مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

97/09/13 بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان

تواضع رهبری و شکستن حلقه مدیریتی و ورود جوانان با قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان و نقص آن

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: دیروز یکی از آقایان بعد از درس تشریف آوردند جلو -بعد از درس که می‌بینید همین‌طور یُسرعونِ إلینا(۱)- و با اوقات تلخی تمام گفتند که این بازنشسته‌هایی که طبق قانون باید برکنار بشوند، اینها را برمیگردانند و این را به پای شما مینویسند، یعنی به پای من. [البته] این محبت است، این نشان‌دهنده‌ی این است که این برادرمان نسبت به اینکه یک چیزی را به ما نسبت میدهند که ایشان نمی‌پسندد، ناراحت است. منتها اشکالش این بود که سر من داد میکشید.(۲) من هم به ایشان یک قدری تند گفتم آقا! چرا داد میکشید؟! به‌هرحال ما خواستیم از ایشان هم معذرت‌خواهی کنیم.
طلبه: من معذرت میخواهم. ببخشید.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: خیلی خب، ما هم از شما معذرت میخواهیم.
این قانون بازنشستگان، یک قانون بسیار خوبی است. این از آن قوانینی است که ما به آن احتیاج داشتیم، جایش هم خالی بود. این قانون در واقع حلقه‌ی بسته‌ی مدیریتی را که گاهی اوقات در بعضی از جاها سالهای سال طول میکشد، این حلقه‌ی مدیریتی بسته را باز میکند، میشکند، راه را برای جوانها میگشاید که بتوانند خودشان را برسانند به مراکز مدیریتی. بنابراین اصل قانون، قانون خوبی است منتها اطلاق قانون، اطلاق درستی نیست یعنی اینکه هر بازنشسته‌ای باید به کار گرفته نشود، این اطلاق درست نیست. چون بعضی از افراد هستند بله، مثلاً سی سال هم خدمت کرده‌اند، بازنشسته هم شده‌اند، فرض کنید که بیست‌ساله بوده، هجده‌ساله بوده استخدام شده، حالا هم یک مردی چهل‌وهشت‌ساله، پنجاه‌ساله است، وقت کارش است و تجربه‌ی خوبی هم پیدا کرده، جایگزین هم ندارد؛ این است دیگر؛ قانون این را هم شامل میشود؛ اما شمول قانون نسبت به این‌جور آدمهایی که کم‌وبیش پیدا میشوند، ممکن است زیاد هم نباشند، درست نیست. خب حالا [آن] مسئول، آن مدیر چه کار کند برخلاف قانون؟ اینجا به فکر ولایت فقیه می‌افتند که بالاخره ولی‌ّفقیه اجازه بدهد. می‌آیند از ما سؤال میکنند، ما هم مواردی را، بنده اینهایی را که [نسبت به آنها] می‌آیند سؤال میکنند که نمی‌شناسم، مگر بعضی معدودشان را؛ ممکن است دو نفر، سه نفرشان را بشناسیم؛ معدودی از آنها را می‌شناسیم، آنهایی را هم که نمی‌شناسیم، اگر به آن مدیر اعتماد داشته باشیم قبول میکنیم. مسئله این است وَالّا اصل این قانون، قانون خوبی است، باید هم اجرا بشود و بهترش هم همین است که خود نمایندگان محترم مجلس قانون را جوری ترتیب بدهند و اصلاح کنند که دیگر این اشکالات پیش نیاید، مجبور نشوند که به اجازه‌ی رهبری متوسل بشوند.

97/09/04 گزیده بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی


رسیدن بشر به بلوغ فکری قبول دعوت پیامبر اسلام، موجب رهایی از جهالت و فریب و بی عدالتی

ولادت پیامبر اکرم را؛ خورشید فروزانی که در دوران جهل و فریبِ جاهلیّت، طلوع کرد و جهان را روشن کرد؛ به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه‌‌الصّلاة‌والسّلام): وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور؛ حقیقت قضیّه همین است؛ دنیا، در تاریکیِ جهل و فریب فرو رفته بود، در آن دورانی که پروردگار عالم این نور را به بشریّت اهدا فرمود و عطا فرمود. امروز جسم مبارک پیغمبر در میان ما نیست لکن «اَرسَلَهُ بِالهُدى وَ دینِ الحَقّ»؛ دین او، هدایت او همراه ما است. اگر از این نور تبعیّت کنیم، اگر مشمول این تعبیر قرآنی باشیم که «وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذی أُنزِلَ مَعَهُ»، آن‌وقت نتیجه‌اش این است که «اُولئکَ هُمُ المُفلِحون»؛(اعراف: 157) تبعیّت از هدایت الهی و نوری که او آورد -که این نور، قرآن است و قرآن کتاب هدایت و کتاب نور است- تبعیّت از این هدیه‌ی الهی به وسیله‌ی پیغمبر اکرم به بشریّت، موجب این است که فلاح و رستگاری به بشر عطا بشود و عنایت بشود.

بشر دنبال فلاح است، دنبال رستگاری است. گرفتاری بشریّت از آغاز تا امروز، عبارت است از نبود عدالت، نبود رحمت، نبود هدایت. گمراهی‌های گوناگون بشر، زندگی را بر آنها دشوار کرده است. امروز هم بشریّت، محتاج همان سرچشمه‌ی نور است؛ امروز هم بشریّت، محتاج این است که به دعوت نبیّ اکرم -که دعوت حق است، دعوت صدق است، دعوت رحمت است- پاسخ بگوید؛ اگر بشر به این مرحله‌ی از بلوغ فکری برسد که به دعوت نبیّ مکرّم اسلام پاسخ بدهد، گرفتاری‌های بشر برطرف خواهد شد. امروز هم حضور قدرتها و ظلمِ ناشی از بی‌باکی و تهوّر آنها در اَعمال مجرمانه، موجب شده است دنیا مثل آن روز «کاسِفَةُ النّور» و «ظاهِرَةُ الغُرور» باشد؛ امروز هم متأسّفانه بشریّت گرفتار است. این گرفتاری، مخصوص دنیای اسلام نیست که از اسلام دور مانده است، [بلکه] همه‌ی بشریّت گرفتارند؛ آن کشورهایی هم که بظاهر از پیشرفت تمدّنی و زرق‌وبرق دنیایی برخوردارند، بشدّت گرفتارند؛ این گرفتاری، ناشی از جهل است، ناشی از فریب است، ناشی از نبود عدالت است؛ و اسلام پاسخگوی همه‌ی اینها است، اسلام تضمین‌کننده‌ی فلاح و رستگاری ملّتها است؛ ما مسلمانها باید این درس را بگیریم.

تلازم تسلط اسلام بر دل مردم با سیلی خوردن استکبار و همین دلیل بر دشمنی استکبار و آمریکا با مردم منطقه

البتّه این را نباید فراموش کرد که به توفیق الهی و به فضل الهی، جریان مقاومت در مقابل ظلم و زور، امروز در دنیا وجود دارد، متّکی به نام خدا و به اسلام. منطقه‌ی ما یک نمونه‌ی از آن است. امروز در منطقه‌ی ما روحیه‌ی بیداری اسلامی بر بسیاری از ملّتها و کشورها حاکم است. اینکه شما ملاحظه میکنید قدرتمندان مستکبر دنیا، در رأس آنها آمریکای جنایت‌کار -شیطان بزرگ- نسبت به این منطقه حسّاس هستند، به‌خاطر این است که در این منطقه روحیه‌ی گرایش به اسلام و اقبال به اسلام و بیداری اسلامی به‌طور واضح به چشم میخورد؛ اینها با بیداری ملّتهای مسلمان مخالفند، اینها از بیداری ملّتهای مسلمان میترسند. در هرجایی که اسلام توانسته است بر دل و جانِ مردم مسلّط بشود، استکبار سیلی خورده و ما جدّاً معتقدیم که استکبار، بار دیگر از بیداری اسلامی در این منطقه سیلی خواهد خورد.

لزوم برگشت به ولایت خداوند و خروج از ولایت طاغوت و آمریکا و تعبیر گاو شیرده برای آل سعود توسط آمریکا موجب تحقیر ملل مسلمان

نصیحت ما به حکّام کشورهای اسلامی هم این است که به ولایت اسلام برگردند؛ تحت ولایة‌الله قرار بگیرند؛ ولایت آمریکا و ولایت طاغوت به کار آنها نخواهد آمد. امروز متأسّفانه بعضی از کشورهای مسلمان منطقه‌ی ما به جای ولایة‌الله، زیر عَلَم ولایت طاغوت سینه میزنند، به جای تبعیّت از اسلام و از نور قرآن، از آمریکا تبعیّت میکنند. آمریکا هم بنا بر طبع استکباری خود، آنها را تحقیر میکند؛ شنیدید -همه شنیدند- که رئیس‌جمهور یاوه‌گوی آمریکا، حکّام سعودی را تشبیه کرد به گاو شیرده؛ این تحقیر است؛ این اهانت است؛ اهانت به مردم آن منطقه و مردم آن کشور است. اگر آل‌سعود از اهانت به خودشان بدشان نمی‌آید، خب به جهنّم، بدشان نیاید، اهانت بشوند؛ امّا این اهانت به مردم منطقه است، اهانت به ملّتهای مسلمان است. چرا باید حکّام اسلامی در دو حرکت جنایت‌آمیز که امروز متأسّفانه منطقه‌ی ما را جریحه‌دار کرده است -یکی حرکت جنایت‌آمیز علیه فلسطینی‌ها و درباره‌ی مسئله‌ی مهمّ فلسطین، یکی هم حرکت جنایت‌آمیز درباره‌ی یمن- با آمریکا همراه بشوند؟ این را هم مطمئن باشند که در هر دو قضیّه هم مطمئنّاً پیروزی با مردم فلسطین و مردم یمن است و آمریکا و تبعه‌ی آمریکا در این قضیّه شکست خواهند خورد.

ضعف روزافزون رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه و 22 روزه و 8 روزه و 2 روزه

بوضوح امروز آمریکا، در این منطقه ضعیف‌تر از ده سال پیش و بیست سال پیش است؛ بوضوح رژیمِ صهیونیستیِ خبیث، امروز ضعیف‌تر از گذشته است. چند سال قبل از این، رژیم صهیونیستی در مقابل حزب‌الله لبنان شکست خورد؛ ۳۳ روز توانست مقاومت بکند و بعد شکست خورد؛ دو سال بعد از آن در مقابل فلسطینی‌ها ۲۲ روز توانست مقاومت کند و شکست خورد؛ چند سال بعد در مقابل مردم مظلوم غزّه ۸ روز توانست مقاومت بکند و شکست خورد؛ در همین هفته‌ی اخیر ۲ روز توانست مقاومت بکند و شکست خورد؛ این ضعف رژیم صهیونیستی است، ضعفِ روز‌افزون رژیم صهیونیستی است.

مقاومت نیازمند حسن ظن به وعده های خداوند و ملت ایران شجره طیبه

مقاومت هم جز در سایه‌ی ایمان بالله و اتّکاء بالله و اعتماد به وعده‌ی الهی ممکن نیست؛ خدای متعال وعده فرموده است، با تأکید فرموده است: وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(حج: 40) با تأکید، وعده‌ی نصرت داده است؛ این وعده تحقّق پیدا خواهد کرد. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح کنیم، به وعده‌ی الهی با چشم حُسن‌ظن نگاه کنیم نه با سوء‌ظن، پیروز خواهیم شد. سوء‌ظنّ به وعده‌ی الهی مال کفّار است؛ الظّانّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ‌ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم؛(فتح: 6) این کسانی که به وعده‌ی الهی سوء‌ظن دارند، معلوم است که از وعده‌ی الهی سود نخواهند برد. ملّت ایران حسن‌ظنّ خود به وعده‌ی الهی را اثبات کرده است؛ ایستاده است. به ما حمله‌ی نظامی هم شد، تحریم هم شدیم، نفوذ عوامل جاسوسی هم اتّفاق افتاد، شهید هم دادیم، امّا ملّت ایران مثل کوه ایستاد و توانست خود را مستحکم و پایدار کند! امروز این شجره‌ی طیّبه -شجره‌ی طیّبه‌ی جمهوری اسلامی و ملّت ایران- شجره‌ی طیّبه‌ای است که «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء».(ابراهیم: 24) روز‌به‌روز به فضل الهی ما پیشرفت کردیم، روز‌به‌روز قوی‌تر شدیم؛ بعد از این هم همین خواهد بود؛ و این نسخه‌ِی حرکت مسلمین و پیشرفت مسلمین در دنیای اسلام است. رحمت خدا بر امام بزرگوار ما که او این راه را جلوی پای ما باز کرد، و رحمت خدا بر شهیدان عزیز ما که آنها بودند که جان خودشان را در این راه گذاشتند و توفیقات را برای ملّت ایران به وجود آوردند؛ ان‌شاءالله در آینده هم همین خواهد بود. [اگر] برادران مسلمان، وحدت را، اتّحاد را، یک‌زبانی را، یکدلی را در همه‌ی منطقه‌ی اسلامی در نظر بگیرند، بر همه‌ی این توطئه‌ها ان‌شاءالله غالب خواهند شد به فضل الهی.

97/08/23 گزیده بیانات در دیدار مدال‌آوران کاروان ورزشی ایران در بازی‌های پاراآسیایی اندونزی

ارزش بودن ورزش فردی، عمومی و قهرمانی و حسنه بودن آن با نیت به خدمت توسط ورزش

خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانان افتخارآفرین به معنای واقعی کلمه. ورزش یک ارزش است؛ هم در سطح افراد -یعنی یک فرد ورزشکار نسبت به یک فردی که ورزش نمیکند، یک ارزش افزوده دارد- و هم در سطح ملّی، در سطح کشور. کشوری که در آن ورزش هست، ورزش عمومی هست و ورزش قهرمانی که الگوی ورزش عمومی است وجود دارد، این کشور یک ارزش افزوده‌ای نسبت به دیگران دارد؛ امروز این در دنیا جاافتاده است، این را همه میدانند، همه میفهمند؛ لذا می‌بینید چقدر برای ورزشهای قهرمانی و کمک به قهرمانهایشان خرج میکنند، تلاش میکنند، حتّی گاهی سیاستهایشان را هم پشت سر این قرار میدهند. امروز در دنیا با اینکه شعار میدهند که ورزش سیاسی نشود، سیاست داخل ورزش نشود و از این شعارها در دنیا هست، امّا حتّی سیاست را هم گاهی اوقات پشت سر ورزش قرار میدهند؛ برای چه؟ برای اینکه کشورشان را به برکت ورزش و با زینت ورزش سرافراز کنند؛ ورزش این‌جوری است. لذا شما که در این میدان -میدان ورزش- مشغول تلاش هستید، باید احساس کنید و حقیقتاً معتقد باشید که یک کار باارزش معنوی‌ای را دارید انجام میدهید و اگر نیّتتان را خدمت به کشور و به جمهوری اسلامی قرار بدهید، قطعاً یک حسنه‌ی الهی و معنوی هم هست، یعنی دارای ثواب است، مثل عبادت میماند و تبدیل میشود به یک عبادت. خب، در مورد اصل ورزش که قضیّه این است.

ورزش قهرمانی مظهر اعتماد به نفْس و عزم و اراده خصوصا قهرمانی معلولان و جانبازان

ورزش قهرمانی مظهر اعتماد به نفْس است، مظهر عزم و اراده است؛ همه‌ی قهرمانهای دنیا این‌جور هستند که این حضور قهرمانی آنها و توانایی قهرمانی آنها، نشانه‌ی اراده‌ی قویّ آنها و عزم راسخ آنها است؛ این در مورد افرادی که از لحاظ جسمی معلول و جانباز هستند، دو برابر است یا حتّی گاهی بیش از دو برابر است.

قهرمانان ورزشی و شکر پیروزی نشان عدم غفلت توسط قدرت و شکر موجب افزایش موفقیت

شما بعد از پیروزی، خدا را شکر میکنید، بعضی‌هایتان سجده میکنید؛ معنایش این است که شما این پیروزی را از خدا میدانید، این نعمت را از خدا میدانید؛ این خیلی باارزش است. مشکل انسانهای طغیانگر و سرکش این است که موجودی خودشان را از خودشان میدانند، از لطف الهی و از توجّه الهی غافل میشوند. شما با این حرکتتان، با توجّهتان، با توسّلتان، با سجده‌تان، با دست بلند کردن و دعا کردنتان نشان دادید که دچار غفلت نیستید و میدانید که این نعمتی را که با آن سرافراز شده‌اید، خدای متعال به شما داده؛ این یک مرتبه‌ی مهمّی از شکر است؛ و همین ان‌شاءالله موجب خواهد شد که شما موفّقیّتهایتان بیشتر بشود، توانایی‌تان ان‌شاءالله بیشتر بشود. چون فرموده‌اند: لَئِن شَکَـرتُم لَاَزیدَنَّکُم؛(ابراهیم: 7) [اگر] شکر بکنید، خدا نعمت را افزایش میدهد. این حرکتِ شما که نشان‌دهنده‌ی دانایی شما به نعمت الهی است، یک مرتبه‌ی مهمّی از شکر است.

استقلال فرهنگی و دفاع از اصالتها (مثل دفاع از چادر به عنوان لباس ملی) مصداق اعتماد بنفس قهرمانان پاراآسیایی

یک نکته‌ی دیگری که به چشم من خیلی برجسته آمد، اعتمادبه‌نفسی بود که شما نشان دادید در زمینه‌ی دفاع از اصالتهای خودتان؛ یک نمونه‌اش عبارت بود از اینکه پرچم‌دارانِ شما را بانوانی با چادر انجام دادند؛ خیلی باارزش است. من نمیدانم آن خانمی که چادر را به سرش کرده بود و پرچم را دستش گرفته بود و در افتتاحیّه، در اختتامیّه جلوی کاروان حرکت میکرد، توجّه کرد که چقدر این کار باارزش است؟ چقدر این حرکت، حرکت عظیمی است؟ این یعنی شما یک‌تنه در مقابلِ تهاجمِ بی‌بندوباری و ولنگاریِ روزافزون دنیا ایستاده‌اید؛ معنایش این است؛ معنایش این است که شما در مقابل هجوم سیاستهایی که از طرف صهیونیست‌ها و کمپانی‌های مخرّب اخلاق در دنیا دارد ترویج میشود در کشاندن مرد و زن به‌سمت فساد اخلاقی، ایستاده‌اید؛ از حجاب خودتان، از چادر خودتان، از دین خودتان، از معارف اسلامی خودتان دارید عملاً در یک میدان بین‌المللی و جهانی دفاع میکنید و هیچ ملاحظه نمیکنید؛ خیلی دل و جگر میخواهد. خیلی‌ها هستند کم می‌آورند؛ بنده دیده‌ام که در یک مواردی در این میدانهای بین‌المللی، بعضی‌ها توانایی ندارند در مقابل هجوم توقّعات بی‌پایان جبهه‌ی کفر و استکبار مقاومت بکنند، کم می‌آورند، عقب‌نشینی میکنند؛ شما ایستادید؛ این خیلی باارزش است. نماز جماعت تشکیل دادید، در نماز جمعه شرکت کردید، یعنی از دینتان، از معارفتان، از ارزشهای ملّی‌تان، از لباس ملّی‌تان -چادر، لباس ملّی ما است- و از دینتان و از حجاب و عفافتان دفاع کردید؛ این برای من بسیار باارزش بود. من صمیمانه و عمیقاً تشکّر میکنم از همه‌ی شما، از سرپرستان این کاروان ورزشی، از خودِ آن خانمهایی که این رعایت را کردند. این قدرت‌نمایی فرهنگی بود؛ ببینید، این نشان‌دهنده‌ی یک اقتدار فرهنگی بود، این نشان‌دهنده‌ی استقلال فرهنگی بود، نشان‌دهنده‌ی اراده‌ی قوی بود. امروز در دنیا جنگ، جنگِ اراده‌ها است؛ هر طرفی که اراده‌ی قوی‌تری، ثبات بیشتری داشته باشد، او پیروز این میدانها است؛ شما اینجا نشان دادید که توانایی دارید و اقتدار دارید.

وجود ظرفیتهای انسانی ملت ایران در کنار دیگر ظرفیتهای ملی پیام قهرمانی پاراآسیایی

یک نکته‌ی اساسی که در مورد ورزش قهرمانی معلولین و جانبازان هست، این است که نشان‌دهنده‌ی به کار انداختن ظرفیّتهای پنهانِ موجود در وجود انسان است. یکی از مشکلات بزرگ ما امروز در کشور این است که ظرفیّتهای زیادی داریم -ظرفیّتهای ملّی- که از اینها استفاده نمیکنیم؛ ظرفیّت جغرافیایی داریم، ظرفیّت فرهنگی داریم، ظرفیّت نیروی انسانی داریم، ظرفیّت منابع زیرزمینی داریم، ظرفیّت تجارت داریم،‌ ظرفیّت رفت‌و‌آمدهای بین‌المللی و مرکزیّت [داریم]، از همه‌جور انواع ظرفیّتها را داریم، [امّا] از خیلی‌هایش متأسّفانه درست استفاده نمیشود که اگر استفاده بشود، مشکلاتِ کنونیِ اقتصادیِ کشور هم به میزان زیادی حل خواهد شد. از جمله‌ی چیزهایی که باید مورد توجّه قرار بگیرد همین است؛ انسانها یک ظرفیّتی دارند؛ این ظرفیّت، مغفول است؛ وقتی کسی نگاه میکند به یک برادر یا خواهر معلول یا جانباز که یک مشکل جسمی دارد، به نظرش میرسد که این خیلی از توانایی‌های معمولی را ندارد لکن در او این ظرفیّت بسیار مهم وجود داشته که این قهرمان بشود. شما قهرمان شدید، طلا گرفتید، نقره [گرفتید]، مدال گرفتید؛ این قهرمانی و این ظرفیّت، در خیلی‌های دیگر هم ممکن است وجود داشته باشد که استفاده نمیشود [امّا] شما استفاده کردید؛ این خیلی مهم است. ورزش شما و قهرمانی شما نشان‌دهنده‌ی امکان استفاده‌ی از ظرفیّتهای پنهان وجود انسان است؛ یعنی [شما] درس شدید برای دیگران و معلّم دیگران شدید. همه‌ی ‌ما باید واقعاً یاد بگیریم؛ در سنین مختلف؛ بخصوص جوانها باید از شما یاد بگیرند؛ بدانند که در وجود آنها، در جسم آنها، در اراده‌ و روح آنها، ظرفیّتهایی وجود دارد که اینها را میتوانند به کار بیندازند و از وجود آنها استفاده بشود برای پیشرفت کشور، برای آبادانی، برای خود شخص، برای دنیا و برای آخرت. این هم یک نکته است که به نظر من خیلی مهم است؛ یعنی شما مظهرِ به کار انداختن ظرفیّتها بودید.

تحسین شاهین ایزدیار و اقدام موجب بازشناسی ظرفیتهای انسانی

یکی از شما آقایان -که حالا من البتّه از نزدیک که نمی‌شناسم شماها را- شش‌ مدال طلا گرفت، در شنا ظاهراً؛ خیلی مهم است، شش مدال!(معظّمٌ‌له خطاب به آقای شاهین ایزدیار فرمودند: شما هستید؟ ماشاء‌الله.) شش‌ مدال طلا ایشان گرفتند برای این ورزشی که در آن تخصّص دارند؛ این خیلی باارزش است یعنی یک ظرفیّت عجیبی را نشان میدهد. شاید خود این آقا تا مدّتها قبل نمیدانست که یک چنین توانایی، یک چنین ظرفیّتی در او هست؛ [امّا] وارد شد، حرکت کرد، اقدام کرد، اراده کرد، تصمیم گرفت، به اینجا رسیده که مثلاً فرض بفرمایید میتواند شش‌ مدال طلا بگیرد.

ورزش قهرانی موجب انگیزه برای ورزش عمومی

ورزش قهرمانی مثل یک قلّه است که باید در کشور باشد برای اینکه دیگران همه بتوانند ورزش کنند؛ چون همه باید ورزش کنند؛ هم جوانها باید ورزش کنند، هم پیرها باید ورزش کنند؛ ورزش جوانها یک جور است، ورزش پیرها -مثل ما- یک جور دیگر است؛ همه بالاخره باید ورزش کنیم. چه کسی انگیزه میدهد به انسان برای ورزش کردن؟ آن که در قلّه است؛ او به دیگران این انگیزه را میدهد. انگیزه‌ای که شما میدهید، دو برابر انگیزه‌ای است که دیگران میدهند؛ برای خاطر اینکه شما با وجود مشکل جسمانی توانستید این افتخار را به دست بیاورید.

لزوم توجه دولت به خواسته های درست و واقعی

این درخواست‌هایی هم که این برادر عزیز جانباز و آزاده -که هم جانبازند، هم آزاده هستند- مطرح کردند، آنچه مربوط به دولت است، آقای وزیر اینجا هستند و حتماً توجّه کنید یعنی دنبال کنید؛ درخواست‌هایشان درخواست‌های زیادی‌ای نیست؛ یک درخواست درست و واقعی است. اینها را تحقّق ببخشید و نگذارید بماند برای بعد از خودتان. درخواستشان از ما هم که معلوم بود، گفتند چفیه و انگشتر و آن هم که در خدمتتان هستیم، ان‌شاء‌الله به همه‌تان، هم چفیه تقدیم میکنیم، هم انگشتر تقدیم میکنیم.

97/08/14 گزیده بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان قزوین

عبدالکریم عابدینی امام جمعه قزوین و مورد تمجید بخاطر روضه قرآنی

خیلی متشکّریم از بیانات امام جمعه‌ی محترم و سردار مکرّم از قزوین. این فرمایشات آقای امام جمعه، مشحون به آیات کریمه‌ی قرآن بود؛ خیلی خوب است اینکه از اوّل تا آخر، [حتّی] روضه‌ را هم شما روضه‌ی قرآنی میخوانید؛ این از جمله‌ی چیزهای بسیار خوب است، این روش را رها نکنید. البتّه آن آیه‌ی شریفه‌ی «اَلَّذینَ استَجابوا لله وَ الرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرح»(آل عمران: 172) مال شهدا نیست، مال جانبازها است یعنی آنهایی که بعد از جنگ اُحد زخمی شدند، بعد [عدّه‌ای] آمدند گفتند: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ * فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛ مال آنها است که با اینکه زخمی بودند، [وقتی] حضرت فرمود که آنهایی که زخم‌خورده‌اند، بیایند در این حرکت، بلند شدند رفتند و جواب دشمن را دادند و برگشتند. به‌هر‌حال خیلی متشکّریم از بیاناتتان و همچنین بیانات آقا[ی استاندار].

قزوین دارای علما و شهدای بزرگ

قزوین همان‌طور که اشاره کردید، هم موقعیّت جغرافیایی، هم موقعیّت تاریخی، هم موقعیّت فرهنگی، و هم آزمون بزرگ مربوط به دوران انقلاب و دفاع مقدّس را جزو افتخارات خودش دارد؛ در این هیچ تردیدی نیست، و بزرگان قزوین، چه علمای قبل مثل همان برادران بَرغانی، شهید ثالث و مرحوم ملّاصالح -جدّ آقای صالحی- و دیگران که بودند تا زمان ما، و همچنین شهدای برجسته، شهید بابایی، شهید لشگری، شهید رجائی، مرحوم آقای ابوترابی (رضوان‌اللّه‌علیه) -پدر، پسر- و دیگران همه مایه‌ی افتخارند

رونق معنوی جامعه اثر شهادت و باز شدن نطق آنها بعد از شهادت (وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم) و بزرگداشت شهدا رساندن این صدا و نشنیدن پیام شهدا موجب گرایش به شرق و غرب

شهدا مایه‌ی رونق حیات معنوی‌اند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکت کردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد میدهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع میکنند، وقتی میروند، با جان خودشان: وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون؛(آل عمران: 170) ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّی‌شان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه‌ی اسلامی است، وقتی میروند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند میشود. نطق شهدا بعد از شهید شدن باز میشود، با مردم حرف میزنند -بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند میگویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را. کاری که شماها میکنید، خانواده‌ی معظّم شهدا میکنند یا بزرگداشت‌داران در شهرهای مختلف -مثل قزوین، بیرجند و جاهای دیگر- انجام میدهند، این است که این صدا را به گوش سنگین ماها برسانید؛ مهم این است که ما بشنویم این صدا را. و خدای متعال در این صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوری شده است که وقتی از شهیدی یک چیزی نقل میشود، یک حرف دقیق و متینی نقل میشود، اثر میگذارد بر روی دلها، دلها را منقلب میکند. و همین شهدای جوانی که میروند این روزها برای دفاع از حرم یا رفته‌اند شهید شده‌اند -از جمله همان شهید عزیز قزوینی شما- حرف اینها، اقدامشان، حرکتشان، خاطره‌شان، سخنانی که راجع به اینها گفته میشود، همه‌ی اینها بیدارکننده است، همه‌ی اینها هشیارکننده است. ما گوشمان سنگین است، این پیامها را درست نمی‌شنویم؛ اگر به ما بشنوانند این پیامها را، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد بست. این ضعفهایی که شما مشاهده میکنید در ما، به خاطر این است که این پیام را نمی‌شنویم؛ اگر این پیام را بشنویم، روحیه‌ها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّی‌ای خواهد شد. به‌هرحال کار بسیار باارزشی است کاری که شماها دارید میکنید -بزرگداشت شهیدان- و عرض کردیم، سی سال میگذرد از پایان دفاع مقدّس امّا اگر سیصد سال هم بگذرد، این شهدای عزیز ما فراموش نخواهند شد؛ روزبه‌روز اینها زنده‌تر میشوند؛ بحمداللّه در جامعه‌ی ما روزبه‌روز اینها زنده‌تر دارند میشوند. [البتّه بعضی‌ها] سعی میکردند که شهدا را به دست فراموشی بسپرند، سعی میکردند در عظمت کار اینها خدشه ایجاد کنند، مناقشه درست کنند، نتوانستند؛ بعکس شد. و امروز بحمداللّه اینها الگوی ما هستند، اسوه‌ی ما هستند.

لزوم یاد شهیدان با کارهنری عدم اعراق گویی

هرچه میتوانید از یاد این شهیدان استفاده کنید، هرچه میتوانید راجع به اینها بنویسید، بشنوید، ثبت کنید، ضبط کنید، کار هنری انجام بدهید. هیچ لزومی هم ندارد که مبالغه و اغراق‌گویی درباره‌ی اینها بشود. من میبینم گاهی اوقات بعضی‌ها اغراق‌گویی میکنند؛ هیچ لزومی ندارد. نفْس عمل اینها این‌قدر عظمت دارد که هیچ احتیاج به آرایش و بزک کردن و اغراق‌گویی و مانند اینها ندارد؛ کارشان کار مهمّی است. چه کسی از جان خودش میگذرد؟ ما مردم معمولی دنیا برای یک نفع کوچک،حاضریم کار خلاف هم انجام بدهیم، آن‌وقت اینها آمدند از عزیزترین شیئی که برای یک انسان وجود دارد -یعنی عمرش، جانش- گذشتند برای خدا؛ در سنین جوانی، در وقتی‌که شهوات در انسان قوی است، در وقتی‌که آرزوها در انسان قوی است، پا روی این آرزوها گذاشتند، پا روی راحتی و آسایش جسمی گذاشتند و حرکت کردند در راه خدای متعال و جان خودشان را دادند. خود این حرکت، این‌قدر عظیم است، این‌قدر باشکوه است که هیچ احتیاج به اغراق‌گویی ندارد. کار را ان‌شاءاللّه با همین دقّت و با همین اتقان دنبال کنید و انجام بدهید. خداوند ان‌شاءاللّه به شما خیر بدهد و کمک کند.

97/08/12 گزیده بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان

بی نظیر بودن پدیده راهپیمایی اربعین و توطنه سکوت دستگاه های تبلیغاتی غرب و بعد اتهام به دولتی بودن این حرکت

پدیده‌ی اربعین یک پدیده‌ی غیر قابل توصیفی است، اصلاً بی‌نظیر است؛ یک رزمایش عظیم و شگفتی‌ساز است این حرکت فوق‌العاده، و همین‌طور که مکرّر در این روزها گفته شد، در دنیا دیگر نظیری ندارد. غربی‌ها هم نمیتوانند درک کنند این حرکت را که یعنی چه، چطور میشود؟ لذا شما می‌بینید دستگاه‌های تبلیغاتی‌شان اوّلاً چند سال که سکوت میکنند، «توطئه‌ی سکوت»؛ [در حالی که] کمترین حرکتی را در هر جای دنیا اینها منعکس میکنند، چند سال اینها اصلاً اسم این حرکت عظیم مردمی را نیاوردند، اشاره‌ای به آن نکردند، تصویری از آن منتشر نکردند، و امسال هم که یک مقداری [به آن] پرداختند، تحلیل‌های خصمانه، تحلیل‌های غلط کردند که از نظر مؤمنان به این راه، تحلیل‌های بلاهت‌آمیزی است. امثال این رادیوی انگلیس و امثال اینها تحلیل خصمانه کردند. این نشان‌دهنده‌ی این است که فورانِ این سرچشمه‌ی فیّاض، بشدّت آنها را دستپاچه کرده، نمیتوانند تحلیلش کنند. گاهی گفتند این را دستهای دولتی به راه انداختند! کدام دولتی میتواند ده میلیون، پانزده میلیون انسان را -مرد، زن، پیر، جوان، قشرهای مختلف- راه بیندازد، حدّاقل هشتاد کیلومتر پیاده اینها را از یک شهر به یک شهر دیگر بکِشاند؟ کدام دولتی میتواند این کار را بکند؟ حالا اگر فرض کنیم به فرض محال، دولت جمهوری اسلامی و دولت عراق هم توانسته‌اند این کار را بکنند، خودش یک معجزه‌ی دولتی است؛ خب شما هم بکنید اگر میتوانید! اگر بلدید، شما هم این کار را راه بیندازید؛ نه، جز عشق، جز ایمان، جز جوشندگیِ خونِ شهیدانِ والامقام، هیچ عاملی قادر نیست این حرکت را انجام بدهد. کار بزرگی انجام گرفته است؛ روزبه‌روز هم بهتر، قوی‌تر، پخته‌تر و جاافتاده‌تر میشود، هر سالی از سال قبل بهتر میشود؛ ان‌شاء‌الله بعد از این هم ادامه خواهد داشت. و غربی‌ها هم مجبورند تماشا کنند و نتوانند تحلیل کنند، نتوانند بفهمند و ضربه‌ی این حرکت را هم خواهند خورد.

ادعای تحریم جدید، فریب آمریکا

جنگ اقتصادی هم در این چالش چهل‌ساله (بین ایران و آمریکا) وجود داشته که مخصوص امروز نیست. حالا آمریکایی‌ها در واقع سر خودشان را یا سر ملّتشان را کلاه میگذارند که میخواهند بگویند یک کار جدید داریم میکنیم؛ نه، کار جدیدی نیست، چهل سال است که به شکلهای مختلف تحریم اقتصادی علیه ما دارند؛ حالا یک روز نفت است، یک روز معامله است، یک روز تجارت است، یک روز سرمایه‌گذاری است؛ انواع و اقسامش را داشته‌اند.

مغلوب بودن آمریکا  در چالش چهل ساله با ایران و ایران تنها کشور تأثیر نگرفتن از آمریکا در تصمیماتش

یک حقیقت مهمّی در اینجا وجود دارد که گاهی از چشم بعضی‌ها پنهان میماند، از کثرت وضوح مخفی میشود. آن حقیقت یک حقیقت درخشانی است و آن، این است که در این چالشِ چهل‌ساله، طرفی که مغلوب شده آمریکا است، طرفی که پیروز شده جمهوری اسلامی است؛ این حقیقتِ بسیار مهمّی است. دلیل بر اینکه آمریکا مغلوب شده چیست؟ دلیلش این است که حمله را او شروع کرده، کارهای فسادانگیز را او انجام داده، تحریم را او کرده، حمله‌ی نظامی را در واقع او کرده، امّا به مقاصد خودش نرسیده؛ این دلیل شکست آمریکا است. در تمام این کارها هدف آمریکا این است که سیطره‌ای را که در دوران طاغوت بر این کشور داشت، دوباره آن سیطره را به دست بیاورد. این سیطره و سلطه با انقلاب از بین رفته بود، دستش کوتاه شده بود؛ هدف این تحمیلِ جنگ و تحمیلِ تحریم و فشارهای سیاسی و اقتصادی و امثال اینها این بود که این سیطره را برگرداند، خب نتوانسته؛ چهل سال است دارد زور میزند و نتوانسته به جایی برسد. امروز شما نگاه کنید کشوری که آمریکا به‌قدرِ یک ارزن در تصمیماتش و در اقداماتش نقش ندارد، جمهوری اسلامی ایران است؛ خب این شکست آمریکا است؛ دیگر شکست از این واضح‌تر نمیشود.

رو به افول بودن قدرت نرم و تأثیر گذاری آمریکا

بسیاری از سیاسیّون معتبر دنیا و جامعه‌شناس‌های معتبر دنیا معتقدند که «قدرت نرم» آمریکا فرسوده‌شده است، در حال از بین رفتن است. قدرت نرم چیست؟ قدرت نرم این است که یک دولتی بتواند خواسته‌ی خود و نظر خود و عقیده‌ی خود را به اطراف بقبولاند و آنها را اقناع کند به نظر خود؛ این قدرت در آمریکا امروز رو به ضعف کامل و رو به فرسودگی کامل است؛ در زمینه‌های مختلف. حالا زمان دولت اوباما هم همین‌جور بود امّا زمان این آقا که دیگر به طور واضح با او مخالفت میشود؛ در غالب زمینه‌هایی که او تصمیم میگیرد، در دنیا با او مخالفت میشود. نه‌فقط مخالفت مردمی -که اگر قرار باشد رأی‌گیری کنند و از مردم هر کشوری سؤال کنند، نظرات منفی خواهند داد- حتّی دولتها هم که رودربایستی دارند با آمریکا، با او مخالفت میکنند؛ چین مخالفت میکند، اروپا مخالفت میکند، روسیه مخالفت میکند، هند مخالفت میکند، آفریقا مخالفت میکند، آمریکای لاتین مخالفت میکند. قدرت نرم آمریکا رو به افول است، رو به سقوط است. این را من نمیگویم؛ این جزو حرفهایی است که جامعه‌شناس‌های مطرح دنیا امروز دارند این حرف را میزنند. نه‌فقط اقتدار معنوی و قدرت نرم خود آمریکا رو به افول است بلکه حتّی لیبرال‌دموکراسی را هم که پایه‌ی اساسی تمدّن غرب است، اینها بی‌آبرو کردند، دارند بی‌آبرو میکنند.

بی آبرو شدن لیبرال‌دموکراسی و ایجاد شکافهای طبقاتی در غرب

چندین سال قبل از این یک جامعه‌شناس مطرح دنیا گفت وضعیّت کنونی آمریکا منتهاالیه تکامل تاریخی بشر است و بشر دیگر از این بالاتر نمیتواند برود. همان آدم امروز حرفش را پس گرفته، میگوید «نه» و آرزو میکند چیزهای دیگری را. حالا صریحاً ممکن است نگوید من اشتباه کردم امّا حرفهای دیگری را دارد میزند، درست نقطه‌ی مقابل آن حرفی که آن روز زده بود. خب این وضع آمریکا است.
البتّه لیبرال‌دموکراسی -بنده قبلها هم مکرّر این را گفته‌ام- خود ملّتهای غربی را که پایه و اساس حکومتشان و نظام اجتماعی‌شان بر لیبرال‌دموکراسی است، بدبخت کرده. لیبرال‌دموکراسی‌ای که امروز در غرب رایج است، خود آنها را بیچاره کرده؛ شکافهای اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی، نابود شدن خانواده، فساد اخلاقیِ فراگیر و همه‌گیر، فردگرایی‌های افراطی و شدید؛ خود آنها بیچاره شده‌اند. حالا این آقا هم که آمده -این رئیس‌جمهورِ فعلیِ عجیب‌وغریبِ آمریکا- که دیگر به همه‌ی اینها چوب حراج زده و درواقع تتمّه‌ی آبروی هم آمریکا و هم لیبرال‌دموکراسی را برده. خب حالا این در مورد قدرت نرم آمریکا است.

ضربه خوردن نیروی سخت نظامی و اقتصادی آمریکا بخاطر افسرده بودن نیروی انسانی نظامی و بدهکاری زیاد

قدرت سخت آمریکا هم بشدّت ضربه دیده. قدرت سخت، یعنی قدرت نظامی‌گری، قدرت اقتصاد؛ اینها قدرت سخت است. بله، ابزار نظامی دارند، امّا نیروی انسانیِ نظامیِ آمریکا بشدّت افسرده، سردرگم، سرگشته، مردّد [است]. برای همین است که در بسیاری از کشورهایی که آنها حضور دارند، برای اینکه بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند، از سازمانهای جنایت‌کاری مثل بلک‌واتر و از این قبیل استفاده میکنند؛ یعنی سرباز آمریکایی قادر به اجرای آن نقشه‌ی آمریکایی نیست؛ نیروی انسانی‌شان این است.
اقتصادشان هم همین‌جور. آمریکا امروز پانزده تریلیون دلار بدهکار است؛ رقم، رقمی افسانه‌ای‌ است؛ پانزده تریلیون دلار بدهکاری آمریکا است! قریب به هشتصد میلیارد دلار کسر بودجه‌ی آمریکا است در همین سال جاری؛ یعنی اینها درواقع عقب‌ماندگی‌های اقتصادی است. حالا با زرق‌وبرق، با شعار، با حرفهای گوناگون، با ظاهرسازی‌ها روی اینها را میپوشانند امّا واقعیّتهای آمریکا این است؛ این قدرت سخت آمریکا است.

عدم موفقیت آمریکا در از بین بردن روحیه استقلال طلبی ملت ایران و دیگر ملل و تنفر جهانی از آمریکا بخاطر خوی سیطره جویی

یکی از مظاهر شکست آمریکا این است که نتوانسته بر روحیه‌ی استقلال‌طلبی در ملّت ما و بر روی جوانان ما اثر بگذارد. شما ببینید، امروز احساسات جوانان و نوجوانان عزیز ما در سرتاسر کشور احساسات استقلال‌طلبانه است. بعضی‌ها حتّی به مبانی دینی هم خیلی پابند نیستند امّا نسبت به تسلّط بیگانه احساس مقاومت میکنند؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که آمریکا با این همه تبلیغات، با این همه تلاشی که انجام داده است، با این امپراتوری خبری و رسانه‌ای که در دنیا راه انداخته، نتوانسته روی نسل جوان کشور ما اثر بگذارد؛ روحیه‌ی مقاومت آنها را و استقلال‌طلبی آنها را نتوانسته ضعیف کند و از بین ببرد. بِجد این را من عرض میکنم -چون مشاهده میکنم- که امروز جوانهای ما از لحاظ انگیزه‌ی ایستادگی و مقاومت از جوان نسل اوّل انقلاب اگر جلوتر نباشند، عقب‌تر نیستند؛ امروز این را انسان دارد بدرستی مشاهده میکند. مخصوص جوانهای ما هم نیست، این بتدریج در بین جوانهای کشورهای دیگر هم تا آنجایی که ما اطّلاع داریم، رسوخ پیدا کرده؛ بخصوص کشورهای همسایه‌ی ما. جوانهای عزیز مؤمن در کشورهای نزدیک به ما و همسایه‌ی ما که انسان حرفهای آنها را، اقدامهای آنها را، پیامهای آنها را میبیند، رفتارهای آنها را، احساس میکند که روحیه‌ی استقلال در آنها زیاد است. البتّه دشمن -آمریکایی‌ها- بعضی از این چیزها را از چشم ما میدانند؛ میگویند این به‌خاطر حرکت جوانان ایرانی است. تهدید هم میکنند ما را، تهدید میکنند که چرا جوانهای فلان کشور به نیروهای ما حمله کردند؟ یعنی این واقعاً از آن حرفهای عجیب و غریب [است]! پیغام میدهند که جوانهای فلان کشور همسایه‌ی شما اگر چنانچه به نیروهای ما حمله بکنند یا به افراد طرف‌دار ما حمله کنند، ما شما را مقصّر میدانیم! خب شما غلط میکنید ما را مقصّر میدانید. مردم عراق از شما متنفّرند، جوانهای عراق از شما متنفّرند، جوانهای سوریه از شما متنفّرند، جوانهای لبنان از شما متنفّرند، این طرف در شرق، جوانهای افغانستان از شما آمریکایی‌ها متنفّرند، جوانهای پاکستان از شما آمریکایی‌ها متنفّرند، این به ما چه ربطی دارد! از شما متنفّرند، ممکن است یک اقدامی هم علیه شما بکنند. بله، این یک واقعیّتی است، آمریکایی‌ها چرا درک نمیکنند؟ نفرت ملّتها از خودشان را چرا نمیفهمند، چرا درک نمیکنند؟ بد کردید، عمل زشت انجام دادید، سیطره‌جویی کردید به این کشورها، به این مردم اهانت کردید، [لذا] از شما متنفّرند. مردم عراق حق دارند از شما متنفّر باشند، مردم سوریه حق دارند از شما متنفّر باشند، کشورهای دیگر هم همین‌جور. آمریکا رو به افول است؛ همه این را بدانند. آن کسانی که گرایش به این دارند که برویم با آمریکایی‌ها سازش کنیم، بیخودی نقشه‌ی بی‌اساس و بی‌پایه میکشند؛ آمریکا رو به افول است. عوامل افول آمریکا هم مربوط به امروز و دیروز نیست که حالا یکی بخواهد بیاید علاجش کند؛ مربوط به طول تاریخ [است]. عامل این وضعیّتی که آمریکایی‌ها دچارش شدند، عامل بلندمدّت است؛ اینها در طول تاریخ وضعیّتی را به وجود آوردند که نتیجه‌اش همین است و به این آسانی‌ها علاج‌شدنی نیست. این سنّت الهی است، اینها محکومند به اینکه ساقط بشوند، محکومند به اینکه افول کنند، زایل بشوند از صحنه‌ی قدرت جهانی.

رو به پیشرفت بودن ایران بخاطر وجود جوانان فعال با همت و خالص

خب، نقطه‌ی مقابل، جمهوری اسلامی است. من البتّه نمیخواهم بزرگنمایی کنم، نمیخواهم مبالغه کنم؛ ما از صفر شروع کردیم، راهی را که دیگران در طول ۱۰۰ سال، ۱۵۰ سال یا بیشتر رفتند، بنده مدّعی نیستم که ما در طول ۴۰ سال توانستیم برویم امّا مدّعی‌ام که در طول این چهل سال مرتّباً جلو رفتیم، مرتّباً پیشرفت کردیم، مرتّباً قوی شدیم؛ حرکت چهل‌ساله‌ی جمهوری اسلامی، این را بروشنی اثبات میکند. ما یک حرکت جدّیِ استقلالِ صنعتی و استقلال سیاسی را در کشورمان شاهدیم. اینکه عرض کردم «صدها گروه جوان»، این یک واقعیّتی است. بنده بعضی را از نزدیک می‌شناسم، بعضی را از دور می‌شناسم؛ جوانهای جدّی، فعّال، خوش‌استعداد، مبتکر، با همّتهای بلند مشغول کارند، مشغول تلاشند در زمینه‌های گوناگون؛ زمینه‌های فکری، زمینه‌های عملی، زمینه‌های علمی، زمینه‌های فنّاوری؛ نه به فکر رئیس شدنند، نه به فکر مدیر شدنند، نه به فکر وزیر و وکیل شدنند؛ دارند کار میکنند؛ امروز این‌جوری است. این یک پدیده‌ی مبارکی است که امروز در کشور ما وجود دارد؛ و این ادامه پیدا خواهد کرد.

دشمنی آمریکا با ملت ایران قبل از انقلاب

آمریکا قبل از انقلاب هم با ملّت ایران دشمنی میکرد، منتها آن‌وقت عوامل خودش سر کار بودند؛ هر کار میخواست، انجام میداد؛ هرجور دلش میخواست، عمل میکرد، و رژیم منحوس وابسته‌ی پهلوی و طاغوت از آنها تبعیّت میکرد. جمهوری اسلامی محکم در مقابل آنها ایستاده است، لذا دشمنی‌شان واضح و آشکار است؛ از ابعاد مختلف هم دشمنی میکنند؛ این [حرفهای دروغشان] را توجّه نکنید.

دشمنی با آمریکا تا وجود خوی سیطره جویی در او

خب، این دشمنی تا کِی [است]؟ یک سؤالی است: تا کِی دشمنیِ با آمریکا؟ جوابش این است که تا وقتی‌که آمریکا سیطره‌جوییِ خودش را کنار بگذارد؛ اگر سیطره‌جویی خودش را کنار گذاشت، مثل دیگر کشورها با او میشود تعامل کرد، با او میشود ارتباط پیدا کرد؛ که البتّه چنین چیزی هم بعید است؛ ذات استکبار -یکی از برادرهای عزیز، اینجا گفتند- ذات سیطره‌جو و سلطه‌جو است؛ بله، مادامی که این‌جوری است، دشمنی هست. اگر چنانچه این را کنار گذاشت، دشمنی و قطع و قهر و مانند اینها بکلّی از بین خواهد رفت؛ امّا این چیزی نیست که [بشود].

لزوم تبلیغ نظریه مقاومت از نظر علمی و عملی

نظریّه‌ی مقاومت در مقابلِ دشمنِ قوی‌پنجه را تبلیغ کنید، ترویج کنید. بعضی تصوّر نکنند که چون دشمن بمب دارد، موشک دارد، دستگاه‌های تبلیغاتی دارد و از این قبیل، ما عقب‌‌نشینی [کنیم]؛ نخیر، نظریّه‌ی مقاومت، یک نظریّه‌ی اصیل و درست است؛ هم در مقام نظر، هم در مقام عمل؛ از لحاظ نظری و از لحاظ عملی -از هر دو جهت- باید [ترویج شود]. معنای نظری این است که تبیین کنید. شما جوانها خیلی خوب میتوانید این نظریّه‌ی مقاومت را تبیین کنید؛ هم در بین خودتان و هم محیطی که در آنجا قرار دارید و هم حتّی در ارتباط با کشورهای دیگر و جوانهای دیگر. نظریّه‌ی مقاومت را، این را که هدفِ استکبار سیطره است، هدفِ استکبار سلطه است، سلطه‌ی بر ملّتها است، برای همه تبیین کنید، بدانند که هدف استکبار این است.
از لحاظ عملی، جریان مقاومت را ما حقّ جوانها میدانیم؛ جوانهای عراق، جوانهای سوریه، جوانهای لبنان، جوانهایی در شمال آفریقا، جوانهایی در مناطق شبه‌قارّه و اطراف آنها، یک مشت جوانهایی هستند که در مقابل آمریکا مقاومت میکنند، ایستاده‌اند؛ حقّ اینها است، ما حقّ اینها میدانیم؛ تقویت این جریانها به‌معنای تقویت نظریّه‌ی مقاومت است.
 

لزوم ایفای نقش در الگوی پیشرفت ایرانی – اسلامی طبق اقتضائات زندگی: با تحصیل، تحقیق، سازندگی، ابتکار، اتخاذ موضع صحیح سیاسی و ورود به میدان سیاست

شما جوانها خودتان را در قبال مسئله‌ی پیشرفت کشور مسئول بدانید. برنامه‌ی پیشرفت، برنامه‌ی مشخّصی است،‌ برنامه‌ی فکرشده و سنجیده‌ای است. ملاحظه کردید، الگوی پیشرفت ایرانی ـ اسلامی که تا پنجاه سال میتواند قالب حرکت این کشور در جهات مختلف باشد، تبیین‌شده و تعیین‌شده و آماده‌شده است، در اختیار صاحب‌نظران است که آن را ورز بدهند و تکمیل کنند و کامل کنند. شما خودتان را جزئی از فعّالان این نقشه‌ی وسیع و همه‌جانبه بدانید و برای آن خودتان را آماده کنید. این آمادگی، یک روز با درس خواندن است، یک روز با تحقیق کردن است، یک روز با ساختن است، یک روز با کار و ابتکار است، یک روز با اتّخاذ مواضع درست سیاسی است، یک روز با حضور در میدان سیاست است؛ هر روزی، هر دوره‌ای از زندگی شما یکی از این اقتضائات را دارد. خودتان را در همه‌ی احوال موظّف بدانید که در قبال پیشرفت کشور، خودتان را سهیم و مسئول بدانید.

عدم اخذ مدل توسعه از غرب و لزوم نامگذاری «پیشرفت» بجای «رشد و توسعه»

مدل توسعه‌ را ما از غرب نمیگیریم؛ اوّلاً ما اسم این حرکت را پیشرفت میگذاریم، نه آن‌چنان ‌که آنها اسم‌گذاری میکنند «رشد و توسعه». مدل پیشرفت کشور را ما از غرب نمیگیریم. غربی‌ها خودشان به‌خاطر این روش و این مدل، خودشان را بدبخت کرده‌اند، مشکلات فراوانی برای خودشان درست کرده‌اند؛ زرق‌وبرق هست امّا باطن و درون، پوسیده و رو به فساد است؛ از آنها ما نمیگیریم. البتّه از دانش روز و از فنّاوری روز حدّاکثر استفاده را میکنیم و پیشرفت را، هم مایه‌ی سعادت ملّت، هم مایه‌ی افتخار ملّت، هم مایه‌ی امنیّت کشور میدانیم و برای پیشرفت کشور تلاش میکنیم، و جوانهای ما و عزیزان ما بایستی در این زمینه‌ها خودشان را مسئول بدانند و احساس تکلیف بکنند و احساس وظیفه بکنند.

97/07/30 گزیده بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم

حرکت مدافعین حرم همچون حرکت محافظات از قبر امام حسین علیه السلام در زمان بنی العباس و ثمره آن راهپیمایی اربعین

حرکت این شهدای شما که در این برهه در خارج از کشور به شهادت رسیدند، درواقع شبیه حرکت آن‌کسانی است که با جانِ خودشان توانستند قبر حضرت اباعبدالله را حفظ کنند. یک روزی بود که خلفای بنی‌عبّاس همّت گماشته بودند که قبر مطهّر حضرت اباعبدالله و لابد به تبعِ آن، بقیّه‌ی قبور مطهّره را از بین ببرند؛ یک عدّه‌ای با جانِ خودشان نگذاشتند؛ یعنی [آنها] گفتند اگر بیایید، دستتان را قطع میکنیم، پایتان را قطع میکنیم، شما را به قتل میرسانیم؛ درعین‌حال [اینها] رفتند. همان رفتن‌ها بود که حالا رسیده به بیست میلیون زائر پیاده‌ی اربعین. اگر آنجا کسانی فداکاری نمیکردند، امروز شوکت و هیمنه‌ی محبّت اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) این‌جور دنیا را فرا نمیگرفت؛ که شما می‌بینید در راه‌پیمایی اربعین از کشورهای مختلف -از فارس و ترک و اردو و کشورهای اروپایی و حتّی از آمریکا- افرادی بلند میشوند می‌آیند آنجا؛ این [کار] را چه‌کسی کرد؟ این خشت اوّل و اصلیِ این کار را همان کسانی گذاشتند که درواقع جانشان را برای زیارت قبر اباعبدالله (علیه‌السّلام) فدا کردند. این بچّه‌های شما هم همین‌جور؛ اگر چنانچه این فرزندان عزیز شما، شهدای عزیز شما، این کسانی که رفتند آنجا مجاهدت کردند نبودند، دشمن تا نزدیکی قبر مطهّر حضرت اباعبدالله، چند کیلومتری کربلا، جلو آمده بود؛ با خمپاره‌ی کوتاه‌بُرد -خمپاره‌ی ۶۰- کربلا را میزدند؛ این‌قدر نزدیک آمده بودند! به کاظمین نزدیک بودند، به زینبیّه نزدیک بودند، در واقع [آنجا را] محاصره کرده بودند. این جوانهای شما رفتند در خلال هزاران نفرِ دیگر، رفتند این بلا را از سرِ اسلام و مسلمین در واقع رفع کردند؛ کار بزرگی که این جوانهای شما انجام دادند، این است. و این برای خدا بوده؛ وَالّا ما که کسی را تشویق نکردیم [برود]؛ مثل دوره‌ی جنگ که تشویق میکردیم و امام دستور میدادند و مارش عملیّات میزدند؛ این خبرها نبود، امّا درعین‌حال این جوانها با شوق، با التماس، با علاقه‌مندی، بلند شدند رفتند؛ این اخلاص است دیگر؛ این اخلاص را خدای متعال برکت میدهد. ان‌شاءالله در آینده‌ی نه‌چندان دوری، برکات اینها را دنیای اسلام خواهد دید.


گزیده بیانات در ابتدای جلسه‌ی درس خارج فقه

| دوشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۳۶ ب.ظ

97/07/30 گزیده بیانات در ابتدای جلسه‌ی درس خارج فقه

توجه به رای مردم و لزوم شفافیت مسؤولین با مردم از آموزه های امیر المؤمنین علیه السلام نه غرب

این نکته‌ی بسیار مهمّی است؛ این شفّافیّتی که حالا سر زبانها است که «آقا شفّاف، شفّاف»، در کلام امیرالمؤمنین است. بعضی‌ها عادت کرد‌ه‌اند هر چیز خوبی که در جامعه‌ی اسلامی است را نسبت بدهند به غربی‌ها. واقعاً انسان تعجّب میکند از کوته‌فکری بعضی‌ها! توجّه به مردم، آراء مردم، اهتمام به مردم، میگوید «ما از غربی‌ها یاد گرفتیم اینها را»؛... وقتی مراجعه به منابع اسلامی نمیکنید، وقتی کلمات امیرالمؤمنین و رسول مکرّم اسلام را نمیخوانید، بلد نیستید، خب بله، از غربی‌ها باید یاد بگیرید. میگویند بعضی‌ها، می‌شنوید که «بله، این شفّافیّت را هم آنها به ما یاد دادند»؛ نخیر، شفّافیّت را امیرالمؤمنین یاد داده؛ میگوید حقّ شما بر من -یعنی حقّی که شما پیش من دارید- [این است که] هیچ رازی را از شما پنهان ندارم، هیچ حرفی را از شما پنهان نکنم، مگر در جنگ و مسائل جنگ و مسائلی که با دشمن طرف هستیم، اینجا نمیشود حرفها را زد؛ چون حرف را وقتی که گفتیم، شما شنفتی، دشمن هم می‌شنود. بله در این مسائل حرب -حرب، اعمّ از همین حرب به‌اصطلاح نظامی و مانند اینها است- در مسائل امنیّتی، در مسائل نظامی، در مسائل گوناگونی که جنگ داریم با دشمن، مقابله‌ی با دشمن داریم، بله اینجا جای افشاگری نیست، جای شفّافیّت نیست، امّا در غیر اینها، در مسائل عمومیِ مردم، اَن لَا اَحتَجِبَنَّ دُونَکُم سِرّاً.

97/07/25 گزیده بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی

شادی زیاد رهبری از دیدن نخبه گان و شخصیت امیدوار ایشان

دیدار این جمع نخبه‌ی جوان، جدّاً شادی‌آفرین و امیدآفرین است. من البتّه اگر شماها را حضوراً هم نبینم شادم؛ چون میدانم؛ از وجود شما، از تلاش شما، از حرکت عظیمی که در کشور برای نخبه‌پروری آغاز شده مطّلعم لکن دیدن شما طبعاً شادی بیشتری به ما میدهد؛ خیلی متشکّرم از شماها که امروز آمدید و از خدای متعال سپاسگزارم که این توفیق را به ما امروز داد؛ امید فراوانی هم در انسان ایجاد میکند. بنده در مورد امید همین‌جورم؛ من هیچ‌وقت ناامید نیستیم و نبوده‌ام و ان‌شاءالله نخواهم بود امّا وقتی انسان شماها را از نزدیک میبیند و این حرفهای بسیار خوب را که اینجا زده شده می‌شنود، طبعاً امید انسان افزایش پیدا میکند.

مشغول کار تعداد زیادی از نخبگان در کشور مایه تصحیح تصویر از کشور

وقتی انسان نگاه میکند و ده‌ها هزار نخبه در سراسر کشور مشاهده میکند که در بخشهای مختلف مشغول کار هستند، این [منظر]، تصویر انسان را از مسائل کشور تصحیح میکند و تصویر درستی به انسان میدهد. یک نگاه به نخبه از این نظر است که واقعیّتهای خرسند‌کننده‌ای را به انسان نشان میدهد.

وجود استعداد مدیریت بین نخبگان و عدم تلازم فکر بلند با قدرت مدیریت

هزاران نیروی جوان، با نشاط، نخبه، دارای افکار بلند و البتّه یقیناً در بین اینها تعدادی هم دارای قدرت مدیریّت هستند -چون فکر بلند همیشه ملازم نیست با قدرت مدیریّت- و با توجّه به اینها انسان میخواهد برای کشور برنامه‌ریزی کند.

توصیه به درمیان گذاشتن طرح بالا بردن استحصال از چاه های نفت با نخبگان جوان

وقتی این طرح جدید استفاده‌ی از معاملات نفتی را سال گذشته مطرح کردند، ما گفتیم خب بیایید با جوانهای خودمان، با متخصّصین خودمان قضایا را مطرح کنید، بگویید آقا، استحصال ما از چاه نفت مثلاً فرض کنید سی درصد است، میخواهیم این را برسانیم به شصت درصد؛ بگویید کار کنند؛ دو سال هم مهلت بگذارید، سه سال هم مهلت بگذارید؛ و یقیناً به اینجا خواهیم رسید.

اهمیت دادن به نخبگان و توقف و یا کم شدن تهدید دشمن با پیشرفت علمی

ما احتیاج داریم به اینکه از لحاظ علمی پیشرفت کنیم؛ این نیاز قطعی ما است. اگر از لحاظ علمی پیشرفت نکنیم، تهدید دشمنانِ تمدّنی ما و دشمنان فرهنگی و سیاسی ما، تهدید دائمی خواهد بود؛ آن وقتی این تهدید متوقّف میشود یا خطرش کم میشود که ما از لحاظ علمی پیشرفت کنیم. بنده بارها روی این مسئله تکیه کرده‌ام. الان قریب بیست سال است روی این تکیه میکنم و بارها هم این حدیث شریف را خوانده‌ام که «اَلعِلمُ سُلطان»؛ علم، قدرت است. از این نظر هم نگاه به نخبگان اهمّیّت پیدا میکند. نخبگان میتوانند علم کشور را پیشرفت بدهند و کشور را به موضع اقتدار و عزّتی برسانند که آسیب‌پذیری‌هایش کاهش پیدا کند.

توجه به نخبگان و لزوم سهم داشتن در جلو بردن مرزهای دانش در سطح بشری

امروز دانش در سطح بشری -نه در سطح کشور- در یک مرزهای مشخّصی قرار دارد؛ خب، ما سهم ایفا کنیم در شکستن این مرزها و جلو رفتن، مرزها را گسترده کردن. در این مورد سهم ما در این قرون اخیر بسیار کم بوده؛ میتوانیم سهم داشته باشیم. نیروی بخار را دیگران کشف کردند، نیروی الکتریسیته را دیگران کشف کردند، اختراعات جدید را دیگران راه انداختند؛ ما [هم] سهم باید داشته باشیم؛ ما باید مرزهای دانش کشور را باز کنیم، برویم جلو. این طبیعت خداداد، نیروهای بسیار زیادی دارد. نخبگان ما بنشینند فکر کنند، نیروهای جدیدِ طبیعت را کشف کنند. این الکتریسیته از اوّل خَلق این عالم وجود داشت، نمیدانستیم، انسانها نمیدانستند و از آن استفاده نمیکردند؛ بعد اتّفاقاً یک مغز برتری، یک فکر نخبه‌ای این را کشف کرد؛ حالا شده محور همه‌ی تمدّن بشری؛ چه اشکال دارد که شما فکر کنید که ده بیست نیروی دیگر در طبیعت وجود دارد که به همین اندازه میتواند در زندگی بشر و پیشرفت بشر و خوشبختی بشر تأثیر بگذارد؟ خب یک تعدادی از این نیروهای نهفته و از این امکانات نهفته را نخبه‌های ما باید کشف کنند. ما باید مرز اکتشاف و دانش را توسعه بدهیم؛ پس نخبه را از این نظر هم نگاه میکنیم.

تأثیر نخبگان در زندگی، برنامه ریزی، پیشرفت کشور و پیشرفت بشریت

نخبه‌ی ما، هم در وضع زندگی، هم در وضع برنامه‌ریزی، هم در وضع پیشرفت کشور، هم در وضع پیشرفت بشریّت میتواند اثرگذار باشد.

عقب ماندگی علمی کشور در دویست سال اخیر با وجود استعداد ایرانی

خب، یک نکته‌ای را من اینجا نمیتوانم نگویم و آن نگاهی به گذشته‌ی تلخ دویست‌ساله‌ی کشور ما است. شما جوانها -بخصوص آنهایی که در رشته‌های علمی و مانند اینها مشغول کار هستید- از این کمتر اطّلاع دارید؛ چون معمولاً متأسّفانه شماها تاریخ نمیخوانید؛ ما دویست سال از قافله‌ی علم دنیا عقب مانده‌ایم؛ به‌خاطر بی‌اعتنائی به نخبگان و بی‌اعتنائی به استعداد ایرانی. خب، این استعدادی که امروز شما در کشور می‌بینید، به‌صورت خلق‌السّاعه که به وجود نیامده؛ این در طول تاریخ بوده؛ دلیلش هم [وجود] فارابی و ابن‌سینا و خوارزمی و صدها دانشمند بزرگ معروف تاریخی دنیا -نه ما- از ایران است. پس این استعداد وجود داشته؛ چرا باید ما در این دویست سال اخیر که علم با این سرعت پیشرفت کرده، این‌جور عقب بمانیم که در دوران اخیر قاجار و دوران پهلوی، به یکی از عقب‌مانده‌ترین کشورها از لحاظ دانش روز، مُتّصف باشیم؟ این گذشته‌ی تلخ بسیار عجیبی است.

حکمرانان بی کفایت و ایران دارای یک درصد جمعیت جهان و تولید علم در پایان دوران پهلوی یک دهم درصد و الان دو درصد

توجّه کنید که ما تقریباً یک درصد جمعیّت جهانیم -جمعیّت کشور ما تقریباً یک درصد جمعیّت جهان است؛ در طول این دهه‌های قبل از انقلاب هم تا حدودی همین‌جورها بوده؛ یک خُرده کمتر، یک خرده بیشتر؛ حدود یک درصدیم- پس بنابراین سهم‌ ما از تلاشهای مشترک بشری باید لااقل یک درصد باشد. تولید علم در آخر دوران پهلوی -یعنی آخر این دویست سال که منتهی میشود به ۱۳۵۷ که انقلاب مبارک اسلامی به وجود آمده- عبارت است از یک دهم درصد؛ در کشور ما تولید علم در سال ۵۷ که سال انقلاب است، عبارت است ازیک دهم درصد؛ ببینید چقدر ما عقب بوده‌ایم! این به‌خاطر بی‌کفایتی حکمرانان بوده؛ دلیل دیگری ندارد. حکمرانان بی‌کفایت، دنیاطلب، مادّی، وابسته، بی‌عرضه؛ تکبّر میفروختند، تبَختُر نشان میدادند امّا تا کمر در مقابل بیگانه خم میشدند و به فکر مصالح ملّتشان هم نبودند؛ این وضع کشور ما [بود]. حالا [این] آمارهای تلخ [بوده]؛ البتّه به فضل الهی، امروز ما بیش از سهم خودمان در دنیا تولید علم داریم، یعنی تقریباً حدود دو برابر سهم خودمان. یعنی ما ۱ درصد باید سهم تولید علم داشته باشیم، الان تقریباً ۲ درصد است؛ ۱.۹ درصد تولید علم داریم که خب چیز خوبی است. البتّه قانع نیستیم، بیشتر از این باید سهم داشته باشیم، امّا سهم ما این است؛ که حالا بعضی از آمارها را آقای دکتر غلامی گفتند، بعضی آمارها را هم دیگران گفتند و من هم شاید اگر وقت بود، چیزهایی را عرض بکنم.

جذب 150 هزار دانشجو در طول 44 سال قبل از انقلاب و تبدیل آن به 4 میلیون در 40 سال اخیر

در بهمن سال ۱۳۱۳ -اینها را شما باید توجّه داشته باشید؛ شما جوانهای خوب و مؤمن و اندیشمند و باهوش، باید از کشورتان اینها را بدانید- دانشگاه تهران یعنی اوّلین دانشگاه کشور تشکیل شده. ۴۴ سال بعد یعنی در سال ۱۳۵۷ که قبل از انقلاب باشد، تعداد دانشجویان کلّ کشور ۱۵۰ هزار [نفر] بوده. یک تعدادی هم به همین نسبت البتّه فارغ‌التّحصیل شدند، امّا بعد از آنکه کشور ۴۴ سال دانشگاه داشته، موجودی دانشگاه ۱۵۰ هزار نفر است! امروز ۴۰ سال از انقلاب گذشته، موجودی دانشجوی ما بیش از چهار میلیون است؛ چند میلیون هم فارغ‌التّحصیل داریم؛ یعنی ببینید، دو جور حکومت و دو جور نظام، اینجاها [است که] نشان میدهد خودش را. این گذشته‌ی تاریک و تلخِ ماجرای علم و داستان علم و نخبگان در کشور ما است. نخبه‌ها تربیت نمیشدند؛ اگر یک آدمی هم مثل امیرکبیر پیدا میشد، آن‌جور پدرش را درمی‌آوردند. در دوران پهلوی‌ها وضع از این بدتر بود، منتها ظاهرسازی میکردند؛ عقب‌ماندگی علمی، عقب‌ماندگی فرهنگی، عقب‌ماندگی اخلاقی، عقب‌ماندگی سیاسی. باید از جمهوری اسلامی و از انقلاب و از امام بزرگوار سپاسگزار بود به‌خاطر این حرکت عظیم.

منابع انسانی نخبه مورد چپاول و یا ترور نظام سلطه برای ایجاد انحصار علمی

منابع انسانی یک گنجینه و یک ثروت عظیم برای هر کشوری هستند، از جمله کشور ما. خب، حالا که این گنجینه است، حالا که ثروت است، مثل هر ثروت دیگری در معرض چپاول و غارت و تطاول است و دشمن درصدد است که این ثروت را از چنگ کشور بیرون بیاورد. البتّه این مخصوص ما نیست -در مورد کشور عزیز ما البتّه شاید شدّت بیشتری دارد- [بلکه] دستگاه سلطه، نظام سلطه، درصدد است که این ثروت را از چنگ ملّتها خارج کند. حالا برای چه خارج کند؟ برای اینکه خودش استفاده کند؟ نه، این همه‌ی قضیّه نیست. البتّه [اگر] خودش بتواند استفاده کند خواهد کرد، امّا هدف عمده‌ی دیگر او عبارت است از انحصار؛ دستگاه سلطه دنبال انحصار است: انحصار علمی، انحصار فنّاوری، انحصار داشته‌های ثروت‌آفرین، انحصار داشته‌های قدرت‌آفرین؛ دنبال این است. لذاست که شما میبینید در یک کشوری می‌آیند دانشمندان را ترور میکنند -دانشمندان هسته‌ایِ ما را ترور کردند- [چون] میخواهد این ثروت در این کشور نباشد. گفتم، مخصوص ما هم نیست؛ در عراق، در آن برهه‌ی سه چهار ساله‌ای که آمریکایی‌ها مستقیماً مسائل عراق را بعد از رفتن صدّام به عهده داشتند، ده‌ها دانشمند عراقی ترور شدند؛ آمریکایی‌ها میدانستند که اگر چنانچه با نبودن صدّام این دانشمندها باشند، کشور را حرکت میدهند، پیش میبرند؛ [لذا] شناسایی کردند، دانه‌دانه دانشمندها را ترور کردند. در جاهای دیگر هم همین‌جور است؛ انحصار، توجّه کنید! پس نخبه در معرض است. من نمیخواهم شماها را بترسانم؛ میخواهم شماها توجّه داشته باشید که دستگاه استکبار و نظام سلطه با وجود نخبه در یک کشور -که مایه‌ی پیشرفت آن کشور است و بزرگ‌ترین ثروت یک کشور محسوب میشود- مخالف است. از هر راهی بتوانند سعی میکنند این نخبه را از این کشور بگیرند: یا با اِمحاء فیزیکی یا با اِمحاء فرهنگی و نرم‌افزاری یا با بیکار کردن یا با مشغول کردن او به مسائل شخصی غیر مرتبط با کشور و از این قبیل؛ باید به این توجّه داشته باشید.

نظآم سلطه دارای ابزار قدرت (سیاست، رسانه، سلاح، پول، پُررویی) و تهی از ابزار کنترل قدرت (دین، اخلاق، شرف)

نظام سلطه یعنی چه؟ نظام سلطه -که در ادبیّات سیاسی ما و بین‌المللی ما سالها است وارد شده و تعبیر بسیار قوی و رسایی است- سردمدارانش کسانی هستند که ابزارهای قدرت را دارند، [ولی] ابزارهای کنترل قدرت را ندارند. ابزار قدرت عبارت است از سیاست، رسانه، سلاح، پول، پُررویی -اینها ابزار قدرت است- ابزار کنترل قدرت عبارت است از دین، اخلاق، شرف؛ که ندارند! لذا هر کاری از دستشان بربیاید میکنند. نظام سلطه یعنی تقسیم دنیا به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ مدیرانش هم اینهایی هستند که گفتم. مراقب نظام سلطه باشید.

راه جلوگیری با فریب دشمنِ نخبگی کشور، تقویت هویت ملی و آرمانخواهی در مجموعه‌ی نخبه‌ها

راه جلوگیری از فریب و اغوای دشمنِ نخبگی کشور، عبارت است از تقویت هویّت ملّی و تقویت آرمان‌خواهی در مجموعه‌ی نخبه‌ها. هویّت ملّی باید در مجموعه‌ی نخبه‌ی کشور تقویت بشود، باید احساس کنند که ایرانیِ مسلمانند، باید افتخار کنند به اینکه ایرانیِ مسلمانند؛ این باید در آنها تقویت بشود؛ باید افتخار کنند که تتمّه و دنباله‌ی یک تاریخ بسیار شرافتمندانه و باارزشند؛ دانش ما یک روز دنیا را در تصرّف داشته، فلسفه‌ی ما یک روز برترین فلسفه در دنیا بوده،‌ دانشمندان ما، حقوق ما، فقه ما همین‌جور؛ ما دنباله‌ی آن تاریخ هستیم. البتّه انقطاع پیدا شده، اقلّاً دویست سال انقطاع حاصل شد، لکن بعد از پیروزی انقلاب، آن حرکت عظیم تاریخی ادامه پیدا کرده و با همه‌ی مشکلات و با همه‌ی کارشکنی‌ها پیشرفت کرده‌ایم. افتخار باید بکنیم؛ هویّت ملّی و آرمانها.

لزوم توجه نخبگان به جنگ تحمیلی اقتصادی و سیاسی و امنیّتی علیه کشور

مظهر نخبگی البتّه تخصّصها است، خیلی هم باارزش است و همه‌ی تخصّصهای گوناگونی که برای اداره‌ی کشور و اداره‌ی جوامع بشری لازم است، مهم است -این یک ارزش والا است؛ بدون هیچ تردیدی- لکن جامعه‌ی نخبگان نباید به این اکتفا کند. جامعه‌ی نخبگان باید متوجّه‌ هدفهای برتر هم باشد؛ هدفهای برتری وجود دارد: فرد نخبه نباید در فضای تخصّص خودش غرق بشود به‌طوری که از فضای پیرامونی، از فضای جامعه، از مردم غفلت پیدا بکند؛ این نباید اتّفاق بیفتد. نخبه نباید مسائل انسانها را فراموش کند؛ مسائل عمده و مهمّ ملّتش را، استقلال را، عدالت را، پیشرفت را، مسائل عمده‌ی آسیب‌های اجتماعی را نباید فراموش کرد. نخبه نباید صرفاً به دانشی که در آن نخبه است بپردازد. اگر چنانچه شما کار نخبگی را زیر پرچم عدالت‌خواهی انجام بدهید، ارزشش مضاعف میشود؛ زیر پرچم استقلال ملّی و هویّت ملّی انجام بدهید ارزشش مضاعف میشود؛ یک جنگ تحمیلی اقتصادی و سیاسی و امنیّتی علیه ما در جریان است؛ شما نمیتوانید در این جنگ بی‌تفاوت باشید؛ نمیتوانید. آن‌وقتی که آمدند اطراف امیرالمؤمنین (علیه ‌السّلام) را گرفتند که حتماً شما بیایید خلافت را قبول کنید، فرمود: لَو لا حُضورُ الحاضِرِ وَ قیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَى العُلَماءِ اَلَّا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم‌؛ اگر این مسئولیّتها نبود، من قبول نمیکردم، امّا این مسئولیّت هست. چیست این مسئولیّت؟ اَلّا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِم؛ «کِظَّة» در عربی به معنای زیاده‌خواری و افزون‌خواری‌ای است که آدم را از کار می‌اندازد -البتّه این کنایه است دیگر، خوردن به معنای غذاخوردن مورد نظر نیست؛ یعنی برخورداری‌ها، یعنی پاداش نجومی، حقوق نجومی- اینها نباید باشد؛ وَ لا سَغَبِ مَظلوم -«سَغَب» یعنی گرسنگی- امیرالمؤمنین میگوید اگر نگرانی من و دغدغه‌ی من درباره‌ی مسئولیّت در برابر زیاده‌خواران، ویژه‌خواران از یک سو و محرومان از یک سوی دیگر نبود، قبول نمیکردم؛ آن‌وقت میفرماید: وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَى العُلَماء؛ یعنی مسئولیّت شما دانشمندها فقط درس‌ دادن و درس‌ خواندن و تحقیق‌ کردن نیست؛ یکی از مسئولیّتهایتان هم این است که « اَلَّا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم»؛ توجّه کردید؟

تصویر سازی غلط دشمن از کشور و ضعف امکانات ما در جنگ رسانه ای مانند ضعف در جنگ نظامی در آغاز دوران دفاع مقدس

الان یک جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای بسیار تندی علیه ما وجود دارد، درست مثل جنگ تحمیلی. در جنگ تحمیلی، ما اوایل جنگ حتّی آرپی‌جی نداشتیم؛ آرپی‌جی! خب مقابل ما یگانهای بزرگ زرهی آمده بودند صف کشیده بودند؛ بنده اهواز بودم که همین‌طور پشت سر هم یگانهای زرهی، لشکرهای زرهی دشمن [می‌آمدند]؛ خب اینها [سلاح] ضدّ تانک لازم داشتند؛ ضدّ تانک معمولیِ دم‌دستیِ همه‌کس‌استفاده‌کن هم آر‌پی‌جی است، ما آرپی‌جی نداشتیم! سلاح سازمانی ارتش هم نبود؛ حتّی این را نداشتیم. آن‌وقت دشمن از انواع و اقسام تسلیحات برخوردار بود؛ الان هم همان‌جور شده. الان امکانات تبلیغاتی و رسانه‌ای ‌ما در مقابل دشمن، مثل امکانات آن روز ما است در مقابل دشمن؛ البتّه آن روز ما غلبه کردیم بر دشمن، امروز هم غلبه خواهیم کرد؛ بدون تردید غلبه خواهیم کرد، امّا وضع این است. با آن امکانات وسیع، مهم‌ترین کاری که دشمن میخواهد بکند تصویرسازی غلط از وضع کشور است؛ نه‌فقط برای اغوای افکار عمومی دنیا بلکه حتّی برای اغوای افکار عمومی داخل خود کشور؛ حتّی داخل خود کشور! یعنی حرف میزنند برای اینکه بنده و جنابعالی که خودمان در این فضا داریم تنفّس میکنیم، چیز دیگری فرض کنیم غیر از آن واقعیّتی که وجود دارد.

لزوم کار شبانه روزی و نقش پدر شهید آقای ستاری رییس بنیاد نخبگان در اسقاط 80 فروند هواپیمای دشمن در والفجر 8

البتّه بنیاد نخبگان هم یک بحث دیگر است؛ من باید تشکّر کنم از بنیاد نخبگان. شبانه‌روزی باید کار کنیم. آقای ستّاری والفجر هشت را اینجا مثال زدند که هشتاد فروند هواپیمای نظامی پیشرفته را در ظرف چند روز دستگاه ما و نظامی‌های ما توانستند ساقط کنند؛ آن کسی که محور این کارها بود، پدر خود ایشان بود؛ مرحوم شهید سرتیپ ستّاری. اینها خواب نداشتند؛ بنده میدانستم، کاملاً در جریان بودم؛ شاید مثلاً ۴۸ ساعت میگذشت، اینها فرصت خوابیدن پیدا نمیکردند. این هاگ را اینها به دو بخش تقسیم کرده بودند که دشمن نتواند ردگیری کند و ضدّ هوایی ما را بزند؛ اینجا هاگ را به کار می‌انداختند، موشک را شلّیک میکرد، بلافاصله جمع میکردند میبردند چند کیلومتر آن‌طرف‌تر تا دشمن نتواند مقابله کند؛ یعنی یک چنین کار سنگینی را انجام میدادند. شبانه‌روزی کار کردند که ما توانستیم به قول ایشان -و همین‌طور هم هست- هشتاد نود فروند هواپیمای جنگی مدرن دشمن را ساقط کنیم. الان هم همین کارها لازم است؛ الان هم آقای سورنا ستّاری -که پسر آن شهید است- و دوستانش و همکارانش باید شب و روز نشناسند؛ باید شب و روز نشناسید، باید کار کنید؛ کار کنید تا بتوانید نخبه را شناسایی کنید، نخبه را جذب کنید، نخبه را هدایت کنید، نخبه را سازمان‌دهی کنید، سخن نخبه را بشنوید، درد نخبه را دوا کنید که مثل این پسرِ جوانِ تکواندوکار نیاید اینجا بِایستد گله کند و شکایت کند؛ یعنی باید شب و روز نشناسید، کار کنید ان‌شاءالله.

بنیاد نخبگان و لزوم نوآوری در کار برای از بین نرفتن شوق اولیه و تبدیل به روزمرگی

آقایانی که در بخش هدایت نخبگان مشغول کار هستند -بیش از همه بنیاد نخبگان- مراقب باشند کارشان تبدیل به یک کار روزمرّه‌ی عادت‌شده نشود. انسان یک کاری را اوّل با شوق و ذوق و علاقه شروع میکند، بعد -یک مدّتی که گذشت- برایش کارِ عادی میشود، میشود یک کار روزمرّه‌ی معمولی؛ این حالت نباید پیش بیاید. دائم باید کارِ نو و ابتکار [باشد]؛ نوسازی باید بشود روشها و شیوه‌ها و کارها و مانند اینها؛ و اگر لازم شد سازمان.

جلوگیری از تنزل ضوابط شرکتهای دانش بنیاد و دل خوش نکردن به تعداد

به شرکتهای دانش‌بنیان اهمّیّت بدهند. من شنیدم ضوابط این شرکتها -که من قبلاً یک‌وقتی سفارش کرده بودم نگذارید ضوابط شرکتهای دانش‌بنیان تنزّل پیدا کند- تنزّل پیدا کرده؛ البتّه این یک گزارش است، این را حتماً دنبال کنید، نگذارید ضوابط شرکتهای دانش‌بنیان تنزّل [پیدا کند]. به عدد خیلی دل خوش نکنید؛ البتّه شکّی نیست که اگر به جای سه هزار، سی هزار شرکت دانش‌بنیان داشته باشیم، بهتر است امّا به شرطی که واقعاً شرکت دانش‌بنیان باشند و ضوابط لازم در آنها رعایت بشود.

لزوم استفاده از نخبگان در مدیریتهای میانی

تلاش کنید از نخبگان در چیدمان مدیریّتی کشور استفاده کنید؛ مدیریّتهای میانی به این‌جور جوانها احتیاج دارند. حالا ممکن است شما مثلاً بگویید «این جوان تجربه‌ی مدیریّت سطح درجه‌ی یک را ندارد»، ولی مدیریّتهای میانی را این جوانها میتوانند انجام بدهند و از آنها استفاده کنید؛ بخصوص از آنهایی که متدیّن و دنبال کارهای دینی و اسلامی و مانند اینها هستند که بحمدالله تعدادشان هم خیلی زیاد است؛ شاید اکثر، از این قبیلند.

دانشگاه در خدمت صنایع و سازندگی های مختلف کشور و لزوم ارائه مقاله طبق نیاز کشور

در چهار دهه‌ی اخیر، دانشگاه‌ها در خدمت کشور بوده‌اند. بعضی‌ها به دانشگاه ایراد [وارد] میکنند که فقط دنبال مقاله‌ی آ‌ی‌اس‌آی و از این قبیل [است]؛ بله، این اشکالِ خود بنده هم هست. من هم بارها این را گفته‌ام که نگاه نکنید به اینکه کسی که مقاله‌ی شما را میخواهد یا آن یک درصد برتر را از شما مطالبه میکند، او چه میخواهد؛ نگاه کنید ببینید کشور چه میخواهد! این را ما بارها گفته‌ایم و الان هم تأکید میکنم؛ لکن این هم گفته نشود و تصوّر نشود که دانشگاه‌های کشور در خدمت مسائل کشور نبوده‌اند؛ چرا، این‌همه کارِ مهمِّ سازندگی در کشور انجام گرفته، اینها را چه‌کسی انجام داده؟ بچّه‌های دانشگاه انجام داده‌اند، غالباً جوانها انجام داده‌اند. من اینجا یادداشت کرده‌ام، صنایع سد، صنایع نیروگاه، صنایع پل، صنایع راه؛ اینها پدیده‌هایی است در کشور؛ اینها را چه‌کسی انجام داد؟

ساخت سیلو در ابتدای انقلاب توسط جوانها و قبل از انقلاب گندم آمریکایی، سیلوی روسی

اوایل جنگ بود، من رفته بودم منطقه‌ی نظامی؛ بازدید میکردم. آنجا بچّه‌های جهاد آمدند به من گفتند که ما داریم سیلو میسازیم. سیلو یک سازه‌ی پیچیده است؛ برخلاف ظاهرش که خیال میکنند [فقط] یک ستون است، یک سازه‌ی پیچیده و فنّی مهمّی است. گفتند ما داریم سیلو میسازیم؛ گفتم میتوانید؟ گفتند بله، گفتم خب پس بروید بسازید؛ کمک میکنیم که بکنید این کار را. و ما شدیم یکی از سیلوسازهای مطرح منطقه! توجّه میکنید؟ چند بچّه‌ی جوان دانشجو بودند. این در حالی است که ما تا قبل از انقلاب گندممان را از آمریکا میخریدیم، سیلویمان را شوروی برایمان درست میکرد. این جزو حرفهایی بود که ما پیش از انقلاب همیشه در تعرّض به دستگاه میگفتیم؛ گندم آمریکایی، سیلوی روسی (یا شوروی). اصلاً قدرت این کار را نداشتیم، بچّه‌ها جرئت کردند رفتند [ساختند]. این‌همه کار انجام گرفته، این‌همه‌ راه‌های پیشرفته، این‌همه پلهای فوق‌العاده زیبا و محکم، در تهران یک‌جور، در شهرستان‌ها یک‌جور، در بعضی از جادّه‌ها یک‌جور! اینها را چه‌کسی درست کرده؟ همین بچّه‌های دانشگاه درست کرده‌اند.

اظهار تأسف از همکاری کم دستگاه های دولتی با صنایع دفاعی

صنایع دفاعی؛ صنایع دفاعی ما برجسته است. خوشبختانه یکی از بخشهای بسیار خوبِ همکاری با دانشگاه، بخش صنایع دفاعی ما است، یعنی آنها با دانشگاه همکاری دارند؛ متأسّفانه دستگاه‌های دیگر -دستگاه‌های دولتی- کمتر همکاری دارند؛ آنها خوب همکاری دارند؛ صنایع دفاعی، موشک، پهپاد و غیره.

همکاری دانشگاه در فنآوری هسته ای آن‌وقتی که هنوز نیروی هسته‌ای حقّ مسلّم ما بود ...

صنعت مهمّ هسته‌ای با ابعاد گوناگونی که دارد. چند سال قبل از این -آن‌وقتی که هنوز نیروی هسته‌ای حقّ مسلّم ما بود- اینجا در همین حسینیّه نمایشگاه مفصّلی زدند؛ غالباً جوان [بودند]! من وارد شدم و شاید یکی دو ساعت در این نمایشگاه دور زدم؛ همه بچّه‌های جوان! همین هم‌سن‌های شماها. خب اینها را بچّه‌های دانشگاه درست کردند، دانشجوها درست کردند، فارغ‌التّحصیل‌ها درست کردند. فنّاوری رادار، صنایع هوافضا، علوم زیستی، زیست‌فنّاوری، ده‌ها محصول پیشرفته در ساخت داروهای نوترکیب، فراورده‌های بیولوژیک، دانش و صنعت بسیار مهمّ سلّولهای بنیادی، که یافته‌های علمیِ بسیار خوبی در سطوح بالای جهانی، بچّه‌های مرحوم شهید کاظمی (رحمة الله علیه) ایجاد کردند، درست کردند و آن یافته‌های علمی را تبدیل کردند به فنّاوری، از آن فنّاوری هم استفاده کردند برای درمان؛ الان سلّول‌های بنیادی یکی از کارهای مهمّ کشور است و کارهای بزرگی هم دارد انجام میدهد، دانشمندانش هم جزو دانشمندهای بالای جهانی هستند.

لزوم داشتن پایان نامه ها حامی خصوصی و یا دولتی

بنده توصیه میکنم به اهتمام به پژوهش در همه‌ی سطوح؛ پژوهش را اهمّیّت بدهند. جدّی گرفتن ارتباط با صنعت؛ ارتباط دانشگاه و مجموعه‌ی صنعت -صنعت شامل صنایع کشاورزی و مانند اینها- خیلی موضوع مهمّی است؛ هم برای دانشگاه فوز عظیمی است، هم برای صنعت یک توفیق بزرگی است. باید کار به جایی برسد که هر پایان‌نامه‌ای که یک دانشجویی در زمینه‌های گوناگون علمی تهیّه میکند، از همان اوّلی که این پایان‌نامه میخواهد تشکیل بشود یک حامی داشته باشد، چه از بخش خصوصی، چه از بخش دولتی؛ ما باید به اینجا برسیم، کمااینکه الان در خیلی از کشورهای دنیا همین‌جور هم هست؛ در جلسه‌ی دفاع دانشجوها، صاحبان صنایعی که مرتبط با آن پایان‌نامه است می‌آیند می‌نشینند، همان‌جا آن دانشجویی را که دارد از پایان‌نامه‌اش دفاع میکند شکار میکنند، قرارداد را همان‌جا میبندند، میروند از او استفاده میکنند. صنعت از دانشگاه میتواند خیلی استفاده کند، دانشگاه هم از صنعت میتواند خیلی استفاده کند؛ این کار هنوز آن‌جور که ما خواسته‌ایم و گفته‌ایم نشده.

لزوم بروز کردن نقشه جامع علمی

نقشه‌ی جامع علمی را پس از نُه سال بایستی به‌روز کنند. البتّه نقشه‌ی جامع علمی خیلی خوب تهیّه شده، ولی الان نُه سال گذشته؛ این را بایستی تجدیدنظر کنند، به‌روز کنند، مسائل جدیدی هست که [باید] واردش بکنند و همه هم البتّه به آن اهمّیّت بدهند.

کشورهای آسیا جهش ارتباط علمی و نه اروپایی بخاطر تحقیر آمیز بودن آن

ارتباط علمی با کشورهایی که در مسیرِ رشدِ جهشی قرار دارند، [یعنی] کشورهای آسیا. عمدتاً نگاه باید طرف شرق باشد؛ نگاه طرف غرب و اروپا و مانند اینها برای ما جز معطّل کردن، جز دردسر، جز منّت کشیدن و کوچک شدن هیچ اثری ندارد. باید نگاهمان طرف شرق باشد؛ کشورهایی هستند که میتوانند به ما کمک کنند، میتوانیم با چهره‌ی برابر با آنها مواجه بشویم، ما به آنها کمک کنیم، آنها هم به ما کمک کنند، تبادل علمی با آنها داشته باشیم.

وجود تزلزل قیمت ارز ولی غلط بودن تصویر سازی دشمن از کشور

دشمن میخواهد تصویر غلط و زشتی از کشور ارائه بدهد؛ این درست عکس واقعیّت است. کشور از جهات مختلف، تصویر دلنشین و زیبایی دارد؛ از همه جهت؛ حالا چهار صباح قیمت ارز بالا میرود، پایین می‌آید، مشکلات معیشتی برای مردم پیش می‌آید، اینها هست، اینها را میدانیم، امّا آن تصویری که دشمن میخواهد القا کند و تحمیل کند، به کوری چشم او وجود ندارد، [بلکه] عکس آن تصویر وجود دارد.

97/07/12  گزیده در همایش ده‌ها هزار نفری «خدمت بسیجیان» در ورزشگاه آزادی

راهپیمایی اربعین حماسه ای به شدت مورد نیاز عصر امروز

حماسه‌ی اربعین یک پدیده‌ی فوق‌العاده‌ای است که به لطف و فضل الهی در هنگامی که دنیای اسلام نهایت نیاز را به این‌چنین حماسه‌ای دارد، به وجود آمده است. یاد سرور شهیدان را در دلهای خودمان، در ذهن خودمان مغتنم میشمریم. سلام ارادتمندانه و مخلصانه‌ی خودمان را به آن بزرگوار و آن بزرگواران و به خاک پاک شهیدان اهدا میکنیم و عرض میکنیم:
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاکشان رسان

تکاپوی نخبگان کشور به برکت شرائط بد اقتصادی

از یک طرف مشکلات اقتصادی کشور و تنگیِ معیشتِ بخش بزرگی از مردم ضعیف کشور و از طرفی حسّاس شدن و به تکاپو افتادن نخبگان کشور که این وضعیّت آنها را حسّاس کرده و به تکاپو و تلاش فکری و عملی وادار کرده است. کشور به‌خاطر وجود مشکل، از خمودگی و بی‌عملی درآمده است؛ خیلی‌ها که فقط تماشاگر بودند، امروز احساس وظیفه‌ میکنند و سرگرم تلاش میشوند؛ اینها جهات مختلفی است، اوضاع ویژه‌ای است برای کشور و این جلسه در چنین شرایطی تشکیل شده است.

غظمت کشور ایران در سرافرازی علمی و سیاسی و هنری و علوم اسلامی به استثنای دروان قاجار و پهلوی

گفتیم عظمت ایران، نه‌فقط در زمان حال. عظمت ایران یک امر تاریخی است. در طول زمان، کشور عزیز ما توانسته است در عرصه‌ی علم، در عرصه‌ی فلسفه، در عرصه‌ی سیاست، در عرصه‌ی هنر، در عرصه‌ی پرچم‌داری علوم اسلامی در میان ملّتهای مسلمان، و در برهه‌ای از زمان در میان همه‌ی ملّتهای جهان، سرافراز بِایستد و خود را نشان بدهد. عظمت ایران یک امر واضحی است که هر منصفی ناچار است آن را تصدیق بکند. البـتّه این مربوط به زمان ما و همچنین دوران تاریخی است؛ استثنا شده است از این وضعیّت، دویست سالِ قبل از پیروزی انقلاب ؛ در دوران اواسط قاجاریّه به بعد و دوران منحوس پهلوی -در این دویست سال- عظمت ایران متأسّفانه پایمال شد

اقتدار جمهوری اسلامی در خارج کردن ایران از سلطه آمریکا و انگلیس و پادشاهی پهلوی و پیروزی در جنگ

در مورد اقتدار جمهوری اسلامی همین بس که جمهوری اسلامی، کشور ایران را از زیر سلطه‌ی انگلیس و آمریکا بیرون کشید. این سلطه تقریباً از اوّلِ قرنِ نوزدهم میلادی شروع شده بود؛ بر همه‌ی امور این کشور، بیگانگانِ بی‌رحم و متکبّر مسلّط بودند؛ اقتدار جمهوری اسلامی همین بس که توانست کشور را و ملّت را از زیر این سلطه‌ی ظالمانه نجات بدهد. همچنین یکی از مظاهر اقتدار جمهوری اسلامی، نجات کشور از شرّ حکومت استبدادی سلطنتی و پادشاهی موروث بود. و همچنین جمهوری اسلامی در طول این چهل سال عمر خود، در مقابل دست‌اندازی‌های دشمنان سینه سپر کرده است و برای اوّلین بار در این قرنهای اخیر، در یک جنگی جمهوری اسلامی توانسته است مانع از تجزیه‌ی کشور بشود. قبل از دوران جمهوری اسلامی، در دوران پهلوی و قاجار هر جنگی اتّفاق افتاد، یا دشمنان بخشی از خاک کشور را تجزیه کردند و یا خودشان حضور نظامی در کشور پیدا کردند و ملّت را تحقیر کردند. برای اوّلین‌ بار، ملّت ایران در جنگ تحمیلیِ هشت‌ساله توانست جبهه‌ی وسیع دشمن را بکلّی ناکام کند، آنها را از کشور بیرون براند، تمامیّت ارضی کشور را حفظ کند؛ معنای اقتدار این است. اقتدار به این است که جمهوری اسلامی توانسته است اعتبار و احترام این کشور را در منطقه و در کلّ جهان بالا ببرد و یک‌تنه در مقابلِ جبهه‌ی وسیع استکبار بِایستد.

پیش رو بودن جوانها در جهاد نظامی و سازندگی و علمی در چهل سال انقلاب

ما در این حدود چهل سال جهادهای متعدّدی داشته‌ایم؛ در همه‌ی این جهادها جوانها جلو بوده‌اند، جوانها راه‌گشا بوده‌اند، جوانها نوک پیکان بوده‌اند. در جهاد با طاغوت در دوره‌ی پیش از پیروزی -دوره‌ی مبارزات- در جهاد با تجزیه‌طلبان در آغاز پیروزی انقلاب که در شرق کشور، در غرب کشور، در شمال کشور تجزیه‌طلبانی پیدا شدند، در جهاد با این تجزیه‌طلبان، ‌جلودارِ این حرکت عظیم جوانها بودند؛(معظّمٌ‌له در پاسخ حاضران که شعار دادند «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده» فرمودند: اجازه بدهید، آمادگی شماها را میدانم، توجّه کنید.) در جهاد سازندگی که از رویشهای آغاز انقلاب بود، جوانها جلو بودند و آنها بودند که این حرکت عظیم جهاد سازندگی را شروع کردند؛ در جهاد با تروریسمِ منافق و خائن در اوایل دهه‌ی ۶٠، در جهاد با متجاوزین در هشت سال دفاع مقدّس، در جهاد برای ترمیم خرابی‌های بعد از جنگ بعد از سال ۶۷، در جهاد فرهنگی در برابر تهاجم فرهنگی سال ۷۰، جوانها بودند که توانستند آن فضای دشوار را به نفع انقلاب و اسلام تغییر بدهند؛ در جهاد علمی از حول‌وحوش آغاز دهه‌ی ۸۰، جوانها بودند که در دانشگاه‌های مختلف، در پژوهشگاه‌های مختلف، به ندای مطالبه‌ی پیشرفت علمی لبّیک گفتند و راه علم و فنّاوری را به‌صورت جهشی در کشور باز کردند؛ و بالاخره در جهاد با تروریسم تکفیری در دهه‌ی ۹۰ در این سالهای اخیر.

ده هزار هسته‌ی گروه‌های جهادی در خدمت محرومین

امروز در حدود ده هزار هسته‌ی گروه‌های جهادی در سرتاسر کشور مشغولند که اینها در واقع مژده‌ی آینده‌ی کشورند، سرمایه‌ی عظیمی هستند برای آینده‌ی کشور؛ مشغول کارند، مشغول تلاشند؛ شاید صدها هزار کار مهمّ مربوط به طبقات ضعیف را در نقاط دوردست کشور، اینها انجام داده‌اند و دارند انجام میدهند؛ کارهای ریز و درشت -به‌حسب نیازهایی که مردم دارند- این یک سرمایه‌ی عظیمی است برای کشور. باز هم پس نقش جوانها است که مژده‌ی آینده‌ی بهتر را به ما میدهد.

جوانهای لاابالی ریزشها و غلبه رویشها بر ریزشها و اعتماد به جوانان راه حل مشکل

شما جوانها صاحب کشورید. بنده وقتی از جوانها تمجید میکنم در صحبتها، بعضی‌ها میگویند معلوم میشود فلانی از برخی از جوانهای منحرف، از لا‌ابالی‌گری‌ها و از خلاف‌کاری‌های بعضی از جوانها اطّلاعی ندارد؛ نه، بنده از آنها هم مطّلعم. بالاخره در کشور مسلّماً جوانهایی هم هستند که این خصوصیّات مثبت و درخشان در آنها وجود ندارد، آنها ریزشهای ما هستند. حرف من این است که رویشهای ما بر ریزشهای ما رجحان دارند، غلبه دارند. بیش از آن مقداری که افراد به‌سمت لا‌ابالی‌گری ‌پیش میروند، جوانها به‌سمت تعهّد، به‌سمت فکر و عمل در راه اهداف دارند حرکت میکنند و این مژده‌ی آینده است. بعضی اینها را درک نمیکنند، نقش جوانها را در آیند‌ه‌ی کشور بلکه در حال حاضرِ کشور، درست مورد توجّه قرار نمیدهند. بعضی‌ها حتّی سعی میکنند وانمود کنند که جوانها مشکل کشورند یا حتّی کاری بکنند که جوانها را تبدیل کنند به مشکل کشور؛ بنده بعکس معتقدم جوانها راه حلّ مشکلند، نه مشکل.

شرائط رفتن در مسیر پیش روی: حس حضور دشمن، اعتماد به نفس، شناخت عرصه تهاجم

ما باید در مقابله‌ی با موانع، این راه را طی کنیم؛ این [کار] شرایطی دارد. گام اوّل برای اینکه بتوانیم این راه را درست طی بکنیم، این است که وجود و حضور دشمن را حس کنیم. آن روشنفکرنمای راحت‌طلب و ریاکار و منافق که اساساً دشمنی آمریکا را انکار میکند و این دشمنی را نمیفهمد و نسخه‌ی تسلیم در مقابل آمریکا را برای ملّت و دولت مینویسد، مرد این میدان نیست؛ اگر عامل دشمن نباشد، حدّاقل مردِ میدانِ مهمّ پیشرفت کشور نیست. بنابراین گام اوّل، احساس حضور دشمن و وجود دشمن است. تا انسان نداند که دشمن در مقابل او است، برای خود حِرز و حفاظ و سنگر به وجود نمی‌آورد و سلاح لازم را در دست نمیگیرد.
گام دوّم، اعتماد‌ به نفْس و عزم بر ایستادگی است. آدمهای بی‌روحیه، مردّد، ترسو، فرصت‌طلب، خودکم‌بین، در این میدان هیچ هنری نمیتوانند نشان بدهند، اگر مانع برای دیگران درست نکنند. خودشان که هیچ‌ کاری نمیتوانند بکنند، گاهی مانع هم در مقابل دیگران به وجود می‌آورند؛ مأیوسند، دیگران را هم مأیوس میکنند؛ تنبلند، دیگران را هم وادار به تنبلی میکنند. قرآن کریم درباره‌ی گروهی از افرادی که در آن‌وقت بودند، این‌جور میفرماید: لَو خَرَجوا فیکـُم ما زادوکُم اِلّاخَبالًا وَ لَاَوضَعوا خِلالَکُم‌؛(توبه: 47) یعنی اینها اگر به میدان جهاد هم با شما بیایند، شما را به فساد میکشانند؛ حتّی اگر با شما به میدان جهاد هم بیایند، در میان شما اختلال ایجاد میکنند؛ کمک که نمیکنند، مانع راه هم میشوند. البتّه جوانهای ما در همه‌ی آن جهادهایی که قبلاً اسم آوردم و گفتم، به این بلیّه مبتلا نبودند؛ اعتماد ‌به نفْس داشتند، شجاعت داشتند، تردید نداشتند، بزدل و ترسو نبودند؛ که اگر بودند، کارها پیش نمیرفت.این هم گام دوّم.
گام سوّم، شناخت حوزه و عرصه‌ی تهاجم است. جنگ ما با دشمن و تهاجم دشمن به ما در کجا است؟ این را باید درست تشخیص بدهیم. باید تهدید دشمن را درست فهم کنیم، اندازه‌‌ی آن را بشناسیم و معلوم بشود عرصه‌ی تهاجم کجا است. اگر دشمن از مرز شرقی حمله میکند، شما نیروهایتان را به مرز غربی ببرید، کار به جایی نخواهید برد، سودی از وجود نیروها نخواهید برد. باید بدانید دشمن از کجا حمله میکند. همه‌‌ی نظام، همه‌ی کشور، همه‌ی مردم باید درک درستی از عرصه‌ی نبرد دشمنان داشته باشند.

ترس دشمن از عناصر قدرت: ثبات سیاسی، امنیت اجتماعی، وحدت ملی، پایبندی به اصول انقلاب، پیشرفت علمی، فرهنگ انقلابی و اسلامی، قدرت نظامی، حضور در منطقه

از قدرت اسلامی و قدرت انقلابی میترسند لذا سعی میکنند عناصر قدرت را مخدوش کنند و از بین ببرند. عناصر قدرت ما چیست؟ استقرار و ثبات سیاسی است، امنیّت اجتماعی است، وحدت ملّی است، پایبندی به اصول و مبانی انقلاب است، حرکت پیشرفتِ رو به‌ توسعه‌ی علمی است، توسعه و تعمیق فرهنگ انقلابی و اسلامی است؛ اینها عناصر قدرت ما است؛ با اینها مخالفند. البتّه با پیشرفت نظامی ما هم مخالفند، با موشک ما هم مخالفند، با حضور ما در منطقه هم مخالفند؛ چون اینها هم جزو عوامل قدرت و عناصر قدرت ما است؛ پس میدان جنگ اینجا است. میدان جنگ و میدان تقابل استکبار با ایران اسلامی عبارت است از هر آنچه موجب اقتدار ایران اسلامی است؛ بایستی این را یکی از مراکز درگیری با قدرت مستکبرین دانست. این یکی از مناطق درگیری است.

وعده های مکرر براندازی نظام در طول چهل سال و شتر در خواب بیند ...

اخیراً شنیدم که رئیس‌جمهور آمریکا به بعضی از سران اروپایی گفته که شما دو سه ماه صبر کنید، بعد از دو سه ماه کلکِ جمهوری اسلامی کنده خواهد شد. به اینها این‌جور گفته! به یاد حرفهایی افتادیم که چهل‌ سال قبل، چهار دهه‌ی قبل، همین کسانی که نوکران آمریکا بودند در داخل کشور و خود آنها به همدیگر مژده میدادند، دل‌‌خوشی میدادند که آقا شش ماه صبر کنید، کلکش کنده میشود؛ شش ماه میشد و کلک کنده نشده بود، میگفتند یک سال دیگر صبر کنید، قضیّه تمام میشود؛ چهل سال از آن زمان گذشته است و آن نهال باریک تبدیل شده به این درختِ تناور؛ حالا این بیچاره دل‌خوشی میدهد به خودش و به همکارانِ اروپایی‌اش که دو سه ماه صبر کنید؛ بنده به یاد این شعر عامیانه افتادم که:
شتر در خواب بیند پنبه‌دانه
گهی لف‌لف خورد گَه دانه‌دانه

مهمترین مشکل کشور القا بن بست و تسلیم شدن در مقابل آمریکا

ما البتّه مشکل داریم، بله، مشکل اقتصادی داریم. درست توجّه کنند جوانهای عزیز و مردم باانگیزه و مؤمن ما،‌ ما مشکل اقتصادی داریم، اقتصاد نفتی داریم که این خودش یک عیب بزرگ است، فرهنگ صرفه‌جویی نداریم، فرهنگ صرفه‌جویی در بین ما بسیار ضعیف است؛ این عیب است، اسراف عیب است؛ این عیوب را ما داریم، ولی عیب واقعی اینها نیست؛ عیب واقعی بن‌بست است که بحمدالله نداریم؛ ما بن‌بست نداریم. عیب واقعی این است که جوان کشور گمان کند که راه حلّی وجود ندارد جز پناه بردن به دشمن؛ این عیب است. بعضی سعی میکنند این را القا کنند به جوانهای ما؛ دشمن این را میخواهد. دشمن میخواهد ملّت ایران را به این نتیجه برساند که بن‌بست است، راه‌حل وجود ندارد مگر پناه بردن به آمریکا و زانو زدن در مقابل آمریکا و تسلیم شدن در مقابل آمریکا. من صریحاً اعلام میکنم، من صریحاً اعلام میکنم: کسانی که در داخل کشور این فکر را که مطلوب و محبوب دشمنان است ترویج میکنند، اینها خیانت میکنند؛ این خیانت به کشور است. اینکه ما بر طبق میل دشمن ترویج کنیم که راهی جز پناه بردن به دشمن نداریم، بزرگ‌ترین خیانت در حقّ ملّت است. البتّه این اتّفاق نمی‌افتد، من به حول و قوّه‌ی الهی و با همراهی شما تا جان و توان دارم، نخواهم گذاشت این اتّفاق در کشور بیفتد.

تحریم نشانه مسدود بودن دیگر راه ها در مقابل دشمن و تحریم اقتصادی شکننده تر از اقتصاد ملی

دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی، بعد از کنکاش فراوان رسیده به تحریم؛ یعنی راه‌های دیگر در مقابل او بسته است. جز راه تحریم اقتصادی، راه‌های دیگری ندارد و بقیّه‌ی راه‌ها در مقابل او مسدود است. ولی من به شما عرض بکنم که تحریم اقتصادی شکننده‌تر از اقتصاد ملّی ما است. اقتصاد ملّی ما میتواند تحریم را شکست بدهد و به لطف ‌الهی، به حول و قوّه‌ی ‌الهی تحریم را شکست میدهیم و شکست تحریم، شکست آمریکا است و آمریکا از ملّت ایران با شکست تحریم، یک سیلی دیگر باید بخورد.

بسیج و زیاد شدن ایمان مقابل تهدیدها و مصداق آیه اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ ...  

از تصویر درست از وضع کشور، همین بسیج است بسیج مستضعفین؛ این تشکیلات عظیم، این تشکیلات سراسری در کشور، این مجموعه‌ی عظیم مردمی که سرمشقی شد برای بعضی از کشورهای دیگر که به سراغ جوانهایشان بروند برای حلّ مشکلات گوناگون، بسیج،‌ که بسیج مصداق این آیه‌ی شریفه است: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم. بعد از جنگ اُحد شایعه انداختند که بنا است به مدینه حمله بشود، بترسید از دشمن؛ فَزادَهُم ایمانًا؛ امّا مؤمنین در مقابلِ این تهدیدها و عربده‌کشی‌ها ایمانشان بیشتر شد، وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل؛(آل عمران: 173) این بسیج است. بسیج مصداق همین آیه‌ی شریفه است که در مقابلِ تهدید دشمن نه‌فقط عقب‌نشینی نمیکند بلکه «فَزادَهُم ایمانًا»، ایمانش افزایش پیدا میکند؛ این یک نقطه‌ی قوّت است. بسیج، یکی از نقطه‌های برجسته‌ی تصویر واقعی از کشور عزیز ما است، و دشمن با بسیج خیلی مخالف است و عوامل دشمن هم با بسیج خیلی مخالف هستند.

تشبیه سلاح رسانه به سلاح شیمایی در از بین بردن انسانها نه ادوات جنگی و لزوم مواظبت برآن

فعلاً دشمن از ابزار رسانه استفاده میکند برای اثرگذاری بر افکار عمومی. توجّه کنید! ابزار رسانه، ابزار مهم و اگر دستِ دشمن باشد، ابزار خطرناکی است. ابزار رسانه را تشبیه میکنند به سلاحهای شیمیایی در جنگ نظامی؛ سلاح شیمیایی را وقتی میزنند، سلاح شیمیایی تانک و تجهیزات را از بین نمیبرد؛ تجهیزات میماند و انسانها از بین میروند و از قدرتِ استفاده‌ی از ابزار می‌افتند؛ سلاح شیمیایی در جنگ نظامی این‌جوری است؛ ابزارِ رسانه هم این‌جور است. امروز از تلویزیون، از رادیو، از اینترنت، از شبکه‌های اجتماعی، از انواع و اقسام وسایل فضای مجازی، علیه افکار عمومی ما استفاده میشود؛ این را کسانی که مسئولیّت این بخش از کشور را -بخش ارتباطات را- دارند، درست توجّه کنند. ما در جلسات حضوری هم به اینها تذکّر داده‌ایم، تأکید کرده‌ایم، حالا هم میگوییم؛ توجّه کنند که آنها ابزاری نشوند برای اینکه دشمن راحت بتواند سلاح شیمیایی خودش را علیه این مردم به کار ببرد. وظیفه‌ی خودشان را بدانند و با جدّیّت عمل کنند.

نسل جدید، عازم بر تحقیر دشمن نشدن و جمعیت صدهزار نفری 97 از بسیجیان در ورزشگاه آزادی یادآور همین اجتماع در دهه 60

من به‌طور قاطع با اطّلاعی که از وضعیّت کشور دارم قاطعاً میگویم: این ملّت و این نسل جدید و جوان تصمیم گرفته است که دیگر تحقیر نشود، تصمیم گرفته است دنباله‌رو قدرتهای بیگانه و دشمن نشود، تصمیم گرفته است که ایران عزیز را به اوج افتخار و عزّت برساند و این توانایی را دارد؛ هم تصمیم دارد، هم عزم راسخ دارد، هم توانایی دارد و ان‌شاء‌الله به اینجا خواهد رسید.
این جمعیّت صدهزار نفریِ این ورزشگاه، یادآور جمعیّت صدهزار نفری در اواخر دهه‌ی ۶۰ در همین‌جا است که برایشان صحبت کردیم و حرکت کردند رفتند در جبهه‌ها حضور پیدا کردند و پیروزی‌های بزرگی را برای کشور به ارمغان آوردند و شما جوانهای عزیز هم ان‌شاءالله در میدان علم، در میدان فعّالیّت، در میدان تحرّک اقتصادی، در میدان کارآفرینی، در میدان کار و تلاش فردی و جمعی، در میدان شبکه‌سازی‌های اجتماعی و فرهنگی، در میدان حرکتهای لازمِ آتش به اختیار در هر جایی که احساس بشود، ان‌شاءالله پیروز و موفّق خواهید بود.

97/07/04 گزیده بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس

خاطرات رزمندگان و خانواده های آنها سرمایه ملی

خب حالا ما چقدر خاطره داریم؟ چقدر قصّه داریم؟ ما چند صد هزار رزمنده داشتیم و هر کدام از اینها یک مجموعه‌ی خاطره‌اند. هر کدام از اینها افرادی دوست و رفیق و خانواده و پدر و مادر و همسر و مانند اینها داشتند که هر کدام از آنها راجع به این رزمنده یک صندوقچه‌ی خاطره‌اند. بعضی از این صندوقچه‌ها متأسّفانه در این سی سال، سی و چند سال، ناگشوده زیر خاک رفته، از دسترس ما خارج شده؛ حیف! حیف! این کسانی که به فکر می‌افتند -امروز به فکر می‌افتند، دیروز به فکر افتادند- که خاطره‌ی خودشان را بنویسند یا کسانی به فکر افتادند بروند از پدرها، مادرها، همسرها خاطره بگیرند، اینها دارند در واقع جلوی یک ضایعات مهم و خسارت‌بار را میگیرند و نمیگذارند ضایع بشود؛ دارند احیا میکنند این گنجینه‌های پُرارزش را، گنجینه‌های بی‌بدیل را. اینها سرمایه‌ی ملّتند؛ هم آدمهایشان سرمایه‌ی ملّت بودند، همینهایی که مانده‌اند -از جانباز و آزاده و رزمنده‌ی سابق و مانند اینها- هم خاطراتشان سرمایه‌های مردم هستند.

دفاع مقدس ترسیم کننده وضع دنیای سلطه و وضعیت ناعادلانه تجهیزات جنگی بین ایران و عراق

خب، دفاع مقدّس جنبه‌های مختلفی دارد. یک جنبه‌ی دفاع مقدّس این است که ترسیم‌کننده‌ی وضع معادلات قدرت در دنیای حاکمیّت سلطه است -دنیای سلطه‌گر و سلطه‌پذیر- دفاع مقدّس این است. شما و دیگر رزمندگان در طول این هشت سال توانستید یک تصویری از دنیای زمان خودتان، دنیای دیوانه، دنیای وحشی، دنیای ظالم، دنیای بی‌خبر از معنویّات، بی‌خبر از انصاف به وجود بیاورید و ثبت کنید. چطور چنین تصویری را شما به وجود آوردید با عمل خودتان؟ برای خاطر اینکه با یک طرفی روبه‌رو شدید که [طرف ما] سیم خاردار نمیتوانست بیاورد -که این اطّلاع بنده است که گفتند و این‌جوری بود- سیم خاردار میخواستیم بیاوریم، غیر از اینکه آن فروشنده نمیفروخت، آن کشوری هم که باید این سیم خاردار از داخلش عبور میکرد، با ما همراهی نمیکرد، اجازه نمیداد. یک طرف ما بودیم، یک طرف هم مدرن‌ترین وسایل جنگیِ آن روز را در اختیار داشت با کمّیّت بالا. لشکر ۹۲ اهواز، کمتر از بیست‌ تانک داشت! یعنی در واقع یک‌هفتم یا یک‌هشتم استعداد سازمانی تانک، [در جایی که] گردان باید چهل و چند تانک میداشت. آن لشکری که ما دیدیم، یعنی آن تیپی که در اهواز مستقر بود، کمتر از بیست‌ تانک داشت. آن طرف مقابل وقتی تانکش در جادّه میخورد، بولدوزر را میفرستاد و تانک را می‌انداخت آن طرف جادّه که راه را باز کند؛ اصلاً برایش اهمّیّتی نداشت. هرچه دلش میخواست میتوانست [داشته باشد]؛ از امکانات زمینی، امکانات هوایی، امکانات دریایی، انواع و اقسام مهمّات؛ حتّی اجازه داشت سلاح شیمیایی مصرف کند. ببینید الان برای تهمت سلاح شیمیایی، اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها چه جار‌و‌جنجالی در دنیا راه می‌اندازند، چه قرشمال‌بازی‌ای درست میکنند! آن روز رژیم صدّام اجازه داشت سلاح شیمیایی مصرف کند؛ نه‌فقط در جبهه [بلکه] در شهر. سردشت، هنوز هم گرفتار است. اطراف سردشت هنوز گرفتار عوارض شیمیایی است. ببینید این وضع دنیای آن روز بود؛ نشان‌دهنده‌ی این بود که دنیا چه خبر است، تقسیم‌بندی دنیا چگونه است، معادله‌ی قدرت در دنیا چگونه است؛ این را جنگ، دفاع مقدّس، این هشت‌ سال، این فداکاری‌های رزمندگان ثبت کرد.

کوتاهی ما در شفاف نکردن نظام سلطه نزد مردم فرانسه و آلمان و جهان در دوران دفاع مقدس

همین کشور فرانسه و همین کشور آلمان و بقیّه‌ی کشورها -حالا دیگران به ‌جای خود- بودند که کمک میکردند، شورویِ آن روز هم از یک طرف. علاوه‌ی بر اینها، ما در محاصره‌ی اقتصادی که بودیم هیچ، در محاصره‌ی سیاسی که بودیم هیچ، در محاصره‌ی سخت تبلیغاتی هم بودیم؛ یعنی صدای ما واقعاً به هیچ جا نمیرسید، رسانه‌های دنیا در مشت صهیونیست‌ها و در اختیار آنها بود، آنهایی که دشمن بودند؛ نه اینکه طرف‌دار صدّام باشند، دشمن نظام اسلامی بودند و هرچه میتوانستند علیه ما میگفتند و صدای ما به جایی نمیرسید؛ یک چنین وضعی را ما داشتیم.
خُب سؤال من این است چرا مردم آلمان و فرانسه ندانند که دولتهایشان در دوران آن هشت سال چه کردند با ملّتی به نام ملّت ایران؟ چرا ندانند؟ الان نمیدانند، و این کوتاهی ما است. الان دنیا این تصویر روشنِ شفّافِ رسوا‌کننده‌یِ نظام سلطه را که ما به وجود آورده‌ایم، در مقابل خودش نمیبیند؛ چرا؟ این کوتاهی ما است و ما باید تلاش کنیم در این زمینه.

فیلم به وقت شام و کوتاهی ما در تبلیغات درست دوران دفاع مقدس و لزوم ساخت فیلم برای قهرمانان جنگ مثل همت و باکری و خرازی

ما در ادبیاتمان، در سینمایمان، در تئاترمان، در تلویزیونمان، در روزنامه‌نگاری‌مان، در فضای مجازی‌مان بسیاری از کارها را باید انجام بدهیم درباره‌ی دفاع مقدّس که انجام نداده‌ایم؛ هر جا هم که انجام دادیم و متعهّدانه انجام دادیم، ولو در حجم کم و نسبت به مجموع کاری که باید انجام بدهیم، اندک [بوده] امّا تأثیرگذار بوده. همین فیلم(به وقت شام) اخیر آقای حاتمی‌کیا در سوریه، در هر جایی که پخش شد، مورد استقبال قرار گرفت؛ چرا در اروپا پخش نشود؟ چرا در کشورهای آسیا پخش نشود؟ چرا مردم اندونزی و مالزی و پاکستان و هندوستان ندانند که چه اتّفاقی در این منطقه افتاده و ما با چه کسی طرف بودیم؟ این تازه مال این قضایای اخیر است؛ اهمّیّت و عمق و گسترش قضایای دوران دفاع مقدّس بمراتب بیشتر از اینها است.
در جشنواره‌های غربی، فیلم‌های ایرانی را بعضاً میبرند نشان میدهند؛ فیلم‌هایی که از لحاظ کیفیّتِ حرفه‌ای بمراتب پایین‌تر از بسیاری از فیلم‌هایی است که برای دفاع مقدّس یا برای انقلاب ساخته میشود. میروند با به‌به و چه‌چه آنها را نشان میدهند [امّا] یک دانه فیلمِ دفاعِ مقدّس را اینها نشان نمیدهند؛ چرا؟ معلوم میشود که میترسند. میترسند از اینکه این تصویر افشاگر به اطّلاع مردم دنیا برسد و افکار عمومی دنیا را تحت تأثیر قرار بدهد؛ میترسند. پس این سلاحِ کارآمدی است، این امکانِ بزرگی است در اختیار ما؛ چرا از این امکان استفاده نمیکنیم؟
خود ما باید دست ‌به ‌کار بشویم، برای قهرمانهایمان باید فیلم بسازیم. ما قهرمانهایی داریم: همّت قهرمان است، باکری قهرمان است، خرّازی قهرمان است؛ رؤسا و فرماندهان قهرمانند؛ بعضی از این زنده‌ها قهرمانند. این‌جور نیست که اخلاص و مجاهدت اینهایی که زنده مانده‌اند، کمتر باشد از آن کسانی ‌که رفته‌اند؛ نه، خدای متعال اینها را ذخیره کرده، نگه داشته. خدا کار دارد با اینها؛ بسیاری‌شان این‌جوری‌ هستند. این چهره‌ها باید معرّفی بشوند، باید دنیا این چهره‌ها را بشناسد، عظمت اینها را بفهمد، بداند.

لزوم راه افتاده نهضت ترجمه آثار مکتوب دفاع مقدس

یک نهضتِ ترجمه‌ی آثارِ مکتوبِ خوب باید راه بیفتد؛ نهضت ترجمه‌ی آثار خوب. خوشبختانه آثار خوبِ مکتوب کم نداریم. بنده تا آنجایی که وقت کنم و دستم برسد، دلم میخواهد بخوانم و میخوانم. آثار بسیار خوبی تولید شده و انصافاً جا دارد که ترجمه بشود؛ اینهایی که تا حالا به وجود آمده. یک نهضتِ ترجمه راه بیندازیم؛ نه ترجمه‌ی از بیرون؛ ترجمه‌ی به بیرون، برای ارائه‌ی آنچه هست. بگذارید بدانند در آبادان چه گذشت، در خرّمشهر چه گذشت، در جنگها چه گذشت، در روستاهای ما چه گذشت. بر این شرح حالی که برای این خانم کرمانشاهی(۶) -فرنگیس- نوشته‌اند، من یک حاشیه‌ای آنجا نوشتم؛ در آن حاشیه نوشتم ما واقعاً نمیدانستیم در روستاهای منطقه‌ی جنگی چه حوادثی اتّفاق افتاده.
من بارها این را گفته‌ام؛ این تابلو، تابلوی زیبایی است امّا از دور دیده‌ایم این تابلو را؛ هرچه انسان به این تابلو نزدیک‌تر بشود، ریزه‌کاری‌های این تابلو را ببیند، بیشتر شگفت‌زده میشود. این حوادث نوشته شده، بگذارید مردم دنیا اینها را بدانند. ترجمه‌ی به عربی، ترجمه‌ی به انگلیسی، ترجمه‌ی به فرانسه، ترجمه‌ی به اردو، ترجمه‌ی به زبانهای زنده‌ی دنیا. بگذارید صدها میلیون انسان بفهمند، بدانند که در این منطقه چه گذشته، ما چه میگوییم، ملّت ایران کیست؛ اینها معرّف ملّت ایران است. نهضت ترجمه‌ی کتاب، نهضت صدور فیلم‌های خوب؛ ارشاد مسئولیّت دارد، سازمان فرهنگ و ارتباطات مسئولیّت دارد، صداوسیما مسئولیّت دارد، وزارت خارجه مسئولیّت دارد، و دستگاه‌های گوناگون.

روایت جنگ هشت ساله توسط دشمن در صورت روایت نشدن آن توسط رزمندگان

اگر چنانچه شما امروز به جمع‌آوری و افزودن بر سرمایه‌ی خاطرات جنگ رو نیاورید، دشمن میدان را از شما خواهد گرفت؛ این یک خطر است؛ من دارم به شما میگویم. جنگ را شما روایت کنید که خودتان در جنگ بوده‌اید؛ اگر شما جنگ را روایت نکردید، دشمن شما جنگ را روایت خواهد کرد آن‌طور که دلش میخواهد. از یک ضعفهایی هم استفاده میکنند -البتّه هر حرکت نظامی و غیرنظامی ممکن است ضعفهایی داشته باشد که حتماً دارد؛ از اینها استفاده میکنند- و طبق میل خودشان میسازند. ما باید در این زمینه خیلی احساس وظیفه کنیم، خیلی کار کنیم.

لزوم نشان دادن روح دفاع مقدس یعنی ایمان

در روایت دفاع مقدّس باید روح و عظمت پیام این دفاع خودش را نشان بدهد. این دفاع مقدّس در مجموع، یک روح واحد و یک زبان واحد و یک پیام واحدی دارد؛ این باید منعکس بشود؛ آن پیام و روح، روح ایمان است، روح ایثار است، روح دلدادگی است، روح مجاهدت است، پیام شکست‌ناپذیریِ ملّتی است که نوجوان‌هایش هم مثل جوانها و مثل مردهای میان‌سال و مثل پیرمردها با شوق و ذوق میروند داخل میدان و میجنگند؛ این خیلی مهم است. در همان وقتی‌که جوانهای معمولِ دنیای مادّی، هیجانهای خودشان را به یک شکلهای دیگری فرومی‌نشانند، جوان شانزده هفده ساله‌ی ما میرود در میدان جنگ، این هیجان جوانی را با جهاد در راه خدا اشباع میکند و تأمین میکند؛ اینها خیلی مهم است، اینها خیلی ارزش است.

قرآن و بیرون کشیدن پیام بهجت از جنگ با همه تلخی های آن

جنگ البتّه چیز سختی است، چیز تلخی است؛ بعضی از دوستان هم اینجا اشاره کردند که جنگ تلخ است؛ بله، لکن از همین حادثه‌ی تلخ، پیام بهجت و عظمت و نشاط را قرآن بیرون میکشد. شما ببینید، کشته شدن، از دنیا رفتن از نظر همه‌ی مردم دنیا، یعنی اغلب مردم دنیا، یک فقدان است، یک از دست دادن است امّا قرآن چه میگوید؟ قرآن میگوید: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون؛(آل عمران: 170) از کشته شدن، از مردن، از عبور از این دنیا، از محروم شدن از زندگی، یک پیام نشاط بیرون میکشد، پیام بهجت بیرون میکشد، پیام بشارت بیرون میکشد؛ وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون.

شنیدن پیام شهیدن مانع ایجاد ترس و حزن

عزیزان من، برادران خوب، خواهران خوب! بدانید، امروز هم پیام شهیدان اگر به گوش ما برسد، از ما خوف را و حزن را برطرف خواهد کرد. آنهایی که دچار خوفند، آنهایی که دچار حزنند، این پیام را نمیگیرند، نمی‌شنوند، وَالّا اگر صدای شهیدان را بشنویم، خوف و حزن ما هم محو خواهد شد به برکت صدای شهیدان؛ این حزن و خوفِ ما را از بین خواهد برد و بهجت و شجاعت و اِقدام را برای ما به ارمغان خواهد آورد.

لزوم کار صدبرابری در ادبیات دفاع مقدس

این کار را به‌طور جدّی دنبال کنید؛ هم حوزه‌ی هنری، هم وزارت ارشاد، هم دستگاه‌های گوناگون دیگر. بعضی از دستگاه‌ها را دیدم در شهرهای مختلف [وارد میدان شده‌اند]؛ همین اواخر کتابی خواندم از قزوین، کتابی خواندم از مشهد، کتابی خواندم از شاهین‌شهر از آقای بُلوری. همه -آدمها، جوانها، انگیزه‌دارها، دل‌دارها- همین‌طور در زمینه‌های مختلف، از اطراف این کشور وارد این میدان میتوانند بشوند و شده‌اند؛ این را تبدیل کنید به صد برابر. اینکه میگویم صد برابر، بنده معمولاً اهل مبالغه‌گویی نیستیم؛ به‌معنای واقعی کلمه آنچه امروز دارد انجام میگیرد در زمینه‌ی ادبیّات جنگ،‌ ادبیّات دفاع مقدّس و کارهای هنری‌ای که روی دفاع مقدّس میشود و کارهای ادبیّاتی که روی دفاع مقدّس میشود، باید صد برابر بشود؛ آن‌وقت میتوانیم در این زمینه احساس توفیق بکنیم.

زنده کردن مسائل دفاع مقدس در مسیر احیای معنویت بر خلاف مسیر دشمن در احیای ارزشهای مادی

ان‌شاءالله بتوانیم از این طریق، نقشه‌ی جامع استکبار را به هم بزنیم. نقشه‌ی استکبار از روز اوّل این بود که در این دنیایی که همه‌ی مادّه‌پرستان عالَم، همه‌ی غرق‌شدگان در لجنزار مادّیّت، صهیونیست‌ها و دیگران دست‌به‌دست هم داده بودند و یک دنیای مادّی محض درست کرده بودند که روزبه‌روز از معنویّات دور میشد، سعی داشتند یک نهالی را که از سرزمین معنوی روییده با میوه‌های بشارت‌دهنده‌ی معنویّت بکَنند، این را قلع کنند، ریشه‌کن کنند؛‌ همه‌ی استکبار. روزهای اوّل هم خیال میکردند کار آسانی است؛ صدّام را هم که به جان جمهوری اسلامی انداختند، با همین امید بود. و خب توی دهنشان خورد، سیلی خوردند، عقب‌نشینی کردند؛ [امّا] دارند تلاش میکنند. ما میتوانیم این تلاش را، این نقشه را با همّت خودمان، با توکّل خودمان، با اعتماد خودمان به فضل الهی باطل کنیم؛ تا حالا هم باطل کرده‌ایم، ان‌شاءالله بعد از این هم بکلّی باطل خواهیم کرد این نقشه را. یکی از راه‌هایش همین است که شما این مسائل دفاع مقدّس را زنده کنید.

خاطره روزهای نخست جنگ

خاطره‌ هم چه بگوییم؟ این خاطره‌ی اوّل جنگ را بگوییم. اوّلی که جنگ شد، همان ساعت اوّل، بنده نزدیک فرودگاه بودم. در آن کارخانه سخنرانی داشتم. نشسته بودیم داخل اتاق منتظرِ وقتِ سخنرانی، و منظره‌ی فرودگاه دیده میشد از داخل اتاق -پنجره بود- که دیدم سروصدا است و یک‌وقتی دیدیم بله، هواپیماها آمدند. اوّل نفهمیدیم چیست؛ بعد گفتند که حمله است و خب فرودگاه مهرآباد را زدند. بنده رفتم در آن جلسه‌ای که تشکیل شده بود و کارگرها منتظر بودند که من بروم سخنرانی کنم. یک چند دقیقه‌ای به‌قدرِ چهار پنج دقیقه صحبت کردم و گفتم من کار دارم و باید بروم؛ به ما حمله شده.
آمدم ستاد مشترک، آنجا همه جمع بودند؛ مرحوم شهید رجایی بود و شهید بهشتی بود، آقای بنی‌صدر بود، همه بودند دیگر. ما رفتیم آنجا و مشغول گفتگو شدیم که حالا چه‌کار باید بکنیم، گفتند که -شاید خود بنده پیشنهاد کردم- اوّل باید با مردم حرف بزنیم، [چون] مردم نمیدانند چه خبر شده. هنوز هم از ابعاد قضیّه درست مطّلع نبودیم که چند شهر را زده‌اند؛ [فقط] میدانستیم غیر از تهران، جاهای دیگر را هم زده‌اند. بنده پیشنهاد کردم که ما یک اعلامیّه‌ بدهیم؛ این مال ساعت مثلاً دو و سه‌ی بعدازظهر و قبل از پیام امام (رضوان ‌الله‌ علیه) است. به من گفتند خودت برو بنویس. من رفتم آن طرف و یک چیزی نوشتم و از رادیو آمدند [و آن پیام] با صدای من پخش شد -که البتّه قاعدتاً در آرشیو صداوسیما هست- بالاخره چند روز ما اینجا بودیم؛ چهار پنج روز، پنج شش روز -همان حول‌و‌حوش- بودیم. بنده غالباً خانه هم نمیرفتم؛ حالا گاهی یک ساعتی، دو ساعتی میرفتم منزل [امّا] غالباً شب و روز آنجا بودیم.
از دزفول و از اهواز و مانند اینها مرتّب تلفن میزدند به همان مرکز و اظهار میکردند که کمبود دارند؛ کمبود نیرو، کمبود مهمّات، کمبود امکانات. بحث نیرو که شد، بنده به ذهنم رسید که من یک کار میتوانم بکنم و آن اینکه بروم دزفول، آنجا بنشینم و اطّلاعیّه بدهم و پخش کنم اینجا و آنجا و درخواست کنم که جوانها بیایند؛ یک چیزِ این‌جوری به ذهن من رسید. خب، لازم بود از امام اجازه بگیریم؛ بدون اجازه‌ی ایشان که نمیشد من بروم؛ رفتم جماران. احتمال میدادم که امام مخالفت کنند، [چون] گاهی اوقات با بعضی از اقدامات این‌جوریِ ما -مسافرتها و مانند اینها- امام با تردید برخورد میکردند. به مرحوم حاج ‌احمدآقا گفتم من میخواهم بروم به امام این را بگویم و درخواست کنم که اجازه بدهند من بروم جبهه -بروم دزفول- و شما کمک کن که امام به من اجازه بدهد. حاج ‌احمدآقا هم قبول کرد، گفت باشد. آمدیم داخل اتاق. داخل اتاق دیدم چند نفر هستند، مرحوم چمران هم نشسته بود. من به امام گفتم به نظر من رسیده که اگر بروم منطقه‌ی جنگی، وجودم مؤثّرتر است تا که اینجا بمانم؛ شما اجازه بدهید من بروم. امام بدون تأمّل گفتند: بله، بله، شما بروید! یعنی برخلاف آنچه ما خیال میکردیم امام میگویند نه، بدون هیچ ملاحظه گفتند بله، بله، شما بروید. وقتی‌که به من گفتند شما بروید -که من خیلی خوشحال شدم- مرحوم چمران گفت: آقا! پس اجازه بدهید من هم بروم. گفتند: شما هم بروید. بعد من دیگر رو کردم به مرحوم چمران، گفتم پا شو دیگر، معطّل چه هستی؟ بلند شویم برویم. آمدیم بیرون، قبل از ظهر بود. قصد من این بود که همان‌وقت حرکت کنیم، ایشان گفت که نه، صبر کنیم تا عصر. چون من تنها بودم، [یعنی] من با کسی نمیخواستم بروم، تنها میخواستم بروم، ایشان یک عِدّه و عُدّه‌ای داشت -که بعد که رفتیم، [دیدیم] حدود شصت هفتاد نفر، ایشان افرادی را داشت- که آماده بودند و با ایشان تمرین کرده بودند، کار کرده بودند و ایشان میخواست با خودش بیاورد اینها را و اینها را باید جمع میکرد. به من گفت شما تا عصر صبر کن، و به جای دزفول هم میرویم اهواز، اهواز بهتر از دزفول است؛ گفتم باشد. خب ایشان از ما واردتر بود، بلدتر بود، من قبول کردم. آمدم منزل و با خانواده خداحافظی کردم. شش هفت نفر محافظ هم ما داشتیم؛ به محافظین گفتم که شماها مرخصید، من دارم میروم میدان جنگ، شما دُور من هستید که من کشته نشوم، من دارم میروم طرف میدان جنگ، [آنجا] دیگر محافظ معنی ندارد! این طفلکها گریه‌شان گرفت که نمیشود و از این حرفها. گفتم نه، من شماها را نمیبرم. گفتند خیلی خب، پس به‌عنوان محافظ نه، امّا به‌عنوان همراه، ما هم بیاییم؛ ما هم میخواهیم برویم جبهه، ما را این‌جوری ببرید؛ گفتیم باشد، که با من به آن منطقه‌ای که رفتیم آمدند؛ تا آخر دیگر با ما بودند.
عصر راه افتادیم با مرحوم چمران، سوار یک سی۱۳۰ شدیم و آمدیم طرف اهواز. اهواز تاریک محض بود! حالا من دیدم بعضی‌ها که درباره‌ی منطقه‌ی جنگی رمان نوشته‌اند و مطلب نوشته‌اند -بنده خب منطقه‌ی جنگی را، یعنی اهواز را در همان روزهای اوّل جنگ از نزدیک دیده‌ام و مدّتی هم آنجا بوده‌ایم- بکلّی آنچه نوشته‌اند، خلاف واقع است. یعنی این رمان‌نویس‌های محترم غیرانقلابی که خواسته‌اند راجع به جنگ مثلاً یک گزارشی تهیّه کنند و یک چیزی بنویسند، آنچه از اهواز نوشته‌اند، خلاف واقع است؛ و از بعضی جاهای دیگر هم همین‌جور؛ یکی‌شان هم از تهران نوشته، آن هم خلاف واقع است، یعنی نخواسته‌اند درست منعکس کنند. باید نویسنده‌های خودمان، رمان‌نویس‌های خودمان بیایند به میدان، این چیزها را بنویسند. ما که ننویسیم، دیگران جور دیگر مینویسند.
غرض، اهواز تاریک بود؛ در تاریکی رفتیم به پادگان لشکر ۹۲ و آنجا بودیم و بعد هم رفتیم استانداری و دیگر [آنجا] بودیم. همان شب اوّلی که رسیدیم، مرحوم چمران، آن جماعتِ خودش را جمع کرد و گفت میرویم عملیّات؛ گفتیم چه عملیّاتی؟ گفت میرویم شکار تانک. بنده هم یک کلاشینکف داشتم، مال خودم بود -کلاشینکف شخصی داشتم که همراهم بود- گفتم من هم بیایم؟ گفت بله، چه عیب دارد، شما هم بیایید. من هم عمامه و عبا و قبا را گذاشتم کنار و یک دست لباس سربازی گَله‌گشادِ منحوس به ما دادند پوشیدیم و شبانه با اینها رفتیم؛ درحالی‌که بنده نه تمرین نظامی دیده بودم و نه سلاح مناسب داشتم، یعنی برای شکار تانک کسی با کلاشینکف نمیرفت. البتّه آنها هم آرپی‌جی و مانند اینها نداشتند؛ آنها هم همین‌طور با همین سلاح و مانند اینها [بودند]. رفتیم و شکار تانک هم نکردیم و برگشتیم! (خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار)