مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۷۹ مطلب با موضوع «هشت رذیله :: لجاجت :: توبه از لجاجت :: شرح دعای استغفار» ثبت شده است

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 61

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَلَّسْتُ بِهِ مِنِّی مَا أَظْهَرْتَهُ أَوْ کَشَفْتُ عَنِّی بِهِ مَا سَتَرْتَهُ أَوْ قَبَّحْتُ بِهِ مِنِّی مَا زَیَّنْتَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با آن، آنچه را ظاهر کرده بودی وارونه جلوه دادم، یا با آن، آنچه را ازمن پوشانده بودی بر ملا کردم، یا با آن آنچه را زینت داده بودی زشت شمردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

دلَّست (دلس) به معنای پنهان نمود عیب کالا هنگام فروش است!

شرح:

خداوند طبق هدایتی که بندگانش را می کند عیوب کارها و صفات زشت را برای آنها آشکار می سازد و کارهای زشت بندگانش را برای حفظ آبرویشان می پوشاند و از طرفی زیبایی کارهای خوب و صفات نیکو را برایشان تبیین می کند!

انسان با گناهانی که انجام می دهد سبب می شود تا چشمش بر عیب کارهای زشت بسته شود. قدر آبروی خود را نداند و خود موجب رسواییش شود و از این امر هم باکی نداشته باشد و در این بین کارهای نیک و صفات متعالی زیبایی خاصی برایش نداشته باشد!

گناه مانع جلوه هدایتی خداوند می شود. در شب نه گل جلوه دارد و نه لجن زشتی! گناه موجب روی گردانی انسان از خورشید می شود همانطور که زمین پشت به خورشید می کند و تاریکی را بدنبال می آورد! و الا خورشید همیشه در حال تابش است و اسماء نیکوی الهی نیز در حال درخشش!

بر ملا شدن عیبِ زشتیها و آبرو دادن به انسان و جلوه دادن خوبیها همه ی نقش دین در دور نمودن انسان از پلشتی ها و روی آوری آنها به زیباییهاست!

ابلاغ قانون حد بر گناهان مثل حد زنا و سرقت و تحریم گناهانی که آبرو انسانها را به مخاطره می اندازد مثل غیبت و تهمت و نمّامی و تجسس و سوء ظن و تشویق به انجام کارهای نیک و سفارش در بزرگداشت اهل طاعت سه کار عمده خداوند در هدایت انسانهاست!

این سه کار، سه اصل شاخص در امر تربیت است! هیچ مربی نمی تواند کار تربیتی خود را بر غیر از این سه اصل پایه بگذرد و در کار تربیتی خود موفق باشد!

انسانهای اهل طاعت حتی برای آبروی خود نزد فرشتگان نیز حساب باز می کنند و در هراسند نکند آبرویشان نزد آنها برود! چه رسد به ریختن آبرویشان نزد مردمان!

جامعه ای که افرادش آبرودار باشند در مقابل توهین کفار بشدت حساسیت نشان می دهد ولی وقتی افراد جامعه گنهکار شوند، به راحتی سطله کفار را می پذیرند و زشتی های آنها را بدرستی نمی بینند و حتی به زشتی های آنها علاقمند می گردند!

 

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 60

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُبْغِضُنِی إِلَى عِبَادِکَ وَ یَنْفِرُ عَنِّی أَوْلِیَاءَکَ أَوْ یُوحِشُ مِنِّی أَهْلَ طَاعَتِکَ لِوَحْشَةِ الْمَعَاصِی وَ رُکُوبِ الْحُوبِ وَ کَآبَةِ الذُّنُوبِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا نزد بندگانت مبغوض میدارد و اولیایت را از من متنفّر میسازد، یا اهل طاعتت را به جهت وحشت از معاصی و ارتکاب و اندوه جرائم، از من به وحشت می اندازد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

رکوب (رکب) به معنای استقرار چیزی بر چیزی است مثل سوار بر چهارپایی شدن و یا اجزاء مجموعه ای در کنار یکدیگر استقرار و ثبات پیدا کردن و نیز انجام دادن یک عملی (و ارتکاب آن) به نحوی که بر آن کار مسلط و مستقر شود.

الحوب (حوب) به معنای تضییق شدید عقوق افراد تحت تکفّل و تحت حمایت هست لذا قوی ترین مصادیق گناه است و بر همین اساس به گناهان بزرگ حوب گفته می شود!

کآبة (کأب) به معنای بدحالی و شکستن از اندوه زیاد است!

شرح:

یکی از آثار مخرب دعا انزوای عاطفی از مردمان بخصوص از خوبان و دوستان خداوند است!

مردم هرچند خود اهل گناه هستند ولی نمی توانند با گناهکار دوست شوند و به آنها اعتماد نمایند تنها علتی که خود را تحمل می کنند حب نفس و علاقه به خود است.

هر انسانِ چشم ناپاکی برای ازدواج بدنبال همسری پاک می گردد و هیچگاه اساس زندگی خود را بر فرد هرزه ای بنا نمی گذارد مگر این که مطمئن شود او از گناه خویش توبه نموده است!

هر انسان خائنی بدنبال انسانی امین برای اعتماد به او می گردد! هیچ گاه به امثال خود اعتماد نمی کند!

هر انسان خشن و نامهربانی مدام سر جنگ دارد با انسانهایی همچون خود و دوست دارد با او مهربان برخورد شود!

و در این بین اولیاء خداوند بخصوص دارای این ویژگی هستند زیرا آنها از معصیت وحشت می کنند.

آنچه نافرمانی خداوند است آنها را بوحشت می اندازد (لِوَحْشَةِ الْمَعَاصِی) و هراس دارند از این که با دوستی با شخص گنهکار حقی را ضایع نموده و به کسی ستمی کرده باشند (رُکُوبِ الْحُوبِ) و نیر وحشت دارند از این که دچار اندوه بی پایان گنهکاران شوند و از طریق دوستی با آنها گرفتار تبعات گناهان آنها گردند (کَآبَةِ الذُّنُوبِ).

روح بسیار لطیف تر از جسم است و لذا برای نگهداری حیات و طراوت آن باید سخت کوشید و هراس داشت!

احساس بیگانگی و غریبی و عدم سنخیت و اشتراک با گنهکاران مهم ترین گام برای مراقبت از روح و مراقبت از خود است!

وقتی انسان در رفت و آمد با گنهکاران این احساس ها را ندارد، معلوم است که خود او نیز خواهان همان گناهان است منتها موقعیت سنی و یا اجتماعی و یا عوامل دیگر مانع از بروز کامل این خواسته و یا انجام آن است!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 59

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَکُونُ فِی اجْتِرَاحِهِ قَطْعُ الرِّزْقِ وَ رَدُّ الدُّعَاءِ وَ تَوَاتُرُ الْبَلَاءِ وَ وُرُودُ الْهُمُومِ وَ تَضَاعُفُ الْغُمُومِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در ارتکاب آن قطع روزی، و رد شدن دعا و پی درپی آمدن بلا و روی آوردن ناراحتی ها، و مضاعف شدن غم هاست؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

اجتراحه (جرح) به معنای تأثیر یا ایجاد برش در طرفی بر خلاف آنچه طبع آن را اقتضاء می کند است. و نیز به معنای کسب و بدست آوردن هر آن چیزی است که با خروج از حد اعتدال حاصل می شود!

تواتر (وتر) به معنای پی هم بودن چیزی است به صورت فرد فرد!

الهموم (همم) به معنای تصمیم بر انجام کار و شروع در مقدمات آن است! ولی در صورتی به معنای حزن و اندوه است که فرد بداند این مقدمات او را به نتیچه نرساند.

الغموم (غمم) به معنای پوشش است در مقابل نور یا امثال آن مثل وسعت و صحت و سرور و زیبایی. «غمام» به معنی ابر نیز از همین ماده و معنی است!

شرح:

در بند فوق از گرفتاریهای دنیوی گناه سخن رفته است!

رزق هر انسانی مشخص شده است و زمانی فردی گناهی انجام می دهد این گناه رزق او را کاهش می دهد. و در عوض بعضی کارهای نیکو رزق را افزایش می دهند.

وقتی مرتبه ای از رزق قطع می شود فرد رو به دعا می آورد. ولی چون همچنان مشغول گناه خویش است و قصد برگشت و توبه هم ندارد دعایش بر می گردد و مستجاب نمی شود.

فرد گهنگاری که دچار مشکلات ضیق معیشت شده است وقتی از دعا بهره ای نبرد و دستان خویش را کوتاه از آسمان ببیند ناامیدی از بهود وضعیت بدی که دچارش شده است موجب سرازیر شدن انواع بلاها بسوی او می شود! بلاهایی که می توانست با کمک امید و مدیریت درست زندگی، از آمدنش جلوگیری نمود.

ورود پیآپی بلاها و مشکلات سبب می شود تلاشهای گنهکار برای کنترل مشکلات ناکام بماند و همین مسئله اندوه پیوسته او را بدنبال خواهد داشت!

اشتباه اصلی فرد گنهکار این است که برای ترک گناهی که می کند و پشیمانی از گناهانی که تا فرصت داشته است آنها را انجام داده است اقدامی را انجام نمی دهد. فکر میکند تا دچار مشکل شد بدون آسیب شناسی و بررسی و تحلیل علت اصلی مشکل رو به دعا می آورد و با دعا مشکلش را حل می نماید!

کار درست این است که این فرد، در دعای خویش از خداوند مهربان بخواهد تا او را یاری دهد تا بتواند مشکل اصلی خود را دریابد و بر رفع آن اقدام نماید! نه این که از خداوند حل مشکل و وسعت رزق را طلب کند. اینچنین دعایی رد خواهد شد!

انسانهای معتقد به دعا قرار نیست بخاطر این اعتقادشان از رشد باز بمانند. رشد در سایه تحلیل درست مشکلات و یاد گیری نحوه حل آنها و داشتن عزم برای رفع آن هاست!

وقتی عیب کار شناخته و راه رفع آن دانسته شود و برای رفع آن عیب تصمیم گرفته شود آن وقت در سایه این شناخت و آگاهی و عزم، رشد اتفاق می افتد!

البته همه مراحل فوق را باید در دعا از خداوند خواست! ولی نباید از خداوند خواست که همه اینکارها را خودش انجام دهد چون در این صورت رشدی صورت نخواهد گرفت!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 58

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُدْنِی الْآجَالَ وَ یَقْطَعُ الْآمَالَ‏ وَ یَبْتُرُ الْأَعْمَارَ فُهْتُ بِهِ أَوْ صَمَتُّ عَنْهُ حَیَاءً مِنْکَ عِنْدَ ذِکْرِهِ أَوْ أَکْنَنْتُهُ فِی صَدْرِی أَوْ عَلِمْتَهُ مِنِّی فَإِنَّکَ تَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‏ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب نزدیکی مرگ و اجل میکردد، و موجب قطع امیدها و آرزوها میگردد و عمرها را کوتاه میکند، چه بر زبان آورده باشم یا هنگامی که آن را به یاد آوردم به خاطر شرمندگی از تو از آن دم فرو بستم، یا آن را در سینه پنهان کرده ام، یا من از آن بی خبرم و تو آن را میدانی، زیرا تو به هر سری و مخفی تر از آن آگاهی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

الآجال (اجل) به معنی وقت معین قرار گذاشته شده است. به همین مناسبت به زمانی که نزدیک آن وقت باشد نیز اجل گفته می شود!

یبتُرُ (بتر) قطع در مقابل اتمام است! یعنی ناقص گذاردن و کامل ننمودن!

فُهتُ (فوه و فم) به معنای دهان است! دهان وقتی بسته است به آن «فم» و زمانی که باز است و مشغول سخن، به آن «فوه» می گویند. فُهتُ یعنی سخن گفتم!

صمتُّ (صمت) به معنی طولانی نمودن سکوت است!

کَنَنتُه (کنن) به معنای پوشاندن همراه با محافظت است!

شرح:

در ابتدای بند فوق از یکی دیگر از آثار گناه که کم شدن عمر است سخن بمیان آمده است!

گناه زمان مرگ را نزدیک می کند. در نتیجه انسان را نسبت به رسیدن به قسمتی از آروزهایش ناکام می گذارد. این ناکامی سبب می شود تا مرگ بر انسان بسیار سخت و غمبار جلوه کند و موجب شود تا انسان با دنیا همراه با رضایت از خداوند وداع نکند. ناخشنود باشد از ترک دنیا!

ناخشنودی از ترک دنیا نخواهد گذاشت تا آخرین ذکر انسان لا اله الا الله باشد. لا اله الا الله یعنی من جز خداوند معبودی ندارم! آرمانی نداره! آرزویی ندارم!

خب کسی که عمرش وقتی به پایان رسیده است که اصلا تصورش را هم نمی کرده میانه آرزوهایش قرار داشته است! او غرق در آروزهایی بوده است هیچ کدامش را خداوند تشکیل نمی داده است. مسلم است که با این حساب نمی تواند دم مرگ معتقد باشد تنها آرزویش و محبوبش و کسی که واله و حیران اوست خداوند است!

علت این که گناه عمرها را کاهش می دهد می تواند قسمتی از این علت  قابل فهم باشد:

گناهان سلامتی جسمی و روانی انسانها را به مخاطره می افکند و این سبب کم شدن عمر می شود.

گناهان سبب تضییع حقوق دیگران می گرد و دیگران به این خاطر مرگ انسان را از خداوند میخواهند وخداوند قطعا به بعضی از این نفرینها توجه می کند!

گناهان موجب خشم فرشتگان می شوند و آنها از خداوند طلب سلب نعمتها را از شخص گنهکار می کنند! و سلب نعمتها مقدمات مرگ را آماده می سازد!

گناهان خشم طبیعت را بر علیه انسان می شوراند و خشم طبیعت برای انسان به شدت حادثه آفرین است! و قسمتی از این حوادث، جان انسانها را به مخاطره می افکند!

نکته بعدی که در ادامه دعای فوق آمده است این است که گناهان اثر تخریبی خود را در باره کم نمودن عمر دارند هرچند آن گناه به زبان آورده نشود و مخفی بماند و حتی در یاد انسان نیز نمانده باشد و حتی قسمت ضمیر ناخودآگاه انسان نیز آن گناه را از خاطر ربوده باشد! (تَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى) با توجه به کلمه «اخفی»!

منظور این است که وقتی عمر انسان تمام می شود و بیکباره مرگ زودرس سراغ فرد می آید لازم نیست این مرگ زودرس بخاطر گناهی تازه باشد بلکه گناهی در قدیم می تواند سبب شود تا در آینده دور دچار مرگ زود هنگام شود! مثلا در بیست سالگی گناهی کرده است و در پنجاه سالگی دچار مرگ زودهنگام شود!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 57

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَدْعُو إِلَى الْکُفْرِ وَ یُطِیلُ الْفِکْرَ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَجْلِبُ الْعُسْرَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کفر میکشد و فکر و تحیّر را زیاد میکند، و موجب فقر میشود و سختی را پیش میکشد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

در این بند از دعای استغفار از دو اثر دیگر گناه سخن به میان آمده است: کفر و فقر!

* سه توضیح برای این بند از دعا وجود دارد:

توضیح اول در باره رابطه بین کفر و فقر است.

هر یک از کفر و فقر، تهیدستی یکی از ابعاد زندگی انسانها را روشن می سازد. بعد معنوی و بعد مادی!

کفر، تهیدستی معنویت است و فقر، تهیدستی مادیت!

اگر می خواهید کمی به حقیقت تأسفبار کفر و فقر معنوی پی ببرید نگاه کنید به تهیدستان که در بیغوله ها زندگی می کنند با جامگانی کهنه و بدنهایی کثیف و اخلاقهایی فاسد.

کفار هر چند ظاهرشان تمییز و منازلشان فاخر باشد ولی درونشان کثیف و بهم ریخته و فاسد است! و این خاصیت دنیاست که نمی گذارد باطن انسانها به ظاهرشان نم پس دهد و آن را تحت تأثیر قرار دهد.

در مقابل کفر و فقر، ایمان و ثروت است!

اگر می خواهید زیبایی درونی مؤمنین را مشاهده کنید ببینید ثروتمندان چه دنیای با شکوهی دارند! هر چه میخواهند در دسترس آنها آن هم از بهترین نوعش هست! مؤمنین نیز این چنین هستند. دنیای معنویشان بسیار باشکوه است! آنها هر چه از معنویات بخواهند در دسترس خود دارند. آنچه آنها دارند، کفار دریغش را دارند و آنچه کفار دارند، مؤمنین حسرتش را نمی خورند.

پس کفر، فقر درون است. و ایمان ثروت درون است!

* توضیح دوم درباره رابطه کفر و فکر (یَدْعُو إِلَى الْکُفْرِ)

تفکر در چیستی خداوند انکار خداوند را در پی دارد. آنچه انسان از معرفت در باره خداوند متعال نیازمند است تنها پی بردن به هستی خداوند و نیز اسماء زیبای اوست! این که خداوند چیست - برفرض که بشر توان این درک را داشته باشد - بکار انسان نمی آید.

اصلا چیستی دیگر موجودات نیز به کار انسان نمی آید!

اصلا کدام مفهوم بدرستی تعریف شده است؟ بشر درباره حد و تعریف دقیقِ کدام مفهوم موفق بوده است؟ انسان تنها توانسته است از مفاهیم رسمی را ترسیم کند یعنی توانسته است لوازمی که همراه با آن مفهوم است را شناسایی کند ولی نتوانسته است دست به حقیقت ذات آن مفهوم دست آزد!

همچنین فکر کردن درباره حقیقت اسماء الهی نیز راه به کفر دارد زیرا انسان نمی تواند درکی از حقیقت این اسماء داشته باشد. مثلا حقیقت علم خداوند غیر از علم بشر است! علم بشر نگارش صورت یک مفهومِ خارج از ذهن، در ذهن است ولی خداوند که ذهن ندارد. علم خداوند نسبت به آنچه هست، علمی حضوری است. دیگر صفاتی که برای خداوند گفته می شود نیز از این قبیل است.

مهم برای انسان تصدیق لوازم اسماء الهی است. مثلا خداوند چون علم دارد لازمه اش آکاهی از همه آن چیزی است که در درون انسانها و بیرون آنها اتفاق می افتد. و تصدیق این آگاهی برای انسان شرم و خوف از انجام عمل زشت می آورد.

انسان به اندازه ای که بتواند این شرم و خوف را در خود بوجود بیاورد نیازمند به بررسی علم خداوند است ولی این که علم خداوند چطوری بوجود آمده است و حقیقت آن چیست، هیچ اثری روی خوف و شرم انسان ندارد. علم بی فائده است! بر فرض که انسان بتواند به این چنین درکی برسد باز این علمی لا ینفع است! و اعوذ بالله من علم لا ینفع!

پس فکر در حقیقت ذات الهی و حقیقت اوصاف او عین کفر است! چرا کفر؟ زیرا انسان وقتی نتواند چیزی را درک کند آن را انکار میکند. نمی گوید: «من نمی فهمم» می گوید: «چیزی برای فهمیدن وجود ندارد و الا من می فهمیدم!»

* توضیح سوم  تبیین رابطه گناه با کفر و فقر است.

گناه به دنبال خود عذاب وجدان را به همراه دارد و تنها راه رهای از عذاب وجدان ترک گناه است ولی شیطان انسان را فریب می دهد و به او راه دیگری را نشان می دهد و آن تشکیک در گناه بودن عمل زشتی است که صورت می گیرد.

تشکیک و بعد انکار گناه بودن عمل یعنی تشکیک در انتساب امر و نهی به خداوند. می گوید: «از کجا معلوم خداوند شراب را حرام کرده باشد!»

در مرتبه بعد تشکیک در این که اصلا مگر خدوند حق این تحریم را دارد؟! و این که این تحریم ظلم به انسان و محدود ساختن آزادیهای اوست!

در رتبه بعدی تشکیک و بعد انکار اصل وجود داشتن خداوندی است که بتواند به مردم امر و نهی کند!

و در آخر انکار حقیقت خدا! حتی خدایی که ساکت باشد و دستانش بسته و کاری به کار جهان نداشته باشد! انسان گنهکار تصدیق این چنین خدای دست بسته ای را هم بر نمی تابد!

گناه اگر با رقیق شدن زشتی عمل همراه شود، خطر انحراف به سمت کفر را دارد.

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 56

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُورِثُ سَوَادَ الْوُجُوهِ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهُ أَوْلِیَائِکَ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ أَعْدَائِکَ إِذْ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ فَقِیلَ لَهُمْ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که باعث روسیاهی میشود در آن روزی که چهره ی دوستانت سفید و چهره دشمنانت سیاه میگردد، آن زمانی که گروهی یکدیگر را ملامت میکنند، پس گفته میشود که "نزد من با همدیگر مخاصمه نکنید، چه من پیش از این وعیدم را به شما رسانده بودم"؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

دنیا محل جلوه ستّاریت خداوند است! خداوند نمی گذارد، آنچه روح کسب نموده است در سیمای افراد خود را نشان دهد! صورتی زشت است و صورتی زیبا ولی هیچ کدام نشان از زشتی و زیبایی درون فرد نیست!

البته صورتهایی که هرچند در ظاهر زشت باشند ولی سیرت آنها زیباست، به دل می نشینند و به اصطلاح نمکین هستند و صورتهایی زیبایی که از سیرت فریبکار و زشتی برخوردار باشند دل هر چند به نحو مقطعی فریفته آنها شود ولی این فریفتگی پایدار نخواهد ماند و دل آنها را پس می زند.

ولی با این وجود صورت شکل خود را بخاطر تفاوتی که با سیرت دارد تغییر نمی دهد!

ولی در آخرت اینگونه نیست! صورتها دقیقا تحت تأثیر سیرت ها هستند. لذا به روز قیامت یوم تُبلَی السرائر (طارق: 9) گفته شده است! و یا گفته شده است: یعرف المجرمون بسیماهم (الرحمن: 41) و یا چنانچه در بند فوق هم آمده است؛ دوزخیان یکدیگر را آنجا از ظاهری که دارند می شناسند و لذا شروع به یک بحث چالشی می کنند بحثی که در آن می خواهند تقصیر دوزخی شدن را به گردن یکدیگر بیاندازند.

ولی این بحثها بیشتر آنها را مستحق دوزخ می کند زیرا چیزی که انسان را از دوزخ می رهاند اقرار به تقصیر است. اقرار به گناه است! همه گناه را به گردن گرفتن است! نه این که گناهی را بگردن نگیرد و یا قسمتی از آن را تنها به گردن بگیرد!

هر «اما» و «ولی» که در هنگام اقرار به گناه آورده شود یعنی تصدیق به تقصیر به صورت کامل انجام نگرفته است!

خداوند همه هشدارها را در دنیا داده است! هشدار داده است که باید هر انسانی مسؤولیت تصمیماتش را بر انجام کارهایی که می کند خود بر عهده بگیرد. (قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ)

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 55

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَقَتَ نَفْسِی عَلَیْهِ إِجْلَالًا لَکَ فَأَظْهَرْتُ لَکَ التَّوْبَةَ فَقَبِلْتَ وَ سَأَلْتُکَ الْعَفْوَ فَعَفَوْتَ ثُمَّ مَالَ بِیَ الْهَوَى إِلَى مُعَاوَدَتِهِ طَمَعاً فِی سَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ کَرِیمِ عَفْوِکَ نَاسِیاً لِوَعِیدِکَ رَاجِیاً لِجَمِیلِ وَعْدِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به خاطر تعظیم تو با نفس خویش دشمن گشته و اظهار توبه نمودم و تو پذیرفتی و از تو در خواست عفو کردم و تو عفو نمودی ولی پس از آن هوای نفس مرا به سوی آن مایل کرد تا این که به طمع رحمت واسعه و عفو کریمانه ات و با فراموشی تهدیدت و آرزوی وعده ی جمیلت مجدّداً به آن بازگشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

اجلالا (جلل) به معنای عظمت و بزرگی معنوی است!

شرح:

طبع انسانها گناه را نمی پسندد و آن را نشان ذبونی می داند لذا پس از گناه احساس کوچکی در نتیجه خشم از خود به انسان دست می دهد.

این «خشم از خود» چه انسان بداند و چه نداند، خشمی است به نفع خداوند و بزرگداشتی است او و همه کارهای درستی که او توصیه به انجام آن دارد.

همین خشم گنهکار را به توبه و برگشت از مسیری که او را به گناه رسانده است می کند. خداوند چون کریم است و آماده اندک بهانه ای بری بروز کرم، پس انسان را می بخشد و او را مورد عفو قرار می دهد.

نشانه عفو خداوند، ندیدن نتیجه رنج آور گناه است! البته اگر گناه به اطلاع مراجع قضایی و یا مردم برسد آنها ممکن است او را عفو نکنند ولی سخن از گناهی است که فقط خداوند از آن اطلاع دارد. اگر عفو خداوند نباشد عالم طبیعت به سختی فرد گنهکار را مجازات می کند چون ما در جهانی زندگی می کنیم که همه تسبیح خداوند را می گویند و یکی از مصادیق و یا نتائج این تسبیح، شوریدن بر علیه گنهکار است!

بعد از خشم از خود و بعد برگشت و توبه یعنی گرفتن تصمیماتی برای عدم تکرار گناه، دوباره هوس فشار می آورد و گناه تکرار می شود.

وقتی وجدان قبل از انجام گناه بعدی بنا را بر ملامت و سرزنش و جلوگیری از اراتکاب گناه ی گذارد، نفس به وجدان یادآوری می کند که این بار هم خداوند تو را مورد عفد خود قرار می دهد زیرا این گناه با گناه قبل تفاوتی ندارد لذا وقتی گناه قبل مورد عفو قرار گرفته است این گناه نیز مورد عفو قرار خواهد گرفت!

خب البته خداوند گناه بعدی را عفو می کند ولی آیا مرگ چه زمانی خواهد آمد؟ آیا وقتی مرگ بیاید انسان فرصتی برای عزم و تصمیم برای ترک گناه و فرصتی برای سرزنش خود و عذر خواهی از خداوند را پیدا خواهد کرد؟! آیا انسان عاقبت بخیر خواهد شد؟!

 

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 54

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُعَقِّبُ الْیَأْسَ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ الْقُنُوطَ مِنْ مَغْفِرَتِکَ وَ الْحِرْمَانَ مِنْ سَعَةِ مَا عِنْدَکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که یأس از رحمتت، و نا امیدی از مغفرتت و محروم ماندن از فراوانی آنچه نزد توست را در پی دارد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

باری دیگر سخن از ناامیدی بواسطه کثرت گناه است!

دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم ذره ذره آن در چارچوب قانون هایی تخلف ناپذیر به حرکت خود ادامه می دهد. این قوانین را به مرور علم بشری شناخته و در نتیجه جهان را به تسخیر خود در می آورد.

قوانین جهان برای همه انسانها یکسان عمل می کند! آدم بد و خوب نمی شناسد! از پشیمانی چیزی سرش نمی شود! اشتباه از نظر او اشتباه است و باید به آن واکنش نشان دهد دیگر فرق نمی کند این اشتباه به عمد صورت گرفته است یا خیر!

قوانین مدنی از شعوری بالاتر نسبت به قوانی مادی برخوردار است. این قوانین فرق بین عمد و غیر عمد در اشتباهات را می گذارد. و کمی هم پشیمانی در تعیین حکم مجازات تأثیر گذار است!

انسان وقتی گناه میکند قوانین مادی و مدنی بر علیه او قیام می کند. از طرف قوانین مادی که هیچ بخششی معنی ندارد و از طرف قوانین مدنی هم تنها به صورت محدود تخفیف در مجازات و احیانا بخششی وجود دارد.

در اینجا است که انسان دچار یأس و ناامیدی نسبت به شروع زندگی دوباره می شود! او انگیزه ای برای جبران گذشته را ندارد. و لذاست که آینده خود را قربانی گذشته خویش می سازد!

در این میان دین به میدان می آید و امید با رحمت خداوند را وسط می کشد و انسانها را به شروع زندگی دوباره فرا می خواند و از آنها می خواهد اگر به جهان بینی خود را به کمک واقعی سازند و در آنچه به آن معتقد شده اند بازنگری اساسی کنند و در ادامه به اوامر و نواهی خداوند توجه نمایند می توانند خود را از نجات دهند و بدانند که در آن صورت از همه شروری که خود باعثش شده اند، خیر بیرون خواهد آمد و مهمتر آن که زندگی ابدی خود را پر از سرور و رضایتمندی خواهند نمود!

رحمت را بارها معنی نموده ایم! رحمت یعنی انعطاف در قوانین طبیعی جهان. یعنی جلوی علم ایستادن. علم می گوید تعداد کم در مقابل تعداد زیاد از دشمن شکست می خورند ولی اگر رحمت خداوند شامل حال آن تعداد کم شود آنها بر تعداد زیاد غلبه می کنند. به رط آن که آن تعداد کم به رحمت خداوند ایمان داشته باشند و به دستورات او توجه نشان دهند که هر چه ایمان بیتشر باشد کم بودن آن ها بیشتر جبران می شود. آیات 65 و 66 سوره انفال را مطالعه کنید!

مغفرت به معنای پوشاندن اثر گناه است! هر عملی به دنبال خود علکس العملی را دارد. غفران مانع این قانون می شود. ناامید از غفران الهی سبب می شود تا فرد نتوان خود را از چنگ قانون فوق برهاند و در نتیجه عکس العملهای اعمال خودش دامنش را آنچنان می چسبد که هیچ وقت دیگر از آن رهایی نخواهد یافت. (الْقُنُوطَ مِنْ مَغْفِرَتِکَ)

انسان در حد محدودی می تواند به زندگیش به جایگاه اجتماعیش به دانشش وسعت دهد! گناه سبب کاهش موقعیتهای رشد و پیشرفت می شود.

ولی خداوند وقتی بنده ای را مورد رحمت خودش قرار دهد از نزد خودش به او وسعت می دهد یعنی بدون محدودیتهای موجود خداوند این وسعت را می بخشد!

وقتی شخصی گناه می کند و اصرار بر گناه خود دارد و مدام آن را تکرار می کند از وسعت الهی محروم می شود و او می ماند همان مقدار از فرصتهایی که خود دارد. (الْحِرْمَانَ مِنْ سَعَةِ مَا عِنْدَکَ)

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 53

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَشْعَلُ الْکَرْبَ وَ یُرْضِی الشَّیْطَانَ وَ یُسْخِطُ الرَّحْمَنَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که دل را میمیراند، و آتش مشکلات را می افروزد، و شیطان را خشنود و خدای رحمان را به خشم می آورد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

یشعل (شعل) به معنای شعله کشیدن همراه با پخش شدن و نورافشانی است!

الکرب (کرب) به معنای تنگی شدید در قلب است. البته بیشتر این واژه برای موجبات این تنگی در قلب بکار می رود مثل سختیهای زندگی. ولی به نظر می رسد این کلمه در دعای فوق به همان معنی لغوی آن است!

شرح:

گناه قلب را می میراند و آن را به سختی تنگ و فشرده می سازد در نتیجه از هر دریافت جدیدی که بتواند او را از مخمصه ای که در آن گرفتار آمده است محروم می سازد!

قلب نامش «قلب» است زیرا از آن انتظار منقلب شدن و متحول گشتن و برگشتن و درک جدید برای تغییری بنیادی یافتن می رود! وقتی این انتظار از قلب، ناکام بماند و امیدی توبه و برگشت دیگر از آن وجود نداشته باشد نمی توان آن را «قلب» نامید.

قلب همچون تن بیماری دارد و در نهایت مرگ دارد. هر بیماری اگر مداوا نشود گسترش می یابد و قسمتهای بیشتری از محیط خود را فاسد می کند طوری که اگر مداوا هم بشود همچنان قسمتی از آنچه فاسد شده است بلااستفاده می ماند.

قلب هایی که بواسطه گناه فاسد شده است وقتی هم که بهبود یابد و فرد توبه کند قسمتی از رتبه های کمالی را از دست داده است همچنان که حضرت آدم با این که توبه اش پذیرفته شد و خداوند او را به عنوان پیک وحی خویش برگزید ولی خودش فرمود: لم نجد له عزما! ما از أدم عزم راسخی ندیدم لذا ایشان جزء پیامبران اولوالعزم نشد!

تأخیر در توبه موقعیت کمالی بیشتری را از انسان می رباید و این حسرتش حتی در بهشت نیز  همراه انسان خواهد بود!

پس باید هر چه سریعتر جلو فسار بیشتر قلب را گرفت که اگر این فساد موجب مرگ قبل شود دیگر راه توبه برویش بسته می شود. باران بر خاک خشک ببیارد امید رویش بذری در آن هست ولی وقتی بر سنگ ببارد دیگر چه امیدی میتوان برای رشد و برکت داشت؟!

شیطان قسم خورده است که همه انسانها را اغواء کند و آنها را نه در مسید رشد که در مسیر «غیّ» راهنمایی کند.

هر گناه گامی است بر خلاف مسیر رشدی که خدای رحمان آن را پیش پای بشر گذاشته است در نتیجه هر گناه رضایت شیطان را به دنبال داشته و خشم خداوند را در پی دارد!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 52

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَرُدُّ عَنْکَ دُعَائِی أَوْ یَقْطَعُ مِنْکَ رَجَائِی أَوْ یُطِیلُ فِی سَخَطِکَ عَنَائِی أَوْ یُقَصِّرُ عِنْدَکَ أَمَلِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مانع قبولی دعایم میگردد، یا امید مرا از تو قطع مینماید؛یا رنج و زحمت مرا به واسطه خشمت طولانی میکند، یا امیدم را به تو کم مینماید؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

عنائی (عنی) به معنای آزار دیدن و به زحمت افتاده است!

شرح:

در بند فوق باری دیگر از اثر بسیار مخرب گناه، از ناامیدی سخن به میان آماده است!

وقتی دعا رد شود و نشنیده گرفته شود، انسان از رحمت خداوند ناامید می شود و این حکایت از ادامه خشم خداوند از انسان دارد خشمی که نشان آن رنج و زحمتی است که از احساس بیچارگی به انسان دست می دهد! بیچارگی که انسان آن را در ناکام مانده و تباهی و نرسیدن به آرمانها و اهدافش می بیند!

هر چند خداوند در قرآن فرموده است که: ادعونی استجب لکم! ولی گناه روی دعا اثر مخربی دارد:

گناه در هر رتبه از خباثت که باشد به همان میزان روی دعا اثر می گذارد! و انسان را نسبت به رتبه ای از آن محروم می سازد! یا انسان را ناامید از اصل دعا می کند و یا خسته از اصرار بر دعا و یا تضرع حین دعا و یا تداوم بر دعا.

وقیت انسان ببیند دعایش مستجاب نمی شود دیگر نه دعایی می کند و نه به دعایی که دیگری می کند آمین می گوید و اصلا دعا را به سخریه می گیرد!

همچنین ممکن است دعا بکند ولی دعایش ار تکرار نمی کند بلکه به یک یا دوبار اکتفاء می کند!

و یا دعا می کند و شاید دعایش را بارها تکرار هم بکند ولی حالی باری تضرع حین دعا ندارد! تلاش نمی کند در دعا اشکی بریزد!

و یا دعاهایش اختصاص به زمان بلا دارد! او تداوم در دعا ندارد! فرموده اند دعای در آسایش، ذخیره استجابت دعا در بلا است! (یَرُدُّ عَنْکَ دُعَائِی)

قطع شدن امید انسان از رحمت خداوند به معنای باور نکردن این حقیقت است که خداوند می تواند در قوانین موجود انعطاف ایجاد کند. قوانین طبیعی که که تمامی بر علیه گنهکار است و مسیر او را به سوی تباهی و هلاک هموار می سازد!

وقتی به انسان این حالت دست دهد دیگر انگیزه ای برای ترک گناه ندارد! می گوید: آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!! (یَقْطَعُ مِنْکَ رَجَائِی)

وقتی خشم خداوند از انسان تداوم یابد، انسان این خشم را در رنجهای زندگی مشاهده می کند! انسان با نیروی ایمان می تواند از بسیاری از رنجهای دنیوی – اعم از مادی و روانی – بکاهد ولی گناه مانع ایمان است و در نتیجه او می ماند و همین دنیا با همه مشکلاتش!

قرآن می فرماید: لقد خلقنا الانسان فی کبد! ما انسان را در رنج آفریدیم.

ولی قرار نیست انسان همچنان در رنج بماند او با راهنمایی که خداوند او را می کند قرار است از این رنج رها شود و حیات و زندگی طیب و گوارا برای خود مهیا نماید! ولی با پشت کردن به هدایت ها و راهنمایی های خداوند و تمرد از اوامر خداوند و آلوده شدن به نواهی او فرصت رهایی از رنج ها را از دست می دهد! و در انی میاد بجای این که بخود ناسزا بگوید به جهان ناسزا می گوید! (یُطِیلُ فِی سَخَطِکَ عَنَائِی)

هر انسانی آرزوهایی دارد که بسیار از آن دست یافتنی و نیز مشروع است ولی برای رسیدن به هر آرزویی باید مسیری را پیمود. نمی توان مسیری را ساخت. مسیر رسیدن به آروزها را خداوند توسط دین به انسان ها معرفی نموده است ولی انسانها با گناه یعنی با پشت کردن به مسیر خدایی می خواهند به اهداف خود برسند و این امکان ندارد در نتیجه احساس ناکامی همیشه آنها را رنج می دهد و در آن وقت هم بجای این که به مسیر الهی برگردند بیشتر در مسیر های خود ساخته سرعت می گیرند و خب معلوم است که در دره تباهی بیشتر سقوط می کنند و راه برگشت خود را سخت تر می کنند! (یُقَصِّرُ عِنْدَکَ أَمَلِی)