدام که زودتر این اجازه را داد دیگری نمی تواند آن را نقض کند.

احترامات ظاهری که به پدر بزرگ و مادر بزرگ گذاشته می شود زمینه نفوذ آنها را بیشتر می کند و همچنین احساس نیاز به آنها را در اعضای خانواده گسترش می دهد.

این احترامات باید در ابتدا بوسیله پدر و مادر و عروس و داماد گذاشته شود تا فرزندان نیز آن را بیاموزند و این فرهنگ احترام به بزرگان به نسلهای بعدی منتقل شود.

فایده بزرگان فامیل نباید تنها خلاصه شود در عیدی دادن و یا بستی خریدن برای نوه ها. نباید اینگونه تصور شود که اینان تنها قرار است پناهگاهی برای نوه های خود باشند که هر وقت با والدین خود دچار مشکلی شدند سراغ آنها بیایند و آنها هم حق را به نوه های خود بدهند و والدینشان را توبیخ کنند.

چه بسیار والدینی که با روش تربیتی بزرگان فامیل مشکل دارند و احساس می کنند زندگی با اینان سبب خواهد شد که بچه ها سوء استفاده کنند و از نظر تربیتی آشی شوند که دو تا آشپز دارد.

برای حل این مشکل لازم هست که پدربزرگها و مادربزرگ ها در تربیت بچه ها مستقیم دخالت نکنند بلکه تذکرات خود را به والدین آنها بدهند و جلوی بچه ها دستورالعملهای والدین را نقض نکنند. بلکه به آنها همیشه توصیه کنند که از والدین خود اطاعت نمایند.

تشویق نوه ها به نافرمانی سبب خواهد شد که والدین آنها نیز نافرمان شوند و آن وقت بزرگانی که می بایست شیرازه خانواده باشند خود موجب از هم پاشیدگی آن شوند.

و همچین اگر پدربزرگ و مادر بزرگ از این توصیه تخطی کردند و مستقیم با والدین جلوی چشم نوه ها مخالفت نمودند، والدین توجه داشته باشند که بحث و جدل باعث از بین رفتن احترام خود و احترام بزرگان نزد بچه ها خواهد شد. آنها تلاش کنند تا در خفا به والدین خود تذکر دهند و آنها را متوجه اشتباهشان کنند و اگر آنها قبول نکردند به بچه هایشان این توضیح را بدهند که نباید از پدربزرگ و مادربزرگ سوء استفاده کنند و باعث بهم خوردن ارتباط بین اعضای خانواده شوند.

باید بچه ها را نسبت به علل منطقی تصمیمات، آگاهی داد تا خود بتوانند در اختلافات بین والدین و پدربزرگ و مادربزرگ خود تصمیم بگیرند. آن وقت است که این اختلافات برای بچه ها موجب برکت و رشد فکری خواهد شد. به شرطی که هریک از والدین و پدربزرگ و مادر بزرگ به نظری که بچه ها برمی گزینند، احترام بزگذارند و نظرات خود را بر آنها تحمیل نکنند و تلاش نکنند تا با تطمیع و تهدید بچه ها را به سمت خود سوق دهند.


هشت رذیله 178 / ستمگری 45 / حقوق 44 / خانواده 4 / همسر 2

| دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث ما درباره حقوق خانواده بود. از حق خواهر و برادر گفتیم و مقداری نیز از حق همسران گفتیم. در این قسمت کمی دیگر از حقوق همسران می گوئیم. امیدواریم طرح این مباحث کمک کند تا حقوق یکدیگر را بشناسیم و آنها را اداء کنیم تا زمینه هرگونه ستمگری را در خود از بین ببریم.

زن را خداوند مثل تاک، نیازمند به تکیه زدن به استوانه به نام مرد قرار داده است. زن عِنب است و مرد نخل و وقتی هردو بهم درآمیزند، بوستانی را تشکیل می دهند مثل بهشت. در نه جای قرآن عنب و نخیل با هم آمده است. و این همان تعبیر قرآن است که الرجال قوامون علی النساء (نساء: 34)

مرد قائم و ایستا به خود است. و زن ایستا به مرد است. پس مرد مدیر زن است. این مدیریت در امور دنیوی، مدیریت زندگی است و در امور اخروی نگهداشتن زن از آتش دوزخ است.

زن قبل از ازدواج بطور طبیعی تحت ولایت پدر است و بعد از ازدواج از ولایت پدر خارج می شود و تحت ولایت شوهر خود قرار می گیرد. به همین خاطر است که زن بعد از ازدواج دیگر جایی برای خود در منزل والدینش نمی بیند و خود را مهمان در آنجا می بیند ولی مرد این احساس را بعد از ازدواج ندارد.

زن زندگی خود را با داشتن شوهر و فرزندانش قابل تعریف می بیند. بدون شوهر و فرزندان، زن تعریفی از خود و از زندگی خود و فلسفه وجودیش نمی شناسد. این طبیعت هر زنی است و نوع نگاه اسلام به زن نیز برخواسته از همین طبیعت است.

آرامش زنان و تعادل روانی آنها به طی نمودن مسیری است که طبیعت، جلویشان گذاشته است. هرچند بسیاری از زنان بخاطر معضلات احتماعی و اخلاقی در مسیر طبیعی زندگی خود قرار ندارند و لذا از انواع مشکلات رنج می برند.

این مقدمه را گفتم تا بگویم چرا جلب رضایت شوهر اینقدر برای زن حیاتی است؟! جلب رضایت شوهر هزینه ای است که زن بابت طبیعتی که دارد می دهد. و این جلب رضایت امتیازی برای مرد محسوب نمی شود. زیرا وظیفه مرد مدیریت دنیوی و اخروی زن است و این وظیفه بس سنگین است و اصلا قابل مقایسه با کاری که زن برای مرد انجام می دهد نیست.

رزق حلالی که باید مرد برای همسر خودش فراهم کند و نیز تلاشی که با مهارت و مهربانی و قاطعیت و آگاهی باید انجام دهد تا همسر خویش را از آنچه موجب خشم خداوند است باز دارد، وظیفه ای نیست که بتوان براحتی با وظیفه ای که زن بر عهده دارد مقایسه نمود.

براساس آنچه گفته شد باید قابل درک و تصدیق باشد این نکته که فرموده اند شوهر نافذترین شفاعت را برای همسر خود روز قیامت دارد. یعنی جلب رضایت شوهر در دنیا بهترین و سنگین ترین عملی است که می تواند کفه ی خوبیهای زن را آنچنان سنگین کند که زشتیهای او نتواند مانع بهشتی شدن او شود.

سایه بهشت در آخرت، در همین دنیا قابل التذاذ است. لذتش قابل درک است. انسانها زمانی به بهشت می روند که توانسته باشند با آنچه انجام می دهند دنیای خود را بهشت کنند. زنی به بهشت می رود که توانسته است با جلب رضایت شوهر، شیرازه زندگی خود را حفظ کند و بهار و خرمی را به زندگی مشترکش وارد نماید.

هیچ کس مثل همسر نمی تواند شوهر بد خلق و زشت رفتار را تربیت کند. نه والدین و نه معلمین و نه دیگر واعظان و صالحین. زن با طبیعت خود این کار را می کند. اگر زن شانه از این مسؤولیت خالی کند جامعه همین می شود که می بینیم. مردان بداخلاق جامعه را پر می کنند و بعد از هر جای این جامعه زشتی می روید و نحسی می بارد.

البته زنان می توانند در صورتی که استعداد خاصی دارند آن را پرورش دهند و برای افراد جامعه خود مفید باشند ولی همه این فعالیتهای اجتماعی در صورتی مقبول خداوند است که وظیفه جنسیتی زن مقدم باشد. و به آن خدشه ای وارد نشده باشد.

ناگفته نماند همسران باید تلاش کنند تا به یکدیگر کمک کنند تا هریک بتوانند وظائف خود را بدرستی انجام دهند. زن با قناعتی که می ورزد مردش را کمک میکند تا او هم بتواند خود را محدود به رزق حلال کند و نیز مرد با مهربانی و انعطافی که از خودش نشان می دهد زنش را کمک می کند تا او بتواند در عین خستگی که از کار منزل و بچه داری پیدا میکند به شوهر خود برسد.

همه روابط اخلاقی نیازمند هم افزایی است. اگر قرار باشد افراد جامعه تنها سنگ خود را به سینه بزنند و از حق خود بگویند و نالان باشند چرا حقوقشان رعایت نشده است، کار بجایی نمی رسد. آیا حقی بزرگتر از حق خداوند سراغ دارید؟ خب خداوند غفار است. کسانی را که گناه کرده اند و حق او را تضییع نموده اند می بخشد. این گونه است که رابطه انسان با خداوند محفوظ می ماند. اگر قرار بود خداوند مثل ما عمل کند، آیا دیگر کسی می ماند که رابطه ای با خداوند داشته باشد؟

و نیز لازم به تذکر است که هریک از زن و مرد نباید تنها آن دسته از آیات و روایاتی که به نفعش خودشان است در دعوای با همسر خود بر زبان آوردند. این کار هم نشان بی انصافی است و شاید هم ناآگاهی و هم سبب می شود تا خدای نکرده نظر منفی نسبت به اسلام در ذهن فرد مقابل ایجاد شود.

مثلا اگر این روایت هست که نظافت منزل شوهر مثل نظافت مسجد است. در روایت دیگر هم هست که مردی که زمانی را به نشستن کنار همسرش اختصاص می دهد مثل کسی است که در مسجد پیامبر اعتکاف نموده است.

و یا اگر به زن توصیه شده است که نزد شوهرش خود را بیاراید از طرف دیگر هم فرموده اند که مردها به خود برسند زیرا در غیر این صورت زنان در معرض خیانت به شوهرانشان قرار خواهند گرفت.

و یا اگر گفته شده است که زن به مرد خود سخنان محبت آمیز بگوید، به مرد هم گفته شده است که به همسر خود بگوید: «تو را دوست دارم» و لقمه در دهان همسرش بگذارد.

خلاصه در هیچ یک از این مسائل عاطفی تنها جانب یکی از همسران گرفته نشده است.

اگر همسران بتوانند همان تاک و نخل باشند، فرزندان آنها بدون آن که لازم باشد کار خاصی برای تربیتشان انجام بگیرد در بوستان منزل، رشدی طبیعی و معنوی پیدا خواهند کرد.

 

هشت رذیله 177 / ستمگری 44 / حقوق 43 / خانواده 3 / همسر 1

| يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


عدم رعایت حقوق همسر موجب ستمکاری است. هریک از زن و شوهر دارای حقوقی مشخص در اسلام هستند. این حقوق اعم از حقوق قانونی و حقوق اخلاقی است. حقوق قانونی همان اموری است که در قانون، هر یک از زن و شوهر ملزم به آن شده اند. مرد باید نفقه بدهد و هزینه زندگی متعارف زن خود را تأمین نماید و زن نیز باید بدون اجازه شوهر خود از منزل بیرون نرود و تمکین جنسی نماید.
امام حقوق اخلاقی فراتر از نفقه مرد و تمکین زن است. چه بسیار همسرانی که مشکلی از نظر نفقه و تمکین ندارند ولی چون به حقوق اخلاقی پایبند نبودند در زندگی مشترک احساس خوشبختی نمی کنند.
اصول اخلاقی همه قواعد ارتباطی است که جبران کننده کاستی ها در اصول قانونی است. فرض کنید آزار ندیدن همسایه توسط همسایه حق قانونی اوست. همین حق اگر بخواهد بدرستی رعایت شود لازم است حق اخلاقی همسایه که عیادت بوقت بیماری و یا زیارت بوقت آمدن از مسافرت و یا کمک نمودن به او بوقت احتیاج است رعایت شود. زیرا رعایت این امور روابط همسایگان را مستحکم می کند و زمینه آزار دیدن و آزار رساندن را می خشکاند. فرض کنید همسایه ای که مورد احسان همسایه خود قرار گرفته است، اگر احیانا از طرف همسایه اش آزاری هم ببیند مثلا آن همسایه رفت و آمد زیادی داشته باشد و یا صدای تلوزیونش بلند باشد، این آزارها او را نمی رنجاند لذا می تواند آن را تحمل کند.
پس اصول اخلاقی حافظ اصول قانونی است.
در مورد حقوق همسران نیز چنین است. رعایت اصول احلاقی بین همسران نسبب می شود هر یک از زن و مرد اگر کاستی در نفقه و یا تمکین را ببینند، این نواقص خیلی بچشم نیاید. درست مثل نوافل که جبران کننده کاستیهای احتمالی در نماز واجب است.
همه آنچه در منابع اسلامی از حق شوهر بر عهده همسر او گفته شده است برگشت دارد به راضی نگه داشتن شوهر و نیز آنچه از حقوق زن بر عهده شوهر گفته شده است برگشت دارد به مهربانی و رعایت لطافت روحی زن. در ادامه به این حقوق به صورت فهرست اشاره می شود می توانید احادیث مربوط به حقوق همسران را از کتاب میزان الحکمة ج 5 ص 96 مطالعه کنید.
حقوق شوهر:
1) زن باید خود را از هرگونه آلودگی حفظ کند تا شوهرش نسبت به او حتی وقتی از او ناراحت است، اطمینان داشته باشد و به او سوء ظنی نداشته باشد.
2) زن طوری خانه داری کند که شوهرش براحتی از لغزشهای او بگذرد.
3) زن مدام با زبان و رسیدن به خودش، به شوهر خود اظهار عشق کند و نزدش دلربا باشد.
4) برای همسرش بدون این که طلب کند نوشیدنی بیاورد.
5) از اذیت کردن و غمگین نمودن شوهر جدا پرهیز کند.
6) بد خلقی همسرش را تحمل کند.
حقوق زن:
1) شوهر صورت خود را برای همسرش ترش و زشت نکند.
2) تا جایی که امکان دارد از طلاق دادنش پرهیز کند.
3) به همسرش بگوید که او را دوست دارد.
4) با همسرش تا می تواند و مشروع هست در امور مختلف موافقت کند.
5) همسر خود را تکریم کند و به او احترام بگذارد.
6) به همسرش کمک کند تا او بتواند حق شوهر را اداء کند زیرا حق شوهر بیشتر است و همسر برای ادای آن نیازمند کمک شوهر است.
7) با حفظ حساب و کتابِ دخل و خرج، به زندگی وسعت دهد و بیش از مقدار واجب نفقه برای همسرش رفاه فراهم کند.
8) با غیرتی که بخرج می دهد همسرش را از آلودگی حفظ کند.
9) تلاش کند محبت و میل همسرش را به خودش بیشتر کند.
10) به خودش برسد تا خوش تیپ نزد همسرش جلوه کند. بخصوص با رنگ نمودن موها، آثار پیری را از خودش دور کند.
11) کاری جاهلانه وقتی از زنش سر زد، روی آن سرپوش بگذارد.
12) برای همسرش نوشیدنی بیاورد.
13) در کار خانه به او کمک کند.
14) زمانی را برای نشستن کنار همسرش اختصاص دهد.
15) لقمه در دهان همسرش بگذارد.
16) از تنبیه بدنی همسرش و رساندن هر گونه آسیبی به او خودداری کند.
17) بد خلقی همسرش را تحمل کند.

بسم الله - سلام علیکم


عذر تقصیر که بخاطر بیماری نتوانستم مدتی خدمت شما برسم.
سخن از ستمگری بود و حقوقی که اگر رعایت شود انسان از خصلت ستم رهایی می یابد.
از حق برادر و حواهر گفتیم. و این که رعایت نکردن این حق موجب بهم گسیختگی بین اقوام در نسل بعد می شود.
ستم برادر و خواهر مشکل دیگری هم دارد و آن ستمی است که در حق زن صورت می پذیرد. اولین ستم کردن و ستم دیدن را برادران و خواهران در زمانی که هنوز مجرد هستند و در زیر یک سقف زندگی می کنند تجربه می کنند.
ستم مرد به زن اساس ستم در جامعه است. زیرا زن ستم دیده عامل بسیاری از مفاسد است. و نیز مرد ستمگر، پدری ستمگر و کارفرمایی ستمگر و استادی ستمگر و ... وزیر و وکیلی ستمگر خواهد بود.
اولین تجربه زن داری و مرد داری را انسانها با نوع رابطه با برادر و خواهرشان بدست می آورند. اولین شناختهایی که این دو جنس از یکدیگر بدست می آورند در همان اوان کودکی است. خدا کند این شناخت، درست باشد.
والدین با مدیریت رابطه حسنه بین برادر و خواهر، آنها را برای زندگی مشترک آینده اشان هدایت می کنند.
برادر باید بیاموزد که از قدرت مردانگی خویش برای تواضع بهره ببرد. وقتی قدرت مردانه کنترل شد آن وقت است که خداوند حکمت را به قلب متواضع می دهد زیرا که باران، بیشترین برکت را برای برکه های فرورفته در دشتها دارد.
اگر مرد را گفته اند که عقلش بیشتر از زن است باید دانست که بسیاری از مردان بخاطر سوء استفاده از قدرت مردانگی و کبری که دچارش شدند و ستمهای فروانی که نموده اند، عقلشان و قدرت تدبیر زندگیشان بسیار کمتر از همسرانشان است. آیا نمی بینید اینهمه مردان بی عرضه ای که فقط موجب شومی و بدبختی برای خانواده خود هستند؟!
والدین نقش عمده ای در تصویر هریک از دختر و پسر از حقیقت مرد و زن دارند. متأسفانه بسیاری از والدین در این تصویر سازی خود دچار نارسایی هستند. اختلافات و مشاجرات و دعواهای بین زن و شوهر خود گویای این تصویر غلط است. تصویر غلطی که زن از مرد دارد و برداشت غلطی که مرد از زن دارد.
مردان و زنان در انسانیت مثل همند. در فطرت الهی شبیه همند. در توقعی که خداوند از آنها برای کسب معرفت و نیز خصائل و اعمال نیک دارد در طراز یکدیگرند. ولی عواطف در زن بیشتر از مرد و نیروی جسمانی در مرد بیشتر از زن است.
شدت عواطف زن و زیادتر بودن قوای جسمانی در مرد موجب تفاوتهای زیادی بین آنها شده است. البته قسمتی از این تفاوت موهوم است. مثل سایه ای دراز و یا کوتاه است که قد واقعی صاحب سایه را مشخص نمی کند.
همیشه همینطور است. انسانها در تحلیل حقائق بخاطر نفسانیاتی که دارند بارها دچار عدم اعتدال می شوند. دچار افراط و تفریط در قضاوت می گردند. و در این میان شناخت حقیقت زن و مرد از بارزترین این حقائق مظلوم در طول تاریخ است.
مناسب است که مقاله تفاوتهای زن و مرد را از سایت ویکی فقه مطالعه کنید.

پاورقی / مجوز کشف حجاب 2

| پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

فتوای آیت الله العظمی مکارم شیرازی در اجازه برداشتن حجاب در بعضی از شرایط ضروری در مراکز آموزشی در بعضی از کشورهایی که اجازه ورود به آن مراکز با حجاب اسلامی داده نمی شود، ابهاماتی برای عده ای پیش آمده و برخی از افراد که اغراض خاصی را در این میان دنبال می کنند، با حذف موضوع سؤال و گسترش پاسخ به مواردی که در متن سؤال نیامده، به جنجال آفرینی دست زده اند و به دنبال تحریک مؤمنان غیرتمند بر آمده اند. روشن است در وضعیت فعلی حجاب در کشور، آن هم در آستانه هفته عفاف و حجاب، انتشار این فتوا و بی توجهی به موضوع سؤال و شأن ورود این پرسش، طبیعی به نظر نمی رسد...

از این رو، حقیرکه بیش از سی سال از محضر معظم له استفاده علمی می کنم و ۲۵ سال از نزدیک با ایشان همکاری علمی دارم، و با مبانی علمی و فقهی و اصولی ایشان آشنا هستم، لازم دیدم توضیحاتی پیرامون این فتوا بنویسم:

1ـ این سؤال مربوط به ۱۵ سال قبل و در باره دانشجویان بومی کشورهایی مثل ترکیه و مانند آن است که پرسیده شد اگر در این کشورها شرط گذراندن ترم های دانشجویی در مراکز علمی و دانشگاهی مشروط به برداشتن حجاب باشد، تکلیف چیست؟ درفرض سؤال آیت الله مکارم شیرازی اجازه دادند که تنها در مورد ضرورت شدید در محدوده مرکز آموزشی حجاب خود را با شرایطی بردارند.

ایشان در استدلال برای این فتوا، نوشته اند با توجه به این که اگر دختران مسلمان دروس عالی را نخوانند، تنها افراد بی بند و بار و لا مذهب، پست های مهم را اشغال می کنند و بافت جامعه عوض می شود، به این افراد اجازه داده می شود که حجاب را در خصوص مواردی که ضرورت دارد، به مقدار ضرورت رعایت نکنند.

ایشان در ادامه تصریح کردند که در غیر این موارد حتما حجاب را رعایت نمایند.

روشن است که برابر نظر معظم له ـ همان گونه که اخیرا نیز در توضیحاتشان تصریح کردند ـ حجاب از ضروریات اسلام است و آیات ۳۱ سوره نور و ۵۹ سوره احزاب حکمی روشن درباره نحوه پوشش زنان مسلمان را بیان داشته است. بنابراین، در این که حکم اولی حجاب زنان مسلمان چگونه باید باشد و در نحوه پوشش آنان، از نظر اسلام تردیدی وجود ندارد. اما سخن آیت الله العظمی مکارم شیرازی ناظر به حکم ثانوی و به هنگام ضرورت است.

2ـ احکام اولی و ثانوی در احکام اسلامی وجود دارد، حکمی که بدون توجه به عوارض خاصی از سوی شارع جعل شده است، حکم اولی و حکمی که ناظر به عوارض و شرایط خاص تشریع می شود، حکم ثانوی است. روشن است محدوده حکم ثانوی تنها در شرایط پیش رو است که با رفع آن، حکم ثانوی نیز برداشته می شود و همچنین در پاره ای از احکام ثانوی (مانند اضطرار) ارتکاب حکم ثانوی تنها به اندازه ضرورت و رفع نیاز است. مثلا حکم اولی اسلام حرمت اکل ذبح غیر شرعی است، اما در شرایط اضطرار (مانند گرفتار شدن در مکانی که جز ذبح غیر شرعی وجود ندارد) تنها به اندازه ضرورت اجازه استفاده از آن داده شده است. بحث اهم و مهم نیز از همین قبیل است، مثلا کذب که حکم اولی آن حرمت است، برای رفع اختلاف و اصلاح ذات البین که امر مهم تری است مجاز شمرده می شود و گاه برای نجات جان یک بی گناه واجب نیز می شود.

3ـ اصل اهم و مهم یک اصل عقلایی است. عقلا نیز به هنگام مصلحت ملزمه، مهم را فدای اهم می کنند. مثلا همان ها که در شرایط عادی اجازه استفاده از آب غیر بهداشتی را نمی‌دهند، به هنگام ضرورت و خطر جانی، از آن استفاده می کنند و در واقع بیماری و یا ضرر جزیی استفاده از آب غیر بهداشتی را فدای نجات از مرگ که مهم تر است می نمایند.

4ـ فهم اهم و مهم در مسائل دینی به عهده فقیه است. مثلا اگر کسی را به تهدید وادار به قتل بیگناهی نمایند، در این صورت فقیه چنین اجازه ای را نخواهد داد که کسی برای کشته نشدن، بی گناهی را بکشد، چرا که جان یک انسان مهم تر از جان دیگری نیست، تا برای رهایی از مرگ، جان بی گناه دیگری گرفته شود. ولی اگر تهدید به قتل مثلا برای وادار کردن به استفاده از یک غذای حرام باشد، طبیعی است که فقیه اجازه می دهد کسی برای حفظ جان خود از غذای حرام استفاده نماید. در این جا حفظ جان مهمتر از خوردن یک غذای حرام است.

5ـ می دانیم ورود به دستگاه ظالمان در فقه اسلامی ـ به ویژه فقه شیعه ـ حرام است، ولی امام موسی بن جعفر علیه السلام به یکی از شیعیان خاصش به نام علی بن یقطین اجازه می دهد که در دربار ظالمی مانند هارون الرشید به عنوان وزیر ـ با شرایطی ـ حضور داشته باشد، تا بتواند به مظلومین و در ماندگان و گرفتاران کمک کند. و این در واقع برای تامین اهداف مهمتر بوده است.

6ـ با توجه به آنچه بیان شد، فتوای آیت الله العظمی مکارم شیرازی در همین راستا ارزیابی می شود. چرا که، اولا، این فتوا ناظر به بومیان کشورهایی است که با حجاب اسلامی اجازه حضور در مراکز آموزشی داده نمی شود و ضرورت حضور بانوان مسلمان در مراکز حساس سیاسی و علمی و برای تاثیرگذاری متوقف بر تحصیلات عالیه و رشد علمی است وگرنه در چنین جامعه ای باید افراد مذهبی کنار بمانند و افراد بی قید به شریعت در مراکز حساس حضور داشته باشند. بانوان جامعه دینی افراد بی سواد و یا کم سواد و افراد بی دین با سواد و از تاثیر گذاران جامعه خود باشند. و این در نهایت سبب می شود که کم کم نگاه مردم و جوانان در چنین جامعه ای این گونه شکل بگیرد که مذهب، سبب عقب ماندگی و نا کامی افراد جامعه می شود.

ثانیا، می توان از فتوای معظم له چنین استنتاج کرد که این تنها مربوط به کشور هایی است که چنین شرط ظالمانه ای برای زنان وجود دارد، نه کشورهایی که ورود بدون حجاب شرط حضور در مراکز آموزشی نیست. و همچنین این فتوا شامل کسانی که از کشوری دیگر خود را به این کشورها می رسانند و با سوء اختیار خود را در معرض چنین ابتلایی قرار می دهند، نمی شود. که گفته اند: الاضطرار بالاختیار لا ینافی الاختیار.

ثالثا، این اجازه برای بانوان همان کشورها و در صورتی است که امکان هجرت برای تحصیل در کشوری که این شرط خلاف شرع در آن جا وجود ندارد، ممکن نباشد و همچنین امکان تحصیل از راه دور و با استفاده از آموزش های غیر حضوری و فضای مجازی هم ممکن نبوده باشد. در واقع برای تحقق شرایط ضرورت، باید همه فرایندها طی شود.

تحصیل بانوان مسلمان، جهت تاثیر گذاری در جامعه و تغییرات در بنیادهای فکری نیروهای تاثیرگذار، اهمیت ویژه ای پیدا می کند که می تواند مجوز چنین حکمی گردد و ای بسا در ادامه، همین زنان مسلمان بتوانند با نفوذ در مراکز تصمیم‌گیری، راه را برای تحصیلات عالیه نسل های آینده بدون چنین شرطی هموار سازند.

7ـ گاه پرسیده می شود که اگر حضور در همان مراکز آموزشی، مشروط به ارتکاب خلاف های روشن دیگر، و یا تبری از قرآن و یا نبوت باشد، آیا حضرت آیت الله باز هم چنین مجوزی را صادر می کنند؟ به عبارتی گستره این تجویز تا کجاست؟ و ضرورت ها تا کجا می تواند احکام اولیه اسلام را تحت الشعاع قرار دهد ؟

پاسخ آن است که در فروض بالا حتما ایشان اجازه نمی دهند و ضرورت تحصیل را تا آنجا نمی دانند که عفت و پاکدامنی دختران آسیب ببیند و یا منجر به انکار ـ حتی ظاهری ـ قرآن و نبوت شود...

بنابراین، نمی توان با صدور مجوز تنها برای رفع حجاب جهت تحصیل آن هم در موارد بسیار ضروری توسط معظم له، این حکم را به سایر موارد تسری داد و آن را دستمایه ای برای هیاهو و جنجال آفرینی کرد. تشخیص اهم و مهم بر عهده فقیه است که هر موضوع تازه ای باید در معرض استفتای جدید قرار گیرد.

در ضمن نظر خوانندگان عزیز را به فتوای دو نفر از بزرگان فقهای عصر که در مسأله مصافحه با نامحرم در حال ضرورت بیان کرده اند، جلب می کنیم:

در استفتایی از آیت الله العظمی سیستانی چنین پرسیده شده است:

«در کشورهای اروپایی دست دادن به عنوان سلام و درود مطرح است، گاهی ترک آن کار، به محرومیت و اخراج از کارخانه و مدرسه و امثال آن می کشد، آیا یک مرد و یا یک زن مسلمان می تواند در چنین حالات استثنایی دست بدهد؟».

ایشان در پاسخ چنین مرقوم داشتند:

«اگر با پوشیدن دست کش و امثال آن نمی شود از آن مشکل رهایی یافت، جایز است مرد و یا زن مسلمان با دیگری مصافحه کند، آنجا که ترک چنان کاری موجب ضرر و زیان طاقت فرسا می شود». (سایت رسمی آیت الله العظمی سیستانی: www.sistani.org)

همچنین آیت الله العظمی خویی در بیانی مشابه آورده اند:

«مصافحه جایز نیست مگر اینکه بر ترک آن مفسده و یا ضرری باشد». (صراط النجاة، (المحشی للخوئی)، ج 2، ص 371).

به هر حال از رسالت های یک فقیه زمان شناس، توجه به نیازهای زمان و حلّ مشکلات مسلمانان برابر قواعد روشن فقهی و اصولی است.

این سخن را با گفتاری از علامه آیت الله مطهری پایان می دهم، ایشان در کتاب ده گفتار صفحه 120 چنین فرموده است:

اساساً رمز اجتهاد در تطبیق دستورات کلی با مسائل جدید و حوادث متغیر زمان است، مجتهد (جامع) واقعی آن است که این رمز را به دست آورده باشد، توجه داشته باشد که موضوعات چگونه تغییر می کند و بالطبع حکم آنها عوض می شود. تنها در مسائل سابق فکر کردن و حداکثر یک علی الاقوی تبدیل به علی الاحوط تبدیل کردن و یا یک علی الاحوط را تبدیل به علی الاقوی کردن کار مهمی نیست و جار و جنجال ندارد.

 والسلام علی من اتبع الهدی

سعید داودی - عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

به نقل از رجانیوز
شناسه خبر : 247367

نظر ما

سؤال این است که در کشوری که برای تحصیلات عالیه شرط کشف حجاب گذاشته می شود آیا برای اشتغال به مشاغلی که متوقف بر این تحصیلات است شرط کشف حجاب نیست؟ شاید قانونا نباشد ولی قطعا از ملاکهای گزینش هست. خب در آن صورت آیا زن مسلمان باید کشف حجاب کند؟

سؤال بعدی این است که آیا مصافحه کردن با زن نامحرم مثل کشف حجاب است؟ زنی که کشف حجاب می کند هزاران نفر او را می بینند و خصوصا وقتی بدانند او مسلمان بوده است و اینک از مواضعش کوتاه آمده است این خود یک موفقیت برای دستگاه تبلیغاتی استکبار است. و در چنین شرائطی از زنی که از مواضعش کوتاه آمده است بخوبی استقبال می کنند و شرائط شغلی بهتری هم برایش فراهم می کنند. قطعا در این صورت آن خانم دیگر کشف حجابش محدود به شرائط اضطرار نخواهد بود.

هدف استکبار از اعمال قانون ممنوعیت حجاب، در اختیار گرفتن فرهنگ جامعه اسلامی است که با این کشف حجاب برای تحصیل و برای اشتغال به هدف خود رسیده است. در اینصورت دیگر چه فرق می کند زنان غیر مسلمان بر مصادر حکومتی بنشینند و یا غیر مسلمان؟! البته نشستن زنان مسلمان بهتر می تواند اهداف استکبار را تأمین کند.