مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۲۵ مطلب با موضوع «هشت رذیله :: سپاسگزاری» ثبت شده است

هشت رذیله 8 / ناسپاسی 5 / والدین 4

| دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۷ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بخش پایانی بحث والدین را خدمت شما خوبان تقدیم می کنم.
چند نکته را که فکر کنم مهم هستند در برخورد با والدین خدمت شما عرض می کنم:
1. اهمیت والدین در عنوان آنهاست نه در شخصیتشان: ممکن است والدین دارای شخصیتی منفی و حتی غیر مسلمان باشند ولی عنوان آنها همیشه مقدس است. بخاطر همین عنوان است که گفته شده است: دعای پدر در حق فرزند مانند دعای پیامبر در حق امتش هست.
بنابرین نباید وقتی شخصیت منفی را از والدین خود شاهد هستیم این، ما را در احسان به آنها سست کند!
2. احسان به والدین به معنای انجام کاری زیبا و مناسب در راستای خوشحال نمودن والدین است. این کار بسته به شرائط و روحیات والدین متفاوت است. همیشه یک کار نمی تواند احسان باشد. شاید کاری در شرائطی احسان و در شرائطی دیگر اسائه و بدی کردن باشد.
اگر بدنبال احسان به والدین خود باشیم یقینا خداوند راه های آن را به ما نشان خواهد داد. او کمک خواهد نمود تا بتوانیم به تجارب مفیدی در این باره برسیم. همچنین یاری خواهد نمود تا والدینی را که از ما رنجیده اند و یا شخصیتا کمتر در مقابل احسان فرزندان، از خود انعطاف و مهربانی نشان می دهند، منعطف شوند و دست از کج خلقی بر دارند.
3. تلاش کنید تا هیچ یک از والدین شما نتوانند شما را در قضاوت بر علیه یکدیگر به یاری بخوانند. اختلاف والدین، برای فرزندان فتنه است. در فتنه باید بچه شتر نری بود که بخاطر بچه بودن پشتی برای سواری ندارد و بخاطر نر بودن پستانی هم برای نوشیدن ندارد (اولین حکمت نهج البلاغه).
4. در امر به معروف و نهی از منکر نمودن والدین، بسیار مراقب باشید که اولا مطمئن شوید که حتما لازم باشد که امر به معروف و نهی از منکر بکنید و ثانیا حفظ ادب را در این کار تمام و کمال رعایت کنید.
5. ناراحتی والدین در زندگی ما تأثیر می گذارد. حال اگر والدین در این نارحتی صاحب حق باشد، این تأثیر هم مادی است و هم معنوی:  اگر حق با آنها نباشد، تأثیر محدود در بعد مادی زندگی خواهد بود. والدین مثل باد هستند. باد اگر به نرمی بوزد زندگی را آباد می کند و اگر تند بوزد، آنچه را که آباد نموده است خراب می سازد.
6. هنگام بروز مشکلات زندگی حتما از والدین خود بخصوص پدر خود بخواهید تا برایتان دعا کند و اگر آنها در قید حیات نیستند، کنار قبر آنها رفته و دو رکعت نماز هدیه اشان کنید و از آنها بخواهید که از خداوند حل مشکلاتتان را بخواهند. این کار ارزشی همسنگ با رفتن به زیارت ائمه معصومین علیهم السلام را دارد.
7. در برخورد با والدین کاملا مؤدب باشید:
أ) جلوی آنها پایتان را دراز نکندی.
ب) اگر گوششان سنگین است دهانتان را به گوششان نزدیک کنید بجای آن که صدایشان را بلند نمایید.
ج) جلوتر از آنها وارد جایی نشده و یا خارج از جایی نشوید.
د) به آنها با «تو» خطاب نکنید.
ه) نگاهتان به آنها دریده و با خشم نباشد. بلکه توصیه شده است که با چشمان نیم باز که نشان علاقه زیاد شما به آنهاست باشد.
و) تا می توانید با نظراتی که می دهند مخالفت نکنید مگر این که مطمئن باشید هیچ کدورت و ناراحتی بوجود نمی آید.
ز) دست پدر و پیشانی مادرتان را ببوسید.
ح) پشت سر از آنها دفاع کنید و نگذارید کسی بد آنها را نزد شما بگوید.
ط) ...
8. در مرگ پدرِ خود تا می توانید بی تابی کنید حتی اگر قسمتی از آن نمایشی باشد. با خوب بودن، روح آنها را شاد نمایید که خداوند با یک ذکر بسم الله الرحمن الرحیم که فرزند گفته است و یا درست نمودن چاله ای که در مسیر خانه بوده است، عذابی را از پدری برداشته است.
9. در همه حالات عبادی خصوصا وقتی حال خوشی دارید بیاد والدین خود باشید و برایشان دعا کنید چه زنده باشند و یا وفات یافته باشند. بخصوص همیشه باید والدینی که از دنیا رفته اند و دستشان از هر ثوابی کوتاه است باشید.
10. آنچه برای والدین گفتیم برای پدر بزرگ و مادر بزرگ نیز صدق می کند.
نکته آخر این که خانمهایی ازدواج کرده اند توجه داشته باشند که احترام به والدین با همه اهمیتی که دارد اگر در تزاحم با خواست شوهر باشد باید خواست شوهر را مقدم داشت مگر این که بتوان او را راضی نمود. حتی اگر والدین به این خاطر از دست شما رنجیده شوند. بدانید که بدست آوردن رضایت خداوند مقدم بر جلب رضایت والدین است.

هشت رذیله 7 / ناسپاسی 4 / والدین 3

| يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۱ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


بحث را با پاسخ به سؤال سومی که در رابطه والدین مطرح است آغاز می کنیم.

کسانی که دنبال عذر تراشی برای نداشتن روحیه سپاسگذاری از والدین هستند سومین عذر خود را این گونه به صورت سؤال و شبهه مطرح می کنند که:

مگر فرزند بیچاره با این همه گرفتاریهایی که خودش دارد چقدر باید در خدمت والدنیش باشد که به او بگویند حق آنها را اداء نموده است؟ ما هر چه توانسته ایم خدمت به والدین خود نموده ایم، باید به زندگی خودمان هم برسیم. بهتر است والدین بجای اینهمه توقع از فرزندانشان کمی هم آنها را درک کنند و اینقدر کارهایی را که در حق فرزندشان کرده اند به رخ آنها نکشند!

در پاسخ به این سؤال و یا شبهه و یا شاید کمی درددل، عرض کنم:

روحیه سپاسگذاری لوزما نیازمند وقت گذاشتن و از کار خود و خانواده خود باز ماندن نیست. روحیه سپاسگزاری به یک تماس تلفنی است. به یک سر زدن مختصر است. و قبل از اینها به باوری است در درون. باور این حقیقت که انسان عاجز است از این که بتواند تشکر بایسته ای داشته باشد از کسی که لطف را آغاز نموده است. زیرا تشکر از آغاز کننده لطف پاسخ به لطف اوست نه آغاز لطف به او. 

همین احساس عجز و ناتوانی کافی است که انسان را در مقابل والدینش اهل کرنش کند. کارهایی که برای انها انجام داده است را ناچیز انگارد. خدای نکرده منتی سر آنها نگذار. منت نگذاشتن و داشتن روحیه سپاسگذاری که وقت نمی برد. 

نکته دیگر این که: رسیدگی به خانواده هیچ تعارضی با رسیدگی به والدین ندارد. زیرا:

اولا: قسمتی از رسیدگی به خانواده تربیت فرزندان است. و بخش عمده تربیت، تربیت آنها نسبت به احسان به والدین است. اگر ما بتوانیم فرزندان خود را اهل احسان به والدین بار بیاوریم قسمت زیادی از زحمت آنها کم خواهد شد. و اگر این اتفاق بیافتاد زمانی زیادی را به دست می آوریم. زیرا بسیاری از وقت ما بخاطر زحمتهایی که فرزندان ما برای بوجود می آورند هدر می رود.

چگونه می توان فرزندان را اهل احسان به والدین بار آورد؟ آیا جز با عمل؟ آنها عمل ما را می بینند. آنها مراقبند ببینند ما با والدین خود چگونه رفتار می کنیم. هر طور که با والدین خود رفتار کنیم، فرزندان ما نیز با ما همانطور رفتار خواهند نمود.

ثانیا: مصداق کاملتر احسان به والدین این است که آنها را محظوظ کنیم با دیدن و بودن با نوه هایشان. نوه ها نیز پدر بزرگ و مادر بزرگ خود را بطور طبیعی دوست دارند. شاید بیشتر از والدنیشان آنها را دوست داشته باشند. چون آنها سختگیری های والدینشان را ندارند.

وقتی پارک و یا مسافرت می رویم، والدین خود را با خود همراه کنیم. جمعه ها را اختصاص به رفتن به منزل والدین بدهیم. آیا این امور وقت جدایی از رسیدگی به خانواده می برد؟

ثالثا: با احسان به والدین آنها در حق ما دعا می کنند و ثمره این دعا این است که وقت ما برکت پیدا می کند. حوادث زیادی در زندگی بجود می آید که وقت را تلف می کند و آن را بیجهت هدر می دهد. وقتی، زمان برکت می کند، یعنی این حوادث زمان بَر و وقت بُر کمتر پیش می اید. لذا رسیدگی بیشتر به والدین نه تنها وقت را نمی برد و کم نمی کند که آن را می آورد و بیشتر می کند.

بَرَّ أُمَّکَ ثُمَّ أَبَاکَ

حَقَّ الْوَالِدَیْنِ مُشْتَقٌّ مِنْ حَقِّ اللَّهِ

النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَیْنِ عِبَادَةٌ

بِرُّ الْوَالِدَیْنِ یَزِیدَ فِی الْأَجَلِ.

لَاتَعْصُوا الْوَالِدَیْن‏

أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ ‏

أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ

بِرُّ الوَالِدَین یُهَوِّنُ الحِسَابَ

بِرَّ الْوَالِدَیْنِ وِقَایَةً عَنِ السَّخَط

إِیَّاکُمْ وَ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ

بِرُّ الْوَالِدَیْنِ مِنْ کَرَمِ الطَّبِیعَة

أَفْضَلَ الْخَیْرِ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ

بِرُّ الْوَالِدَیْنِ أَکْبَرُ فَرِیضَةٍ

بِرُّ الوَالِدَینِ سَلَفٌ


هشت رذیله 6 / ناسپاسی 3 / والدین 2

| شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۰ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


دیشب نت ما قطع بود و نشد خدمت برسم. میخواستم دیشب حلول ماه ذی الحجه را تبریک بگویم، توفیق نشد امشب این تبریک را خدمت شما عرض می کنم.

دوستی نوشته بود بعضی اصلا از آمدنشان به دنیا ناراضی هستند در نتیجه از والدین خود هم بابت زحماتی که کشیده اند سپاسگزاری نخواهند کرد. انگاری آنها را باعث بوجود آمدنشان می دانند. پس باید از آنها بدشان هم بیاید چه رسد به این که شاکرشان باشند!

خب بله، اینجور آدمها هم هستند. ولی این عدم رضایت مقطعی است زیرا غیر طبیعی و تحت تأثیر عواملی خاص است. این عوامل عمر طولانی ندارند.

شکستها اولین احساسی را که در فرد بوجود می آوردند، احساس پوچی است. و این احساس فرد را یک راست می برد به سرچشمه وجود. ولی شکستها، اثر مخرب احساسی اشان زودگذر است. به همین خاطر است که بیشتر، جوانها، قصد خودکشی می کنند زیرا هیجانات احساسی در آنها توفنده است. هر چه سن آدمها بیشتر می شود، از شدت طوفان احساسات کاسته شده و آن را تبدیل به نسیم می کند. کاری از نسیم بر نمی آید جز این که خودش را به اطلاع صاحبش برساند همین!

خب برویم سر بحثمان.

سه سؤال مطرح شد که پاسخ به آنها، سبب خواهد شد انسان عذری برای سپاسگذار نبودن نسبت به والدینش نداشته باشد. به سؤال اول پاسخ داده شد. اما پاسخ به سؤال دوم:

سؤال دوم این بود که: والدین هر کار برای ما کردند مگر غیر از این بوده است که وظیفه اشان بوده است؟

پاسخ این است که مادر نه وظیفه بدنیا آوردن ما را داشته است و نه وقتی بدنیا آمدیم وظیفه ای برای شیردهی ما و رسیدگی به بقیه امور ما بر عهده اش بوده است.

مادر لطف کرده است که رضایت داده که بچه دار بشود و بعد هم دیگر لطفها را به ما نموده است.

مادران می توانند بعد از بدنیا آوردن فرزند، از شوهران خود برای رسیدگی به امور او طلب مزد کنند. پدر هم اگر نتواند با همسرش به توافق برسد چاره ای نخواهد نداشت جز این که برای فرزند خود دایه بگیرد.

ولی کدام مادر است که این چنین کاری را بکند؟ مادران نه تنها لطف خود را از فرزندشان دریغ نمی کنند که یک لبخند کودک خود را مزدی بزرگ برای زحمات خود می دانند.

اما پدر! او موظف بوده است که حداقل امکانات زندگی را برای فرزندان خود آماده سازد تا وقتی که به بلوغ برسند و بتوانند خودشان هزینه های زندگی اشان را بدست بیاورند. ولی آیا پدران تنها به حداقلها اکتفا می کنند؟ آیا آنها فرزندان بالغ شده خود را از خانه بیرون می کنند؟

نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد این است مگر نباید از کسی بخاطر وظائفی که انجام داده است تشکر نمود؟ مهم این است که بدانیم چه کسی این وظیفه را بر عهده آنها گذاشته است؟ ما یا خداوند؟ گاهی می شود شما کارگری را اجیر می کنید و او وظیفه دارد در قبال پولی که از شما می گیرد کار کند و بعد هم پولش را می دهید و کسی هم از شما توقع سپاسگذاری ندارد. قرار داد دو طرفه ای است که انجام گرفته است و تمام.

آیا ما با پدران خود قرار دادی بسته ایم؟ به آنها امتیازاتی داده ایم که حال انتظار داریم آنها به وظائف خود در قبال ما عمل کنند و اگر این چنین نمودند توقع هیچ سپاسی را از ما نداشته باشند؟ آنها قراری را با خداوند بسته اند. قرار بسته اند که اگر کارشان را درست انجام دهند خداوند به آنها بهترین مزد را می دهد، این چه ربطی به ما دارد؟ آنها در مقابل ما وظیفه ای ندارند، وظیفه اشان در مقابل خداوند است. آنچه از خیر که از آنها به ما می رسد، همه اش لطف است. منتها لطفی است که خداوند آنها را موظف نموده است که حتما نسبت به ما انجام بدهند. در واقع خداوند به ما لطف نموده است ولی پدران واسطه لطف بودند. از وسائط الطاف الهی باید تشکر نمود تا این الطاف همچنان بمانند. به همین خاطر است که

تشکر ما از پدران سبب می شود آنها در انجام وظائف خود بهتر عمل کنند. این بهترین مصداق تعاونوا علی البر و التقوی است.

فرض کنید مثال پدران، مثال همان کارگری است که طبق قرار داد باید کاری را انجام می داده است و مزدش را دریافت کند همین! آیا اگر کارگری کارش را با دقت و ظرافت انجام داد نباید از او تشکر نمود؟ او می توانست به حداقلی اکتفاء کند ولی او این کار را نکرد آیا جای تشکر ندارد؟

خلاصه بحث این که مادران هیچ وظیفه ای نسبت به فرزندان خود ندارند و هر چه وظیفه برای زن تعریف شده در قبال شوهر اوست. پدر نیز از طرف  خداوند موظف به رسیدگی به وضعیت زندگی فرزند خود در حداقل رفع نیازهای مادی و معنوی شده است. آن هم تا هنگام بلوغ.

والدین واسطه های فیض هستند و از نعمتهای بزرگ خداوندند، نعمتهای خداوند را همیشه در یاد داشته باشیم:


اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ

اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ

اذْکُرْ نِعْمَتی‏ عَلَیْکَ

تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ

 




هشت رذیله 5 / ناسپاسی 2 / والدین 1

| چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۵ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


اولین گام برای تقویت روحیه سپاسگزاری، بهینه نمودن رابطه خود با والدین است.

خداوند از طریق والدین نعمت خلقت را که اساس همه نعمتهاست به ما داده است. لذا والدین جایگاهی رفیع در قلب و فطرت ما انسانها دارند.

شاید کسی باشد که معتقد باشد هیچ کس در زندگی به او لطفی نکرده است ولی نمی تواند منکر لطف والدینش بخصوص مادرش باشد.

البته لازم نیست مادر او را بزرگ کرده باشد. ممکن است فردی باشد که در محل های بازپروری بزرگ شده باشد ولی نمی تواند منکر شود که مادرش او را به دنیا آورده است. مادر می توانست در ابتدای خلقت جنینی، او را سقط کند. ولی او صبر و تحمل نمود و او را بدنیا آورد. هر چند بعد دیگر نتوانست ادامه دهد و او را رها نمود و او سر از مراکز بازپروی در آورد. این توضیح را دادم تا بگویم هیچ انسانی نیست که مادری نداشته باشد که از او تشکر کند.

همیشه سه پرسش و شبهه سد راه ستایشگری انسان در مقابل والدین می شود:

مگر والدین برای ما چه کرده اند؟

هر چه والدین برای ما انجام داده اند وظیفه اشان بوده است؟

جبران زحمات آنها چه حدی دارد؟ مگر غیر از این است که تکلیفی فوق طاقت بر دوش انسانها نیست؟ ما هر کار که توانستیم برای والدین خود انجام داده ایم! آیا باز هم آنها بر گردن ما حق و دَینی دارند؟

پاسخ به سؤال اول:
همانطور که گفتیم والدین واسطه خلقت هستند.
بیشتر زنان و مردان بخاطر آوردن فرزند ازدواج می کنند و یا بخاطر فرزند به زندگی مشترک با همسرشان ادامه می دهند. رنجهای زندگی مشترک خصوصا اگر  با کشمکشها همراه باشد قسمت عمده ای از زحمتهای فراموش شده والدین برای فرزندشان است.
رنج بارداری و بعد وضع حمل و بعد دروان شیردهی و بعد تحمل شیطنهای بزرگ شدن و بعد مدرسه و رسیدگی به امور درسی فرزند و بعد تحمل تنشهای بلوغ و بعد موضوعات شغل و ازدواج او و حتی راه انداختن فرزندان برای این که مادر بودن و یا پدر بودن را بیاموزند، هر کدام سر فصلی بزرگ برای بهانه سپاسگذار بودن در آستان مادران است.
و نیز تلاش مادر برای مدیریت درست هزنیه های زندگی خصوصا اگر او هم مجبور باشد بیرون از منزل کار اقتصادی کند، زحمتی مزید و رنجی افزون است که جایگاه رفیع او را بیشتر اوج می دهد.
و اما پدر، جدای از مشارکتش در قسمتی از مواردی که برای مادر گفته شد، رنج کسب مال حلال، زنجی نیست که بشود براحتی آن را فراموش کرد و بحساب نیاورد.
شاید برای درک مادر یودن باید مادر شد و برای فهم پدر بودن باید پدر گشت. و البته موجب تأسف است که بسیاری وقتی مادر هم می شوند و پدر هم می گردند باز سپاسگزار شایسته ای برای والدین خود نیستند هر چند این توقع را از فرزندان خود دارند!!

بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (بقره: 83)

بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (نساء: 36)

بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (انعام: 151)

بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (إسراء: 23)

بِوالِدَیْهِ إِحْساناً (احقاف: 15



هشت رذیله 4 / ناسپاسی 1

| دوشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


سپاسگزاری اصل اول برای انسان بودن است. البته همه اصل نیست زیرا حیوانات نیز روحیه سپاسگزاری دارند. این اصل همراه با دیگر اصولی که در تقابل به رذائل هشتگانه است سبب می شود انسان متفاوت از دیگر حیوانات شود و به حداقلهای انسانیت برسد.

انسان اگر دارای لئامت شخصیتی نباشد، به راحتی نمک گیر می شود و وقتی نمک گیر شد تنها به خوبیهای انسانی که به او لطف کرده می اندیشد و نسبت به بدیهای او تغافل می کند. با تحقق این خصلت، تغافل از بدیها و در نظر داشتن مدام خوبیها، فرهنگ در جامعه می شود و در نتیجه فضایی امن برای حفظ شخصیت و زمینه ای بسیار مناسب برای رشد و تعالی بوجود خواهد آمد.

میزان نمک گیر شدن انسانها بسته به میزان انسانیت آنهاست زیرا فرمود:

الإنسان عبد الإحسان.

این که قرآن در آیات مختلف اکثر انسانها را ناسپاس می داند توضیح این آیه است: «اولئک کالانعام» و چون انعام و چهارپایات روحیه سپاسگذاری دارند در ادامه می فرماید: «بل هم اضل»

انسان اهل انس  و نسیان است. انس و نسیان دو روی یک سکه است. توضیح دهنده دو بُعد مثبت و منفی انسان است:

بُعدی که انس می گیرد و نمک گیر می شود و لطفهای دیگران را فراموش نمی کند و بُعدی که فراموش می کند و ناسپاس می گردد.

توجه به خود و خود پرستی و خودستایی و خود دوستی و حب ذات و ... سبب نسیان است. عجز و فقر و نیاز مدام و ... سبب انس است.

ناسپاسی و کفران بازتاب بُعد غفلت انسان از حقیقت فقر اوست.

«یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله» ندایی است که انسان ذاکر - نه غافل - همیشه به آن توجه دارد. خداوند این فقر را توسط اسباب و عللی که در جهان هستی انها را سازماندهی نموده است برطرف می کند.

انسان بخاطر نادانیش همیش برای خودش لیاقتی را در نظر می گیرد او معتقد است: «لطفهایی که من شده است بخاطر لیاقتی بوده است که در من وجود داشته است. در نتیجه لطفی نبوده بلکه مزد بوده است» و حال آن که انسان فقیر محض است و لیاقت برای کسی که ذاتا فقیر است معنی ندارد.
بنابرین هر چه به انسان داده می شود:
اولا خداوند داده است.
ثانیا توسط اسباب مادی به او داده شده است.
ثالثا هیچ لیاقتی زمینه این عطاها نبوده است.
فهم این سه مطلب، و تذکر مدام آنها انسانها را نسبت به خداوند خاضع و نسبت به مخلوقین متواضع می کند.

شکایت قرآن از ناسپاسی انسانها:

قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ

لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ

أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ

قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ

أَ فَلا یَشْکُرُونَ

أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ

فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ

و در آخر:

قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ مرگ بر انسان باد که چقدر ناسپاس است!!