مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی
بسم الله - سلام علیکم

در جلسه قبل احادیث مجموعه یازده دعای ممنوع را برای شما ذکر نمودم و به نظرم رسید این اخادیث نیازمند به توضیح هستند.
1- دعا برای رفع عیوب جسمانی مثل کوری:
اصولا هر نعمتی دارای مسؤولیتی است. نعمتهایی که خداوند به ما عطا نموده است متناسب با توان حمل بار تکلیفی است که در ما سراغ دارد. بنابرین اگر از نعمتی محروم هستیم در صورتی که اصرار بروزیم که خداوند آن نعمت را به ما ارزانی دارد ممکن است این بار تکلیف بیش از طاقتمان شود و نتوانیم از پس انجام درست مسؤولیت آن برآییم لذا اگر هم اصرار داریم که حتما نعمتی را که محروم از آن هستیم خداوند به ما بدهد باید قبل از آن از او بخواهیم که توان حمل تکلیف ما را زیاد کند.
2- نفرین افراطی ظالم:
این که انسان مدام نالان باشد از ستمی که به او شده است و همه دعاهای خود را اختصاص دهد به نفرین بر علیه او این سبب خواهد شد تا انسان از دیگر امو مهم زندگی خود و خواسته های دیگرش باز ماند و هم او را از جاده انصاف خارج خواهد کرد و عقوبتی بیش از استحقاق ظالم از خداوند برای او طلب کند و نیز در ذهنش قضاوت غیر منصفانه ای برای او خواهد نمود. و این یعنی ستم. بنابرین افراط در نفرین بر ظالم، انسان را به ظلم می کشاند.
3- دعا برای بقای ظالم:
در نقطه مقابل دعای قبلی، دعا برای بقای ظالم است. انسانها وقتی ببینند از قِبَل ظالم به آنها خیری می رسد برای بقای آنها دعا می کنند و یا لااقل برای عقوبت آنها دعایی نمی کنند و این به معنای راضی بودن به این معناست که معصیت بیشتری در زمین صورت پذیرد. مؤمن نباید برای منافع شخصی خود، راضی شود به دیگری ستم شود هر چند وقتی به دیگری ستم شود، هرچند منافع شخصی انسانها نیز با رواج ستم به مخاطره خواهد افتاد منتها با تأخیری نه چندان طولانی!
4- درخواست تعجیل عذاب در دنیا بجای آخرت:
اعتقاد به کریم بودن خداوند مانع خواهد شد که انسان در آستان کریم از عدالت سخن به میان بیاورد بلکه هرچه از او می خواهد باید بر مبانی کرم و عفو و بخشش و گذشت از هرگونه حق عقوبت باشد. خداوندی که قادر است انسان را بخاطر گناهانش در آخرت عقوبت نکند، به طریق اولی قادر خواهد بود تا در دنیا نیز او را عقوبت نکند! زیرا عقوبت آخرت بسیار سخت تر است. او که از عذاب سخت گذشته است از عذاب آسانتر، راحت می گذرد. و حتی انسان می تواند از خداوند بخواهد که علاوه بر عفو و غفران،او را مورد رحمت هم قرار دهد (و اغفر لنا و ارحمنا) و سیئات او را تبدیل به حسنات کند یعنی به میزان زشتیهایش، ثواب اعمال نیک را در پرونده او بنویسد! (یا مبدل السیئات بالحسنات).
5- معلق نمودن دعا بر مشیت:
درست است که وعده به آینده باید معلق بر مشیت خداوند باشد و انسان هیچ گاه «ان شاء الله» در باره آنچه مربوط به آینده است از زبانش دور نشود ولی درباره دعا این قانون معنی ندارد زیرا طلب و درخواست بنده از مولا به معنای این است که مولا برای قانونهای خود استثناء قائل شود و مشیتش را بگونه ای دیگر رقم زند و این با ان شاء الله گفتن هنگام دعا منافات دارد.
6- درخواست صبر از خداوند بجای عافیت:
هر چند اولیاء خداوند بیشتر بلا را ترجیح می دهند و خود را در آن وضعیت به خداوند و به عبودیت او نزدیک تر می بینند ولی دیگر مردمان آن طاقت را ندارند و لذا به آنها توصیه شده است که بجای درخواست صبر، از او عافیت و شکر بر عافیت را طلب کنند منتها اگر دچار گرفتاری شدند، آن وقت است که باید از او تقاضای صبر و شکیبایی کنند تا بدون هیچ سوء ظنی بخداوند بتوانند این مرحله از زندگی را پشت سر بگذرانند. پس در وضعیت عادی زندگی نباید از خداوند طلب صبر نمود چون این در واقع درخواست بلاست زیرا صبر بدون بلا معنی ندارد.
7- درخواست رزق حلال:
اگر انسان تنها از خداوند درخواست رزق حلال کند و آن را مقید به رزق واسع نکند، آن وقت باید خود را آماده زرقی اندک کند و رزق اندک را جز اولیاء خداوند طاقت ندارند.
8- بی ادبی در مضمون دعا:
مضمون بعضی از دعا با حفظ ادب آستان ربوبی نمی سازد. مثل این که همزمان که مشغول آرام کردن سگ است بگوید: «خدایا آرامش کن!» کنار هم گذاشتن نام خداوند با حیوانی مثل سگ بی ادبی است. بلکه سگی به انسان حمله ور می شود و انسان از او به خداوند پناهنده می شود این غیر از قرین سازی فوق است.
9- تقاضای بی نیاز شدن از مردم:
انسانها بلکه حیوانات و حتی گیاهان همه محتاج یکدیگر خلق شده اند. گیاه نیازمند اسباب رشد است و حیوان نیازمند جفت و شکار است و انسان هم هزاران نیازش را دیگران - اعم از فرشته و انسان و حیوان و گیاه و جماد - رفع می کنند. این تکیه انسانها به یکدیگر و به دیگر موجودات زمینه اصلی آزمون در دنیاست! با دعای ممنوع فوق در واقع انسان از خداوند خواسته است تا آزمونی از او گرفته نشود. چیزی که مهم است این است که انسان درگیر نشود با انسانهای بد کسانی که در آزمون تعامل با دیگران ناموفق هستند.
10- تقدیم داشتن فرزند بر پدر:
روایات، ما را انسانهایی دقیق و نکته سنج بار می آورند. مثلا اگر به پدری گفته شود که «فرزندت برای تو موجب برکت شود!» معنایش این است که فرزند، برکت توست نه این که تو برکت او باشی و این توهین به پدر است. ولی اگر گفته شود: «خداوند تو را از فرزندت بهرمند سازد» آن وقت فرزند می شود کسی که باید خود را آماه کند تا پدر از او بهره ورداری کند و در خدمت او باشد. در این صورت است که پدر و فرزند در جایگاه خودشان قرار گرفته اند.
11- پناه بردن به خداوند از آموزن:
اگر قرار باشد انسان در دنیا آزمونی نبیند پس اصلا چرا باید زنده باشد؟! تا انسان در دنیا زنده هست باید خود را آماده آموزن کند. منتها از خداوند بخواهد در این آزمون نمره قبولی بیاورد. آموزنهای خداوند همه بر محور هدایت و ضلالت است. یعنی در امور مختلف زندگی او رهنون به راه درست می شود ولی راه باطل نیز زینت می شود. انسان باید با غلبه بر هوس و استفاده از بصیرتش، راه هدایت را انتخاب کند و از راه ضلالت پرهیز کند لذاست که گفته شده است از فتنه ها و آموزنهای ضلالت آور به خداوند پناه ببرید. 


سلام علیکم - بسم الله


درادامه مباحث مربوط به دعا، می پردازیم به دعاهایی ممنوع!
در روایات به دعاهایی اشاره شده است که درخواست آن از خداوند یا ممنوع است! و یا ترجیح بر این است که مطرح نشود. از آن جمله است موارد ذیل:

1- مردى نابینا خدمت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله رسید و عرض کرد:

«اى رسول خدا! دعا کن چشمانم بینا شود.» فرمود:

«اگر دوست دارى دعا کنم تا چشمانت بینا شود، و اگر مى‏خواهى (به همین شکل) خدا را بدون حساب و کتاب ملاقات کنى؟» گفت:

«او را بدون حساب و کتاب ملاقات کنم» رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود:

«خداوند بزرگوارتر از آن است که دو چشم انسانى را بگیرد، سپس او را عذاب نماید.»[1]

2- امام صادق علیه السلام فرمود:

«بنده‏اى ستم بیند و پیوسته (ظالم را بیش از حد) نفرین کند تا (خود) ستمکار شود.»[2]

3- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:

«هر که براى بقاى ظالم دعا کند خواسته که خدا در روى زمین نافرمانى شود.»[3]

4- نقل شده که امام باقر علیه السّلام دوست نداشت که از شخص گرفتار کلمه تعوّذ را بشنود، یعنى: پناه بردن به خدا از بلا. [4]

روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به عیادت مریضی آمد و فرمود:

«وضعیتت چطور است؟» او گفت:

«نماز مغرب را خواندم و (در آن سوره) قارعه را خواندم و گفتم: "خدایا اگر نزد تو از من گناهی است که می خواهی من را به آن خاطر در آخرت عذاب کنی در همین دنیا نسبت به آن شتاب کن!" و بعد اینطور شدم که می بینی!» حضرت فرمود:

«بد چیزی گفتی! چرا نگفتی: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ (پروردگارا در دنیا حسنه به من و در آخرت نیز حسنه بده و ما را از عذاب آتش نگه دار.) » حضرت برای او دعا کرد و آن بهبود یافت! [5]

5- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:

«یکی از شما نگوید: خدایا اگر می خواهی من را ببخش! اگر می خواهی من را مورد رحمتت قرار بده!"»[6]

6- امام رضا علیه السّلام فرمود:

حضرت سجاد علیه السّلام به مردى برخورد که دعا مى‏کرد، خدا به او صبر دهد، حضرت فرمود:

«این گونه نگو، بلکه از خدا سلامتى و توفیق شکر بر سلامتى بخواه، زیرا شکر بر سلامت بهتر از صبر بر گرفتارى است، پیامبر خدا این گونه دعا مى‏فرمود:

"خدایا من از تو سلامت و شکر بر سلامت مى‏طلبم، و سلامت کامل در دنیا و آخرت"».[7]

7- امام رضا علیه السلام فرمود:

امام باقر علیه السّلام‏ مردى را دید که میگوید:

«بار خدایا من از روزى حلال تو خواستارم» حضرت باقر علیه السلام باو فرمود:

«تو قوت (و روزى) پیغمبران را خواستار شدى بگو:

"اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ رِزْقاً حَلَالًا وَاسِعاً طَیِّباً مِنْ رِزْقِکَ.[8][9]

احمد بن محمد بن ابى نصر گوید: بحضرت رضا علیه السلام عرض کردم:

«فدایت شوم خداى عز و جل را بخوان (و دعا کن) که روزى حلال بمن روزى کند!» فرمود:

«آیا میدانى حلال چیست؟» عرض کردم:

«آنچه نزد ما است از در آمد پاک است!» فرمود:

«على بن الحسین علیهما السلام میفرمود:

"حلال قوت (و روزى) برگزیدگانست"» سپس فرمود:

«بگو:

"أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْوَاسِعِ[10]".»[11]

8- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:

«اى ابا ذر براى اینکه بزرگ شود جلال خدا در دلت یادآورى مکن خدا را آن چنان که نادان یاد مى‏کند در پیش سگ که میگوید: "بار الاها او را رام گردان! و در پیش خوک میگوید: "بار الاها او را رام گردان!"»

9- امام امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

عرض کردم:

«الهى مرا به کسى از خلق محتاج نکن!» پیامبر خدا (ص) فرمود:

«یا على! این طور نگو! زیرا کسى نیست که به مردم نیازمند نباشد.» عرض کردم:

«یا رسول الله! پس چه بگویم؟» فرمود:

«بگو:

"بار خدایا مرا به اشرار خلقت محتاج نکن!"» گفتم:

«یا رسول الله اشرار خلق چه کسانى هستند؟» فرمود:

«کسانى که اگر چیزى به کسى ببخشند، منّت گذارند، و اگر چیزى ندهند، عیب‏ گیرى کنند.» [12]

10- پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، به مردى که همراه کودکش بود، فرمود:

«این کیست؟» گفت:

«فرزندم!» فرمود:

«خداوند تو را از او بهره دهد، اگر میگفتم: "خداوند برکت دهد از این فرزند بتو" او را بر تو مقدم داشته بودم.» [13]

11- امام امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

کسى از شما نگوید:

«الهى، از امتحان به تو پناه مى‏برم![14]» چه اینکه کسى نیست مگر اینکه مشمول امتحان است. اما اگر کسى خواست از خدا پناه جوید باید از فتنه‏ هاى گمراه کننده پناه جوید، خداوند سبحان مى‏فرماید:

«بدانید که اموال و فرزندانتان مایه امتحانند[15]». معنى آیه این است که خداوند آنان را به اموال و فرزندان آزمایش مى‏کند تا ناخشنود از رزق او و راضى به نصیب او را معلوم سازد، اگر چه خداوند سبحان از خود آنها به آنها آگاهتر است، ولى آزمایش براى این است که‏ کارهایى که سزاوار ثواب و اعمالى که موجب کیفر است آشکار گردد، زیرا بعضى از مردم عاشق فرزند پسر و متنفر از دخترند، و برخى عاشق افزایش مال و ناراحت از نقصان ثروتند.[16]


[1]  مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: 277

[2]  الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 333

[3]  إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص: 76

[4]  مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: 28

[5]  الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین، النص، ص: 114

[6]  مکارم الأخلاق، ص: 352

[7]  مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: 258

[8]  بار خدایا من از تو روزى فراوان پاکیزه‏اى از روزیت را خواستارم

[9]  الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 552

[10]  (بار خدایا) از تو از روزى فراوانت خواستارم!

[11]  الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 552

[12] مجموعة ورام، ج‏1، ص: 39

[13]  مکارم الأخلاق، ص: 221

[14]  اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ

[15]  انفال / 28: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ

[16]  نهج البلاغه؛ حکمت: 93


پاورقی / هدیه دهه فرخنده فجر

| جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۵۳ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


ضمن عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن سی و هفتمین فجر انقلاب اسلامی کتاب شرح اسم را به شما عزیزان هدیه می کنم!

سعی کنید این کتاب را در فضای مجازی نشر دهید! شاید گام کوچکی باشد درپاسداشت زحمات آنانی که بیشترین تلاش را برای پیروزی انقلاب کشیدند خصوصا مقام معظم رهبری (ادام الله ظله الشریف).

سلام علیکم - بسم الله


بحث امشب ما درباره دعاهای مورد توصیه برای حوائج مخصوص هست. این ذکرها و دعاها باید پیوسته خوانده شود و حتی الامکان شرائطی که در بحث قبل گفته شد درباره آنها رعایت گردد:

دریافت طلب: اللَّهُمَّ لَحْظَةً مِنْ لَحَظَاتِکَ تَیَسَّرْ عَلَى غُرَمَائِی بِهَا الْقَضَاءَ وَ تَیَسَّرْ لِی بِهَا الِاقْتِضَاءَ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 554)

پرداخت دین: قرائت سوره یس. (الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین،  ص: 215)

رفع اندوه: لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (قرآن در سوره انبیاء آیه 88 تصریح می کند که وقتی یونس این ذکر را گفت ما او را از غم نجات دادیم و مؤمنین را نیز اینگونه نجات می دهیم) و نیز ذکر: لا حول و لا قوة الا بالله. (الدعوات: 120)

دفع جن: تکرار بسم الله در محلی که احتمال وجود جنی از شیاطین دارد (جواهر الحسان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 156) و گفتن اذان. (مکارم الأخلاق، ص: 259) و خواندن آیة الکرسی هنگام خواب. (مکارم الأخلاق، ص: 38)

وسعت رزق: روزی سی بار بگوید: لَا إِلَهَ إِلَّا الَّلهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ. (مکارم الأخلاق، ص: 311) و نیز تداوم بر قرائت سوره واقعه. (روح المعانى، جلد 27، صفحه 111)

رفع دلشوره: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،  ص: 8)

رفع مکر دیگران: أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ. (مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: 119)

بیاد آوردن: دست بر پیشانی بگذارد و بگوید: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا مُذَکِّرَ الْخَیْرِ وَ فَاعِلَهُ وَ الْآمِرَ بِهِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَذْکُرَنِی مَا أَنْسَانِیهِ الشَّیْطَانُ الرَّجِیم‏. (مکارم الأخلاق، ص: 356)

استخاره: قبل از مشورت و یا استخاره برای انجام هر عملی صد بار بگوید: أستخیر الله. (مکارم الأخلاق، ص: 318)

افزایش حافظه: بعد از هر نماز بگوید: سُبْحَانَ مَنْ لَا یَعْتَدِی عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی قَلْبِی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر. (فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 168)

شفای مرض: تداوم در قرائت سوره فاتحه (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 623) و توحید. (مکارم الأخلاق، ص: 366)

جلوگیری از احتلام: اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ مِنْ سُوءِ الْأَحْلَامِ وَ مِنْ أَنْ یَتَلَاعَبَ بِیَ الشَّیْطَانُ فِی الْیَقَظَةِ وَ الْمَنَام‏. (من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 471)

رفع بیخوابی: سُبْحَانَ اللَّهِ ذِی الشَّأْنِ دَائِمِ السُّلْطَانِ عَظِیمِ الْبُرْهَانِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ. (فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 284)

آوردن فرزند: هر صبح و شام 70 بار سبحان الله  و بعد 10 بار استغفر الله و بعد 9 بار سبحان الله و بعد یک بار استغفر الله. (مکارم الأخلاق، ص: 224) و همچنین در سجده این دو آیه شریفه بخواند: رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ (آل عمران: 33) رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ (انبیاء: 89) (مکارم الأخلاق، ص: 225)

پیدا شدن گمشده: دو رکعت نماز بخوان و بعد بگو: اللَّهُمَّ رَادَّ الضَّالَّةِ هَادِیاً مِنَ الضَّلَالَةِ رُدَّ عَلَیَّ ضَالَّتِی فَإِنَّهَا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ عَطَائِهِ. (الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان، ص: 122)

رفع وسواس: لا اله الا الله.

مصونیت از ریا: لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.

کنترل خشم: صلوات.

ترک معاصی: هدیه نمودن قرائت دو سوره حمد و توحید به اولیاء خداوند هنگام زیارت قبور آنها.

رفع گرفتاری: استغفر الله. و نیز بعد از نمازهای پنجگانه و تعقیبات، به سجده رفته و یک نفس چهارده بار بگوید: «یا واسعُ یا وهّاب» و یا اگر نفسش یاری نداد چهارده بار «یا وهّاب» بگوید.

(پنج مورد فوق: تارنمای مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت: bahjat.ir)

ابطال سحر: نماز صبح را اوّل وقت بخوانید، و بعد از نماز صبح دست راست را روى سینه بگذراید، و هفتاد مرتبه «یا فتّاح» بگویید. سپس 110 مرتبه صلوات بفرستید. در هر شبانه روز پنج مرتبه آیة الکرسى بخوانید، و به خود بدمید. و هر وقت گرفتار ناراحتى فکرى شدید، ذکر «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه» را بگوئید. این برنامه را تا چهل روز ادامه دهید. (پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی: makarem.ir)

استجابت دعا: پس از اتمام دعا بگوید: مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 9)

آب معجزه آسا: باران نیسان (که از 25 اردیبهشت تا 24 خرداد از آسمان می بارد) را در ظرفی جمع نموده و بعد 70 بار بر آن سوره های حمد، اعلی، قدر، جحد، اخلاص، فلق و ناس و آیة الکرسی را خوانده و این اذکار را نیز هر کدام 70 بار بر آن بخوانند: لا اله الا اللَّه، سبحان اللَّه، الحمد للَّه، اللَّه اکبر و صلوات.

نوشیدن این آب به مدت هفت روز هر صبح و شام موجب درمان بسیاری از دردهای جسمی و روحی ان شاء الله خواهد بود. (مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 356)

سلام علیکم - بسم الله


دعا کردن درخواست نمودن از خداوند است! این درخواست چه از روی ترس از خداوند باشد و این که بالاخره همه قدرتها دست اوست و تنها اوست که می تواند در زندگی ما تغییری خارج از علل و اسباب کند و یا از روی عشق باشد، در هر دو صورت دعا باید با ابهت باشد.
دعا اگر از روی عشق به خداوند باشد از این روی باید با ابهت و هراس طرح شود که شخصی که دعا می کند نگران این نکته است که نکند درخواستش، خلوص عشقش را زیر سؤال ببرد. نکند او از ابتدا برای این عاشق خداوند شده است که از قدرت خدا بهره بگیرد. که در این صورت دیگر نام عشق را نمی شود بر نوع رابطه اش با خداوند گذاشت بلکه بیشتر طمع زیبنده این رابطه است.
الان در مقام قضاوت نیستیم و نمی خواهیم بگوییم باید رابطه ما با خداوند ترس باشد و یا طمع و یا عشق، می خواهیم بگویم رابطه هر چه باشد، باید دعا با ابهت باشد. ساده انگاشته نشود. آدابش رعایت گردد. از سخن گفتنهای معمول فاصله بگیرد. لااقل شبیه درخواستهای ما از بالاتری های مان باشد.
دعاها بسته به میزان اهمیتی که برای ما دارند از ادبها و مقدمات مختلفی باید برخوردار باشند. این مقدمات عبارتند از:

مقدمات دعا

چله: چهل روز سعی شود تا زشتیها کمتر انچام گیرد و حجم معتنابهی از مستحبات مورد توجه باشد.
روزه: روزهای چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه روز گرفته شود.
وضو: قبل از دعا وضوی کاملی و ترجیحا همراه با دعاهای مربوطه انجام گیرد.
نماز کامل: بعد از نمازی که کامل تر از نمازهای دیگر خوانده می شود، دعا شود. رکوع و سجده این نماز نیکو باشد. فرموده اند گفتن سه بار تسبیح کبیر نماز را کامل می کند. (تسبیح کبیر ذکر سبحان ربی العظیم و بحمده در رکوع و سبحان ربی الاعلی و بحمده در سجده است. در مقابل تسبیح صغیر که ذکر سبحان الله می باشد.) و نیز نافله ها به کمال نماز و رفع کاستی آن کمک شایانی می کند.
بسم الله: هر دعایی کاری است مهم و فرموده اند کار مهم بدون بسم الله ابتر و نافرجام می ماند.
الحمد لله: حمد و ثنای الهی قبل از دعا لازمه استجابت آن است. این عمل اعلان این حقیقت است که خداوندا به من نعمتهای زیادی دادی و درخواست من دلیل بر این نیست که متوجه نعمتهای تو نیستم بلکه بر عکس چون به من زیاد عنایت داشتی همین من را نسبت به کرم تو سخت امیدوار ساخته است و باعث گشته است به آنچه دارم قانع نباشم! بهترین حمد و ثنای خداوند گفتن جمله: «الحمد لله رب العالمین» است!
صلوات: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» شعار شیعه است و شیعه با این ذکر اعتراف می کند که هرچه از نعمت دین و تأثیر شگرف آن در دنیا و ان شاء الله در آخرت دارد مدیون پیامبر اعظم اسلام و اهل بیت معصوم ایشان است. صلوات دعای مستجاب است. این دعای مستجاب وقتی در ابتدا و در میان و در آخر دعا مطرح شود، زمینه را برای استجابت دعایمان بسیار آماده می سازد!
تضرع: گریستن و زار زدن و تضرع نمودن به درگاه خداوند رسم گدایی است. نمی شود دعا را دکلمه نمود و شعرش کرد و به طور رسمی آن را خواند. این که نامش درخواست نیست! نامش اظهار بندگی نیست! وضیع و شریف، غنی و فقیر، شاه و گدا همه در درگاه او بنده ای بی هیچ بیش نیستند. باید این را در شکستن صدا و گریستن و زار زدن نشان داد. البته باید بدانیم که چیزی که بیشتر سفارش شده است گریستن است نه اشک ریختن. شکستن صدا همان گریستن است حال اگر اشک هم آمد چه بهتر و الا نباید به بهانه حال اشک نداشتن، نگریست.
سجده: نزدیک ترین حالت بنده به خداوند، حالت سجده است. اولیاء خداوند حتی خوابشان در سجده بوده است. خواب در سجده مورد مباهات خداوند نزد ملائکش می باشد.
بلند نمودن دست: دستان را به اندازه ای که روحیه گدایی و عبودیت مان اجازه می دهد بالا ببریم و بالا نگه داریم و بعد آن را که اینک پر از نور گشته است به صورت و بدن خود بمالیم که دوای دردهای لاعلاج است.
خلوت: دعای در خلوت ارزشی بسیار مضاعف نسبت به دعا در جلوت دارد. طوری زندگی کنیم که خوبیهای ما بیش از آن مقداری باشد که مردم می دانند و می بینند و می شنوند و الا اگر قضیه عکس شود، ریاکار و دورو خواهیم بود.
دعا برای غیر: دعایی به هدف اجابت نزدیک تر است که مقدمه اش دعا برای دیگری باشد. بسیاری کسان هستند که مشکلشان مثل مشکل ماست. آنها را بشناسیم و ابتداء برای حل مشکل آنها دعا کنیم. توصیه شده است در ابتدای دعای خود، برای چهل مؤمن طلب آمرزش کنیم.  این چهل مؤمن را از کسانی انتخاب کنیم که از آنها گناه کبیره و یا اصرار بر صغیره ندیده باشیم. بهتر است این چهل مؤمن از میان اولیاء خداوند باشد. می توانید نه فهرست از چهل مؤمن را از اینجادانلود کنید!
کمک به غیر: گرچه این مقدمه باید قبل از شروع به دعا باشد ولی به مناسبت «دعا برای غیر» اینجا شمارش شده است. کسی که مشکلی مثل ما دارد را پیدا کنیم و مشکلش را در حد توانمان حل کنیم و بعد برای مشکل خود دعا کنیم! اگر نیافتیم، لااقل صدقه ای بدهیم! و یا کار نیک دیگری انجام دهیم! مثلا به والدین خود احسانی بکنیم! این احسان و صدقه قربانی ما به درگاه خداوند محسوب خواهد شد!
دعاهای خاص: برای رفع هر نوع گرفتاری دعاهای خاصی از طرف ائمه معصومین علیهم صلوات الله رسیده است. نباید از خواندن این ادعیه غفلت نمود. ان شاء در بحث بعدی به تعدادی از این اذکار و ادعیه اشاره خواهیم نمود.
اصرار: ناامید نشدن از استجابت و تکرار مداوم درخواستی که داریم نشان ایمان ما به خداوند است. گرچه شاید به نظر برسد طرح مدام خواسته های مادی با رضا و عبودیت نمی سازد ولی اگر این اصرار نشان امید ما به رحمت خداوند باشد مسئله متفاوت خواهد شد. منتها از این حقیقت هیچ وقت غفلت نکنیم که مشکلات انسان بخاطر زشتکاریهای اوست. لذا رفع مشکلات تنها با آمرزش گناهان میسور خواهد بود. بنابرین استغفار، ذکر غالب شما باشد و این ذکر را مدام در لابلای دعاهای شخصی خود تکرار کنید!
نذر: نذر نمودن در صورتی که سبک باشد و موقتی، کاری پسندیده برای استجابت است. پس از نذرهای سنگین و غیر موقت جدا پرهیز کنید! خداوند متعال به کمی از عمل شما هم راضی خواهد شد مهم آن است که این عمل با توجه و حضور قلب و با طیب خاطر صورت بگیرد. فرموده اند اضافه بر چیزی که خداوند بر شما واجب نموده است چیزی را بر خود واجب نکنید!
**
برای این حقیر زیاد دعا کنید و موفق باشید!


پاورقی / سازش با توهین کنندگان

| دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۳۱ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


عشاق محمد


انسان جائز الخطا است! این قبول ولی نوع خطاها حکایت از نوع اندیشه هر انسانی دارد.

اصولگرایان و اصلاح طلبان هر دو خطاهای زیادی برایشان ثبت شده است. منتها خطاهای ایندو از یک نوع نیست در نتیجه میزان سرزنش آنها نیز در یک سطح نیست.

خطاهای اصول گرایان در سیاست خارجی، افراط در دشمنی با کفار و در نظر نگرفتن مصلحت در بعضی برخوردهاست و خطاهای اصلاح طلبان در سیاست خارجی زیاده روی در سازش و در نظر نگرفتن حقیقت در قسمتی از برخوردهاست.

لغزش در مصلحت غیر از لغزش در حقیقت است. مثلا کسی خطایش این است که در یک جایی باید دروغ می گفته است ولی راستش را گفته است و دیگری خطایش در این است که باید راستش را می گفته است و کارش را توجیه کرده و دروغ گفته است. حقیقت با راستگویی است هرچند در بعضی موارد دروغ تجویز و حتی واجب می شود. هر مفهومی در حقیقت خود متصف به حُسن و یا قبح می شود.

مفهوم ارتباط با کفار، دارای حقیقتی است و آن استیلای مسلمان بر کافر است. این استیلا بدون در نظر گرفتن امری دیگر دارای حُسن است. اصلاح طلبان درک درستی از این حقیقت ندارند لذا آن را در عمل قبول نمی کنند به همین خاطر بیشتر دچار اشتباه محاسباتی می شوند و تن به سازشهای بی مورد می دهند.

و چون هر حقیقتی می تواند در تقابل با مصلحت قرار بگیرد پس لازم است که عقب بنشیند، اما اصول گرایان گاهی خطا می کنند و عقب نمی نشینند.

دولت آقای روحانی یکی از ایراداتش به دولت آقای احمدی نژاد این بوده است که او در برخورد با کشورهادافعه داشته است. برفرض که این ایراد را بپذیریم اشتباه در میزان دافعه آیا بزرگتر است یا اشتباه در میزان جاذبه؟

گفتم که باید دید کدام یک از دافعه و یا جاذبه حقیقت است و یا مصلحت؟ دفع کفار حقیت است و جذب آنها مصلحت. خطای در حقیقت بسیار بزرگتر از خطای در مصلحت است.

در خبرها شنیدیم که همانروزی که مجله هفتگی شارلی ابدو اقدام به چاپ کاریکاتور موهن نسبت به ساحت پیامبر خوبیها در شمارگان میلیونی کرد، آقای وزیر خارجه دولت تدبیر و امید به فرانسه رفته و قسمتی از مذاکرات هسته ای را آنجا برگذار نموده است. این خطای در میزان سازش است. حاکی از تمایل این دولت به کفار است. و عاقبتِ این تمایل سرافکندگی نظام مقدس جمهوری اسلامی نزد کفار است.

این سرافکندگی دنبالش ناکامتر شدن دولت است در رسیدن به اهدافش چون توکل به غیر خداوند است. و این نه تدبیر است و نه موجب امید. همیشه این خبط ها تنگاهای اقتصادی را بریا مردم ایران بیشتر نموده است.

دولت تدبیر و امید عاری از تدبیر و امید است. سابقه پیشکسوتان جریان اصلاح طلبان و یا آنها که از اصول گرایان به سمت اصلاح طلبان تمایل پیدا کرده اند همه حکایت از زاویه آنها با خط ولایت فقیه از قبل از انقلاب دارد.

مجالی برای آوردن مستندات را ندارم و به همین اندازه اکتفاء می کنم. خداوند عاقبت ما را ختم بخیر کند و ما را از شر هر آنچه خلق نموده است حفظ نماید!

اشداء بینهم


رحماء علی الکفار




هشت رذیله 37 / شتابزدگی 9 / استجابت دعا 2

| دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۲۶ ب.ظ

سلام علیکم - بسم الله


انگاری همه انسانها با استجابت دعا مشکل دارند. این مشکل برمی گردد به مشکلی که با اصل دعا دارند. و مشکل با اصل دعا برگشتتش به مشکل ارتباط با خداوند است!
ما از تشر خداوند ترسان نمی شویم! با بشارت خداوند احساس خوشایندی نمی کنیم! کسی که اندوه و ترسی از آخرت ندارد، خبر خوش نیز برایش بی معنی است!
تلاوت قرآن، ما را فقط مجذوب ظاهرش می کند. صدای کسی که تلاوت می کند برای ما جذاب تر و گیراتر از محتوای آیات است!
وقتی نماز می خوانیم انگار نه انگار با خداوند جهان مشغول صحبتیم! انگار با خودمان داریم حرف می زنیم! با هر کس دیگری غیر از خداوند حرف می زدیم، احساس بیشتری در کلاممان بود و توجه بیشتری در قلبمان بود! انگار خداوند «اکبر» که نیست بماند، اصلا «اصغر» است! کوچک تر از هر چیزی!!!
ما همه در خواب هستیم! خوابی که متوجه خواب خود نیز هستیم! می دانیم که خوابیم! ولی این دانستن ما را بیدار نمی کند! هزار و یک چیز قلب ما را باز و بسته می کند! روحمان را دچار قبض و بسط می سازد! شادمان می کند و ناراحتمان می سازد! در این میان بهشت و دوزخ و خبرهای آن و کارهایی که منجر به بهشت و دوزخ می شود هیچ شوقی و هیچ هراسی را در ما برنمی انگیزد!
«غیب» را ذهنمان قبول کرده است ولی قلبمان همچنان نسبت به آن بی تفاوت است! از نظر قلبی آدمها کمتر با هم تفاوت دارند! عالم و جاهل تفاوتشان در ذهنشان است! و ذهن هر کس بسته به شرائط زندگی اش ممکن است پر از گزاره های درست و یا غلط باشد. اصلا محتوای ذهن مقوله ای جدا از محتوای قلب است! به همین خاطر است که فرموده اند، دین حب و بغض است! این قلب است که مورد توجه خداوند و مورد قضاوت اوست!
قلب انسانها متأثر شرائط محیطشان نیست! هیچ فرق نمی کند شما در محیطی علمی، دینی، شهری باشی و یا نه! هزار سال بعد بدنیا بیایی و یا هزار سال قبل! از سطح هوشی کمی برخوردار باشی و یا خیلی نخبه باشی! مرد باشی و یا زن! بزرگ و کوچکش هم فرق نمی کند! قلب انسانها کلا قوانین خودش را دارد!
قلب انسانها تنها سلطانش و تنها تأثیر گذار آن خود انسان است! خودِ خود او! نه معلوماتش، نه والدینش، نه دوستانش، نه آموزگارانش. بچه پیامبر هم باشی! فرزند امام معصوم هم باشی! و یا برعکس، فرزند ظالمترین انسان هم باشی قلبت تنها در اختیار توست! در اختیار تصمیم هایی که می گیری! در اختیار هراسها و امیدهایی است که داری!
خداوند را از ذهنت به قلبت بیاور! حال که زبانت مسلمان شده است و ذهنت، که ایمان آورده است، نوبت قلبت هست! بدان که قلب به آسانی زبان و ذهن اسلام نمی آورد! او لغزنده تر از آن است که بتوانی به راحتی آن را در دست بگیری! زودی می جهد. کودکی را می ماند که حوصله دقیقه ای حکمت را ندارد. شاید تو علامه دهر باشی و ساعتها حوصله کنی که ذهنت را انبانی از حکمتها کنی، ولی وقتی قرار است به نوآموزی بنام قلب، درسی بیاموزی، خواهی دید او بی حوصله تر از هر کودکی سرگرم لهویات و بازی است!
تنها راهی که می توانی قلبت را مسلمان کنی این است که بال هوسهایت را بچینی و در این مسیر باید از ترک همه گناهان و انجام همه واجبات آغاز کنی. بیکاره هم باید اینکار را بکنی! این مسئله نه «به فردا» انداختنی است و نه تدریجی است!
قلبت که مسلمان شد و به خداوند ایمان آورد تازه کم کم از خواب بر می خیزی! از خواب که برخواستی می بینی که همه دعاهایت مستجاب است. آن وقت دیگر هر دعایی را نمی کنی! اولیاء خدا هر دعایی را نمی کردند. آنها قدرت «کن فیکون» داشتند. تا حالا شده است جایی رییس باشی و هر چه بگویی بحرفت کنند؟ اگر رییس هیچ جا هم نبوده ای رییس بدنت که بوده ای و هستی! تو الان هر چه بخواهی می توانی بگویی. حرف درست حرف نادرست! حرف زشت و حرف زیبا! می توانی الان بلند شوی و بروی! اصلا ادامه این متن را نخوانی! قدرت در دست توست! ولی آیا صرف این قدرت سبب می شود تو آن را بکار گیری؟ حتی اگر دلت هم بخواهد؟ یا نه ملاحظاتی را در نظر می گیری! از مصلحتهایی تبعیت می کنی!
اولیاء خداوند بر کل دنیا تسلط دارند آنطور که تو بر بدنت تسلط داری! تو وقتی می خواهی قسمتی از بدنت را حرکت دهی کافی است آن را اراده کنی! دستت را بلند کن! دیدی چه راحت فرمانت اطاعت شد؟! دعا در زبان اولیاء خداوند این چننی حالتی را دارد. ولی آنها از این قدرت به ندرت بهره می گیرند. آنها آنقدر غرق در مناجات با حضرت حق هستند و احساس بندگی، آنها را به چنان مستی دچار کرده است که اصلا انگاری در این دنیا زندگی نمی کنند و انگاری اصلا مستجاب الدعوه نیستند. که اگر بودند اینقدر در زندگی مشکلات نداشتند!
خداوند می فرماید: «ای بندگان من! من را بخوانید پاسختان را می دهم!» برای شنیدن پاسخ خداوند باید اول بنده خدا شد! باید احساس بندگی کرد! بنده ای که همه هستیش در هر لحظه بسته به مشیت مولای اوست! اوج بندگی،
مشاهده حضرت حق است! و وقتی این مشاهده صورت گرفت دیگر هر سخنی که با خداوند گفته شود، پاسخی که شییرین تر از آن تجربه نشده است شنیده خواهد شد!



هشت رذیله 36 / شتابزدگی 8 / استجابت دعا 1

| جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۳۵ ق.ظ

سلام علیکم - بسم الله


رابطه استجابت دعا و شتابزدگی را ان شاء الله در این فرصت بررسی می کنیم!

شتابزدگی انسان در کند دیدن استجابت دعا بیشترین نمود را دارد. نمود این رذیله زشت در استجابت و بعد ناامیدی از دعا و از رحمت خداوند آنچنان شوم و دهشت بار است که براستی می توان گفت بدترین آفت است. چه آفتی بدتر از رذیله ای که رابطه انسان را با خداوند کدر سازد؟!

دعا مخ عبادت است! مغز عبادت است. عبادت بدون دعا، کالبدی است بدون روح! جسم بیجانی است که بیشتر می گندد و می گنداند تا این که بخواهد حیاتی را بدنبال داشته باشد.

عزیزان! روی موضوع دعا و نحوه استجابت آن خیلی کار کنید! اگر طلبه هستید و اگر دانشجو، بخوبی در این مقوله تحقیق کنید! بیاموزید! بررسی کنید! اصلا تجربه کنید! تجربه ها را مرور کنید! نگذاریم جهل ما در این مقوله باعث شود تا امیدمان به رحمت خداوند از سرشاری تنزل کند! این مسئله را باید بدرستی حل کرد!

حالا من چند نکته را در این باره مطرح می کنم. ادعا نمی کنم همه حل این مسئله با این چند نکته به انجام می رسد! خیر! فقط از باب رهنمود است! به اندازه ای است که کمکی کند برای تحقیق و بررسی شما!

نکته اول: انسان جز خواستن و اراده نمودن و دوست داشتن و نفرت داشتن مالک چیزی نیست. هر آنچه غیر آن است در ید با کفایت خداوند است. شما اراده می کنی و خداوند آن را اگر مشیتش تعلق گرفتن محقق می سازد. این یعنی همان: «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم!» این یعنی: «بحول الله و قوته اقوم و اقعد.» این یعنی: «ما تشاؤون الا ان یشاء الله (انسان: 30)»

حتی حافظه شما هم به مشیت او متذکر شده و یا فراموش می کند. ما یذکرون الا ان یشاء الله (مدثر: 56).

و انسان وقتی خواسته اش آنقدر قدرت میابد که به اراده و عزم و تصمیم می رسد، در واقع دعا می کند! از تنها منبع قدرت که خداوند باشد می خواهد که خواسته اش را محقق کند و خداوند نیز غالبا این کار را می کند مگر آن که طور دیگری صلاح بداند. «لا یملک الا الدعا» که در دعای کمیل آمده است به این معنی است!

نکته دوم: فرق انسان مؤمن و انسان کافر و نیز فرق مؤمنین در رتبه های ایمانیشان در این نیست که خواسته هایشان را خداوند محقق می سازد بلکه به معنای اعتقاد به این حقیقت است. مؤمن، خاصه مؤمنین در رتبه بالای ایمان، می دانند که برای انجام همه امور نیازمند به دعا هستند. این که در اسلام اینقدر تأکید به گفتن «بسم الله» در همه امور شده است به همین خاطر است. این که برای تمامی کارهای روزمره اینقدر دعا رسیده است برای آگاه نمودن انسانها به همین حقیقت است!

نکته سوم: در مضامین دعاهایی که از طریق حضرات معصومین علیهم صلوات الله رسیده است غالبا بر موضوعات معنوی تکیه شده است. موضوعاتی مثل نجات از دوزخ، آمرزش گناهان، ورود به بهشت، توفیق طاعات، دوری از انواع رذائل اخلاقی و ....

البته در موضوعات مادی نیز مثل رزق واسع، ادای دیون، بهبود بیماران، از بین رفتن دشنمان و غیره نیز فرازهایی دیده می شود ولی همه این موضوعات همراه با خواسته های معنوی خصوصا آمرزش گناه آورده شده است.

نکته فوق حاکی از آن است که اصل وعده خداوند به استجابت دعا، مربوط به دعاهای معنوی است و دعاهای مادی نیز وقتی مقرون به استجابت است که بار معنوی آن بچربد. تا بر این نکته تأکید شود که غالب مشکلات مادی انسانها بخاطر مشکلات معنوی آنهاست! و اگر انسانی بدون ریشه یابی علل مشکلات مادیش تنها بر حل این مشکلات پا بکوبد در واقع از خداوند خواسته است بدون این که ریشه آنها حل شود تنها شاخ و برگ آن بهبود یابد. این به این معناست که از خداوند خواسته می شود که توجهی به مصلجتهای انسانها نداشته باشد و تنها طبق دل و هوس آنها عمل کند. و این یعنی استثمار خداوند! یعنی استخدام خداوند. 

نکته چهارم: دعا دارای آدابی است که اکر رعایت شود می توان امید به استجابت آن را بیشتر داشت.

حمد و ثنای الهی و نیز درود بر پیامبر و آل ایشان آغاز هر دعایی است. و نیز اصرار و تکرار مداوم، ادب دیگر استجابت دعا است! و ایضا رعایت زمان و مکان مناسب و تقید به متن دعاهای رسیده! 

اما مهمترین ادب دعا توبه است! کسی که گناه خاصی را عامدا انجام می دهد نمی تواند توقع داشته باشد که خداوند به دعای او گوش دهد. خصوصا گناهانی که ارتباط مستقیم تری دارد با موضوعی که مورد درخواست است!

نکته پنجم: نکته پنجم مهمتر از همه نکات گفته شده است و آن توجه به مباحث قبل است. اعتماد به مهربانی و حکیم بودن خداوند می تواند انسان را بعد از هر دعایی به آرامش برساند.

و نیز توجه به آثار سازنده مشکلات سبب خواهد شد انسان اینقدر از مشکلات ننالد. اولیاء خداوند مشکلات را نعمتهای خداوند می دانند و با آمدن آنها به آنها خوشآمد می گویند و تلاش می کنند تا با شکیبایی رفیق خوبی برای مشکلات باشند و وقتی مشکلات می روند، شرمنده از میزابانی ناپسند خود از این میهمانان عزیز نباشند!

پاورقی / وحدت شیعه و سنی

| يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ب.ظ

سلام علیکم

ذیلا به چهار سؤال عمده در موضوع وحدت شیعه و سنی مختصرا پاسخ گفته ام! عزیران این پاسخها را در فضای مجازی نشر دهند تا در راستای هدف بسیار مهم وحدت شیعه و نسی که مورد آماج دشمنان اسلام است گامی برداشته باشیم!

1) هدف و ضرورت وحدت مسلمین چیست؟

وحدت شیعه و سنی به معنای تشکیل جبهه واحد برای تقویت بنیانهای اعتقادی و دینی مسلمانان است.

مسلمانان معتقد به یگانگی خداوند و نبوت حضرت محمد بن عبد الله و روز قیامت هستند.

و نیز ملتزم به نماز و روزه و حج و زکات و امر به معروف و نهی از منکر می باشند.

رسوخ اعتقادات دینی در همه زوایای فکر و اندیشه و قلب و عاطفه و نیز ایجاد زمینه های لازم برای پایبندی هرچه بیشتر مسلمین به اعمال عبادی و سلوک اخلاقی هدف عمده وحدت مسلمین است.

پرداختن به اختلافات مذهبی موجب تزلزل جوامع اسلامی خصوصا جوانان در امور اعتقادی شده و در نتیجه آنها را نسبت به رفتارهای دینی غیر پایبند می سازد.

2) برخورد با شخصیتهای محبوب و منفور میان شیعیان و اهل سنت باید چگونه باشد؟

در میان اهل سنت و شیعیان شخصیتهایی وجود دارند که عده ای آنها را تمجید و عده ای آن را لعن می کنند. و یا عده ای آنها را تکریم و عده ای این میزان تکریم را غلو می دانند.

وحدت در این حوزه می تواند اینگونه نقش ایفاء کند که روی ملاکهای محبوبیت و منفوریت شخصیتها تمرکز شود. و از تطبیقات تاریخی این ملاکها خودداری گردد.

مثلا ظلم بد است و باید با آن ستیز نمود و همه قدرت مسلمین در مسیر ظلم ستیزی فعال شود و اما این که در تاریخ صدر اسلام چه کسی ظالم بود نباید مورد مناقشه قرار بگیرد.

3) تولی و تبری با طرح وحدت چگونه قابل جمع است؟

این مسلم است که هر انسانی ملاکهای ارزشی و ضد ارزشی خود را با افراد پیرامون خود و یا افراد تاریخی تطبیق داده و به آنها محبت ورزیده و یا از آنها متنفر می شود. از خداوند برای افرادی طلب رحمت میکند و برای افرادی نیز طلب لعنت می کند.

تولی و تبری در میان همه انسانها وجود دارد.

ولی آیا ضرورت دارد که این قضاوتها به فردی که طوری دیگری درباره مصداقهای ارزشی و ضد ارزشی می اندیشد ابلاغ گردد؟

اگر هدف هدایت مخالف است نباید با لعن نمودن مصادیق ارزشی او، به قضاوتش توهین نمود. او اینگونه قضاوتش را تصحیح نخواهد کرد بلکه بیشتر برآن پای می کوبد.

هریک از اهل سنت و شیعیان باید با پایبندی بیشتر اعتقادی و دینی و اخلاقی رقیب خود را به تواضع وادارد و به او این گونه بفهماند که رهبران او بهتر توانسته اند راه کمال را نشان دهند و لذا بایسته است که از این رهبران تبعیت شوند.

4) آیا تقیه که میان شیعیان رائج است با شعار وحدت هماهنگی دارد؟

تقیه میان همه انسانها رواج دارد. تقیه به معنای مدارا نمودن و کتمان نمودن قسمتی از اعتقادات در مقابل دیگری است. تقیه می تواند هم بخاطر حفظ جان و مال و آبرو صورت پذیرد و هم برای نفوذ بهتر در دیگری بکار آید.

اصلا می توان انسانی را یافت که اعتقاد به تقیه نداشته باشد؟ آیا کسی هست که فکر کند انسان باید هرآنچه را که می اندیشد اظهار کند؟! هر اظهار عقیده ای باید با عقل بررسی شود و تبعات آن مورد ارزیابی قرار گیرد و پس از سبک و سنگین نمودن نفع و ضرر آن درموردش تصمیم گیری شود.

انسانها بخاطر منافعی که وحدت با دیگران برایشان دارد از اظهار بسیاری از اعتقادات خود نزد مخالفینشان امتناع می کنند و کار درستی هم انجام می دهند.

کسی که اهل تقیه است دروغ نمی گوید. شیعیان نمی گویند ما به همه شخصیتهای مورد احترام اهل سنت علاقه داریم و یا آنها را نکوهش نمی کنیم. اهل سنت هم همین را به شیعیان می گویند. چیزی که آنها به یکدیگر می گویند این است که آنچه اکنون مهم است پیدا نمودن راه هایی و پیمودن این راه ها برای ارزشی شدن جوامع اسلامی در عصر حاضر است.

ادامه بحث را در اسک دین می توانید پی بگیرید.

سلام علیکم - بسم الله


شتابزدگی انسان بخاطر عدم توجه به هدف خلقت انسان است. انسان اگر بداند برای درک و اظهار عبودیت آفریده شده است، آنچنان تواضع و خضوع او را دربر می گیرد که هیچ در کار خداوند قضاوت نابجا نمی کند.
انسانِ عابدِ عالم، محو قدرت و حکمت و عزت و محبت خداوند است. او می داند که کارش در دنیا همان کاری است که قبلا آن را انجام می داده است. یعنی در عالم ارواح. و همچنین کارش در دنیا همان کاری است که بعدا انجام خواهد داد. یعنی در عالم برزخ و قیامت و ان شاء الله در بهشت!
اصلا انسان در جهان، اعم از عالم ارواح و دنیا و برزخ و آخرت کاری ندارد جز آن که مدام نگذارد نفسش او را به هم عرضی با خداوند بکشاند. وقتی انسانی برای خود قدرتی و عزتی و مالی و علمی و ... قائل باشد این یعنی هم عرضی با خداوند. این یعنی شریک خداوند شدن و خداوند منزه از آن است که شریکی داشته باشد.
انسان وظیفه اش در دنیا تسبیح و تنزیه و منزه نمودن خداوند از هر گونه شرکی است. کاری که همه موجودات انجام می دهند. یسبح لله ما فی السموات و الارض.
کسی که مدام باید از خود مراقبت کند تا همچنان عبد خداوند باشد و «ما دون» او بماند و در سطح خداوند خود را تصور نکند آیا چگونه انسانی خواهد شد؟ انسانی خواهد شد که برای خود هیچ چیزی و حتی وجودی قائل نیست.
کسی که این چنین است هر چه دارد را نعمت می داند. لطف خداوند می داند. همین که هست و وجود دارد! همین که انسان است! همین که مسلمان است! همین که همین حرفها را باور نموده است!
انسان این چنینی می داند نعمتها از بلاها غفلت آورتر است! همچنین سلامتی از مرض، غِنی از فقر، عزت از ذلت و کلا داشتن از نداشتن!
قرآن می فرماید: «انسان وقتی خود را بی نیاز می بیند طغیان می کند.» (علق: 6 و 7) بعضی از اولیاء خداوند طوری هنگام فراوانی نعمت نگران می شدند که دیگران هنگام بلا نگران می شوند! می گفتند نکند این استدراج باشد. یعنی خداوند نعمتها را پیاپی فرو می فرستد تا بنده اش را در غفلت بیشتر فرو ببرد. نکند گناهان زیاد سبب شده است تا دیگر امیدی در بیداری و رشد او نباشد در نتیجه جزایش این باشد که در خوابی عمیق تر فرو رود!! و این بدترین عقوبت است!
لذا فرموده اند وقتی نعمتها پیآپی سراغت می آید و دست به هرچه می زنی طلا می شود و همه چی جور است به خداوند پناه ببر! دلت شور بزند! چون هجوم نعمتها، بدنبالش احساس بی نیازی و استغناء است! و استغناء، هم عرضی با خداوند و شرک است.
انسانِ شتابزده انسان غافلی است! این شتابزدگی او را مشتاق منافعی خاص نشان می دهد. این اشتیاق بخاطر غفلت از خطرات این منافع است. اشتیاق زیاد برای رهایی از وضعیت موجود یعنی خود را عالم تر و خیرخواه تر و مهربانتر از خداوند دیدن!
ابراهیم را که به آتش می افکندند هر فرشته ای که آمد تا کمکش کند قبول نکرد. به او گفته شد از خداوند بخواه که نجاتت دهد و او فرمود: خداوند خود می داند و می بیند! این باورِ ابراهیم، آتش را برایش گلستان نمود.
هرچند ما مأمور شده ایم که همه خواسته های خود را با خداوند مطرح کنیم! خواسته های مادی و معنوی. کوچک و بزرگ. ولی باید توجه داشته باشیم که اصرار ما باید روی چه دعاهایی باشد! شما در دعاهایی که از حضرات معصومین علیهم السلام رسیده است چقدر خواسته های مادی می بینید؟ چند درصدش ادای دین و شفای مریض و ازدواج و خرید خانه و رونق گرفتن شغل و غیره و غیره است؟ البته این ها هم هست ولی درصد پایینی اینها را تشکیل می دهد.
مثلا گفته شده است برای رفع مشکلات هیچ علاجی بهتر از استغفار و گفتن مداوم ذکر «استغفر الله» نیست! چرا گفته نشد که مدام رفع همان مشکل خود را تکرار کنید؟! مثلا مدام بگویید: اللهم ارزقنی یا مدام بگویید: اللهم اکشف همّی (خدایا اندوهم را برطرف کن) و یا مدام بگویید: اللهم زوجنی زوجة صالحة چرا نگفتند روزی هزار بار مشکل خود را به عنوان ذکر تکرار کنید؟
... برای این که متوجه شوی که وقتی صلاح توست که از مشکلات رهایی یابی که مشکلات توانسته باشند رسالت خود را بخوبی انجام داده باشند. رسالت مشکلات، پی بردن انسان به مشکل منیت است! منیّت و نفسانیت و «خود»، بزرگترین حجاب بین عبد و رب است! هرچه بیشتر خود را ببینی خداوند را کمتر خواهی دید و در نتیجه از عباداتت حظ کمتری می بری چرا که کسی را می پرستی که او را نمی بینی! چون خودت را می بینی!
مشکلات آمده اند که به تو بگویند تو موجود عاجزی هستی!
ببین چگونه کمی فشارهای زندگی قلبت را مچاله کرده است؟!
ببین جسمت چقدر آسیب پذیر است که به سادگی مریض می شود و یا جراخت می بیند؟!
ببین چقدر محتاج احترامی که با توهینی اینقدر از نشاطت کاسته می شود و آرامشت بهم می ریزد؟!
ببین چقدر از اندیشه و عقل محرومی که بعضا کارهای احمقانه ات تو را در حد کودکی تنزل می دهد؟!
ببین چقدر ترسویی! تنبلی! بخیلی! دهان بین هستی! حسودی! کم غیرتی؟!
ببین چه ساده مرعوب خشمت، مجذوب شهوتت، مفتون شکمت می گردی؟!
...
ای انسان آرام باش و صبور و بردبار و حلیم و بدان که خدایی مدیر توست که مهربانترین و حکیم ترین و پرقدرت ترین است. پس با یاد این حقیت و این ذکر قلب را آرم ساز و تنها کاری که تو باید انجام دهی جلب رضایت خداوند است دیگر کارها را بر عهده او بگذار!