هشت رذیله 86 / لجاجت 38 / توبه از لجاجت 33 / شرح دعای استغفار 32 (بند 24)
سلام علیکم - بسم الله
اللَّهُمَّ
وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَوْجَبْتُ مِنْکَ بِهِ رَدَّ الدُّعَاءِ وَ حِرْمَانَ
الْإِجَابَةِ وَ خَیْبَةَ الطَّمَعِ وَ انْفِسَاخَ الرَّجَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش
میطلبم برای هر گناهی که به واسطه ی آن مستحق رد شدن دعا و محرومیت از اجابت و نا امیدی
از طمع و گسستن آرزو شده ام؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز
ای بهترین آمرزندگان!
لغت:
خیبة (خیب) به معنی ناامیدی و محرومیت بعد از رجا و آرزوست!
طمع به معنای تمایل نفس به آنچه خارج از دستش هست!
شرح:
قطعا یکی از علل عمده عدم استجابت دعا وجود گناهان است!
رسیدن به هر هدفی نیازمند به شناختن هدف، شناختن مسیر منتهی به هدف، حرکت در مسیر، منحرف نشدن از مسیر و عبور از موانع است!
دعا یعنی کمک خواستن از خداوند برای هریک از این مراحل پنجگانه!
گناه و پاسخ مثبت دادن به تمایلات نفسانی سبب قدرت گرفتن نفس و ضعیف شدن عقل می شود.
استجابت دعا به معنی قدرت بخشی به عقل و اراده و فراهم نمودن اسباب مادی و معنوی برای رسیدن شخص به هدف معین است!
انسان وقتی دعا می کند یعنی خواهان آن است که عقلش قوت گیرد و اسباب مادی و معنوی برای رسیدن به هدف مهیا شود!
حال همین انسان وقتی گناه می کند، بر خلاف مسیر استجابت دعایش حرکتی انجام می دهد! او خود تلاش می کند تا عقلش ضعیف شود زیرا فرمان عقلش را ندید می گیرد و او را تحقیر می کند و از طرفی انجام گناه تخلف از قوانین مادی و یا معنوی است و در نتیجه با مهیا شدن اسباب مادی و معنوی برای رسیدن به هدف منافات دارد!
بله انسانی که در گذشته گناهانی داشته است و هنوز آثار آن گناهان مانعی در راه رسیدن به اهدافش محسوب می شود می تواند از خداوند بخواهد با قدرتی که دارد آن آثار را محو کند ولی به شرطی که انسان همچنان در پی گناه و حفظ آن آثار نباشد!
انسان دعا کننده اهل گناه در واقع با زبانش از خداوند چیزی را می خواهد و با اراده اش چیزی دیگر! خداوند یا باید توجه به زبان او بکند و یا اراده او را محقق سازد!
خداوند در دنیا همه امکانات را برای انسان فراهم ساخته است تا بتواند اراده خود را محقق سازد هرچند تحقق هر اراده ای در نهایت نیازمند به اذن خداوند دارد!
پس تحقق اراده انسان مقدم بر توجه به کلماتی است که انسان بر زبانش جاری می سازد و نامش را دعا می گذارد!
این چنین است که گناه مانع استجابت دعا می گردد!
*
انسان در مقابل خداوند هیچ چیز را در ملک خود ندارد! در نتیجه برای برآوردن حداقل نیاز خود چشم به اموال خداوند دارد لذاست که وجود انسان پر از طمع به خداوند است!
تفکر توحیدی می گوید: «له ما فی السماوات و الارض» پس طمع ورزیدن انسانها به یکدیگر منافات با تفکر توحیدی دارد.
گناه توسل به غیر خداوند برای رسیدن به هدف است! یعنی چشم داشتن به غیر خداوند برای رسیدن به یک خواسته است!
و چون غیر خداند چیزی ندارد پس انسانی که به غیر خدا چشم دوخته است هیچ وقت نمی تواند برخوردار از چیزی شود!
احساس محرومیت و ناکامی و ناامیدی و در پی آن افسردگی و دل مردگی و بی هدفی نتائج انحرف از مسیر هنجارها و ارتکاب گناهان است!
مواضع منفی در قبال مفاهیم مثبت ( مثل غفلت در قبال توبه، آخرت، خدا و ... ) را در متنتان شما اشاره کردید. آیا می توان این مواضع منفی مثل غفلت و نسیان را در مورد مفاهیم منفی ( مثل گناه، دنیا، شیطان و ...) در وجه مثبت به کار برد؟ به عبارت بهتر آیا می شود گفت این مواضع الزاما دارای ارزش ذاتی نیستند و این مفاهیم هستند که به آن ها ارزش می دهند؟