مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 8

فراز چهارم: ثُمَّ کَشَفْتَ السِّتْرَ عَنِّی وَ سَاوَیْتُ أَوْلِیَاءَکَ کَأَنِّی لَمْ أَزَلْ لَکَ طَائِعاً وَ إِلَى أَمْرِکَ مُسَارِعاً وَ مِنْ وَعِیدِکَ فَازِعاً فَلُبِّسْتُ عَلَى عِبَادِکَ وَ لَا یَعْرِفُ بِسِیرَتِی غَیْرُکَ فَلَمْ تُسَمِّنِی بِغَیْرِ سِمَتِهِمْ بَلْ أَسْبَغْتَ عَلَیَّ مِثْلَ نِعَمِهِمْ ثُمَّ فَضَّلْتَنِی فِی ذَلِکَ عَلَیْهِمْ کَأَنِّی عِنْدَکَ فِی دَرَجَتِهِمْ وَ مَا ذَلِکَ إِلَّا بِحِلْمِکَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ مَوْلَایَ فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ کَمَا سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بِهِ فِی الْقِیَامَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس پرده را کنار زده و خود را با اولیاءت قرار دادم، گویا همیشه مطیع تو بوده و به سوی اوامرت شتابان و از تهدیدهایت هراسان بوده ام. ظاهرم را آنگونه آراستم که بر بندگانم مشتبه شد،در حالی که غیر از تو از درون من آگاه نبود،تو نیزمرا جز آنگونه که آنها مرا میشناختند معرفی نکردی،بلکه حتی نعمتهایی را که به آنها میدادی به من هم عطا کردی. سپس مرا به آنها برتری دادی، گویا نزد تو، همرتبه آنها هستم اینها همه نیست مگر به واسطه ی حلم و بردباری تو و نعمت فراوان تو بر من. پس حمد و سپاس ازان توست ای مولای من ! از تو درخواست میکنم ای خدا ! همانطوری که اینگونه گناه را در دنیا مستور وپنهان ساختی، در قیامت نیز مرا رسوا نکنی ای بهترین رحم کنندگان!

لغت:

طائعا (طوع و اطاعت)، به معنای رغبت و خضوع و عمل به دستور است. اگر رغبت نباشد، ولی عمل به دستور صورت گیرد نامش «کُره» است.

فزع، به معنای ترس شدید همراه با اضطراب و بیتابی است هنگامی که حادثه ناخوشایند بزرگی اتفاق بیافتد.

در نسخه دیگر از دعا بجای «فازعا«، «فارغا» آمده است. فارغ یعنی تهی و مشغول نبودن. و این تعبیری دیگر از ترس است. هنگامی که ترس، شدید باشد، قلب از غیر از آنچه موجب ترس گشته است فارغ و تهی می شود و فقط متمرکز روی موضوع ترس می گردد.

وعید، به معنای مفاد وعده ای است که داده شده است. وعده ای که در امر شر بوده لذا همراه با تهدید است!

لبس، به معنای پوشش است. التباس به معنای اشتباه است زیرا حقیقت پوشیده شده است. تلبیس به معنای پوشاندن حقیقت بر دیگری است. که در نتیجه معنای مکر و فریب را می دهد.

سیره، به معنای حرکت و سیری خاص در زندگی است.

سمة، وسَّم به معنای علامت زدن و نشان دار نمودن است. وسَّم یعنی او را معرفی نمود و شاخصش کرد.

سبغ، به معنای وسعت بدون ضیق و تنگنایی است. وسعتی کامل!

نعمت، به معنای گوارایی زندگی و خوش بودن حال است! اعم از این که این حال مادی باشد یا معنوی!

شرح:

ظاهرا منظور  از  «کشف ستر» در جمله نخست این فراز، مشهور نمودن فرد گنهکار به خوب بودن است!

بالاخره هر گنهکاری خوبیهایی هم دارد! خداوند بجای رسوا نمودن بنده اش، خوبیهای او را برملا می سازد. بنده، خودش را در ردیف اولیاء خداوند می پندارد!

در نتیجه روابطی که بین او و دیگر اولیاء خدا بوجود می آید در سطحی از مطلوبیت است که انگاری او دائما مطیع خداوند بوده و به سرعت همه دستورات او را انجام می داده و دلش مالامال از ترس خداوند بوده است! این چنین خوبان خداوند را دچار اشتباه می کند و حال آن که آنها از گنهکاری او و روشهای ناپسندی که در زندگی دارد خبر ندارند. و خداوند نه تنها هیچ اولیائش را با خبر از او نمی کند. حتی نعمتهایی از معنویت به او می دهد که در ظاهر بر اولیائش برتری هم می یابد! انگاری هم رتبه آنان است!

و این همه را خداوند طبق حلم و بردباریش و تفضلها و لطفهایی که دارد انجام می دهد. (وَ مَا ذَلِکَ إِلَّا بِحِلْمِکَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِکَ)

شهرت به شر جایش را شهرت به خیر می دهد و عذاب جایش را به نعمت! و این، ظهورِ تمام و کمال ستّاریت خداوند است. ستّاریتی که جلوه ای از «الله» است و الله جامع همه صفات جلال و جمال اوست. پس چون انسان متوجه جلوه های الوهیت او می شود او را می ستاید و حمد می کند و این ستایش را تنها مخصوص او می داند زیرا مثلا همین ستاریت با این تفصیلاتی که در دعای فوق آمده است، چه کسی غیر از خداوند دارای آن است؟! (فَلَکَ الْحَمْدُ مَوْلَایَ)

در قسمت انتهایی این بند از دعا به نکته مهمی اشاره شده است: (فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ کَمَا سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بِهِ فِی الْقِیَامَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.)

خداوند متعال همه آن الطافی که قرار است در آخرت به بندگان بهشتیش داشته باشد در همین دنیا نیز به صورت محدود دارد. انگاری خداوند از باب مشت نمونه خروار به آنها نعمتهای بهشتی را می نمایاند.

اصلا بهشت همین دنیا است بدون معایب و نواقصش! نعمتهای دنیا محدود است هم از نظر کمیت و هم کیفیت و هم زمان ماندگاری ولی نعمتهای بهشتی هیچ کدام از این سه نقص را ندارد.

لذا وقتی انسان در دنیا نعمتی را می بیند از خداوند بخواهد که از همان نعمت در بهشت برخوردار شود.

یکی از مهمترین نعمتها، مصونیت حیثیت و آبروی انسان است! در دعای فوق از خداوند خواسته شده است همانگونه که در دنیا نه تنها رسوایی اتفاق نیافتاده است بلکه بجای آن خوبیها نشر یافته است و فرد صاحب وجهه نزد خوبان شده است، در آخرت نیز همین نعمت ادامه یابد!

یکی از این نعمتها در دنیا، محفوظ ماندن آبروی انسان است.

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 8

فراز سوم: اسْتَتَرْتُ حَیَاءً مِنْ عِبَادِکَ جُرْأَةً مِنِّی عَلَیْکَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یُکِنُّنِی مِنْکَ سِتْرٌ وَ لَا بَابٌ وَ لَا یَحْجُبُ نَظَرَکَ إِلَیَّ حِجَابٌ فَخَالَفْتُکَ فِی الْمَعْصِیَةِ إِلَى مَا نَهَیْتَنِی عَنْهُ.

خود را به جهت حیا ازبندگانت مخفی ساختم. و این، از گستاخی من نسبت به تو بود در حالی که میدانم هیچ پرده و بابی مرا ازتو پنهان نمیکند و هیچ حجابی نظر تو را از من نمی پوشاند. پس تو را مخالفت کرده و به آنچه مرا از آن نهی کرده بودی مبادرت نمودم.

لغت:

جرئت، به معنای سرعت در اقدام بخاطر شجاعت و قدرت قلب و عدم تردید و تزلزل آن است!

کنّ، به معنای پوشش محافظ است! مفهوم ستر، مطلق پوشش است ولی «کنّ» پوششی است که بخاطر مصون و محفوظ بودن بوجود آمده است!

حجاب، به معنی پوششی است که دیگری را منع از ورود می کند! و با این قید «منع» از مفهوم «ستر» متفاوت می شود. حجاب در متن فوق به معنای پرده است!

شرح:

در این فراز حضرت اشاره دارد به تفاوت رفتاری که گنهکار در رابطه با گناهش با خداوند و با دیگران دارد.

شرم در سطح عادی آن مانع انجام گناه نزد دیگران می شود. ولی این سطح از شرم مانع گناه در خلوت نمی گردد. مگر این که سطح شرم بیشتر شود تا در خلوت انسان از فرشتگان و ارواح اولیاء خداوند و همچنین نظارتی که امام زمان علیه السلام بر اعمال بندگان دارد نیز شرم کند!

شرم در سطح عمیق آن موجب ترک گناه بدون توجه به فرشتگان و ... می شود بلکه فقط عظمت خداوند است که شرم را باعث می شود.

شرم در مقابل جرأت بخوبی می تواند مفهوم ایندو را روشن کند. شرم باعث می شود تا بهنگام انجام گناه سرعت صورت نگیرد. فرد همه مراتب گناه را درنوردد. بلکه اگر می خواهد گناهی را هم انجام دهد با کندی این کار را کرده و با حداقل آن اکتفاء نماید!

طبق یکی از فرازهای دعای ابو حمزه ثمالی، این جرأت بر گناه نزد خداوند به دلیل اطمینانی است که بنده به خداوند دارد به این صورت که خداوند راز بنده خویش را حفظ می کند ولی دیگران اگر از راز او با خبر شوند، آن را مخفی نداشته و همه را از آن مطلع خواهند نمود.

در قرآن بارها سخن از علم خداوند نسبت به آنچه را که بندگان مخفی می کنند آمده است. به نظر می رسد «علیم» بودن خداوند خصوصا «علیم بما فی الصدور» بودن او یکی پرتأکید ترین مباحث مربوط به شناخت اسماء الهی است و این نیست مگر بخاطر تأثیر شگرفی که این آموزه، در  پرهیزکاری و تقوای الهی انسان موحِّد دارد.

انسان با وجودی که می داند که خداوند به همه چیز آگاه است (بقره: 29) و هیچ چیز کوچک و بزرگی چه در آسمان و چه در زمین (یونس: 61) چه آنچه را که انسان آشکار می سازد و یا یا پنهان می نماید (بقره: 33) و آنچه را که در دل و ذهن و خیال خود دارد (آل عمران: 29) همه را خداوند علم دارد ولی با این وجود گناه می کند و رعایت حضورش را نمی نماید، همه حکایت از جرأت و گستاخی انسان دارد.

واقعا جای این سؤال هست که چطور است انسان از دیگران شرم می کند و از خداوند این شرم را ندارد؟ شرم غیر از ترس است! در نتیجه نباید گفت: «انسان از خداوند شرم نمی کند چون امید به بخشش او دارد ولی از دیگران شرم می کند چون این امید را نسبت به آنها ندارد.» خیر این گونه نیست! شرم غیر از ترس است. شما از کسانی شرم می کنید که آنها اصلا قرار نیست به شما آسیبی بزنند.

علت اصلی که انسان این شرم را برای خداوند ندارد این است که احساس حضور در محضر خداوند را ندارد. هر چند معتقد به حضور خداوند در همه اجزاء هستی و همه لایه های درونی ذهن و قلب انسان هست ولی این آگاهی در او حس بوجود نیاورده است!

از این حالت تعبیر به ضعف ایمان می کنند. ایمان یعنی احساس آگاهی. احساسی که سبب می شود انسان آنچه را که می داند با زبان و با رفتار و با عواطفش تصدیق کند.

در مقابل ایمان کفر است. کفر یعنی احساس آگاهی را انکار کند! کافر همه آنچه مؤمن می داند را می داند ولی احساسش آن را انکار می کند و به آن کفر می روزد!

حال کفر چگونه بوجود می آید؟ کفر با اعتقاد فکری، دلبستگی احساسی و عادت رفتاری نسبت به آنچه خلاف آگاهی است بوجود می آید.

وقتی علم به این نتیجه برسد که آنچه را که ذهن به آن معتقد گشته است و قلب به آن وابسته شده است و آنچه عادت رفتاری گشته است همه بر خلاف علم و واقعیت است، انسان عَلَم مخالفت با این علم را بر می دارد.

برداشتن این عَلَم مخالفت و پس زدن احساسی آگاهی، سبب می شود  خداوند که اصل واقعیت و حقیقت است مورد بی مهری و بی احساسی و بی ایمانی قرار گیرد. حضورش حس نشود. در حضور شرمی حس نگردد.

حال چاره چیست؟ چاره به اعتراف کردن همین این واقعیتها به در گاه خداوند با حالت دعا و تضرع است. اینها دردهای بشر است! امام امیر المؤمنین علیه السلام همین دردها را با زبان دعا به انسان یادآوری می کند. وقتی دل شما از اعتراف به واقعیتها شکست، راه پاکیزه شدن دل و نفوذ ایمان به آن مهیا می شود!

پاسخ / روزه کامل

| پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۱ ب.ظ
سؤال 134:
سلام علیکم

اگر ممکن است این روایت را توضیح دهید

عن أبی عبد الله ع‏ أنه قال لمحمد بن مسلم یا محمد إذ صمت فلیصم‏ سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک‏ و بشرک و لا یکون یوم صومک کیوم فطرک‏

که منظور از روزه داشتن گوشت و پوست و مو و خون چیست؟ باید چگونه باشیم که همه اعضایمان روزه باشند؟

پاسخ:

فتال نیشابوری در کتاب «روضة الواعظین» بجای «بشرک»، «بشرتک» ذکر نموده است که ظاهرا صحیح تر باشد!

در نقل کافی آمده است:

إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ‏ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ.

از این که راوی می گوید: »و حضرت چیزهایی غیر اینها را شمرد» ظاهرا معلوم می شود برای روای این برداشت وجود داشته است که حضرت با شمردن این چیزها می خواسته اند یک مطلب را بگویند و آن ضرورت روه بودن همه بدن از همه گناهان و غفلتهاست!

و هم چنین آوردن «بشرة» همراه «حلدة» نظر بالا را تأیید می کند زیرا ایندو هر دو به معانی پوست است.

و نیز حضرت از دست و پا یادی نکرده است با این که گناهان مشخصی توسط ایندو انجام می گیرد!

با توجه نکات فوق بعید نیست اینگونه نتیجه گیری شود که حضرت در مقام شمارش اعضای بدن طوری که برای هریک گناهی متصور باشد نبوده است!

روزه دار با روزه ای که می گیرد به خداوند اعلان می کند که من زندگی مادی خود را وابسته به عنایت تو می دانم نه آب و غذا.

این اوج تفکر توحیدی یک انسان است! آنگونه که حضرت ابراهیم فرمود: هُوَ یُطْعِمُنی‏ وَ یَسْقین‏ (شعراء: 79)

پس روزه داشتن همه اعضاء بدن به معنای توجه مداوم به این نکته توحیدی است و نیز هنگام روزه نباید انسان خود را از فعالیت باز بدارد و یا مجوزی برای بد خلقی هایش داشته باشد.

پاسخ / تحلیل استغفار امام علی علیه السلام

| دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۱ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


سؤال 133:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
در دعای کمیل که حضرت می فر مایند ظلمت نفسی، فرمودید حضرت چون فقر خود را در براابر خداوند می دانند لذا وقتی می گویند ظلمت نفسی با خودشان هستند نه اینکه فقط برای آموزش به ما اینگونه بگویند.
در دعای استغفار با اینگونه استغفار که به تمام گناهان حتی گناهان عمدی هم اشاره می کنند ومی فرمایند اینها از من سر زده را چگونه توجیه می کنیم.
آیا باز حضرت استغفار حقیقی برای خود می کنند؟

پاسخ:

اصولا بحث اسغفار اولیاء خداوند از گناه مشخصی که انجام داده باشند نیست بلکه از گناهانی است که شاید در گذشته صورت گرفته باشد و مغفول واقع شده و یا ممکن است در آینده صورت پذیرد! یعنی استغفار بزرگان دین از گناهان فرض ایست!

البته بعضی از گناهان مثل ظلم به نفس می تواند تحلیل دیگری هم داشته باشد و آن احساس تقصیر است! کوتاهی در عبودیت!

هیچ کس نمی تواند مطمئن باشد که نهایت عبودیت و فورتنی را در آستان خداوند انجام داده باشد!

پاسخ / قصد قربت

| دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


سؤال 132:
سلام.
از فارغ التحصیلان اینده سازانم.درحین کار روی موضوع اقتصاد مقاومتی سوالی برایمان پیش امد که پیشنهاد شد نظر شما را در این باره بدانیم.سوال این است که ایا در انجام مسئولیت های اقتصادی و عمل به احکام در این مسائل قصد قربت شرط است و هدف شارع این بوده که مکلف ان ها را با قصد عبودیت انجام دهد یا مهم انجام ان به قصد مصلحت اجتماع است ولو اینکه مکلف قصد قربت به خدا را هم نداشته باشد و به نیت دیگری به تکلیف عمل کند؟ که نتیجه اش این می شود که ما مردم را به انجام احکام دعوت کنیم ولو با این ادبیات که فایده اجتماع در ان است نه اینکه چون شما بنده خدایید باید این کار را بکنید

پاسخ:

هر هدف ارزشمندی انسان را به رضایت خداوند نزدیک می کند! بنابرین اگر کاری در جهت مصالح مردم است این همان قصد قربت است!

حال اگر کسی که انگیزه اصلیش خیر رساندن به مردم است از پولی و یا شهرتی که احیانا نصیبش می شود شاد شد و این اغراض در تشویق او برای کار بیشتر مؤثر بود، این منافاتی با قصد قربت ندارد! زیر انسان تشویق پذیر است و این خصوصیتی است که خداوند در انسان قرار داده است!

نبود قصد قربت در کاری را انسان وقتی متوجه می شود که حاضر باشد برای رسیدن به هدفش از هر راهی استفاده کند حتی اگر خلاف شرع و نظر خداوند باشد.


پاسخ / انتخاب اصلح

| دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


سؤال 131:
سلام  
استاد  
چند وقتیه  در مسایل سیاسی  شبهه ای برام پیش اومده     ما در بحث انتخاب اصلح    بعضا اعتماد به بزرگان می کنیم   بعضی ها میگن مثلا ما به انتخاب ایت الله مهدوی اعتماد می کنیم    و بعضی ها میگن   ما به انتخاب ایت الله مصباح  
سوال بنده اینه   ما   چطور خودمون میتونیم به قدرت تشخیص  در  شناسایی اصلح برسیم   و راه های اون چیه    و در صورت تقلید از بزرگان چطور  بفهمیم  کدوم بزرگوار درست  تشخیص میده    خیلی ممنون
پاسخ:
سلام علیکم
شناخت اصلح اختصاص به انتخابات نداره! ما همه وظیفه داریم تو زندگی همیشه تو هر انتخابی اصلح رو  انتخاب کنیم!
اصلا اقتصاد بر اساس اناخاب اصلح می گرده و نیز ازدواج و اسلام به ما اون اصلح را معرفی می کنه حالا یا به صورت کلی و یا جزیی
آداب اسلامی مجموعه همین انتخابهای اصلح هست دیگه!
در انتخاب اصلح در زندگی ما چگونه عمل می کنیم؟ از عقل خودمون استافده می کنیم! از عقل دیگران استفاده می کنیم و البته ممکن هم هست اشتباه کنیم ولی مهم آن است که چاره ای جز استفاده از همین میزان عقل نداریم!
اما در باره دو آقایان مهدوی و مصباح! انتخاب یکی از ایندو از این دو جریان مثل انتخاب مرجع تقلید می مونه! هر کدام که به تفرک حضرت آقا نزدیک تر باشن و حضرت آقا در تعبیراتی که از هر یک از ایندو داشته است تفکر او را بخودش نزدیک تر دانسته است، همون میشه مرجع سیاسی ما!



سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 8:

فراز دوم: فَلَمَّا قَصَدَنِی بِکَیْدِهِ الشَّیْطَانُ وَ مَالَ بِی إِلَیْهِ الْخِذْلَانُ وَ دَعَتْنِی نَفْسِی إِلَى الْعِصْیَانِ

لغت:

قصد، به معنای توجه به عمل و آماده اقدام است، قصد آخرین مرحله انجام عمل قبل از اراده است.

خذلان، مفهومی مقابل نصرت و کمک است. مخذول در مقابل منصور است! مخذول کسی است که بدون کمک رها شده است!

شرح:

حضرت در این فراز از دعا به سه عامل روانی گناه می پردازد: شیطان، خذلان و نفس!

عوامل تحقق گناه:

عامل نخست: شیطان (فَلَمَّا قَصَدَنِی بِکَیْدِهِ الشَّیْطَانُ)

شیطان با نقشه سوی انسان می آید و او را به انجام گناه ترغیب و تشویق می کند. نقشه شیطان همیشه یه نقشه فکری است! یعنی از طریق دست آزی به اصول فکری انسان، او را به گناه ترغیب می کند.

انسان طبق فطرت خویش که توسط وحی تقویت شده است، از زشیتها اکراه دارد و بر این اساس خوب می داند که چه اموری او را ورطه گناه می اندازد.

شیطان با توجه به این آگاهی انسان، نظر او را درباره مقدمات گناه عوض می کند!

سخنانی که شیطان در گوش انسان زمزمه می کند:

زندگی را آسان بگیر! خدا که نمی خواسته اینقدر زندگی سخت باشد!

کمی هم به خواسته های نفست پاسخ بده و الا نفست طغیان خواهد کرد!

ترس از عقاب نداشته باشد بالاخره خداوند وضعیت تو را درک میکند!

تو قوی تر از آنی که این کارها بتواند تو را به گناه بکشاند!

تو که بتازگی گناه کردی خب این هم روش همه اش را با هم توبه می کنی!

این آخرین گناه را هم انجام بده تا شعله نفست بخوابد بعدا مواظب مقدمات آن هم باش که گناه را تکرار نکنی!

اینقدر گناه نکردی که حالا گناه نزدت اینقدر جلوه پیدا کرده، چند بار پشت سر هم گناه کن تا نفست لااقل برای مدتی هم که شده دست از سرت بردارد!

تو الان نیازمند تمرکز برای کارت هستی لذا چاره ای جز گناه نداری تا بتوانی نفست را آرام کنی!

تو با این کارت که به کسی آسیبی وارد نمی کنی پس چرا نباید این کار را بکنی؟!

هر چند وقت یکبار که این کار را بکنی هیچ آسیبی به تو نمی رسد!

تو که بالاخره به بالای بهشت نمی برندت با این گذشته ای که داری حالا این همه تقوا برای چیست؟!

....

در کنار این وسوسه های فکری که در باره همه گناهان صدق می کند، بعضی از وسوسه ها نیز مخصوص گناهان خاص است! که همه ما تجربه تجربه این وسوسه ها را داریم!

آگاهی از اصول فکری شیطان و  تسلط و ایمان به اصول فکری الهی سبب می شود تا انسان به مقدار زیادی در مقابل وسوسه ها فکری شیطان مقاوم و مصون باشد!

عامل دوم: خذلان الهی (مَالَ بِی إِلَیْهِ الْخِذْلَانُ)

خداوند متعال همیشه به بندگانش کمک می کند تا بتوانند بر علیه فریب شیطان مقاوم و مصون باشند! خداوند این کار را هم با فطرت حق جویی که در انسانها قرار داده است انجام می دهد و هم با فرستادن انبیاء و اوصیاء ایشان و علمایی که مکتب انبیاء را در سخنان و نوشته های خود نشر می دهند و نیز خیرخواهان که انسانها را امر معروف و نهی از منکر می کنند.

ولی با این وجود خداوند انسان را مجبور به طی مسیر در راه رشد نمی کند. لا اکراه فی الدین به این معناست. بلکه فقط راه رشد از سقوط را به انسانها می نمایاند (قد تبین الرشد من الغی).

در متن فوق از این که خداوند انسان را در انتخاب مسیر گناه و اقدام بر گناه آزاد گذاشته است تعبیر به خذلان الهی شده است! خداوند جلوی انسان را در مسیر سقوط نمی گیرد یعنی او را در این گونه یاری نمی دهد!

حال انسان اگر از خداوند بخواهد که بین او گناه حائل ایجاد کند نگذارد که او بتواند نیست سوء خود را برای انجام گناه محقق سازد و در این دعا مصرّ باشد خداوند هم برای او این کار را انجام می دهد!

عامل سوم: خواهش های نفسانی (دَعَتْنِی نَفْسِی إِلَى الْعِصْیَانِ)

نفس مجموعه همه تفکرات، عواطف  و رفتارهایی است که در گذشته از بدو حلول روح در جنین، تا زمان اکنون در انسان بوجود آمده و از او سر زده است.

این مجموعه یکی از مهترین عواملی که انسان را به زشتیها فرا می خواند و این گونه نفس، آینده را نیز بلعیده و خود را فربه تر می سازد!

این مجموعه چون بسیار تحت تأثیر دنیای مادی شکل گرفته است همه اش پر از جهل و هوس و وهم است لذا تمایل دارد تا با حدود الهی مخالفت کند! حدود الهی مصالح حقیقی انسان را در نظر دارد و نفس از این مصالح غافل است و خو کرده به لذاتها و منافع آنی دینوی لذا است که این حدود را بر نمی تابد!

پاورقی - خطبه شعبانیه

| پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان خدمت دوستان خوبم نظر شما را به خطبه پیامبر اسلام در آخرین جمعه یکی از ماه های شعبان جلب می کنم تا دستور العملی باشد برای بهره وری هر چه بهتر از این ماه!
اگر سؤالی در توضیح فقرات این خطبه داشتید مطرح کنید تا در همین پست هماره با پاسخش انعکاس یابد و دوستان دیگر هم استفاده کنند!

خطبه شعبانیه

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ زَیْنِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ.

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: رسول خدا یک روز این خطبه را براى ما خواند: ای مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش بشما رو کرده است.

شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ.

ماهى است که پیش خدا بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است.

هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ.

آن ماهى است که در آن دعوت شدید بمهمانى خدا و اهل کرامت خدائید: در آن نفسهاى شما در آن تسبیح است و خواب شما در آن عبادتست کردارتان در آن پذیرفته و دعایتان مستجاب.

فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَةِ کِتَابِهِ.

از خدا بخواهید با نیات درست و دلهاى پاک که شما را براى روزه در آن و خواندن قرآن موفق دارد.

فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ.

بدبخت آنکه از آمرزش خدا در این ماه‏ محروم گردد.

وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عَطَشَهُ.

بگرسنگى و تشنگى خود در آن گرسنگى و تشنگى روز قیامت را یاد کنید.

وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ.

و بر فقراء و مساکین خود صدقه دهید!

وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ.

و بزرگان خود را احترام کنید و خردان را ترحم کنید و صله رحم کنید!

وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَا یَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ.

و زبانها نگهدارید و از آنچه خدا دیدنش را حلال نکرده چشم بپوشید و آنچه را از شنیدنش حلال نکرده گوش ببندید!

وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَى أَیْتَامِکُمْ.

و بر یتیمان مردم مهر ورزید تا بر یتیمان شما مهر ورزند!

وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ.

و سوی خدا از گناهان خود توبه کنید!

وَ ارْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلَاتِکُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ.

و در وقت نماز دست بدعا بردارید که بهترین ساعتها است خدا در آن نظر لطف به بندگان خود دارد بمناجات آنها پاسخ دهد و فریاد آنها را لبیک گوید و درخواست آنها را بدهد و دعاى آنها را مستجاب کند!  

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَکُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَةٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَ الْمُصَلِّینَ وَ السَّاجِدِینَ وَ أَنْ لَا یُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ.

ای مردم نفس شما گرو کردار شما است آن را باستغفار رها کنید دوش شما از گناهان شما بار سنگینى دارد بطول سجود آن را سبک کنید و بدانید که خداى تعالى ذکره بعزت خود قسم خورده که نمازخوانان و ساجدان را عذاب نکند و آنها را روز قیامت بهراس دوزخ نیندازد!  

أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا الشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَیْسَ کُلُّنَا یَقْدِرُ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ ص اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ.

ای مردم هر کدام شما یک روزه دار را افطار دهد در این ماه نزد خدا ثواب آزاد کردن بنده‏اى دارد و گناهان گذشته‏اش آمرزیده گردد!

عرض شد: «یا رسول اللَّه همه ماها بر آن توانائى نداریم» فرمود: از خدا بپرهیزید گرچه با نیمه خرمائى باشد و گرچه بشربتى آب باشد.

أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ.

ای مردم هر که در این ماه خوش‏خلقى کند جواز صراط او باشد در روزى که همه قدمها بلغزد!

وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ.

هر که در آن تخفیف دهد بر مملوکان خود خدا حسابش را تخفیف دهد.

وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ.

و هر که شر خود را باز دارد خدا خشم خود را از او باز دارد روزى که ملاقاتش کند!

وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ.

و هر که در آن یتیمى را گرامى دارد خدا روز ملاقاتش او را گرامى دارد!

وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ.

و هر که در آن صله رحم کند روز ملاقات با او صله نماید برحمت خود و هر که قطع‏ رحم کند خدا در روز ملاقاتش رحمت خود از او ببرد!

وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ‏ بِصَلَاةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ أَدَّى فِیهِ فَرْضاً کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِینَ فَرِیضَةً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ.

هر که نماز مستحبى بخواند خدا برات آزادى از آتش برایش بنویسد و هر که در آن واجبى ادا کند ثواب کسى دارد که هفتاد واجب در ماههاى دیگر ادا کند.

وَ مَنْ أَکْثَرَ فِیهِ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِیزَانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِینُ.

و هر که در آن بر من بسیار صلوات فرستد خدا روزى که میزانها سبک است میزانش را سنگین کند!

وَ مَنْ تَلَا فِیهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ.

هر که یک آیه قرآن در آن بخواند چون کسى باشد که در ماههاى دیگر یکختم قرآن بخواند!  

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُغَلِّقَهَا عَلَیْکُمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَ الشَّیَاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ.

ای مردم درهاى بهشت در این ماه گشوده از خدا بخواهید که آنها را نبندد بروى شما، درهاى دوزخ در این ماه بسته است از پروردگار خود بخواهید که بروى شما آنها را نگشاید شیاطین در آن ببندند از خدا پروردگار خود بخواهید که دیگر آنها را بر شما مسلط نکند.  

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

امیر المؤمنین فرمود: من برخاستم و عرض کردم: «ای رسول اللَّه کدام عمل در این ماه بهتر است» فرمود:

«اى أبو الحسن بهترین عمل در این ماه ورع از محارم خداى عز و جل است!».

ثُمَّ بَکَى فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی فَقَالَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ.

سپس حضرت گریست. عرض کردم: «یا رسول اللَّه چرا گریه کنى؟» فرمود:

«براى آنچه در این ماه از تو حلال شمارند گویا تو را مینگرم که نماز براى پروردگارت میخوانى و شقى‏تر اولین و آخرین که جفت پى‏کننده شتر ثمود است برانگیخته شود و ضربتى بر فرقت زند و ریشت را خضاب کند!» گفتم: «یا رسول اللَّه این در حالی است که دین من سالم است؟» فرمود: «همراه با سلامتى دین تو است.»  

ثُمَّ قَالَ ص یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِی وَ إِیَّاکَ وَ اصْطَفَانِی وَ إِیَّاکَ وَ اخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَکَ لِلْإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی

سپس فرمود: اى على هر که تو را بکشد مرا کشته و هر که تو را بخشم آرد مرا بخشم آورده و هر که تو را دشنام دهد مرا دشنام داده زیرا تو جان منى روحت از روح من و گلت از گل منست براستى خداى تبارک و تعالى آفریده مرا با تو برگزیده مرا با تو و مرا براى نبوت اختیار کرده و تو را براى امامت هر که منکر امامت تو است منکر نبوت منست!

یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَى أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی.

اى على تو وصى من و پدر فرزندان من و شوهر دختر من و خلیفه من بر امت منى در زندگى من و پس از مردن من‏ فرمانت فرمان من و نهی تو نهی من است!

أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ الْبَرِیَّةِ إِنَّکَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ.

سوگند بآن که مرا به نبوت گسیل کرده و بهتر خلق ساخته که تو حجت خدائى بر خلقش و امین اوئى بر سرش و خلیفه اوئى بر بندگانش.

الأمالی( للصدوق)، ص: 93


رمضان

سلام

1. اگر شیاطین در غل و زنجیراند و درب های جهنم بسته است، پس این گناههایی که در این أیام انجام می شه چیه؟
2. أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُغَلِّقَهَا عَلَیْکُمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَ الشَّیَاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ. کمی توضیح درباره ی این فراز میدید.
طاعات مقبول درگاه أحدیت.
التماس  دعا.
سلام علیکم
گناهان انسانها دارای تبعات مختلفی است که بدترین تبعه آن رفتن به دوزخ است!
طبق متن حدیث، خداوند در ماه رمضان گناهان را از این تبعه و اثر دور می کند!
این اثر را می پوشاند یعنی مورد مغفرت قرار می دهد! هر چند ممکن است غفران فقط شامل حال این اثر شده باشد و آثار مادی و معنوی دیگر آن مانده باشد!
ولی بعد از ماه رمضان دوباره گناهان به روال قبل بر می گردد!
پس در ماه رمضان درب دوزخ بسته است! و وقتی انسان مواظبت کند و بعد از ماه رمضان از گناهان خودش را خلاص کند، دیگر این درب بسته را بروی خود باز نخواهد کرد!
همانطور در قسمت اعمال نیک!
مهمترین اثر یک کار خوب روفتن به بهشت است! و این اتفاق نمی افتد مگر این که فرد اعمالش خالص باشد!
خلوص مراتبی دارد! نقطه آغاز آن خالص بودن از ریای آشکار است. مثلا منافقین که به اسلام اعتقادی ندارند، بخاطر این که مردم پی به عدم اعتقاد آنها به اسلام نبرند در ظاهر نماز می خوانند. این یک ریای آشکار است!
در صورتی که عملی از ریای اشکار مصون باشد، ممکن است به مراتب مخفی ریا و دیگر ناخالصی ها دچار باشد!
این عمل در ماه رمضان مورد قبول واقع می شود! و مراتب شرک مخفی آن را ندیده انگاشته می شود!
خب پس درب بهشت بروی باز می شود، حال بعد از ماه رمضان از او خواسته می شود، برای خلوص بیشتر تلاش کند تا این درب باز شده بسته نشود!
سؤال:

فراز زیر نشان میدهد که میشود در این ماه توبه کرد و مورد مغفرت خداوند قرار گرفت؛اما اینکه چه کنیم که در آخر این ماه مبارک، شقی واقع نشویم و مورد آمرزش واقع شویم؟؟؟

فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ.

پاسخ:

شناخت درست گناه و این که چه علل و مقدماتی باعث گناه می شود و بعد عزم بر ترک گناه و پرهیز از مقدمات آن موجب توبه می شود. و توبه نیز مقدمه آمرزش است!

توی این ماه خداوند عنایتی بیشتر می کند تا این شناخت و این عزم صورت بگیرد!

سؤال:

در فراز زیر، کلمات بزرگ شده  چه معنایی دارد و فرق آن ها چیست؟

وَ ارْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلَاتِکُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ.

پاسخ:

نجوا کردن با خداوند یعنی راز گویی یعنی عیب گویی از خود و توضیح ضعفها. خداوند جواب نجوا را با ترحم بر این بنده می دهد! بنده ای که بخاطر ضعفش معصیت کرده نه بخاطر طغیانش!

تلبیه به معنای پاسخی مهربانانه است مثل «جانمی» که ما می گوییم و یا «عزیزم»! وقتی بنده در این ماه خدا را صدا می زند، خداوند به او اینگونه پاسخ می دهد!

دو فراز دیگر هم که مشخص است!

سؤال:

فراز زیر چه مفهومی رو میرسونه؟ منظور از نفس چیست؟ چگونه با استغفار کردن آزاد میشود؟ (و آیا منظور از استغفار همین "استغفر الله ربی و اتوب الیه" می باشد؟)

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَکُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ

پاسخ:

نغس انسان عذاب خواهد شد بخاطر اعمال زشت! پس اعمال زشت انسان را در گرو خود دارند و تا او را به دوزخ نبرند رهایش نمی کنند. انسان با استغفار می تواند رابطه نفس خود با اعمال زشتش را از بین ببرد! که در ان صورت مزه گناه از کام نفس بیرون می رود و انسان در گیر با اعمال زشتش نخواهد شد!

سؤال:

سلامت در دین یعنی چی؟ یعنی دینداری؟ و چرا حضرت مثلا نگفتند آیا من با رضایت پروردگار و نفس مطمئنه به شهادت میرسم و خدا رو ملاقات میکنم؟
آیا سلامت نفس همه ی این هارو شامل میشه؟

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی فَقَالَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ.

پاسخ:

دین هر انسانی اصولی است که بر پایه آن همه افکار و عواطف و رفتارهایش شکل می گیرد!

سلامت در دین یعنی سالم بودن این اصول! و فاسد و غیر صالح نبودن آن!

انسان به طور فطری و نیز با تعالیم وحیانی دارای اصول درستی است ولی ممکن است این اصول در طول زندگی دچار فساد و انحراف شده باشد. و انسان هنگام مرگ است که به طور شفاف متوجه فساد این اصول می شود!

حضرت نگران است که تا وقتی اجلش می رسد، این اصول فاسد شود و انحراف پیدا کند!

چنانچه مشاهده می شود این تعبیر جامع تر از و گویا تر از دیگر تعابیر مثل رضای خداوند و نفس مطمئنه است! 

سؤال:

فراز زیر نشان دهنده ی "کلهم نور واحد" می باشد؟ از یک روح بودن یعنی از یک نور بودن؟

 لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی

پاسخ:

منظور این است که اوامر حضرت مثل اوامر پیامبر وجوب اطاعت دارد! زیرا منشأ صدور این اوامر در هر دو بزرگوار یکی است! و آن روح الهی است که توسط خداوند مدام تقدیس می شود!

سؤال:

در فراز زیر دیگه فکر میکنم پیامبر انتهای عاقبت مقام ولایت امیرالمومنین رو مطرح میکنه؛ هر کس امامت حضرت علی رو قبول نداشته باشه، نبوت رو منکر شده. خیلی جالبه؛ به گوش اهل سنت این حرف های پیامبر نرسیده؟؟؟؟ و چگونه انکار امامت باعث انکار نبوت میشه؟ در واقع امامت ادامه ی نبوت پیامبر هست. درسته؟

فَمَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی

منظور از اهل سنت اگر اهل مدینه باشند، بله بگوش آنها رسیده است و اما اگر منظور همه اهل سنت باشند خیر! یا بگوششان نرسیده است و یا علمای محرف واژگان این سخنان را تحریف کرده اند مثلا در موضع ولایت امیر المؤمنیی علیه السلام گفته منظور محبت ایشان است نه سرپرستی سیاسی

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند هشتم فراز 1
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ تَوْبَتِی ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَکَرُّمِ قَسَمِی بِکَ وَ أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِی بِذَلِکَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ عِبَادِکَ إِنِّی غَیْرُ عَائِدٍ إِلَى مَعْصِیَتِکَ
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در آن توبه ی خویش را تقدیم به تو کردم، سپس مواجه شدم با کرامت و قسم یاد کردنم به تو و اولیاءت را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمیگردم!
لغت:
توبه، به معنی بازگشت از گناه و پشیمانی از آن است! ولی اگر توبه به خداوند نسبت داده شود با حرف «علی» می آید که معنی استعلاء و سیطره را می دهد در نتیجه معنای آن برگشت خداوند به بنده به عنوان مولا است که معنایش رحمت خداوند به بنده اش می شود.
واجَهَ،
یعنی رو در رو شد! برخورد کرد!
تکرّم، یعنی منزه نمودن خود! پاک نشان دادن خود!
عود، به معنی برگشت دوباره به کاری است که قبلا انجام شده است!
معصیت، مفهومی مقابل تبعیت دارد! معصیت یعنی عدم تبعیت!
 شرح:
این بند از دعای استغفار به یکی از پیچیده ترین نوع گناه که اختصاص به کسانی دارد که نمایی از اولیاء خداوند دارد اختصاص دارد!
در طول تاریخ و نیز در خبرهای پیرامونمان و شاید در بعضی مشاهدات شخصی خودمان با انسانهایی برخورد کرده باشیم که هیچ چیز از نشان های ولی خدا بودن کم نداشتند ولی بعدها که کوس رسوایشان بلند شد، معلوم گشت آنها منافقانی بیش نبودند که از فرصت استتاری که خداوند به آنها داده بود سوء استفاده کردند و  و گرگانی در لباس میش گشتند!
در فراز نخست دعا، سخن از سه مرحله توبه است:
نخست تقدیم توبه است! (قَدَّمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ تَوْبَتِی) تقدیم توبه غیر از خود توبه است! تقدیم همراه با احترام ویژه است! شاید منظور از تقدیم توبه، ابراز پشمانی از گناه همراه با تقدیم قربانی باشد! و قربانی همان نفس است! باید خواهشهای مسموم نفس را قربانی نمود! و این قربانی را پیش کش حضرت حق نمود.
گام بعدی قسم یاد کردن به ذات باری تعالی برای عدم تکرار گناه است. (ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَکَرُّمِ قَسَمِی بِکَ)
با قسمی که یاد می شود، فرد گنهکار خود را از تخلف از قراری که نموده است، منزه می کند! می گوید من عیب تخلف وعده را ندارم!
قسم خوردن نوعی اعلان مهم بودن آنی است که به او قسم خورده شده است!
شخص گنهکار با معصیت خود، خود را در معرض این اتهام قرار داده است، معصیتش بخاطر غیر مهم دانستن فرامین الهی است!
تائب وقتی قسم می خورد در واقع می گوید علت معصیت من استخفاف تو ای خدا نبوده است! تو همچنان برام مقدس و بس بزرگی!

مرحله آخر شاهد گرفتن اولیاء خداوند بر این معاهده جدید است. (أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِی بِذَلِکَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ عِبَادِکَ)

شاهد گرفتن، برای اطمینان بخشی بیشتر به طرفی است که قرار است دوباره به ما اعتماد کند!

چون توبه عزم بر عدم برگشت به گناه است، عزمی که بارها انجام گرفته و شکسته شده است، لذا فرد تائب با تقدیم قربانی و قسم خوردن، از دوستان خداوند هم می خواهد که پای برگه تعهد به عدم بازگشت به گناه را امضاء کنند.


علیکم السلام.
خواهش های مسموم نفس چه نوع خواهش هایی هستند؟؟؟ 
التماس دعا
سلام علیکم
خواهش های مسموم نفس، هر خواهشی است که نفس را پروار می کند! و بر خواهشهایش می افزاید! نفس ابتدا با زیاده روی در حلالهای خواهشهای مسمومش را آغاز می کند و بعد سوی محرمات خفیف می رود و بعد نوبت می رسد به حرامهای شدید!
پس خواهشهای مسموم آغازش با اسراف و زیاده روی در رفع نیازمندیهای اولیه است!



سلام علیکم - بسم الله

دعای استغفار بند هفتم:

1-      اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ رَصَدَنِی فِیهِ أَعْدَائِی لِهَتْکِی فَصَرَفْتَ کَیْدَهُمْ عَنِّی وَ لَمْ تُعِنْهُمْ عَلَى فَضِیحَتِی کَأَنِّی لَکَ وَلِیٌّ فَنَصَرْتَنِی وَ إِلَى مَتَى یَا رَبِّ أَعْصِی فَتُمْهِلُنِی وَ طَالَمَا عَصَیْتُکَ فَلَمْ تُؤَاخِذْنِی وَ سَأَلْتُکَ عَلَى سُوءِ فِعْلِی فَأَعْطَیْتَنِی فَأَیُّ شُکْرٍ یَقُومُ عِنْدَکَ بِنِعْمَةٍ مِنْ نِعَمِکَ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که دشمنانم با آن درپی آبروریزی من بودند و تو نقشه ی آنها را از من برگداندی و کمکشان نکردی که مرا مفتضح کنند؛ گویا من دوست توام کهمرا یاری کردی .پروردگارا، تا کی معصیت کنم تو را و تو مهلتم دهی؟! چقدر معصیتکردنم طولانی شده و تومؤاخذه ام نکرده ای و با وجود بدیِ کردارم از تو درخواست کردمو تو عطا نمودی؟! پس کدام شکر است که بتواند در برابر حتی یکی از نعمت هایت قرار گیرد؟ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:
رصد، به معنای آمادگی و انتظار چیزی است که بیشتر برای معنی انتظار در مسیر کاربرد دارد. است و در فارسی مرادف «کمین» است!
هتک، به معنای پرده دری است! پاره نمودن قسمتی از پوشش است طوری که آنچه پشت آن است آشکار شود!
کید، یعنی تدبیر برای ضرر زدن به دیگری است همراه با عمل به آن نقشه. کید، هم معنای مکر است با این تفاوت که از مکر شدیدتر است!
فضح، به معنای آشکار شدن و مشهور شدن کار زشت و بد است!
طالما، مرکب از دو واژه: «طال» و «ما» می باشد. طال به معنای طولانی است و «ما» برای تأکید است و معنای خاصی نمی دهد. این ترکیب در فارسی به معنای: «چه بسیار» و «بارها» می باشد! 
شرح:
در این فراز حضرت از گناهانی سخن می گوید که دشمن را برای نقشه کشیدن و اقدام علیه ما ترغیب می کند!
بعضی از گناهان نقطه ضعف ما را نزد دشمن آشکار می سازد!
این دشمن هم می تواند دشمن شخصی باشد و هم اعتقادی. در هر دو صورت، قسمتی از گناهان، دشمن را بر علیه جریّ نموده و امیدوار می گرداند.
طبق آیه 3 سوره مائده، بالاترین گناهی که اگر انجام نمی گرفت کفار نسبت به مسلمین ناامید می شدند، گناه تخطی از امر ولایت است! (الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُم‏)
با تحلیل تاریخ و نیز تحلیل حوادث امروز جهان، این واقعیت بیشتر خود را نشان می دهد که دشمنان نیروی خود را از ضعف ما می گیرند.
مسلم است که تنها قدرتی که در جهان است قدرت خداوند است (ان القوة لله جمیعا) آنانی که به خداوند تکیه کنند و دستورات دین او را کاملا پایبند باشند، می توانند از این قدرت برخوردار باشند!
حال چگونه است که کفار اینقدر قدرت دارند؟ آنها این قدرت را از مسلمین گرفته اند! یعنی با ضعف ایمانی که مسلمین دارند، قدرتشان به دشمنانشان منتقل شده است تا آنها وسیله ای برای مجازات مسلمین باشند!
هر چند قانون خداوند همین است که گفته شد، ولی خداوند رحیم است! یعنی دربرابر قوانین خودش منعطف است! او بسیاری از نقشه های دشمنان را نقس بر آب نموده است! و آنچه از نقشه های دشمنان که عملی شده است، درصدر بسیار کمی از آن چیزی است که آنها در ذهن دارند. (آل عمران: 118)
و این لطف خداوند مهلتی است برای مسلمین تا بخود آیند و نعمتی است که با همه بدکاری مسلمین، نصیبشان شده است! نعمتی که کسی از عهده شکر آن بر نمی آید.