هشت رذیله 41 / شتابزدگی 13 / استجابت دعا 6 / دعاهای ممنوع 2
1- دعا برای رفع عیوب جسمانی مثل کوری:
اصولا هر نعمتی دارای مسؤولیتی است. نعمتهایی که خداوند به ما عطا نموده است متناسب با توان حمل بار تکلیفی است که در ما سراغ دارد. بنابرین اگر از نعمتی محروم هستیم در صورتی که اصرار بروزیم که خداوند آن نعمت را به ما ارزانی دارد ممکن است این بار تکلیف بیش از طاقتمان شود و نتوانیم از پس انجام درست مسؤولیت آن برآییم لذا اگر هم اصرار داریم که حتما نعمتی را که محروم از آن هستیم خداوند به ما بدهد باید قبل از آن از او بخواهیم که توان حمل تکلیف ما را زیاد کند.
2- نفرین افراطی ظالم:
این که انسان مدام نالان باشد از ستمی که به او شده است و همه دعاهای خود را اختصاص دهد به نفرین بر علیه او این سبب خواهد شد تا انسان از دیگر امو مهم زندگی خود و خواسته های دیگرش باز ماند و هم او را از جاده انصاف خارج خواهد کرد و عقوبتی بیش از استحقاق ظالم از خداوند برای او طلب کند و نیز در ذهنش قضاوت غیر منصفانه ای برای او خواهد نمود. و این یعنی ستم. بنابرین افراط در نفرین بر ظالم، انسان را به ظلم می کشاند.
3- دعا برای بقای ظالم:
در نقطه مقابل دعای قبلی، دعا برای بقای ظالم است. انسانها وقتی ببینند از قِبَل ظالم به آنها خیری می رسد برای بقای آنها دعا می کنند و یا لااقل برای عقوبت آنها دعایی نمی کنند و این به معنای راضی بودن به این معناست که معصیت بیشتری در زمین صورت پذیرد. مؤمن نباید برای منافع شخصی خود، راضی شود به دیگری ستم شود هر چند وقتی به دیگری ستم شود، هرچند منافع شخصی انسانها نیز با رواج ستم به مخاطره خواهد افتاد منتها با تأخیری نه چندان طولانی!
4- درخواست تعجیل عذاب در دنیا بجای آخرت:
اعتقاد به کریم بودن خداوند مانع خواهد شد که انسان در آستان کریم از عدالت سخن به میان بیاورد بلکه هرچه از او می خواهد باید بر مبانی کرم و عفو و بخشش و گذشت از هرگونه حق عقوبت باشد. خداوندی که قادر است انسان را بخاطر گناهانش در آخرت عقوبت نکند، به طریق اولی قادر خواهد بود تا در دنیا نیز او را عقوبت نکند! زیرا عقوبت آخرت بسیار سخت تر است. او که از عذاب سخت گذشته است از عذاب آسانتر، راحت می گذرد. و حتی انسان می تواند از خداوند بخواهد که علاوه بر عفو و غفران،او را مورد رحمت هم قرار دهد (و اغفر لنا و ارحمنا) و سیئات او را تبدیل به حسنات کند یعنی به میزان زشتیهایش، ثواب اعمال نیک را در پرونده او بنویسد! (یا مبدل السیئات بالحسنات).
5- معلق نمودن دعا بر مشیت:
درست است که وعده به آینده باید معلق بر مشیت خداوند باشد و انسان هیچ گاه «ان شاء الله» در باره آنچه مربوط به آینده است از زبانش دور نشود ولی درباره دعا این قانون معنی ندارد زیرا طلب و درخواست بنده از مولا به معنای این است که مولا برای قانونهای خود استثناء قائل شود و مشیتش را بگونه ای دیگر رقم زند و این با ان شاء الله گفتن هنگام دعا منافات دارد.
6- درخواست صبر از خداوند بجای عافیت:
هر چند اولیاء خداوند بیشتر بلا را ترجیح می دهند و خود را در آن وضعیت به خداوند و به عبودیت او نزدیک تر می بینند ولی دیگر مردمان آن طاقت را ندارند و لذا به آنها توصیه شده است که بجای درخواست صبر، از او عافیت و شکر بر عافیت را طلب کنند منتها اگر دچار گرفتاری شدند، آن وقت است که باید از او تقاضای صبر و شکیبایی کنند تا بدون هیچ سوء ظنی بخداوند بتوانند این مرحله از زندگی را پشت سر بگذرانند. پس در وضعیت عادی زندگی نباید از خداوند طلب صبر نمود چون این در واقع درخواست بلاست زیرا صبر بدون بلا معنی ندارد.
7- درخواست رزق حلال:
اگر انسان تنها از خداوند درخواست رزق حلال کند و آن را مقید به رزق واسع نکند، آن وقت باید خود را آماده زرقی اندک کند و رزق اندک را جز اولیاء خداوند طاقت ندارند.
8- بی ادبی در مضمون دعا:
مضمون بعضی از دعا با حفظ ادب آستان ربوبی نمی سازد. مثل این که همزمان که مشغول آرام کردن سگ است بگوید: «خدایا آرامش کن!» کنار هم گذاشتن نام خداوند با حیوانی مثل سگ بی ادبی است. بلکه سگی به انسان حمله ور می شود و انسان از او به خداوند پناهنده می شود این غیر از قرین سازی فوق است.
9- تقاضای بی نیاز شدن از مردم:
انسانها بلکه حیوانات و حتی گیاهان همه محتاج یکدیگر خلق شده اند. گیاه نیازمند اسباب رشد است و حیوان نیازمند جفت و شکار است و انسان هم هزاران نیازش را دیگران - اعم از فرشته و انسان و حیوان و گیاه و جماد - رفع می کنند. این تکیه انسانها به یکدیگر و به دیگر موجودات زمینه اصلی آزمون در دنیاست! با دعای ممنوع فوق در واقع انسان از خداوند خواسته است تا آزمونی از او گرفته نشود. چیزی که مهم است این است که انسان درگیر نشود با انسانهای بد کسانی که در آزمون تعامل با دیگران ناموفق هستند.
10- تقدیم داشتن فرزند بر پدر:
روایات، ما را انسانهایی دقیق و نکته سنج بار می آورند. مثلا اگر به پدری گفته شود که «فرزندت برای تو موجب برکت شود!» معنایش این است که فرزند، برکت توست نه این که تو برکت او باشی و این توهین به پدر است. ولی اگر گفته شود: «خداوند تو را از فرزندت بهرمند سازد» آن وقت فرزند می شود کسی که باید خود را آماه کند تا پدر از او بهره ورداری کند و در خدمت او باشد. در این صورت است که پدر و فرزند در جایگاه خودشان قرار گرفته اند.
11- پناه بردن به خداوند از آموزن:
اگر قرار باشد انسان در دنیا آزمونی نبیند پس اصلا چرا باید زنده باشد؟! تا انسان در دنیا زنده هست باید خود را آماده آموزن کند. منتها از خداوند بخواهد در این آزمون نمره قبولی بیاورد. آموزنهای خداوند همه بر محور هدایت و ضلالت است. یعنی در امور مختلف زندگی او رهنون به راه درست می شود ولی راه باطل نیز زینت می شود. انسان باید با غلبه بر هوس و استفاده از بصیرتش، راه هدایت را انتخاب کند و از راه ضلالت پرهیز کند لذاست که گفته شده است از فتنه ها و آموزنهای ضلالت آور به خداوند پناه ببرید.
- ۲ نظر
- ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۳۰