بسم الله
خمینی تنها انسان معاصر است که حقیقت اسلام ناب
را در خود مجسم ساخته است. در میان انسانهای غیر معصوم، خمینی هیچ نظیری ندارد.
هیچ بعد ارزشی وجود ندارد مگر آن که در وجود پربرکتش
تابشی کامل یافته است.
آنانی که تأسف می خورند چرا در زمان حضور ائمه معصومین
(علیهم السلام) نبودند تا از سرچشمه زلال وحی، قلب و اندیشه و رفتار خویش را تطهیر
کنند و همان انسانی شوند که خداوند متعال در باره اشان میفرماید: رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ
وَ رَضُوا عَنْه (خداوند از آنان راضی است و آنها نیز از او خوشنود هستند.
آنانی که در حسرت دیدار مهدی آل محمد (عجّل الله
تعالی فرجه الشریف) اندوه روز را به اشک شبانه پیوند می زنند ...
آنانی که نگرانند که آیا اسلامی که اکنون ارائه
می شود، با وجود فاصله زمانی زیاد با عصر وحی، چقدر می تواند همان اسلامی باشد که خداوند
آن را مظهر نعمت کامل بر بشریت می داند ...
آنانی که به دنبال حکیم و مرشدی می گردند که راهنمایشان
باشد تا در این دنیای پرهیاهو از راه باز نمانند و مجاز را به حقیقت نگزینند...
خلاصه این که همه آنانی که تشنه حقیقت در سراسر
گیتی هستند، بدانند خمینی مژده بزرگ خداوند برای بشریت اکنون و انسانهای بعد تا روز
ظهور منجی کل می باشد.
این خمینی است که همه زندگیش جلوی روی ماست و همه
نوشته هایش در دسترس ماست. زندگی و سخنانی که انسان هرچه بیشتر در آنها عمیق شود خداوند
را بخاطر این نعمت بزرگ بیشتر شاکر می شود.
آنچه گفتیم نه به معنای انکار بزرگی بزرگان و بیقدر
شمردن زحمات و مقامات معنوی آنهاست. هرگز!
منظور این است که خمینی عصاره همه خوبان پیشین خود
است و سخنانش جامع همه حرفهای درستی است که هر بزرگی قسمتی از آن را در تارک تاریخ
به ثبت رسانده است. خمینی عصاره همه حقیقت هایی است که پیشینیانش به مقداری از آن دست
یافته بودند.
کتاب خمینی روبروی همه جهانیان تابشی بی سایه دارد.
لذا در این عصر و روزگاران، عذر هیچ کس برای نفهمیدن، برای تردید کردن، برای فریب
خوردن و گمراه گشتن، با وجود این کتاب پذیرفته نیست.
سخنان و رفتار او تفسیر قرآن کریم و مرجع فهم احادیث
شریف و تکمیل همه حکمتهای عمیق است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسیاری از زلال خمینی سیراب شدند و از تابشش همه
سایه های درونشان را زدودند.
در این میان تنها یک نفر گوی سبقت را از دیگران
ربود و او کسی نیست جز:
مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله العظمی امام خامنه
ای
خامنه ای صاف ترین آینه ای است که جلوه ی تمام نمای
خمینی گشته است.
کامل ترین و راست ترین سخنان در توصیف شخصیت خمینی
را باید از زبان او شنید.
نظر شما را به قسمتی از سخنان ایشان در باره حضرت
امام (که در مناسبتهای مختلفی ایراد نموده اند) جلب می کنیم:
* مقام معظّم رهبری به مناسبت ایام ولادت
حضرت فاطمه (علیها السلام) پس از تبیین کوثر بودن حضرت می فرمایند:
این فرزند گرامى و عالیقدر هم خود یک کوثر شد! کوثر
روح اللهى! یک نفر، یک تنه وارد میدان شد. با جاذبههاى عظیمى که خداى متعال به برکت
خصوصیات ذاتى و اکتسابى در او قرار داده بود دلها را مجذوب خود کرد. دستها و پاها
را به حرکت وادار کرد. مغزها را به اندیشیدن انداخت. این حرکت عظیم را در این جا و
نهضت عظیم جهانى و بیدارى اسلامى را در دنیا، به وجود آورد. باش تا صبح دولتش بدمد
که این هنوز از نتایج سحر است. بعد از این، راه امام و حکمت امام و مکتب امام و تفکر
امام در دنیا نقشها خواهد آفرید و نسلها آن را آزمایش خواهند کرد.
* در باره شخصیت حضرت امام واقعا نمیشود
حرف زد. وقتی بخواهیم راجع به ابعاد شخصیت این عزیز دوران و یادگار پیامبران، حرف بزنیم
؛ میدانیم که ناقص خواهد ماند. زمان زیادی لازم است تا زبانهای گویا بتوانند عظمت
این شخصیت را حیطه بندی کنند؛ لذا من نمیخواهم در آن باره واقعا صحبت کنم، زیرا ما
کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم در این زمینه به بررسی ابعاد شخصیت آن بزرگوار بپردازیم.
* سه خصوصیت ممتاز در شخصیت امام به شکل بسیار
پیچیده و در هم تنیده یى جذابیت و تاثیر عجیبى در این مرد بزرگ به وجود آورده بود.
خصوصیت اول عبارت از خردمندى و دانایى بود او مردى دانا خردمند عاقل و عمیق بود در
او به معناى حقیقى کلمه جوهر دانایى وجود داشت ... در هر جایى که از وجود او چیزى بروز
کرد نشانه این دانایى و خردمندى در آن دیده شد. خصوصیت دوم دیندارى و ایمان روشنبینانه
بود او متعبد بود اما تعبدى دور از تحجر و توقف ... روشن بینى و نوآورى امام متکى
به دین و مبانى دینى بود. خصوصیت سوم شجاعت و دلیرى و جاننثارى او بود آمده بود که
در آن جایى که او حق مىگوید و دنیا باطل مىگوید با آن دنیا مواجه بشود.
* مکتب سیاسى امام میدانى را باز مىکند که
گستره ى آن حتّى از تشکیل نظام اسلامى هم وسیعتر است. مکتب سیاسى که امام آن را
مطرح و براى آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عینیت بخشید، براى بشریت و براى دنیا حرف
تازه دارد و راه تازه پیشنهاد مىکند. چیزهایى در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنه
ى آنهاست؛ لذا کهنه نمىشود. مکتب سیاسى امام داراى شاخصهایى است ... 1) عدم جدایی
معنویت از سیاست بلکه تنیدگی ایندو در یکدیگر.
2) اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم، هم کرامت انسان، هم تعیین کننده بودن
اراده ى انسان. 3) نگاه بین المللى و جهانىِ این مکتب و این که مخاطب بشریت است؛
نه فقط ملت ایران. 4) پاسدارى از ارزشها که مظهر آن ولایت فقیه است. 5) عدالت اجتماعى
یعنی در همه ى برنامه هاى حکومت - در قانونگذارى، در اجرا، در قضا - باید عدالت اجتماعى
و پُر کردن شکافهاى طبقاتى، مورد نظر و هدف باشد.
* آن بـزرگـوار, قوت ایمان را با عمل صالح
و اراده پولادین را با هـمت بلند و شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت و صراحت لهجه و بیان
را بـا صـدق و مـتـانـت و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کـیـاست و تقوا و ورع
را با سرعت و قاطعیت و ابهت و صلابت رهبری را بـا رقت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس
و کمیاب را که مجموعه آن در قرنها و قرنها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود,
هـمـه وهـمـه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه, شخصیتی دسـت نـیـافتنی و جایگاه
والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیرگونه بود.
* کـار او حـقـا و انـصافا, قابل مقایسه با
کار بقیه فقهای شیعه نـیـست. آنها همه نوشتند و گفتند تا آحاد تربیت بشوند ... آنها
استنباط کردند تا یک فرد بتواند خود را مـسلمان نگه دارد, ولی امام استنباط کرد تا
یک جامعه بتواند با نظام اسلامی زندگی کند ... امام عزیزمان, این فقه مستحکم را در
گـسـتـره ای وسـیـع و با نگرشی جهانی و حکومتی مورد توجه قـرار داد و ابـعـادی از فقه
را برای ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
* ما نمىتوانیم عظمت پیامبر (صلى الله
علیه وآله)، امیرالمؤمنین (علیه السلام)، سیدالشهداء (علیه السلام)، امام صادق
(علیه السلام) و بقیهى اولیا را حتى درست تصور کنیم؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که
بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند؛ اما وقتى انسان مىدید
شخصیتى با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ایمان قوى، عقل کامل، داراى
حکمت، هوشمندى، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بى اعتنایى به زخارف دنیا، تقوا
و ورع و خداترسى و عبودیت مخلصانه براى خدا، دست نیافتنى است و مشاهده مىگردد که همین
شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهاى فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکى و تواضع
و خاکسارى مىکند و خودش را در مقابل آنها، ذرهاى به حساب مى آورد؛ آن وقت انسان
مىفهمید که پیامبران و اولیاى معصومین (علیهم السلام) چقدر بزرگ بودند. او اصلاً
از جنس و خمیره ى انبیا بود. توصیف و ترسیم چهره آن عزیز خدا و عزیزِ بندگان صالح
او، واقعا خیلى مشکل است.
* آرمانهاى بزرگى که امام بیان مىکردند،
عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانى، حفظ اعتدال قاطع در خط «نه شرقى و نه غربى»،
اصرار فراوان بر استقلال حقیقى و همه جانبه ملت، (خودکفایى به معناى کامل)، پافشارى
فراوان و تمام نشدنى بر حفظ اصول دینى و شرع و فقه اسلامى، ایجاد وحدت و همبستگى، توجه
به ملتهاى مسلمان و مظلوم دنیا، عزت بخشیدن به اسلام و ملتهاى اسلامى و مرعوب نشدن
در مقابل قدرتهاى جهانى، ایجاد قسط و عدل در جامعه اسلامى، حمایت بى دریغ و همیشگى
از مستضعفان و محرومان و قشرهاى پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همه ما شاهد بودیم
که امام در این خطوط، مصرّانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال
صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.
* فرداى آن شبى که امام عزیز (ره) به جوار
رحمت الهى پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألى به قرآن زدم؛ این آیه
شریفه سوره کهف آمد: «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى
وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْرا». دیدم واقعا مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار
است. ایمان و عمل صالح و جزاى حسنى، بهترین پاداش براى اوست.
* امام به همه فهماند که انسان کامل شدن،
علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست.
* حقیقتاً برای انسانی بزرگ و شخصیتی بی نظیر
مانند امام خمینی جا دارد که برگزیده ترین انسان ها و صافترین و پاکترین دلها از احساس
تکریم نسبت به او سرشار شوند.
* برای او که راهرو راه پیامبران بود، همچون
خود پیامبران، مرگ جسم به معنای مرگ شخصبت نیست.
* او در بانک تکبیر مبارزان مسلمان، در اراده
ی قهر آمیز ملتهای زیر ستم، در ایمان آگاهانه ی نسل جوان معاصر در دنیای اسلام، در
امید روشن مستضعفان و مظلومان، در سوز و حال معنوی مناجاتیان، در حیات دوباره ی معنویت
و ارزش های اخلاقی در جهان و در همه ی جلوه های زیبایی که حرکت انقلابی و تاریخ ساز
او در دوران معاصر به وجود آورد و بلاخره در دل یکایک عاشقان و مریدانش زنده است.
* ولایت فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتىِ
محض و احیاناً نصیحت کننده است - آنطورى که بعضى از اول انقلاب این را مىخواستند
و ترویج مىکردند - نه نقش حاکمیت اجرایى در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسؤولان اجرایى،
قضایى و تقنینى دارد ... نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه ى پیچیده و در
هم تنیده ى تلاش هاى گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛
... پاسدارى و دیده بانىِ حرکت کلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالى اش، مهمترین
و اساسى ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسى اسلام
و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعى
در تمام ادوار، فقهاى ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته
فقها براى تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند.